شكايت هاي سريالي دانشگاه آزاد از عباس سليمي نمين
عباس سليمينمين يكي از پر وپا قرصترين منتقدان دانشگاه آزاد است. سابقه افشاگري هاي او درباره تخلفهاي دانشگاه آزاد به اوايل دهه هشتاد و زماني مي رسد كه مسئول كيهان هوايي بود؛ انتقادهايي كه در اين سال ها، كسي عزمي براي پيگيري و بررسي آن نداشت تا اينكه خود دانشگاه آزادي ها دست بهكار شدند. از زماني پروندههاي متعددي با موضوع شكايت دانشگاه آزاد از سليمي نمين در قوه قضاييه يكي پس از ديگري به جريان افتاد و البته كار به اينجا ختم نشد...
سليمينمين كه مي توان او را يكي از بنيانگذاران جريان انتقاد بر مديريت دانشگاه آزاد دانست، در اين گفتوگو از مدل هاي منحصر بهفرد دانشگاه آزاد در مقابله با مخالفان و منتقدان مي گويد.
اولين اختلاف حقوقي شما با دانشگاه آزاد بر سر چه بود؟ اختلافهاي شما با دانشگاه آزاد از كجا شروع شد؟
اين بحث به سال پاياني مجلس هفتم برميگردد. در آستانه انتخابات مجلس هشتم بحثهايي درباره ارزيابي كاركرد مجلس هفتم مطرح شد. برخي هستههاي دانشجويي جلسههايي را با موضوع نقد عملكرد مجلس هفتم برگزار و از ما براي سخنراني دعوت ميكردند. يكي از اين دعوتها در دانشگاه مشهد بود كه آنجا در نقد مجلس، مسئله به نتيجه نرسيدن برخي از تحقيق و تفحصها را مطرح كردم و گفتم براي مجلس هفتم زيبنده نبود كه در تحقيق و تفحص تصويب شده از مؤسسههاي آموزش عالي كشور درباره دانشگاه آزاد به نتيجه نرسد و بدتر اينكه در انجام اين وظيفه مهم تحقير هم بشود.
چرا؟ مگر واكنش دانشگاه آزاد به مجلس چه بود؟
در زمينه تحقيق مجلس از دانشگاه آزاد از ابتدا سنگاندازيهايي شد. جاسبي به اين بهانه كه دانشگاه آزاد خصوصي است، حاضر نبود نظارت مجلس را بپذيرد. بعد كه مجلس مقاومت كرد و ادله غيرقابل نفي درباره خصوصي نبودن دانشگاه آزاد ارايه داد و اعلام كرد اين مجموعه يك مؤسسه عمومي است چون سهامداري ندارد و كسي سرمايه اوليه آن را نياورده، در عمل تحقيق را به بنبست كشاندند و كارشناس تحقيق و تفحص را به شكل تحقيرآميز از دانشگاه اخراج كردند. آن هم به بهانه همراه داشتن ضبط صوت، در حاليكه مسئله، بديهي بود. بعد هم با استفاده از برخي قاضيها با او برخورد حقوقي كردند و برايش حكمي صادر شد. البته اين قضيه در رسيدگيهاي بعدي برطرف شد. اما اولا نوع برخورد، تحقيرآميز بود و بعد هم به آن بهانه همكاري خودشان را كاملا متوقف كردند. در آن سخنراني دانشگاه مشهد من گفتم كه اهانت به مجلس و عدم پذيرش نظارت مجلس دو مسئلهاي است كه بايد خيلي مورد توجه قرار بگيرد. چون اهانت به مجلس اهانت به همه ملت ايران است. اين مسئله همچنين نشان داد قدرت قابلتأملي در اين مجموعه شكل گرفته كه حتي در برابر حكم مجلس هم ميتواند ايستادگي كند. خب، قوه قضاييه هم مايل نبود تحقيق و تفحص از اين قوه صورت بگيرد، اما مجلس تفحص كرد و بعد هم در صحن علني گزارش آن مطرح شد و در نهايت با اينكه ناراضي بودند، نتوانستند مانع كار مجلس شوند. اما دانشگاه آزاد توانست، يعني قدرت شكل گرفته در دانشگاه آزاد از قدرت يك قوه هم بيشتر بود. به اين ترتيب، هيچ گزارشي در صحن مجلس درباره دانشگاه آزاد قرائت نشد. من اين مسئله را در دانشگاه مشهد عنوان كردم و گفتم اين هشداريست براي ملت و كساني كه دلشان براي سلامت جامعه ميسوزد، بايد هوشيار شوند. اين سخنراني در رسانهها بازتاب پيدا كرد و آقاي جاسبي جوابيه داد و اعلام كرد كه حق شكايت هم براي ما محفوظ است.
