شاه اسماعیل اول صفوي

تهيه كننده : محمود كريمي شروداني




اسماعیل، ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی، و معروف به شاه اسماعیل یکم مؤسس سلسله صفوی به عنوان اولین سلسه تماماً ایرانی، حاکم بر سراسر ایران پس از اسلام است.
شاه اسماعيل اول، بنيان‌گذار سلسله قدرتمند، ايران‌دوست و شيعه صفوي است . شاه اسماعيل يک روز از زندگي را آرام ننشست و براي سربلندي ايران و بازپس‌گيري خاک‌هاي اشغال‌شده‌اش تا آخرين نفس نبرد کرد. نخست باکو را تصرف كرد. آنگاه در سال 914 ق راهي عراق عجم شد که در دست اعراب اشغال شده بود و آنجا را مجدد به خاک ايران افزود. سپس ازبک‌هاي متجاوز را شکست داد. آنگاه مرو و هرات و بلخ را که امروز در افغانستان و ترکمستان و ازبکستان واقع شده را جزئي از خاک ايران کرد. در سال 920 ق پس از تجاوز سلطان سليم به خاک ايران راهي نبرد با امپراتوري متجاوز عثماني (ترکيه کنوني) شد و حماسه دشت چالدران را آفريد. نبرد چالدران اهميت فراواني در تاريخ ايران دارد. از يک سو به دليل آنکه شاه اسماعيل از تمام اقوام ايراني گيلکي، کرد، لر، بختياري، آذري، بلوچ، خوزي و . . . ياري خواست و ايراني يکپارچه پس از حدود هزار سال پديد آورد و از سوي ديگر به دليل آنکه در چالدران، ايرانيان هيچ اسيري ندادند و همگي تا آخرين نفس ايستادگي کردند و کشته دادند حائز اهميت است. ايرانيان در چالدران حماسه‌اي از خود آفريدند که تا ايران باقي است حماسه چالدران نيز پابرجاست. علي‌رغم اين تلاش مهم‌ترين بخش‌هاي کردنشين ايران به اشغال ترکان عثماني درآمد و هرگز ديگر به ايران مسترد نشد. شاه اسماعيل راهي گرجستان نيز شد و اين سرزمين آريايي‌نژاد را نيز به ايران متصل کرد. در سال 929 ق گرجستان بار ديگر بخشي از خاک ايران شد. وي تمامي حکومت‌هاي ملوک‌الطوايفي را دوباره متحد کرد و متجاوزان را بر سر جاي خود نشاند و ايراني متحد, يکپارچه و قدرتمند در تاريخ به جاي گذاشت.


تصویری از شاه اسماعیل از هنرمند ناشناس ونیزی در قرون وسطا، نسخه اصلی در موزه فلورانس نگهداری می‌شود

شاه اسماعيل با رسمی‌کردن مذهب شیعه و با زنده کردن هویت ایرانی مرزهای ایران را به حدود مرزهای ساسانیان رسانید و در واقع ایران را به عنوان یک واحد سیاسی مستقل پس از اسلام پس از حدود ۸۰۰ سال، تأسیس و تثبیت کرد. از وی اشعاری به ترکی آذربایجانی و به فارسی با تخلص «ختایی» برجای مانده‌است.

تبار شاه اسماعيل اول

تبار اسماعیل به شیخ صفی‌الدین اردبیلی می‌رسد و فرزند شیخ حیدر است و مادرش مارتا دختر سلطان اوزون حسن آق قویونلو و کوراکاترینا شاهزاده یونانی ترابوزان بود، کوراکاترینا به این شرط با اوزون حسن ازدواج کرد که دین خودش را نگاه دارد هر چند متمايل به اسلام بود ولي تا آخر عمر از آزادی دینی بر خوردار باشد. به همین دلیل به همراه خود یک کشیش و چند موعظه گر و ندیم مسیحی به همراه خود به ایران آورد و در شهر آمد یک کلیسا بنا کرد تا یک شنبه‌ها برای عبادت به کلیسا برود بعدها و با دست یابی اوزون حسن به بخش اعظم ایران و پایتختی تبریز کلیسای با شکوهی در تبریز ساخت و کشیشان و مبلغین مسیحی را به آنجا آورد در ارزنجان نیز که عمدتا ارمنی بودند دو کلیسا با نامهای سیمون و یحیا ساخت البته بنای این کلیسا ها به اوزون حسن نسبت داده شد.
«مارتا» ظاهراً تا پايان عمر، مسيحي بود و اكنون قبرش در محوطۀ آرامگاه صفويان – خارج بقعۀ‌ "شيخ صفي" است.

کودکی

اسماعیل در ۸۶۶ در اردبیل دیده به جهان گشود.


