17 تیر 1389 / 25 رجب 1431 / 8 جولای 2010

ايران، قبل از جنگ جهاني دوم، تحت نفوذ سياست استعماري انگليس بود و قدرت متمركز رضاخان، اداره مملكت را با استبداد تمام برعهده داشت. با روي كار آمدن آتاتورك در تركيه، با تحريك انگلستان و براي اين كه شوروي در حلقه محاصره قرار داشته باشد، در هفدهم تيرماه 1316 ش برابر با هشتم ژوئيه 1937 م، پيمان دوستي و عدم تجاوز بين ايران، تركيه، افغانستان و عراق در كاخ سعدآباد تهران به امضا رسيد. به موجب اين پيمان، اين دولت‏ها متعهد شدند كه سياست خارجي هماهنگي داشته باشند و در مقابله با خطر كمونيسم كه هر يك از دولت‏هاي آنان را تهديد كند، همديگر را مورد حمايت قرار دهند. همچنين دولت‏هاي عضو ضمن اين كه نبايد در امور داخلي هم دخالت كنند، بايد در كليه اختلافات بين المللي كه با منافع آنان مربوط است، مشورت نمايند و عليه هم، عمليات تجاوزكارانه نداشته باشند. اما درعمل، اين پيمان، توخالي و پوچ بود و ايران خود همكاري وسيعي با آلمان كه شريك شوروي بود، داشت و كارشناسان آلماني در مؤسسات بسياري در ايران خدمت مي‏كردند.
استاد احمد نجفي زنجاني مشهور به معصومي يا معصومي خوشنويس در سال 1287 ش در نجف اشرف به دنيا آمد. از آن‏جا كه وي به آموختن فنون خط علاقه داشت، ضمن تحصيل، به فراگيري اين هنر پرداخت و در 25 سالگي در زمره خوشنويسان عصر درآمد و به كتيبه‏نويسي روي آورد. كتيبه‏هاي درب طلاي بارگاه امام علي(علیه السلام)، كتابخانه حضرت امير(علیه السلام)، درب نقره حرم سامرا، ضريح آرامگاه مسلم بن عقيل در كوفه، ضريح حضرت عبدالعظيم(علیه السلام) در شهر ري، ضريح حضرت رقيه(سلام الله عليها) در شام، ضريح امام رضا(علیه السلام) و كتيبه‏هاي مسجد اعظم و مسجد آيينه و موزه قم و ده‏ها اثر ارزشمند در داخل و خارج از كشور به دست توانا و هنرمند اين استاد گرانقدر نگاشته شده است. علاوه بر اين، به دستور وزارت فرهنگ، عموم اصلاحات كتيبه‏هاي تاريخي در سراسر كشور و شجره‏نامه‏هاي انساب سادات و استنساخ كتب قيمتي و تكميل قرآن‏هاي خطي و گرانبها توسط وي انجام گرفت. استاد معصومي از خوشنويساني است كه در نوشتن انواع خط از قبيل نسخ، ثلث، رقاع، كوفي، نستعليق، شكسته، طغرا و... مهارت داشت. وي در انجمن خوشنويسان ايران به سمت استادي در امر تعليم خط ثلث مشغول و تا پايان عمر در اين خدمت بود. قرآن، مفاتيح الجنان، مناسك حج، رسم المشق و غيره از جمله كتابت‏هاي اوست. اين خوشنويس برجسته به هنگام فوت 74 سال داشت.
