سوسیالیسم ( Socialism )

تهیه کننده:پایگاه راسخون




اصطلاح سوسیالیسم (Socialism) یعنى جامعه گرایى و جامعه باورى ، از واژه فرانسوى سوسیال (Social) به معناى اجتماعى، اخذ شده است. ریشه لاتینى آن، واژه Socius به معناى شریک و همراه است.
سوسياليسم به معناي وسيع كلمه، طيف متنوعي از انديشه‌ها و متفكران را در بر مي‌گيرد كه تنها ويژگي مشترك آنها اعتقاد به «لزوم برابري بيشتر براي انسان‌ها و افزايش نقش كارگران در اداره جوامع» است.
اصطلاح سوسیالیسم در متون سیاسى بسیار به کار رفته است، اما مانند دموکراسى و آزادى تعریف جامع و مانعى ندارد؛ برخى سوسیالیسم را به معناى برابرى، دادگرى، پایان استثمار فقرا از سوى اغنیا مطرح مى کنند و بعضى مانند بسیارى از آمریکاییها، سوسیالیسم را به معناى مصادره اموال خصوصى و کنترل شدید زندگى خصوصى افراد از سوى دولت، و چیزهاى بد دیگر قلمداد مى کنند.
فرهنگ انگلیسى آکسفورد سوسیالیسم را این گونه تعریف کرده است: «نظریه یا سیاستى که مالکیت یا نظرات کل اجتماع بر ابزار تولید ـ سرمایه، زمین، داریى و غیره ـ و اداره آنها در جهت تأمین منافع همگانى را هدف خود قرار مى دهد، یا از آن حمایت مى کند.»
آستین رنى مى گوید: «سوسیالیسم نظامى است که در آن ابزار تولید، توزیع و مبادله کالا در مالکیت دولت است و از سوى دولت اداره مى شود. پس به معناى دقیق، نقطه مقابل سوسیالیسم، سرمایه دارى است؛ یعنى نظامى که در آن ابزار تولید، توزیع و مبادله کالا در جامعه، در مالکیت خصوصى است و توسط مالکان خصوصى اداره مى شود.»
از میان تعاریف فراوانى که براى سوسیالیسم مطرح شده است، مى توان تعریف زیر را به عنوان جامع ترین تعریف قلمداد کرد:
«سوسیالیسم به معناى ساده خود ، نظامى سیاسى ـ اقتصادى است که در آن دولت از راه برنامه ریزى یا به شکلى مستقیم تر ابزارهاى اساسى تولید را کنترل مى کند یا مالک قانونى آن است. هدف از اعمال چنین کنترلى بر داراییهاى صنعتى و گاه کشاورزى، تولید کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه است، نه تولید آنچه سودآور باشد.
در عین حال، همه اشکال سوسیالیسم امیدوارند که جامعه اى مساوات طلب ایجاد کنند؛ جامعه اى که همه اعضا را زیربال حمایت خود بگیرد و براى ریشه کن ساختن فقر یا کاهش آثار آن به مؤسسات خیریه خصوصى نیازى نباشد.»

