خانواده ام به جرم افشاگري هاي من مجازات شدند

مصاحبه گر : زينب السادات شاه صاحبي




شكايت ‎هاي سريالي دانشگاه آزاد از عباس سليمي نمين

عباس سليمي‎نمين يكي از پر وپا قرص‎ترين منتقدان دانشگاه آزاد است. سابقه افشاگري ‎هاي او درباره تخلف‎‎هاي دانشگاه آزاد به اوايل دهه هشتاد و زماني مي رسد كه مسئول كيهان هوايي بود؛ انتقاد‎هايي كه در اين سال ها، كسي عزمي براي پيگيري و بررسي آن نداشت تا اين‎كه خود دانشگاه آزادي ‎ها دست به‎كار شدند. از زماني‎ پرونده‎‎هاي متعددي با موضوع شكايت دانشگاه آزاد از سليمي نمين در قوه قضاييه يكي پس از ديگري به جريان افتاد و البته كار به اين‎جا ختم نشد...
سليمي‎نمين كه مي توان او را يكي از بنيانگذاران جريان انتقاد بر مديريت دانشگاه آزاد دانست، در اين گفت‎وگو از مدل ‎هاي منحصر به‎فرد دانشگاه آزاد در مقابله با مخالفان و منتقدان مي گويد.

اولين اختلاف حقوقي شما با دانشگاه آزاد بر سر چه بود؟ اختلاف‎‎هاي شما با دانشگاه آزاد از كجا شروع شد؟

اين بحث به سال پاياني مجلس هفتم برمي‎گردد. در آستانه انتخابات مجلس هشتم بحث‎‎هايي درباره ارزيابي كاركرد مجلس هفتم مطرح شد. برخي هسته‎‎هاي دانشجويي جلسه‎‎هايي را با موضوع نقد عملكرد مجلس هفتم برگزار و از ما براي سخنراني دعوت مي‎كردند. يكي از اين دعوت‎‎ها در دانشگاه مشهد بود كه آن‎جا در نقد مجلس، مسئله به نتيجه نرسيدن برخي از تحقيق و تفحص‎‎ها را مطرح كردم و گفتم براي مجلس هفتم زيبنده نبود كه در تحقيق و تفحص تصويب شده از مؤسسه‎‎هاي آموزش عالي كشور درباره دانشگاه آزاد به نتيجه نرسد و بدتر اين‎كه در انجام اين وظيفه مهم تحقير هم بشود.

چرا؟ مگر واكنش دانشگاه آزاد به مجلس چه بود؟

در زمينه تحقيق مجلس از دانشگاه آزاد از ابتدا سنگ‎اندازي‎‎هايي شد. جاسبي به اين بهانه كه دانشگاه آزاد خصوصي است، حاضر نبود نظارت مجلس را بپذيرد. بعد كه مجلس مقاومت كرد و ادله غيرقابل نفي درباره خصوصي نبودن دانشگاه آزاد ارايه داد و اعلام كرد اين مجموعه يك مؤسسه عمومي است چون سهامداري ندارد و كسي سرمايه اوليه آن را نياورده، در عمل تحقيق را به بن‎بست كشاندند و كارشناس تحقيق و تفحص را به شكل تحقيرآميز از دانشگاه اخراج كردند. آن هم به بهانه همراه داشتن ضبط صوت، در حالي‎كه مسئله، بديهي بود. بعد هم با استفاده از برخي قاضي‎‎ها با او برخورد حقوقي كردند و برايش حكمي صادر شد. البته اين قضيه در رسيدگي‎‎هاي بعدي برطرف شد. اما اولا نوع برخورد، تحقيرآميز بود و بعد هم به آن بهانه همكاري خودشان را كاملا متوقف كردند. در آن سخنراني دانشگاه مشهد من گفتم كه اهانت به مجلس و عدم پذيرش نظارت مجلس دو مسئله‎اي است كه بايد خيلي مورد توجه قرار بگيرد. چون اهانت به مجلس اهانت به همه ملت ايران است. اين مسئله همچنين نشان داد قدرت قابل‎تأملي در اين مجموعه شكل گرفته كه حتي در برابر حكم مجلس هم مي‎تواند ايستادگي كند. خب، قوه قضاييه هم مايل نبود تحقيق و تفحص از اين قوه صورت بگيرد، اما مجلس تفحص كرد و بعد هم در صحن علني گزارش آن مطرح شد و در نهايت با اين‎كه ناراضي بودند، نتوانستند مانع كار مجلس شوند. اما دانشگاه آزاد توانست، يعني قدرت شكل گرفته در دانشگاه آزاد از قدرت يك قوه هم بيشتر بود. به اين ترتيب، هيچ گزارشي در صحن مجلس درباره دانشگاه آزاد قرائت نشد. من اين مسئله را در دانشگاه مشهد عنوان كردم و گفتم اين هشداري‎ست براي ملت و كساني كه دل‎شان براي سلامت جامعه مي‎سوزد، بايد هوشيار شوند. اين سخنراني در رسانه‎‎ها بازتاب پيدا كرد و آقاي جاسبي جوابيه داد و اعلام كرد كه حق شكايت هم براي ما محفوظ است.

