نبی رحمت در کلام اندیشمندان (1)
نبی رحمت در کلام اندیشمندان (1)
نبی رحمت در کلام اندیشمندان (1)
پيامبر اسلام برخورداراز صفات حميده
رنه دكارت فيلسوف فرانسوي(1957-1650) به لحاظ زماني، اولين دانشمندي است كه آراي وي در مورد محمد صليالله عليه و آله مورد بررسي قرار ميگيرد. او در كتاب تاثيرگذار خود به نام «روش گفتار» چنين ميگويد: ما و مسلمانان باهم زندگي ميكنيم، آنها به هر دو رسالت عيسوي و محمدي عمل ميكنند، ولي ما به رسالت دوم عمل نميكنيم. اگر دادگستر بوديم با آنها در كنار هم قرار ميگرفتيم زيرا در رسالت آنها چيزي وجود دارد كه براي هر زماني ملايمت دارد و پيامبرشان كسي است كه عربها از تبريجستن از قرآن و فصاحت آن ناتوان ماندهاند. بلكه تاريخ مردي فصيحتر در زبان، بليغتر در منطق، و بزرگتر در آفرينش مانند او نياورده بوده، و اين نشانه آن است كه پيامبر اسلام از صفات حميدهاي كه به او اهليت يك پيامبر خاتم حلقههاي انبيا را داده است برخوردار بوده و اكنون صدها ميليون انسان ديانت او را به گردن گرفتهاند.
**************
الگويى الهى و آسمانى
هيوستن اسميت
هيوستن اسميت درباره پيامبر اسلام مى گويد:
پيامبر در دنياى اسلام، بستر ظهور و تجلى وجود مطلق در زندگى بشر است. پيامبر الگويى الهى و آسمانى است كه عقل و اراده مسلمانان را متوجه خود مى سازد. مسلمانان پيامبر را دوست مى دارند و مى كوشند از او در كوچكترين جزئيات زندگى روزمره پيروى كنند. در خصوص عقل هم بايد گفت كه پيامبر نمايانگر لوگوس (يا عقل) متعالى است. هنگامى كه مسيح مى گويد: هيچ انسانى به نزد پدر (خداوند) راه نمى يابد جز به واسطه من اين نيز لوگوس است كه سخن مى گويد. در نزد مسيحيان اين كلمه كلى تقريباً برابر با عيساى ناصرى است. براى مسلمانان اين كلمه كلى و وحيانى عبارت از قرآن است كه به واسطه پيامبر اسلام ابلاغ شده است. محمد وجود مطلق و خود وحى نيست اما وجودمطلق حقاً و به طور متمايز خودش را از طريق او متجلى مى سازد.
نابغه بشرى
آلفونس دولامارتين
اگر بزرگىِّ هدف ، كمىِ وسايل و عظمت نتيجه را براى يك نابغه بشرى مقياس بگيريم در تاريخ نظيرى مانند حضرت محمّد (ص) نمى توان يافت ، وى در ثُلث اراضى مسكونى امپراطورى ها ،ارتش ها، قوانين ، خاندان ها و توده هاى عظيم بشرى را به حركت در آورد ،بيشتر و با عظمت تر از آن اين است كه عقل ها ، انديشه ها ،عقيده ها و روان ها را به نهضت در آورد .
هيچ فردى داوطلبانه يا از روى اجبار هدفى عالى تر از هدف پيامبر اسلام نداشته است زيرا دين اسلام موجب از بين بردنِ موهوم پرستى گرديده است ، همان موهوم پرستى كه بين خدا و مخلوقش به وجود آمده بود و همچنين باعث نزديك كردن انسان به خدا و توسعه عقيده معقولِ خداپرستى مىباشد و در ميان آن همه هرج و مرج و بى نظمى و اغتشاشِ بت پرستان و معتقدين به خدايان متعدّد، اسلام تنها فكر منطقى مى باشد .
هيچ پيامبرىنتوانسته است ماند پيامبر اسلام انقلابى آن چنان مقدّس و طولانى و پر اهميّت در آن مدت خيلى كم به مرحله عمل در آورد زيرا هنوز دو قرن از آغاز كار پيامبر اسلام نگذشته بود كه دين اونُضج گرفت و اول بار در سه ناحيه عربستان و سپس در سايه كلمه توحيد سواحل رود سيحون و هند غربى و مصر و حبشه و تمام آفريقاى شمالىو بيشتر جزاير مديترانه و قسمتى از خاك فرانسه و قسمت عمده سرزمين اسپانيا گسترش يافت .
بزرگترين خيرخواه بشر
مسترجون دى فينرات انگليسى
**************
راستى اخلاق و شور خداپرستى
ادوارد مونته، رئيس دانشگاه ژنو
منبع:www.payambarazam.ir
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}