شناسنامه تفسیر

نام معروف: لطائف الإشارات، تفسیر قشیری
مؤلف: عبدالکریم بن هوازان قشیری نیشابوری
تولد: ۳۷۶ ق
وفات: ۴۶۵ ق
مذهب: شافعی صوفی
زبان: عربی
تاریخ تألیف: ۴۳۴ ق
تعداد مجلدات: ۳ جلد
مشخصات نشر: قاهره، الهیئة المصریة العامة، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق، قطع رحلی. قاهره، دار الکتاب العربی للطباعة و النشر، ۱۹۷۱م، قطع رحلی، تحقیق و تصحیح ابراهیم بسیونی.
 

معرفی مفسر و تفسیر

عبدالکریم بن هوازان قشیری، استوایی، از عالمان صوفی مسلک قرن چهارم و پنجم منطقه خراسان و شهر پر دانش نیشابور است که در نواحی نیشابور در سال ۳۷۶ ق زاده و نشو و نما یافته است. گفته شده: او اصالتا از ناحیه «استوا» که متعلق به خراسان است، و انتساب وی به استوایی» هم بر همین اساس است. هنوز کودکی بیش نبود که پدرش را از دست داد. لذا خانواده او به تکفل و راهنمایی او پرداختند و در این شهر نزد اساتید آن زمان به ویژه ابن فورک و ابو اسحاق اسفراینی، ابوالحسن دقاق (م ۴۴۸)، ابوبکر طوسی (م۳۷۸) و عبدالرحمن سلمی (م ۴۱۲) و اساتید دیگر تلمذ کرد، تا آنجا که در عصر خود، فقیهی بلامنازع در فقه شافعی و متکلمی اشعری گردید. قشیری در سال ۴۶۴ یا ۴۶۵ ق در نیشابور وفات می یابد و در مدرسه محل تدریسش، در کنار قبر استاد و پدر زنش - ابوعلی دقاق - به خاک سپرده میشود. دربارة شمار آثار و تألیفات بر جای مانده از قشیری اختلاف نظر است؛ در حالیکه برخی از محققان تنها چهار کتاب: التفسیر الکبیر، الرساله؛ «لطائف الاشارات» و نحو القلوب را به او نسبت می دهند، حاجی خلیفه و مؤلف کتاب «هدیة العارفین» علاوه بر چهار اثر فوق، چهارده کتاب و رساله دیگر را نیز به وی نسبت می دهند.
 
گرایش حیات و دانش این عالم در این آثار، بیشتر به عرفان عملی و سیر و سلوک است، لذا بیشتر آثار قشیری، در سیر و سلوک، ادب صوفیه و مسائلی از این قبیل است. ظاهرا پیش از این تفسیر، تفسیری به نام «التیسیر فی التفسیر» بر سلک سایر مفسران و تأکید بر معانی ظاهری نگاشته است و در آن، به لغت، ادبیات، اسباب نزول و قصه های قرآن توجه داشته است. بعدها از این روش، عدول کرده و برای نشان دادن اشارات قرآن و توجه به تأویلات عرفانی، تفسیری به این گرایش، به تألیف پرداخته است.
 
این اثر عرفانی قرآنی مشتمل بر تفسیر همة آیات قرآن کریم و حاصل بهره مندی وی از فیض استادش ابوعلی دقاق و ورود او به جرگه اهل تحقیق و ارباب معرفت است. پیش از شروع در تفسیر، مقدمه ای در انگیزه و روش تألیف دارد. در مقدمه کتاب روش تفسیری خود را ترسیم نموده است. «کتابنا هذا یأتی على ذکر طرف من إشارات القرآن على لسان أهل المعرفة، إما من معانی مقولهم، أو قضایا أصولهم، سلکنا فیه طریق الإقلال». روش نقل قول ها بدین گونه است که بیشتر با لفظ «و یقال» به نقل مطالب خاص پرداخته است. و آنگاه وارد تفسیر می شود. قسمت به قسمت آیه را به طور موجز شرح می دهد. گاه در هنگام تفسیر، به مأثورات تکیه میکند، بدون آنکه بخواهد به راوی و منبع آن اشاره ای بکند.
 
از نظر وی بین این نوع از علم که با دیگر علوم تفاوت بنیادین دارد، با پاکی درون ارتباطی ناگسستنی برقرار است. این علم را خدا در دل اولیا و سالکان کوی حق قرار میدهد.
 
روش قشیری در استخراج اشارات از آیات قرآن، شیوهای ادبی است، این مسئله مبین آمیختگی عرفان و ادبیات در این تفسیر است. او هم معنای ظاهر را اخذ میکند، و هم معانی باطنی و عرفانی را، چنان که در بیان مفاهیم مطرح در آیات چنین عمل میکند و مثلا، در معنای رزق به صراحت اشاره میکند که منظور از رزق محدود به رزق مادی نیست و باید رزق سرائر، را که همان وجود نعمت ها است، به حساب آورد. و این شهود کرم، بلکه خود در وجود قدم است و برای قلب رزقی است که در عالم عرفان به اثبات رسیده است، چنان که برای روح رزقی است و آن محبت است که بروز آن آزادی از تعینات دنیایی است و برای سر رزقی است و آن شهودی است که برای عید قرین به حق است». (1).
 