نگاهى کوتاه به تاریخچه سوسیالیسم

طبق تحقیق به عمل آمده ، نشانه هاى طرح نظام سوسیالیسم را مى توان در آثار افلاطون (427 ـ 347 ق. م) ملاحظه کرد. وى مى گوید: «ثروت افراد متعلق به عموم است و باید به مصرف عمومى برسد و مشاغل افراد را دولت باید تعیین کند.»
این همان تفکر اصلى نظام سوسیالیستى است که در قرن چهارم «سوسیالیسم به معناى ساده خود، نظامى سیاسى ـ اقتصادى است که در آن دولت از راه برنامه ریزى یا به شکلى مستقیم تر ابزارهاى اساسى تولید را کنترل مى کند یا مالک قانونى آن است.
قبل از میلاد از زبان افلاطون مطرح گشت و این تفکر کم و بیش در قرون مختلف بین فلاسفه و علماى سیاسى و اجتماعى مطرح بوده است، و عاقبت در قرن 19 و 20 به اوج خود رسید. در قرن 18 «جان استوارت میل» از فیلسوفان بنام انگلیسى رسما خود را سوسیالیست نامید؛ اما دیگران او را سوسیالیست ایده آلیست (خیالپرست) مى شمردند، در برابر «کارل مارکس» که او را سوسیالیست ماتریالیست (مادى) قلمداد مى کردند.
در قرن 19 «رابرت اون» (1771 ـ 1858 م) مؤسس سوسیالیسم نوین در انگلیس شناخته مى شود که براى اولین بار واژه سوسیالیسم را در این کشور به کار برد و در سال 1841 م رساله اى را تحت عنوان «سوسیالیسم چیست؟» منتشر ساخت و با انتشار این رساله، اصطلاح سوسیالیسم معروف و مشهور گردید.
در فرانسه نیز طرفداران «سن سیمون» (1760 ـ 1825 م) مانند «پیرى لارو» براى نخستین بار این اصطلاح را با تعریف دقیق به کار بردند. این مکتب سپس در آلمان و آمریکا نیز رواج یافت.
کارل مارکس (1818 ـ 1883 م) واضع فلسفه سوسیالیسم جدید کمونیسم است که این فلسفه را متشکل نموده و به صورت یک ایدئولوژى مدون در آورد. و «لنین» پیشواى انقلاب روسیه در اکتبر 1917 م و پس از وى «استالین» از سوسیالیسم مارکسى حمایت کردند و آن را در اتحاد جماهیر شوروى سابق عملاً به اجرا در آوردند و یک نظام کاملاً سوسیالیسم مادى گرا به وجود آوردند. این تفکر همچنان ادامه دارد و برخى از کشورهاى جهان بر اساس همین نظام اداره مى شوند.
مارکس و انگلس تمام سوسیالیستهای قبل از خود را یکباره خیالپرور و سوسیالیستهای تخیلی نامیدند و در مانیفست کمونیست نیز جز سیوسیالیسم مارکسیستی را که نام «سوسیالیسم علمی» بر آن نهادند، همه نظریه‌های دیگر سوسیالیستی را سخت مورد انتقاد و تخطئه قرار دادند.
در زمان حیات مارکس و انگلس، عنوان سوسیالیست به همه طرفداران نظریه سوسیالیسم اعم از مارکسیستی و غیر آن اطلاق می شد اما در بین‌الملل دوم بعد از درگذشت انگلس، اختلاف نظرهایی میان سیوسیالیستها در گرفت.
این اختلاف منجر به این شد که آنهایی که خود را مارکسیست ارتدکس و انقلابی حاد می دانستند به تدریج از استعمال عنوان سوسیالیست و سوسیال دموکرات در مورد خود پرهیز کردند و به جای آن عنوان کمونیست را به خود اختصاص دادند. بدین ترتیب جبهه سوسیالیسم به دو گروه سوسیال دمکرات و کمونیست تقسیم شد.
این تقسیم بعد از پیروزی انقلاب اکتبر شوروی به رهبری لنین و تلاش انترناسیونال دوم به شکل نهایی و کامل خود در آمد، به طوری که از آن زمان به بعد استعمال عنوان سوسیالیست برای کمونیستها (مارکسیستهای ارتدکس) به کلی منسوخ شد.
سوسیالیسم در شکل جدید آن در واقع عکس‌العملی در مقابل انقلاب صنعتی بود که جامعه را به دو قطب متخاصم تبدیل کرده بود. این عکس العمل در تمام اشکال خود به صورت عصیانی بر علیه‌ اندیویدوآلیسم و مظاهر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن در قلب لیبرالیسم غربی به وجود آمد.
در مقابل فردگرایان و لیبرالها که تأمین منافع فردی از خود به خود منتهی به تامین مصالح اجتماعی می‌دانستند و وظیفه دولت را در حمایت و حراست از مالکیت خصوصی افراد خلاصه می‌کردند، سوسیالیستها بر مالکیت عمومی ابزار تولید و سرمایه و منابع تولید تاکید داشتند و نظارت جامعه را بر کلیه ابعاد اقتصاد لازم می‌شمردند.
البته نحوه اعمال نظارت جامعه و حدود مالکیت عمومی برافراد و منابع تولید، اشکال گوناگون سوسیالیسم را به وجود آورده است.

اصول نظام سوسیالیستى

اصول و مؤلفه هاى عمده نظام سوسیالیستى ـ که آن را از دیگر نظامهاى غیر دینى متمایز مى سازد ـ عبارتند از:

1. جامعه گرایى (جامعه باورى):

