شناسنامه تفسیر

نام معروف: تفسیر جامع
مؤلف: سید ابراهیم بروجردی
تولد: ۱۲۹۶ش، ۱۳۱۷ق
وفات: ۱۳۸۴ش
مذهب: شیعه
زبان: فارسی
تاریخ تألیف: ۱۳۳۵ - ۱۳۴۰ ش
تعداد مجلدات: ۷ جلد
مشخصات نشر: بخشی از مجلدات این تفسیر در سال های ۱۳۱۷- ۱۳۲۴ ش انجام گرفته و از سوی کتابخانه صدر تهران به چاپ رسیده است و از این جهت ترجمه تفسیر جامع را باید در شمار نخستین ترجمه های معنایی معاصر از قران نام برد که بر ترجمه الهی قمشه ای نیز مقدم است. چاپ دوم، ۱۳۳۰-۱۳۴۱ش، به اهتمام مختار معینی. چاپ دیگر تهران، انتشارات کتابخانه صدر، چاپ سوم، ۱۳۶۲ش -۱۳۶۶ش، قطع وزیری. در سال ۱۳۸۳ انتشارات فراهانی با مقدمه و تصحیح و تعلیق محقق دکتر حسین طالعی نشر یافته است.
 

معرفی مفسر و تفسیر

عالم جلیل القدر، سید ابراهیم بروجردی غفوری، منسوب به جد اعلای ایشان، فرزند دانشمند بزرگ، سید محمدحسین مستجاب الدعوه غفوری بروجردی در سال ۱۲۹۶ شمسی در شهر بروجرد در خانواده ای عالم و زاهد پرور متولد شد، پدر او از عالمان به نام این شهر و جد او نیز به همین صفت مستجاب الدعوه مشهور بوده است. نسب ایشان به امام کاظم میرسد. در آغاز تحصیلات خود را پیش پدر می خواند و در سن پانزده سالگی به شهر قم می آید و در خدمت شیخ عبدالکریم حائری تلمذ می کند. پس از مدتی از قم به نجف و در خدمت آغاضیاء الدین عراقی تلمذ میکند و بعد در خدمت سید ابوالحسن اصفهانی و سید محسن حکیم و در اواخر سید ابوالقاسم خویی و دارای اجازات روایی و مالی از اساتید خود. در یکی از سفرهای به ایران در سر راه خود به مشهد رضوی مدتی را در تهران سکونت و به تدریس در مدرسه سپهسالار می پردازد و همین وسیله سکونت ایشان به تهران و امامت نماز جماعت در مسجد نور خیابان ناصر خسرو می گردد. در نهایت در سال ۱۳۸۴ ش دارفانی را وداع می گوید.
 
ایشان صاحب تألیفات بسیار و از آن جمله کتاب امامت، اصول عقاید احتیاجات فقه و شرح نهج البلاغه (مطبوع ۱۳۶۰ق)(1)، و این تفسیر است.
 
این تفسیر محصول تدریس ایشان در مسجد برای عامه مردم و آغاز آن سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۰ شمسی است. از مفسران معاصری است که از زاویه حدیث به تفسیر چشم دوخته و همواره معانی آیات را با جستجو در روایات دنبال کرده است. ایشان ساکن شهر تهران و فراغت مفسر از تألیف آن به تاریخ 1340/10/5 ش و ۱۷ رجب ۱۳۸۱ ق است.
 
از این روی، نقش و روش مهم مفسر، گردآوری روایات اهل بیت عصمت (علیهم السلام) و گزینش آن در تفسیر بوده است. بنابراین، هر جا موضوع و سخنی مربوط به آیه و سوره ای از قرآن بوده، به این روایات استشهاد کرده و از خود تحلیل و اجتهاد در بیان و معانی و یا نقد روایات و یا توسعه معانی نیاورده است.
 
ایشان در مقدمه خود بر تفسیر، انگیزه خود را چنین می نویسند: دیر زمانی بود شوق و آرزو داشتم که ای کاش پروردگار جهانیان، این بنده ضعیف را به لطف و کرم خود مفتخر می فرمود و عنایت سبحانی و توفیق رحمانی شامل حالم میشد تا تفسیری فارسی با بیانی سهل و ساده از فرموده های ائمه اطهار و اولیای بزرگوار می نوشتم تا شیعیان فارسی زبان و تابعان آن محمد صلی الله علیه و آله از آن بهره مند شوند و ذخیرهای برای روز معاد بشود، لیکن ابتلائات روزگار و آلام روحی و جسمی موجب تأخیر میشد تا بر سبیل اتفاق گذارم به منزل یکی از دوستان متدین افتاد و صحبتی از تفسیر قرآن کریم و ودایع پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهمیت آن دو ثقل بزرگ شد، مرا تحریص و ترغیب نمودند، در همان مجلس توفیق حضرت کبریایی و توجه نظر حضرت ولی عصر حجة ابن الحسن عسکری روحی و ارواح العالمین له الفداء که روز مولود مسعودش بود قرینم شد و به نام نامی آن امام همام از همان روز شروع به کار نمودم و آرزوهای گذشته را به مرحله عمل در آوردم.
 
