افکار سیاسی ادیب پیشاوری (1)
افکار سیاسی ادیب پیشاوری (1)
مقدمه
انقلاب مشروطه نیز از دیگر مقاطع زمانی است که با تولد مفاهیمی چون قانون، پارلمان، نظارت، مشارکت، برابری، سرآغاز جدیدی برای جامعه شخص محور و استبداد زده ایرانِ آن روز بود. در این دوره نیز علمای دینی به رسالت «آگاهی بخشی» خود عمل کردند و رهبری این نهضت را در دست داشتند. علاوه بر علمایی چون شیخ فضل الله نوری و میرزای نائینی که عملاً در صحنه حضور داشتند، عالمانی نیز بودند که با قلم سرودن اشعار نغز و پرمعنی ، از این انقلاب حمایت می کردند. « آقا سید احمد رضوی » مشهور به « ادیب پیشاوری » از زمره این عالمان است؛ اندیشوری استعمارستیز و طرف دار مشروطه مشروعه و حامی شیخ فضل الله نوری. دانشمندی که گر چه در تاریخ سیاسی ایران به نوعی «گمنام» است، اما مراجعه به اشعار وی، حکایت از بینش و درک عمیق سیاسی وی از اوضاع زمانه دارد.
این پژوهش، عهده دار بررسی افکار سیاسی این ادیب فرزانه است؛ اندیشورزی که با حضور در بطن مشروطه، به منزله یکی از ادوار مهم تاریخ سیاسی ایران، اوضاع آن زمان و انحرافات و کج روی ها را با شعر خود به تصویر کشیده و به این طریق سعی کرده است به آگاهی بخشی مردم و سیاست مداران بپردازد.
1. شرح حال ادیب پیشاوری
ادیب، در خردسالی به مکتب فرستاده شد تا به کسب علم و معرفت بپردازد. وی پس از طی مراحل ابتدایی، مشغول تحصیل مقدمات علوم و ادبیات شد. پیشاور در سال های تسلط انگلستان بر هند، روزهای خونینی را پشت سر گذاشت و به تصرف قوای انگلستان در آمد؛ چرا که برای انگلستان دارای اهمیت استراتژیک بود. «تصرف پیشاور ـ که در شمال غربی هندوستان قرار داشت سدی ایجاد کرد که از لحاظ دست اندازی بیگانگان بر هندوستان به کارگزاران دولت انگلستان در آن سرزمین، کاملاً اطمینان خاطر می داد».[7] در قیام پرشور 8ـ1857م که به «نبرد بزرگ استقلال» مشهور است پیشاور نیز حضوری پررنگ داشت. در این نبرد، خاندان ادیب، پیش آهنگ امر جهاد بودند. ادیب نیز که نوجوان بود در این جهاد شرکت داشت. با سرکوب نبرد استقلال پدر و بنی اعمام و غالب اقارب و ارحام ادیب به قتل رسیدند.[8] و ادیب با اصرار مادرش از میانه قتلگاه بیرون رفت و به کابل گریخت.[9]
وی در کابل، در محضر «آخوند ملامحمد» مشهور به «آل ناصر» به کسب علم پرداخت و سپس به غزنین رفت و دو سال و نیم در محضر «ملاسعدالدین غزنوی» دانش آموخت و چند صباحی در هرات و سپس در تربت جام اقامت گزید. سپس در مشهد نزد «میرزا عبدالرحمن مدرس»، مؤلف تاریخ خراسان و از مشاهیر مدرّسین آن شهر، به تحصیل حکمت و ریاضی پرداخت. هم چنین در محضر «آخوند ملاغلامحسین شیخ الاسلام» علوم عقلیه را فرا گرفت که به علت حدت ذهن و قوت حافظه، در علوم عقلیه بر همگان برتری یافت[10] و در علوم ادبیه نیز به علت ذوق فطری و حدّت ذهن غریزی و قوت حافظه و میل جبلّی در این فن بر اکران و اقران فائق آمد.[11] سپس در سبزوار در محضر «فیلسوف حاج ملاهادی سبزواری» و فرزندش «آخوند ملامحمد سبزواری» و در محضر «آخوند ملااسمعیل» به کسب علم پرداخت و بالاخره پس از رحلت سبزواری در 1290هـ . ق به مشهد بازگشت و به تدریس پرداخت.[12]
