شاه عباس اول صفوى (8)

تهيه كننده : محمود كريمي شروداني
منبع : راسخون




سرگذشت بندر عباس

در قرن چهارم هجری در حوالی بندرعباس فعلی، بندر و روستای كوچكی به نام «سورو» وجود داشت كه جغرافیا نویسان قرن چهارم هجری قمری از آن نام برده‌اند. برخی معتقدند « شهرو» كه اصطخری به عنوان «دهی كوچك بر كنار دریا» از آن نام برده، همان بندر « سورو» است. این بندر در 924 هجری قمری « بندر جرون» خوانده می‌شد و دهكده‌ای كوچك بود و در روبه‌روی سواحل شمالی جزیره پر اهمیت « هورموز» آن روزگار، قرار داشت. در سال 1514، پرتغالی‌ها این دهكده كوچك را برای پیاده شدن، و بارگیری اجناس از خشكی‌ انتخاب كردند . به دلیل خرچنگ زیادی كه در ساحل این بندر وجود داشت، نام آن را « بندر كامارااو» یا « كامبارائو» یعنی بندر خرچنگ گذاشتند. نام متداول بعدی ؛ یعنی « گمبرون» یا « گامبرون» به احتمال زیاد از لغت پرتغالی « گامارائو» اقتباس شده است.
در سال 1622 میلادی «شاه عباس صفوی» توانست با كمك انگلیسی‌ها دست پرتغالی‌ها را از این بندر كوتاه كند. به افتخار این پیروزی « بندر گمبرون» به «بندرعباس» تغییر نام داد. تا قبل از سال 1650 میلادی ( 1070 هجری قمری ) بندرعباس حصار نداشت؛ ولی از این زمان دور شهر را محصور كردند و بر امنیت آن افزوده شد. انگلیسی‌ها و هلندی‌ها در بندرعباس تجارتخانه، و در كنار دریا عمارت زیبایی بنا كردند. در این بندر لنگرگاه مناسبی وجود داشت؛ لذا اكثر كشتی‌های بزرگی كه از هند برای ایران و عثمانی و سایر نقاط كالا حمل می‌كردند، در این بندر لنگر می‌انداختند.
هلندی‌ها در سال 1110 هجری قمری ( 1698 میلادی ) با كسب اجازه ار دولت ایران ، شهر تازه‌ای با بافت و معماری ویژه در وسط شهر بندرعباس بنا نمودند. ( عمارت كلاه‌فرنگی در همین ایام بنا شده است.) بافت و شكل ظاهری شهر جدید تا سال 1135 هجری قمری دوام یافت. در نیمه نخست قرن هفدهم ، نمایندگان كمپانی هند شرقی سعی كردند بندرعباس را به پایگاه اصلی خود در خلیج فارس تبدیل كنند؛ به همین لحاظ، مركز كمپانی هند شرقی در بندر عباس مستقر گردید. ناوهای نظامی كمپانی هند شرقی نیز در آب‌های نزدیك بندرعباس پهلو گرفتند.
این شركت در سال 1759 به علت متشنج شدن اوضاع و بمباران تأسیسات تجاری انگلیسی‌ها در بندرعباس، مركز تجارت خود را از این بندر به بندر بصره منتقل نمود . این امر بیش از پیش ، شرایط انحطاط بندرعباس را فراهم كرد. بعد از ظهور نادرشاه، بندر بوشهر مقر ناوگان ایران شد و بندرعباس و توابع آن طبق قرارداد، به سلطان مسقط به اجاره واگذار شد. در پی شورش سال 1868 میلادی در مسقط ، این امتیاز لغو شد و شهر بندرعباس و توابع آن دوباره به تصرف كامل دولت ایران درآمد. پس از پیروزی نهضت مشروطیت و تصویب قانون ایالات و ولایات، بندرعباس و توابع آن جزء محدوده ایالت فارس قرار گرفت و سپس در محدوده اختیارات حاكم كرمان درآمد. در تقسیمات فعلی كشوری شهر بندرعباس مركز استان هرمزگان است. این شهر یكی از مهم‌ترین مراكز استراتژیكی و تجاری ایران در جوار خلیج‌فارس و دریای عمان است. بارنداز شهید رجایی، اسكله عظیمی است كه بخش وسیعی از مبادله كالاهای تجاری بین ایران و دیگر كشورها از طریق آن صورت می‌گیرد. بندرعباس از طریق راه‌های دریایی، راه‌آهن، جاده‌های ترانزیتی درجه یك و از طریق هوا به كلیه مناطق داخلی و دیگر كشورهای جهان مرتبط است.

