حقوق اقلیت ها در حکومت نبوی (2)
حقوق اقلیت ها در حکومت نبوی (2)
2. حقوق اقلیتها در عرصه اقتصاد
حقّ مالکیت :
هر کس مالک اموال و اشیایی است که به طور مشروع به ملکیّت او درآمده است و در صورت عدم حجر حق هرگونه تصرّفی را در آنها دارد و دیگران از تصرّف در اموال وی منع شدهاند. این حقوق هیچ ارتباطی با دین و کیش فرد ندارد، بلکه هر کس که حقّ سکونت در کشور اسلامی را دارد از حقّ مالکیت برخوردار است. البته کفّار و افرادی که در جنگ با کشور اسلامی به سر میبرند اموالشان حکم غنیمت را دارد. به هر حال افراد ساکن کشور اسلامی که با دولت اسلامی پیمانی بستهاند اموالشان در پناه حاکمیت بوده و از امنیت کامل برخوردارند. چنانچه حضرت امیرعلیه السلام فرمودهاند: «لا تَمَسّنَّ مالَ اَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلٍّ ولا مُعاهِدٍ(17)؛ هر گز به مال فردی از مردم نمازخوان یا معاهد (غیرمسلمانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی میکند) دست نزنید». این نهی امام علیعلیه السلام عام است و هرگونه تصرّفی را شامل میشود.
ملاک مشروعیت تملّک بعضی از اموال برای اقلیتها دستورهای دین خودشان است و بنابراین ممکن است چیزی در دین اسلام به ملکیت مسلمانی در نیاید چون مال محسوب نمیشود، مانند شراب و خوک، در حالی که همان چیز به ملکیت فردی از اهل کتاب درآید. البته چنانچه در کشور اسلامی زندگی میکنند لازم است از خرید و فروش این اشیا در بازار مسلمانان و به طور علنی خودداری کنند. برای اینگونه موارد در فقه اسلامی قواعدی ویژه پیش بینی شده است که برخی از آن قواعد حکم دینی آنان را برای خودشان لازم الاتباع میگرداند پس ملکیّت و خرید و فروش اشیای فوق از اقلیتها به شرط عدم اظهار در بین مسلمانان بلااشکال است و مالکیت آنان نیز در این موارد با همان شرط به رسیمت شناخته میشود. بنابراین اگر یکی از مسلمانان ظرف شرابی از آنان را بریزد در حالی که او آن را مخفی میداشته، دادگاه، مسلمان را به پرداخت خسارت وارده وادار میکند؛ همچنین است غصب یا اتلاف و ایراد خسارت به این اشیا. این در حالی است که همین اشیا اگر در اختیار مسلمانی باشد چون ملکیّت مسلمان بر آنها پذیرفته نیست ، اتلاف یا ایراد خسارت به آنها هیچ ضمانتی را در پی نخواهد داشت.(18) پیامبر اکرم نیز در معاهده مدینه تعرض به اموال معاهدان را ممنوع کردند و این حکم شامل همه اشیایی است که نزد آنان مال محسوب میشود و در همین راستا همه را امّت واحدهای خواندهاند.
نکته دیگر اینکه به چنگ آوردن اموال افرادی که با کشور اسلامی در جنگند از طریق حیله، نیرنگ یا دزدی مشروع نیست، چنانچه فقها دزدی از کافر را مشروع نمیدانند. در تاریخ نیز آمده است که در جریان جنگ خیبر قبل از فتح قلعه، چوپان یهودیان خیبر اسلام آورد و گله گوسفندان را نزد پیامبر آورد تا به ایشان تسلیم کند. پیامبر در حالی که همه سربازان گرسنه بودند قبول نکرده و به وی سفارش کردند که این گله در دست تو امانت است و باید به صاحبانش برگردانی؛(19) در حالی که اموال دشمنان پیامبر که با ایشان در جنگ بودند به شمار میرفت.
حقّ ارتباطات اقتصادی با مسلمانان :
روایت شده است که فردی از امام صادق علیه السلام پرسید: من از فردی یهودی یا مسیحی طلب داشتم، در حضور من شراب فروخت و پولش را خواست عوض بدهی به من دهد، آیا میتوانم بگیرم؟ امام فرمودند: آری.(22)
3. حقوق امنیتی اقلیتها
نکته دیگر اینکه هیچ مسلمانی حقّ تعرض به مال، جان یا ناموس اقلیتها را ندارد و در صورت تعرض مجازات میشود، زیرا امنیت آنان بر عهده حکومت اسلامی است و این پیمان امنیتی از سوی حکومت قابل نقض نیست. به همین دلیل فقها بر اساس روایات معتقدند قرارداد همزیستی با اهل کتاب، از طرف آنان با نقض آن یا رفتن به کشور دیگری قابل نقض است، ولی از سوی حکومت قابل نقض نیست. این حکم در مورد اقلیتهایی است که به طور دایم در کشور اسلامی حضور دارند.
