معرفی تفسیر کشف الاسرار وعده الابرار
این تفسیر، کتابی است بسیار موجز از خواجه عبدالله انصاری که وی به شرح و بسط آن پرداخته و در تنظیم مطالب و تفسیر آیات، به آن سخنانی افزوده و ذوق و هنر خود را آشکار ساخته است. به همین دلیل، این تفسیر به نام خواجه عبدالله انصاری معروف شده است.
شناسنامه تفسیر
نام معروف | تفسیر میبدی، کشف الاسرار، تفسیر خواجه عبدالله انصاری |
مولف | ابوالفضل رشیدالدین میبدی |
وفات | پس از ۵۲۰ ق |
مذهب | شافعی |
زبان | فارسی |
تاریخ تالیف | حدود ۵۲۰ ق |
تعدادمجلات | ۱۰ جلد |
مشخصات نشر | تهران، چاپ اول، ۱۳۳۵ - ۱۳۳۹ش، به اهتمام علی اصغر حکمت، قطع وزیری. بر اساس همین چاپ، مؤسسه امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۱ش، چاپ پنجم، ۱۳۶۴ش. |
معرفی مفسر و تفسیر
خواجه رشیدالدین ابوالفضل احمدبن ابوسعد میبدی، یکی از عرفای نامدار قرن ششم است که به اقتضای محیط و زمانه به سمت تفسیر عرفانی در زبان فارسی روی آورد. او شاگرد خواجه عبدالله انصاری (متولد ۳۹۶ ق / فوت: ۴۸۱ق) شاگرد شیخ ابوالحسن خرقانی است. او هر چند منتسب به میبد یزد و مناطق مرکزی ایران است، اما به خراسان کبیر روی آورده و در شهر هرات یعنی مشرق کشورهای اسلامی آن زمان رفته، تا از محضر علما و عرفای آن دیار بهره مند شود. از تاریخ زادن و مردن و محل دفنش اطلاعی نداریم جز این که خود در ابتدای تفسیرش تصریح می کند: به یاری خدا در اوایل سال ۵۲۰ شروع به تحریر آن کردم، بنابراین، حدود زندگیش را می توان حدس زد که در نیمه نخستین سده ششم هجری قمری و در دوره کمال و تجربه بوده است.افزون بر تفسیر به تصریح خودش کتابی مستقل به نام اربعین داشته که جامع چهل حدیث با شرح و بسط است که در دسترس نیست.
استاد و مقرر اندیشه ها و افکار او خواجه عبدالله، صوفی بزرگ قرن پنجم و از معاصران خواجه نظام الملک طوسی، حسن صباح، ابوسعید ابوالخیر، امام احمد غزالی، امام محمد غزالی و ابوالحسن خرقانی بود. او وقتی از نواحی مرکزی به خراسان کوچ کرده که در این دیار جاذبه های علمی و سیر و سلوکی را یافته و کانون عالمان و عارفان و مفسران این طریقت بوده و لذا خود را به جمع عارف مسلکان آن دیار متصل کرده است. وی در فروع مذهبی، پیرو شافعی و در مباحث اعتقادی، بر مذاق اصحاب حدیث و به تعبیری سلفی است. در سیر و سلوک، بر مشرب عرفانی آن مناطق سخن می گوید و با ارادت خاص از خواجه عبدالله انصاری، عارف نامور آن دیار یاد می کند. با این همه، علاقه و محبت وی به اهل بیت عصمت (علیهم السلام) در اثر او چشمگیر و از خصیصه های تفسیر اوست. به جز تفسیر، از آثار او، کتاب اربعین و ترجمه فصول ابوالقاسم یوسف بن حسین هروی را می توان نام برد.
این تفسیر، کتابی است بسیار موجز از خواجه عبدالله انصاری (م ۴۸۰ق) که وی به شرح و بسط آن پرداخته و در تنظیم مطالب و تفسیر آیات، به آن سخنانی افزوده و ذوق و هنر خود را آشکار ساخته است. به همین دلیل، این تفسیر به نام خواجه عبدالله انصاری معروف شده است.
درباره اهمیت این تفسیر، باید گفت که کشف الاسرار از همان اوان تألیف، مورد توجه مجامع علمی و توده های مردم قرار گرفت و معرفت اندوزان و ادب دوستان، هر کدام طبق سلیقه خود به آن روی آوردند. نکته مهم این تفسیر، زیبایی سخن، شیوایی بیان، لطافت برداشت ها و نکته دانی آن است که این تفسیر را از آثار جاودان نثر فارسی کرده است.
