پیامدهای عاشورا و قیامهای بعد از آن
ازجمله مباحثی که در رابطه با عاشورا باید به آن پرداخته شود پیامد و بازتابهای نهضت عاشورا است. با راسخون همراه باشید تا بیشتر درباره این موضوع صحبت کنیم.
قال الله تبارک و تعالى: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»
خروش قرآنی حضرت زینب (س)
ایام و لیالی مربوط به سرور و سالار شهیدان، حضرت اباعبداللهالحسین (ع) است. شب اربعین حسینی یادآور گذشت چهلروز از شهادت حضرت اباعبدالله (ع)، فرزندان و اصحابش در سرزمین عراق است. چهلروز از شهادت شخصیتی گذشت که آخرین یادگار آلکساء و باقیمانده از آیه تطهیر و از پنجتن آلعبا بود. شخصیتی که پسرِ تنها دختر پیامبر (ص) بر روی زمین بود، در سرزمین عراق مظلومانه به شهادت رسید و چهلروز از این حادثه میگذرد.یکی از بحثهایی که جا دارد در رابطه با عاشورا به آن پرداخته شود پیامد و بازتابهای نهضت عاشورا است. حادثه روز عاشورا تمام شد، ساعاتی محدود اسرا را به کوفه و شام آوردند و بعد هم به مدینه برگشتند؛ امّا انعکاس و بازتاب این جریان چه بود؟ امشب بحث من روی این موضوع است. منتها قبل از آن یک آیهای را از قرآن خدمتتان میخوانم که مرتبط به بحث ما است. حضرت زینب (س) در شام جسارت یزید را نسبت به سر مقدس اباعبدالله (ع) دید و مشاهده کرد که یکییکی سران و رؤسای قبایل وارد میشوند و بهخاطر این پیروزی به یزید تبریک و تهنیت میگویند و یزید از اینکه هشتاد و چند زن و بچه را اسیر کرده است، سرمست از قدرت است.
در مجلس شام، یزید هم گاهی آیاتی میخواند که معنایش این بود که خدا خواست این قضیه اتفاق بیفتد. سعی داشت جریان را به جبر نسبت بدهد. میگفت: خدا خواسته ما مالک باشیم، خدا خواسته شما کشته شوید. در این جوّ زینب کبری (س) برخاست و خطبهای خواند و یکی از نکاتی که در این خطبه حضرت اشاره فرمود قرائت آیه ۱۷۸ سوره آلعمران بود.
بعد از آنکه در جنگ احد مسلمانها شکست خوردند و مشرکین به ظاهر پیروز شدند، هفتاد شهید روی زمین ماند و این باعث خوشحالی آنها شد تا جایی که بتهایشان را سر دست گرفتند و گفتند: جاوید باد هبل! پس کو خدای شما؟ پس چرا یاریتان نکرد؟ پس چرا فرشتهها را نفرستاد؟ دیدید ما پیروز شدیم؟ در آن فضا با آن وضعیت، جای سؤال هم بود که آیا خدا به آنها میدان داد؟ آیا خدا پیغمبر را تنها گذاشت؟ آیا یزید به ظاهر اظهار پیروزی میکند؟ آیا واقعاً این پیروزی نشانه این است که خدا راضی به این امر است؟ این مطلبی است که آیه به آن پاسخ میدهد.
این آیه در جریان احد نازل شد. جایی که مشرکین پیروز شده بودند و حمزه سیدالشهداء به شهادت رسیده بود، فریاد شادی سرمیدادند؛ امّا عقیله بنیهاشم دقیقاً مطابق با همان جریان این آیه را قرائت فرمود، اینجا که اباعبدالله (ع) شهید شده و یزید علىالظاهر دارد بر این پیروزی شادی میکند.