و اما لشکرکشی امام قلی خان به جرون 1021 ق

در 1021 ق / 1612 م، الله وردى خان، پسر خود امام قلى خان را به تسخیر جرون فرستاد، لیکن امام قلى، توفیقى در تسخیر این منطقه به دست نیاورد. در همین سال، امیرالامراى فارس درگذشت و امام قلى خان به جاى پدر بیگلربیگى فارس شد. امام قلى بار دیگر در 1023 ق / 1614 م به جرون لشکر کشید و این بار آن دیار را فتح و قلعه پرتغالى آنجا را خراب کرد و به جاى آن در نزدیکى قلعه عباسى، بندر جدیدى ساخت که آن را بندر عباس نامیدند.

تصمیم شاه عباس در کوتاه کردن دست پرتغالیها 1023 ق

شاه عباس که از 1017 تا 1021 ق / 1608 تا 1612 م، از اعزام سفیران خود و اتحاد با اروپا علیه عثمانى نتیجه‏اى نگرفت، مصمم شد که دست پرتغالیها را از جزایر و سواحل خلیج کوتاه سازد که حمله امام قلى خان به جرون در تعقیب همین سیاست بود. در اوایل 1023 ق / فوریه 1614 م، فیلیپ سوم، بار دیگر سفیرى تازه به ایران فرستاد و مجددا" با وعده مساعدت به ایران در جنگ با عثمانى، استرداد بحرین و جرون را خواستار شد. شاه عباس که از وعده‏هاى فیلیپ سوم خسته شده بود، به پادشاه اسپانیا پیغام داد که جرون جزء خاک ایران است و بحرین را هم سپاهیان ایران از امیر هرمز گرفته‏اند؛ چون شاه عباس در این هنگام با نمایندگان شرکت تجارى انگلیسى در هند مشغول مذاکراتى براى اعطاى امتیازات بازرگانى بود و به یارى نیروى دریایى آن شرکت اطمینان حاصل کرده بود، سفیر فیلیپ سوم را دست خالى باز گرداند. این اقدام شاه، قطع روابط سیاسى ایران و اسپانیا را به دنبال داشت.
کشتیهاى هند شرقى انگلیس در 1030 ق / 1621 م در بندر جاسک، پرتغالیها را شکست سختى دادند و این واقعه، وهنى بزرگ به عظمت نیروى دریایى پرتغال در خلیج فارس بود. در این ایام، امام قلى خان، به دستور شاه، با نمایندگان شرکت انگلیسى باب مذاکرات را گشود و از ایشان براى حمله به جزیره قشم و هرمز یارى خواست. نمایندگان شرکت مزبور تا یک سال زیر بار قبول این همکارى نرفتند، چه از سویى بیم آن داشتند که حریف نیرویى چون پرتغالیها نشوند؛ و از سوى دیگر، چون دو کشور اسپانیا و انگلیس روابط دوستانه داشتند، بى اجازه دربار لندن نمى‏توانستند به چنین حرکتى دست زنند که احتمال تخریب مناسبات بین دو قدرت اروپایى را در پى داشت. عاقبت امام قلى خان، شرکت هند انگلیس را در صورت عدم همکارى به ضبط و مصادره تمامى‏اموال و کالاهاى تجارى متعلق به این شرکت در سواحل خلیج فارس تهدید کرد. بالاخره، نمایندگان شرکت در میناب با امام قلى خان، عهدنامه‏اى بستند و مقرر شد که ایرانیها از خشکى و انگلیسیها از دریا به قشم و هرمز حمله کنند و پس از فتح، غنایم را به تساوى تقسیم نمایند. مخارج کشتیها و نیازهاى لجستیکى را دو طرف نصف به نصف بپردازند و از اسراء، مسلمین به ایرانیها و عیسویان - به استثناى حاکم هرمز که باید به ایران سپرده شود - به انگلیسیها واگذار گردد. حاصل گمرک هرمز هم بین دو طرف تقسیم و اجناسی که انگلیسیها براى شاه و والى فارس وارد مى‏کنند از پرداخت حقوق گمرکى معاف باشد.