دقيقا از چه چيزي مي‎خواستند شكايت كنند؟ نكته‎شان چي بود؟

آن‎ها مي‎گفتند هيچ فساد و تخلفي در دانشگاه آزاد وجود ندارد و ما هم با حركت مجلس مقابله نكرديم. همزمان با پاسخ من به جوابيه دانشگاه آزاد كه مسايل جديدتري در آن مطرح شد، دانشگاه آزاد شكايت خود را به‎طور جدي دنبال كرد و پرونده‎‎هاي مختلفي عليه من ساختند. هم در فضاي رسانه‎اي جوابيه‎‎هاي تندي را ارايه مي‎كردند و هم از طريق قضايي پيگيري مي‎كردند تا ديگر جوابي ننويسم، ولي من هم به مطالب آن‎‎ها جواب مي‎دادم و هم آمادگي پيدا كرده بودم براي اين‎كه در دادگاه از خودم دفاع كنم.
پرونده‎سازي مي‎كردند يعني چه؟ مورد‎هايي را بدون سند و مدرك به شما نسبت مي‎دادند يا ادعاي‎تان را انكار مي‎كردند؟
من اتهام‎‎هايي را به مديريت دانشگاه آزاد وارد مي‎كردم و تخلفات را مي‎شمردم. آن‎‎ها هم اين اتهام‎‎ها را رد مي‎كردند، اما من براي اثبات اتهام‎‎ها ادله گوناگوني داشتم. البته انتقاد‎هاي من بعد از يك وقفه طولاني دوباره شدت گرفته بود؛ چون در دوران مديريت كيهان هوايي انتقاد‎هاي جدي به دانشگاه آزاد داشتم و عملكرد‎هاي خلاف قانون آن‎‎ها را به صورت مستند مطرح مي‎كردم

