نداي آسماني (4)

نويسنده:سيد حسن زماني




محور دوم. پيامدهاي نداي آسماني

هنگامي كه توسط جبرئيل امين عليه السلام ندا داده مي‌شود، واكنش ابتدايي مخاطبان، خضوع و ايمان همراه تعجب توأم با ترس است که در فصل پيشين بيان شد؛ ولي بعد از ساعاتي، واكنش واقعي اهل ايمان و کفر روشن مي‌شود. همچنين بعد از اين ندا، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از پرده غيبت بيرون مي‌آيد. در اين فصل به بيان پيامدهاي ندا مي‌پردازيم:

الف. خروج حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف

نداي آسماني، اعلان ظهور و آمدن امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است؛ پس اولين پيامد آن، بايد ظهور حضرت باشد. در روايتي از ابوبصير از امام جعفر صادق عليه السلام نقل شده است: «و يخرج القائم مما يسمع و هي صيحة جبرئيل عليه السلام؛ حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف وقتي ندا را مي‌شنود، ظاهر مي‌شود و آن، صداي جبرئيل امين عليه السلام است» (نعماني، همان: ص301).
احاديث ديگري نيز بر ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بعد از صيحه آسماني دلالت مي‌کنند (نعماني، همان: ص262؛ صدوق، همان: ج1، ص603؛ مفيد، همان: ص208).

ب. واكنش اهل ايمان

نداي آسماني، بشارتي براي مؤمنان است. پس از قرن‌ها انتظار، حجت خداوند و نگين آفرينش از پرده غيبت بيرون آمده و با ظهورش، جهان را نوراني خواهد کرد؛ از اين‌رو چنين روزي براي مؤمنان، روز سرور و شادي خواهد بود. در حديثي مي‌خوانيم: «الا ذلک يوم فيه سرور ولد علي و شيعته؛ آگاه باشيد، آن روز )= روز اعلان نداي آسماني( روز شادي فرزندان علي عليه السلام و شيعه او است (نعماني، همان: ص144).

ج. واكنش کافران

کافران و معاندان، وقتي مي‌شنوند به نام مبارک حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ندا داده مي‌شود، مي‌فهمند وقت نابودي حکومت‌هاي ظالم آنان فرا رسيده است و برابر کسي هستند که قدرت آسماني با اوست و توان مقابله با او را ندارند. آنان ابتدا به ناتواني خود اقرار مي‌كنند؛ ولي ـ همچون ابليس لعين که مي‌دانست مقابل پروردگار متعال ايستادن، يعني نابودي و با اين حال به جاي توبه، گردنکشي کرد و بر انحراف خود افزود ـ بر لجاجت خود مي‌افزايند و مقابل حضرت، صف آرايي مي‌کنند و نبردهاي آن امام معصوم با چنين افرادي خواهد بود.
در احاديث اهل‌بيت عليه السلام، روز اعلان ندا، روز سختي براي کافران شمرده شده است: «عذاباً علي الکافرين» (صدوق، همان: ج2، ص59؛ اربلي، 1381: ص524؛ حسيني، همان: ص708).