نگاره‌ای از اسماعیل

پدرش شیخ حیدر به همراه مریدان خود -که به دلیل بر سر داشتن کلاه قرمز رنگ قزلباش (سرخ سر به زبان ترکی) خوانده می‌شدند برای جهاد علیه مسیحیان چرکس به نواحی قفقاز رفتند. توسعه‌طلبی حیدر باعث شد که با شروانشاهان وارد جنگ شود. سلطان یعقوب آق قویونلو در این جنگ به کمک شروانشاهان رفت و نهایتاً حیدر تیر خورد و به اسارت درآمد و جان خود را در این مبارزه از دست داد و فرزندانش نیز به اسارت در آمدند. در این زمان اسماعیل کودکی شیرخوار بود.
پس از كشته شدن «حيدر»، يعقوب بيك، خواهر خود حليمه را به همراه سه فرزند حيدر، علي، ابراهيم و اسماعيل در رجب سال 893 هـ در حالي كه اسماعيل يكسال بيشتر نداشت، در قلعه اصطخر فارس زنداني كرد.

در فارس

اسماعیل به همراه مادر ودو برادرش در اصطخر، فارس به مدت چهار سال و نیم زندانی شدند. در این دوره سلطان یعقوب آق قویونلو مرد و بین فرزندانش رستم و بایسنقر جنگ درگرفت و رستم برای مقابله با بایسنقر، «سلطان علی» برادر بزرگ اسماعیل و خانواده‌اش را آزاد کرد، تا بتواند از پشتیبانی قزلباشان خانقاه اردبیل برخوردار شود. سلطان علی با شکوه فراوان وارد تبریز شد و با سپاهی از صوفیان بایسنقر را شکست داد. رستم از قدرت سلطان علی به وحشت افتاد و وی را در میانه راه تبریز و اردبیل به قتل رساند. سلطان علی برادر هفت ساله‌اش اسماعیل را به یاران صمیمی و وفادارش سپرد.

در اردبیل و لاهیجان

اسماعیل مدتی پنهانی در اردبیل زیست و سپس برای امنیت بیشتر به لاهیجان رفت و نزد امیر آنجا «کارکیا میرزا» پناه گرفت. کارکیا میرزا علی فرمانروای محلی لاهیجان و دیلمان که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوی بود در تربیت اسماعیل خردسال اهتمام کرد. اسماعیل تا سال ۹۰۵ (قمری) با مراقبت‌های شمس الدین لاهیجی که از فضلای آن دیار بود فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت. همچنین در این مدت، زیر نظر هفت تن از بزرگان صوفی لاهیجان فنون رزم را آموخت.
بدین ترتیب اسماعیل از یک سو تحت تأثیر فرهنگ صوفیانه خانقاه شیخ صفی بود و از سوی دیگر احتمالاً در گیلان با برخی آموزه‌های ایران باستان و تشیع امامی آشنا شده و مجموعه این آموزه‌ها او را برای بدل شدن به یک حاکم مقتدر، فرمانده نظامی و پیشوای مذهبی آماده ساخت.

بازگشت به اردبیل

قزلباشان به بهانه زیارت بقعه شیخ صفی الدین با کسب اجازه از کارکیا اسماعیل و مارتا را به اردبیل بردند هدف قزلباشها از این کار خروج از حیطه کارکیا بود. قزلباشان مارتا را به اردبیل فرستاده و خود به همراه اسماعیل به منطقه خلخال رفتند و نزدیک به سه ماه در روستاهای اطراف خلخال اقامت داشتند. ایشان در این مدت با خلفای خود در آناتولی ارتباط بر قرار کرده و از آنها می خواستند که ترکان قزلباش را جمع آوری کرده به ایران بفرستند در مدت سه ماه در حدود دو هزار قزلباش به طرق مختلف از آناتولی وارد ایران شده به اردوی اسماعیل پیوستند. در این هنگام اسماعیل ۱۲ سال و یک ماه بیشتر نداشت. از وقتی که اسماعیل از لاهیجان بیرون آمده بود تا هنگامی که در ارزنجان اردو زد در خدود هفت هزار ترک آناتولی به اردویش پیوستند که بیشتر از نه قبیله زیر بودند:
۱- شاملو از تاتارهای زاویه شمال شرق مدیترانه و شمال غرب شام
۲- تکه لو از قبایل تکه در ناحیه جنوبی آناتولی
۳- قاجار از تاتارهای شمال و شرق آناتولی
۴- روملو
۵- قره مان از منطقه کیلیکیه در جنوب آناتولی و اطراف قونیه
6- ورساق از منطقه کیلیکیه در شمال دریای مدیترانه
7- ذوالقدر از بخش علیای فرات بین سوریه و ترکیه کنونی
7- استاجلواز شرق آناتولی
۹- بیات از شرق آناتولی
علاوه بر این قبایل دستجاتی از قبایل مغول ساکن در نواحی تالش و سوادکوه نیز در اردوی اسماعیل بودند که در برابر ترکان در اقلیت بودند و "صوفیان تالشی" نامی ده می‌شدند.

