شناسنامه تفسیر

نام معروف: تفسیر المراغی، تفسیر القرآن الکریم
مؤلف: احمد مصطفی مراغی
تولد: ۱۳۰۰ ق
وفات: ۱۳۷۱ق
مذهب: سنی شافعی
زبان: عربی
تاریخ تألیف: ۱۳۶۵-۱۳۶۱ق
تعداد مجلدات: ۳۰ جزء در ۱۰ مجلد
مشخصات نشر: قاهره، مطبعة مصطفی بابی حلبی، چاپ اول، ۱۳۶۵ق، قطع وزیری. بر اساس همین چاپ: بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۹۸۵م.
 

معرفی مفسر و تفسیر

احمد مصطفی مراغی، استاد فقه و شریعت در دانشگاه قاهره و از مفسران نامدار عصر حاضر است. وی برادر محمد مصطفی مراغی، رئیس الازهر و شاگرد شیخ محمد عبده و شخصیت اصلاحی نامدار کشور مصر است. مراغی، در شهر مراغه از استان سوهاج، در خانواده ای علاقه مند به علم و دانش در تاریخ ۱۸۸۳م، مطابق با ۱۳۰۰ هجری قمری به دنیا آمد. برادر او دو سال پیش از آن به دنیا آمده بود، که نمی توان در سیر علمی وجود او را نادیده گرفت. در نوجوانی قرآن کریم را حفظ کرد و سپس وارد دانشگاه الازهر شد و از اساتید بزرگ آن بهره ها برد.
 
احمد مصطفی در میان سایر دانش پژوهان چهره ای ممتاز بود و در سال ۱۳۲۴ ق، در سن ۲۳ سالگی نزد علمای آن دوره که سبک الازهر اقتضا می کرد و هنوز نظام جدیدی بر حوزه های علمیه آن دوره حاکم نشده بود، امتحان داده و از عهده آن به خوبی برآمد. همچنین مراغی از حافظه قوی برخوردار و با هوشمندی ذاتی به استقلال فکری مشهور بود. در رفتار با رقیبان و مخالفان، احترام آنان را حفظ می کرد. از نفاق و تملق به دور بود. پشتکار و جدیت زیادی به خرج میداد، مدام کار میکرد و احساس خستگی در او پدیدار نبود.
 
مراغی صاحب تألیفات گوناگونی در زمینه فقه، اصول، بلاغت، اخلاق، تفسیر و علوم قرآن است. مراغی پس از گذراندن ۷۱ بهار از عمر شریف خود، در سال ۱۳۷۱ ق به دیار باقی شتافت.
 
تفسیر وی که در خط اصلی تفسیر محمد عبده و برادرش محمد مصطفی و متأثر از فرهنگ اصلاحی و بیدار آفرینی و بازگشت به قرآن و نگرش اجتماعی است، شکل گرفته است. تفسیر مراغی، از تفاسیر بسیار ساده و روان و قابل فهم عموم و با اهداف هدایتی و تربیتی تنظیم شده است که به نیازهای اجتماعی و خواسته های روحی و روانی مردم توجه کرده و بحث های تفسیری را به گونه ای عرضه نموده تا خواننده متوسط به سوی مطالب قرآنی جذب شود و در میان اصطلاحات فنی و ادبی و مباحث کلامی و قصه های خرافی، گیر نکند و سردرگم نشود.
 
مراغی پیش از شروع تفسیر، بحثی کوتاه و مقدمه گونه را درافکنده و به جایگاه رفیع قرآن اشاره کرده است. او درباره انگیزه نگارش خود، بر این نکته تأکید می ورزد که من همواره در پاسخ به این سئوال که چه تفسیری برای عامه مردم بهتر است و درک آن آسان تر است؟ عاجز ماندم. با آنکه تفاسیر بسیاری را سراغ داشتم که از نظر علمی و محتوای فکری در سطح بسیار خوبی قرار داشتند، اما این موضوع برای من کافی نبود، بدین جهت تفسیری نوشتم که این ویژگی ها را داشته باشد.
 