دقيقا از چه چيزي ميخواستند شكايت كنند؟ نكتهشان چي بود؟
آنها ميگفتند هيچ فساد و تخلفي در دانشگاه آزاد وجود ندارد و ما هم با حركت مجلس مقابله نكرديم. همزمان با پاسخ من به جوابيه دانشگاه آزاد كه مسايل جديدتري در آن مطرح شد، دانشگاه آزاد شكايت خود را بهطور جدي دنبال كرد و پروندههاي مختلفي عليه من ساختند. هم در فضاي رسانهاي جوابيههاي تندي را ارايه ميكردند و هم از طريق قضايي پيگيري ميكردند تا ديگر جوابي ننويسم، ولي من هم به مطالب آنها جواب ميدادم و هم آمادگي پيدا كرده بودم براي اينكه در دادگاه از خودم دفاع كنم.
پروندهسازي ميكردند يعني چه؟ موردهايي را بدون سند و مدرك به شما نسبت ميدادند يا ادعايتان را انكار ميكردند؟
من اتهامهايي را به مديريت دانشگاه آزاد وارد ميكردم و تخلفات را ميشمردم. آنها هم اين اتهامها را رد ميكردند، اما من براي اثبات اتهامها ادله گوناگوني داشتم. البته انتقادهاي من بعد از يك وقفه طولاني دوباره شدت گرفته بود؛ چون در دوران مديريت كيهان هوايي انتقادهاي جدي به دانشگاه آزاد داشتم و عملكردهاي خلاف قانون آنها را به صورت مستند مطرح ميكردم
آن زمان هم به همين شدت مقابله ميكردند؟
خير، آن موقع خيلي احساس قدرت نميكردند. آن زمان آقاي جاسبي از جانب يك جريان سياسي پشتيباني ميشد و جريان چپ بهشدت عليه او بودند. بيشتر، مؤتلفه پشتيبان جاسبي بود چون او آن موقع عضو شوراي مركزي حزب مؤتلفه بود، كه آنها هم آن زمان قدرت زيادي نداشتند. جريان چپ، آن موقع خيلي قوي برابر تخلفهاي جاسبي ايستاده بود. چپي كه ميگويم منظور چپ ارزشي است.
حدود سالهاي 1370 - 1372 بود ديگر؟
بله. چون من تا 1375 كيهان هوايي بودم. اما بعد از اينكه از آنجا بيرون آمدم، به تهران تايمز رفتم و آنجا خيلي نميتوانستم به مسائل داخلي بپردازم و مقداري دور افتادم. بعدها كه مسئله تحقيق و تفحص و مقاومت آقاي جاسبي مطرح شد، فهميدم تخلف از قانون در سالهاي ابتدايي فقط براي پيشبرد كارها و تسريع امر مديريت نبود. چون گاهي يك فرد در عرصه مديريت، قانون را دور ميزند، براي اينكه سرعت كار خودش را افزايش بدهد. اما درباره جاسبي انگيزه دور زدن قوانين براي افزايش سرعت مديريت نبود، بلكه ميخواستند بستر تخلفات جدي را فراهم كنند. انتقادات ما در دوره كيهان هوايي بيشتر اين بود كه شما قوانين آموزش عالي را زير پا ميگذاريد، مجوز براي فلان رشته نداريد ولي آن را تأسيس ميكنيد و از اين قبيل...