آيت‏اللَّه شيخ محمدمهدي رباني املشي در سال 1313 شمسي (نيمه شعبان 1353 ق) در خانواده روحاني در قم متولد شد. وي در خدمت پدرش مراتب علمي خويش را آغاز و پس از طي مراحل مقدماتي و سطح علوم حوزوي، از محضر بزرگاني چون آيت‏اللَّه بروجردي و امام خميني(رحمة الله علیه) استفاده نمود. آيت اللَّه رباني از 17 سالگي در مسير امور سياسي قرار گرفت و در قيام 15 خرداد 1342 فعالانه در خدمت نهضت اسلامي بود. وي با انجام سفرهاي مختلف، به سخنراني‏هاي تندي عليه رژيم مي‏پرداخت و در اين راه متحمل شش سال زندان و شكنجه و شش سال تبعيد گرديد. آيت‏اللَّه رباني املشي يكي از اعضاي فعال جامعه مدرسين حوزه علميه قم به شمار مي‏رفت و پس از پيروزي انقلاب مسئوليت‏هاي مختلفي را عهده‏دار بود كه عضويت در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، دادستاني كل كشور، عضويت شوراي عالي قضايي، عضويت در شوراي نگهبان و نمايندگي مجلس خبرگان از آن جمله‏اند. سرانجام اين عالم رباني و مجاهد نستوه، پس از سال‏ها فعاليت و مبارزه خالصانه در راه اسلام، در بامداد هفدهم تيرماه 1364 ش در اثر يك بيماري رنج آور كه زمينه آن را دشمنان اسلام و انقلاب در او به وجود آورده بودند، در 51 سالگي به شهادت رسيد و در حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله عليها) به خاك سپرده شد.
محمدعلي ناصح، متخلص به ناصح در سال 1278 در تهران به دنيا آمد و علاوه بر فراگيري علوم جديد به آموختن علوم قديمه نيز پرداخت. ناصح از سال 1297 كه انجمن ادبي ايران به همت وحيد دستگردي در تهران تأسيس شد از اعضاي آن بود. او بعدها رياست اين انجمن را تا پايان عمر به عهده گرفت. شرح بوستان سعدي، شرح حال خاقاني شرواني و نيز ديوان اشعار، از او به جاي مانده است. محمدعلي ناصح به هنگام فوت، 87 سال داشت.
آيت‏اللَّه سيدمحمدحسين حسيني تهراني در سال 1305 ش (1345 ق) در تهران در بيت علم و فضل ديده به جهان گشود. وي در نوجواني وارد حوزه علميه قم شد و از محضر علماي بزرگي چون آيات عظام سيد حسين بروجردي، سيد محمد محقق داماد و علامه طباطبايي بهره برد. سيد محمد حسين سپس در 25 سالگي به نجف رفت و از استاداني نظير حضرات آيات: سيد ابوالقاسم خويي و سيد محمود شاهرودي بهره‏ها برد. وي پس از هفت سال و طي مدارج عالي علمي به تهران بازگشت و به اشاعه مكتب تشيع و ابلاغ رسالت ديني همت گماشت. آيت اللَّه حسيني تهراني پس از پيروزي انقلاب اسلامي به مشهد عزيمت كرد و به تدريس و تربيت شاگردان و راهنمايي مؤمنين پرداخت. از اين عالم بزرگوار بيش از 40 عنوان كتاب در 75 جلد برجاي مانده است كه از مطالعه آن‏ها، تبحّر فراوان مؤلف در علوم مختلف اسلامي همچون: كلام، فقه، اصول، تفسير، حديث، تاريخ، تراجم، حكمت، فلسفه، سياست، ادبيات، طب، عرفان و اخلاق نمودار است. از جمله آثار اين عالم بزرگوار عبارتند از: امام‏شناسي در 18 جلد، معادشناسي در 10 جلد، مهر تابان، روح مجرد و نيز نور ملكوت قرآن در 4 جلد. اين عالم فرزانه سرانجام در 17 تير 1374 ش برابر با 9 صفر 1416 ق در 69 سالگي دار فاني را وداع گفت و پس از تشييعي با شكوه در صحن مطهر حضرت امام رضا(علیه السلام) مدفون گرديد.
