دكاكين و خانات منار كلّه اصفهان و دكاكين و تيمچه پشت مدرسه جده كوچك
دكاكين و خانات منار كلّه اصفهان و دكاكين و تيمچه پشت مدرسه جده كوچك
نوع سند : رونوشت
شماره رايانهاى : 008
شماره پرونده : 8 ـ ب 612
هو الواقف بالضمائر المطّلع على السرائر تعالى شأنه (1)
بسم اللّه الرحمن الرحيم تيمنا و تبرّكا بذكر من جرى بآمر القلم
الحمد للّه الذى ألهم كمّل عباده بانشاء صوالح الخيرات ، و وفّقهم لاذخار (2) محاسن الافعال و المبرّات ، و أنعم عليهم معرفة يبلّغهم بها الى ذروة الدرجات العاليات من النعم الباقيات فى درجات الجنّات ، و يَسَّر لهم تمهيد قوانين الصّدقات الجاريات .
و الصلاة و السلام لايمان الاعيان على سيد الانبياء و المرسلين ، محمد الواقف على الدقايق ، المبعوث الى الخلائق اجمعين ، و آله و اولاده الطاهرين ، سيّما وصيه بلا فصل امير المؤمنين على ابن ابى طالب عليه و عليهم افضل التحيّات و سلّم تسليما ( اللّه تعالى ) (3)
و بعد ؛ اين ذكرى است شرعى و خطابى است دينى و كتابى است فرعى مُشعر بر اينكه چون توفيقات ربّانى و تأييدات سبحانى شامل حال و قرين آمال عليا حضرت ، سما رتبت ، رابعه خصلت ، آسيه طينت ، طهارت و خدارت پناه ، نزاهت و صفوت دستگاه ، عفت و عصمت و سيادت انتباه ، زبدة المخدرات المكرمات و خلاصة المفخّمات المطهرات ، طائفة البيت و المقام ، المخدرة الزكية المكرمة بدر جهان خانم ، دامت خدارتُها ، صبيه مكرمه عالى حضرت شرافت و مرحمت پناه غفران و مغفرت دستگاه ، شمسا للرحمة و الغفران ميرزا محمد مسعود وزير سابقِ ( سابق ؟ ) مازندران بهشت نشان گشته ، ديده از كحل الجواهر مقدّسه كريمه « والّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا » (4) شرف اكتحال يافته ، لا جرم به عين بصيرت كامله ملاحظه نمود كه حياة دنيويّه را حىّ قديم بر طبق فرموده « إنّما [ هذه الحياة ] الدنيا متاع و إنّ الآخرة هى دار القرار » (5) از حليه استقرار و استمرار عارى و برى ساخته ، منعّمات سرمدى را موافق مصدوقه « و الآخرة خيرٌ و أبقى » (6) مخصوص عالم آخرت گردانيده و از محتواى ( ؟ ) فحواى مقدسه مشهوره « اذا مات ابن آدم انقطع عمله الاّ عن ثلاثة ولد صالح يدعو له و علم ينتفع به و صدقةٌ جارية » استفاده نمود كه از خيرات و مبرّات پسنديده كه موجب استمرار منافع دنيويّه و مستلزم استدامت مثوبات اخرويّه تواند بود ، صدقه جاريه است كه فوائد آن باقى است كه به تكرير ليالى و ساعات و توارد ازمنه و اوقات ، منعدم و فانى نگردد .
پس بنابراين همت عاليه خود را در تحصيل مراتب « جنّات تجرى من تحتها الأنهار » (7) مصروف داشت و با خلوص عقيدت و صدق طويّت قربة للّه (8) العظيم ، و هربا من عقابه الاليم ، وقف مخلّد شرعى و حبس مؤبّد دينى نمود همگى و تمامى رقبات مفصله ذيل الكتاب را هر يك با كافه توابع و ملحقات اسلاميّه و عامّه لواحق و منضمّات اسلاميه از ممرّ و مدخل و غيرهما مما يتعلق بها و ينسب اليها شرعا :
[ رقبات مفصله : ]
[ حدى ] به مدرسه مزبوره
و [ حدى ] به خانه حضرت ميرزا محمودا ادارجه نويس سابق عراق
و [ حدى ] به دكاكين مزبوره بعد
و [ حدى ] ايضا به باغچه مدرسه مزبوره
كه خان و تيمچه مزبوران از مستحدثات عليا حضرت واقفه مشار اليها است ، هر يك با كافه توابع شرعيه .
2 ـ قاطبه پنج باب دكان و يك در دكّه معيّنات متصلات به خان مزبور كه يك باب از جمله دكاكين مزبوره الحال عطارى و محاذى باب مدرسه مباركه معروفه به مدرسه جده كوچك و دكّه مزبوره و چهار باب از دكاكين مذكوره در طرف يمين باب خان مزبور و يك باب ديگر از دكاكين مزبوره در سمت يسار باب خان مزبور واقع و دكاكين مزبوره نيز از مستحدثات عليا حضرت واقفه است ، هر يك با جميع ملحقات و منضمّات اسلاميه از ممرّ و مدخل و تحتها و غير (11) ذلك من اللواحق .
