دين و سرمايه‌ي اجتماعي (2)

نويسنده:امان الله فصيحي



ج. مشاركت اجتماعي

در اسلام، اصول فراواني وجد دارند كه كنشگران اجتماعي را به مشاركت در امور اجتماعي و توجه به سرنوشت همديگر تشويق و ترغيب مي نمايند. برخي از اين اصول عبارتند از:
1. تعاون و همكاري: انسان به حكم اجتماعي بودن، در جهت آسايش و تأمين آرامش و امنيت خود، به ديگران نيازمند است و همين نيازها او را در جهت تعاون مشاركت با ديگران ترغيب، تشويق و گاه مجبور مي كنند. اصولاً به همان اندازه كه انسان ها و جوامع بشري مترقّي تر و متكامل تر مي گردند، مشاركت و همكاري انسان ها نيز بايد افزايش يابد؛ ولي عملاً جوامع انساني را به خاطر رشد روحيه‌ي فردگرايي، در پي سلطه‌ي مطلق عقلانيت ابزاري، دچار حالت ذرّه اي شده اند كه در آن همكاري، يا وجود ندارد و يا اگر وجود دارد هدف فردي در اولويت قرار دارد؛ يعني برخورد ابزاري با يكديگر. در دين اسلام، مشاركت و تعاون يكي از آموزه هاي اصلي است؛ چنان كه خداوند در آيه‌ي 2 سوره‌ي مائده مي فرمايد: (و تعاونوا علي البر و التقوي ولا تعاونوا علي الإثم والعدوان.) گرچه در اسلام، مشاركت در هر كاري تأييد نگرديده و فقط به مشاركت در كارهاي خير و نيك امر شده، ولي مشاركت در كارهاي خير، اموري همانند ترويج عدالت، برابري، صلح، امنيت و توسعه در جهت رشد و ارتقاي بشري را در بر مي گيرد كه اگر اين اصل در جامعه نهادينه گردد و مردم بدون توجه به روابط شخصي، نژادي و خويشاوندي، با آنان كه به انجام كارهاي سازنده و مثبت اقدام مي كنند همكاري و همياري نمايند، بسياري از ناهنجاري هاي اجتماعي حل مي شود و جامعه اي مملو از تعاون به وجود مي آيد. البته بايد دقت نمود تعاون مورد تأكيد دين مرادف با همكاري نيست؛ زيرا شرط لازم در همكاري وجود نيازمندي مشترك است، و حال آنكه در تعاون چنين نيست؛ يعني علاوه بر نياز مشترك، تمايل انسان ها به معاضدت با يكديگر نيز شرط است. به همين دليل، گفته مي شود: رفتار تعاوني نيازمند - دست كم - «روح با هم بودن» و اعتماد به يكديگر است و از اين رو، تعاون چيزي فراتر و بالاتراز همكاري است. تعاون انگيزه اي است كه فرد را تشويق و ترغيب مي كند تا در فعاليت هاي روزمرّه خود را وقف خدمت به ديگران در جهت نيل به اهداف عالي الهي نمايد.(1)
در مقابل حالت شديد فردگرايي در جوامع نوين، دين اسلام مي تواند نقش مهمي در ايجاد روحيه‌ي ديگر خواهي ايفا نمايد و از اين طريق، سلامت، امنيت و رستگاري را در جامعه به ارمغان بياورد. ويل دورانت درباره‌ي اهميت دين در تقويت روحيه‌ي جمع گرايي و مبارزه با روحيه‌ي فردگرايي مي نويسد:
در تمام پيچ و خم هاي زندگي انسان، غرايز شخصي از غرايز اجتماعي قوي تر است. ... كار بزرگ دين اين است كه از راه شعائر ديني و تعاليم اخلاقي و بشارت به بهشت و ترس از دوزخ، انگيزه ها و دواعي به حال نوع را حمايت كند. به عبارت بهتر، از انگيزه هاي تعاون و همكاري در برابر انگيزه هاي قديمي خودپرستي، كه در طي ميليون ها سال با نبرد براي زندگي و جنگ و غارت و خوردن و زورگويي پيوند و پرورش يافته است، دفاع كند. من به جهنم عقيده ندارم، ولي مطمئنم همين عقيده بسياري از مردم را از شيطنت و شرارت باز داشته است.(2)
2. مشورت در اسلام: مشورت و مشاركت دادن ديگران در تصميمات جمعي در امور مهم سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي و به بيان مختصر، آنچه به سرنوشت جامعه مربوط است، از مهم ترين مسائلي كه اسلام آن را با دقت و اهميت خاصي مطرح نموده است و در آيات، روايات و تاريخ پيشوايان بزرگ اسلام، جايگاه ويژه اي دارد.(3)
خداوند در آيه‌ي 159 سوره‌ي آل عمران به پيامبر دستور مي دهد كه با مسلمانان در امور، به مشورت بپردازد: (و شاور هم في الامر) و در آيه‌ي 38 سوره‌ي شوري، مشورت با ديگران را يكي از اوصاف برجسته‌ي مؤمنان در كنار ايمان به خداوند و برپايي نماز قرار داده است.(4)
برخي معتقدند: تشريع فريضه‌ي مشورت به اين معناست كه هيچ كس نمي تواند تمام مسائل فردي اش را به تنهايي حل نمايد، پس بايد با ديگران مشورت كند و نتيجه‌ي اين عمل داشتن ارتباط با ديگران است. و چون آدمي در مسائل فردي اش به مشورت احتياج دارد، در مسائل اجتماعي، كه بسيار پيچيده است، به طور حتم، نيازمند مشورت است. به همين دليل، براي مشورت با ديگران، بايد با آنها ارتباط داشته باشد و آنها را در مسائل اجتماعي برانگيزاند. بدين سان، مشورت، فرد را به ديگران پيوند مي زند و او را به شركت در مسائل اجتماعي برمي انگيزاند و به بيان ديگر، مشورت هم مانع فردگرايي و هم مانع استبداد است.(5)
3. اصل «مسئوليت پذيري»: يكي از اصول اجتماعي بنيادي مورد نظر دين اسلام، اهتمام مسلمانان و مسئوليت پذيري آنان نسبت به همديگر است كه از آن به «تكافل اجتماعي» نيز تعبير شده است؛ يعني مسئوليت و تكاليفي كه اعضاي جامعه نسبت به همديگر دارند.(6) احاديث زيادي در اين زمينه وجود دارند كه اهميت اين اصل را مي رسانند؛ مانند اين فرمايش پيامبر: «من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم.»(7) به حكم اينكه اگر كسي در ميان گروهي باشد و در خدمت آن گروه نباشد بيگانه است، معناي حديث اين مي شود كه اگر مسلماني در ميان مسلمانان باشد و در خدمت آنان نبوده و كاري به كار آنان نداشته باشد، جزو مسلمانان نيست و از آنان بيگانه است.(8) اهتمام به امور مسلمانان به مثابه‌ي يك اصل، از برخي مصاديق برخوردار است كه برخي از آنها عبارتند از:
الف. اصلاح بين مردم: در اهميت اصلاح ميان مردم و حل مشكلات آنان، آيات و روايات متعددي وجود دارد كه در اينجا، فقط به يك نمونه اكتفا مي شود. خداوند در آيه‌ي 1 سوره‌ي انفال مي فرمايد: (فاتقوا الله و أصلحوا ذات بينكم.) در آيه‌ي 10 حجرات نيز به اين مسئله سفارش شده است.