ادیب، مورد علاقه و ارادت «محمد سعید موتمن الملک انصاری گرمرودی»[13] بود ، که از طرف داران امیرکبیر بود و تا پایان عمر، در حد وسع خود، راه امیرکبیر را در سیاست داخلی و خارجی تعقیب می کرد. ادیب به توصیه وی در سال 1300 هجری قمری به تهران رفت[14] و تا آخر عمر در آن شهر اقامت کرد. مقام و فضل علمی و ادبی «ادیب» چنان بود که ناصرالدین شاه قاجار به ملاقات او رغبت جست و او را به حضور خود فراخواند و ذکاءالملک فروغی اول (میرزا محمدحسین خان) که از ادبا و نویسندگان وقت و «رئیس اداره انطباعات دولتی و ناظم دارالترجمه خاصه همایونی» بود در دیباچه ای که بر تاریخ بیهقی نگاشته است ادیب را «جناب سید الحکماء و سند العلماء» ، «استاد الأدباء» ، «مرجع الأشیاخ و الأفاضل» ، «مدقّق زمان»، «محقق دوران» ، «قبله اهل معرفت» و... نامیده است.[15]
2. آثار ادیب
« حضرت آیة الله حاج سید عزالدین حسینی زنجانی، به نقل از مرحوم اورنگ سخن از تعدادی کتاب و دفتر گفته اند که ادیب حاصل سال ها پژوهش و تحقیق خویش را در پاره ای از علوم، در آنها به رشته تألیف و تصنیف کشده » اما شخصی، آنها را ربوده و فروخته است.[21]
3. درک و بینش سیاسی ادیب
پشت اسلام دگر باره همی بینم خم
رایتش گشته نگونسار و شکسته پرچم
مگر آن سید احرار و سلاله زهرا
مگر آن قبله ابرار و خلاصه عالم
روی بنهضت چو خورشید به هنگام افول
که برافراشت فلک گرد جهان تیر خِیَم؟[22]
قیرگون موج زد این لُجّه خضرای بلند
که زهر سوی برانگیخته شد موج ظُلَم
ای نهفته زتن پاک خود اندر دل خاک
طاعت و علم و نکوکاری و احسان و کرم
کرد بر جان تو، نه، بر سر ما چرخ جفا
که جفا باد بر این دهر و بدین چرخ به هم!
وی هم چنین با «میرزا محمدعلی خان قوام الدوله تفرشی» که از رجال سیاسی مستقلی بود که در حوادث مشروطه با شیخ فضل الله نوری همراهی و هم گامی داشت، رابطه دوستانه داشت؛ چنان که آقای دکتر پرویز کاظمی ، نوه دختری مرحوم قوام الدوله در نامه ای که به دکتر وحیدنیا ، مدیر مجله وحید ، نوشته بود به این دوستی و همراهی اشاره کرده است.[23]
تفسیر سیاسی منظومی که ادیب از جنگ روسیه و ژاپن (1905ـ1904م) ارائه کرده ، نشان گر توجه ، درک و بینش سیاسی ادیب نسبت به اوضاع زمانه خود است. وی در این منظومه به تلاش انگلستان جهت حفظ هند از دستبرد رقیب تزاری به دست ژاپن و درخشش شوکت بریتانیا در پی شکست روسیه توجه داشته است و معتقد بود که تضعیف روسیه ، گذشته از آن که برای نهضت ملی هند، سمی مهلک است؛ برای ایران نیز نافع نیست. به اعتقاد ادیب، انگلستان ، ژاپن را برای حفاظت از گله هند به جان گرگ هار و ابله روسیه انداخته بود ، قرائن تاریخی ، خصوصاً موضعی که دولت ژاپن ، ده سال بعد به نفع متفقین و به زیان آلمان اتخاذ کرد ، مؤید نظر ادیب در این خصوص است.[24]
با شروع جنگ جهانی اول و شرکت ژاپن در جنگ به نفع روسیه ، فرانسه و انگلستان ، که دشمنان بالفعل جهان اسلام و شرق شمرده می شدند ، ادیب، خطاب به انگلستان، آن گاه که در چنگ ارتش آلمان محصور شده بود و سعی داشت تا نیروهای آمریکایی، ژاپنی و چینی را سپر بلای خود سازد، چنین سروده است:
فلک را به تو دل پر از کین بود
رخش بر تو از خشم پرچین بود
ندانی برون از دلش کینه کرد
وگر آمریکت بود پایمرد
بنزد اید از چهره چرخ، چین
نه سرهنگ جاپان[25] نه ارتنگ چین
اگر حمیتی داشت جاپان و چین
نبودی تو را ویژه خاور زمین
ادیب پیشاوری، « استعمار انگلیس را در عصر خویش، «دشمن اصلی» امت اسلام می دانست»،[26] لذا در مذمت انگلستان و استعمار آن چنین سروده است:
چو من از جوانان ایران به یاد
بیارم، بر آرم ز دل سرد باد...