آن زمان هم به همين شدت مقابله مي‎كردند؟

خير، آن موقع خيلي احساس قدرت نمي‎كردند. آن زمان آقاي جاسبي از جانب يك جريان سياسي پشتيباني مي‎شد و جريان چپ به‎شدت عليه او بودند. بيشتر، مؤتلفه پشتيبان جاسبي بود چون او آن موقع عضو شوراي مركزي حزب مؤتلفه بود، كه آن‎‎ها هم آن زمان قدرت زيادي نداشتند. جريان چپ، آن موقع خيلي قوي برابر تخلف‎‎هاي جاسبي ايستاده بود. چپي كه مي‎گويم منظور چپ ارزشي است.
حدود سال‎‎هاي 1370 - 1372 بود ديگر؟
بله. چون من تا 1375 كيهان هوايي بودم. اما بعد از اين‎كه از آن‎جا بيرون آمدم، به تهران تايمز رفتم و آن‎جا خيلي نمي‎توانستم به مسائل داخلي بپردازم و مقداري دور افتادم. بعد‎ها كه مسئله تحقيق و تفحص و مقاومت آقاي جاسبي مطرح شد، فهميدم تخلف از قانون در سال‎‎هاي ابتدايي فقط براي پيشبرد كار‎ها و تسريع امر مديريت نبود. چون گاهي يك فرد در عرصه مديريت، قانون را دور مي‎زند، براي اين‎كه سرعت كار خودش را افزايش بدهد. اما درباره جاسبي انگيزه دور زدن قوانين براي افزايش سرعت مديريت نبود، بلكه مي‎خواستند بستر تخلفات جدي را فراهم كنند. انتقادات ما در دوره كيهان هوايي بيشتر اين بود كه شما قوانين آموزش عالي را زير پا مي‎گذاريد، مجوز براي فلان رشته نداريد ولي آن را تأسيس مي‎كنيد و از اين قبيل...

آن موقع انتقاد‎هايي كه مي‎كرديد به نتيجه‎اي نمي‎رسيد؟ اين‎كه مثلا در فضاي قانوني دنبال شود؟

نه. دليلش هم اين بود كه آقاي هاشمي به‎شدت دفاع مي‎كرد. يعني وزيران مربوطه اعتراض داشتند مثلا وزير بهداشت و درمان يا وزير علوم به‎كار‎هاي خلاف قانون دانشگاه آزاد اعتراض داشتند و اين‎‎ها در خاطرات آقاي هاشمي هم آمده است.

ايراد‎ها توجيه مي‎شد يا اصلا اهميتي نمي‎دادند؟

نه، اصلا اهميت نمي‎دادند. چون آقاي هاشمي چه در دوران رياست مجلس‎شان و چه در دوره رييس‎جمهوري با تمام توان از كار‎هاي دانشگاه آزاد دفاع مي‎كرد و با پشتيباني جدي خودش راه را براي تخلفات دانشگاه آزاد هموار مي‎كرد. وزيران را تحت فشار قرار مي‎دادند كه دست از مخالفت ‎هاي خودشان بردارند. به هر حال، آقاي هاشمي در هر زماني از اين مولود خودش با تمام توان حمايت كرد. دانشگاه آزاد را مولود آقاي هاشمي مي‎دانم چون مجموعه‎اي است كه شخصيت و توانمندي و باور‎هاي آقاي هاشمي در آن متبلور است. دانشگاه آزاد فقط يك مؤسسه آموزشي نيست، فرزند مديريتي آقاي هاشمي است به همين دليل از آن دفاع مي‎كرد و اعتراض‎‎ها به‎جايي نمي‎رسيد.
در افشاگري‎هاي‎تان از درون مجموعه دانشگاه آزاد هم با شما همكاري مي‎شد؟ مثلا اطلاعاتي درباره تخلف‎‎ها بدهند...
بله. در دور جديد انتقاداتم وقتي مقالات زيادي نوشته شد، كورسويي از اميد در دل كساني كه سال‎‎ها در دانشگاه آزاد سركوب شده بودند به‎وجود آمد و اطلاعات خوبي به ما دادند. وقتي جاسبي توانست آلودگي خودش را در جريانات سياسي كشور گسترش بدهد، احساس قدرت زيادي كرد و به‎شدت به سركوب مخالفانش پرداخت. در دهه 60 و اوايل دهه 70 آقاي جاسبي به انتقادات، بي‎اعتنايي و كار خودش را دنبال مي‎كرد؛ اما بعد‎ها اصلا اجازه نمي‎داد هيچ انتقادي طرح شود و هر انتقادي را در نطفه خفه مي‎كرد. اين ممكن نبود جز با اين راهكار كه جاسبي توانسته بود همه جريان‎‎هاي سياسي را به نوعي شناسايي كند و در خدمت بگيرد. وقتي توانست چنين شبكه قدرتمندي را به وجود بياورد، ديگر هيچ‎چيزي مانعش نبود كه كمترين انتقاد را به بدترين وجه سركوب كند و اين چيزي بود كه درباره من هم دنبال مي‎كرد.
همزمان براي هر مقاله و سخنراني يك پرونده درست مي‎كرد تا با تعدد احضار‎ها و بازپرسي‎‎ها فرد مقابل را خسته و زمين گير كند.