لشکرکشی امام قلی خان به قشم و هرمز _1031 ق

پس از عقد این قرارداد، امام قلى خان ابتدا به قشم حمله برد و با تصرف آنجا راه آب شیرین را بر روى پرتغالیهاى ساکن هرمز بست. سپس عامل عمان را بر ضد پرتغالیها تحریک نمود. با فتح قشم، قوى متحد ایران و انگلیس در 27 ربیع الثانى 1031 ق / 10 مارس 1622 به محاصره قلعه هرمز پرداختند و سرانجام آنجا را در 10 جمادى الثانى / 22 آوریل همان سال فتح کردند. سه هزار اسیر پرتغالى به دست انگلیسیها افتاد و تعدادى اسیر غیر عیسوى به دست ایرانیان. امام قلى خان، دستور داد تمامى‏اسرا را سر بریدند و سرهاى آنها را به نزد شاه عباس فرستاد.
با فتح هرمز، هم بزرگترین و مستحکمترین پایگاه پرتغالیها در خلیج فارس، پس از یک صد سال از دست ایشان بیرون رفت و هم سلسله امیران محلى هرمز که از چند سده پیش، در هرموز قدیم «میناب کنونى» و هرموز جدید «جزیره هرمز کنونى» و سواحل موغستان و عمان گاهى به استقلال و زمانى تحت امر ایران و برخى اوقات تحت حمایت بیگانگان امارت مى‏کردند، برافتاد.

تصمیم امام قلی خان برای تصرف عمان و مسقط

پس از فتح هرمز، امام قلى خان مى‏خواست عمان و مسقط را هم از کف پرتغالیها بیرون آورد،مسلمین آن دیار را هم از شر تعدیات جابرانه خارجیان رهایى بخشد؛ به همین نیت، براى جلب نظر انگلیسیها، با نمایندگان شرکت هند شرقى به مذاکره پرداخت؛ اما انگلیسیها که از فتح هرمز طرفى نبستند و امتیازى به دست نیاوردند، از کمک و همکارى سر باز زدند، و در مقابل از امام قلى خان خواستند که تمام جزیره هرمز و نصف عایدات گمرکى آنجا را به علاوه اجازه داشتن چهار ناو جنگى در خلیج فارس به ایشان واگذار کند. امام قلى خان که نمى‏خواست هرمز بار دیگر به دست بیگانگان افتد، زیر بار قبول این پیشنهاد نرفت؛ در عین حال اجراى نقشه تسخیر مسقط و عمان هم به سبب ضعف نیروى دریایى ایران، پیشرفتى نکرد. در مقابل پرتغالیها هر چه کوشش کردند که هرمز را پس بگیرند، توفیق نیافتند تا آنکه در 1034 ق /5-1624 م با شاه عباس صلح نمودند و از جمیع متصرفات سابق خود چشم پوشى کردند. شاه عباس هم که نمى‏خواست روابط ایران و اسپانیا و پرتغال تیره شود، به پرتغالیها اجازه داد تا در بحرین به صید مروارید بپردازند و در بندر گنگ در شمال شرقى لنگه براى خود قلعه و دارالتجاره بسازند.