چه بسیار پُر کاخ آباد جای
کنون بوم[27] آنجاست نغمه سرای
زن و مرد از دهکده کرده کوچ
شکم از خورش تی[28] تن از جامه لوچ[29]
پر از کودک و بیوه، بازار و تیم[30]
در آغوش هر جفت مرده یتیم
مگو روس، کاین فتنه انگریز[31] کرد
همه کار، این فتنه انگیز کرد[32]
وی ، سیاست خارجی انگلستان را سیاستی می دانست که مکر و افسون در تار و پود آن بود و لذا آن را برای شرقیان دیر فهم تر و فریبنده تر و خطرسازتر[33] می دانست:
رانده در بحر سیاست کشتیئی کش بادبان
از خداع و لنگرش عشوه فریبش ناخداست[34]
وی در دیوان اشعارش و قیصرنامه ، اشعار بسیاری در وصف شومی و پلیدی استعمار انگلیس و پیچیدگی و ظرافت سیاست انگلستان سروده است، گویی ادیب با این اشعار به سیاست مداران ایران و جهان اسلام ، هشدار می دهد، از جمله این اشعار وصف انگلیس به لاک پشت است:
مگر دیده باشی تو ای خوش سرود
کَشَف[35] بر کنار آمده ز آب رود
گهی سر به نای گلو در کشد
دگر باره بیرون چو اژدر[36] کشد
بدینگونه بر، خوی اهریمن است
سراندر زن و باز ببرون زن است
چو سر در کشد کینه سازی کند
چو سر بر کشد تُُرکتازی کند[37]
ادیب ، در جریان انقلاب مشروطه، نظاره گر حوادث و وقایع آن دوران بود. دیده ژرف بین و آگاه ادیب ، نظاره گر دست استعمار انگلیس در جریان مشروطه بود، لذا وی مشروطه ای را که مورد حمایت انگلستان قرار داشت نمی پسندید و به سردمداران مشروطه هشدار می داد که چنین مشروطه ای جزئی از توطئه استعمار انگلستان برای سلطه بیشتر بر ایران است، لذا در قیصرنامه درباره سیاست استعماری انگلستان در ایران عصر مشروطه می نویسد:
طمع کرده بُد دشمنِ بدسگال[38]
که بشکسته پر باد و برکنده بال!
که تا گیج[39] و مکران و کرمان خورد
رهِ آهن آنجا ز عمّان برد
به کام اندرش بود کوچ و بلوچ
گواراتر از شربت آبلوچ
حصاری کند بهر هندوستان
به کام دل و شادی دوستان
ز شش سوی افغان کند باره[40] ای
که ماند چو کودک به گهواره ای
به ایران درون کرد آشوبها
بر آکند[41] ایران به ناخوبها
به جای دگر گر بود روزگار
بگویم به توفیق پروردگار
از آن جادوئیها که انگیخت او
بسا عقد پروین[42] که بگسیخت او
ز هم بگسلانید سر رشته ها
به خرمن در، آذر[43] ز دو کشته ها
گروهی ندانسته انجام کار
فتادند در یکدگر گرگ وار
پي نوشت :
* دانش آموخته حوزه علمیه و کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع).
* مأخذ اصلی استفاده شده: علی ابوالحسنی (منذر)، آینه دار طلعت یار (زندگی نامه و اشعار ادیب پیشاوری) (تهران: 1373، چاپ دوم، نشر عبرت). پی نوشت های بعدی به نقل از همین مأخذ است که برای رعایت اختصار از ذکر «به نقل از» خودداری می شود.