از قیام تا پادشاهی
تصرف آذربایجان

در سال ۸۷۹ هفت سران قزلباش در ارزنجان یک جلسه مشورتی با حضور شاه اسماعیل برگزار کردند تا در مورد حرکت جهادیشان تصمیم بگیرند موضوعی که در این جلسه مطرح بود این بود که برای جهاد به گرجستان حمله کنند یا ایروان را بگیرند (دو منطقه مسیحی نشین که حاکمانشان از خاندانهای دیرین ایرانی و باز مانده از دوران پارتیان و ساسانیان بودند) عده ای نیز پیشنهاد دادند به روستاهای اذربایجان حمله کنند و عده‌ای نیز بر این عقیده بودند مدت زمان بیشتری در ارزنجان بمانند که ترکان بیشتری به لشکر بپیوندند و سپس به آذربایجان حمله کرده آنجا را از آن خود کنند.
در جنگی که نزدیک قلعه گلستان روی داد، فرخ یسار با وجود بیست هزار جنگاور مغلوب و کشته شد. اما قلعه گلستان در مقابل سپاه صوفیان به مقاومت پرداخت و بلافاصله تسلیم نشد. با این حال باکو تسلیم شد و شاه اسماعيل كه به شجاعت و از جان گذشتگي مشهور بود بر شكوه خود ميان وفاداران خويش افزود.
سردار خردسال با بزرگواري از حوالی شروان عزیمت کرد و راه آذربایجان را پیش گرفت. در ناحیه شرور نزدیک نخجوان در گیری سختی بین الوند بیگ آق قویونلو و لشکر شاه اسماعیل رخ داد(۸۸۰ش/۹۰۷ ق /۱۵۰۱ م) در این نبرد لشکریان شاه اسماعیل رشادت های فراوانی از خود بروز دادند و شعار تر کی "قربان اولدقم ٬صدقه اولدقم" سر داده اعلام جانفشانی در راه مولایشان اسماعیل می‌کردند سر انجام الوند بیک شکست خورد و به ارزنجان گریخت و شاه اسماعیل پیروزمندانه وارد تبریز شد و سلطنت خود را با اعلام و اظهار ولايت شیعه که با آیین و افكار عمومي اکثریت اهل شهر تطابق داشت، اعلام كرد.(تبريز يكي از مهمترين پايگاههاي محبين اهل بيت در آن زمان بود.)


کلاه خود شاه اسماعیل صفوی

وی در حالی که چهارده سال بیشتر نداشت به کمک مریدانی که سخت به او معتقد بودند در سال هشتصد و هشتاد ه.ش شاه ایران شد و سلسله خویش را به نام جدش صفی الدین «صفویه» نامید که در تاریخ ایران به دو دلیل اهمیت بسیار دارد:
یکی این که این سلسله اولین سلسله کاملاً مستقل ایرانی و ملي بعد از حمله اعراب به ایران (در سال ۳۲ ه.ق) بوده‌است یعنی پس از هشتصد سال توانست با افتخار نام ایران را بر روی نقشه‌ها برگرداند.
دوم اینکه مذهب تشیع در ایران توسط شاه اسماعیل مذهب رسمی اعلام شد كه در اعتلا و پيروزي هاي چشمگير آينده آن سلسه تاثير به سزايي داشت.
"شاه اسماعيل" پس از نشستن بر تخت پادشاهي دستور داد تا همۀ‌ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علياً ولي الله» را به اذان اضافه كنند و فرمان داد، در بازارها ابابكر و عمر و عثمان را لعن كنند و هر كس مخالفت كرد، سرش را از تن جدا كنند. وي در مقابل مخالفت اطرافيان خود، مبني بر عواقب رسمي كردن مذهب «شيعه اثني عشري» گفت: «مرا بدين كار واداشته‌اند؛ خداي عالم و حضرت معصومين همراه منند و من از هيچ كس باك ندارم و يك كس را زنده نمي‌گذارم، روز جمعه مي‌روم و خطبه مقرر مي‌دارم.

اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی

شاه اسماعیل در اولین اقدام مهم خود، در شهر تبریز مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی دولت و مملکت صفوی اعلام نمود. نکته جالب این است که در آن هنگام برخي از مردم تبریز نیز شافعی مذهب كه متمايل به اهل البيت مي باشند بودند و الباقي شيعه بودند و به زبان آذری تکلم می‌کردند که یکی از لهجه‌های کهن زبان پارسی و شبیه کردی بود.
"شاه اسماعيل" پس از نشستن بر تخت پادشاهي دستور داد تا همۀ‌ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علياً ولي الله» را به اذان اضافه كنند و فرمان داد، در بازارها ابابكر و عمر و عثمان را لعن كنند و هر كس مخالفت كرد، سرش را از تن جدا كنند. وي در مقابل مخالفت اطرافيان خود، مبني بر عواقب رسمي كردن مذهب «شيعه اثني عشري» گفت: «مرا بدين كار واداشته‌اند؛ خداي عالم و حضرت معصومين همراه منند و من از هيچ كس باك ندارم و يك كس را زنده نمي‌گذارم، روز جمعه مي‌روم و خطبه مقرر مي‌دارم.
در مورد انگيزه‌هاي شاه اسماعيل از رسمي كردن مذهب تشيع بايد گفت: اين اقدام اولاً توان يك ايدئولوژي مذهبي پويا را به خدمت دولت جديد درآورد و به دولت قدرت غلبه بر مشكلات را مي‌داد. ثانياً اينكه اين عمل تمايز آشكاري بين دولت صفويه و امپراتوري عثماني كه قدرت اصلي جهان اسلام در قرن دهم بود، بوجود آورد و بدين ترتيب به دولت صفوي هويّت ارضي و سياسي داد.
دكتر ولايتي در اين مورد مي‌گويد: شاه اسماعيل از رسمي كردن مذهب شيعه اثني عشري، دو مقصود را دنبال مي‌كرد: يكي برانداختن حكومت ملوك الطوايفي و ديگري جايگزين كردن حكومتي مقتدر و متمركز تحت لواي مذهب تشيع.

پیوستن قبایل ترک آناتولی

ایلات ترک بهارلو (از اولاد بایرام خوجه بهارلو و از ایلات تشکیل دهنده قراقوینلوها بودند) قبل از تسخیر تبریز (۹۰۷ ق / ۱۵۰۲ م)به سرکردگی حسن خان به شاه اسماعیل پیوستند.

ایجاد وحدت ملی

پس از سقوط ایلخانان مغول و به مدت حدود دو قرن در ایران از بلخ تا دیاربکر وضعیت ملوک الطوایفی حاکم بود. «روملو» در خصوص سال ۸۸۰(۱۵۰۱ م./۹۰۷ ه.ق.) مجموعه‌ای از حکام محلی را نام می‌برد، که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از: سلطان حسین بایقرا آخرین شاه تیموریان در خراسان، بدیع الزمان میرزا در بلخ، سلطان مراد در عراق عجم، حسین کیای چلاوی در سمنان، مرادبیک بایندر در یزد و شاه اسماعیل در آذربایجان.
شاه اسماعیل با برخورداری از نیروی جان بر کف قزلباش عزم نمود، که ایران را متحد سازد. ابتدا سلطان مراد حاکم عراق عجم -که پسر سلطان یعقوب آق قویونلو بود- را در نواحی مابین همدان و بیجار شکست داد و سلطان مراد به شیراز گریخت. شاه اسماعیل او را تعقیب نمود و او از ترس به بغداد گریخت و شاه اسماعیل بدون جنگ شیراز را تصرف نمود و از آنجا به قم رفت.
سپس بر حسین کیای چلاوی حاکم سمنان و فیروزکوه پس از جنگی سخت غلبه کرد. و نهایتا یزد و ابرقو را که در اختیار محمدکره بود، تصرف کرد و از شهری به شهری رفت و حکام محلی را برانداخت و یا تابع خود نمود. آنگاه در سال ۸۸۷ ه.ش. (۹۱۴ه.ق.) عازم عراق عرب شد و بغداد و نجف را نیز فتح نمود. بدین ترتیب او در مدت هفت سال تمام ایران بزرگ به جز برخی نواحی نظیر خراسان و ارمنستان را تصرف نمود و حکومتی واحد و مستقل را در آن برقرار ساخت و به عنوان پادشاه ایران تاجگذاری نمود.

کشورداری

شیوه کشور داری شاه اسماعیل و ترویج مذهب شیعه مانع از تجزیه یا تقسیم احتمالی ایران آشوب زده میان دو قدرت بزرگ آن زمان عثمانیها و ازبکها شد. وی برای تعدیل سیاستهای افراطی سران قزلباش، صوفیان و مریدان حیدری، علمای ایرانی و نیز جبل عامل، کوفه و بحرین را به تدوین کتابهای فقهی در زمینه شیعه جعفری دعوت کرد .
از جمله اقدامات شاه صفوی برای تجلیل از امامان شیعه ضرب سکه با نام امامان دوازده‌گانه شیعه، قرار دادن نام ۱۲ امام معصوم به عنوان سجع مهر شاهی ، تعمیر و توسعه آرامگاه امامان در شهرهای عراق و مشهد و نیز ایجاد ساختمان مقبره برای امام‌زاده‏ها در شهرهای ایران و طرح آب رسانی از فرات به نجف بود.
شاه اسماعیل کلیه وظایف اداری و کشوری را به ایرانیانی سپرد که در اعتقادشان به تشیع جای شک و شبهه نبود و بسیاری از آنان پیشینه طولانی در کارهای دیوانی داشتند. نامدارترین رجال او عبارت بودند از: امیر زکریا تبریزی، محمود خان دیلمی، قاضی شمس الدین لاهیجانی، امیر نجم رشتی، امیر نجم ثانی، میر سید شریف شیرازی و شمس الدین اصفهانی.
شاه اسماعیل به رسوم و آیین‌های مذهبی و ملی بسیار علاقه نشان می‏داد و به ایجاد آبادانی و بناهای یادبود اهتمام داشت. مهم‌ترین آثاری که از دوران وی به یادگار مانده، عبارت‌اند از ۴ بازار دور میدان قدیم اصفهان؛ مدرسه ‏هارونیه و بقعه امام زاده هارون در اصفهان. وی بناهای یادبودی هم در اوجان فارس و شیراز و آبادانی و ساختمانهای متعددی در خوی و تبریز بنیاد کرد.