د. نداي ابليس

اگر نداي آسماني، فقط توسط جبرئيل امين عليه السلام داده مي‌شد، همگان برابر آن سر تسليم فرود مي‌آوردند. در روايتي از زراره بن اعين مي‌خوانيم: به امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم: «تعجب مي‌کنم، خدا شما را سلامت بدارد! با وجود عجايبي چون خسف بيداء سپاه )سفياني( و ندايي که از آسمان است، چگونه باز با حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌جنگند؟» حضرت فرمود: «همانا شيطان آنان را رها نمي‌کند، تا اينکه ندا مي‌دهد، همان‌طور که بر رسول خدا صلي الله عليه و آله در روز عقبه[2] ندا داد» (نعماني، همان: ص273).
اكنون سؤال اين است كه آيا شيطان مي‌تواند معجزه‌اي بياورد و با اين عمل، به مقابله با حجت‌هاي الهي بپردازد و مردم را گمراه کند؟
يكي از انديشوران، با بيان دو مقدمه، نداي ابليس را نمي‌پذيرد.
مقدمه اول: تعداد روايات دلالت کننده بر نداي باطل، نسبت به تعداد اخبار نداي حق، بسيار کم است. مقدمه دوم: اگر ما ظهور اولي اين اخبار را بنا بر فهم تقليدي بپذيريم، صادر شدن نداي باطل، به شکل اعجازي و متافيزيکي، معجزه‌اي صادر شده از جانب باطل است.
ايشان در ادامه، معجزه از طرف باطل را به دليل فريفتن انسان‌ها و سوق دادن آنان به سوي انحراف و جهالت، بر خداوند محال مي‌شمرد و سپس مي‌گويد:
وقتي اين دو مقدمه تام است، لازم است اين اخبار را کنار بگذاريم؛ زيرا اين روايات کم هستند و دلالت بر امر محالي مي‌کنند؛ پس عمل کردن به آن‌ها محال است (صدر، 1412: ص132).
در پاسخ اين عالم مي‌توان گفت:
اولاً بيش از پانزده حديث که تعدادي از آن‌ها از حيث سند، معتبر هستند دربارة نداي ابليس آمده است (صدوق، همان: ص555 و556 و558؛ نعماني، همان: ص262 و267 و269 و272 و274؛ طوسي، همان: ص435 و461؛ كليني، همان: ج8، ص177 و258؛ مفيد، 1413، ص358).
به راحتي نمي‌توان اين روايات را کنار گذاشت. اين اخبار، در مقايسه با اخبار نداي آسماني و معرفي نام و نسب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کمتر است؛ ولي در صورت عدم تعارض، نمي‌توان آن‌ها را ترک کرد.
ثانياً در اخبار نداي آسماني، عبارت‌هايي دال بر همگاني بودن و شنيدن هر قومي با زبانشان وجود داشت؛ ولي در اخبار نداي ابليس، عبارتي که همگاني بودن آن را برساند، وجود ندارد، مگر اين‌که از روي تقابل با نداي آسماني، قايل به فراگير بودن آن شويم؛ از اين‌رو نداي ابليس، مانند سحر جادوگران مقابل معجزه حضرت موسي عليه السلام است؛ يعني به وضوح، حق از باطل مشخص است؛ ولي اهل باطل به دنبال بهانه‌اي هستند، تا به حق نگروند و جبهه‌اي مقابل آن تشکيل دهند. اگر نام «ابليس» در بيشتر اخبار نداي شيطاني نيامده بود، قائل به نداي شيطاني انسي مي‌شديم و آن را به وسيله ابزار ساخت بشر معرفي مي‌کرديم. همچنين در دو روايت، اين ندا به نداي ابليس در جمره عقبه بر ضد رسول خدا صلي الله عليه و آله تشبيه شده است (صدوق، همان: ج2، ص555؛ نعماني، همان: ص273).
در روايتي از امام محمد باقر عليه السلام مي‌خوانيم:
همانا امر ما روشن‌تر از اين خورشيد است. سپس فرمود: منادي از آسمان ندا مي‌دهد به نام فلان بن فلان که او امام است و ابليس ـ لعنت خدا بر او باد ـ از زمين ندا مي‌دهد، همان‌طور که شب عقبه بر ضد رسول خدا صلي الله عليه و آله ندا داد (صدوق، همان: ج2، ص555).
در اين حديث، امر اهل‌بيت عليه السلام در آخر الزمان «أبين من الشمس» معرفي شده است و اين مطلب، نشانگر شناسايي راحت نداي آسماني از نداي ابليس است. اگر کسي خود مشکل نداشته باشد، دنباله روي از نداي حق، آسان خواهد بود.
اينك به معرفي اجمالي نداي ابليس مي‌پردازيم:

نخست. ويژگي‌هاي نداي ابليس

از ميان احاديث مطرح کننده نداي شيطاني، بيشتر آن‌ها منادي را «ابليس» معرفي مي‌کنند که نيمي از آن‌ها، سندشان معتبر است[3].
مکان نداي ابليس، زمين معرفي شده است. در روايتي كه از عبدالله بن سنان از امام جعفر صادق عليه السلام نقل شده است، صوت او از آسمان معرفي مي‌شود. در اين حديث چنين آمده است: «ابليس لعين از زمين بالا مي‌رود، تا اين‌که ناپديد مي‌شود و سپس ندا مي‌دهد» (نعماني، همان: ص269). روايت ديگري نيز به اين مضمون وارد شده است. به سبب روايات ديگر که دال بر زميني بودن نداي ابليس است، مي‌توان از اين دو حديث، صرف نظر کرد يا اين‌که بگوييم به دليل باطل بودن نداي ابليس، اين ندا ـ كه از آسمان پخش مي‌شود ـ زميني معرفي شده است و در مقابل، نداي آسماني، هم از آسمان است، هم به دليل بر حق بودن آن، آسماني معرفي شده است. مؤيد اين مطلب روايتي است که از هشام بن سالم از امام جعفر صادق عليه السلام نقل شده است. در اين حديث آمده است: «واحدة من السماء و واحدة من ابليس» (نعماني، همان: ص274). اين روايت، به جاي زميني معرفي کردن نداي ابليس، آن را از ابليس معرفي مي‌کند. گويي مراد از آسماني بودن نداي آسماني، حقانيت آن است که اين گونه يکي آسماني و يکي از ابليس در مقابل هم مطرح مي‌شوند.
بيشتر احاديث، زمان نداي شيطاني را آخر روز مي‌دانند (نعماني، همان: ص262؛ صدوق، همان: ج2، ص558؛ طوسي، همان: ص435 و454). و احاديثي، زمان آن را فرداي نداي آسماني معرفي مي‌كنند (نعماني، همان: ص267 و269). بنابر تکرار نداي آسماني در شب و اول روز بيست و سوم، نداي ابليس به نسبت هر يک، زمان متفاوتي پيدا مي‌کند و تفاوت مطرح شده در اين احاديث مي‌تواند از اين جهت باشد؛ ولي نقطه اشتراك اين روايات، متأخر بودن نداي ابليس، در مقايسه با نداي آسماني است؛ يعني نداي آسماني ـ چه يک بار باشد يا دو بار ـ قبل از نداي ابليس واقع مي‌شود و نداي ابليس، واكنشي مقابل آن است.
محتواي نداي ابليس بر مظلوميت خليفه سوم و به ناحق ريخته شدن خون او و طلب خونخواهي براي او زير پرچم سفياني است که از دودمان بني اميه مي‌باشد. بيش از ده حديث، به محتواي نداي ابليس اشاره دارند (نعماني، همان: ص262 و267 و269 و272؛ طوسي، همان: ص435؛ صدوق، همان: ج2، ص558). به نظر مي‌رسد با توجه به کثرت مسلماناني که عثمان بن عفان را به عنوان خليفه سوم قبول دارند، مطرح كردن حقانيت وي به دليل دستيابي به وجاهتي براي سفياني ميان مسلمانان باشد و آنان دنباله رو سفياني شده يا حداقل دچار شک و ترديد شوند و از همراهي با حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کناره گيرند. مي‌توان گفت آن هنگام ابليس دستمايه‌اي بهتر از اين براي تقويت جبهه باطل به فرماندهي سفياني ندارد.

دوم. هدف از نداي ابليس

نداي ابليس، پايان روزي که نداي آسماني در آن اتفاق مي‌افتد يا فرداي آن روز، نشان از واكنش سريع اهل باطل به سرکردگي ابليس است و هدف آن جلوگيري از تأثير نداي آسماني و ترديد در دل شنوندگان آن است. احاديثي با عبارت‌هاي «ليشکک الناس و يفتنهم» و «يشکک الناس» به اين مطلب اشاره دارند (نعماني، همان: ص262؛ صدوق، همان: ج2، ص556).