آن موقع انتقادهايي كه ميكرديد به نتيجهاي نميرسيد؟ اينكه مثلا در فضاي قانوني دنبال شود؟
نه. دليلش هم اين بود كه آقاي هاشمي بهشدت دفاع ميكرد. يعني وزيران مربوطه اعتراض داشتند مثلا وزير بهداشت و درمان يا وزير علوم بهكارهاي خلاف قانون دانشگاه آزاد اعتراض داشتند و اينها در خاطرات آقاي هاشمي هم آمده است.
ايرادها توجيه ميشد يا اصلا اهميتي نميدادند؟
نه، اصلا اهميت نميدادند. چون آقاي هاشمي چه در دوران رياست مجلسشان و چه در دوره رييسجمهوري با تمام توان از كارهاي دانشگاه آزاد دفاع ميكرد و با پشتيباني جدي خودش راه را براي تخلفات دانشگاه آزاد هموار ميكرد. وزيران را تحت فشار قرار ميدادند كه دست از مخالفت هاي خودشان بردارند. به هر حال، آقاي هاشمي در هر زماني از اين مولود خودش با تمام توان حمايت كرد. دانشگاه آزاد را مولود آقاي هاشمي ميدانم چون مجموعهاي است كه شخصيت و توانمندي و باورهاي آقاي هاشمي در آن متبلور است. دانشگاه آزاد فقط يك مؤسسه آموزشي نيست، فرزند مديريتي آقاي هاشمي است به همين دليل از آن دفاع ميكرد و اعتراضها بهجايي نميرسيد.
در افشاگريهايتان از درون مجموعه دانشگاه آزاد هم با شما همكاري ميشد؟ مثلا اطلاعاتي درباره تخلفها بدهند...
بله. در دور جديد انتقاداتم وقتي مقالات زيادي نوشته شد، كورسويي از اميد در دل كساني كه سالها در دانشگاه آزاد سركوب شده بودند بهوجود آمد و اطلاعات خوبي به ما دادند. وقتي جاسبي توانست آلودگي خودش را در جريانات سياسي كشور گسترش بدهد، احساس قدرت زيادي كرد و بهشدت به سركوب مخالفانش پرداخت. در دهه 60 و اوايل دهه 70 آقاي جاسبي به انتقادات، بياعتنايي و كار خودش را دنبال ميكرد؛ اما بعدها اصلا اجازه نميداد هيچ انتقادي طرح شود و هر انتقادي را در نطفه خفه ميكرد. اين ممكن نبود جز با اين راهكار كه جاسبي توانسته بود همه جريانهاي سياسي را به نوعي شناسايي كند و در خدمت بگيرد. وقتي توانست چنين شبكه قدرتمندي را به وجود بياورد، ديگر هيچچيزي مانعش نبود كه كمترين انتقاد را به بدترين وجه سركوب كند و اين چيزي بود كه درباره من هم دنبال ميكرد.
همزمان براي هر مقاله و سخنراني يك پرونده درست ميكرد تا با تعدد احضارها و بازپرسيها فرد مقابل را خسته و زمين گير كند.
چرا از ناسزاگوييهايش شكايت نمي كرديد؟
اتفاقا اين كار را كرديم، اما نتيجهاي نداشت. وقتي دانشگاه آزاد بهجاي پاسخ دادن به مقالات، به ما توهين ميكرد، ما چند تا از اين فحشنامهها را جمع كرديم و رفتيم دادگاه و شكايت كرديم. اما هربار بلافاصله در قوه قضاييه شكايت ما منع تعقيب ميخورد.
هيچيك از پروندههاي شكايت ما حتي به مرحله بازرسي براي تشخيص تشكيل يا عدم تشكيل جلسه رسيدگي به موضوع، نرسيد و همانجا پرونده منع تعقيب ميخورد. دادستان وقت تهران كاملا وامدار شده بود و مثل يك نيروي آقاي جاسبي در قوه قضاييه كار ميكرد.
ماجراي آن مشكل تحصيلي كه براي پسرتان پيش آمد چه بود؟ ظاهرا بيارتباط با انتقادهاي سفت و سخت شما به دانشگاه آزاد نبوده.