پیام آیه ۱۷۸ سوره آلعمران
حضرت این آیه را خواند: «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ» کافران، آدمهای بد فکر نکنند اگر به آنها مهلت میدهیم دوستشان داریم. خداوند وقتی به یک گناهکار، به یک بیدین و به یک کافر پول میدهد، سلامت میدهد، امنیت میدهد و او ظلم میکند، سالها مثل صدام آدم میکشد، مراجع را میکشد، شهرها را به شیمیایی میبندد، مردم را قتلعام میکند و یکهتاز میدان میشود، فکر نکنند دوستشان داریم «إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ» نملی به معنای کمککردن است امّا اینجا به معنای مهلتدادن است، «لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ» دوستشان داریم، میخواهیم یک خدمتی، یک نیکی به آنها بکنیم؛ چون بنده خدا هستند، نه! «إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا» مهلت میدهیم پیمانه پر شود، گناهانشان افزایش پیدا کند. مفسرین میگویند لام در لیزدادوا، لام عاقبت است نه لام غایت، یعنی عاقبتش این میشود «لِیَزْدَادُوا إِثْمًا»؛ البته خدا دلش نمیخواهد کسی گناهش افزایش پیدا کند. این لام، لام غایت نیست؛ یعنی ما مهلت نمیدهیم که اینطور بشود ولی اینطور میشود، ما نمیخواهیم گناه زیاد شود، ما نمیخواهیم یزید درست شود، ولی میشود «لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ».مجازات متفاوت دو دسته از گنهکاران
انسانهای گناهکار دو دسته هستند:دسته اول؛ انسانهایی که در مسیر نیستند امّا امید به خیر و امید به هدایت در آنها هست، یک نقطهای هست که بشود از آن روزنهای ایجاد کرد. خداوند در زندگی این افراد مصائبی قرار میدهد، موعظهای قرار میدهد تا به خود آیند و در مسیر قرار بگیرند؛ مثلاً زهیر اولش که طرفدار امام حسین (ع) نبود، عثمانیمذهب بود. امام حسین (ع) پیک فرستاد و او را نصیحت کرد. حرّ هم همینطور عوض شد، کسانی که زمینه خیر در آنها هست، - در قرآن هم داریم - خدا به آنها مجازاتهای تربیتی میدهد. برای من و شما هم ممکن است پیش بیاید؛ یکوقتی یک گناهی میکنیم یک مریضی پیدا میکنیم، مریضی باعث میشود که به خودمان بیاییم. یک داغی میبینیم که باعث میشود بیشتر شاکر خدا باشیم.
قرآن هم میفرماید: «وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ» ما به بعضیها عذاب ادنی - نه عذاب اکبر که در قیامت است - در همین دنیا میچشانیم.
دسته دوم؛ کسانی هستند که امید خیر در آنها نیست؛ مثلاً فرعون اصلاحشدنی نیست. همه روزنهها را بسته است؛ ما دیگر به او مشکل، درد و مصیبت نمیدهیم، میگذاریم راحت زندگی کند تا در رود نیل قرار گیرد، یک مرتبه او را میگیریم؛ این مطلبی که دارم میگویم آیه قرآن است: «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ» آنهایی که خدا را فراموش میکنند، همه چیز به آنها میدهیم امّا یک مرتبه مثل قارون همه چیزش را میگیریم.
حالا جناب یزید! خداوند به تو مهلت داد، قدرت داد، جنایات زیادی را آفریدی و الان هم حرفهای بیربط میزنی. ابنزیاد هم دارد به امام حسین (ع) توهین میکند که زینب کبری (س) فرمود: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا» یعنی یزید! ابنزیاد! تو و طرفدارانت فکر نکنید «أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ» خدا به شما مهلت داد، حسین را کشتید و جنایت کردید «خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» نه دوستتان داشته و نه پیروز شدهاید، «إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً» به شما مهلت داد تا گناهانتان بیشتر شود.
این آیهای که عقیله بنیهاشم در مجلس یزید قرائت کرد و خواست با این آیه بفرماید خدا اگر به کافران مهلت میدهد به خاطر این است که حجت بر آنها تمام شود.