چرا از ناسزاگويي‎هايش شكايت نمي كرديد؟

اتفاقا اين كار را كرديم، اما نتيجه‎اي نداشت. وقتي دانشگاه آزاد به‎جاي پاسخ دادن به مقالات، به ما توهين مي‎كرد، ما چند تا از اين فحش‎نامه‎‎ها را جمع كرديم و رفتيم دادگاه و شكايت كرديم. اما هربار بلافاصله در قوه قضاييه شكايت ما منع تعقيب مي‎خورد.
هيچ‎يك از پرونده‎‎هاي شكايت ما حتي به مرحله بازرسي براي تشخيص تشكيل يا عدم تشكيل جلسه رسيدگي به موضوع، نرسيد و همان‎جا پرونده منع تعقيب مي‎خورد. دادستان وقت تهران كاملا وامدار شده بود و مثل يك نيروي آقاي جاسبي در قوه قضاييه كار مي‎كرد.

ماجراي آن مشكل تحصيلي كه براي پسرتان پيش آمد چه بود؟ ظاهرا بي‎ارتباط با انتقاد‎هاي سفت و سخت شما به دانشگاه آزاد نبوده.

همين‎طور است. دانشگاه آزادي‎‎ها وقتي از طريق پرونده‎سازي نتوانستند من را متوقف كنند، كار رذيلانه‎اي انجام دادند كه فكر مي‎كردند مي‎توانند با اين كار من را متوقف كنند. آن هم مسئله فرزندم بود. يكي از فرزندان من در دانشگاه آزاد در مقطع فوق‎ليسانس درس مي‎خواند. ليسانسش را هم از دانشگاه آزاد گرفته بود. به اين بهانه كه مدرك ليسانست در پرونده فوق ليسانست نيست او را اذيت مي‎كردند. پسرم مي‎گفت خودتان اقدام كنيد و از واحد تهران مركز بگيريد، ولي آن‎‎ها مي‎گفتند نه، خودت بايد بروي. وقتي هم مي‎رفت تهران مركز مي‎گفتند مسئولان دانشگاه خودت بايد درخواست كنند و مرتب به اين بهانه او را از كلاس اخراج مي‎كردند. در حالي‎كه در روال معمول تا تأييد ليسانس را از دانشگاه ديگري نگيرند، اصلا در فوق‎ليسانس ثبت‎نام نمي‎كنند. ياسر (فرزند سليمي‎نمين) هم سال دوم كارشناسي ارشد بود، اما تازه آقايان يادشان افتاده بود مدرك ليسانس ندارد. بعد هم گفتند چون غيبت‎‎هاي شما زياد شده، از ترم محروم هستيد. اين كار بسيار زشت و غيرانساني زماني انجام شد كه تقريبا يك سال و اندي از انتقادات من مي‎گذشت.