ب. تأمين نيازهاي ديگران: برآورده ساختن حاجات ديگران نيز يكي از وظايفي است كه مسلمانان بر عهده‌ي همديگر دارند. در حديثي آمده است: «لقضاء حاجه امرءٍ مؤمن احبّ الي الله من عشرين حجة كل حجة ينفق فيها صاحبها مأة الف.»(9) نه تنها اصل برآوردن حاجت ديگران واجب است، بلكه پيش گام شدن در اين كار نيز واجب است. در حديثي از امام صادق عليه السلام نقل شده است: «اذا علم الرجل اَنَّ اخاه المؤمن محتاجٌ فلم يعطه شيئاً حتي سأله ثم اعطاه لم يؤجر عليه.»(10)
ج. سود رساندن به ديگران: سود رساندن به همديگر وظيفه‌ي هر مسلماني است؛ چنان كه پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «الخلق عيال الله فاحبّ الخلق الي الله من نفع عيال الله.»(11)
بالاتر از آن، از نظر اسلام، اصل اين است كه در هر كاري، در درجه‌ي نخست، سود و نتيجه‌ي مفيد فردي و اجتماعي آن لحاظ شود و هر كاري بدون فايده، لغو و ممنوع است.(12) بنابراين، هر كاري كه انسان انجام مي دهد به صورت مستقيم يا غير مستقيم، در جامعه و به حال ديگران تأثير دارد و تمام افراد از آن بهره مند مي شوند.(13)
4. اصلاح و مبارزه با ناهنجاري ها: امر به معروف و نهي از منكر به مثابه‌ي دو اصل اصلاح جويي و مبارزه‌ي دايم با فساد، از اصول زير بنايي ديگر اسلام هستند كه افراد را به مشاركت اجتماعي و بالاتر از آن، به نظارت و كنترل اجتماعي ملزم مي نمايند. آيات و روايات فراواني در ارتباط با اهميت اين دو اصل وجود دارند. آنچه در اين باره اهميت دارد پيوند اين دو اصل با سرمايه‌ي اجتماعي است. آنچه اين دو اصل را با ايجاد سرمايه‌ي اجتماعي پيوند مي دهد اين نكته است كه اين دو اصل زيربناي ديگر اصول هستند و در صورت زنده بودن اينها، ساير دستورات دين نيز در جامعه زنده خواهند بود. «امر به معروف» و «نهي از منكر» به عنوان دو اصل نظارت همگاني، به تمام افراد اجازه مي دهند با هر نوع كج روي و هنجارشكني در حد توان خود، مقابله نمايند و در صورتي كه ارزش ها و هنجارها از چنين ضمانتي اجرايي در جامعه برخوردار باشند، كمتر كسي پيدا مي شود كه هنجارها را نقض نمايد. دراين صورت، امنيت، آرامش و اعتماد بر جامعه حاكم مي شود، كنش هاي فردي و اجتماعي تسهيل مي گردند و هيچ خطري افراد را تهديد نمي كند.
به بيان ديگر، در «امر به معروف» و «نهي از منكر» يك مصلحت اجتماعي و فرافردي نهفته است و آن اينكه وقتي كار زشتي در جامعه انجام مي گيرد پيامد آن به فرد محدود نمي ماند و به ساير نقاط جامعه نيز تعميم پيدا مي كند؛ يعني در اجتماع انساني، چيزي به اسم ضرر فردي وجود ندارد و هر زيان فردي از امكان تبديل شدن به ضرر جمعي برخوردار است. علاوه بر آن، افراد جامعه داراي سرنوشتي مشتركند. به همين دليل، اسلام به افراد جامعه اجازه نمي دهد كه زيست جهان انساني را آلوده و كدر نمايند.(14) و به منظور پيش گيري از اين حالت، حق نظارت نسبت به رفتار ديگري را به همه داده است و مقابله‌ي منطقي همگاني با ناهنجاري ها ضريب اطمينان افراد جامعه را افزايش مي دهد.
