آمادگی نظمي ، معنوي و ايماني سپاه
آمادگی نظمي ، معنوي و ايماني سپاه
آمادگی نظمي ، معنوي و ايماني سپاه
علاوه بر آمادگي نظمي، آمادگي هاي معنوي و ايمانيتان را حفظ کنيد
جامعه ي اسلامي، جامعه يي که اسلام را با يک انقلاب و با يک حرکت خونين و با يک جهاد ده، دوازده ساله به دست آورده و حفظ کرده است، نبايد احساس کند که ديگر کارش تمام شد. نه، کار تمام نشده است. من نمي خواهم طبق معمول، فقط اين نکته را به شما- که عضو سپاه هستيد- بگويم که آمادگي هاي نظاميتان را حفظ کنيد. البته اين را هم مي خواهم بگويم؛ اما فقط اين نيست. من بيش از آن به شما مي گويم که آمادگي هاي معنوي و ذخاير روحي و ايمانيتان را حفظ کنيد. آن مايه ي امتياز سپاه پاسداران انقلاب اسلامي- يعني توجه و فداکاري و براي خدا بودن و در راه خدا بودن- را که مي خواهيم همه ي نيروهاي مسلحمان آن طوري باشند، حفظ و بلکه تقويت کنيد.
ممکن است تهاجمات دنيا در آينده، اين طور صريح و روباز و سهل الدفع نباشد؛ ممکن است پيچيده تر باشد؛ پيچيدگي و ايمان قوي لازم است. دفاع از اسلام در دوران نبي اکرم (ص)، آسانتر از دفاع از اسلام در دوران اميرالمؤمنين (ع) بود. در آن زمان، قضيه پيچيده تر بود. امروز هم استکبار جهاني پيچيده است و ابزارهاي گوناگون در اختيارش مي باشد. شما چه مي دانيد که چه پيش خواهد آمد.
بنيه ي معنوي سپاه بايد تقويت شود. يک يک آحاد سپاه، بايد از لحاظ ذخيره ي معنوي و ايماني، به آن حدي برسد که اگر خود او به تنهايي ماند و هيچ چيز ديگر با او نماند، قدرت و طاقت و دل و زهره ي ايستادگي در مقابل همه ي دنيا را داشته باشد. اين لازم است. آن کساني که پيامبر خدا (ص) با دست خود، ساخته و پرداخته و تراشيده بود و همه ي ظرافتکاريها را به کار برده بود و به قول ما، الماس تراش کرده بود، همين طور ماندند، که نسلهاي آخريشان را شما در صحراي کربلا مي بينيد. حبيب بن مظاهرها و مسلم بن عوسجه ها و جابربن عبدالله انصاري ها، کساني بودند که توانستند از امتحان درست خارج بشوند.
هر يک از افراد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، با اين مأموريت سنگيني که بر دوش دارد، از لحاظ بنيه ي معنوي بايد اين طوري باشد. البته اين هم بر دو پايه استوار است: يکي معرفت، و يکي هم ايمان. معرفت، با ايمان فرق دارد. بعضي ها معرفت دارند؛ اما ايمان درست و حسابي ندارند. ايمان بدون معرفت هم براي شما کافي نيست. ممکن است براي يک آدم خيلي عامي دور افتاده کافي باشد و او را به بهشت هم برساند؛ اما براي شما نه.
شما در جاي حساسي هستيد. با قرآن بايد آشنا بشويد. با الهامات و اشاره هاي قرآن هم بايد آشنا بشويد. با معارف پيچيده ي اسلامي- نه در حد يک فيلسوف و يک متخصص- در حد يک انسان عارف واقف آگاه، بايد آشنا بشويد. البته اينها معرفت است. آن ايمان و اخلاص، ناشي از اين دانستنها نيست؛ ناشي از چيزهاي ديگري است. ذکر و دعا را بايد فراموش نکنيد. آن نماز شب هايي را که در جبهه مي خوانديد، بايد نگهداريد. آن نوافل را بايد توجه کنيد. آن نماز با حالي که در شب حمله و عمليات بجا مي آورديد و خيال مي کرديد که شب آخر عمرتان است، بايد آن را نگهداريد. اينها را بايد تقويت کنيد. نگوييم چون از ما توقع دارند، ما بايد اين طوري باشيم. نه، اين چيز خيلي ضعيفي است. بگوييد چون بار سنگيني بر دوش ماست و استخوان مستحکمي لازم دارد، اين اعمال را انجام مي دهيم.
خداوند خطاب به نبي اکرم-دستور مي دهد» «قم الليل الا قليلا. نصفه اوانقص منه قليلا. او زد عليه و رتل القرآن ترتيلا» (1). شب را بيداري بکش؛ فقط نصف شب يا ثلث آن را استراحت کن. و بعد دنبالش مي فرمايد: «انا سنلقي عليک قولا ثقيلا» (2). ما سخن سنگيني را بر تو القا خواهيم کرد؛ بايد خودت را آماده کني. حالا ما در حد پيامبر که هيچ؛ در حد کمترين شاگردانشان هم قابل اين نيستيم که اصلاً فکرش را بکنيم. در حد امام هم خودمان را قابل نمي دانيم که فکرش را بکنيم؛ اما با يک آدم معمولي و مادي و اهل تلاش هاي رايج دنيوي نيز- که ممکن است مؤمن هم باشد؛ چون اين تلاش ها، با ايمان و با هيچ چيزي هم منافات ندارد- نبايد خودتان را مقايسه کنيد. سپاه، اين طوري شکل گرفت و سپاه شد؛ لذا همين طور بر خلاف محاسبات مادي و براساس ايمان به غيب پيش رفت. اصلاً سپاه تا حالا فرصتي پيدا نکرده؛ اين اولين فرصت سپاه است.
من يادم مي آيد، در اواخر سال 58 و يا اوايل سال 59- قبل از شروع جنگ- که حوادث کردستان بود، از تهران نيرو مي خواستند. در آن وقت، من در سپاه بودم. با هزار زحمت و تلفن به پادگان ولي عصر، بالاخره خبر آوردند که الحمدالله دو دستگاه ميني بوس از پادگان ولي عصر راه افتاد! دو شب و دو روز، ما يک نفر را در آن جا مأمور کرديم که بايستد و نيروها را بياورند و سوار کنند. سپاه، اين گونه شروع به جنگ کرده است. در آن زمان فرصتي نبود، در طول جنگ هم همين طور بود؛ اما الان فرصت براي خودسازي از همه جهت- هم از جهت معنوي و هم از جهات ظاهري- فراهم است. اين، مربوط به يکايک شماست.
ملت خوبي است، مجموعه ي خوبي است، همه خوبند- شکي نيست- اما وقتي خداي متعال، من تنها را به پاي حساب مي طلبد، من به تنهايي بايد بتوانم موجودي خودم را ارايه بدهم. نمي توانم بگويم ملت ما ملت خوبي بود، همه به جهاد رفتند و من هم در ميانشان بودم. نه، شما چه کار کرديد؟ همان طور که گفتم، «عليکم انفسکم» (3). خودتان را بپاييد. هر کسي بايد مواظب خودش باشد.
پي نوشت ها:
1-مزمل: 2و3و4
2-مزمل: 5
3-مائده: 105
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}