همينطور است. دانشگاه آزاديها وقتي از طريق پروندهسازي نتوانستند من را متوقف كنند، كار رذيلانهاي انجام دادند كه فكر ميكردند ميتوانند با اين كار من را متوقف كنند. آن هم مسئله فرزندم بود. يكي از فرزندان من در دانشگاه آزاد در مقطع فوقليسانس درس ميخواند. ليسانسش را هم از دانشگاه آزاد گرفته بود. به اين بهانه كه مدرك ليسانست در پرونده فوق ليسانست نيست او را اذيت ميكردند. پسرم ميگفت خودتان اقدام كنيد و از واحد تهران مركز بگيريد، ولي آنها ميگفتند نه، خودت بايد بروي. وقتي هم ميرفت تهران مركز ميگفتند مسئولان دانشگاه خودت بايد درخواست كنند و مرتب به اين بهانه او را از كلاس اخراج ميكردند. در حاليكه در روال معمول تا تأييد ليسانس را از دانشگاه ديگري نگيرند، اصلا در فوقليسانس ثبتنام نميكنند. ياسر (فرزند سليمينمين) هم سال دوم كارشناسي ارشد بود، اما تازه آقايان يادشان افتاده بود مدرك ليسانس ندارد. بعد هم گفتند چون غيبتهاي شما زياد شده، از ترم محروم هستيد. اين كار بسيار زشت و غيرانساني زماني انجام شد كه تقريبا يك سال و اندي از انتقادات من ميگذشت.
اين مسئله را از طريق قانوني پيگيري نكرديد؟
من بلافاصله نامهاي به آقاي هاشمي نوشتم و گفتم كه اين كار دانشگاه آزاد خيلي غيرانساني است. من كسي هستم و دارم انتقاد ميكنم. اسناد و مداركي هم دارم و به همين ترتيب بحثها پيگيري ميشود تا به نتيجه برسد و اين كار درباره فرزندم اصلا انساني نيست. خب، آقاي هاشمي جواب نداد و من با محسن هاشمي تماس گرفتم و گفتم اين كار خوبي نيست و به نام آقاي هاشمي ثبت خواهد شد. شما به آقاي هاشمي بگوييد كه پسرم را دارند به جرم حرفهاي من اخراج ميكنند. آقاي محسن هاشمي گفت: «حرف شما درست است، من به حاج آقا ميگويم جلوي جاسبي را در اين كار بگيرد.» ولي بعد كه اين مسئله ظاهرا منتقل شده بود، جاسبي احساس كرد نقطهضعفي بهدست آورده و من به جزع و فزع افتادم و ميتوانند با اين مستمسك من را ساكت كنند. به همين دليل با فاصله كوتاهي پسرم را اخراج كردند. در همين ايام آقاي «صادق» معاون اطلاعرساني مجمع تشخيص مصلحت نظام كه ياسر را از قبل ميشناخت با رييس دانشگاه تماس گرفته بود و اعتراض كرده بود كه چرا اين دانشجو را اذيت ميكنيد؟ از نظر درسي و انضباطي مشكل دارد؟ او هم گفته بود: نه، هم درس خوان است و هم آرام و منضبط. خلاصه بعد از اصرار آقاي «صادق»، رييس دانشگاه گفته بود: آقاي جاسبي دستور داده كه زمينه اخراج اين دانشجو فراهم شود. با وجودي كه آقاي صادق از نظر خط فكري با من همفكر نيست، ولي زنگ زد و گفت: « متأسفم كه اين كار غيرانساني را انجام ميدهند و بهخاطر پدر با فرزند برخورد ميكنند. من بهعنوان وظيفه شخصي خودم اين قضيه را به آقاي هاشمي ميگويم.» ولي اطلاع ايشان به آقاي هاشمي هم تغييري در مسئله بهوجود نياورد.
پسرتان با اين قضيه چطور كنار آمد؟ به هرحال او ميدانست كه بهدليل انتقادهاي شما اين مشكل برايش پيش آمده.
