شناسنامه تفسیر

نام معروف: التفسیرات الاحمدیة فی آیات الاحکام
مؤلف: احمد بن ابی سعید معروف به ملاجیون
ولادت: ۱۰۴۷ ق - ۱۶۳۷م
وفات: ۱۱۳۰ ق - ۱۷۱۷ م
مذهب مؤلف: حنفی اشعری، فرقه احمدیه
زبان: عربی
تاریخ تألیف: ۱۰۶۹ ق
تعداد مجلدات: یک مجلد بزرگ رحلی. مشخصات چاپ: طبع اول، بمبئی، مطبعه قاضی عبدالکریم کریمی (الکریمیة)، به تصحیح مولی غلام أحمد صاحب تلیائی، سال ۱۳۲۷ ق، با حواشی مولی رحیم بخش. طبع دوم، افغانستان، قندهار، دارالاشاعة العربیة ; ۷۴۴ صفحة، قطع رحلی.
 

معرفی مفسر و تفسیر

شیخ أحمد بن ابو سعید بن عبدالله بن عبد الرزاق معروف به ملاجیون حنفی از علمای قرن یازدهم شبه قاره هند و اساتید فقه حنفیه بمبئی و از صوفیه و از فرقه معروف احمدیه بوده است. (ملاجیون، لغتی هندی است که به معنای حیات و زندگی است). در آن منطقه معروف است که ملاجیون از فرزندان حضرت صالح نبی - علی نبینا وعلیه السلام - بوده است.
 
وی در سال ۱۰۴۷ ق در روستای «میتهی» از مناطق نزدیک به شهر بمبئی هند تولد یافت، در کودکی در سن هفت سالگی به حفظ کل قرآن پرداخت. پس از درس های ابتدایی به علوم دینی و شرعی پرداخت؛ چون به بلوغ رسید و دانش های زمان را آموخته بود، به شیخ حسام رسید و در نزد وی تلمذ کرد. آن گاه به تدریس و تألیف و مسافرت به دیار هند از آن جمله دکن روی آورد، و خرقه صوفیانه طریقه احمدیه خود را از شیخ لیس بن عبد الرزاق قادری گرفت و پوشید و از این جا بود که به مقام شیخوخیت صوفی رسید. و چون ما شاه عالم بن عالمگیر از بلاد دکن به اجمیر آمد به استقبال او شتافت و ملازم رکابش گردید و با او به لاهور رفت. و تا او در قید حیات بود در کنارش قرار گرفت و چون فوت کرد دوباره به دهلی برگشت تا اینکه دنیای فانی را وداع گفت.(1) گفته شده، تألیف کتاب تفسیرات الاحمدیة، در سن بیست و یک سالگی وی بوده و پیش از آن کتاب شرح مطالع الانوار را تالیف کرده بود. ملاجیون در شب سه شنبه ۲۱ ذی القعده سال ۱۱۳۰ ق در شهر دهلی فوت کرد و او را در زاویه قبر میر محمد شفیع دهلوی به امانت دفن کردند و پس از مدتی به زادگاه خود امیتھی برده و در مدرسه خود دفن کردند.
 
آثار تألیفی او به جز شرح مطالع الانوار و تفسیرات احمدیه، کتاب های آداب الاحمدی فی السیر و السلوک. مناقب الأولیاء فی اخبار المشایخ از آثار عرفانی و سیر و سلوکی وی که مخصوص این فرقه است.(2)
 
تفسیرات احمدیه از کتب تفسیر فقهی و آیات الاحکام حنفیة، در مقایسه و مقارنه با سایر مذاهب چهارگانه است که بر اساس ترتیب سوره ها و آیات، تنظیم شده و برخلاف دسته ای از آیات الاحکام مانند آیات الاحکام شافعی و بیشتر آیات الاحکام شیعه به روش موضوعی است. حجم آیات بررسی شده در این تفسیر بیشتر از ۱۵۰ آیه نیست و از این جهت در مقایسه با کسانی که ۵۰۰ آیه و یا ۳۰۰ آیه را تفسیر کرده، تنها به آیاتی بسنده کرده که به طور مستقیم دلالت بر احکام دارند.
 
از سوی دیگر شیوه طرح مباحث بسیار فشرده و مختصر است و جنبه استدلالی و نقد و بررسی اقوال در حد گزارش نظرات خلافی مذاهب و در دسته بندی اهل سنت و شیعه است. وی در مقدمه تفسیر در بیان اهداف خود این نکته را یادآور می شود که از سر زبان ها شنیده بودم که امام غزالی تعداد آیات الاحکام را بدون کم و زیاد به ۵۰۰ آیه رسانده و تفسیر کرده، بعدها که به کتاب ها مراجعه می کردم این قصه شگفت انگیز را نقل کردهاند، ولی چنین چیزی را نیافتم و خود به این امر مبادرت کردم و به استنباط پرداختم و بعد چنین می گوید: «فامرت بلسان الإلهام، الا وهم من الأوهام، أن استنبطها بعون الله تعالى وتوفیقه، واستخرجها بهدایة طریقة، فأخذت أجمع الآیات التی استنبطت عنها الأحکام الفقهیة، والقواعد الأصولیة، والمسائل الکلامیة، بالترتیب القرآنیة، ثم فسرتها بأحسن وجه من التفسیر، وشرحتها باکمل جهة من التحریر». (3)
 
سپس ملاجیون روش خود را در تفسیر و توسعه قلمرو آن از مباحث فقهی به مسائل کلامی و تاریخی و قصص و امثال شرح می دهد و اینکه روش او انتخاب آیات صریح و روشن احکام است و نه آیات ضمنی و تلویحی تفسیر و در ضمن توضیح می دهد که چرا حجم آیات الاحکام در این تفسیر به این تعداد است و در کتاب غزالی - که ما آن را ندیده ایم – به 500 آیه می رسد. وگرنه به طبق تصریح سیوطی در الإتقان در احکام حداکثر ۱۵۰ آیه است.: (... ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ). (4)
 
و آنگاه منابع تفسیری خود همچون: «أنوار التنزیل» بیضاوی و «مدارک التأویل» نسفی و کشاف زمخشری و «الاتقان» سیوطی و تفسیر شیخ ظهیر الشریعة الغوری، و مواهب العلیه واعظ کاشفی را شرح می دهد.
 