دوركيم يكي از كاركردهاي دين را نظارت و كنترل اجتماعي قلمداد نموده، معتقد است: دين از طريق تقويت ارزش ها و هنجارهاي مهم و مسئول دانستن انسان ها در سرنوشت مشتركشان، نقش مهمي در كنترل اجتماعي ايفا مي كند.(15)

د. ارتباطات اجتماعي

يكي از كاركردهاي مهم و - تا حدّ زيادي - بي‌دليل دين تحكيم و تثبيت روابط اجتماعي ميان انسان ها و تضعيف و يا زايل نمودن تنش ها، اصطكاك ها و تعارض هايي است كه نظم اجتماعي را به چالش مي كشند و تعهدات افراد را به رعايت حقوق و وظايف متقابل اجتماعي تنزّل مي دهند. نقش دين در ايجاد ارتباط اجتماعي، از اين نظر در جوامع نوين اهميت دارد که ساير عوامل پيوند اجتماعي مانند پيوند مبتني بر تعلّقات قبيله اي و خوني اهميت خود را از دست داده است و از روابط ناشي از آن نمي توان به عنوان يك پشتوانه‌ي رواني قابل قبول براي برقراري نظم و ثبات در جامعه بهره گرفت؛ روابطي كه طبق ديدگاه برخي از محققان علوم اجتماعي در آن افراد فقط به دنبال منافع شخصي خود هستند. شهيد مطهّري معتقد است: در گذشته، روابط خوني و قبيله اي به شدت قوي تر از وضعيت موجود بوده و با پيشرفت تمدن، اين پيوند ضعيف تر شده و روحيه‌ي فردگرايي بر جهان مسلّط شده است. به عقيده‌ي ايشان، در چنين وضعيتي نقش عظيم دين در ايجاد ارتباط روشن مي شود و نياز بشر را به چيزي كه حكم يك روح را داشته باشد و افراد را به يكديگر پيوند دهد و دوستي و علاقه به سرنوشت يكديگر را ايجاد نمايد، مرتفع مي سازد. به همين دليل، جامعه‌ي نوين به مراتب بيش از گذشته به دين نيازمند است و نمي تواند از آن بي نياز باشد.(16)
مالك بن نبي معتقد است: تعداد روابطي كه فرد را به جامعه‌ي معيّن و تشكيل شده از N نفر افراد پيوند مي دهد مساوي با S-N رابطه است. وي سپس از طريق برقراري تناسب عددي ميان تعداد روابط ديني در جامعه‌ي معيّن و تعداد روابطي كه شبكه‌ي اجتماعي آن جامعه را تشكيل مي دهند، كارايي اجتماعي رابطه‌ي ديني را اندازه گيري مي كند. او كارايي رابطه‌ي ديني را در قالب اين فرمول بيان مي نمايد. N در S-N بر روي S-N=N معناي اين فرمول آن است كه دين نظامي اجتماعي به وجود مي آورد كه در آن كنشگر اجتماعي هنگامي كه در تعداد SN ضرب مي شود، به افراد بي شماري تبديل مي گردد و در پي ضعف رابطه‌ي ديني، تعداد روابط نيز كاهش مي يابد؛ به اين معنا كه هرگاه جامعه از مرحله اي كه بر نقطه «الف» از شكل هندسي دگرگوني منطبق است فراتر رود، تعداد روابط نيز رو به كاهش مي رود و از اينجاست كه درجه خلأ اجتماعي ميان افراد موجود در جامعه افزايش مي يابد و بعكس، هر رابطه‌ي ديني نيرومندتر شود، به همان اندازه، ميان دو نقطه‌ي صفر و «الف» درجه‌ي خلأ اجتماعي كاهش مي يابد.(17)
با روشن شدن نقش دين در ايجاد ارتباط اجتماعي، اكنون بجاست به عام ترين سازوكارهاي موجد ارتباط اجتماعي اشاره شود. علاوه بر اصول كلي حاكم بر روابط اجتماعي مانند اصل عدالت، رأفت متقابل، احسان، تقدّم مصالح معنوي بر مصالح مادي و سلسله مراتبي بودن حقوق و تکاليف ، اسلام به بيان راه کارهاي ايجاد و تقويت ارتباط اجتماعي نيز پرداخته است كه در قالب عوامل ايجاد ارتباط اجتماعي به بيان آنها پرداخته مي شود.