سوم. تأثير نداي ابليس

نداي ابليس، باعث شک و ترديد در دل اهل باطل و بازگشتن آنان از پذيرش نداي آسماني مي‌شود. عبارت «فعند ذلک يرتاب المبطلون» در چند حديث تکرار شده است که نشان از شک اهل باطل، بعد از شنيدن نداي ابليس دارد (طوسي، همان: ص435 و454؛ صدوق، همان: ج2، ص558).
طبق برخي احاديث، اهل باطل، نداي آسماني را سحري از جانب اهل‌بيت عليه السلام مطرح مي‌کنند و از آن باز گشته و با نداي ابليس دلگرم مي‌شوند و به دنبال مقابله با نداي آسماني و اهل حق مي‌افتند؛ ولي اهل ايمان، ثابت قدم مي‌مانند و نداي شيطان در آنان تأثيري نمي‌گذارد (نعماني، همان: ص267).

خاتمه

نداي آسماني را مي‌توان به وسيلة مقدم بودن بر نداي ابليس و آگاهي قبلي از رخ دادن آن و نيز از روي محتواي آن شناخت؛ زيرا نداي آسماني به معرفي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌پردازد؛ کسي که همة مسلمانان به آن عقيده دارند و او را از فرزندان حضرت فاطمه عليها السلام مي‌دانند؛ در حالي که نداي ابليس، مردم را به سوي فردي از بني اميه فرا مي‌خواند. براي شناخت ندا توسط مردم، وظيفه عالمان دين را نبايد فراموش کرد که بايد اين آگاهي‌ها را در آن زمان به مردم برسانند. اين مطالب در احاديث اهل‌بيت عليه السلام مطرح شده است (نعماني، همان: ص262 و267 و 269 و 272 و273 و274؛ كليني، همان: ج8، ص208).
به دنبال اعلان نداي آسماني، وظيفه ما گوش دادن به محتواي آن و دنباله روي از آن است که در احاديث، عبارت‌هايي چون: «فرحم الله من اعتبر بذلک الصوت فاجاب» (نعماني، همان: ص262) يا «و اسمعوا و اطيعوا» (صدوق، همان: ج2، ص558) يا «فاتبعوا الصوت الاول» (نعماني، همان: ص270) اين مطلب را مي‌رساند.
نداهاي ديگري در روايات اهل‌بيت عليه السلام با عنوان نداي بعد از بيعت جبرئيل عليه السلام با حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در کنار کعبه (صدوق، همان: ج2، ص589؛ عياشي؛ 1380: ج2، ص254) و نداي قبل از پايان دنيا (نعماني، همان: ص335؛ عياشي، همان: ج1، ص207) مطرح شده‌اند که به دليل کمي روايت دربارة آن‌ها و نبود حوصله اين نوشتار متذکرشان نمي‌شويم.
در پايان، اين نکته قابل ذکر است که عامه نيز نداي آسماني را مطرح كرده‌اند. آنان قايل به سه صوت هستند: اولين آن‌ها، صوتي بدون محتوا در نيمه ماه مبارک رمضان (حاكم نيشابوري، 1411: 4، 563) و دومين آن‌ها، نداي آسماني با محتوا که به معرفي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌پردازد (اموي داني، بي‌تا: 268) و سومي نداي بعد از خروج حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است که فرشته‌اي بالاي سرش ندا مي‌دهد (ابن عدي، 1409: ج5، ص296). بررسي و به تفصيل سخن گفتن از آن‌ها، نوشتار ديگري مي‌طلبد.

پی نوشت ها :

[2] . وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله در جمره عقبه با اهل يثرب مشغول بستن پيمان بود، ابليس با نداي خود اهل مكه را براي مقابله با پيامبر صلي الله عليه و آله با خبر كرد.
[3] . منبع اين روايات در بحث ويژگي‌هاي نداي ابليس به تدريج ذكر مي‌شود.