جنگ با دشمنان خارجی


جنگ شاه‌اسماعیل و ابوخیرخان

شاه اسماعیل توانست در مدتی کوتاه با تدابیر جنگی و نیز با رشادت‌هایی که به کار می‌برد ایران را متحد کرده و در برابر هجوم دشمنان داخلی و خارجی بخصوص ازبکان و عثمانی‌ها که از شرق و غرب به ایران حمله می‌کردند به خوبی مقاومت کند.
دفع فتنه ازبک و آزادي خراسان: (918 - 916 هجري قمري/ 1512 - 1510 ميلادي)
شاه اسماعیل که با آشوبگري و اغتشاش به سختی دشمنی می‌کرد تبریز را به پایتختی برگزید و در همان سال تاجگذاری به جنگ قوم ازبک رفت (این قوم در شمال شرق ایران در ازبکستان فعلی ساکن بوده و هرگاه که فرصتی به دست می‌آورند به خاک ایران تجاوز می‌کردند). در نبرد مرو که در حوالی مرو رخ داد ۱۷۰۰۰ ایرانی توانستند ۲۸۰۰۰ سپاهی ازبک را درهم بكوبند.
خان ازبک که پدرانش دست تيموريان را از ماوراءالنهر کوتاه کرده و شيبک‌خان نيز، مقارن 913 هجري قمري/ 1507ميلادي خراسان را از چنگ اولاد سلطان حسين بايقرا بيرون آورده بود، از خاندان شيبانيان ماوراءالنهر بودند. محمدخان شاهي‌بيگ معروف به شيبک‌خان، در آيين تسنن تعصب بسيار داشت و بعد از غلبه بر خراسان، در مشهد طوس و در هرات هر کس را که به تشيع منسوب بود، به‌شدت عقوبت مي‏کرد و يا با خشونت بسيار مي‏کشت. چون داعيه خلافت داشت و خود را حامي‏ مذهب تسنن هم مي‏دانست، از غلبه تشيع در ايران ناخرسند بود و به شاه اسماعيل نامه‌هاي تهديدآميز آکنده از طعن و دشنام مي‏نوشت. ازبک، شاه ايران را به خاطر داشتن عقايد تشيع به‌شدت تحقير مي‏کرد و به لشکرکشي به ايران تهديد مي‏نمود. نامه‌هاي او بيش از حد تحقيرآميز و آکنده از دشنام بود و به‌شدت غرور شاه جوان را جريحه‌دار مي‏ساخت. اقدام او به دست‌اندازي به کرمان سرانجام پادشاه صفوي را به لشکرکشي برضد او مصمم کرد.
براي دفع فتنه ازبک، که در خراسان به‌شدت در آزار شيعيان مي‏کوشيد و در تمام آن خطه، در تعقيب شيعه و برانداختن اين آيين، خشونت را از حد گذرانده بود، شاه اسماعيل لشکر به خراسان برد. مشهد طوس را آزاد کرد و سپاه ازبک را مغلوب و تا حدود مرو دنبال نمود. هرات را هم به‌تصرف خود درآورد و در نزديک مرو در برخورد با سپاه شيبک‌خان، او را به‌سختي شکست داد. طي اين نزاع، نزديک ده هزار تن ازبک کشته شدند و شيبک‌خان هم در معرکه نبرد به‌قتل رسيد. (916 هجري قمري/ 1510 ميلادي)
جسدش را صوفيان لشکر به‌اشارت صوفي اعظم و در واقع براي خرسندي خاطر او، تکه تکه کرده و خوردند. از سر او يک جام زرين براي شاه درست کردند. دست بريده او را، شاه نزد حاکم مازندران فرستاد تا بدين‌گونه او را که به خاطر اتکاء بر قدرت ازبک نسبت به شاه صفوي، دم از استقلال مي‏زد، به‌راه اطاعت درآورد.
در فتح مرو، پادشاه صفوي، خواجه ظهيرالدين بابر، فرمانرواي تيموري هند را که به چنگ ازبک اسير افتاده بود، با حرمت و عزت شايسته به نزد بابر فرستاد و بدين‌گونه بين خاندان صفوي و تيموريان هند رابطه دوستي برقرار کرد که بعد از وي نيز دست‌کم براي مدتي هم‌چنان باقي ماند. با آن‌که حاصل بلافاصله اين دوستي که اتحادي مشترک عليه خانان ازبک بود به پيروزي منجر نشد و حتي اميرالامراي سپاه قزلباش، امير ياراحمد اصفهاني معروف به منجم ثاني، در طي جنگ کشته شد (918 هجري قمري/1512 ميلادي)، اما شاه صفوي چندي بعد اين شکست را جبران کرد و به‌زودي بار ديگر مهاجمان ازبک را به ترک خراسان و عقب نشيني به ماوراءالنهر واداشت.