خب مسئولان دانشگاه آزاد با اين كار ميخواستند مرا از درون بشكنند و دچار مشكل خانوادگي كنند و تا حدودي هم موفق شدند كه اعصاب من و خانوادهام را به هم بريزند. براي يك جوان، اين بيعدالتي محرز قابلهضم نيست و وقتي بيعدالتي را به اين شكل ميبيند، طبيعتا به پدرش فشار ميآورد كه در كدام نظام كار ميكني؟
اگر آقاي هاشمي از قضيه خبر نداشت، ميشد كار را بهنحوي توجيه كرد، ولي وقتي با اطلاع او اين كار را در آن مجموعه انجام ميدهند، طبيعي است پسر من درباره برخي از چيزهايي كه تا آن روز برايش اهميت داشت، ترديد ميكند و از من توضيح ميخواهد. خب، طبيعتا اين اتفاق مرا در خانواده دچار مشكل جدي كرد. الان هم من هنوز پاسخي ندارم.
بالاخره تكليف وضعيت درسي پسرتان چه شد؟
شكايت كرده ولي يكسال و نيم است كه سرگردان است. به شوراي عالي انقلاب فرهنگي مراجعه كرد، در آنجا بهنفع او نظر دادند و وزارت علوم را مسئول پيگري كردند، ولي متأسفانه يكي از معاوناني كه مسئول پيگيري بود به ياسرگفت: «تو فكر ميكني من جانب تو را ميگيرم و عليه جاسبي گزارش ميدهم؟ من هيچ گزارشي نميدهم.» از طريق كميسيون وزارت علوم هم پيگيري كرديم. آنجا نامه نوشتند كه جاسبي حق انجام چنين كاري را نداشته و شما بايد برگرديد. ولي بعد از يك سال و نيم اتفاقي نيفتاده است. ايشان الان سرگردان مانده و مشكل جدي دارد. اين يكي از هزينههاي كوچكي است كه در اين مسير پرداخت كردم.
درباره همسرتان هم شايعه هايي مطرح شد...
بله. آنها حتي به همسرم نسبتهاي ناروا دادند. در دانشگاه تهران عوامل آقاي جاسبي آمدند و گفتند همسر من منافق بوده و با مسعود رجوي در پاكستان همكاري كرده، به خواهر خانمهاي من هم از اين نسبتها دادند. فشارهاي بسيار وقيحانهاي وارد كردند و اصلا هم نميترسيدند كه من پيگيري كنم. چون ميدانستند قوه قضاييه در اين زمينه كاملا با آنها همراه است. رسما در دانشگاه تهران تابلو گرفتند كه سليمينمين منافق است و همسرش هم با مسعود رجوي رابطه داشته و اين حرفها هم با عكس و فيلم ضبط شد. همانجا من گفتم بهقدري اطرافيان آقاي جاسبي آدمهاي متملق و دون و پستي هستند كه به آنها اجازه رشد فكري هم نميدهند. شما اگر بخواهيد به كسي هم تهمت بزنيد بايد درست پيگيري كنيد. مسعود رجوي اصلا در سال 1368 پاكستان نبوده و هيچزماني هم نبوده كه همسر من بخواهد همراه او باشد. ضمن اينكه از كسي كه تهمت ميزد پرسيدم اسم همسر من چيست، هرچه اصرار كردم اصلا نميدانست. ميخواهم بگويم برخوردها با من محدود به پيگيريهاي قضايي نبود. از جميع جهات عمل ميكردند.
پيگيري هاي قضايي كه نتيجه نميداد ، تخريب ها و شايعه سازي ها هم عليه شما ادامه داشت. با اين همه ، انتقادات شما به تخلفات مديريتي دانشگاه آزاد هر روز بيشتر شد و به برپايي جلسه هايي در دانشگاه هاي مختلف كشور رسيد . با اين پشتكار چه چيزي را دنبال مي كرديد؟
با توجه به وامدار بودن عدهاي از نيروهاي قوه قضاييه به جاسبي، احساس كردم كه اگر سريع عمل نكنم و اطلاعات خودم را به تودههاي دانشجو ندهم، در قوه قضاييه خفقان ميگيرم. لذا به دانشگاههاي مختلف ميرفتم و اطلاعات و اسنادي كه از دانشجوها و اساتيد دلسوز گرفته بودم را ارايه ميكردم، ولي هر دانشگاهي كه ميرفتم، عدهاي چماقدار حضور داشتند. آدمهايي كه كاملا لمپن، لاابالي، لات و... بودند و هركاري هم از دستشان برميآمد. مثلا در سمنان با چماقهاي بلند جلوي در دانشگاه جمع شده بودند تا جاييكه دانشجوها سعي كردند مرا از در ديگري خارج كنند. در زاهدان پشت سن جمع شدند، هل دادند و كيف مرا دزديدند. در اين مدت، هركاري كردند تا مرا و روند پيگيري را متوقف كنند. در بيرجند هم در هيچيك از دانشگاهها حتي دانشگاههاي سراسري به من اجازه ورود ندادند. دانشجوها در مسجدي جمع شدند، اما عوامل جاسبي حتي به مسجد حمله كردند. فردي كه بهظاهر دختري دانشجو بود در مسجد دنبال مردها راه افتاده بود كه مثلا كتك بزند كه البته بعد خبردار شديم اين خانم در دانشگاه آزاد پروندههاي مختلف خلاف اخلاق دارد.