آيت‏اللَّه حاج شيخ محمد اسماعيل صائني زنجاني، در سال 1311ش (1351ق) در بيت علم و تقوا و فضيلت در زنجان زاده شد و پس از طي مقدمات و سطوح حوزوي، در هجده سالگي عازم حوزه علميه قم گرديد. ايشان در قم از محضر پر فيض حضرات آيات: سيد حسين بروجردي، سيد محمد محقق داماد و حضرت امام خميني(ره) بهره برد و همزمان، از علامه سيد محمد حسين طباطبايي، دوره كامل اسفار، اصول فلسفه و روش رئاليسم را فرا گرفت. آيت‏اللَّه صائني از آن پس، حلقه درس خود را تشكيل داد و به تدريس فلسفه و سطوح عالي حوزه همت گماشت. وي پس از 14 سال اقامت در قم، در سال 1343ش، به اصرار اهالي متدين زنجان به زادگاه خود بازگشت و تا پايان عمر خويش، به مدت حدود 35 سال به ترويج دين و تعظيم شعائر مذهبي مشغول گرديد. آيت‏اللَّه صائني زنجاني در اين زمان طولاني موفق شد فقه و اصول، فلسفه، كلام، تفسير قرآن و نهج‏البلاغه و مباحث اخلاقي را به شمار زيادي از فضلا و طلاب علوم ديني و نسل جوان آموزش دهد و منشا خدمات فراواني گردد. از اين حكيم گرانقدر آثاري بر جاي مانده كه تقريرات درس فقه و اصول آيت‏اللَّه محقق داماد از آن جمله است. اين عالم بزرگوار سرانجام پس از عمري خدمت به ساحت دين و ترويج مذهب، در هفدهم تيرماه 1377ش برابر با پانزدهم ربيع‏الاول 1419ق در شصت و شش سالگي دار فاني را وداع گفت و پس از تشييعي با شكوه، در زنجان به خاك سپرده شد.
آيت اللَّه دكتر شيخ مهدي حائري يزدي درسال 1301ش (1341ق) در بيت علم و تقوا و فضيلت، از صُلب آيت اللَّه العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، مؤسس عالي قدر حوزه علميه قم، به دنيا آمد. وي پس از گذراندن مقدمات و سطوح عاليه در اين شهر نزد برادر بزرگوارش، آيت اللَّه مرتضي حائري و آيت اللَّه سيد محمدرضا گلپايگاني، در محضر پر فيض حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) ، به آموختن متون كلامي و فلسفي و نزد آيات عظام: سيدمحمد حجت كوه كمره‏اي، سيدمحمدتقي خوانساري و سيد حسين بروجردي به فراگيري دروس خارج فقه و اصول پرداخت و مباني علمي خويش را استوار ساخت. آيت اللَّه مهدي حائري، در سال 1329 ش، با تصويب آيت اللَّه بروجردي، براي نظارت بر متون درسي ديني و فرهنگ كشور به تهران رفت و همزمان به تحصيل فقه در محضر آيت اللَّه سيد احمد خوانساري و فلسفه اسلامي نزد حكيم علامه، ميرزا مهدي آشتياني همت گماشت. او در سال 1339 ش، به نمايندگي آيت اللَّه بروجردي، رهسپار آمريكا شد و رسيدگي به امور شيعيان آنجا را برعهده گرفت. اين عالم بزرگوار، در آمريكا به تاليف، تدريس و انجام وظايف ديني و نيز تحصيل فلسفه غرب اشتغال ورزيد و دوره دكتراي خود را در دانشگاه ميشيگان و تورنتو با درجه ممتاز گذرانيد. آيت‏اللَّه مهدي حائري در سال‏هاي اقامت در آمريكا ضمن تدريس فقه، فلسفه و ادبيات فارسي در دانشگاه‏هاي آمريكا، در ده‏ها سمينار و كنفرانس علمي و فلسفي شركت جُست و با ايراد سخنراني‏هاي متعدد، استواري و عظمت فلسفه و كلام اسلامي را در محافل غرب به همگان نماياند. ايشان در سال 1358 به ايران بازگشت و به كارهاي علمي خود ادامه داد. كاوش‏هاي عقل نظري، علوم قرآن، متافيزيك و حكمت و حكومت، برخي از آثار اين استاد فرهيخته به شمار مي‏روند. سرانجام آن فيلسوف بزرگ در 17 تيرماه 1378 برابر با 14 ربيع الاول 1420 ق در 77 سالگي بدرود حيات گفت و در حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله عليها) به خاك سپرده شد.