نبرد شاه اسماعيل اول با عثماني: (920 هجري قمري/ 1514 ميلادي):

پيشروي شاه اسماعيل اول در ماوراءالنهر و گسترش مذهب شيعه در سرزمين‌هاي شرقي قلمرو اسلامي، براي بايزيد دوم، سلطان عثماني، که خود را پيشواي همه مسلمانان جهان مي‏دانست، سخت گران مي‏آمد. سعي صوفيان اردبيل در نشر و تبليغ دعوت شيعي در نواحي آناتولي، دربار عثماني را از آغاز دچار دغدغه خاطر ساخته بود. از سوي ديگر، زمزمه وجود پاره‌اي مذاکرات محرمانه بين سلطان صفوي با دشمنان اروپايي دولت عثماني هم که در صورت صحت پيشرفت عثماني را در اروپا متوقف مي‏ساخت، موجب مزيد توهم از دولت نوبنياد صفوي گشت.
سلطان سليم اول، پادشاه عثماني که در اين ايام مثل شيبک‌خان ازبک و حتي بيش از او، در آيين تسنن تعصب مي‏ورزيد، مبارزه با انتشار عقايد شيعه را لازمه داعيه خلافت اسلامي‏ خود مي‏دانست و از بسط قدرت (شيخ اغلي) خانقاه اردبيل در مجاورت مرزهاي شرقي قلمرو خود ناخرسند و دل‌نگران بود.

شورش شاه قلي تکلو در عثماني در عهدشاه اسماعيل اول:

در اين بين، بروز يک جنبش شيعي در آناتولي به نظر وي نوعي خطر تلقي شد. اين جنبش عبارت بود از شورش شاه قلي تکلو «ربيع‌الاول 917 هجري قمري/ ژوئيه 1511ميلادي» که در نواحي شرقي عثماني بر ضد دولت قيام کرد. چيزي که در اين ماجرا مزيد توهم سلطان سني عثماني شد، آن بود که بعضي از طوايف تکلو از مدت‌ها پيش در اردبيل به دسته‌هاي قزلباش پيوسته بودند. ماجراي اين شورش، سلطان عثماني را به‌شدت نسبت به دسته‌هاي قزلباش و تکلو به خشم آورد. لاجرم در دفع آن عمدا" به خشونتي سبعانه دست زد که به قتل عام چهل‌هزار تن از شيعيان آناتولي منجر گشت. بعد از آن هم از بيم آن‌که پادشاه شيعه براي انتقام از اين کشتار با دشمنان اروپايي عثماني بر ضد وي متحد شود و براي وي دشواري‌هايي به وجود آورد، پيشرفتي کرد و لشكري عظيم که گفته شده تعداد آن به يکصد و بيست‌هزار تن مي‏رسيد، با تجهيزات فراوان، از جمله با توپخانه‌هاي قوي و سلاح‌هاي آتشين و مخرب از جانب ولايت جزيره، در شمال عراق، به‌راه افتاد و عازم آذربايجان شد.
سپاه قزلباش در اين هنگام از حيث تعداد به‌زحمت به نيمي ‏از اين عده مي‏رسيد ( برخي گفته اند شاه اسماعيل حدود 30 هزار سرباز براي اين جنگ داشته است) و البته هم فاقد اسلحه آتشين کارساز و فراوان بود. از سوي ديگر، سپاه قزلباش طرز آرايش نيرو در برابر توپخانه را هم که برايش ناشناخته بود و تازگي داشت، نمي‏دانست. پادشاه صوفي که در اين ايام در نواحي عراق بود، با اين تعداد سپاه از اصفهان با عجله به‌دفع دشمن شتافت. محمد‌خان استاجلو حاکم دياربکر هم که قلمرو او يک هدف عمده اين لشكرکشي سلطان سليم بود و خود از صوفيان جان‌نثار خاندان صفوي محسوب مي‏شد، با قواي خود به سپاه شاه پيوست. جنگ در دشت چالدران بين اروميه و خوي در دوم رجب 920 هجري قمري/ 23 اوت 1514ميلادي روي داد.
چالدران نام يکي از دهستان‌هاي دوگانه بخش سيه‌چشمه شهرستان ماکو، از شمال به دهستان قلعه دره‌سي و آواچيق، از جنوب به دهستان سگمن‌آباد و الند، از خاور به دهستان به‌جيگ و از باختر به مرز ايران و ترکيه محدود ميباشد. دهستان چالدران از 84 روستاي بزرگ و کوچک تشکيل شده كه مهم‌ترين آن‌ها عبارت از سيه‌چشمه، قرخ بلاغ، بابالو، سعدل، امامقلي‌کندي، زيوه و خذرلي مي‌باشد. اين منطقه کوهستاني در نزديك سلسله جبال ساري‌چمن در مرز ايران و ترکيه واقع و آب و هواي آن در قسمت‌هاي مرزي سردسير و ييلاقي و در ساير قسمت‌ها معتدل است. آب روستاهاي چالدران ازرودخانه‌هاي قزل‌چاي و چالدران و قنات و چشمه‌سار تامين مي‌شود. حرفه مردم آن زراعت و دامداري و تربيت زنبور عسل و محصول عمده آن غلات، حبوبات، پشم، لبنيات و عسل است. صنايع دستي چالدران شامل جاجيم‌بافي و جوراب‌بافي مي‌باشد.