1. همجواري: از نظر روان شناسان اجتماعي، «همجواري» يكي از عوامل مهم ايجاد ارتباط ميان افراد است؛ در آموزه هاي اسلامي، دستورها و سفارش هايي وجود دارد كه نقش مهمي در ايجاد ارتباط ميان افراد دارند و همجواري زمينه ساز و يا نتيجه‌ي طبيعي آن است. اين توصيه ها عبارتند از:
الف- انجام برخي مناسك ديني به صورت جمعي: در اسلام، فردي ترين صورت عبادات و مناسك ديني جنبه‌ي اجتماعي و جمعي دارد. براي مثال، نماز از آن جمله است كه اقامه‌ي آن در جماعت سفارش شده است و از جمله كاركردهاي اجتماعي آن، برطرف نمودن كدورت ها، بدبيني ها، نزاع ها، و تقويت روح وحدت و اخوّت مسلمانان و نزديكي دل ها به يكديگر است؛ زيرا در صف جماعت، افراد با طبقات اجتماعي مختلف در يك صف قرار مي گيرند و در مي يابند كه امتيازاتشان موجب اختلاف نمي شود.(18) از سوي ديگر، نماز جماعت در مقياس كوچك تر و در حدّ يك شهر، و حج در مقياس ميان تمام جوامع اسلامي، پيوندها و ارتباطات مسلمانان را با يكديگر تقويت مي نمايد و آنان را از تفرّد و اعتزال اجتماعي رهانيده، همبستگي اجتماعي را ميان آنها تقويت مي كند. دوركيم در صور بنياني حيات ديني در اين باره مي نويسد:
در واقع، تشريفات ديني هر قدر كم اهميت باشد اجتماع را به حركت در مي آورند؛ گروه هايي از مردم براي برگزاري اين جشن ها گرد هم مي آيند. پس نخستين اثر آنها اين است كه افراد را به هم نزديك مي كنند، بر تماس هايشان با يكديگر مي افزايند و صميمت بيشتري بينشان ايجاد مي كنند. محتواي آگاهي افراد از همين رهگذر تغيير مي كند.(19)
ويل دورانت نيز نقش مناسك دين را در كاهش كشمكش هاي اجتماعي موجود در ميان طبقات گوناگون جامعه و تقويت ارتباط و همبستگي اجتماعي، مهم دانسته، مي نويسد:
دين و مدد شعائر خود، ميثاق هاي بشري را به صورت روابط با مهابات انساني و خداوند در آورده و از اين راه، استحكام و ثبات به وجود آورده است. اين دين بوده كه بينوايان را از تباه كردن جان ثروتمندان باز داشته است؛ زيرا از آنجايي كه نابرابري طبيعي انسان ها عده‌ي بي شماري از ما را محكوم به شكست و فقر كرده است، در برابر يأس و حرمان، اميد فوق طبيعي تنها علاج است. اگر اين اميد از جان برخيزد، جنگ طبقاتي شدت خواهد يافت.(20)
ب- صله‌ي رحم: صله‌ي رحم به مثابه‌ي يكي از دستورات واجب اسلام، با برخورداري از مصاديقي مانند انفاق زباني، فعلي، قلبي و مالي(21) داراي كاركردهاي اجتماعي متنوّعي است که از جمله‌ي آنها، تقويت روابط درون گروهي و ايجاد پيوند مستحكم ميان خانواده ها، و جلب حمايت خويشان است.(22) صله‌ي رحم از طريق ايجاد ارتباط بين فرد و خويشاوندان نسبي اش خانواده ها را به مثابه‌ي كوچك ترين عنصر اجتماعي به هم پيوند مي دهد و از اين طريق، ارتباط مستحكمي ميان افراد يك جامعه برقرار مي نمايد و شبكه‌ي روابط اجتماعي و نظام هاي ارزشي مشتركي را ميان آنها به وجود مي آورد.