در زمان امامت امام موسي كاظم(علیه السلام) شرايط براي مبارزه‏ي منفي و قيام علمي و ارشاد مردم، آماده بود. با توجه به اين وضعيت، آن امام بزرگوار، فعاليت خويش را در دو جبهه آغاز فرمود. يكي مبارزه‏ي منفي و عدم تسليم در برابر طاغوت و متنفّر كردن مردم از دستگاه ظلم و جور و ديگري در جهت ارشاد و هدايت مردم و نشر احكام و تربيت شاگردان. امام كاظم(علیه السلام) در اين راه سختي‏هاي فراواني را متحمل شده و ساليان طولاني در زندان هارون، خليفه‏ي ستمكار عباسي محبوس گرديد. سرانجام حضرت امام موسي كاظم(علیه السلام) پس از پنجاه و پنج سال زندگي و سي و پنج سال امامت در حالي كه سال‏هاي زيادي از دوران امامت را در زندان ستم هارون الرشيد عباسي گذرانده بود به دستور خليفه و توسط زندانبان قَسيُّ القلبي به نام سِندي بن شاهِك مسموم شده و به شهادت رسيد. شهادت آن امام بزرگوار در زندان بغداد صورت گرفت و بدن مطهرش را در نزديكي بغداد و در محلّي كه امروزه به كاظمين مشهور است به خاك سپردند.
نورالدين شاه نعمت اللَّه بن سيدعبداللَّه‏كرماني معروف به شاه نعمت اللَّه ولي، از بزرگان عرفاي نامدار شيعه‏ي قرن نهم هجري، در حدود سال 730 ق در كرمان به دنيا آمد. وي از معاشران سيدشريف جرجاني و حافظ شيرازي بود و در حرمين شريفين (مكه و مدينه) در خدمت عبداللَّه يافعي تن به رياضات شاقه و مجاهدات جان‏فرسا داد و از او اجازه‏ي ارشاد گرفت. طريقه‏ي شاه نمت اللَّه ولي را از افراط و تفريط و عقايد فاسد، مبرّا دانسته‏اند. همچنين او را پيرو افكار و شارح آثار ابن عربي گفته‏اند. شاه نعمت اللَّه ولي، سلطان دراويش بود و بزرگانِ اطراف، هدايايى به درگاهش مي‏فرستادند. شهرت شاه نعمت اللَّه ولي بيشتر از جنبه‏ي تصوُّف است نه شعر و شاعري. ديوان اشعار وي مشتمل بر چهارده هزار بيت غزليات، مثنويات و نيز مقداري رباعيات مي‏باشد. غزليات او بيشتر بر وحدت وجود و عشق عرفاني است. امانت، شرح گلشن راز، نصيحةُ الملوك و... از جمله آثار اوست. وفات شاه نعمت اللَّه ولي بين 830 ق الي 843 ق واقع شده و در تاريخ آن محل اختلاف مي‏باشد. هرچند، با توجه به اشعار وي، بر مي‏آيد كه بيش از صد سال عمر كرده است. شاه نعمت‏اللَّه ولي در ماهانِ كرمان درگذشت و تربتش زيارتگاه صوفيان، مريدان و معتقدانش مي‏باشد. هم‏اكنون مزار او در ماهان، با شكوه و صفا پابرجاست.
آيت اللَّه شيخ ابوالفضل خوانساري در سال 1334 ق (1295 ش) در اصفهان به دنيا آمد. پدرش از شاگردان با سابقه‏ي آخوند خراساني و شيخ حسن مامقاني بود. پس از فراگيري مقدمات در زادگاهش، در 20 سالگي به دليل آزار و اذيت حكومت پهلوي، براي تحصيلِ سطوح بالاتر، راهي نجف اشرف گرديد. آيت‏اللَّه خوانساري در نجف از محضر درس آيات عظام: سيدابوالقاسم خويى، سيدمحسن حكيم، محمدحسين غروي اصفهاني و ميرزا باقر زنجاني بهره‏مند گرديد و پس از 16 سال اقامت، در 36 سالگي به علت بيماري ريوي به ايران مراجعت نمود و در محضر آيت اللَّه بروجردي به تلمذ نشست. اين عالم بزرگوار با آغاز دوران مبارزه‏ي امام خميني، به پشتيباني از نهضت اسلامي پرداخت و نقش مؤثري در سال‏هاي تبعيد حضرت امام ايفا نمود. آيت‏اللَّه خوانساري پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان نماينده‏ي امام و امام جمعه‏ي اراك، راهي آن شهر گرديد و به مدت سيزده سال در اين سنگر خدمت كرد. اين عالم فرزانه سرانجام در 21 مهر 1380 در 85 سالگي دار فاني را وداع گفت و در حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله عليها) دفن گرديد.