البته این انگیزه مبتنی بر دیدگاه مفسر نسبت به تفاسیر روایی و نقد برخی از تفاسیر معاصر اجتهادی و عقلی است، ایشان در همان مقدمه می نویسند: «کتاب های زیادی به نام تفسیر به زبان عربی و فارسی از طرف خاصه و عامه نگاشته شده، لیکن در حقیقت بیشتر آنها را نمی توان تفسیر نامید. زیرا اکثر آنها تفسیر به رأی بوده و تفسیر به رأی حرام است، چنانچه بعد از این شرح داده خواهد شد، در قرآن کریم خداوند عظیم فرموده، تأویل قرآن را نمیداند کسی غیر از خدا و راسخون در علم که ائمه اطهار علیهم السلام هستند و تفسیر منحصرا بیان ائمه و روایات رسیده از آنهاست و این گونه تفسیر معدود و آن هم بیش از چند تفسیر نیست و در بعضی از آنها هم به ذکر ادبیات و اعراب قرآن پرداخته و از معانی صرف نظر شده و در اطراف قشر دور زده و از لب قرآن دور گشت اند». در حالی که روشن است که روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام همه آیات را پوشش نمی دهد و آنهایی که ناظر به آیات است در مقام تفسیر نیستند و گاه در مقام مصداق و یا تأویل آیه و یا تطبیق آن به موضوعی دفاعی است. و گاه تفسیر آیات ناظر به وجهی از وجوه است و معانی دیگر را نفی نمی کند.
 
مقدمه این تفسیر بخشی ناظر به مبانی تفسیر است و بخشی ناظر به علوم قرآن و بخشی به روش تفسیری و منابع خودش. مقدمه اول در فرق میان تفسیر و تأویل و ترجمه مقدمه دوم در بیان حرام بودن تفسیر به رأی و اظهارنظر نمودن در قرآن و کتاب خدا: مقدمه سوم در بیان آنکه علم و دانش قرآن منحصرا نزد ائمه معصومین است و بس و دیگران را خداوند از اینکه دانش بهره ای نداده است. مقدمه چهارم در بیان آن که در قرآن ذکر هر چیزی شده و از برای قرآن ظاهر و باطن هایی متعدد است و از برای هر ظاهری باطنی و از برای هر باطنی باطن هایی است تا هفتاد باطن. دفع توهم و بیان چگونگی معانی متعدد برای یک لفظ و توضیح آن در تکلم کردن ائمه با هر یک از مردم نسبت به فهم و عقل آنها.
 
مقدمه پنجم در کیفیت و زمان جمع قرآن و بیان تحریف و مراد از تحریف، بیان عقلی در جمع قرآن و توضیح، جمع دوم قرآن در زمان ابوبکر، جمع سوم قرآن و بیان روایات در تحریف و مراد از تحریف. او در زمینه جایگاه این کتاب و صیانت آن هم روایات تحریف را می پذیرد و هم روایاتی که قائلند قرآن موجود همان قرآنی است که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نازل شده است و هیچ کم و کاستی و زیادی در آن راه نیافته است. و گویی روایات تحریف را ناظر به تحریف معنوی میداند؛ چون می نویسد: آنچه از قرآن به وسیله منافقین ساقط شده از قبیل تفسیر و بیان و تأویل و شأن نزول بوده و از اجزاء و متن قرآن نبوده، پس تبدیل و تحریف آن از لحاظ معنا می باشد، یعنی قرآن را در تفسیر و تأویل تحریف و تغییر دادند و آیات را بر خلاف تنزیل و معنی و فرموده ائمه (علیهم السلام) حمل کرده اند و بیان آنان که می فرمودند کذا نزلت یعنی این آیه این طور نازل شده، مراد تنزیل و شأن آن است، نه آنکه با زیادتی نازل شده، پس اخبار تحریف تماما نظر به تأویل و شأن نزول دارند و میان آنها و ظاهر آیه شریفه و اخبار دیگر مبایتی وجود ندارد، زیرا آیه و اخبار می گوید، از لفظ قرآن چیزی ساقط نشده و اخبار تحریف می گوید، شأن نزول قرآن را ساقط نمودند، پس هیچ کدام مخالف با یکدیگر نمی باشند. و ما از خود اخبار این معنای تحریف و جمع اخبار را گرفته و اخذ نموده ایم، نه از رأی خود و شاهد بر این جمع دلائلی چند است که در دنباله مبحث، دلائل این جمع را بیان میکند.
 