اين مسئله را از طريق قانوني پيگيري نكرديد؟

من بلافاصله نامه‎اي به آقاي هاشمي نوشتم و گفتم كه اين كار دانشگاه آزاد خيلي غيرانساني است. من كسي هستم و دارم انتقاد مي‎كنم. اسناد و مداركي هم دارم و به همين ترتيب بحث‎‎ها پيگيري مي‎شود تا به نتيجه برسد و اين كار درباره فرزندم اصلا انساني نيست. خب، آقاي هاشمي جواب نداد و من با محسن هاشمي تماس گرفتم و گفتم اين كار خوبي نيست و به نام آقاي هاشمي ثبت خواهد شد. شما به آقاي هاشمي بگوييد كه پسرم را دارند به جرم حرف‎‎هاي من اخراج مي‎كنند. آقاي محسن هاشمي گفت: «حرف شما درست است، من به حاج آقا مي‎گويم جلوي جاسبي را در اين كار بگيرد.» ولي بعد كه اين مسئله ظاهرا منتقل شده بود، جاسبي احساس كرد نقطه‎ضعفي به‎دست آورده و من به جزع و فزع افتادم و مي‎توانند با اين مستمسك من را ساكت كنند. به همين دليل با فاصله كوتاهي پسرم را اخراج كردند. در همين ايام آقاي «صادق» معاون اطلاع‎رساني مجمع تشخيص مصلحت نظام كه ياسر را از قبل مي‎شناخت با رييس دانشگاه تماس گرفته بود و اعتراض كرده بود كه چرا اين دانشجو را اذيت مي‎كنيد؟ از نظر درسي و انضباطي مشكل دارد؟ او هم گفته بود: نه، هم درس خوان است و هم آرام و منضبط. خلاصه بعد از اصرار آقاي «صادق»، رييس دانشگاه گفته بود: آقاي جاسبي دستور داده كه زمينه اخراج اين دانشجو فراهم شود. با وجودي كه آقاي صادق از نظر خط فكري با من همفكر نيست، ولي زنگ زد و گفت: « متأسفم كه اين كار غيرانساني را انجام مي‎دهند و به‎خاطر پدر با فرزند برخورد مي‎كنند. من به‎عنوان وظيفه شخصي خودم اين قضيه را به آقاي هاشمي مي‎گويم.» ولي اطلاع ايشان به آقاي هاشمي هم تغييري در مسئله به‎وجود نياورد.

پسرتان با اين قضيه چطور كنار آمد؟ به هرحال او مي‎دانست كه به‎دليل انتقاد‎هاي شما اين مشكل برايش پيش آمده.

خب مسئولان دانشگاه آزاد با اين كار مي‎خواستند مرا از درون بشكنند و دچار مشكل خانوادگي كنند و تا حدودي هم موفق شدند كه اعصاب من و خانواده‎ام را به هم بريزند. براي يك جوان، اين بي‎عدالتي محرز قابل‎هضم نيست و وقتي بي‎عدالتي را به اين شكل مي‎بيند، طبيعتا به پدرش فشار مي‎آورد كه در كدام نظام كار مي‎كني؟
اگر آقاي هاشمي از قضيه خبر نداشت، مي‎شد كار را به‎نحوي توجيه كرد، ولي وقتي با اطلاع او اين كار را در آن مجموعه انجام مي‎دهند، طبيعي است پسر من درباره برخي از چيز‎هايي كه تا آن روز برايش اهميت داشت، ترديد مي‎كند و از من توضيح مي‎خواهد. خب، طبيعتا اين اتفاق مرا در خانواده دچار مشكل جدي كرد. الان هم من هنوز پاسخي ندارم.