وی در همین مقدمه، مطالبی را در زمینه طبقات مفسرین، سیر تطور تفسیر، تاریخ قرآن، کیفیت مصاحف و روش تفسیری مؤلف عرضه می دارد. از بحث های قابل توجه مراغی در این مقدمه، تأکید بر جنبه های عصری تفسیر است که هیچ مفسری نمی تواند از آن بی تفاوت بگذرد و آن را نادیده بگیرد. اگرچه تلقی او از تفسیر عصری و تحول در تفسیر، توجه به نیازهای ذهنی و روانی خوانندگان است، اما همین اندازه برای صرافت ذهن به مسأله تفسیر عصری غنیمت است. وی در این رابطه، به دو نکته تأکید می کند: یکی رعایت حال خوانندگان و توجه به تحول روحی آنان در گرایش به آسان نویسی و روان نویسی و دیگری توجه به تحولات علمی و تجربی و لزوم آگاهی از دانستنی های عصر برای ارائه تفسیری که با علم ناسازگار نباشد و طرح مسائل قرآن، ایجاد شک و شبهه برای خواننده نکند.
 
روش مراغی در تفسیر، چنین است که در آغاز چند آیه را می آورد، آن گاه واژگان دشوار را شرح می دهد، سپس پیام آیه را به شکل کوتاه و مفید ارائه می دهد. اگر درباره آیه یا سوره، سبب نزول نقل شده و مورد تأیید مفسر باشد، نقل می کند. همچنین احادیثی که به نظر وی صحیح هستند در توضیح و تفسیر آیه می آورد. روش وی در این موراد، نقد و بررسی و محک زدن روایات با قرآن و دلایل عقلی است. بنابراین، تفسیر مراغی در سه بخش قرار دارد: تفسیر مفردات، معنای جمله، توضیحات کلی تفسیری.
 
از سوی دیگر شیوه کلی مراغی را باید ادبی، اجتماعی، با رویکردی تربیتی و تحلیلی دانست. مراغی از مباحث نحوی، اعراب، اختلاف قرائت و مباحث زبانی جز شرح برخی مفردات، چیزی در تفسیر خود نیاورده و از احادیث موضوع، ضعیف و اسرائیلیات جدا پرهیز کرده است، اگر چه در بسیاری مواقع به احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)، اشعار عرب و اقوال اهل لغت استناد کرده است، ایشان اذعان داشته که از نظریات تفسیری محمد عبده بسیار در تفسیر خود بهره جسته است. در ابتدای هر سوره، اطلاعات لازم مربوط به هر سوره، شامل اسم سوره، عدد آیات، محل نزول، ترتیب نزول و مناسبت آن با سوره و آیات قبل را بیان میدارد، در انتهای سوره نیز مقاصد آن را در چند بند متعرض می شود. گاه آیات را دسته بندی و فرازبندی کرده، به تفسیر آنها می پردازد.
 
شاید بخش جالب توجه، سبک متمایز مراغی در تفسیر در بیان مطالب، عنوان شر المعنى الجملی و الایضاح، باشد که اشاره ای کوتاه از پیام آیه را به دست می دهد و به تفسیر کلماتی که تا حدودی معنای صریح و آشکاری ندارند پرداخته، به توضیح معنایی آنها با ذکر وجوه و نظائر و اضداد با استفاده از آیات دیگر، همت می گمارد. زیرا در این عنوان معنای ترکیبی کلمات که آیه و مقاطع آن را تشکیل می دهد، به طور اجمال می پردازد، تناسب آیات با همدیگر را متعرض شده، صورت وجود اسباب نزول آیه، آن را در همین عنوان ذکر کرده، گاهی به نقد آن می پردازد.
 
البته در عنوان الایضاح، تفسیر مفصل و تحلیلی آیات مطرح شده را در بر می گیرد، در این بخش نیز برای توضیح آیات از آیات دیگر، مأثورات و اقوال مفسرین بهره برده، تناسب بین آیات را بیشتر تشریح می کند و خلاصه ای از هر مقطع مطرح شده در این بخش را ارائه میدهد.
 