جستارى بر سیاست خارجى شاه عباس و حل مناقشات ارضى

تسخیر لار و بحرین و سپس جزایر هرمز و قشم و جرون و حل موفقیت آمیز این مناقشات ارضى، یکى از نقاط درخشان سیاست خارجى ایران در عهد شاه عباس بزرگ است. اشراف این پادشاه بر مسایل بین المللى و درک هوشمندانه‏اش از مناسبات کشورهاى اروپایى و واقع بینى او از توان و ظرفیت عمل به همراه لیاقت و کاردانى سردارانى چون الله وردى خان و بعدها پسرش امام قلى خان، این امکان را براى ایران فراهم ساخت تا به کمک یک کشور اروپایى «انگلیس»، بتواند اراضى اشغالى را از دست کشور دیگر اروپایى «اسپانیا» خارج سازد؛ در عین حال با اقتصادى جلوه دادن این منازعات از منظر دو دولت اروپایى و کاهش سطح مناقشات از دو دولت به دو کمپانى هند شرقى و هند پرتغالى؛ شرایطى را فراهم آورد تا کمک و همکارى با انگلیس چنان دامنه و ابعادى پیدا نکند که موجب خدشه دار شدن مناسبات اسپانیا با انگلیس شود و ناگزیر ایران را از ریافت این کمک محروم سازد. برخوردهاى سیاسى و دیپلماتیک ایران در این دوران، بسیار پخته و با برنامه و حاکى از درایت رهبران ایرانى بود. اما بعد دیگر این سیاست، نتایج بعد از پیروزى بود که شاه عباس، درعین حالى که دست پرتغالیها را کوتاه ساخت، اجازه نداد که انگلیسیها به جاى آنها، دست اندازى کنند.

نتایج پیروزی شاه عباس در بین النهرین

پیروزى شاه عباس در بین النهرین «1032 ق / 1623 م» که مصادف با ظفرمندیهاى ایران در جزایر قشم و هرمز بود، از یک سو، اعتبار ایران را در سطح بین المللى افزایش داد و از دیگر سو، لطمه‏اى به حیثیت عثمانى تلقى مى‏شد. از این رو، نگرانى عثمانى، از اتحاد ایران با دربار اروپا - که در ظاهر چنین به نظر مى‏رسید، اما در اصل اتحادى برقرار نشده بود - از نظر روحى، دولت عثمانى را در موقع ضعف قرار مى‏داد و این همه، برآیند سیاست خارجى فعال و از موضع بالا و در عین حال کاربردى و دقیق شاه عباس بود.

توافق ایران و انگلیس بر محور ضدیت با پرتغالیها

واقعیت این است که توافق و همکارى ایران و انگلیس، تنها از حد یک معامله موقت محلى بین دو نیروى مشترک المنافع، بر ضد یک مدعى - پرتغال - تجاوز نمى‏کرد و سعى در خاتمه دادن به قدرت شرکت هند پرتغال در خلیج فارس که وجود آن به منافع شرکت هند شرقى انگلیس لطمه مى‏زد، از نظر انگلستان بیشتر ابعاد اقتصادى داشت و فاقد جنبه سیاسى بود؛ اما الله وردى خان حاکم فارس و بنادر که به دنبال براندازى قدرت حکام محلى لار، اخراج پرتغالیها را هم از این نواحى لازمه برقرارى حاکمیت ایران در تمام ولایت فارس مى‏دانست، با معامله اقتصادى و نظامى‏خویش با شرکت هند شرقى انگلیس، به اعمال قدرت پرتغالیها در بحرین، هرمز و قشم خاتمه داد و یک بندر ایرانى را هم که از مدتها پیش، در داخل خاک ایران، پایگاه آنها بود و در آن ایام جرون «گمبرون» خوانده مى‏شد، به وسیله فرزند خود امام قلى خان از دست آنها بیرون آورد. این حمله هر چند به کمک یک شرکت بازرگانى انگلیسى تحقق یافت، در آن ایام در دربارهاى اروپایى، در مفهوم اتحاد سیاسى ایران با انگلیس محسوب نمى‏شد؛ با این حال در نزد ایرانیان آن نواحى، این پیروزى تبدیل به یک حماسه شد. حماسه رهایى از زیر یوغ و فشار غول اروپایى. شاعرى به نام قدرى، ماجراى آن جنگها را، در حماسه‏اى به نام جرون نامه، با لحنى هیجان انگیز توصیف کرد و شور و علاقه نخستین قربانیان استعمار اروپایى را در رهایى از دام آنها نشان داد.