3 ـ تمامت دوازده سهم شايع از جمله بيست و چهار سهم ـ و بعبارة اخرى يك نصف مشاع از كل عرصه و اعيان ـ يك باب خان معيّن معلوم موسوم به خان نوّاب جنت منزلت ، واقع در سمت جنوب بازارگاه معين متصل به حمام شاه و چهارسوق موسوم به چهارسوق مقصود عصّار من مواضع دارالسلطنه اصفهان ، مع يك نصف شايع از دو در دكان معلومين متصلين به خان مزبور كه خان مزبور در محلّ وقوع ، غنى از ذكر حد و وصف .
4 ـ و يك نصف ديگر هر يك از خان و دو در دكان مزبور به اخبار عليا حضرت واقفه وقف است بر مدرسه جده كوچك شهره .
* * *
هر يك با جميع منسوبات و متعلّقات اسلاميه بقدر الحصّة الشايعة المزبورة ، بر عالى حضرت متعالى منزلت رفيع رتبت ، نجابت و فضيلت و افادت پناه ، افاضت و فطانت و دولت دستگاه ، حقايق و معارف و دقايق آگاه ، جامع فنون الكمالات ، حاوى رسوم الفضائل و الاستعدادات ، خلاصة المنجمين العظام ، بطلميوس الزمانى ، فريد الاوانى ، مستوى الالقابى ( ميرزايى زهد النجابة و الفضيلة و الافادة و الافاخة و الدولة و الكمالات ميرزا محمد عليا ـ زيدت فضائله ـ ؟ ) فرزند ارجمند سعادت مند خود بالانفراد الى حين قضاء نحبها و بعد از قضاء نحب عليا حضرت واقفه ، بر عالى حضرت ميرزا محمد عليا مشار اليه و ساير اولاد بطنى خود ذكورا و اناثا و عصمت و عفت و خدارت آثار ، المسمّاة شرف جهان خانم ، صبيه زاده خود كه والده او بالفعل در حيات نيست بالسوية چنانچه بخصوص اين صورت و در اين طبقه رسد ، هر يك از اولاد بطنى عليا حضرت واقفه ، ذكورا و اناثا و صبيه زاده مزبوره به ارشد ديگرى مساوى بوده ، هيچ يك را به حسب رَسَد (12) مزيتى بر ديگرى نبوده باشد .
و اگر در حين قضاء نحبها احدى يا زياده از اولاد بطنى عليا حضرت واقفه و چه كه بالفعل (13) در حياتند يا صبيه زاده مذكوره فرضا در حيات نباشد امّا از آنكه در حيات نباشد ولدى ذكرا او انثى بوده باشد مساوى رَسَدِ او ، اگر در حيات مىبود وقف بوده باشد بر اولاد آن متوفى ، واحدا كان ولده او متعددا ، ذكورا و اناثا ، لكن للذكر ضعف الانثى .
و بعد از هر يك از اولاد بطنى عليا حضرت واقفه ذكرا او انثى و صبيه زاده مذكوره يا فرزند زاده ديگرى كه فرضا با ايشان شريك و در يك طبقه باشد ، رسدِ او بعينه وقف باشد بر ولد او واحدا او متعددا ، ذكرا او انثى ، « للذّكر مثل حظّ الأنثيين » (14) و هكذا ، ما تعاقبوا و تناسلوا نسلاً بعد نسل و عقبا عقيب عقب .
به شرط تقدم بطن اعلى بر بطن اسفل .
و ضابطه تقدم بطن اعلى بر بطن اسفل در خصوص ماده والد يا والده مادام حياتهما با ولد و ولد ولدشان در جميع طبقات من اوّلها الى آخرها دائما محفوظ است .
و در غير خصوص اين صورت تخلف مىكند چنانچه بعد از اين (15) مذكور شده . طريقه آنكه رَسَدِ هر يك از موقوف عليهم اولاً اعمّ از آنكه ولد يا ولد ولد باشد بعد از فقدان او وقف بوده باشد بر اولاد مخلفه او ، ذكورا و اناثا به دستور ، يعنى « للذّكر مثل حظّ الأنثيين » .
و اگر احدى از موقوف عليهم را بعد از فوت ولدى نباشد امّا ولد ولدى قريبا او بعيدا باشد ، رَسَد او وقف بوده باشد بر ولد ولد او ذكرا كان أو انثى ، « للذّكر مثل حظّ الأنثيين » ، لكن للاقرب فالابعد .
و همچنين اگر احدى از موقوف عليهم فوت شود و او را ولدى باشد و ولد ولدى كه از صلب يا بطن آن ولد نباشد نيز بوده باشد ، كه والد آن ولد ولد قبل از انسلاك در سلك موقوف عليهم وفات يافته باشد ، رَسَدِ او وقف باشد بر ولد و آن ولد ولد او ، به اين طريق كه اگر آن ولد ولد واحد باشد ، رَسَدِ والدش بر فرض حيات مختصّ او ، و اگر ولد ولد متعدّد باشد ذكورا و اناثا ، رَسَد بر فرض حيات والدشان مختصّ ايشان للذكر ضعف الانثى باشد .