سعی دارد روایاتی که مورد قبول نبوده و یا با قضایای دینی تنافی داشته باشند را، نقل ننماید و از بحث هایی که مفسرین پیشین به تناسب عصر خود مطرح کرده بودند، دوری میگزیند. وی معتقد به تغییر نوع مباحث و اسلوب مطرح کردن آنها به تناسب عصر خود است. مسائل عقیدتی و کلامی را به تناسب آیات مطرح کرده و بیشتر به دیدگاه اشعری تمایل دارد، مانند بحث رؤیت خداوند در آیه ۱۰۳ انعام جزء ۷ ص ۲۰۷ و آیه ۲۲ سوره قیامت وجوه یومئذ ناظره الى ربها ناظرة در جزء ۲۹، که بحث مبسوطی را ارائه میدهد (در حدود ۱۰ صفحه ۱۵۱ - ۱۵۲) و این نظر مشهور از اشاعره را بیان میکند که در آن روز خداوند بدون حجاب دیده می شود و افراد مؤمن به خداوند نظر می افکنند همان گونه که در شب چهاردهم ماه، به ماه مینگرند.


 

فتاوای مذاهب چهارگانه

در مسائل فقهی نیز احکام فقهی متعلق به آیه را در حد نقل روایات و فتاوای مذاهب چهارگانه و استدلال جزئی بدون بیان تفصیلی احکام و ادله آن، با قصد توضیح و تفسیر آیه، مطرح می نماید. سعی دارد اسرار و حکمت های احتمالی احکام را نیز از جهت اجتماعی و علمی، متعرض گردد.
 
از نکات دیگر این تفسیر اندیشه تقریب در تفسیر و اهتمام برای تحقق آن است. او در زندگی اجتماعی تلاش و اهتمام ویژه برای دعوت به تقریب مذاهب اسلامی و نیز نزدیک کردن گروه های مختلف مسلمانان به یکدیگر را دارد. او همانند برادرش در الازهر در این مورد تلاش زیادی نموده که از جمله آنها می توان به شیوه طرح مباحث بحث انگیز در تفسیر اشاره کرد. به دلیل این گونه روش است که شیخ احمد مصطفی مراغی به عنوان یکی از تلاش گران تقریب مذاهب در قرن چهاردهم در تفسیر مطرح است.
 
امتیاز این شیوه تفسیری در دوران معاصر، در آن است که رنگی نو به خود گرفته، با چهره فرهنگ و ادب و جلوه های دانش معاصر و با پرداختن به مسائل و نیازهای فکری و دینی جامعه درخشیده است و هرگز تقلیدگونه به مسائل ظاهری و خسته کننده که موجب دوری مردم از قرآن می شود، نپرداخته است.
 
این نوع تفسیر، پدیده ای نو ظهور است که در قرن پانزدهم شکل گرفته و در اصطلاح تفسیر اجتماعی نامیده شده و هدفش بازگشت قرآن به جامعه است. بدین روی، نخست به اظهار دقایق تعابیر قرآنی و سپس بیان آنها با اسلوبی زیبا و ادبی و تطبیق آنها با هستی و حیات و سنن اجتماعی موجود در جامعه می پردازد. این نهضت فرهنگی، اجتماعی با تلاش و کوشش فراوان شیخ محمد عبده در راه تفسیر قرآن و ارائه آن بر فهم همگان و انطباق آن با واقعیات موجود آغاز شد، اما در تداوم خود رنگ به رنگ شد و شکل های مختلفی را تجربه کرد.
 
ویژگی این شیوه، این است که در آن به دور از هر گونه تعصبات افراطی به قرآن نگریسته میشود و سعی بر آن است که مفاهیم قرآن، آن گونه که هست بر مردم عرضه شود، بدین جهت از هرگونه تکلف و ضعف مفرط عاری و به رسا بودن و رساندن پیام های قرآنی - بدون آلایش - آراسته است. از آن گذشته، از دخالت دادن تعصبات مذهبی، مطالب سخیف، اسرائیلیات و روایات جعلی و ساختگی در فهم قرآن و تبین آن پرهیز کرده است.
 