میبدی در مقدمه تفسیر، این زیبایی را از کتاب اصلی دانسته و تنها انگیزه تألیف را فشردگی آن می داند و می نویسد: کتاب خواجه عبدالله در تفسیر قرآن در لفظ و معانی و پژوهش و زیبایی به حد اعجاز رسیده بود، ولی چون در نهایت فشردگی و اختصار بود، مقصود آموزندگان و رهروان از آن برآورده نمی شد، از این روی به شرح و تفصیل آن پرداختم.
انتخاب زبان
نکته دیگر انتخاب زبان در آن دوران است، که در آن دوران کم اتفاق می افتاد و زبان عربی زبان علمی دانشمندان خراسانیان بود، مگر این که بنا به احساس ضرورت و یا میل باطنی، یا به سفارش و خواهش شاهزادگان و شاهان ایرانی، به نگارش متون دینی به زبان پارسی همت بگمارند، که از آن جمله می توان به تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار، معروف به تفسیر خواجه عبدالله، یا تاج التراجم، تفسیر نسخه کمبریج و اسفرایینی که همگی از این مناطق برخاسته و در منطقه ری تفسیر ابوالفتوح رازی اشاره کرد.میبدی در مقدمه پس از معرفی جایگاه تفسیر به روش خود اشاره میکند و در مقدمه است که می نویسد: «ما در این کتاب آنست که مجلس ها سازیم در آیات قرآن بر ولا، و در هر مجلس سه نوبت سخن گوییم: اول: پارسی ظاهر، بر وجهی که هم اشارت به معنی دارد و هم در عبارت غایت ایجاز بود. دیگر نوبت: تفسیر گوییم و وجوه معانی و قرائت مشهوره، و سبب نزول، و بیان احکام، و ذکر اخبار و آثار، و نوادر که تعلق به ایت دارد، و وجوه و نظائر وما یجری مجراه. سه دیگر نوبت: رموز عارفان و اشارات صوفیان، و لطائف مذگران، اکنون به توفیق الهی و تیسیر ربانی در آن خوض کنیم.»
روش میبدی در این تفسیر، بدین گونه است که آیات قرآن را در سه نوبت بیان و توضیح میدهد. در آغاز، قرآن را ترجمه میکند، آنگاه به تفسیر همان بخش پرداخته و از شأن نزول، قرائت و... شروع میکند و بالاخره در نوبت سوم، آیات را به مذاق صوفیان و عارفان توجیه و تأویل مینماید و بیش از همه به نقل سخنان خواجه عبدالله انصاری می پردازد.
در میان این سه بخش، مفصل ترین آن، نوبت دوم تفسیر است که به مانند دیگر تفاسیر، به تفسیر و تبیین آیات می پردازد. نخست، عدد آیات و کلمات و حتی حروف را شمارش کرده و مکی و مدنی بودنشان را یاد کرده است. سپس ناسخ و منسوخ آیات را نشان می دهد و اگر نقلی در باب ثواب سوره و آیه منقول است، یادآور می شود. آن گاه به تفسیر یک یک آیات و شرح جملات می پردازد. بحث های لغوی، صرفی، نحوی و ذکر داستان های انبیاء و اقوام، مسائل فقهی و کلامی در این بخش جای دارد. تکیه بر منقولات و دوری از کاوش های عقلانی در به دست آوردن معانی آیات، در این تفسیر آشکار است.
ا کا نام ایرانی سوالات ویژگی کشف الاسرار بر دیگر تفسیرها، در بخش نهایی یعنی «النوبه الثالثه» است که اشارات و لطایف قرآنی را با زبان شیرین و آهنگین همچون مجلس گویان خوش سخن به زبان فارسی ساده و گویا و گاه کلماتی عربی و اصطلاح در آن عصر بیان میکند و این احتمال را قوت می بخشد که میبدی خود مجلس وعظ داشته و تفسیر او محصول همین مجالس بوده است. در این نوبت، نویسنده به هنرنمایی ادبی پرداخته و انواع صنایع بدیعی - بخصوص سجع و استعاره - را به کار برده و با نقل حکایت های گوناگون و سخنان پیر هرات، کلام را آهنگین و موثر کرده است. به عنوان نمونه، مناجاتی را با همین سبک مسجع و مقفع نقل می کند: پیر طریقت در مناجات گفته: الهی در الهیت یکتایی و در احدیت بی همتایی و در ذات و صفات از خلق جدایی، متصف ببهایی، متحد بکبریایی، مایه هر بینوا و پناه هر گدایی، همه را خدایی تا دوست کرائی (1).
