داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (14)






)

پيامبر آنچه مى‏فرمود از وحى مى‏گرفت

مرحوم شيخ كلينى مى‏نويسد: تيمم دارى و ابن بندى و ابن ابى ماريه با هم سفر مى‏نمودند و تميم دارى مسلمان و آن دو نفر ديگر نصرانى بودند. تميم دارى مريض بود، مرضش شدت پيدا كرد، در موقع احتضار هر چه داشت تحويل آن دو همسفر خود داد تا به بازماندگان او رد كنند.
تميم مرُد و آن دو نفر به مدينه آمدند و از امانت‏ها دو چيز يكى ظرف و ديگرى گردنبندى را برداشت و بقيه را به ورثه بازگرداندند و وارثين چون اين دو شى‏ء را نديدند پرسيدند: آيا پدر ما مرض سختى پيدا كرد كه مال زيادى در معالجه آن صرف كند؟ گفتند: نه فقط چند روزى مريض شد. سپس پرسيدند: آيا از او چيزى به سرقت رفت؟ اظهار كردند: نه. پرسيدند: آيا پدر ما معامله‏اى در اين سفر نمود تا در آن خسارتى ديده باشد؟ گفتند: نه. پس از اين سؤالات اظهار كردند ما دو چيز مهم را در بين اثاث پدرمان نمى‏بينيم: ظرفى بود به به طلا منقوش شده و با جواهر به آن زينت داده بودند و نيز گردن‏بندى را هم نمى‏بينم. اظهار كردند آنچه را پدر شما به ما داد تمام آن را به شما تحويل داديم. آنگاه ورثه آن دو را خدمت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله آوردند و آن حضرت آنها را سوگند داد و آنان قسم ياد كردند و آزاد شدند و پس از مدتى معلوم شد اين دو چيز قيمتى در دست آنها ديده شده است. ناچار به پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله خبر دادند و آن حضرت منتظر حكم وحى از جانب خدا شد تا آيه شريفه: يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا شَهادَةُ بَيْنِكُمْ إذا حَضَرَ أحَدَكُمُ الْمَوْتُ حينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ أوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إنْ أنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِى اْلأَرْضِ فَأَصابَتْكُمْ مُصيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ إنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرى بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إنّا إذاً لَمِنَ اْلآثِمينَ (5مائده/106) اى مؤمنان چون يكى از شما را مرگ فرا رسد، به هنگام وصيت بايد دو تن از عادلان خودتان [مسلمانان]، يا اگر در سفر دچار مصيبت مرگ شديد، دو تن از غير خودتان [اهل كتاب] شاهد و حاضر باشند، و اگر در حق آنان شك داريد، آنان را نگاه داريد تا بعد از نماز به خداوند سوگند ياد كنند كه ما آن [شهادت يا سوگند خود] را به هيچ قيمتى نمى‏فروشيم، اگر چه [به] سود خويشاوندمان باشد، و شهادت الهى را پنهان نمى‏كنيم، كه ما در آن صورت از گناهكاران خواهيم بود.
نازل شد كه دلالت دارد بر قبولى شهادت اهل كتاب در صورتى كه در حال سفر بوده و شاهد مسلمانى هم نباشد.

سگى مانع نزول وحى شد

از حفض بن ميسره نقل كرده‏اند كه او از مادرش، و او نيز از مادر خود كه خدمتكار رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود روايت كرده است: توله سگى وارد خانه آن حضرت شد و زير تخت آن حضرت رفت و همانجا ماند و سرانجام در همانجا مرد. پس از اين جريان چهار روز بر نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله سپرى گشت و وحى بر آن حضرت نازل نمى‏شد. نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود اى خوله، چه حادثه‏اى در خانه رسول خدا روى داده است كه جبرئيل نزد من نمى‏آيد؟ خوله مى‏گويد: من با خود گفتم: چه خوب و بجاست كه من خانه را سر و سامان داده، و آن را رفت و روب نمايم. جارو را زير تخت كشاندم كه در نتيجه، آن توله سگ را بيرون آوردم. پس از نظافت خانه ديدم كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در حالى كه چانه و محاسنش مى‏لرزيد وارد شد و معمولاً وقتى كه بر آن حضرت وحى نازل مى‏گرديد رعشه و لرزش اندامش را فرا مى‏گرفت خداوند متعال از پى نظافت خانه، سوره »والضحى ... « وَ الضُّحى (93ضحى/1) سوگند به روز روشن.
وَ اللَّيْلِ إذا سَجى (93ضحى/2) و سوگند به شب چون بيارمد.
ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى (93ضحى/3) كه پروردگارت با تو بدرود نكرده و بى‏مهر نشده است.
وَ لَْلآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ اْلأُولى (93ضحى/4) و بى شك جهان واپسين براى تو بهتر از نخستين است.
وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى (93ضحى/5) و پروردگارت به زودى به تو [مقام شفاعت] مى‏بخشد و خشنود مى‏شوى.
تا »فترضى« را نازل كرد.

قرآن ايثار آنها را مى‏ستايد

ابن عباس گويد: در روز پيروزى بر يهود بنى نضير كه پس از جنگ احد در سال سوم هجرت واقع شد و اموال بسيارى را از بنى نضير بدست مسلمين افتاد و يهود چون بدون جنگ تسليم شدند، اموالشان به عنوان فيى ء كه بخشى از انفال است در اختيار پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله قرار گرفت.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به انصار (مسلمانانى كه اهل مدينه بودند) فرمود: اگر مايل هستيد اموال و خانه‏هايتان از آن شما باشد، ولى از اين غنايم فى‏ء چيزى به شما داده نشود. انصار كه آمادگى تا حدّ ايثار در راه اسلام و مسلمين را داشتند، گفتند: هم اموال و خانه‏هايمان را بين مهاجران تقسيم كنيد، و هم چشمداشتى به غنائم نداريم« و به اين ترتيب: مهاجران را بر خود مقدم داشتند. در اين وقت آيه 9 سوره حشر در فضيلت كار انصار نازل شد كه بخشى از آيه اين است: وَ الَّذينَ تَبَوَّؤُا الدّارَ وَ اْلإيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فى‏صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (59حشر/9) و [براى] كسانى كه پيش از آنان در سراى اسلام [مدينه] جاى گرفتند و ايمان را پذيرفتند، كسانى را كه به سوى آنان هجرت كرده‏اند، دوست مى‏دارند و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است، در دل خود احساس نياز نمى‏كنند، و [آنان را] ولو خود نيازمندى داشته باشند، بر خود برمى‏گزينند، و كسانى كه از آزمندى نفس خويش در امان مانند، آنانند كه رستگارند.
مهاجران، انصار را از خود مقدم مى‏دارند، هر چند به آن نياز دارند.
آرى مسلمانان راستين صدر اسلام اين گونه آمادگى در انفاق و تقويت مالى مسلمانان ديگر داشتند كه مسلماً نقش موثرى در پيروزى داشت.
منبع:www.payambarazam.ir