و در اين صورت ولدى كه اقرب است منع ولد ولدى كه ابعد است نمىنمايد .
و اين دستور منظور است اعمّ از آنكه ولدِ ولد ، ولد صلبى باشد يا بطنى .
و اگر احدى از اولاد بطنىِ واقفه يا ولدِ ولدى كه او نيز موقوف عليه و با اولاد بطنى واقفه در يك طبقه باشد اعمّ از صبيه زاده مزبوره و غيرها فوت شود ، و او را ولدى و همچنين ولدِ ولدى كه رَسَدِ او بر او وقف تواند شد نبوده باشد ، رَسَدِ او وقف باشد بر ساير موجودين در اين طبقه از اولاد بطنى عليا حضرتِ واقفه ذكورا و اناثا و صبيه زاده مذكوره بالسّويه .
و همچنين در صورت نوبت وقف به طبقات ديگر بعد از طبقه اولاد بطنى واقفه و صبيه زاده مزبوره ، اگر احدى از موقوف عليهم فوت شود و او را ولدى و ولدِ ولدى قريبا او بعيدا نباشد ، رَسَدِ او وقف باشد بر ساير موجودين در طبقه متوفّى للذكر ضعف الانثى ، بشرط آنكه احدى از طبقه اعلى موجود نباشد كه اگر موجود باشد مختص آنكه از طبقه اعلى است خواهد بود .
و در اين هنگام طبقه اعلى مانع ديگرى كه از طبقه اسفل باشد مىگردد ، و اين دستور منظور است .
و اگر ـ العياذ باللّه ـ اولاد و اولادِ اولاد عليا حضرت واقفه بالكليّه منقرض گردند ، رقبات مزبوره وقف باشد بر فقراء اقرباء نسبى عليا حضرت واقفه و اقرباء اولادِ موقوف عليهم كه ساكن اصفهان باشند .
و اگر فقراء اقرباء نسبى موجود نباشند يا باشند و در اصفهان سكنى نداشته باشند ، وقف باشد بر فقراء اقرباء سببى عليا حضرت واقفه و اولاد موقوف عليهم كه ايشان نيز در اصفهان سكنى داشته باشند به شرط آنكه هر يك از فقراء به صفتِ صلاح موصوف باشند .
و تسويه و ترجيح و تفضيل بعضى بر بعض منوط به رأى متولى باشد .
و اگر كسى از فقراء اقرباء نسبى و سببى موجود نبوده يا موجود اما در اصفهان ساكن نبوده باشند ، رقبات مزبوره وقف باشد بر طلبه علوم دينيه از فرقه ناجيه شيعه اثنى عشريه كه به صفت صلاح و سداد و اعسار و احتياج موصوف بوده ، در مدارس اصفهان ساكن يا در اصفهان متأهّل باشد بر سبيل منع خلود ، در اين صورت نيز ترجيح بعضى بر بعض منوط به رأى متولّى خواهد بود ، « إلى أن يرث [ اللّه ] الأرض و من عليها » (16) .
و توليت وقف مزبور را مفوّض گردانيد عليا حضرت واقفه اولاً به نفس خود مادامت حيةً باقية ، و بعد از خود به عالى حضرت رفيع رتبت ميرزا محمد عليا موقوف عليه اولاً ، فرزند ارجمند خود ، و بعد از او به اكبر ذكور اولاد عالى حضرت مؤمى اليه ، به شرط آنكه به صفت رشد بوده (17) و امانت و ديانت متّصف باشد .
و اگر ولد ذكر اكبر عالى حضرت مشار اليه متّصف به صفت مزبور نباشد ، به هر يك از ساير اولاد ذكور عالى حضرت مشار اليه و اولاد ذكورِ اولاد ذكورِ عالى حضرت مؤمى اليه كه متّصف به صفت مزبوره باشد مختص باشد ، هر چند به حسب سن اصغر از غير متّصف بوده باشد .
و اگر از ساير اولاد ذكور عالى حضرت مشار اليه چند نفر متّصف به صفت مزبوره بوده باشند اكبر به حسب سن مقدّم باشد ، و اگر چند نفر متصفين به صفت مزبوره به حسب سن نيز مساوى باشند به مختار از قرعه شرعيّه مفوّض خواهد بود .
و با فقدان ذكورِ اولاد و اولادِ اولادِ ذكور عالى حضرت مشار اليه ـ العياذ باللّه ـ امر توليت مرجوع باشد به ذكور اولاد اناث اولاد عالى حضرت مشار اليه به شرط رشد و امانت و ديانت به طريق مذكور ، يعنى كه اكبرِ متّصف به صفت مزبوره مقدم بر اصغر بوده باشد .