1. شهر پیشاور یکی از مراکز مهم نشر زبان و ادبیات فارسی در ادوار بعد از اسلام بوده است: محمد معین، فرهنگ فارسی (تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر، 1360، چاپ چهارم) ج 5، ص 364، به نقل از: علی ابوالحسنی (منذر)، آینه دار طلعت یار (زندگی نامه و اشعار ادیب پیشاوری) (تهران: نشر عبرت، 1380).
2. یحیی آرین پور، از صبا تا نیما، (تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی، با همکاری موسسه انتشارات فرانکلین، چاپ پنجم، 1357) ج 2، ص 317.
3. علی عبدالرسولی، دیوان ادیب پیشاوری (تهران: سلسله نشریات ما، 1362، چاپ دوم) ص2.
4. همان، ص 2.
5. همان، ص 2.
6. همان، ص 3.
7. ابوالقاسم طاهری، تاریخ روابط بازرگانی و سیاسی ایران و انگلستان از دوران فرمانروایی مغولان تا پایان عهد قاجاریه (تهران: انجمن آثار ملی، بی تا، 1356) ج 2، ص370.
8. علی عبدالرسولی، مقدمه دیوان ادیب پیشاوری، ص 3.
9. علی ابوالحسنی، پیشین، ص 36.
10. عبدالرحمن پارسا تویسرکانی، مجله وحید (خاطرات)، دوره جدید، شماره 3، مقاله خاطره های ادبی ـ ادیب پیشاوری، 1350، ص 103.
11. علی عبدالرسولی، مقدمه دیوان ادیب پیشاوری، ص 3.
12. علی ابوالحسنی، پیشین، ص 39.
13. وی از خاندان خواجه عبدالله انصاری است و از پروردگان مرحوم میرزا تقی خان امیرکبیر و وزیر امور خارجه ناصرالدین شاه و همواره پاسدار حقوق و مصالح اسلام و ایران بود و در این راه، هر از چند گاه، فریاد اعتراض یکی از سفارتخانه های غربی را بر ضد خویش بر می انگیخت. وی در جریان قرارداد رویتر، از مخالفین جدی میرزا حسن خان سپهسالار بود و در ایام اقامت ادیب در مشهد در حقیقت، به اسم نیابت تولیت آستان قدس، روزگار تبعید محترمانه خویش را می گذراند. از تلاش های ارزنده وی می توان، زمینه سازی جهت تدوین و اجرای یک قانون اساسی جامع بر پایه فقه شیعی که مع الأسف با مرگ وی نافرجام ماند را نام برد. علی ابوالحسنی، پیشین، ص 584.
14. علی ابوالحسنی، پیشین، ص 40.
15. علی ابوالحسنی، همان، ص 41.
16. این رساله در پایان دیوان ادیب (طبع و تحشیه عبدالرسولی) به چاپ رسیده است.
17. در این رساله، ادیب نثراً و نظماً به تشریح بعضی از اشعار و تصحیح برخی از اغلاط دیوان ناصرخسرو و احیاناً نقد پاره ای از نقطه نظرات وی پرداخته است. این رساله نیز به همت مرحوم عبدالرسولی در پایان دیوان ادیب به طبع رسیده است.
18. نسخه خطی شماره 13768 کتابخانه مجلس شورای ملی سابق (بهارستان) خط مرحوم عبرت نائینی است.
19. این اثر ناتمام مانده است.
20. علی ابوالحسنی، پیشین، ص 223.
21. همان، ص 224ـ223
22. خِیَم: خیمه ها.
23. علی ابوالحسنی، پیشین، ص 50.
24. همان، ص 63ـ61.
25. در اصل: جاپان.
26. علی ابوالحسنی، پیشین، ص 68.
27. بوم: جغد.
28. تی : تهی و خالی.
29. لوچ: برهنه.
30. تیم: کاروانسرا.
31. انگریز: انگلیس.
32. قیصرنامه، ص 280ـ279.
33. علی ابوالحسنی، پیشین، ص 69.
34. دیوان ادیب، ص 17.
35. کَشَف: لاک پشت.
36. اژدر: اژدها.
37. قیصرنامه، ص 317.
38. بدسگال: بد اندیش و بدخواه.
39. گیج: نام ولایتی است نزدیک سیستان (در نخسه خطی عبرت: «گنج»).
40. باره: دژ، حصار.
41. برآکند: پر ساخت.
42. عقد پروین: خوشه پروین، ثریا.
43. آذر: آتش.
/ن
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}