مهم ترین اصل مشترک تمامى نظریه هاى سوسیالیستى، اهتمام آنها به ترجیح جامعه بر فرد، و فراتر نهادن سود همگانى بر سود فردى است. از این رو، لبه تیز انتقاد سوسیالیستها به سوى «مالکیت خصوصى» (اساسى ترین مؤلفه سرمایه دارى) بوده است. سوسیالیسم معاصر بسان سوسیالیسم سابق، فردگرایى اقتصادى، صنعتى و سرمایه سالارى مدرنیسم را رد مى کند. این مکتب با فردیت انسان و آزادیهاى اقتصادى لیبرالى و سرمایه دارى موافق نیست و فرد را عضوى از پیکره جامعه مى نگرد؛ البته این نگرش، با آزادیهاى فردى که در برخى از نحله هاى سوسالیستى به ویژه در اروپاى غربى بر آن اهتمام مى شود، منافاتى ندارد.
سوسیالیسم در واقع، بر ضد لیبرالیسم اقتصادى و کاپیتالیسم است؛ زیرا از نظر لیبرالیسم و کاپیتالیسم دخالت دولت در اقتصاد موجب اخلال و عدم شکوفایى سیستم اقتصادى است؛ اما سوسیالیستها معتقدند مالکیت خصوصى، رژیم اقتصادى آزاد و مناسبات تولیدى مالکیت خصوصى و اقتصاد آزاد و مبارزه با نابرابرى از مسائل بسیار مهم نظام اقتصادى و سیاسى اسلام است
ناشى از آن و اصل ارزش اضافى، عامل اساسى نابرابریها و ناهنجاریهاى اجتماعى و حتى فرهنگى بوده و هست، و اعتقاد دارند که دخالت و نظارت دولت در مقام نماینده اجتماع یا اکثریت، مى تواند نفع عمومى را از دستبرد فرد در امان دارد.

2. برابرى :

یکى دیگر از مؤلفه هاى سوسیالیسم، اصل «برابرى» است. سوسیالیستها مالکیت خصوصى ابزار تولید را سرچشمه تمامى مفاسد و بیدادگریها و نابرابریهاى زیان خیز اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مى دانند. به همین جهت، بر اصل برابرى تأکید دارند.

3. فراملیّتى (انترناسیونالیستى = Internationalistic):

از جمله اصول و عناصر سوسیالیسم، تفکرات فراملیتى و گونه هایى از تمایلات انسان گرایانه و امانیستى بودن است (امانیسم جمع گرا). سوسیالیستها داعیه کوشش و مبارزه براى آزاد ساختن کل بشریت را دارند.
ویژگی‌های اقتصاد سوسیالیستی

«اقتصاد سوسیالیستی دارای سه ویژگی اصلی است:

1. مالكیت همگانی بر دارایی:

مالكیت بر دارایی ، به‌ویژه دارایی‌هایی كه از آن برای تولید كالا و خدمات استفاده می‌شود، محدود می‌شود. قوانین ممنوعیت مالیكت دارایی به‌نحوی طراحی می‌شوند، كه همگان بتواند صاحب خانه شوند و به كالاهای مورد نیاز دسترسی داشته باشند. كارل ماركس (Karl Heinrich Marx: 1818-1883)، بر این باور بود كه مالكیت خصوصی بر ابزار تولید سبب پدید آمدن برگزیدگان اقتصادی و تشدید طبقات اجتماعی است از این رو سوسیالیسم در جستجوی كاهش نابرابری اقتصادی و رسیدن به جامعه بی‌طبقه است.

2. تعقیب اهداف جمعی :

تعقیب خواسته‌های فردی به‌ویژه كسب سود بیشتر، برخلاف روح جمعی است كه سوسیالیسم به دنبال آن است.
ارزش‌ها و هنجارهای سوسیالیستی آنچه را كه سرمایه‌داری، "روح كارآفرینی" می‌خواند، محكوم می‌كند و به همین دلیل تجارت خصوصی از زمره اعمال "بازار سیاه" به‌شمار می‌آید.

3. كنترل اقتصادی از سوی حكومت :

سوسیالیسم این ایده كه اقتصاد بازار آزاد از خود مراقبت می‌كند و باعث رشد اقتصادی می‌شود، را مردود می‌شمرد. در عوض، به‌جای رهیافت رها كردن بازار به حال خود، حكومت‌های سوسیالیستی، طراحی، نظارت و كنترل اقتصادی را در دست خود می‌گیرند. سوسیالیسم این ایده را نیز مردود می‌شمرد كه سرمایه‌داران كالاهایی را تولید می‌كنند كه مورد نیاز مصرف‌كنندگان است؛ در نظام سرمایه‌داری مصرف‌كنندگان از اطلاعات ضروری برای ارزیابی تولیدات مصرفی بی‌بهره‌اند و در دام تبلیغاتی اسیر می‌شوند كه سرمایه‌داران بر سر آن‌ها گسترده‌اند. از این رو در كشورهای سوسیالیستی تبلیغات نقشی ناچیز ایفا می‌كند».