همزمان با امضاء معاهده تاريخي تلسيت در ناحيه اي به همين نام در سرزمين روسيه ميان ناپلئون بناپارت و تزار الكساندر اول امپراتور روسيه معاهده ديگري به نام پيمان اتحاديه دو امپراتوري نيز امضاء شد. بر اساس اين پيمان روسيه و فرانسه متعهد شدند در صورت حمله هر كشورديگر به خاك سرزمينشان يكديگر را ياري كنند. اما دوره دوستي و اتحاد اين دو كشور تنها تا سال 1810 ادامه يافت. زيرا روسيه به اين نكته پي برده بود هوا داري نظام قاره اي، تجارت روسيه را مختل خواهد نمود. به همين سبب بندرهاي روسيه را بر روي كشتي هاي بي طرف گشود و براي كالاهاي فرانسوي نيز مالياتهاي سنگين وضع نمود . عاقبت دوران اتحاد دو امپراتوري با هجوم نافرجام ناپلئون به روسيه در 24 ژوئن سال 1812 ميلادي خاتمه يافت.
در جريان كشورگشايى‏هاي ناپلئون بُناپارت، امپراتور فرانسه و حمله به كشور روسيه، شكست سختي در ناحيه فريدلَند به روس‏ها وارد آمد. از اين رو تزار روسيه از ناپلئون تقاضاي متاركه جنگ نمود و با امضاي معاهده دوستي در شهر تيلسيت بين دو طرف در 8 ژوئيه 1807م، روابط دوستانه بين فرانسه و روسيه ايجاد شد. بر اساس اين پيمان، كه به پيمان اتحاد دو امپراتور معروف شد، روسيه و فرانسه متعهد شدند در صورت حمله كشور ثالث به خاك آنها، يك‏ديگر را ياري كنند. هم‏چنين ناپلئون براي جلب رضايت و دلجويى از تزار روسيه، ايالات مولداوي و والاشي در شرق روسيه را به روس واگذار كرد و متعهد شد كه اگر سلطان عثماني با اين امر مخالفت نمايد با آن مقابله خواهد نمود. در اين ميان دولت ايران كه بر اساس قرارداد دوستي با فرانسه، خود را براي مقابله با دشمناني كه براي نابودي ناپلئون تحريك شده بود آماده مي‏كرد، ناگهان در سخت‏ترين زمان، تنها شد. ناپلئون در اين عهدنامه نامي از ايران به عنوان متحد خود در منطقه نبرد و دولت فتحعلي شاه را در برابر روسيه رها كرد. پس از امضاي اين عهدنامه، ارتش روسيه از جبهه اروپا رهايى يافت و تمام توانش را متوجه ايران و عثماني گردانيد. اما دوره دوستي و اتحاد دو كشور تنها تا سال 1810م ادامه يافت. در اين سال، دولت روسيه به اين نكته پي بُرد كه هم پيماني با ناپلئون و هواداري از وي، تجارت خارجي روسيه را مختل خواهد كرد. به همين دليل اين كشور، بندرهاي خود را بر روي كشتي‏هاي بي‏طرف گشود و براي ورود كالاهاي فرانسوي به روسيه نيز ماليات‏هاي سنگين وضع كرد. سرانجام دوران اتحاد اين دو امپراتوري با هجوم نافرجام ناپلئون به روسيه در 24 ژوئن 1812، خاتمه يافت.