به فرعون، به نمرود ، به قارون، به یزید و به معاویه مهلت میدهد و اگر میبینید علىالظاهر انبیای الهی قربانی میشوند، در میان درخت بعضی انبیاء را اره کردند، هفتاد پیغمبر را یکروز به قتل رساندند، نوح پیامبر چقدر اذیت شد، این دلیل این نیست که خدا آن آدمهای موذی را دوست دارد و پیغمبرش را رها کرده است، این صریح قرآن است «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ» ما هم پیغمبرانمان و هم مؤمنین را یاری میکنیم و اگر یک وقت به ظالم مهلتی میدهیم، تعجب نکنید میخواهیم ببینیم چه میکند و الّا اگر خدا میخواست روز عاشورا قدرتِ بریدن را از شمشیرها میگرفت همانطورکه از کارد و چاقویی که به گلوی اسماعیل گذاشتند این قدرت را گرفت، همانطورکه آتش بر ابراهیم سرد شد؛ امّا بنا این بود این صحنه اختیاری و طبیعی باشد. با توجه به وقت بنده من سه اثر مهم پیامدهای نهضت عاشورا را بیان میکنم.
سه اثر مهم پیامدهای نهضت عاشورا
١. جدا شدن اسلام علوی از اسلام اموی
حادثه عاشورا تمام شد. اولین پیامد و اثرش این بود که اسلام اموی از اسلام علوی جدا شد. مردم فهمیدند اسلام یزید، اسلام اموی است و اسلام امام حسین (ع)، اسلام علوی است. مشخص شد در اسلام اموی شرابخوردن، ظلمکردن، جنایتکردن و... مجاز است. در حقیقت اسلام اموی یک اسلام تصنعی و جعلی است. اسلام حقیقی اسلامی است که اباعبدالله (ع) در راهش همه چیزش را فدا کرد.۲. شکسته شدن ابهت بنیامیه
دومین پیامد حادثه عاشورا جرأت مبازه با یزید بود. نهضت عاشورا به عالم فهماند که با یزید هم میشود درافتاد ولو با عدهای اندک؛ یعنی آن ابهت شکست. آن قدرت شکست که بگویند کسی نمیتواند با بنیامیه دربیفتد. حکومت چهلسالهای که معاویه در شام پایههایش را محکم کرده به گونهای که بعضیها میگفتند ما فامیلی برای پیغمبر (ص) جز بنیامیه نمیشناختیم. معاویه کاری کرده بود که مردم آنچنان مطیعش بودند که هرطور دین را برایشان تعریف میکرد، میگفتند باشد؛ مثلاً سبّ علی کنید، برای خلیفه دوم و سوم حدیث جعل کنید، نماز جمعه را چهارشنبه بخوانید و... امّا شهادت اباعبدالله (ع) این رامبودن و این مطیعبودن را شکست.٣. ایجاد انقلاب و نهضت علیه امویان
سومین پیامد حادثه عاشورا ایجاد نهضتهای بعد از عاشورا است که بسیار مهم است. کتابهایی هم بعضی در این رابطه نوشتهاند -که چقدر خوب است عزیزانی که آشنا با تاریخ هستند اینها را بیان کنند تا تبدیل به فیلم و سریال شود و مردم ببینند -. بعد از جریان عاشورای سال شصتویک هجری که حادثه عاشورا واقع شد، هم در حجاز یعنی مکه و مدینه، هم در عراق یعنی بصره و کوفه، هم در ایران یعنی خراسان و مناطق دیگر و هم در شام، نهضت مبارزه با حکام جور و بنیامیه شکل گرفت و این خیلی اثر مهمی است.میدانید در مدینه اول کسی که از شهادت امام حسین (ع) باخبر شد امسلمه بود. اسماء بنت عقیل روزها در قبرستان بقیع میآمد و عزا به پا میکرد، گریه میکرد، ناله میزد. امالبنین میآمد صورت قبر درست میکرد، مجلس عزا به پا میکرد و در بقیع اشک میریخت. برای زنها چندین مجلس متعدد در مدینه تشکیل شده بود. حتی عبدالله بن عمر در مدینه به یزید نامه نوشت و به قتل امام حسین (ع) اعتراض کرد، خودش هم بلند شد و بهعنوان اعتراض به شام آمد. امام صادق (ع) فرمود: پنجسال هاشمیان برای امام حسین (ع) در مدینه عزا نگهداشتند و در خانههایشان غذای رسمی طبخ نشد، مهمانی رسمی برگزار نشد، لباس عزا از تنشان بیرون نیامد.