از جمله آثار فریفته نشدن این مکتب تفسیری به منقولات خاص، این است که به محدوده ابهامات قرآن وارد نمی شود، ابهاماتی از قبیل حروف مقطعه و برخی الفاظ میهم قرآن. همچنین به امور غیبی که جز از طریق احادیث صحیح قابل شناخت نیستند، وارد نمی شوند، بلکه ایمان به آنها را از آن جهت که در قرآن به آنها تصریح شده - به طور اجمال واجب می دانند و از وارد شدن به جزئیات مسائلی مانند زندگی برزخی، بهشت، جهنم، حور، قصور، غلمان و نظائر آن خودداری میکنند و مانع نفوذ خرافات و مطالب غیر واقعی و جعلی به محدوده آنها می گردد، گویی این شیوه از توصیف قیامت را زبان قرآن در جذب و ایجاد مخاطبان می داند و نه این که منظور توصیف جزئیات باشد. شاید بتوان این روش از تفسیر را که در بیان دسته ای از معارف غیبی قرآن را تنها روش کارکردگرایانه دانست، یکی از مبانی این مکتب تفسیری، دانست و از سویی تفسیر را از اصطلاحات علوم و فنون و فلسفه و کلام - که به تدریج وارد محدوده تفسیر شده بود- دور ساخت، چنان که این مفسران تنها به قدر نیاز و هنگام ضرورت از این اصطلاحات استفاده کرده اند.
 
از جنبه ایجابی نیز این مکتب، سبکی ادبی - اجتماعی در تفسیر و تمایل به تفسیر علمی که در آن دوره در مصر بسیار رایج شده و از آن سبک در تفاسیر فارسی در ایران هم اثر گذاشته مشاهده کرد. این شیوه از سویی جنبه تفسیر علمی دارد، و از سویی ابعاد تربیتی و هدایتی دارد که گوشه هایی از بلاغت قرآنی و اعجاز بیانی و حتی علمی آن را ظاهر ساخت و معانی و جوانب مختلف مفاهیم آنها را مشخص کرد و سنت های حاکم بر جهان هستی و جامعه را که در قرآن بدان اشاره شده، آشکار گردانید و به ویژه به مشکلات جامعه اسلامی و جامعه بشری و طرح ارشادات و راهنمایی های قرآن - که دربردارنده سعادت دنیا و آخرت بشر است - پرداخت.
 
افزون بر آن، بین قرآن و نظریات صحیح و ثابت علمی مطابقت و هماهنگی برقرار نمود و برای مردم روشن ساخت که قرآن کتاب جاوید الهی است و می تواند همگام با تحولات زمان پیش رود تا اینکه خداوند زمین را به بندگان صالح خود وا گذارد.
 
همچنین به شبهاتی که بر قرآن وارد شده بود، پاسخ گفت و اشکالاتی را که درباره قرآن ایجاد شده بود، متناسب با آن زمان پاسخ گفت. همه اینها با زبان و ادبیات معاصر نه از سنخ تکفیر و طرد مقابل بلکه به روشی اقناعی به گونه ای که خواننده را به خواندن قرآن و اندیشیدن در معانی و اسرار آن برانگیخت. این مکتب در برابر تفسیر دری گشود که از زمان هایی دور بسته بود، بدین معنا که به عقل انسان آزادی و اختیار گسترده بخشید تا در پهن های وسیع که خداوند به او داده است به تدبر و اندیشه بپردازد.
 
از نکات قابل توجه اندیشه مراغی در کتاب، نقد روش مفسرین، پرهیز از ذکر بحث های خسته کننده ادبی و اصطلاحات علوم، اهمیت به مسائل عصر و تحولات علوم و در یک کلمه تفسیر عصری و پرهیز از روایات ضعیف و اسرائیلی است.
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 515-509