منابع تحقیق :
1. ابن عدي، عبدالله، الکامل، لبنان، دارالفکر، 1409 ق.
2. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، لبنان، دار صادر، بي‌تا.
3. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السيرة النبوية، لبنان، دارالمعرفة، بي تا.
4. ابوالفتوح رازي، حسين بن علي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهد، آستان قدس رضوي، 1408ق.
5. اربلي، علي بن عيسي، کشف الغمه، تبريز، مکتبة بني هاشمي، 1381ق.
6. اموي داني، عثمان بن سعيد، السنن الواردة في الفتن، اردن، بيت الافکار الدوليه، بي‌تا.
7. بحراني، هاشم، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت، 1416ق.
8. بحراني، هاشم، المحجة فيما نزل في القائم الحجة، قم، بي‌جا، بي‌تا.
9. حاکم نيشابوري، محمد بن عبدالله، المستدرک علي الصحيحين، لبنان، دارالکتب العلميه، 1411 ق.
10. حر عاملي، محمد بن حسن، اثبات الهداة، قم، العلميه، بي‌تا.
11. حسيني، شرف‌الدين، تأويل الآيات الظاهره، قم، اسلامي، 1409ق.
12. حميري، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، تهران، کتابخانه نينوا، بي تا.
13. خراساني، جواد، مهدي منتظر، تهران، لاهوت، 1384ش.
14. خزاز قمي، علي بن محمد، کفاية الاثر، قم، بيدار، 1401ق.
15. خصيبي، حسين بن حمدان، الهداية الکبري، لبنان، البلاغ،1419ق.
16. دمشقي، اسماعيل بن عمر بن کثير، البداية و النهاية، لبنان، دار الفکر، 1407 ق.
17. راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، بيروت، دارالمعرفة، بي‌تا.
18. راوندي، قطب الدين، قصص الانبياء، مشهد، بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي، 1409 ق.
19. شيخ صدوق، محمد بن علي بابويه، عيون اخبار الرضا، بي‌جا، جهان، 1378ق.
20. شيخ صدوق، محمد بن علي بابويه، کمال الدين و تمام النعمه، قم، سازمان چاپ و نشر دار الحديث، 1380 ش.
21. شيخ صدوق، محمد بن علي بابويه، من لايحضره الفقيه، قم، اسلامي، 1413ق.
22. شيخ طوسي، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، لبنان، دار احياء التراث العربي، بي‌تا.
23. شيخ طوسي، محمد بن حسن، التهذيب، تهران، دارالکتب اسلاميه، 1365 ش.
24. شيخ طوسي، محمد بن حسن، الغيبه، قم، معارف الاسلامي، 1425 ق.
25. شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، اختصاص، قم،کنگره شيخ مفيد، 1413 ق.
26. شيخ مفيد، محمد بن محمد نعمان، الارشاد، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413 ق.
27. صدر، محمد، تاريخ ما بعد الظهور، لبنان، دارالتعارف للمطبوعات، 1412ق.
28. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، اسلامي، 1417ق.
29. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوک، لبنان، دارالتراث، 1387 ق.
30. طريحي، فخر الدين، مجمع البحرين، تهران، مرتضوي، 1362ش.
31. عاملي، جعفر مرتضي، دراسة في علامات الظهورو الجزيرة الخضراء، قم، جبل عامل الاسلامي،1412ق.
32. عياشي، محمد بن مسعود، تفسير العياشي، تهران، چاپخانه علميه، 1380 ق.
33.فراهيدي، خليل بن احمد، العين، بي جا، دارالهجرة، 1409 ق.
34. قزويني، محمد کاظم، الامام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، من المهد الي الظهور، قم، محلاتي، 1380 ش.
35. قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، قم، دارالكتاب، 1404ق.
36. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، لبنان، دار الاضواء، 1405ق.
37. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، لبنان، مؤسسه الوفاء، 1404 ق.
38. مروزي، نعيم بن حماد، الفتن، لبنان، دارالکتب العليمه، 1423ق.
39. مسعودي، علي بن الحسين، اثبات الوصيّه، لبنان، دارالأضواء، 1409ق.
40. معتزلي، عبدالمجيد بن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آيت الله مرعشي، 1404 ق.
41. مکارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالکتاب اسلاميه، 1374 ش.
42. موسوي اصفهاني، محمد، مکيال المکارم، قم، ايران نگين، 1381 ش.
43. نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبه، قم، مدين، 1426.