سیاست شاه عباس درباره انگلستان

طرفه آنکه اخراج پرتغالیها از اراضى و آبهاى ایران، هر چند به کمک نسبى کشتیهاى انگلیسى انجام گرفت، اما بهره سیاسى و اقتصادى چندانى هم عاید آنها نکرد؛ فقط قسمتى از غنایم جنگى به ایشان داده شد. شاه عباس که پرتغالیها را به خروج از حریم فرمانروایى ایران ملزم کرد، به انگلیسیها هم اجازه ایجاد استحکاماتى که کمپانى هند شرقى طالب آنها شده بود، نداد. بدین ترتیب از دادن هر گونه امتیازى به اتباع بیگانه، که موجب محدود کردن قدرت بلامنازع ایران در عرصه حیات خود بود، به شدت امتناع ورزید و پیروزى بر پرتغالیها را موجب مزید حیثیت نظامى و سیاسى خویش در نزد عثمانیها و اروپاییان عصر ساخت.

ايران و پرتغال، انگليس

روابط سیاسی و اقتصادی شاه عباس صفوی با غرب و به‎خصوص انگلیسی‎ها، به‎عنوان فصل آغازین روابط ایران و غرب تلقی می‎شود، اما واقعیت روی دیگری هم دارد که مورخان اروپایی ترجیح می‎دهند نقطه آغاز ورود غرب به منطقه خاورمیانه را از آن‎جا آغاز نکنند و آن حمله «آلفونسو دو آلبوکرک»، دریاسالار پرتغالی، به منطقه خلیج فارس و اشغال مناطق دریایی ایران و جزایر حاشیه جنوبی خلیج فارس و غارت وحشیانه و خون‎بار این مناطق است؛ عملیات خشونت‎بار و غارت‎گرانه‎ای که مورخان معاصر کمتر بدان پرداخته‎اند. «واسکودوگاما» با ارتکاب جنایت‎های بسیاری اولین شالوده مستعمراتی پرتغال و اروپاییان را در آسیا بنا نهاد و از آن پس پادشاهان پرتغال با گسترش دامنه متصرفات، خود را «خداوند فتح و کشتیرانی و تجارت هند، حبشه، عربستان و ایران» نامیدند و پاپ هم این لقب را برای آنان تأیید کرد.
به سال 1507م/ 913 ه.ق «آلبوکرک» پس از تصرف مسقط در عمان که جزو متصرفات پادشاه هرمز بود، با کشتی‎های خود به هرمز آمد. آن زمان امیر سیف‎الدین، نوجوان دوازده ساله بر جزیره هرمز حکومت می‎کرد. با حمله آلبوکرک که به شکست حاکم نوجوان منطقه انجامید، تحمیلات بسیاری بر حاکم هرمز وارد شد، از کشتیرانی اعراب و ایرانیان در خلیج فارس جلوگیری به‎عمل آمد و باجی به مبلغ 5000 زرافین برای جبران خسارت جنگ و پرداخت سالیانه پانزده زرافین خراج مقرر شد. هنگامی که شاه اسماعیل به سال 913 هجری قمری (1507م) خواست هرمز را از تصرف اشغال‎گران پرتغالی خارج سازد و از حاکم هرمز مطالبه خراج سالیانه کرد، آلبوکرک به امیر هرمز تکلیف کرد که «مملکت هرمز را ما به زور گرفته‎ایم و متعلق به پادشاه پرتغال است و امیر هرمز حق ندارد غیر از دولت پرتغال به هیچ دولت دیگری باج و خراج بدهد.» سپس آلبوکرک تعدادی گلوله توپ و تفنگ به امیر هرمز داد و گفت: «به جای خراج این‎ها را نزد شاه اسماعیل بفرست، زیرا پادشاه پرتغال به ما دستور داده است غیر از این اشیاء، چیز دیگری به دشمنان خود ندهیم. من شخصا همین که ساختمان قلعه هرمز به پایان رسید، به خلیج فارس خواهم رفت و تمام نقاط و ساحل آن‎جا را که فعلا در تصرف شاه اسماعیل است به نام پادشاه پرتغال فتح خواهم کرد.»
