رحمت بی منتها
رحمت بی منتها
رحمت بی منتها
علامه شهید مطهری از منظر علامه مصباح یزدی
اشاره:
وجود شخصيت هايي مانند شهيد بزرگوار آية الله مطهري، نعمت بسيار بزرگ الهي است که با نعمت هاي مادي و اجتماعي قابل مقايسه نيست. متأسفانه ما به مقتضاي همان حالت غفلت و نسياني که آدميزاد به آن مبتلاست، معمولاً نعمت هاي خدا را درست ارزيابي نمي کنيم و وقتي متوجه ارزش يک نعمت مي شويم که از دستمان برود. تازه آن وقت هم اگر اثر محسوسي در زندگي مان داشته باشد، رفتنش را زود متوجه مي شويم؛ وگرنه چه بسا نعمتي از دست برود و باز هم ارزشش را درک نکنيم.
براي اين که بهتريم بتوانيم ارزش اين گونه نعمت ها را درک کنيم، بايد ببينيم اگر اين ها نبودند، چه مي شد؟ همه مي دانيم که اگر مرقد حضرت معصومه عليهاالسلام در قم نبود، حوزه علميه اي در اين شهر به وجود نمي آمد، بزرگاني امثال حضرت آية الله بروجردي قدس سره و ساير مراجع عظام در اين جا يا حضور پيدا نمي کردند يا پرورش نمي يافتند، از جمله وجود حضرت امام خميني قدس سره که تربيت شده ي حوزه قم بود. اگر حضرت امام قدس سره نبود، چه مي شد؟! آيا انقلابي به وجود مي آمد؟! برکاتي که بعد از انقلاب حاصل شد و ...، همه اين ها در پرتو وجود امام قدس سره بود. اگر ايشان نبود، هيچ کدام از اين ها پيدا نمي شد.
شبيه اين بيانات در مورد علامه مطهري قدس سره و امثال ايشان نيز صدق مي کند. اگر اين ها نبودند، چه مي شد؟! اگر امثال آية الله مطهري، علامه طباطبايي و حضرت امام قدس سره در قم نبودند، حوزه ما در بهترين شکلش اين بود که تعدادي مجتهد صاحب رساله، تعدادي امام جماعت، منبري و واعظ تربيت مي شدند؛ اما آيا کسي پيدا مي شد که شبهات مارکسيستي و ماترياليستي را جواب بدهد؟! از کدام مکتبي اين چنين کساني بر مي خاستند و مي توانستند اين نقش را ايفا کنند؟ البته زحمات فقها و بزرگان به هيچ وجه مورد غفلت نيست؛ اگر زحمات فقها نبود ما فقهي نمانده بود، احکام حلال و حرام خدا را نمي شناختيم، وقتي حلال و حرامي در کار نباشد، ديني هم در کار نيست. زمان سابق، هيچ وقت کشورها و محيط هاي اسلامي مورد هجوم اين شبهه هاي ويران گر قرار نداشت. چندان احساس نيازي هم به پاسخ آن ها نمي شد. گاهي که شبهات خاصي از طرف برخي فرق اسلامي مطرح مي شد، کساني مثل علامه حلي قدس سره يا کسان ديگري قيام مي کردند و وظايف خودشان را انجام مي دادند، اما امروز شبهه هاي فراواني مطرح مي شود که پاسخ گوي آن ها مباحث فقه و اصول نيست، بلکه بخش ديگري از معارف اسلامي را مي خواهد و کساني که نسبت به مسايل اعتقادي بيشتر کار کنند و شبهات را پاسخ گويند؛ شبهه هايي که تمام شدني نيست و هر روز به شکلي مطرح مي شود. گاهي هم ريشه آن، شبهه اي است که هزار سال پيش مطرح شده، اما امروز با آب و رنگ جديدي مطرح مي شود و کساني تصور مي کنند يک فکر نويي است و پاسخ گو نياز دارد. اگر فرض کنيم که چنين کساني نبودند و پاسخ شبهات ماترياليستي و مارکسيستي داده نمي شد، چه اتفاقي رخ مي داد؟
ممکن است بگويند اتفاقي نمي افتاد، ولي فراموش نکنيم کمبودي که در برخي سياسيون در اين جهت پيدا شد، به پيدايش گروه منافقين انجاميد و خود آن ها دو دسته شدند: يک دسته رسماً دين را انکار کردند و گروه دوم به اصطلاح ديندار باقي ماندند! مسعود رجوي در زندان به دوستان ما مي گفت: من شش هزار ساعت روي نهج البلاغه کار کرده ام! اين ها مسلمان هايشان هستند. ببينيد چه بلايي را در اين کشور به وجود آوردند و چه شخصيت هايي را از دست ما گرفتند، اين ها عامل دشمن شدند و در جنگ چه قدر خيانت کردند. هنوز هم در عراق هستند و چه بسا بخشي از خونريزي هايي که در عراق مي شود، به وسيله ي همکاري اين ها است. بنيان گذاران اين ها انسان هاي مسلمان و نمازخوان بودند، مستحبات را هم به جا مي آوردند، ولي در مقام بحث ما با مارکسيست ها ناتوان ماندند و نتوانستند جواب بدهند؛ غرورشان مانع از اين شد که بروند پيش اساتيد و علما زانو بزنند و جواب شبهاتشان را بگيرند. خواستند خودشان با فکر خودشان جواب بدهند، ولي نتوانستند و شکست خوردند و سرانجام تسليم شدند.