در نهايت مسئله شكايت هاي دانشگاه آزاد از شما به كجا رسيد؟
الان پروندهاي مفتوح است كه به آقاي دهقان مربوط ميشود. بحثي كه درباره قوه قضاييه دارم خيلي تلخ است. اولين كيفرخواستي كه عليه من تنظيم شد، خيلي تأسفبار است، اتهامهايي به من وارد كردند كه هيچ قرينهاي كه بتواند آن ادعا را پشتيباني كند، وجود نداشت. مثلا آمده بود كه من هتاكي كردهام؛ حداقل بايد اين الفاظ را ميگفتند. اما وقتي از مرتضوي پرسيدم در كداميك از مقالهها يا سخنرانيهاي من ناسزايي هست هرچه جستوجو كرد، چيزي نبود. گفت دستور ميدهم كيفرخواست را عوض كنند. اين خيلي جاي تأسف دارد كه عناصر قوه قضاييه در خدمت افراد ناسالم باشند. بالاخره وقتي جاسبي ديد كه با روال قضايي عادي نميتواند كاري كند، از مسير ديگري وارد شد. يك روز افسري تماس گرفت و گفت: بايد به آگاهي مراجعه كنيد. گفتم: چرا؟ گفت دادستان دستور داده. تعجب كردم كه چرا بايد به اداره آگاهي مراجعه كنم چون آنجا متناسب با پرونده من نبود. وقتي دانشجوها متوجه شدند كه ميخواهند به شكل ديگري پرونده مرا دنبال كنند، واكنش نشان دادند و جلوي در آگاهي تجمع كردند كه مؤثر هم بود. بهطوري كه وقتي متوجه تجمع شدند، لحنشان تغيير كرد و گفتند: ببخشيد تقصير ما نيست، ما مأموريم. اگر من از قبل آگاهسازي نكرده بودم قضيه ميتوانست شكل ديگري پيدا كند. در آن زمان متوجه شدم سختيهايي كه براي سخنراني در دانشگاههاي مختلف تحمل كردم، مؤثر افتاده است.
در اين دادگاه ها حكمي هم براي تان صادر شد؟
در دادگاه اول به اندازه يك ميليون و 800 هزار تومان مرا جريمه كردند، ولي در مرحله تجديدنظر بسياري از انتقادهاي مرا وارد دانستند و اين مبلغ به 300 هزار تومان تنزل پيدا كرد. هرچند كه در آن مرحله با مراجعه به برخي پروندهها كه معرفي ميكردم، ميتوانستند بقيه موارد را هم برطرف كنند ولي توجهي نكردند. البته در آن مواردي هم كه نظر مرا پذيرفتند، طبيعتا بايد از آن عليه جاسبي استفاده ميكردند، ولي فقط به اندازه تبرئه من به آنها توجه شد. الان دانشگاه آزاد يك پرونده ديگر هم عليه من راه انداخته و اين داستان ادامه دارد. حداقل تا زمانيكه آقاي جاسبي در اين مسند نشسته است و قوه قضاييه وي را مورد پيگرد قرار نداده، او در جايگاه مدعي باقي ميماند. اميدوارم با وعدههايي كه رييس جديد قوه قضاييه داده، وضع عوض شود.
منبع:هفته نامه پنجره/ن
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}