بدین ترتیب، در هر بخش، پرده ای از چهره معنای آیه را بر می گیرد و خواننده را با پیام قرآن آشنا میکند؛ چه در ترجمه دلنشین و شیوای او که به حق شاهکاری از زیبایی و استواری سخن و دقت در ترجمان آیت الهی است و چه در بخش سوم که رموز و اشارات ذوقی را برای خواننده باز می کند.
تفاوت تفسیر و تأویل
او دلیل این روش سخن گفتن را در تفسیری میداند، که از تفاوت تفسیر و تأویل و اجازه چنین کاری در این حیطه قائل است. او می نویسد: «و فرق میان تفسیر و تأویل آن است که تفسیر علم نزول و شأن و قصه آیت است و این جز به توقیف و سماع درست نیاید و نتوان گفت الا به نقل و اثر. و تأویل حمل آیت است بر معنی که احتمال کند و استنباط این معنی بر علما محظور نیست، بعد از آن که موافق کتاب و سنت باشد». (2) همین بخش سوم است که بارها به شکل گزیده در کشور منتشر شده است. از جمله بهترین گزیده های آن نیز گزیده حبیب الله آموزگار است.همان گونه که اشاره شد، به لحاظ مذهبی تعلق به مکتب اشعری و کلام اهل سنت دارد، اما در برخی مباحث بیان او فراتر از تقسیمات مذهبی و جلوه کلام او حکایت از ارادت خاص به امام متقین دارد. به عنوان نمونه بحث تفصیلی او به مناسبت معنای ولی و مولی فراتر از تحلیل واژگانی است:
« ولی و مولی در لغت عرب هر دو یکیست. یقول تعالى: الله ولی الذین آمنوا، و قال فی موضع آخر: ذلک بأن الله مولى الذین آمنوا، و معناهما واحد، وفی الخبر: من کنت مولاه فعلی مولاه یعنی فی ولایة الدین، و هی اجل الولایات. گفته اند: «ولایت این جا به معنی اتصال است والله ولی الذین آمنوا» و «مولى الذین آمنوا» لأنه جل و عز قد وصلهم برحمته وهو یلی امورهم، و یختصهم بالرحمة دون غیرهم. می گوید: مؤمنان اند که به رحمت الله مخصوص اند، و با خدای پیوند دوستی دارند، و خدای کارساز و همدل و یار ایشان، و همچنین «من کنت مولاه فعلی مولاه». می گوید: هر که مرا در دین و اعتقاد با وی پیوند است و دوستی، حضرت علی علیه السلام را با وی پیوند است و دوستی، و این شرف و فضل علی (علیه السلام) را گفت.
و من فضائل علی (علیه السلام): ما روی عمران بن حصین: أن النبی (صلی الله علیه و آله وسلم) قال: «ان علیا منی و انا منه، و هو ولی کل مؤمن بعدی» و عن ابن عمر قال: «آخی رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) بین اصحابه، فجاء على تدمع عیناه، هذا على ولیکم، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، فقال آخیت بین اصحابک و لم تؤاخ بینی و بین احد؟ فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم): «انت اخی فی الدنیا و الآخرة»، و قال: «انت منی بمنزلة هارون من موسى الا اته، لا نبی بعدی». و روى الرضا عن آبائه عن علی (علیه السلام) قال: «قال لی رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم): لیس فی القیامة راکب غیرنا، و نحن اربعة... و اخی على على ناقة من فوق الجنة، و بیده لواء احمد ینادی: لا اله الا الله، محمد رسول الله وعن ابی سعید الخدری قال: نظر رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) فی وجه على بن ابی طالب فقال: «کذب من یزعم أنه یحبنی و هو یبغضک»