چنانچه بعد از عالى حضرت ميرزا محمد عليا مشار اليه ، مادام كه از عالى حضرت مؤمى اليه اولاد ذكورى يا اولاد ذكور اولادى ، خواه اولادِ ذكور اولاد متولدِ از ذكور اولاد او يا از اناث اولاد او باشد ، امر توليت مختص او خواهد بود به شرط و ترتيب مزبورين . و اگر ـ العياذ باللّه ـ ذكورِ اولاد و اولادِ اولاد عالى حضرت مشار اليه بالكليّه منقطع گردند يا به صفت امانت و ديانت متّصف نباشند ، امر توليت مفوّض بوده باشد به ساير اولادِ ذكور عليا حضرتِ واقفه و اولادِ ذكور ايشان و اولاد ذكورِ اولادِ ايشان هر يك كه متّصف به صفت امانت و ديانت بوده باشند به طريق و ترتيبى كه به اولاد عالى حضرت ميرزا محمد عليا مؤمى اليه مرجوع هستند .
چنانچه در اين صورت نيز رعايت تقدّم بطن اعلى بر بطن اسفل نخواهند نمود ، بلكه امانت و ديانت منظور است و طبقه اسفل با اتصاف به صفت امانت و ديانت ، مقدم بر طبقه غير متّصف به صفت مزبوره خواهد بود ، و با تساوى چند نفر در اتّصاف به صفت مزبوره ، خواه در طبقه واحده و خواه در طبقات متعدده ، اكبر سنّا مقدم و با تساوى در سنّ فرضا ، مختار از قرعه شرعيّه متولى خواهد بود .
و اگر ـ العياذ باللّه ـ هيچ يك از جماعتى كه امر توليت بعد از عالى حضرت ميرزا محمد عليا به ايشان مرجوع شده موجود نباشند ، يا باشند امّا متّصف به صفت امانت و ديانت نباشند ، خواه در صورتى كه موقوف عليهم طبقه[ اى ] از طبقات اولاد يا كافه طلبه علوم باشند امر توليت مرجوع خواهد بود به عالم عدل امامى كه در دارالسلطنه اصفهان متوطّن باشد .
و با تعدد ، به مختار از قرعه شرعيه مفوّض خواهد بود .
و شرط شرعى در ضمن عقد وقف تحقق يافت كه مادام عليا حضرت واقفه خود در حيات و متوليه باشد ، هر ساله حاصل و نمائى كه از حصص موقوفه مزبوره بهم رسد به حيطه ضبط درآورده [ به نحو ذيل صرف نمايد : ]
[ مصارف : ]
[ ثانيا ـ ] و بعد از آن بقيّه حاصل و نماء را چنانچه به مقتضاى وقف مزبور اولاً مخصوص عالى حضرت ميرزا محمد عليا موقوف عليه ( اولا است ؟ ) به عالى حضرت مؤمى اليه رسانند ، و چون نوبت توليت به عالى حضرت ميرزا محمد عليا و اولاد او يا ساير اولاد بطنى عليا حضرت واقفه و اولاد ايشان يا عالم عدل امامى رسد ، باز متولى هر عصر بعد از وضع تعمير و ضروريات مذكوره كه ابقاء و استحكام مستغلات (19) مزبوره منوط به آن باشد ، هر ساله مبلغ چهارده تومان از بقيّه وضع ، و بدين موجب :
1 ـ كه متولى هر عصرى به صيغه حق التوليه خود تصرف نمايد پنج تومان [ سياق ] .
2 ـ كه تسليم قارى جودة اللهجه نمايد كه بر سر قبر عليا حضرت در عرض سال تلاوت كلام مجيد نمايد تا ثواب آن به روح مشار اليها واصل گردد سه تومان [ سياق ] .
3 ـ كه مستحقين و فقراء كه فقراء اقربا و ذوى الارحام و كلفت و منقاد ( ؟ ) و منسوبان عليا حضرت واقفه را اولى دانسته ، مقدم داشته ، متولى منوط به رأى خود واصل ايشان ساخته ، بعد از ايشان به ساير مستحقين ناس ، متولى ، منوط به رأى خود رساند چهار تومان [ سياق ] .
4 ـ كه از آن جمله مبلغ هفت هزار و دويست دينار در عرض سال از قرار هر يوم مبلغ بيست دينار صرف روشنايى مسجدِ معينِ كوچك واقع در محاذى خان مزبور و از بقيه ، تعمير ضرورى و بوريا[ى ] مسجد مزبور را نموده اگر چيزى باقى ماند باز به دستور ، به مستحقين رساند ، دو تومان [ سياق ] صرف [ نمايد ] .
5 ـ و تتمه حاصل و نماء حصص موقوفه مزبوره را به مقتضاى كيفيّت وقف ، مبلغ دو تومان مزبور حسب الشرط از حال (20) تحرير قرار يافته كه هر ساله به نحو مذكور صرف روشنائى مسجد و ساير وجوه مزبوره شود ، مورخ ( ؟ ) مزبوره مادام كه موقوف عليهم بعد از اختصاص به عالى حضرت ميرزا محمد عليا مشار اليه ، كل اولاد بطنى و صبيه زاده مذكوره عليا حضرت واقفه باشند فما بين كل اولاد ذكورا و اناثا ، و صبيه زاده مزبوره بالمساوات قسمت نموده ، چنانچه نصيب هر يك [ از ] صبايا و صبيه زاده مزبوره عليا حضرتِ واقفه مساوىِ نصيب هر يك از اولادِ ذكور عليا حضرت واقفه بوده ، هيچ يك از ذكور را مزيّتى بر هيچ يك از صبايا نبوده باشد .