ج- زيارت مؤمنان: اسلام براي ايجاد شبكه‌ي ارتباطي وسيع تر و منحصر نبودن آن در قلمرو روابط خانوادگي، مؤمنان را به زيارت و بازديد از همديگر تشويق نموده و اين كار را عامل ايجاد كننده‌ي دوستي معرفي نموده است؛ چنان كه پيامبر صلي الله عليه و اله مي فرمايند: ديد و بازديد مودّت و محبت ايجاد مي كند.(23)
د- ترغيب بر الفت و دوستي: انگيزه‌ي ارتباط با ديگران نخستين مرحله‌ي حركت به سوي دوستي و داشتن ارتباط با ديگران است. بنابراين، بسته به شكل و ماهيت انگيزه‌ي افراد و هدف آنها از ارتباط، نوع ارتباط و دوستي شان و تداوم آن نيز فرق مي كند. برخلاف روابط اجتماعي بيمارگونه و متزلزل مبتني بر عواطف، احساسات و منافع فردي و شخصي، در اسلام صرف ارتباط داشتن و انس و الفت گرفتن با ديگران مورد تشويق قرار گرفته و براي آن پاداش الهي نيز لحاظ شده است؛ چنان كه پيامبر مي فرمايند: هر كس در راه خدا با كسي دوست و برادر شود در بهشت مقامي خواهد داشت كه با هيچ عملي به آن مقام نمي رسد.(24)
دوستي و الفت مورد تشويق مكرّر احاديث و يكي از نشانه هاي ايمان است و علاوه بر اينكه داراي كاركردهايي مانند ساير انواع روابط است، از استحكام وتداوم بيشتري نسبت به آنها برخوردار است؛ زيرا انگيزه‌ي اصلي ارتباط و انس داشتن با ديگران، الهي و مبتني بر دين بوده، به آساني از بين نمي رود. از سوي ديگر، كارآمدي اين نوع ارتباط در ايجاد سرمايه‌ي اجتماعي نيز مؤثر است؛ زيرا در اينجا افراد مي دانند كه از اين ارتباط هيچ سود و منفعت شخصي دنبال نمي شود، بلكه ارتباط و دوستي به خاطر عمل به دستورات دين است و اگر به يكديگر هم كمك مي كنند به انگيزه‌ي الهي است.
2. ابراز عواطف مثبت هنگام برخورد: عامل ديگري كه در ايجاد روابط اجتماعي، تحكيم و تشديد روابط قبلي نقش دارد ابراز عواطف مثبت است. در دين اسلام، براي اين موضوع، راه كارهاي متعددي لحاظ شده كه برخي از آنها عبارتند از:
الف- گشاده رويي: حركات غير كلامي چهره، به ويژه صورت همراه با لبخند در هنگام مواجهه با دوستان، تأثير عميق تري نسبت به زبان در ايجاد ارتباط دارد؛ زيرا پيام محبت و دوستي را به طرف مقابل منتقل مي كند.(25) در روايات آمده است: گشاده رويي دام دوستي(26) و موجب انس دوستان است.(27) در حديثي نيز از امام صادق عليه السلام نقل شده است: لبخند زدن هنگام مواجهه با برادر مؤمن، پاداش دارد.(28)
ب- احترام گذاشتن به ديگران: احترام گذاشتن به ديگران عامل ديگري است كه در فرايند ايجاد ارتباط نقش مهمي ايفا مي نمايد. اين عامل نيز مورد تشويق دين قرار گرفته است. در روايتي نقل شده است: حرمت ميان خود و برادرت را از بين مبر و از آن چيزي را باقي بگذار؛ زيرا از بين رفتن آن موجب از بين رفتن شرم است و بر جاي ماندن آن عامل ثبات و دوستي است.(29)
ج- سلام كردن: سلام كردن به مثابه‌ي سرآغاز ارتباط كلامي و نوعي اعلان محبت و دوستي با ديگران است و نقش مهم و مؤثري در ايجاد و تقويت ارتباط با ديگران دارد و در احاديث متعددي مورد تأكيد قرار گرفته است. پيامبر مي فرمايند: آيا مي خواهيد شما را به چيزي راهنمايي كنم كه اگر انجام دهيد محبوت يكديگر خواهيد شد؟ سلام كردن ميان خودتان را آشكار سازيد.(30)
د- هديه دادن: هديه دادن به مثابه‌ي يكي از عوامل ايجاد كننده‌ي سرمايه‌ي اجتماعي، در ادبيات صاحب نظران، از جمله عواملي است كه از نظر دين، موجب تحكيم وحدت ارتباط در درون شبكه هاي اجتماعي مي شود. در حديثي آمده است: هديه دادن دوستي به بار مي آورد، برادري را تازه مي سازد و كينه ها را مي زدايد.(31) علاوه بر اينها، عوامل ديگري نيز مانند اعلان دوستي و محبت، پرسيدن از نام و احوال ديگران و دست دادن و در آغوش گرفتن در هنگام مواجهه نقش مهمي در تقويت ارتباطات با ديگران دارد.