پادشاه صفوي در عرصه نبرد رشادت و جلادت فوق‌العاده‌اي از خود نشان داد. حتي چند بار با شمشير به توپ‌هاي دشمن حمله کرد و زنجيرهاي آن‌ها را گسيخت. سپاه قزلباش هم در دفع حمله مخالفان حرارت و جسارت فوق‌العاده نشان داد، اما پيروزي نصيب دشمن شد؛ که از حيث قدرت سلاح و تعداد سپاه بر نيروي قزلباش تفوق کامل داشت. محمدخان استاجلو با تعداد زيادي از اميران قزلباش در جنگ کشته شدند و شاه با قسمتي از سپاه خود به حدود همدان عقب نشست. در این جنگ سربازان ایرانی که تنها از سلاحهای سرد مانند شمشیر و نیزه استفاده می‌کردند در برابر سپاه عثمانی که مجهز به توپ و تفنگ بود به سختی ایستادگی کرده و کشتار زیادی از دشمن به عمل آوردند و از ایشان تنها ۸۵ نفر زنده ماندند اما حتی یک نفر اسیر هم ندادند.
تبريز به دست دشمن افتاد، اما ادامه توقف در آن‌جا براي سپاه مهاجم ممکن نشد. دو هفته بعد، شاه صفوي دوباره به تختگاه خود تبريز بازگشت. البته ديار بکر و قسمتي از نواحي کردنشين اطراف آن در دست عثماني باقي ماند، اما سلطان عثماني موفق به‌نابودي دولت نوبنياد شيعي، که آن را سد راه توسعه خود در مرزهاي شرق مي‏دانست، نشد. اشغال بخش‌هایی از آذربایجان توسط عثمانی تا زمان شاه عباس کبیر ادامه داشت. (البته پس از شاه اسماعیل نیز آنان هرگاه که فرصتی بدست می‌آوردند به ایران حمله می‌کردند و اختلافات مرزی و مذهبی دو کشور تا زمان سقوط امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول طول کشید.)
همسر اسماعيل به دست دشمن اسير گشت و اين واقعه تا آخر عمر، پادشاه جوان را دچار تألم شديد و احساس خفت کرد.
پس از اين نبرد، شاه اسماعيل به عزاداري پرداخت، خرقۀ سياه مي‌پوشيد و پرچم‌ها را به رنگ سياه درآورد و بر روي آنها كلمۀ «القصاص» نوشته شد. وي ديگر مانند گذشته توجه خود را مصروف امور دولت نمي‌كرد.
شاه اسماعيل براي صوفيان قزلباش كه اكثراً جزء غلات شيعه بودند، خداي زنده و مظهر كمال و قدرت بود كه هميشه پيروز مي‌گردد، ولي شكست چالدران به افسانۀ شكست ناپذيري و عقيدۀ خرافي الوهيت وي پايان داد.

همکاري با غرب عليه عثماني:

بعد از اين شکست بود که پادشاه قزلباش، فکر برقراري نوعي همکاري يا اتحاد با دشمنان غربي دولت عثماني را مورد بررسي جدي قرار داد. فرستاده لودويگ، پادشاه مجارستان را که يک ماروني لبناني به نام پطروس بود و سپس سفير کارل پنجم پادشاه آلمان را به‌حضور نپذيرفت و چندي بعد ضمن نامه‌اي که به فرمانرواي آلمان نوشت، از اين‌که پادشاهان فرنگ به‌جاي اتحاد بر ضد خطر عثماني، با يکديگر مخالفت ابراز مي‏نمايند، اظهار تعجب کرد. «929 هجري قمري/ 1523ميلادي» با اين اظهار تعجب، پادشاه شيعه در واقع آمادگي خود را براي اتحاد با آن‌ها جهت تجديد يک جنگ هم‌زمان دوجبهه‌اي عليه عثماني، به‌نحو قابل دركي اعلام کرد. در واقع مناسبات گذشته‌اي را که در اواخر عهد اوزون‌حسن آق‌قويونلو بين ايران و اروپا بر ضد توسعه قدرت عثماني آغاز شده بود، قابل تجديد نشان داد. اما پيش از آنکه مذاکرات منجر به اقدامات جدي شود مرگ به‌سراغش آمد و اين طرح همکاري، که تحقق آن هم به‌هر حال خالي از اشکال نبود به‌تعويق افتاد.