6 ـ و چون نوبت وقف به اولادِ اولاد رسد كه تجاوز از طبقه اولاد بطنى نموده باشند ، متولى هر عصرى حاصل و نماء موقوفات مزبوره را بعد از وضع موضوعات ، للذكر ضعف الانثى فما بين موقوف عليهم منقسم خواهد ساخت .
7 ـ و نيز در ضمن عقد وقف ، شرطِ شرعى تحقق يافته كه هرگاه احدى از موقوف عليهم كه نوبت وقفيّت به ايشان باشد ، از اين آستان هدايت نشان به بلاد هندوستان يا به بلاد ديگر كه ايصال حصّه او به او در آنجا متعذّر يا متعسّر باشد رود تا باز مراجعت به اصفهان يا به بلد ديگر كه ايصال حصّه او به او در آنجا متعذّر يا متعسّر نبوده باشد ، ننمايد او را حظّى از موقوفات مزبوره نبوده باشد ، و نصيب او به ولدى كه از او باشد از غير هندوستان از بلادى كه ايصال آن به آن متعسّر نباشد تا مراجعت والدش عايد گردد . و اگر چنين ولدى از او نبوده باشد ، رَسَدِ او به ساير موقوف عليهم كه در آن طبقه موجود باشد داده شود تا مراجعت او .
* * *
و شرط نمود كه موقوفات مزبوره را به اجاره طويله ندهند و به ارباب جور و استيلاء مطلقا به اجاره ندهند ، و صدور عظام و مباشرين موقوفات مداخله (21) در موقوفات مزبوره ننموده ، حساب از متولى نجويند .
و به مقتضاى وقف بايد حصص موقوفه را نخرند و نفروشند و هبه و مصالحه و معاوضه ننمايند .
و صيغه شرعيه تلقى نموده موقوفات مزبوره را به تصرف وقف داد ، و الحال تصرف عليا حضرت واقفه در آنها بعنوان توليت است ، « فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه على الذين يبدّلونه » (22) .
و كان ذلك فى رابع شهر جمادى الاخرى من شهور سنة احدى و مائة و الف ( 1101 ) من الهجرة النبوية على مهاجرها الف تحية .
[ سجلات : ]
وقفنامه بدرجهان خانم ، دكاكين و تيمچه پشت مدرسه جدّه كوچك .
[ حاشيه راست : ]
[ سجع مهر / بيضوى : ] « الراجى محمد حسن الحسينى » (23) .
2 ) مطابق لاصله باعلام المعتمد ، فى 22 شهر شعبان 1343 .
[ سجع مهر / بيضوى : ] « الراجى امان اللّه » .
3 ) قد صح انطباق ( محل حسب المورد المشاهدة فى المطابقة ؟ ) ، 4 شهر رمضان سنة 1343 .
[ سجع مهر / بيضوى : ] « حسين منى و انا من حسين » .
4 ) بسم اللّه تعالى ؛ قد اطبقناه مع اصله الاصيل المعتبر فوجدناه مطابقا مشتملاً على احد عشر سجلاً و عشرين مهرا ، و كان ذلك فى الثانى و العشرين من شهر شعبان المعظم من شهور سنة 1343 .
[ سجع دو مهر / بيضوى : ] « عبده الراجى جعفر بن محمد حسن » ؛ « عبد اللّه محمد حسينى [ . ] » .
5 ) الاقل على العباس آبادى .
[ سجع مهر / بيضوى : ] « عبده الراجى على ابن محمد حسين » .
6 ) صحّت المطابقة بين الاصل و هذا السواد متنا و سجلاً ، العبد محمد [ . ] .
[ سجع مهر / بيضوى : ] « محمد ابن محمد حسين » .
7 ) بسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ الحمد ربّ المخلوقات و الصلاة على رسوله محمد اشرف الكائنات و آله و عترته افضل الصلوات و التحيّات . و بعد ، فقد بذل الجهد و الطاقة فى مقام التحقيق و الدقة لطباق ذا الفرع و ذا الفرع (24) فصارا بحمد اللّه تعالى تطابقا تطابق العينين ، و أنا المحتاج الى رحمة ربه فى النشأتين ، اقل اهل العلم محمد على [ . ] مجلسى الاصفهانى فى الثانى و العشرين من شهر شعبان المعظم 1342 .
[ سجع مهر / بيضوى : ] « المتوكل على اللّه محمد على ابن اسد اللّه » .
8 ) بسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ طابقت مع اصله الاصيل مشتملاً على احد عشر (25) سجلاً و عشرين مهرا ، و كان ذلك فى 22 شهر شعبان المعظم من شهور عام هزار و سيصد و چهل و سه 1343 .