با بروز اختلاف میان دریانوردان پرتغالی و سفر آلبوکرک به هندوستان، مجددا سیطره ایران بر جزیره هرمز شروع شد و اقدامات نمایندگان آلبوکرک هم به نتیجه‎ای نرسید، با این‎ وجود در سال 921 ها.ق (1515‎م) آلبوکرک با 26 کشتی جنگی و 2200 سرباز پرتغالی عازم سرکوبی امیر هرمز شد و با گلوله ‎باران شهر مجددا آن را به تصرف در آورد.
کشمکش سیاسی بر سر هرمز و بهره‎گیری از اروپاییان در مسیر منازعه با دولت عثمانی در دولت شاه اسماعیل صفوی ادامه داشت و علی‎رغم تلاش شاه اسماعیل برای استفاده از حضور پرتغالی‎ها برای دفاع در برابر عثمانی‎ها، کشمکش بر سر هرمز به‎طور دایمی ادامه یافت و شورش، درگیری و دست به دست شدن شهر بین نیروهای ایرانی و پرتغالی تداوم داشت. تلاش‎های شاه اسماعیل صفوی در برانگیختن یک اعتماد بین‎المللی و اتحاد با کشورهای اروپایی در ایجاد یک جبهه موفق در برابر دولت عثمانی به نتیجه‎ای نرسید.
پس از آن، تلاش برای بهره‎گیری از قدرت‎های رقیب در عرصه بین‎المللی در دستور کار دولت صفویه قرار گرفت، چراکه رفع اشغال از بنادر و جزایر خلیج فارس در دستور کار دولت صفوی بود.
روی کار آمدن شاه عباس صفوی با پیوند بیشتر سیاست اروپا و ایران در کنترل و مهار سیاست دولت عثمانی همراه بوده است. شاه عباس صفوی برای ایجاد انحصار بر تجارت ابریشم، به‎عنوان یکی از معتبرترین کالاهای تجاری در عرصه تجارت بین‎الملل، کوشش بسیار کرد، چرا که با گسترش صنایع ابریشم اروپا در سده پانزدهم میلادی (779 هجری قمری) بورسا به‎عنوانی مهمترین مرکز بازار بین‎المللی ابریشم خام درآمد و ایران عمده‎ترین مرکز تولید ابریشم در خاورمیانه شد. با گسترش قدرت صفویان، شاه عباس در حوزه اقتصادی و سیاسی می‎کوشید انحصاری بر صادرات پرارزش ابریشم خام در 998 هجری شمسی (619 م) به‎وجود آورد. وی همچنین پیداکردن راه جدید آبی از طریق روسیه و یا خلیج فارس برای جای‎گزین کردن راه خشکی قدیمی را پی‎گرفته بود.
شاید قابل تصور نباشد که رقم صادراتی ابریشم ایران بنابر رقمی که اولئاریوس آن را ذکر می‎کند بیش از بیست هزار عدن، یعنی دو هزار تن بوده است.
از نظر تجارت جهانی، ابریشم تنها کالایی بود که با الگوی تجارت بین‎المللی همخوانی داشت؛ تجارتی که ادویه خاور دور و طلای شمش قاره آمریکا، محور دیگر آن را شکل می‎دادند و بنا به نوشته اولئاریوس «هیچ کشوری در آسیا و یا حتی در اروپا وجود ندارد که بازرگانانش را به اصفهان گسیل ندارد».