اگر اين ها از اول انحراف فکري پيدا نمي کردند و کساني وجود داشتند که اين ها را درست راهنمايي نمايند، چه بسا ما چيزي به نام گروه منافقين نداشتيم و يا اگر داشتيم به اين سرعت پيشرفت نمي کرد و اين همه جوان هاي پاک را جذب نمي نمود. من به يک داستاني اشاره مي کنم تا بدانيد اين ها چگونه به وجود آمدند و از چه راهي جوانان را جذب کردند. بعد از اين که حضرت امام قدس سره از قم به ترکيه و از آن جا به عراق تشريف بردند، چند نفر از دوستان بوديم که با هم مباحثه داشتيم. به سفارش حضرت امام قدس سره بنا گذاشتيم که با هم مباحثات اجتهادي داشته باشيم و خودمان درباره ي مسايل فقهي کار کنيم. با حضرات آيات محمدي گيلاني، يزدي، مظاهري و ... مباحثه اي داشتيم که هر روز انجام مي شد. يکي از دوستان، دو پسر داشت که بسيار دوست داشتني و با تقوا بودند. پدرشان از تقواي اين ها براي ما تعريف مي کرد و مي فرمود: فلان پسرم چند وقت بود نزديک غروب که مي شد، به اتاقي مي رفت و من نمي دانستم چه کار مي کند. يک روز چند دقيقه از مغرب گذشته بود؛ در اتاق را باز کردم، ديدم به نماز ايستاده و دارد قنوت مي خواند و اشک از چشمانش جاري است. جوان هفده هجده ساله، اين دين و تقوايش بود. اين دو تا برادر هر دو جزء منافقين شدند و در درگيري ها کشته شدند! منافقين، اين جور گل هايي را صيد مي کردند. نتيجه اش اين بود که اين بچه هايي که اين گونه علاقه مند و مقيد به احکام اسلام بودند، جزء منافقين و کشته مي شدند و افتخار مي کردند که من براي مبارزه با انقلاب اسلامي کشته مي شوم و چند نفر را کشته ام! از همين تيپ افراد بودند که آية الله مطهري قدس سره را به شهادت رساندند و افتخار کردند که ما سد بزرگي را از سر راه برداشتيم!
اگر امثال آقاي مطهري قدس سره نبودند، چه کسي شبهه ها را جواب مي داد؟ اين ها تحت تأثير بعضي نوشته ها و سخنراني ها قرار گرفته بودند و تصور مي کردند که اسلام واقعي همان است، شبهاتي در ذهنشان آمده بود و گمان مي کردند اين شبهات جواب ندارد و اگر مطرح کنند، در جامعه مطرود مي شوند. اين ها در ذهن خودشان و تيمشان بود و کم کم به خانه تيمي کشيده شدند، چند تا از بهترين جوان هاي متدين از بهترين خانواده ها را مي شناسم که يا اعدام شدند يا در درگيري ها کشته شدند. اگر اين ها تربيت صحيحي مي ديدند و زمينه اي بود که به شبهاتشان پاسخ داده شود، نه تنها اين فسادها را برپا نمي کردند، بلکه چه بسا عامل هاي سازنده اي براي کشور مي شدند. خدا را شکر که امثال استاد مطهري قدس سره بودند و اين جور شد؛ اگر نبودند چه مي شد! اگر کسي بگويد چنانچه امثال آقاي مطهري در اين کشور نبودند، اين کشور سرنوشتي جز کفر و ارتداد نداشت، سخن گزافي نگفته است. «علماء شيعتنا مرابطون بالثغر الذي يليه ابليس و عفاريته» عالمان شيعه مرزبانان دل ها هستند؛ همان گونه که کشور بايد مرزبانان نظامي داشته باشد تا از هجوم دشمن جلوگيري کند، دل هاي مؤمنين هم بايد مرزبان داشته باشد تا سلاح هاي القايي شياطين را دفع کنند.