گفته‌هاي سوسياليست ها

كارل ماركس (1883-1818) اقتصاددان و فيلسوف آلماني، مشهورترين و تاثيرگذارترين سوسياليست جهان است.
همه تاريخ جهان، تاريخ جنگ طبقاتي است. فيلسوفان، تاكنون به تبيين جهان پرداخته‌اند اما اكنون سخن از تغيير است.
مهم‌ترين كالايي كه بورژوازي (سرمايه‌داري) توليد مي‌كند، گوري است كه براي خود مي‌كند. زوال سرمايه‌داري همان قدر قطعي است كه ظهور حكومت كارگران.
فردريش انگلس (1895-1820) جامعه‌شناس، اقتصاددان و فيلسوف آلماني. وي برخي آثار خود را به صورت مشترك با مارك نوشت و پس از مرگ؟ ماركس، آثار او را تصحيح كرد.
برخي قوانين دولت‌ها كه براي مبارزه با جرم و جنابت نوشته مي‌شود، جنايتكارانه‌تر از خود جرايم است.
يك مثقال عمل بيش از يك خروار نظريه ، ارزش دارد.
ولاديمير لنين (1924-1870) سياستمدار روسي كه در پي سرنگوني حكومت تزارها در سال 1917 ميلادي رهبر اتحاد شوروي شد. لنين اگر چه مدافع نظريه‌سازي بود اما در عمل بيشتر فعال سياسي و انقلابي عملگرا بود. لنين حاشيه‌ها و تفسيرهايي به ماركس نوشت و واضح ماركسيم- لنيسم شد. مشهورترين آثار او عبارتند از: امپرياليسم، بالاترين مرحله سرمايه‌داري، دولت و انقلاب، چه بايد كرد.
بدون شرايط انقلابي، امكان انقلاب كردن نيست؛ اما هر شرايط انقلابي هم لزوما به انقلاب نمي‌انجامد.
ملتي كه به ملت‌هاي ديگر ستم كند، خودش آزاد نخواهد شد.
دروغي كه مدام تكرار شود، رخت واقعيت خواهد پوشيد.
ژوزف استالين (1953-1878) سياستمدار و فعال حزبي روسي است كه پس از مرگ لنين، با كنار زدن همه رقيبان خود در حزب كمونيست شوروي، رهبر اين كشور شد. شهرت استالين در كيش شخصيت، تصفيه‌‌هاي سياسي و كشتن كادرهاي قديمي حزب كمونيست شوروي است. وي با نوشتن كتابي به نام «مسائل لنينيسم» براي همه مسائل جهان نسخه پيچيد.
من به هيچ كس اعتماد ندارم، حتي به خودم.
ديپلمات‌ صادق مانند آب خشك يا فولاد چوبين است.
آرا و افكار از تفنگ پرقدرت‌ترند. ما به دشمنان خود اجازه مسلح شدن به تفنگ را نمي‌دهيم، پس چرا بايد به آنها اجازه داشتن افكار و آرا را بدهيم؟

نظر اسلام

مالکیت خصوصى و اقتصاد آزاد و مبارزه با نابرابرى از مسائل بسیار مهم نظام اقتصادى و سیاسى اسلام است.
اقتصاد اسلامى بر عمیق ترین ابزار علمى استوار است: از جهتى، مالکیت خصوصى را مشروع شمرده، بر اقتصاد آزاد تأکید دارد و آن را موجب زیادى تولید و رقابت در میدانهاى کار و تجارت و باعث تشویق بر گسترش هر چه بیشتر کار و تولید و ایجاد احساس مسئولیت در انجام کار مى داند. اسلام، کار را هم چون جهاد در راه خدا و مایه شرف انسان قلمداد نموده، بیکارى و تنبلى را به شدت تقبیح و از آن نهى مى کند. در مکتب اسلام ، دولت موظف است امکانات کار و تجارت و امنیت لازم را براى مردم فراهم آورد تا مردم با خیالى راحت به کار اقتصادى خود بپردازند.
و از طرف دیگر، اسلام قوانین ثابتى را وضع کرده که زمینه تراکم ثروت و جمع شدن اموال در نزد گروهى خاص را از بین ببرد؛ مثلاً در اسلام ربا حرام شده و نیز احتکار اموال و بهره کشى از افراد و غش در اموال و ضرر رساندن به اموال دیگران شدیدا نهى شده است.
از نظر اسلام، دولت موظف است کنترل بازار را به دست گیرد و جلوى گران فروشى ، اجحاف و غش در معاملات را بگیرد و از تجار و صاحبان پول مالیات اخذ کند و بر هر فرد مسلمان واجب است که هنگامى که اموالش از حد مقدار تعیین شده بالا برود و رشد داشته باشد، خمس و زکات آن را بپردازد تا براى فقراى جامعه خرج شود. اینها از جمله قوانینى است که تا حدودى باعث جلوگیرى از تراکم ثروت مى گردد.
بنابراین ، اقتصاد اسلامى به هیچ وجه با نظامهاى اقتصادى مورد نظر سوسیالیسم که با روح عدالت بیگانه است و مردم را به سوى فقر و بدبختى سوق مى دهد، هماهنگى و سازگارى ندارد.