بنا به نوشته «جان فوران» در چنین شرایطی رابطه ایران و غرب رابطه‎ای دو جانبه و تقریبا هم‎تراز در چارچوب نظام جهانی اروپا محوری بود که تازه شکل‎می‎گرفت.
پرتغالی‎ها که می‎خواستند سلطه نظامی بر آسیا برقرار سازند، بر اثر قدرت نظامی صفویه در سال 1011 هجری شمسی (1622 م) شکست خوردند و ایران در آن سال به یاری نیروی دریایی انگلستان، توانست پرتغالی‎ها را از جزیره‎های قشم و هرمز بیرون کند و مرکز تجارت را به بندر گمبرون (بندرعباس) و به خاک اصلی ایران منتقل سازد.
صد البته، دخالت و همراهی انگلیسی‎ها در جریان جنگ با پرتغالی‎ها باعث درخشش ستاره اقبال انگلیسی‎‎ها در ایران شد و کمپانی «هندشرقی» فعالیت گسترده‎ای را در ایران شروع کرد. «رالف دیویس» در ارتباط با معاملات شرکت‎های اروپایی و انگلیسی در این زمان می‎نویسد: «انگلیسی‎ها بازرگانان خارجی تلقی نمی‎شدند که با استفاده از قدرت اقتصادی خویش مردم فقیر و عقب‎مانده‎ای را استثمار می‎کنند، بلکه خارجیانی بودند که با آن‎ها مدارا می‎شد. انگلیسی‎ها در یک جامعه بسیار متمدن زندگی می‎کردند که بازرگانان محلی‎شان ثروتمند و آگاه و مثل خود انگلیسی‎ها زیرک و تیزهوش بوده‎اند.»
وقتی به این مسئله در عصر صفوی نگاه می‎کنیم، به‎خوبی قابل مشاهده خواهد بود که چگونه موزه بریتانیا برای حکومت شاه عباس، ارج ویژه‎ای قایل شده است و چگونه آغاز روابط گسترده ‎ما‎بین دولت صفوی و انگلستان برای آنان یک نقطه عطف است و جالب این‎که همگان می‎دانند که در میان سفرای خارجی عصر صفویه، افشاریه، زندیه و قاجار این فقط نام «برادران شرلی» است که در ذهنیت دانش‎آموزان ایرانی نشسته است و همگان نام این دو برادر سیاست‎مدار و نظامی، اما ظاهرا تاجر انگلیسی را به خوبی در خاطر دارند. برگزاری این نمایشگاه در موزه بریتانیا می‎تواند نقطه التفاتی باشد برای همه آنانی که به دلایل مختلف سعی در صفویه زدایی و صفویه ستیزی در ایران دارند، چراکه عصر صفوی از نگاه آنان عصر شکوه و قدرت در عرصه اقتصاد و روابط بین‎المللی نبوده است و داغ ایجاد وحدت مذهبی و دینی و ساماندهی مذهب تشیع را همچنان در سینه دارند و با بغض و عداوت به آن می‎نگرند.
منابع تحقیق :
daneshnameh.roshd.ir
bashgah.net
ichodoc.ir
sispda.com
www.zangetarikh-tabadkan.persianblog.ir
noorportal.net
cloob.com
forum.takdownload.ir
daneshju.ir
Fa.wikipedia.org
ariarman.org (ارشام پارسی)
تبیان همدان
دایرةالمعارف فارسی به کوشش غلامحسین مصاحب؛ چاپ ۱۳۵۶؛ چاپخانه سپهر؛ انتشارات امیرکبیر؛ تهران؛
تاریخ ایران به قلم عباس اقبال آشتیانی
کتاب روابط سياسي و اقتصادي ايران در دوره صفويه
سفرنامه پیتر دلاواله
جغرافیای تاریخی مازندران
هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۱
عالم آراى عباسى