3. صفات برجسته‌ي فردي: دسته‌ي ديگري از عوامل در ايجاد ارتباط با ديگران نقش دارند؛ بدين صورت كه در شرايط يكسان و همانند، افراد دوست دارند با كساني كه شايسته تر و لايق ترند ارتباط بر قرار نمايند و اين گونه افراد بيش از ديگران مورد علاقه و توجه ديگران قرار مي گيرند. اسلام به منظور ايجاد اين عوامل و يا زمينه هاي ارتباط، علاوه بر ايمان و عمل صالح، سفارش هايي را مطرح نموده كه عبارتند از:
الف- حُسن خلق: از نظر اسلام، خوش خُلقي و اخلاق نيكو داشتن بسيار اهميت دارد و يكي از عوامل اساسي ايجاد محبت و ارتباط قلمداد شده است. پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله مي فرمايند: حسن خلق دوستي را تثبيت مي كند.(32)
ب- تواضع: فروتني و تواضع در ارتباط با ديگران، در متون ديني، مورد تأكيد فراوان قرار گرفته. يكي از كاركردهاي آن ايجاد ارتباط و دوستي با ديگران است؛ چنان كه در روايات، دوستي ثمره‌ي فروتني قلمداد شده است.(33) تواضع، در روابط اجتماعي نيز كاركردش به صورت واضح، آشكار است.
اموري مانند وفاداري، بخشندگي و سخاوت نيز در متون ديني به عنوان عوامل تقويت كننده‌ي ارتباطات ذكر شده اند كه به دليل ذكر قبلي، مجدّداً ذكر نمي شوند.
4. مبارزه با آفات دوستي: در اسلام، علاوه بر روش هاي تقويت دوستي و ايجاد اجتماعي، با عوامل مخل دوستي و ارتباط اجتماعي مبارزه شده و انجام آنها به شدت نفي شده است. مهم ترين آنها آزار و اذيت ديگران، تحقير نمودن و غيبت كردن است.(34)

نتيجه‌گيري

در مطالبي كه ذكر شد، به خوبي روشن گرديد كه دين از راه هاي گوناگون نقش مهمي در ايجاد سرمايه‌ي اجتماعي - به مثابه‌ي يكي از پديده هاي مهم اجتماعي و مورد نياز جامعه نوين - ايفا مي كند. به دليل آنكه بيشتر آموزه هاي مؤثردر ايجاد سرمايه‌ي اجتماعي منحصر به دين هستند در نتيجه، هيچ پديده‌ي ديگري نمي تواند بديل دين قرار بگيرد و كاركرد و نقش دين را در اين زمينه ايفا نمايد. گرچه برخي از آموزه ها در انحصار دين نيستند، ولي وقتي دين آنها را مورد تأكيد قرار مي دهد رغبت و ميل بيشتري در انجام آنها در ميان مردم به وجود مي آيد. بنابراين، باز هم نقش دين را نبايد به فراموشي سپرد. با توجه به نقش دين در ايجاد سرمايه‌ي اجتماعي به مثابه‌ي ملات ساختمان جامعه‌ي نوين، نظريه‌ي‌ «عرفي شدن» و بي نيازي جوامع از دين و يا راندن آن از زيست جهان جمعي به تارك خانه‌ي فردي به بهانه‌ي بي كاركرد شدن و يا كاركرد نداشتن آن به چالش كشيده مي شود.