باز ایشان در همین مقدمه جهت گیری مبنایی خود را که نوعی گرایش اخباری است، شرح می دهد و می نویسند: ما به خواست خداوند آن چه را اهل نزول و خاندان وحی و تنزیل بیان و تفسیر فرموده اند، عینا نقل به معنا نمائیم و به زبان فارسی بیان کنیم و از هر گونه اظهارنظر(چون به نص روایات متواتره حرام است) خودداری می نماییم. در مقدمه کوتاه خود بر جلد دوم تفسیر پس از ذکر روش خود با استناد به آیات و روایات سعی مینماید که اظهارنظر در تفسیر آیات را حرام و کفر بنمایاند و برای اجتناب از این حرام می نویسد: از این جهت، ما در این تفسیر از نقل آراء فاسده مردمان و بیانات فلاسفه و عرفا و از سخنان ابوحنیفه و قتاده و عضدی مسلکان دوری جسته و صرف نظر نمودیم و هرگز بیان نخواهیم کرد، چه این عمل تجاوز کردن از امر و دستور خداوند و ائمه باشد.
 

 

تفسیر یا ترجمه کتب روایی؟

این تفسیر به زبان فارسی و در هفت جلد، در حقیقت تفسیر فشرده و ساده ای است که عهده دار تفسیر تمامی قرآن به روش ترتیبی است. روش او همواره ارائه معانی ظاهری آیات با جستجو در روایات است. از این روی، مانند تفسیر صافی و یا کنزالدقائق نیست که جنبه های مختلف را توجه داشته و لذا نقش و روش این تفسیر، گردآوری روایات اهل بیت عصمت (علیهم السلام) و گزینش آن بوده است. بنابراین هر جا موضوع و سخنی مربوط به آیه و سورهای از قرآن بوده به روایات استشهاد کرده است.
 
از سوی دیگر تفسیر جامع به لحاظ شاکله محتوایی در حقیقت گردآوری شده روایات تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) تفسیر عیاشی و تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی و برهان و نورالثقلین است، نه جامع معانی و روش های تفسیری، و تحلیل همین روایات و شرح و توضیح آیات با توجه به وجوه معانی آن، به همین دلیل، تفسیر جامع را باید نوعی ترجمه این چند کتاب روایی دانست، زیرا مؤلف در این تفسیر جز ترجمه و نقل روایات و دیدگاه ها، در نقد و بررسی و تحلیل کلمات، سخنی و توضیحی از خود نیاورده است.
 
در زمینه منابع روش ایشان آن است که در جای جای منقولات به منابع آن اشاره میکند، چنانکه در مقدمه دراز آهنگ کتاب به آن اشاره کرده است. بروجردی در مقدمه دوازدهم خود، کتاب هایی را که از آنها روایات را نقل می نماید به شرح ذیل می نویسد: اول کتاب کافی شیخ کلینی، دوم فقیه و توحید و اعتقادات و علل و سایر کتب ابن بابویه شیخ صدوق، سوم کتاب بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار و سعد بن عبدالله قمی و تفسیر عیاشی، فرات بن ابراهیم مناقب ابن شهر آشوب، کامل الزیاره ابن قولویه و کتاب تفسیر آیات ولایت اهل بیت (علیهم السلام) محمد بن عباس ماهیار معروف بابن حجام است که از کتب متقنه اخبار است.
 
دیگر اصل سلیم بن قیس هلالی، کتاب تهذیب و استبصار شیخ طوسی، کتاب خصال و اکمال الدین و محاسن شیخ برقی و تفسیر مجمع البیان طبرسی و تفسیر برهان سید هاشم بحرانی و اختصاص شیخ مفید.
 
در دنباله مطلب می نویسند: باید دانست آنچه علمای شیعه تفسیر نوشته اند در بیشتر آیات از تفسیر شیخ ثقه ابی الحسن علی بن ابراهیم بن هاشم قمی نقل نموده اند، زیرا تفسیری است که در زمان غیبت صغری جمع آوری شده و آن بزرگوار استاد کلینی است.
 