قیامهای بعد از عاشورا
قیام عبدالله بن حنظله
سال شصتوسه هجری، یعنی دو سال بعد از جریان عاشورا عبدالله بن حنظله در مدینه سخنرانی کرد، گفت: امام حسین (ع) را به شهادت رساندند. مردم را جمع کرد و علیه حکومت مرکزی انقلاب کرد. چهکسی این جرأت را به عبدالله بن حنظله پنجاهوهشتساله داده است؟ چهکسی این جرأت را به این شخص داده که انقلاب کند و مردم را جمع کند و گوش مروان را بگیرد و از مدینه بیرون بیندازد و حکومت مدینه را خودش در دست بگیرد و آن را از حکومت مرکزی جدا کند.مسلم بن عقبه که معروف است به مسرف، از بس جنایتکار است با پنجهزار نیرو به مدینه حمله کرد، خیلی جنایت کرد، عبدالله بن حنظله با پسرانش کشته شدند، هزاراننفر در مدینه کشته شدند. من نمیخواهم این نهضت را تحلیل کنم و انگیزههایشان را بگویم، میخواهم بگویم این پیامد مال نهضت کربلا است، این جرأتی که در مدینه سال شصتوسه، سههزار نفر تا پنجهزار نفر کشته شدند، جنایت عظیمی شد و خون زیادی ریخته شد، اصحاب کشته شدند، جوانها کشته شدند، این یک پیامد نهضت کربلا است.
قیام عبدالله بن زبیر
در مکه سال شصتوچهار عبدالله بن زبیر قیام کرد؛ البته عبدالله بن زبیر آدم جاهطلبی است، میانهای با امام حسین (ع) ندارد، اظهار محبت ظاهری به اباعبدالله (ع) میکرد ولی دروغ میگفت، این آدم همان کسی است که در جمل مقابل امیرالمؤمنین علی (ع) ایستاد و عملاً علاقهای ندارد؛ ولی در سخنرانیهایش خون امام حسین (ع) را بهانه کرد و مردم را به این بهانه به میدان کشید، گفت: حسین را کشتهاند. از اباعبدالله (ع) عزیزتر چهکسی در این عالم است؟ اگر او به شهادت رسیده به ما هم رحم نمیکنند، ما باید جلوی حکومت بایستیم و لذا در مکه قیام کرد و حکومت مکه را دست گرفت.مسلم بن عقبه حمله کرد که مکه را از او بگیرد منتها در مسیر از دنیا رفت. همان زمان هم خبر مرگ یزید رسید و حکومت شام متزلزل شد و الّا او را برکنار میکردند. عبدالله بن زبیر چهارده سال در مکه حاکم بود و حکومت کرد که این جرأت و بهانهای بود که از کربلا و به اسم خون امام حسین (ع) پیدا کرد، اگرچه خودش آدم مشکلداری است ولی به اسم اباعبدالله (ع) این نهضت را آغاز کرد. مدتی بعدش هم در بصره، قیام صورت گرفت، بصره هم از حکومت مرکزی جدا شد و به دست برادر عبدالله بن زبیر افتاد.
قیام سلیمان بن صرد خزاعی
سلیمان بن صرد خزاعی یک سال بعد از حادثه عاشورا گروهی تشکیل داد؛ امّا چون نیروهایشان ضعیف بود چهارسال صبر کرد که نیروهایشان زیاد شود، سال شصتوپنج نزدیک شانزدههزارنفر آدم جمع کرد و گفت: ما به امام حسین (ع) بد کردیم. ما امام حسین (ع) را تنها گذاشتیم. گفت: کاری که ما کردیم مثل کاری بود که گوسالهپرستان کردند وقتی موسی به میقات رفت، قومش آمدند دور سامری را گرفتند و گوسالهپرست شدند. این آیه را خواند که قرآن کریم میفرماید: «یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُم بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ» مردم کوفه توبه کنید! امام حسین (ع) به شهادت رسید و ما باید عکسالعمل نشان بدهیم. جمعیت را برداشت کنار قبر اباعبدالله (ع) آمد، فریاد «واحسینا» سر داد، فریاد «اللهم استغفرلنا» سر داد، خدایا! ما را ببخش، اشتباه کردیم و نفهمیدیم. خدایا! ما به حسین بد کردیم. گریه زیادی کردند. سال شصتوپنج، یکسال بعد از مرگ یزید گفت: فقط هدف ما حکومت مرکزی شام است، میرویم و برخورد میکنیم. نیروهایش را حرکت داد و با نیروهای ابنزیاد درگیر شدند، در آغاز پیروز شدند؛ امّا در ادامه چون نیروهای شام بیشتر بود، سلیمان کشته شد، جانشین بعدیش مسیب کشته شد، جانشین بعدیش کشته شد و قتلعام شدند. هر شهیدی که روی زمین میافتاد، نوشتهاند فرماندهان این آیه را میخواندند: «مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا». بعضیهایشان آب ننوشیدند، گفتند: میخواهیم مثل اباعبدالله (ع) تشنه شهید شویم.قیام مختار