روش ملاجیون در شیوه بیان و ورود به تفسیر به این گونه است که گاه عنوان حکمی را بیان می کند و سپس به آیه و استنباط از آن می پردازد و اقوال و احتمالات را ذکر میکند و شکل گزارش گونه دارد و نه نقد و بررسی و دلیل حکم و تنها به این بسنده می کند که نظر علمای حنفی را نقل و تأیید کند و دلیل آنان را تقویت و حمایت نماید.
 
او افزون بر بحث های بیانی آیه به اخبار مأثور از پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه استناد میکند، و همچنین با این که تفسیر فقهی است به مسائل اختلافی و کلامی میان اهل سنت با معتزله، مانند بحث رؤیة و مرتکب کبیرة که با انجام آن از ایمان خارج نمی شوند می پردازد، و یا درباره اطاعت از اولی الامر را در هر صورت (هر چند فاسق و فاجر باشد) که عامه آن را واجب میدانند می شود و به فسق منعزل نمی شود و دیگر احکام و مسائل بحث انگیز و چالش های قدیمی و کهنه که معمولا در همه تفاسیر کلامی تکرار و تأکید می شود. (5)
 
چنان که همین شیوه را با طرح مباحث کلامی محل اختلاف با شیعه را به میان می کشد، مانند تفسیر آیه: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»(6) که می گوید: «بنابر نظر اکثر مفسران چون خداوند او نهی از موالات کسانی کرده که معادات آنان واجب است، آن گونه که در فراز پیشین بیان کرده: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ)(7) به دنبال آن ذکر کسانی کرده، که موالات آنان واجب است: (إنما ولکم الله و رسوله). و گفته «انما»: (ولیکم) و نگفته: اولیاء کم، با این که مذکور در آیه سه دسته هستند، ولایة الله به اصالت و رسول و مؤمنین به تبعیت و شیعه از این آیه بر امامت علی، استدلال کرده، به این گمان که مراد از ولی، متولی امور و مستحق تصرف در کارها است در حالی که این درست نیست و حمل جمع بر واحد خلاف ظاهر است، هر چند که نزول آیه به خاطر او باشد»(8)
 
در حالی که پاسخ این اشکال روشن است؛ زیرا اشکالی ندارد که لفظ جمع باشد و اراده فردی به همان معنای متولی امور و مستحق تصرف در کارها بشود، به این معنا که در آیه:«والذین آمنوا» هرچند لفظ کلی است، اما گاه مصداق آن منحصر به فرد است و تفاوت است میان اطلاق لفظ جمع و اراده واحد و استعمال آن کردن با اخبار به معرف جمعی در لفظ جمع به هر کسی که در خارج به آن منطبق شود؛ ولی مصداق قابل انطباق بر آن یکی باشد. در این صورت استعمال و تفسیر در شیوه دوم مانعی نمی بیند و نمونه آن در آیات فراوانی در قرآن(9) به صورت جمع آمده، ولی شأن نزول و مخاطب فرد (حاطب بن ابی بلتعة در نامه به قریش و عبدالله بن أبی بن سلول در آیه دوم) بوده و کسی از این جهت با عنوان جمع تردید نکرده است.
 
وانگهی تمام ناقلین که صحابه نبی (صلی الله علیه وآله و سلم) و تابعین متصل به زمان نزول آیه بوده اند، خود عرب بوده و هنوز از زمره عرب اصیل بوده اند، کسانی که هنوز زبان آنها به دلیل اختلاط زبان ها تغییر پیدا نکرده و به این تفسیر اشکال نکرده اند و همین معنا را نقل نموده و به آن اشکال ادبی و تفسیری نگرفته اند.(10)
 
از نکات دیگر این تفسیر طرح اخبار اسرائیلی و انکار برخی از آنها که معارض باعصمت ملائکة و انبیاء بوده، چنان که در نقل قصه داود (علیه السلام) و زن اوریا، چنین میکند و به چنین نقل هایی اعتراض می کند که آنها تنافی با عصمت پیامبران دارد.(11) این تفسیر کمتر در تفسیر پژوهی ها مطرح شده است.(12)
 
پی‌نوشت‌ها:
1- مقدمه مؤلف در التفسیرات الاحمدیه، ص۸
2- مولانا محمد طاهر، نیل السائرین فی طبقات المفسرین، ص۳۱۲، لاهور، دار القرآن.
3- التفسیرات الأحمدیة ، ص۷
4- سوره انعام، آیه ۹۱، همان، ص ۸
5- التفسیرات الأحمدیة، ص ۵۱،ص ۲۸۹، ص۲۹۱
6- سوره مائدة، آیه ۵۵
7- سوره مائدة، آیه ۵۱
8- تفسیرات الأحمدیة، ص۳۵۹
9- سوره ممتحنة، آیه 1. سوره منافقون، آیه 8
10- برای تفصیل بیشتر ر.ک: المیزان، ج ۶، ص۹
11- تفسیرات الأحمدیة، ص۶۴۳
12- مولانا محمد طاهر، نیل السائرین فی طبقات المفسرین، ص ۳۱۲، لاهور، دارالقرآن، ط ۱۴۰۳ ق.
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 279-275