او باز در این باره می گوید: چنان که قبلا بیان نمودیم تفسیر قرآن باید فقط از ناحیه مقدسه ائمه طاهرین باشد و ما هم از گفتار ایشان ابدا تجاوز ننموده ایم، چه آن بزرگوار ثقه و در زمان غیبت صغری می زیسته و مسلما بذیل عنایت ولی عصر (عجل الله فرجه الشریف) دسترسی داشته و تجاوز نکرده و به اندازهای تسلیم مقام مقدس ائمه (علیهم السلام) بوده که اگر در آیاتی از ائمه معصومین روایتی به نظرش نرسیده و یا به آن دسترسی نداشته، اصولا در تفسیرش بحثی از آن آیات ننموده و سرتاسر آن تفسیر کلمه یا جمله ای از خود او دیده نشده و تمام آن روایاتی است که نقل نموده است، لذا اینجانب تفسیر ایشان را عینا ترجمه نموده ام، که در حقیقت احادیثی است که آن مرحوم به سند خود از ائمه (علیهم السلام) نقل می نماید و آیاتی را که ایشان تفسیر ننموده اند، ما تمام آنها را با روایاتی که در بیان و تفسیر هر یک وارد شده بیان خواهیم نمود و همچنین روایات و احادیثی که آن مرحوم در دسترس نداشته یا به نظرش نرسیده بوده، در آن آیاتی که ذکر نموده، نیز بیان می نمائیم، در ذیل ترجمه تفسیر آن مرحوم با فاصله خطی.علاوه، ترجمه قرآن را نیز به طور خلاصه در مقابل هر صفحه به ترتیب و نظمی که بستگی به آیات دارد، بیان خواهیم نمود.
 
از سوی دیگر، «تفسیر جامع» نه جامع آثار حدیثی قرآنی از قبیل کنز العرفان برغانی است که در حقیقت جامع روایات منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) و تفسیر عیاشی و تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی است. در این بخش به این دلیل که نوعی خوش بینی نسبت به این منابع داشته، کمتر به بررسی دلالت و سطح استفاده از این روایات و نقد و تعارض آن داشته است. به همین دلیل، تفسیر جامع را باید نوعی ترجمه این چند کتاب تفسیری و روایات آن دانست؛ زیرا مؤلف محترم در این تفسیر جز ترجمه و نقل روایات و دیدگاه ها، از خود توضیحانی نیاورده و در نقد و بررسی و تحلیل کلمات همین روایات، هم سخنی نیفزوده است.
 
بنابراین، محسن این تفسیر، ارائه ترجمه ای از روایات کلامی و احیانا تفسیری برای خواننده فارسی زبان و مخاطبان خود بوده است، اما از آنجا که فهم برخی روایات، خود نیاز به توضیح دارد و از سوی دیگر، مخاطبان این تفسیر به خصوصیات روایات و احتمالا ضعف برخی از آنها، آشنایی ندارند، در نتیجه دچار مشکل می گردند.
 
بگذریم از آنچه که درباره روایات تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) و روایات منسوب به علی بن ابراهیم گفته شده که این دو کتاب ساخته دیگران و همراه با بیان نکات غلوآمیز و دال بر تحریف و مشکلات دیگر است و نمی توان به صحت همه آنها اعتماد کرد.(2)
 
البته نباید از یاد بریم که اگر کسی بخواهد مستندش تنها روایات باشد، که ما در مورد همه آیات، روایتی تفسیری نداریم، و آنهایی هم که تفسیر شده، بسا در بیان فرازی از آیه یا تفصیل احکام و معارف است، و یا بیان مصداقی آنان است، پس چگونه می تواند به تفسیر اثری بسنده کند، از این رو مفسر در این مواقع به شرح مختصر و اندکی توضیح در مسائل لغت، سبب نزول و تفسیر می پردازد و خلاء قسمت هایی که روایتی نیامده را جبران میکند.
 
تفسیر جامع، احکام فقهی را با تفصیل بیان می کند. از قصص قرآن فقط تا آنجا که از روایات و اخبار استفاده شده می آورد. نظرات مفسران شیعه را نقل کرده و به شرح کلمات و پیام آیه بسیار مختصر و فشرده اشاره میکند، لذا این تفسیر بیشتر برای قشر خاصی می تواند مفید باشد.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- حاج آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج ۱۴، ص۱۱۳
2- برای آشنایی بیشتر با این دو تفسیر، به همین کتاب ذیل تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیه السلام) و تفسیر علی بن ابراهیم مراجعه کنید.
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 332-325