زمانی که سلیمان بن صرد کشته شد مختار در زندان بود، اخبار را که شنید گفت: من جبران میکنم. وقتی از زندان بیرون آمد باقیمانده توابین را جمع کرد و قیام نمود. نهضت بعدی نهضت مختار است که او هم دو سال، سال شصتوشش و شصتوهفت قدرت را در دست گرفت. نهضت مختار نهضت نسبتاً موفق بود.مختار شخصیتی است که در تاریخ نسبت به او دو نظر داده شده، هم روایات مذمت دارد و هم روایات مدح، ولی مرحوم علامه مامقانی و مرحوم آیتاللهالعظمی خویی در معجم رجال الحدیث روایات مذمت را رد کردهاند و میفرمایند: مختار شخصیت مورد تأیید اهلبیت (ع) بود، اهلبیت (ع) برایش دعا کردند و وقتی پسرش محمد بن مختار پیش امام باقر (ع) آمد، امام باقر (ع) او را کنار خودش نشاند و سهمرتبه فرمود: خدا پدرت را رحمت کند که ما را شاد کرد و لباس عزا را از تن بنیهاشم بیرون آورد.
بعد از نهضت مختار، بنیهاشم از عزا بیرون آمدند، در واقع یک مقداری آن حالتشان کاهش پیدا کرد و شاد شدند. مختار کاری کرد که آن دهنفری که اسب روی بدن امام حسین (ع) دواندند اسب روی بدنشان دواند. آنهایی را که جنایات دیگری کرده بودند تکتک قصاص کرد و مرحوم علامه مامقانی، مرحوم آیتالله خویی و دیگر مورخین و علماء رجال، مفصل درباره این شخصیت بحث کردهاند که مورد تأیید اهلبیت (ع) بود، گرچه تهمتهایی به او زدند و نسبتهایی به او دادند؛ امّا امامیمذهب و شیعه بود. معتقد به امامت امیرالمؤمنین (ع) و فرزندانش بود. بسیاری از روایات مذمت که درباره ایشان نقل شده از مصادر و از روات شیعه نیامده است.
قیام زید بن علی بن الحسین
باز جلوتر میآیید در جریان نهضت زید بن على بن الحسین قرار میگیرید که این هم پیامد کربلاست. زید متدین بود، زید معتقد به خدا بود، زید اُنس با قرآن داشت. فرزند امام سجاد (ع) است. زمان مروانیها زید قیام کرد، گرچه او هم به شهادت رسید؛ امّا باز این یک پیامد دیگری است که ما در جریان عاشورا میبینیم.قیام یحیی بن زید
نهضت پسر زید، یحیی که در جوزجان افغانستان بدنش به خاک سپرده شده، در تاریخ مشاهده میشود که سن او را هجده تا بیستسال نوشتهاند. این جرأت مبارزه، این جرأت درگیری و این جرأت انقلاب در همان نهضت عاشورا شکل داده شد.اعتراض معاویه صغیر
معاویه صغیر چرا علیه یزید بلند میشود؟ بعد از یزید چهکسی به قدرت رسید؟ پسرش معاویه، چرا بعد از مدت کوتاهی خلافت را رها کرد؟ گفت برای ما ننگ است، ما غاصب خلافتیم، مروان بلند شد و گفت: شما به روش عمر رفتار کن! پاسخ داد: به خدا سوگند! اگر خلافت گنجینهای بود، ما سهم خود را برداشتیم، اگر هم گرفتاری بود برای نسل ابوسفیان همین اندازه بس است و از منبر پایین آمد. مادرش به او گفت: ایکاش! چون لکه حیض میشدی؟ در جواب گفت: من نیز همین آرزو را داشتم تا متوجه نمیشدم که خدا آتشی دارد که معصیتکار و هرکسی را که حق دیگری را غصب کند با آن عذاب میکند.به چه دلیل فرزند یزید حاضر نمیشود حکومت ظلم پدرش را ادامه دهد؟ حتی در عصر عاشورا بعضیها بعد از شهادت امام حسین (ع) در لشکر ابنزیاد و در لشکر عمر بن سعد فریاد دفاع از امام حسین (ع) سر دادند. اینها همه اثر این جریان و اثر این خون بود. اگر شما میبینید چهل روز بعد از شهادت اباعبدالله (ع) هنوز حرکت خانوادهاش در مسیر ادامه دارد، به این دلیل است که این نهضت نباید در کربلا میماند، باید منتشر میشد، نباید راکد میماند و باید نشر و نمو پیدا میکرد و این کاری بود که فرزندان اباعبدالله (ع) در این ایام انجام دادند.