جان داويدسُن معروف به راكْفِلِر، ثروت‏مند افسانه‏اي امريكا و مؤسس شركت نفتي استاندارد اويل، در هشتم ژوئيه 1839م در نيويورك به دنيا آمد. وي سال‏هاي اوليه زندگي را با فقر و تهي‏دستي گذراند اما از جواني به تجارت روي آورد و در 31 سالگي با مشاركت عده‏اي، سهام يك پالايشگاه را خريد. بدين ترتيب با سرمايه يك ميليون دلار شركت نفتي استاندارد اويل را تأسيس نمودو طي چهار سال با به كار بستن فنون اقتصادي مقام اول پالايش نفتي امريكا را به دست آورد. راكفلر در چهل سالگي به مدد سرمايه‏اي كه از رقابت با ساير بازرگانان كسب كرده بود، طي چندين سال به خريد پالايشگاه‏هاي كوچك محلّي مبادرت ورزيد و همه آنها را در مجتمع توليدي واحدي متمركز ساخت. وي در سايه مناقصه‏هاي قابل توجه، شبكه‏هاي خطوط آهن نيويورك و انحصار تصفيه نفت منطقه‏اي ديگر را به دست آورد. راكفلر به تدريج در مناطق ديگر امريكا پالايشگاه‏هايى را تأسيس كرد و به اين ترتيب شبكه فروش عظيمي را به راه انداخت. سپس كمپاني‏هاي حمل و نقل نفت از راه لوله‏هاي نفتي را نيز يكي پس ازديگري به انحصار خود درآورد و بدين ترتيب توانست انحصار پالايش و حمل و نقل را در سراسر امريكا به دست آورد. در دهه 1880م، كمپاني استاندارد اويل كه به وسيله راكفلر تأسيس شده بود، به عنوان اولين تراست (اتحاديه) عظيم نفتي جهان شناخته شد. اندكي پس از سال 1900م ،راكفلر اغلب رقباي خود را از ميدان بيرون راند و خود يكّه‏تاز شبكه توليد، پالايش و توزيع نفت گرديد. راكفلر در دوران حيات خود براي انحراف اذهان عمومي، حدود پانصد ميليون دلار صرف كارهاي خيريه كرد و چندين كليسا، درمانگاه و بيمارستان و نيز دانشگاه شيكاگو را تأسيس و احداث نمود. تشكيلات راكفلر تنها به سبب دارابودن قدرت مالي توانست در بحران مالي دهه 1930 امريكا برقرار بماند و كمترين ضرر را بدهد. راكفلر به عنوان ثروت‏مندترين مرد امريكا در آغاز قرن بيستم، به دليل نفوذ و قدرت مالي خود، بر سياست امريكا نيز تاثير بسيار گذارد. در سال‏هاي آخر عمر راكفلر، مسئوليت امور بر عهده پسرش قرار گرفت و جان داويدسُن راكْفِلِر كه آرزو داشت يك‏صد سال عمر كند، سرانجام در 16 نوامبر 1937م در نود و هشت سالگي درگذشت. او هنگام مرگ در رأس يك دودمان متحوّل و سرمايه دار قرار داشت و تمامي سرمايه‏داران مشهوري كه با نام راكْفِلِر پس از وي در عرصه اقتصاد و سياستِ امريكا ظاهر شدند، عموماً از نزديكان او مي‏باشند.
پل بُروكا، دانشمند فرانسوي، در 28 ژوئن 1824م در فرانسه به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي وارد دانشگاه شد و در رشته پزشكي فارغ التحصيل گرديد و آن‏گاه به جراحي اشتغال ورزيد. بروكا هم‏زمان به امور تحقيقاتي و مطالعاتي پرداخت تا اين‏كه براي اولين بار، براي درمان يك دُمَل مغزي، با استفاده از مته و ارّه جراحي، كاسه سر انسان را سوراخ كرد. بروكا در سال 1861م، تحقيقات خود را بر روي جمجمه مردگان انجام داد و به كشفيات مهمي در اين باره پي برد. بروكا به اين نتيجه دست يافت كه مركز تكلمْ در نيمكره چپ مغز است و هر ضايعه‏اي كه بر اين قسمت از مُخ وارد آيد، موجب ناتواني در حرف زدن خواهد شد. بدين‏ترتيب براي اولين بار، ارتباط ميان يكي از استعدادهاي جسمي، با نقطه كنترل آن در مغز به طور واضح و مسلّم آشكار گرديد. بروكا در كنار اين تحقيقات، به مسائل مربوط به مردم‏شناسي نيز مي‏پرداخت و با ابتكار فن جمجمه‏شناسي، ارتباطي بين طب و جامعه‏شناسي به وجود آورد. اطلاعات و تحقيقات بروكا در زمينه جمجمه، در عصر خود، بيش از هر دانشمند ديگري بود و لاجرم مي‏توان به خوبي از اين اطلاعات براي مردم‏شناسي علمي استفاده كرد. او هم‏چنين به اسباب‏هاي تازه‏اي براي اندازه‏گيري‏هاي مربوط به جمجمه‏سنجي دست يافت. بروكا در زمان حيات خويش، از نظريات چارلز داروين، طبيعي‏دان انگليسي درباره نظريه تكاملْ، دفاع و حمايت كرد و با ارائه آثار و انديشه‏هاي خود، موجب توسعه نظريه تحول و تكامل شد. پل بروكا سرانجام در هشتم ژوئيه 1880م در 56 سالگي درگذشت.