بالاخره تكليف وضعيت درسي پسرتان چه شد؟

شكايت كرده ولي يك‎سال و نيم است كه سرگردان است. به شوراي عالي انقلاب فرهنگي مراجعه كرد، در آن‎جا به‎نفع او نظر دادند و وزارت علوم را مسئول پيگري كردند، ولي متأسفانه يكي از معاوناني كه مسئول پيگيري بود به ياسرگفت: «تو فكر مي‎كني من جانب تو را مي‎گيرم و عليه جاسبي گزارش مي‎دهم؟ من هيچ گزارشي نمي‎دهم.» از طريق كميسيون وزارت علوم هم پيگيري كرديم. آن‎جا نامه نوشتند كه جاسبي حق انجام چنين كاري را نداشته و شما بايد برگرديد. ولي بعد از يك سال و نيم اتفاقي نيفتاده است. ايشان الان سرگردان مانده و مشكل جدي دارد. اين يكي از هزينه‎‎هاي كوچكي است كه در اين مسير پرداخت كردم.
درباره همسرتان هم شايعه هايي مطرح شد...
بله. آن‎‎ها حتي به همسرم نسبت‎‎هاي ناروا دادند. در دانشگاه تهران عوامل آقاي جاسبي آمدند و گفتند همسر من منافق بوده و با مسعود رجوي در پاكستان همكاري كرده، به خواهر خانم‎‎هاي من هم از اين نسبت‎‎ها دادند. فشار‎‎هاي بسيار وقيحانه‎اي وارد كردند و اصلا هم نمي‎ترسيدند كه من پيگيري كنم. چون مي‎دانستند قوه قضاييه در اين زمينه كاملا با آن‎‎ها همراه است. رسما در دانشگاه تهران تابلو گرفتند كه سليمي‎نمين منافق است و همسرش هم با مسعود رجوي رابطه داشته و اين حرف‎‎ها هم با عكس و فيلم ضبط شد. همان‎جا من گفتم به‎قدري اطرافيان آقاي جاسبي آدم‎‎هاي متملق و دون و پستي هستند كه به آن‎‎ها اجازه رشد فكري هم نمي‎دهند. شما اگر بخواهيد به كسي هم تهمت بزنيد بايد درست پيگيري كنيد. مسعود رجوي اصلا در سال 1368 پاكستان نبوده و هيچ‎زماني هم نبوده كه همسر من بخواهد همراه او باشد. ضمن اين‎كه از كسي كه تهمت مي‎زد پرسيدم اسم همسر من چيست، هرچه اصرار كردم اصلا نمي‎دانست. مي‎خواهم بگويم برخورد‎‎ها با من محدود به پيگيري‎‎هاي قضايي نبود. از جميع جهات عمل مي‎كردند.
پيگيري هاي قضايي كه نتيجه نمي‎داد ، تخريب ها و شايعه سازي ها هم عليه شما ادامه داشت. با اين همه ، انتقادات شما به تخلفات مديريتي دانشگاه آزاد هر روز بيشتر شد و به برپايي جلسه هايي در دانشگاه هاي مختلف كشور رسيد . با اين پشتكار چه چيزي را دنبال مي كرديد؟
با توجه به وامدار بودن عده‎اي از نيرو‎هاي قوه قضاييه به جاسبي، احساس كردم كه اگر سريع عمل نكنم و اطلاعات خودم را به توده‎‎هاي دانشجو ندهم، در قوه قضاييه خفقان مي‎گيرم. لذا به دانشگاه‎‎هاي مختلف مي‎رفتم و اطلاعات و اسنادي كه از دانشجو‎‎ها و اساتيد دلسوز گرفته بودم را ارايه مي‎كردم، ولي هر دانشگاهي كه مي‎رفتم، عده‎اي چماقدار حضور داشتند. آدم‎‎هايي كه كاملا لمپن، لاابالي، لات و... بودند و هركاري هم از دست‎شان برمي‎آمد. مثلا در سمنان با چماق‎‎هاي بلند جلوي در دانشگاه جمع شده بودند تا جايي‎كه دانشجو‎ها سعي كردند مرا از در ديگري خارج كنند. در زاهدان پشت سن جمع شدند، هل دادند و كيف مرا دزديدند. در اين مدت، هركاري كردند تا مرا و روند پيگيري را متوقف كنند. در بيرجند هم در هيچ‎يك از دانشگاه‎‎ها حتي دانشگاه‎‎هاي سراسري به من اجازه ورود ندادند. دانشجو‎‎ها در مسجدي جمع شدند، اما عوامل جاسبي حتي به مسجد حمله كردند. فردي كه به‎ظاهر دختري دانشجو بود در مسجد دنبال مرد‎ها راه افتاده بود كه مثلا كتك بزند كه البته بعد خبردار شديم اين خانم در دانشگاه آزاد پرونده‎‎هاي مختلف خلاف اخلاق دارد.