[ سجع مهر / مربع : ] « العبد المذنب غلامعلى » .
9 ) هو ، بسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ بعد حمد اللّه تعالى على نعمه الباطنة و الظاهرة و الصلاة على نبيه و آله و عترته الطاهرة ، صدر الاعتراف عن عليا حضرت الواقفة الموفقة المكرمة النجيبة المشاراليها وفقها اللّه تعالى بجميع ما ادرج فى هذه الصحيفة الشرعية و الحجة المعتبرة الدينية سيما جريان صيغة الوقف على النهج المقرون و وقوع القبض لدى الداعى لدوام الدولة القاهرة ، رضى الدين محمد الخوانسارى .
سجع مهر : « و اجعله ربّ رضيّا » (26) .
10 ) اللّه ، اللّه تعالى ؛ قد وقع الاقرار و الاعتراف عن الواقفة الموفقة ـ ادام توفيقاتها ـ بجميع ما زبر و سطر فى هذه الصحيفة الشرعية سيّما القبض و جريان الصيغ ، و انا من الشاهدين على صحّة جميعها . حرّره (27) الداعى لخلود الدولة البهية السليمانية الخاقانية ابن محمد تقى المنجم الجنابدى محمد رضا المنجم غفر اللّه ذنوبهما و ستر عيوبهما بحق النبى و الولى و اولادهما الطاهرين المعصومين صلوات [ اللّه ] عليهم اجمعين .
سجع مهر : « العبد محمد رضا المنجم » .
11 ) هو ، بسم اللّه خير الاسماء ؛ الحمد للّه الذى اجزل اجر المتصدقين و الصلاة على خير خلقه محمد و آله و عترته اصحاب الحق و اليقين . و بعد ، فقد صدر الاقرار الشرعى عن عليا حضرت الموفقة النجيبة المخدّرة المكرمة المشاراليها دامت خدارتها بجميع ما اثبت فى هذه الحجة المعتبرة و الوثيقة الكتبية المحررة سيما جريان صيغة الوقف و وقوع القبض ، لدى العبد شيخ على .
سجع مهر : « المذنب شيخ على » .
12 ) بسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ الحمد للّه الذى وقف ارقعة السموات و ارباع الارض و حبس روضات الجنان و صوامع العليين على اصفيائه المنتجبين محمد واقف اسرار رب العالمين ، و ذريته الاكرمين ، و شيعتهم الواقفين على ولايتهم المذعنين بامامتهم المخلصين صلوات اللّه عليهم اجمعين الى يوم الدين . و بعد ، فقد اعترفت عليا حضرت الواقفة الموفقة ـ دامت خدارتها و نزاهتها ـ بجميع ما حوته الصحيفة الصحيحة ، و جمل ما انطوت عليه النميقة الانيقة سيما جريان الصيغة الشرعية و وقوع القبض بمشهد من الخاسر الخاطى .
محل مهر مرحوم مغفور خلدآشيان آقاى آقا مير محمد صالح طاب اللّه ثراه .
13 ) بسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ الحمد للّه الذى جَعَلَ جَعْلَ توفيقات الخيرات طريقة الى نيل الثواب الاخروية ، و ذريعةً الى التشبّث الى ذيل ارتقاء الدرجات السرمدية ، و الصلاة و السلام على صفوة البرية و اشرف الانبياء السالفة المرضية محمد و آله الاعلام المرضية المرتضوية . و بعد ، فقد اتفق الوفاق بسماع الاقرار عن عليا حضرت النجيبة الجليلة المخدرة ـ دامت عزّها و نزاهتها و عفّتها ـ بجميع ما ادرجت و ادمجت فى سطور هذه الصحيفة من مضامينها و مجاريها سيما جريان الصيغة الشرعية الملّية الدينية لوقوع القبض و الاقباض لمحضر منى ، و انا الخاطى .
سجع مهر : « يا حى يا قيوم » .
14 ) بسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ الحمد للّه الذى وفّق المؤمنين و المؤمنات باصناف التوفيقات و نوّر قلوبهم بانوار التأييدات و القربات ، و الصلاة على محمد فاتح ابواب السعادات و على عترته المبشرين بانواع البشارات . اما بعد ، فقد صدر الاقرار الشرعى و الاعتراف الدينى من عليا حضرت المكرمة المفخمة المعظّمة المؤمى اليها بجميع ما فى هذا الكتاب من جريان صيغة الوقف و رعاية ما يجب رعايته على النهج الصواب ،
كتبه ابن محمد صالح .
سجع مهر : « دارد اميد شفاعت ز محمد جعفر » .
15 ) صفى ميرزا طاب ثراه .
16 ) ميرزائى زينا للنجابة و الفضيلة و الافادة و الافاضة و الدولة و الكمالات ميرزا محمد عليا زيدت فضائله .
سجع مهر : « المذنب شيخ على » ؛ سجع مهر : « محمد صالح الحسينى » ؛ سجع مهر : « دارد اميد شفاعت ز محمد جعفر » ؛ سجع مهر : « المؤمن حىّ فى الدارين » .