پی نوشت:

1- محمّد زاهدي اصل، پيشين، ص 149-150.
2- ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه‌ي عبّاس زرياب (تهران، شركت سهامي انتشار، 1371)، ص 443 و 444.
3- ناصر مكارم شيرازي، پيام قرآن (قم، مدرسه‌ي امير المؤمنين، 1375)، ج 10، ص 111.
4- همان، ص 111-118.
5- محمّد اسفندياري، بعد اجتماعي اسلام (قم، خرم، 1375)، ص 127-128.
6- محمّد زاهدي اصل، پيشين، ص 86 .
7- محمّد بن يعقوب كليني، پيشين، ج 2، ص 238.
8- محمّد اسفندياري، پيشين، ص 98.
9- محمّد بن يعقوب كليني، پيشين، ج 2، ص 277.
10- محمّد باقر مجلسي، بحارالانوار (بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403)، ج،71 ب 21، ح 312.
11- محمّد بن يعقوب كليني، پيشين، ج 2، ص 239.
12- مؤمنون: 3.
13- مرتضي مطهّري، پيشين،ج 2، ص 243.
14- محمّد زاهدي اصل، پيشين، ص 165.
15- لوئيس كوزر، زندگي و انديشه‌ي بزرگان جامعه شناسي، ترجمه‌ي محسن ثلاثي (تهران، علمي، 1380)، ص 200 / يان رابرتسون، درآمد بر جامعه شناسي (مشهد، آستان قدس رضوي، 1373)، ص 336.
16- مرتضي مطهّري، آشنايي با قرآن (تهران، صدرا، 1375)، ص 15.
17- مالك بن نبي، شبكه‌ي روابط اجتماعي، ترجمه‌ي جواد صالحي (قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1359)، ص 70-79.
18- محمّد اسفندياري، پيشين، ص 57.
19- اميل دوركيم، صور بنياني حيات ديني، ترجمه‌ي باقر پرهام (تهران، نشر مركز، 1383)، ص 86 و 280.
20- ويل دورانت، درآمد بر تاريخ تمدن گروه مترجمان (تهران، انقلاب اسلامي، 1368)، ج 2، ص204.
21- سيد حسين شرف الدين، تحليل اجتماعي صله‌ي رحم (قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1378)، ص 44-47.
22- همان، ص 277-278.
23- محمّد باقر مجلسي، پيشين،ج 74، ص 355.
24- مولي محسن فيض كاشاني، محجه البيضاء (قم، اسلامي، بي تا) ج 3، ص 285.
25- مسعود آذربايجاني و ديگران، روان شناسي اجتماعي (قم، حوزه و دانشگاه، 1382)، ص 244.
26- محمّد باقر مجلسي، پيشين،ج 74، ص 167.
27- آقا جمال خوانساري، شرح غرر و درر آمدي (تهران، دانشگاه تهران، 1373) ج 1، ص 191.
28- شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج11، ص 569.
29- محمّد بن يعقوب كليني، پيشين،ج 2، ص 267.
30- حسام الدين هندي، كنزالعمّال في سنن الاقوال و الافعال (بيروت، مؤسسه الرساله، 1409)، ج3، ص 408.
31- محمّد باقر مجلسي، پيشين، ج 77، ص 166.
32- همان، ص 148.
33- آقا جمال خوانساري، پيشين، ج 5، ص 285.
34- ر. ك. مسعود آذربايجاني و ديگران، پيشين، ص 265.

منبع: مجله معرفت