جيوواني پاپيني، فيلسوف و نويسنده معروف ايتاليايى در نهم ژانويه 1881م در فلورانس ايتاليا به دنيا آمد. جيوواني دوره كودكي و نوجواني خود را باتيره روزي گذراند اما شيفتگي او در كسب معلومات موجب شد كه بسيار زود به كتابخانه عمومي روي آورد و بر دانش خود بيفزايد و به تدريج استعداد خود را در ادبيات آشكار سازد. پاپيني در جواني داستان مردي زوال يافته را انتشار داد كه زندگي نامه او بود و در آن، بي‏اعتقادي به مذهب و آشفتگي‏هاي روحيش رامنعكس كرده بود. اين اثر كه شاه‏كار دوره اول نويسندگي پاپيني به شمار آمد، استعدادش را در داستان نويسي آشكار ساخت. اما پس از جنگ جهاني اول، در روح او تحول و انقلابي عظيم پديدار شد و احساس كرد كه بعد از طغيان‏ها و ابراز عقايد تند ضد كليسايى، تمايلي عميق به ايمان در وجودش راه يافته است. به بيان ديگر، وي در گام‏هاي نخست زندگي فكري خود، مبلّغ تندرو و پرشور انكار خدا بود اما در ادوار بعدي حيات خود، نبودِ خدا را به عنوان يك خلأ احساس نمود كه بايد پُر شود. او در حقيقت، از بي‏ديني به مذهب كاتوليك روي آورد. پاپيني در فلسفه از پيروان فلسفه اصالت عمل بود كه يك عقيده را در صورتي حقيقي و مبتني بر حقيقت مي‏دانست كه عمل بر آن واقع شود و به عبارت ديگر، نتايج رضايت بخش و محسوسي داشته باشد. وي معتقد بود كه در تكامل و ترقي انسان، هدف و مقصدي وجود دارد، و نيز باور داشت كه در وجود آدمي، يك قريحه و استعداد اخلاقي و علمي براي استقرار همكاري و برادري بر اساس دموكراسي قرار دارد. بدين ترتيب، پاپيني، معناي زندگي را تعرض و تعدي فردي نمي‏دانست، بلكه از نظر او، همكاري و معاونت اجتماعي، زندگي را معنا مي‏بخشد. وي مي‏گفت، راه گذر حيات تنها به چند نفر تعلق ندارد، بلكه از آن همه انسان‏هاست. هم‏چنين چراغي كه راه ما را هنگام عبور از اين رهگذر، روشن مي‏سازد، عشق همگاني و جهاني است نه ستيزه و نزاع. پاپيني نظرات و افكار خود را در آثاري هم‏چون سپيده دم فلسفه، مرد تمام، سعادت موجودي تيره روز، زندگي مسيح(ع) و خاطرات خدا، بيان كرده است. پاپيني در آخرين سال‏هاي زندگي، به بيماري شديدي دچار شد و با وضع غم‏انگيزي كه داشت، احساس‏هاي خود را به وسيله خواهرزاده‏اش ثبت مي‏كرد. آثار پاپيني كه به اغلب زبان‏ها ترجمه شده است در نيمه اول قرن بيستم، شهرتي جهاني به دست آورد و او را در رديف بزرگ‏ترين نويسندگان ايتاليا قرار داد. جيوواني پاپيني سرانجام در 8 ژوئيه 1956م در 75 سالگي درگذشت.