شایان ذکر است که از دیدگاه پیامبر اکرم، افرادی نیز که به طور موقت به کشور اسلامی پناه آوردهاند؛ گرچه یک فرد معمولی و شهروند عادی به آنان پناه داده باشد، هیچ کس حق نقض پیمان و پناه آنها را ندارد حتی حاکم اسلامی. فراتر این که پناه دهنده نیز پس از آنکه فرد به امید صداقت وی به او پناه آورد نمیتواند پناه خود را صوری خوانده او را بکشد، بلکه باید با امنیت کامل وی را به مأمن و کشور خویش بازگرداند؛ همچنان که امام صادقعلیه السلام در تفسیر این جمله پیامبر «یسعی بذمّتهم ادناهم» فرمودهاند:
اگر لشکری از مسلمانان گروهی از کفار را محاصره کردند، مردی از کفار گفت امان دهید تا فرمانده شما را ملاقات کنم و با او مناظره کنم، سپس یکی از افراد عادی وی را پناه داد، حتی بر بزرگان مسلمان حفظ امان او واجب است و نمیتوانند متعرض او گردند.(25)
برای نمونه ابوالعاص داماد پیامبر که مشرک بود به مدینه آمد و به همسرش زینب پناه برد و زینب قبل از اینکه ماجرا را به پیامبر اطلاع دهد بین مسلمانان با صدای بلند گفت که ابوالعاص در پناه من است. پیامبر به مسلمانان فرمودند: به خدایی که جان محمد در دست اوست اطلاعی از ماجرا نداشتم تا الآن که هر آنچه شما شنیدید من هم شنیدم به درستی که کمترینِ مسلمانان میتواند کسی را در پناه خود قرار دهد.(26)
از حضرت امیرعلیه السلام نیز نقل شده است که درباره علت وضع جزیه یا مالیات اقلیتها فرمودند: « تا اموال آنان همچون اموال ما و خون آنان همچون خون ما در امان حکومت باشد».(27)
به طور کلی تعرض به فردی که در پناه و امنیت حکومت اسلامی یا یکی از مسلمانان به طور موقت یا دایم قرار میگیرد ممنوع است و به فرموده امیرالمؤمنین: « من ائتمن رجلاً علی دمه ثم خان به فانّی من القاتل بریء و ان کان المقتول فی النار(28)؛ هر کس جان فردی را در امان خویش قرار داد و سپس عهد خود را نقض کرد (او راکشت) من از قاتل بیزارم گرچه مقتول نیز در آتش باشد».
4. حقوق اقلیتها در عرصه دین و فرهنگ
به دنبال به رسمیتشناسی دین اقلیتها، پیامبر از طرف خداوند مأمور شد که اهل کتاب را که در برخی از معتقدات با مسلمانان اشتراکاتی داشتند به اتحاد با مسلمانان فراخواند. این امر نتیجهای جز اتحاد خداپرستان علیه مشرکان در پی نداشت؛ چنانچه در قرآن مجید آمده است: قُلْ یا اَهْلَ الْکِتابِ تَعالوا إلَی کَلِمَةٍ سَوَاءِ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُم ألاّ نَعْبُد إِلاَّ اللَّهَ و لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لاَیَتَّخِذُ بَعْضُنَا بَعْضاً اَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فإن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُون(31)؛ بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم (توافق کنیم) که جز خدا را نپرستیم و برای او شریک نگیریم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای او به خدایی نگیریم. پس اگر (از این پیشنهاد) اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم (نه شما).
آزادی داشتن معبد نیز در اسلام پذیرفته شده و بر همین اساس معابد اهل کتاب در اقصی نقاط کشور اسلامی وجود داشته و دارد. مورخان نقل کردهاند که لشکریان اسلام در جنگها هیچ تعرضی به معابد اهل کتاب نداشتند.
نکته شایان ذکر این است که پیامبر به اقلیتها اجازه میدادند که در مسائل اعتقادی و دینی به مناظره و حتی جدال با ایشان بپردازند(32) و پیامبر مأمور بود که در صورت لزوم به بهترین وجه جدال کند؛ البته حضرت غالباً از جدال پرهیز میکردند. در زمان ائمّه نیز تاریخ گواهی میدهد که حتی بت پرستان و مشرکان با ائمّه و اصحاب ایشان مناظره و احتجاج میکردند و ائمّه نیز با آرامی و سعه صدر جواب میدادند.