17 ) بسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ الحمد [ للّه ] الذى وفّق عباده باصناف التوفيقات و انواع التأييدات ، و الصلاة و السلام على محمد شارع نهج الهدى و القربات و على عترته حماة معالم الدين و الآيات . اما بعد ، فقد صدر الاعتراف الشرعى من عليا حضرت المفخّمة المكرَّمة المعظّمة ـ ادام اللّه تعالى توفيقاتها و تأييداتها ـ بقاطبة ما فى هذا الكتاب من المبدأ الى المآب من جريان الصيغة و رعاية ما يلزم رعايته على النهج الصواب ، لدى العبد الخاطى ابن محمد صالح .
سجع مهر : « المؤمن حى فى الدارين » .
18 ) بسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ قد صدر الاعتراف الشرعى من عليا حضرت الموفقة المكرّمة المعظّمة المخدّرة المشار اليها (28) ـ ادام اللّه تعالى توفيقاتها ـ بجميع ما فى هذا الكتاب من المبدأ الى المآب سيما جريان صيغة (29) الوقف و وقوع القبض لدى . حرّره العبد ابن محمد مؤمن التبريزى محمد سعيد .
سجع مهر آنچه معلوم است : « محمد سعيد » .
19 ) سجع مهر : « محمد صالح الحسينى » ؛ سجع مهر : « دارد اميد شفاعت ز محمد جعفر » .
20 ) بسم اللّه خير الاسماء ؛ قد صدر الاقرار و الاعتراف الشرعى عن جناب عليا حضرت الواقفة الموفقة المعظمة المكرمة ـ ادام اللّه تعالى توفيقاتها و تأييداتها ـ بجميع ما زبر و سطر فى هذه الصحيفة الشرعية من المبدأ الى المآب سيما القبض و جريان صيغة الوقف و صرت شاهدا ، و انا افقر الفقراء الى رحمة ربه الغنى ابن محمد رضا المنجم محمد على ، غفر ذنوبهما و ستر عيوبهما بحرمة النبى و الوصى و اولادهما الطيبين الطاهرين المعصومين صلوات اللّه عليهم اجمعين .
سجع مهر : « العبد المجرم محمد على المنجم »
21 ) سجع مهر : « محمد صالح الحسينى » ؛ سجع مهر : « المؤمن حى فى الدارين » .
[ حاشيه چپ : ]
2 ) محل مهر مرحوم خلدآشيان فردوس وساده آقاى آقا شيخ محمد جعفر قاضى ، اعلى اللّه مقامه .
3 ) محل مهر مرحوم مبرور خلد مقام فردوس وساده آقاى آقا شيخ محمد جعفر قاضى ، اعلى اللّه مقامه .
[ بين سطور : ]
الحمد للّه الواقف على سرائر العباد و مكنونات ضمائرهم و خوافيها ، و الصلاة على نبيّه الكريم المبعوث لحبس النفوس عما يرد بها من شهواتها و دواعيها و آله الأقدسين الواقفين على اسرار عوالم الملكوت و استار خطاير الجبروت و مطاويها ، صلاة دائمة بكرور الدهور و مرور الأيام و ليالها . اما بعد ، فقد صدر الاقرار الشرعى و الاعتراف الدينى عن المخدرة المكرمة الواقفة الموفّقة ـ زيدت توفيقاتها ـ بحذافر ما حواه هذا الكتاب الموشح بالصدق و الصواب بعد جريان الصيغة الشرعيّة الوقف على الشرائط المرعيّة سيّما تحقق الاقباض المعتبر فى لزومها لدى ، و كتب الدّاعى لدوام الدولة القاهرة الباهرة السّليمانية .
سجع مهر : « ربّ صل على محمد باقر علم النبيين و آله الطاهرين ، و الحقنى بهم يوم الدين » .
2 ) هو الواقف تعالى شأنه ، بسم اللّه الرحمن الرحيم و به ثقتى .
الحمد للّه الواقف على الخفيات المطّلع على الخبيثات الذى لا يعزب عنه مثقال ذرة فى الأرضين و السموات ، و الصلاة و السلام على شفيع المذنبين و منجى الهالكين من مهالك المواقف يوم العرصات ، و آله و عترته المعصومين هم مفاتيح ابواب السّعادات . و بعد ، فقد أقرت عليا حضرت الواقفة المكرمة المطهرة المؤمى اليها ـ سهّل اللّه تعالى عليها اهوال المواقف و جعل عواقب امورها خيرا من السّوالف ـ ترفة ما ادرج فى هذا الكتاب الحاكى عن الصدق و الصواب ، و عزى اليها من جريان الصّيغة الوقفية ، و تحقق لوازمها و شرائطها على النهج المسطور فيه لدى . و كتب الداعى لدوام الدّولة القاهرة الباهرة العلية العالية السليمانية . و قد جرت الصّيغة الشرعية الجامعة للشرائط و اعترفت بأنّ يدها يد تولية لا يد ملك لدى العبد .
محل مهر مرحوم مبرور جنت مكان فردوس وسادة ، آقاى آقا شيخ محمد جعفر قاضى ، اعلى اللّه مقامه .