شیوه بیان او بسیار مختصر و به صورت کوتاه و اشاره وار است و از ذکر جزئیات و بیان محتملات ظاهری پرهیز می کند. البته قاعده اصلی وی در تفسیر و تبیین آیات قرآن رعایت آموزه های صوفیانه و بیان اشارات و لطائف عرفانی و اخلاقی به صورت موجز و استفاده از دانش های مختلف از شعر و ادب و لغت، کلام، اصول و حدیث است.
 
در تفسیر آیات فقهی قرآن، متأثر از همان باور فقیهانه و منعکس کننده آن جلوه و چهره خاص از فقه شافعی و دغدغه های آن عصر شهر نیشابور است.
 
با این همه، دیدگاه های خاص خود را دارد. مانند اینکه باید راه سیر و سلوک را نشان دهد و طریق مریدی و تداوم آن را نشان دهد. (2) یا حتی برخی او خاص این نحله را بیان کند، مثل این که در تفسیر انواع صبر و مسائلش را در بیش از ۱۴ مرتبه و نوع و یا در ذکر انواع و مراتب محو (مفهومی سیر و سلوکی)، در بیش از ۱۷ مرتبه سخن بگوید. (3) و یا شباهت قلب عارف با درون زنبور و خروج بهترین چیزها از کثیف ترین مکان ها به معنای فلسفی اش - حقایق را کسب و دریافت کند. (4) و یا در حوزه فهم مانند برخی عرفای دیگر قائل شود که آیه کریمه «بسم الله الرحمن الرحیم» را در هر سوره متفاوت از دیگر سوره ها دارای معنا و مناسب با سیاق خاص و مطالب آن معنا باید تفسیر کرد.
 
وی در روش خود چه به لحاظ اندیشه اشعری گری و چه به لحاظ صوفی گری، به عقل اعتماد کامل ندارد. هرچند که اتکا به عقل را در مراحل اولیه تصحیح ایمان ضروری می داند؛ ولی درک معارف بلند و لطایف و اشارات وحی را، به چیزی بالاتر از آن نیازمند می داند.
 
قشیری در تفسیر گویی، خود را ملزم به نص قرآنی دانسته و به آن به دیده اعتبار و تقدیس نگریسته است. لذا، سعی میکند مطالب خود را از سویی مستند به ظاهر کند، و از سویی مناسب با مخاطبان خاص ارائه دهد و از توضیح دادن و روشن کردن مقصود، پرهیز کند. بنابراین، تنها به معانی گفتار عرفا و مبانی صوفیه می پردازد و بدون اینکه نامی از کسی ببرد، می گوید: «گفته اند که چنین است». البته در پاره ای موارد و به دلایل خاص، از برخی عرفا نام می برد.
 
قشیری از کسانی است که در این تفسیر، در دامن اسرائیلیات افتاده و اخباری را در باب قصص نقل کرده است که از شأن قرآن و انبیای گرام به دور است.
 
اندیشه های اعتقادی و مباحث کلامی را نیز مطابق و موافق با نظر اشاعره و مخالف با عدلیه ارائه داده است. و انتساب افعال انسان را به خدا می داند، (5) چنانکه مطابق با کلام أشعری «لغزش و زلت» را در غیر تبلیغ أوامر الهی یا مقدمات شرع، بر پیامبران جایز می داند.
 
از نگاه وی امور شریعت تعلیل ناپذیر است و هرگاه امری شرعی از جانب خداوند صادر گردد، علت یابی برای آن باطل و مردود است. منطبق با دیدگاه اشعریون از اهل سنت به رؤیت و دیدار خداوند باورمند است. (6) همچنین وی بر طبق کلام اشعری قرآن را مخلوق می داند نه قدیم. (7)
 
 نکته شایان ذکر این که قشیری، همچون تأویلات ملاعبدالرزاق کاشانی و فصوص الحکم محیی الدین عربی، آیات را یکسره به آن معانی تأویلی حمل نکرده، بلکه رعایت ظاهر و توجه به لغت و مدلول لفظ را نموده است و تنها به لطائفی که به نظر این گروه جزء بطون قرآن محسوب می شود، اشاره کرده است.
 
اگر به عصر قشیری در شهر نیشابور برگردیم و به فضای محافل و مجالس آن دیار توجه کنیم، به ویژه در کتاب مجالس او دیده میشود این شیوه شگفت انگیز نیست و کسانی مانند ثعلبی، سلمی، در این شهر و در چنین فضایی تعلیم یافته و تفسیر نوشته اند که این شیوه از تفسیر البته برای شنوندگان و خوانندگانش جاذبه خاص داشته و در این جهت بازتابی از شرایط روحی مخاطبان بوده است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- لطائف الاشارات، ج ۱،ص ۵۶۶
2- همان، ج ۲، ص ۶۳
3- ر.ک. لطایف الإشارات، ج ۲، ص ۲۲۷
4- همان، ص ۳۰۷
5- لطائف، ج۲، ص۳۷۷
6- لطائف، ج۳، ص ۱۶۶
7- همان، ج ۲، ص ۲۳۵
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 837-833