در روايت هست که از امام معصوم عليه السلام مي پرسند: اگر کسي در ميدان جهاد به شهادت برسد، اين فضيلتش بيشتر است يا اين که تحصيل علم کند و يک گمراه را نجات دهد؟ مي فرمايد: «کسي که بتواند ديگري را هدايت کند، يک ميليوني مرتبه افضل است از کسي که در جبهه ي نظامي از مرزهاي کشور اسلامي دفاع کند و بعد هم کشته شود.». اين مطلب را خودشان تحليل هم مي فرمايند:« مرزبانان نظامي ، بدن هاي مسلمان ها را حفظ مي کنند؛ وقتي بدنش حفظ شد، معلوم نيست حتما بهشتي شود؛ بدنش حفظ شده و کشور و مالش محفوظ است، اما مگر هر کس در دارالاسلام باشد، حتما بهشتي است؟! ولي کسي که گمراهي را نجات مي دهد و او را از جهنم ابدي مي رهاند، ارزش بسيار والاتري دارد».
پس از اين که اين نعمت ها را شناختيم، چه وظيفه اي داريم؟ مقام معظم رهبري مدظله العالي در جلسه اي که با مسؤولان کشور داشتند، تقريباً يک ساعت سخنراني کردند و نصف سخنراني ايشان درباره ي شکر بود که ما اول بايد نعمت را بشناسيم و بعد بدانيم که اين از خدا است. در مرحله ي بعد، از اين نعمت درست استفاده کنيم. سپس هم به زبان، شکر بگوييم و هم در عمل، آن را حفظ کنيم و بکوشيم تا استمرار پيدا کند. اين ها مراحلي است که بايد براي شکر در نظر گرفت . من از همان فرمولي که ايشان فرمودند، استفاده مي کنم. عرايضي که تا حالا بيان کردم، براي اين بود که اصلاً اين نعمت را بشناسيم. مرحله دوم اين است که توجه کنيم اين نعمت، اتفاقي پيدا نشده است، بلکه خدا بر سر ما منت مي گذارد که مانند حضرت امام قدس سره را به وجود مي آورد و رشد مي دهد. گام بعدي اين است که درست از آن نعمت استفاده کنيم؛ همين کاري که شما عزيزان مشغول هستيد و مي کوشيد از نعمت وجود استاد بزرگوار آية الله مطهري قدس سره و محصولات فکري که به جامعه عرضه داشتند، درست استفاده کنيد و البته هنوز به پايان نرسيده و اين راه ادامه خواهد داشت. مرحله ديگر اين است که هم بايد اين افکار را در جامعه گسترش بدهيم و هم سعي کنيم بر آن ها بيفزاييم.
استاد مطهري قدس سره بعد از پيروزي انقلاب فرصتي پيدا نکرد که به نيازهاي جامعه در اين زمان برسد و به آن ها پاسخ دهد . ايشان سرمايه علمي بسيار فراواني داشت و اگر در دوران کنوني زنده بود، بسياري از مشکلات ما را حل مي کرد، ولي تقدير الهي نبود. بايد از شهادت ايشان استفاده هاي ديگري شود. البته طبق تدبير الهي، برکات شهادت ايشان هم براي خود ايشان و هم براي جامعه بيش تر بود. همين که شما نسبت به آية الله مطهري معرفت و ارادت داريد و مي کوشيد استفاده کنيد، دست کم 90 درصدش مرهون شهادت ايشان است. اگر ايشان شهيد نشده بود، اين قدر به آثارشان توجه نمي شد. قبل از شهادت، موقعيت آقاي مطهري حتي در ميان انقلابي ها درست شناخته شده نبود؛ ايشان حتي در ميان نزديکترين دوستانش هم غريب بود؛ غربت آقاي مطهري از غربت آقاي بهشتي بيش تر بود.