3 ) بسم اللّه تعالى ؛ مطابق لاصله الاصيل باعلام المعتمد ، فى شهر شعبان 1343 ، الاحقر [ . ] ميرزا [ . ] عبد الغفار .
[ سجع مهر / بيضوى : ] « عبده الراجى حسن ابن عبد الغفار » .
4 ) سجع مهر : « و اجعله رب رضيّا » ؛ محل مهر مرحمت و غفران مآب ، جنّت و رضوان آرامگاه ، فردوس وساده ، آقاى آخوند ملا محمد باقر مجلسى اعلى اللّه مقامه .
5 ) سجع مهر : « و اجعله رب رضيّا » ؛ محل مهر مرحمت و غفران مآب ، جنّت مكان ، خلد مقام ، فردوس وساده ، آقاى آخوند ملا محمد باقر مجلسى اعلى اللّه مقامه .
6 ) سجع مهر : « و اجعله رب رضيّا » ؛ محل مهر مرحمت و غفران مآب جنت مكان ، فردوس وساده ، آقاى آخوند ملا محمد باقر مجلسى اعلى اللّه مقامه .
7 ) سجع مهر : « و اجعله رب رضيّا » ؛ محل مهر مرحمت و غفران مآب ، جنّت و رضوان آرامگاه ، خلد مقام ، فردوس وساده ، آقاى آخوند ملا محمد باقر مجلسى اعلى اللّه مقامه .
8 ) محل مهر مرحوم مبرور جنت مكان فردوس وساده آقاى آقا شيخ محمد جعفر قاضى اعلى اللّه مقامه .
پي نوشت ها:
1) رونوشتى از اين سند نيز به شماره كلاسه ... در اداره كل اوقاف اصفهان نگهدارى مىشود كه از روى همين سند نگاشته شده و در مواردى داراى اغلاط يا حذف مىباشد .
در پايان اين رونوشت چنين نوشته شده است :
برابر با اصل است كه مطابقه شد 14/6/19 محل امضا .
[ دو تمبر / چهارگوش : ] « دولت شاهنشاهى ايران ، ( نشان شير و خورشيد ) ، وزارت ماليه 10 و 5 ريال » .
[ سجع مهر چند ضلعى ] : « [ . . . . . . ] » .
اصل وقف نامه فوق به اينجانب حسين سالخورد رسيد كه در موقع لزوم ابراز دارم 14/6/19 .
3 صفحه است .
[ سجع مهر بيضوى ] : « حسين ضمان زده » .
در فراز سند نيز نشان شير و خورشيد و عبارت : « وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه ـ اداره معارف و اوقاف اصفهان » مشهود است .
2) در متن « الاذخار » آمده است .
3) ظاهرا لفظ جلاله به جهت احترام در پيشانى و فراز سند ذكر شده تا چنانچه در متن نام خداوند متعال
آيد ، آن نام لابلاى متن قرار نگيرد . اين شيوه در بسيارى از اسناد مشهود است . در پارهاى از اسناد علاوه بر نام جلاله خداوند ، اسماى نبى مكرم اسلام و اهل بيت گراميش ـ صلوات اللّه عليه و عليهم اجمعين ـ نيز چنين درج شده چنانچه خواهد آمد .
4) سوره عنكبوت : 69 .
5) سوره غافر : 39 .
6) سوره اعلى : 17 .
7) سوره بقره : 25 ؛ سوره آل عمران : 15 و غيره .
8) در متن سند لل مندرج است كه اسم جلاله خداوند با توجه به اينكه در فراز سند آمده ، در اين جا حذف شده است .
9) كذا ، احتمالاً « مشتهره » باشد .
10) در متن « و » زائد آمده است .
11) همان .
12) رَسَد : سهم ، حصّه .
13) در متن « باالفعل » آمده است .
14) النساء : 11 .
15) در متن « ازين » آمده است .
16) اشاره به آيه 40 سوره مريم «إنا نحن نرث الارض و من عليها و الينا يرجعون» .
17) كلمه « بوده » در متن آمده كه مخلّ به معناست .
18) در متن « تعميرات » آمده كه روى « ات » خط خورده است .
19) در متن « مستقلات » آمده است كه صحيح نيست . واژه « مُسْتَغَلاّت » به فتح غين كه در فارسى غالبا با كسر غين تلفظ مىشود به زمينهاى غلّه خيز و نيز به خانهها ، كاروانسراها و دكانهايى كه اجاره داده مىشود گفته مىشود . بنگريد به : فرهنگ معين 3/4095 ـ 4096 .
20) در متن « حالت » آمده كه مخلّ معناست .
21) در متن « مدخل » آمده است .
22) سوره بقره : 181 .
23) ظاهرا .
24) در متن در هر دو مورد « ذالفرع » آمده است .
25) در متن « عشرا » آمده است .
26) سوره مريم : 6 .
27) در متن « حره » مندرج است .
28) در اينجاى متن روى كلمه « بجميع » خط خورده است .
29) در متن « الصيغة » آمده است .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}