در نهايت مسئله شكايت هاي دانشگاه آزاد از شما به كجا رسيد؟

الان پرونده‎اي مفتوح است كه به آقاي دهقان مربوط مي‎شود. بحثي كه درباره قوه قضاييه دارم خيلي تلخ است. اولين كيفرخواستي كه عليه من تنظيم شد، خيلي تأسف‎بار است، اتهام‎‎هايي به من وارد كردند كه هيچ قرينه‎اي كه بتواند آن ادعا را پشتيباني كند، وجود نداشت. مثلا آمده بود كه من هتاكي كرده‎ام؛ حداقل بايد اين الفاظ را مي‎گفتند. اما وقتي از مرتضوي پرسيدم در كداميك از مقاله‎‎ها يا سخنراني‎‎هاي من ناسزايي هست هرچه جست‎و‎جو كرد، چيزي نبود. گفت دستور مي‎دهم كيفرخواست را عوض كنند. اين خيلي جاي تأسف دارد كه عناصر قوه قضاييه در خدمت افراد ناسالم باشند. بالاخره وقتي جاسبي ديد كه با روال قضايي عادي نمي‎تواند كاري كند، از مسير ديگري وارد شد. يك روز افسري تماس گرفت و گفت: بايد به آگاهي مراجعه كنيد. گفتم: چرا؟ گفت دادستان دستور داده. تعجب كردم كه چرا بايد به اداره آگاهي مراجعه كنم چون آن‎جا متناسب با پرونده من نبود. وقتي دانشجو‎‎ها متوجه شدند كه مي‎خواهند به شكل ديگري پرونده مرا دنبال كنند، واكنش نشان دادند و جلوي در آگاهي تجمع كردند كه مؤثر هم بود. به‎طوري كه وقتي متوجه تجمع شدند، لحن‎شان تغيير كرد و گفتند: ببخشيد تقصير ما نيست، ما مأموريم. اگر من از قبل آگاه‎سازي نكرده بودم قضيه مي‎توانست شكل ديگري پيدا كند. در آن زمان متوجه شدم سختي‎‎هايي كه براي سخنراني در دانشگاه‎‎هاي مختلف تحمل كردم، مؤثر افتاده است.

در اين دادگاه ها حكمي هم براي تان صادر شد؟

در دادگاه اول به اندازه يك ميليون و 800 هزار تومان مرا جريمه كردند، ولي در مرحله تجديدنظر بسياري از انتقاد‎‎هاي مرا وارد دانستند و اين مبلغ به 300 هزار تومان تنزل پيدا كرد. هرچند كه در آن مرحله با مراجعه به برخي پرونده‎‎ها كه معرفي مي‎كردم، مي‎توانستند بقيه موارد را هم برطرف كنند ولي توجهي نكردند. البته در آن مواردي هم كه نظر مرا پذيرفتند، طبيعتا بايد از آن عليه جاسبي استفاده مي‎كردند، ولي فقط به اندازه تبرئه من به آن‎‎ها توجه شد. الان دانشگاه آزاد يك پرونده ديگر هم عليه من راه انداخته و اين داستان ادامه دارد. حداقل تا زماني‎كه آقاي جاسبي در اين مسند نشسته است و قوه قضاييه وي را مورد پيگرد قرار نداده، او در جايگاه مدعي باقي مي‎ماند. اميدوارم با وعده‎‎هايي كه رييس جديد قوه قضاييه داده، وضع عوض شود.
منبع:هفته نامه پنجره