وسعت ايران در زمان شاه اسماعيل اول:

در ايام سلطنت شاه اسماعيل بنابر تجاوزات مداوم بيگانگان به ايران شمشير بيشتر از قلم به کار مي‌آمد. بنابرقول احسن‌التواريخ كشور ايران شامل آذربايجان، عراق عجم، خراسان، فارس، کرمان، خوزستان، بلوچستان و . . . بود و بلاد دياربکر و بلخ و مرو نيز به قلمرو حکمراني او درآمد.

مرگ

سلطان سلیم یکم که در فتح تبریز موفق شده بود که همسر محبوب شاه اسماعیل را به اسارت در آورد پس از خروج از ایران وی را گروگان گرفت و برای آزادی وی از شاه امتیازات کلانی خواست. اما اسماعیل برای بدست آوردن همسر محبوب خود حاضر نشد یک وجب از خاک ایران را به سلطان سلیم تسلیم کند. و آنچنان که گفته شده از دوری همسر خویش در سن سی و هشت سالگی درگذشت.
شاه اسماعيل پس از حدود 23 سال پادشاهي، در سن 38 سالگي در روز دوشنبه 19 رجب سال 930 درگذشت و جسد او را در آرامگاه نياكانش در خانقاه «شيخ صفي» به خاك سپردند. وي هنگام مرگ نه فرزند از خود به يادگار گذاشت؛ چهار پسر به نامهاي: طهماسب ميرزا، القاسب ميرزا، سام ميرزا و بهرام ميرزا. و پنج دختر بنامهاي: خانش خانم، پريخان خانم، مهين بانو سلطانم، فرنگيس خانم و شاه زينب خانم.
پس از وی فرزندش شاه طهماسب یکم به پادشاهی ایران رسید.


خلاصه :
زمان حکومت : ۹۰۳ - ۸۸۱ خورشیدی (۹۳۰ - ۹۰۸ قمری و ۱۵۲۴ - ۱۵۰۲ میلادی)
شاه جانشين: شاه طهماسب یکم زادروز : ۲۶ تیر ۸۶۶ خورشیدی (۱۷ ژوئیه ۱۴۸۷ (میلادی)
درگذشت: ۲ خرداد ۹۰۳ خورشیدی، ۲۳ مه ۱۵۲۴ (میلادی) ۳۶ سال زادگاه : اردبیل محل فوت: اردبیل آرامگاه: اردبیل
منابع تحقیق :
پژوهشكده باقر العلوم www.pajoohe.com
www.beenesh.ir
Fa.wikipedia.org
و كتاب هاي :
جعفریان، رسول، صفویه از ظهور تا زوال، تهران:مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول:۱۳۷۸
حسيني، غياث الدين بن همام الدين؛ حبيب السير، زير نظر دكتر محمد دبير سياقي،1362چاپ سوم
خواندمير، امير محمود؛ ايران در روزگار شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي، بی جا، 1370 ش، چاپ اول، ص 438.
پارسا دوست، منوچهر؛ شاه اسماعيل اوّل، پادشاهي با اثرهاي ديرپاي در ايران و ايراني، بی جا، 1375 ش، چاپ اوّل
روملو، حسن بيگ؛ احسن التواريخ، تصحيح دكتر عبدالحسين نوايي، بی جا، انتشارات بابك، 1357ش، ص 68.
سيوري، راجر؛ ايران در عصر صفوي، ترجمۀ احمد صبا، بی جا، كتاب تهران، 1363 ش، چاپ اوّل
تاج بخش، اجمد؛ تاريخ صفويه، شیراز، انتشارات نويد، 1372 ش، چاپ اوّل ص 59 .
ولايتي، علي اكبر؛ تاريخ روابط خارجي ايران در عهد شاه اسماعيل، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1375
تاریخ ایران و جهان (۲)، سال دوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علوم انسانی، دفتر برنامه‌ریزی و تالیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۲
مهدی کیوانی. اسماعیل اول صفوی. دایرةالمعارف اسلامی.
عالم آرای عباسی
جهانگشای خاقان
روضه الصفا
تاریخ جهان آرا
لب التواریخ
درباره مهرهای شاه اسماعیل اول
گلشن مراد
ايران عصر صفويه