هدف قیام امام حسین (ع) در زیارت اربعین
این همان است که در روز اربعین میخوانید «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ» خدایا! حسین برای این هدف جان داد. کسی دارد در آب غرق میشود، به آنکسیکه نجاتش میدهد میگویند: انقاذ غریق کرد؛ یعنی آن غریق را از آب بیرون کشید. در این زیارت میگوید «یَسْتَنْقِذَ». جامعه داشت در گرداب جهالت غرق میشد - در تاریخ آمده شهر پیامبر (ص) این شهر سنت نبوی، خیلی از سنتها در آن فراموش شده بود، مردم رو به مال دنیا و موسیقی و مسائل حرام آورده بودند، کار به جایی رسیده بود که بنیامیه عملاً اسلام نبوی را تبدیل به اسلام اموی کرده بودند، جاهلیت از نو زنده شده بود، جاهلیتی که پیغمبر (ص) با آن مبارزه کرد. ما یک جاهلیت کهنه داریم که بت میپرستیدند؛ امّا جاهلیت نو نماز میخوانْد، مسجد میآمد، روزه میگرفت، نماز عید میخواند، حج میرفت و زکات میداد؛ امّا به مدیریت چه کسانی؟ یزید و مروان؛ کسانیکه هیچ جایِ پایی در اسلام نگذاشته بودند - در زیارت اربعین میخوانیم حسینجان! تو این جرأت را به مردم دادی «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ» و لذا اگر میبینید بعدها هم بسیاری از نهضتها از نهضت کربلا نشأت میگیرد دلیلش همین است.
سه پیامد مهم عاشورا این بود: ۱. جدا شدن اسلام اموی از اسلام نبوی، ۲- شکستن سد بنیامیه که میشود با اینها مبارزه کرد، ۳- جرأت دادن ایجاد انقلاب و نهضت علیه امویان؛ البته این سهتا را که من امشب بیان کردم، ممکن است عزیزان دهبیستتا اثر بتوانند بشمارند.
پینوشت:
توبه، 119.
آل عمران، ۱۷۸.
سجده، 21.
انعام، 44.
بحارالأنوار، ج45، ص133؛ اللهوف، ص۱۸۱؛ مثیر الاحزان، ص۱۰۱.
غافر، 51
بحارالأنوار، ج44، ص۲۳۹؛ کشف الغمه، ج۲، ص۸؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۰.
سوگنامه آل محمد، ص54۲.
مع الرکب الحسینی، ج۱، ص۱۷۸؛ عاشوراشناسی، ص۱۸۹؛ ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین (ع)، ص۱۱۹.
بقره، 54.
احزاب، 23.
مع الرکب الحسینی، ج۱، ص۱۷۹ – ۱۸۲.
بحارالأنوار، ج46، ص۱۱۸؛ مجموعه ورام، ج۲، ص۲۹۹.
التهذیب، ج6، ص۱۱۳؛ بحارالأنوار، ج۹۸، ص۳۳۱؛ مصباح الکفعمی، ص4۸۹.
منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 3 (سوگ چهل و هشتم در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)
منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 3 (سوگ چهل و هشتم در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}