فرض کنيم اگر امروز آقاي مطهري بود، چگونه فعاليت هاي علمي ، ارشادي و سياسي اش را ادامه مي داد .حالا که ايشان نيست، سعي کنيم در حد توان خودمان آن را خلأ را پر کنيم. بسياري از آثار آية الله مطهري که امروز در دست ماست، سخنراني هاي ايشان بوده که از نوار پياده کرده اند و کتاب شده است، اما کتاب هايي که ايشان به قلم خودشان نوشته باشد، کم است. به هر حال ، اگر ايشان امروز بود و اين نيازها را درک مي کرد و مي ديد که جامعه ما چه قدر به يک سري آموزش ها و دروس نظامند احتياج دارد، به گونه ديگري کتاب مي نوشت و به همين سخنراني ها در مجالس روضه و بعضي انجمن هاي ديني اکتفا نمي کرد. ايشان هنگامي که براي يک هدفي قلم به دست مي گرفت و مي نوشت، کارش نمونه بود. يک وقت مقام معظم رهبري مدظله العالي درباره ي آثار آية الله مطهري قدس سره و يک نفر ديگر تعبيري کردند که بسيار جالب بود؛ ايشان فرمودند: هنگام نفس کشيدن ، بخشي از ريه ي ما پر از هوا مي شود. کساني که صحبت مي کنند، گاهي نفس هاي عادي مي کشند و بخشي از ريه پر مي شود، ولي شهيد مطهري وقتي درباره ي موضوعي قلم به دست مي گرفت يا سخنراني مي کرد، کل ريه پر مي شد و هيچ جهتي از جهات را فرو گذار نمي کرد؛ يعني يک بحث را کامل انجام مي داد و اين غير از يک سخنراني معمولي است.
اگر ايشان امروز حيات داشت ، سلسله دروسي با اهداف معيني براي سطح هاي مختلف تدوين مي فرمود و اين هنري بود که از ايشان بر مي آمد. يکي از لطف هاي خدا به ايشان، اين بود که مطالب عميق و سنگين را ساده مي کرد و به زبان ساده مي نوشت و بيان مي کرد. ما بايد علاوه بر استفاده از دستاوردهاي ايشان، چنين خلأهايي را پر کنيم؛ يعني سرمايه هاي ايشان را ارتقاي کيفي ببخشيم و به اين اکتفا نکنيم که استفاده کنندگان، کثرت کمي پيدا کنند، بلکه بکوشيم اين آموزه ها، ارتفاي کيفي پيدا کند و متناسب با نيازهاي روز شود. قطعاً در ميان شما و امثال شما صدها، بلکه هزارها نفر هستند که اگر همت کنند و توفيق الهي يارشان شود، مي توانند در نوع خودشان مطهري ها باشند. خانم ها به خصوص بعد از انقلاب ثابت کردند که توانايي شان در تحصيل علم چشم گير است و پي گيري شان از مردها هم خيلي بيش تر است. در برخي معارف، دقت نظر تحسين برانگيزي دارند و چنين استعدادهايي در ميان خانم ها وجود دارد. اگر احساس کنند که چنين مسؤوليتي بر عهده دارند و مي توانند جانشيني براي آية الله مطهري قدس سره در بعدي از ابعاد خاص بشوند، خود اين انگيزه قوي براي دنبال کردن اين کار است.مقام استاد شهيد آية الله مطهري خيلي بالاتر از اين است که ما بتوانيم درک کنيم. به برکت ايشان، هزاران، بلکه ميليون ها نفر هدايت شدند. آيا مي دانيد هدايت حتي يک نفر چه ارزش دارد؟!
هنگامي که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله، اميرمؤمنان عليه السلام را براي سرکوب يک شورش به يمن فرستادند، فرمودند: « من شما را مي فرستم تا شورشي را بخواباني، ولي اگر بتواني يک نفر را هدايت کني براي تو از آن چه خورشيد بر آن تابيده، بهتر است». نقل ديگري نيز هست: «اگر يک نفر را هدايت کني براي تو بهتر از اين که کل زمين پر از طلا باشد و تو آن طلاها را در راه خدا انفاق کني».
انفاق به درد زندگي دنيايي مردم مي خورد، اما اگر يک نفر را هدايت کني، به او حيات ابدي مي بخشي و به همين سبب، بي نهايت ثواب حاصل مي شود.
در اثر کارهاي استاد مطهري قدس سره، هزاران، بلکه ميليون ها نفر هدايت شدند؛ با اين اوصاف، در کارنامه ايشان چه قدر ثواب نوشته شده است؟! تا روز قيامت که از کتاب هاي ايشان استفاده کنند، براي آن مرحوم ثواب نوشته مي شود. شما هم در حد خودتان مي توانيد يک مطهري باشيد، البته بايد همت کنيد و زحمت بکشيد.
منبع: مجله نامه ي جامعه شماره 44 - 43 /س
s
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}