5. حقوق اقلیتها در عرصه اجتماع
احترام به شخصیت انسانی فرد :
احترام به اقلیتها از بعد شخصیت انسانی آنان در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است، یعنی احترام به آنان به عنوان یک انسان یا بشر فارغ از کیش ، نژاد، جنس و تفاوتهای دیگر. امام علیعلیه السلام در دستورالعمل حکومتی خود به مالک اشتر مینویسد:
أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّة لَهُمْ وَ اللُّطْف بِهِمْ وَ لاتَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمَّا اَخٌ لَّکَ فِی الدِّینِ وَإِمّا نَظیرُ لَکَ فِی الْخَلْقِ(33)؛ شعار قلبت را مهربانی به رعیت و دوستی به آنان و لطف به آنها قرار ده و همچون درندهای بر آنها مباش که خوردنشان را غنیمت شمرد. پس به درستی که آنان دو گروهند: یا برادر دینی تواند و یا در خلقت شبیه به تو.
سیره پیامبر ، گویای احترامی بالاتر از این به اقلیتهاست ، به طوری که ایشان حتی به جسد اقلیتها نیز احترام میگذاردند. منقول است که جنازهای را از کنار پیامبر عبور میدادند، ایشان به احترام آن به پاخاستند. اصحاب گفتند: جنازه فردی یهودی بود. حضرت به آنان فهماندند که از این مطلب مطلعند و فرموند: « ألیست نفساً (34)؛ آیا جنازه انسانی نبود». این امر نشان میدهد که پیامبر خدا برای انسان، فارغ از کیش و مرام وی، احترام قائل بودند و به همین دلیل است که گاه برای ایمان نیاوردن کفار خود را به زحمت میانداختند و اندوه میخوردند.
احسان و نیکی :
گفتنی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قبل از بعثت به لقب «محمد امین» معروف بودند(37) مشرکان و مسافران گاه اموال قیمتی خویش را نزد پیامبر به امانت میگذاشتند ، چون ایشان را به امانت، راستگویی و درستی میشناختند. این احسان پیامبر به آنان در حالی بود که آنها دین پیامبر را قبول نداشتند و در شب هجرت برای قتل و ترور ایشان توطئه کردند؛ اما ایشان علی علیه السلام را مأمور کردند که چند روزی در مکه بماند و امانتها را به صاحبانش تحویل دهد.
حقّ احترام به فرد به عنوان یک شهروند :
این حق از حقوق لازم الرعایه برای اقلیت است که هم حاکم و هم شهروندان مسلمان موظفند به آن احترام گذارند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ظاهراً به مأموران مالیاتی خود سفارش بیشتری در رفتار با اقلیتها میکردند؛ همچنان که به عبداللَّه ارقم، که مأمور جمع آوری جزیه از اهل کتاب بود، فرمودند:
اَلا مَن ظلم معاهداً اوکلّفه فوق طاقته او انتقصه اواخذ منه شیئاً بغیر طیب نفسه فأنا حجیجه یوم القیامة(38)؛ آگاه باش هر کس که به کافر معاهدی ظلم کند یا او را به امری فوق توان و طاقتش وادار نماید یا نقصانی به او وارد کند یا بدون رضایت خاطر از وی چیزی بگیرد من در روز قیامت طرف او هستم [علیه او به پا میخیزم].
براساس این حدیث ، پیامبر نه تنها ایراد هر گونه فشار بر اقلیتها، اعم از روحی، جسمی، مالی و... را منع کردهاند بلکه تصریح کردهاند که اگر مسلمانی چنین عملی را مرتکب شود خود را به مقابله با ایشان در روز قیامت واداشته است.
نکته قابل تأمل این که پیامبر اسلام در 1430 سال پیش اقلیتها را عضوی از جامعه و دارای حقوقی دانسته و به مأموران خود توصیه جدی بر عدم سختگیری و داشتن رفتار توأم با تسامح و گذشت با آنان کردهاند، در حالی که حکومتهای امروزیِ مدّعی حقوق بشر چنین رفتار بشردوستانهای را با اقلیتها ندارند و اینگونه نیست که مأموران خود را از مجازات در قبال کوتاهی در اعطای حقوق اقلیتها بترسانند.
بعلاوه در این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دست حاکمان را از وضع هر گونه قانونی که به اجحاف و نارضایتی اقلیتها بینجامد بسته است و رضایت آنان در پرداخت مالیاتها و... را لازم دانسته است. همچنین به تمامی افراد اعم از حاکم و مأموران و کارگزاران و افراد دیگر هشدار داده است که از هر گونه ایراد نقص در آبرو، مال و... به اقلیتها بپرهیزند. در مجموع میتوان گفت که اگر تنها به این حدیث پیامبر درباره اقلیتها عمل شود همه حقوق آنان ادا خواهد شد.