این سخن او چنان ادامه می یابد که با نثری حماسی به توصیف می پردازد: على مرتضی، ابن عم مصطفی، شوهر خاتون قیامت، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که خلافت را حارس بود، و اولیا را صدر و بدر بود؛ چنان که نبوت به مصطفی ختم کردند، خلافت خلفاء راشدین به وی ختم کردند. خاتمت نبوت و خاتمت خلافت هر دو بهم از آدم به میراث همی آمد عصرة بعد عصر، تا به عهد دولت مصطفی خاتمت نبوت به میراث به مصطفی رسید، و خاتمت خلافت به علی مرتضی رسید. رقیب عصمت و نبوت بود، عنصر علم و حکمت بود، اخلاص و صدق و یقین و توکل و تقوی و ورع شعار و دثار وی بود، حیدر کرار بود، صاحب ذوالفقار بود، سید مهاجر و انصار بود. روز خیبر مصطفی گفت: «لأعطین هذه الرایة غدا رجلا یفتح الله على یدیه، یحب الله و رسوله، و یحبه الله و رسوله». فردا این رایت نصرت اسلام به دست مردی دهم که خدا و رسول را دوست دارد، و خدا و رسول او را دوست دارند. همه شب صحابه در این اندیشه بودند که فردا علم اسلام و رایت نصرت لا اله الا الله به کدام صدیق خواهد سپرد. دیگر روز مصطفی گفت:
«این علی بن ابی طالب؟» گفتند: یا رسول الله هو یشتکی عینیه، چشمش به درد است. گفت: او را بیارید. بیاوردند. زبان مبارک خویش به چشم او بیرون آورد، شفا یافت، و نوری نو در بینایی وی حاصل شد، و رایت نصرت به وی داد...». (3). البته او این روش را در حق دیگر خلفا انجام می دهد و این گونه نیست که جنبه اختصاصی داشته باشد.
از روش های او برای تأثیرگذاری در مخاطب، نقل خواب ها و داستان ها است که خطیب و مفسری از سنخ او از آن استفاده می برد تا مخاطب را به خود جذب کند. لیکن استفاده او از این رؤیاهای نامعتبر یا روایاتی که به اسرائیلیات نزدیک است، از نقطه ضعف های تفسیر او محسوب میشود.
به نظر می رسد، او به مخاطب توجه ویژه داشته و کمتر می شود نکته ای در کشف الاسرار دید که با ادراک عموم مردم عصر خود و یا احساس دینی شان با اختلاف مذاهب در تضاد باشد، اگرچه به هر حال متون عرفانی به سبب خصوصیت سهل و ممتنع شان، دارای لایه های مختلفی در معنا هستند. هر چند ما امروز نسبت به این منقولات سخن داریم و با جبهه بندی مذهبی که بسیار شده، این فاصله ها را افزون کرده، در صورتی که یکی از علل ماندگاری چنین تفسیری در ایران، به دلیل همین ویژگی و رعایت ذائقه مخاطب و سادگی و جاذبه بوده است.
او احتمالا از ادبیات عرفانی عصر خود مانند سهل تستری، و حقائق التفسیر سلمی استفاده برده و سخنان افرادی مانند حلاج را در بیان این دسته از معارف در کنار سخن پیر طریقت نقل کرده است. (4) جالب این که اوصاف گاه اشخاص مفسران با ادبیات این منطقه بیان شده است: درباره ابن عباس می گوید: خواجه و کدخدای، ابن عباس گفت. (5)
روش دیگر او در بیان صفات خبری و پاسخ به شبهات کلامی به زبان ساده و نه از سنخ نزاع های فرقه ها است. او در مقام این که چگونه می توان نسبت استهزا به خدا داد، می نویسد: اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ - پارسی آنست که الله بریشان می افسون کند، و معنی آنست که الله ایشان را بر آن افسوس می پاداش کند. چنان که در خبرست: هر که عمار را دشنام دهد، الله او را دشنام دهد - یعنى الله آن کس را پاداش دهد. جای دیگر گفت: «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» و هم از این بابست: « ... نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ ...» منافقان الله را فراموش کردند تا الله ایشان را فراموش کرد، و الله فراموش کار نیست، که گفت «عز و علا- وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا». این سخن در مخرج معارضه بیرون آمد و مراد به آن خبر است، یعنی فرو گذارد ایشان را. چون فراموش کاران... و در قرآن ازین باب بسیار - ومکروا و مکر الله - « إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا * وَأَکِیدُ کَیْدًا ». (6)
پینوشتها:
1- کشف الأسرار، ج ۷، ص ۴۵۷
2- همان، ج ۲، ص ۲۰
3- همان، ج ۳، ص ۱۵۰
4- به عنوان نمونه: همان، ج ۶، ص۵۴۷
5- همان، ج ۱، ص ۸۱
6- همان
منبع:
شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 821-813
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}