حق استقلال در احوال شخصیه :
البته اگر انجام برخی از این اعمال به طور علنی در بین مسلمانان شایع و عادی گردد مخالف نظم یا عفت عمومی یا اخلاق حسنه خواهد بود، از این رو حاکم میتواند این موارد معدود و نادر را منع کند.
حق رفت و آمد و داشتن مسکن، حق اشتغال و حق تعلیم و تربیت و...: در این گونه موارد همچون شهروندان مسلمان با آنان رفتار میشود.
حق رفاه نسبی :
پیامبر اکرم نیز در مواردی از بیت المال به غیرمسلمانان کمک میکرد؛ برای مثال عبداللَّه بن سهل از طرف ایشان مأمور جمع آوری سهم مسلمانان از محصولات خیبر شد. در همین ایام جسد او را در مزارع خیبر یافتند. خبر به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله رسید، جریان را پیگیری کردند. اولیای دم از قاتل اطلاع دقیقی نداشتند و تنها حدسهایی میزدند. پیامبر به سران یهود نامه نوشتند که جسد مسلمانی در سرزمین شما پیدا شده باید دیه آن را بپردازید. در پاسخ قسم یاد کردند که ما در کشتن او نقشی نداشتهایم و از قاتل نیز اطلاعی نداریم پیامبر بر آنان سخت نگرفت و دستور دادند که دیه مقتول از بیت المال مسلمانان پرداخت گردد.(40)
حق برخورداری از روابط اجتماعی سالم و آزاد با دیگران :
پیامبر و مسلمانان روابط اجتماعی مناسبی با اقلیتها داشتند؛ هیچگاه آنان را طرد نکردند وهمچون مسلمانان در نشست و برخاستها، آداب و معاشرت و... با آنها رفتار میکردند. معروف است که تعدادی یهودی به خانه پیامبر آمدند. در بدو ورود به جای «سلام علیکم» گفتند: « السام علیکم؛ ننگ و نفرین بر شما» پیامبر نیز در جواب فرمودند «و علیکم».(41) عایشه پس از ملاقات با حالت اعتراض به حضرت گفت: لعنت بر آنان باد، چرا جواب آنان را ندادید. پیامبر فرمود: چرا من نیز گفتم «بر شما باد»؛ یعنی پیامبر با احترام همان سخن ایشان را به خودشان برگرداند و سخنی اضافه نفرمودند. از علیعلیه السلام نیز که دست پروده پیامبر است نقل شده که در سفری با فردی یهودی همسفر بود به سه راهی رسیدند که راهشان از یکدیگر جدا میشد. حضرت چند قدمی او را مشایعت کردند. او گمان کرد حضرت راه را اشتباه کرده است تذکر داد، حضرت به او فهماند که اشتباه نکرده است و فرمود: دستور پیامبر ماست که حق همسفر را ادا کنیم و شما همسفر من بودید. او از این رفتار خرسند شد و پس از چندی که فهمید همسفر او خلیفه و امام مسلمانان است به اسلام ایمان آورد.(42)
پي نوشت:
17) نهج البلاغه، نامه 51.
18) ر.ک: محقق حلی، شرایع الاسلام، ص 762.
19) جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 2، ص 247.
20) ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 216، حدیث 5.
21) طبری، پیشین، ج 2، ص 645.
22) محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج 6، ص 171.
23) ر.ک: ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 148.
24) محمد بن حسن عاملی، وسائل الشیعه، ج 19، ص 161؛ سیره ابن کثیر، ج 3، ص 592.
25) محمد بن حسن عاملی، پیشین، ج 11، ص 49 (باب 20، ابواب الجهاد، حدیث 2).
26) طبری، پیشین، ج 2، ص 471.
27) عبداللَّه بن یوسف زیلعی، نصب الرایة، ج 3، ص 381.
28) همان، حدیث 6.
29) ر.ک: ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 149.
30) ر.ک: جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 2، ص 433، به نقل از: سیره حلبی، ج 3، ص 239.
31) آل عمران (3) آیه 64.
32) ر.ک: ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 292 - 293.
33) نهج البلاغه، نامه 53.
34) محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 78، ص 273.
35) نحل (16)، آیه 90.
36) محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ص 1933.
37) طبری، پیشین، ج 2، ص 290
38) قاضی ابو یوسف، کتاب الخراج، ص 135.
39) محمد بن حسن عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 49.
40) ابن هشام، پیشین، ج 3، ص 369.
41) المسند الجامع، تحقیق از بشار عواد و دیگران، ج 20، ص 204.
42) محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج 2، ص 670.
/ن
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}