گفتمان امنیتی پیامبر اعظم (ص) (3)

نويسنده : روح الله شریعتی




ب) برنامه‏هاى بلند مدت پیامبر

پیامبر اکرم پایه‏ریزى بخشى از برنامه امنیتى خویش را از آغاز بعثت خود در مکه شروع کرده بودند و افرادى که هسته مرکزى و نیروهاى اصلى براى حفظ و ایجاد امنیت در جامعه به شمار مى‏رفتند را تربیت کرده بود. اخلاق و رفتار شخصى و توصیه‏هاى رفتارى ایشان یکى از پایه‏هاى امنیتى بود که بعدها آن را در مدینه در سطح گسترده‏اى دنبال کردند. پیامبر در مدینه با فرهنگ‏سازى در بین مسلمانان امنیتى عمیق و فراگیر براى آنان ایجاد کردند. به گونه‏اى که با فقدان ایشان نیز جامعه از آثار آن بهره‏مند گردید.
پیامبر پایه‏هاى برنامه بلند مدت امنیتى خویش را بر چند موضوع استوار ساخته بود که اصول آنها عبارت بود از: ایمان و اعتقاد راسخ به خدا و اطاعت از او، اخلاق و رفتار نیک به خصوص اخلاق شخص آن حضرت به منزله حاکم و رهبر جامعه، منش اجتماعى و اجراى عدالت اجتماعى به ویژه در رفتار متقابل شخص ایشان با مردم. جالب این جاست که پیامبر جانشینان خویش را نیز به دستور خدا برگزید تا یکى پس از دیگرى در رفتارى پیامبر گونه الگوى جامعه بوده و با رفتار و منش سیاسى اجتماعى خود به مثابه حاکمان مردم به گونه‏اى یکپارچگى و وحدت بین مردم و حاکمان ایجاد کنند که جامعه اسلامى از گزند خطرات مصون باشد.
در این جا ابتدا به گوشه‏اى از صفات و اخلاق شخصى ایشان مى‏پردازیم، سپس منش سیاسى اجتماعى ایشان در حکومت را مدنظر قرار مى‏دهیم و در نهایت به رابطه ایمان به خدا و امنیت اشاره‏اى مى‏کنیم.

1. صفات و اخلاق فردى پیامبر

اخلاق والاى پیامبر در اتحاد و یکپارچگى امت در صدر اسلام تأثیر به سزایى داشت. این اخلاق در حد بالایى بود و خداوند آن را «خلق و خوى بزرگ»25 نامید. پیامبر اکرم با داشتن چنین اخلاقى چنان مجذوب پیروانش شده بود که آنها هیچ گاه خواسته‏هاى خویش را بر توصیه‏هاى ایشان مقدم نمى‏داشتند. برخى از صفات ایشان که در رضایت‏مندى مردم و در نتیجه ایجاد امنیت نقش به سزایى داشته است را در زیر مرور مى‏کنیم.

1 - 1. رحمت و مهربانى :

پیامبر خدا نسبت به امت خود بسیار مهربان بود و متقابلاً مردم نیز او را دوست داشتند. خداوند فرستادن پیامبر اسلام را همراه با رحمت براى جهانیان دانسته‏26 و در آیه‏اى دیگر ایشان را این گونه ستوده است: لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ هرآینه براى شما پیامبرى از خودتان آمد، بر او دشوار است که شما در رنج افتید، به هدایت شما اصرار دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است».27 پیامبر دوست‏دار مردم بود و از این که برخى با نادانى به ضلالت و گمراهى دچار مى‏شدند سخت رنج مى‏برد. در تاریخ مشهور است که در روز فتح مکه هنگامى که یکى از سرداران اسلام شعار انتقام سر داد و گفت: «امروز روز انتقام است» پیامبر اکرم پرچم را از او گرفته، به مسلمانان فرمود: شعارتان را این جمله قرار دهید: «امروز روز رحمت و مهربانى است».28 پیامبر با این عمل به دوستان فهماند که مهربانى و رحمت شعار اصلى اوست و به دشمنان مغلوب خویش که سال‏ها یارانش را با شکنجه آزار داده بودند و بارها به جنگ با آنان برخاسته بودند نشان داد که عفو و مهربانى به هنگام داشتن قدرت ویژگى اوست. او به هدایت آنان دلسوزتر است تا به انتقام که برخى از یارانش به دنبال آن بودند.
همه مردم پیامبر را دوست داشتند و به او عشق مى‏ورزیدند، بسیارى تنها براى خشنودى او جان خویش را در خطر مى‏انداختند و به عشق پیامبر از همه چیز خود مى‏گذشتند و به درستى مى‏توان گفت که قدرت پیامبر بر ایجاد امنیت را عشق مسلمانان به خدا و پیامبرش ایجاد مى‏کرد و این قدرت عظیم، اطاعت کامل مردم از ایشان را به دنبال داشت. گاندى در جمله‏اى گفته است: «قدرت متکى بر عشق هزار برابر مؤثرتر و پایدارتر از قدرتى است که از ترس از مجازات منبعث مى‏شود».29 محبت و دوستى پیامبر و مردم دو طرفه بود. به همه مسلمانان احترام مى‏گذاشت، آنان را از خود مى‏دانست و خود را از آنان، سختى و گرفتارى آنها را سختى خویش مى‏دانست و یکپارچگى دل‏ها و مهربانى همگانى را در عمل به آنان آموخته بود و همین ارادت‏ها بود که یارانش در جنگ بدر به او گفتند: «ما هم‏چون یاران موسى‏ نیستیم که بگوییم تو و خدایت بروید با دشمن بجنگید ما این جا نشسته‏ایم»30 این روحیه سپرى براى تهدیدات دشمن به شمار مى‏رفت.

1 - 2. سعه صدر :

مراد از سعه صدر ظرفیت وسیع و تحمل و حوصله فراوان است. بردبارى در برابر مشکلات، آزار و شکنجه‏ها، بدگویى و تمسخرهایى که کفار قریش نسبت به پیامبر و پیروانش روا مى‏داشتند امرى طاقت‏فرسا بود که پیامبر همه را با سعه صدر تحمل مى‏کردند. تحمل و مدارا به ویژه با انسان‏هاى کم‏ظرفیت، متعصب، نادان و خشن، قلبى گشاده مى‏خواهد و این موهبتى خدادادى بود که پیامبر داراى آن بود. هم‏چنان که قرآن مجید مى‏فرماید: الم نشرح لک صدرک؛ آیا براى تو قلبى گشاده قرار ندادیم.31 و حضرت امیر نیز ایشان را «اوسع الناس صدراً؛ با سعه صدرترین مردم» دانسته است.32 در تاریخ مشاهده مى‏کنیم که در جنگ احد دندان پیامبر شکسته شد و پیامبر به سختى مجروح گردید باز به دشمن خویش دعا کرده مى‏فرماید: اللّهمّ اغفر لقومى فانهم لا یعلمون؛ خدایا قوم مرا ببخش که آنان نمى‏فهمند».33 و باز به فرموده حضرت امیر: با مردم به گونه‏اى نرم و با گشاده‏رویى برخورد مى‏کردند که مردم ایشان را چون پدر خویش مى‏دانستند. صفت شرح صدر ثمراتى هم‏چون: گشاده‏رویى، عطوفت و مهربانى، تحمل و بردبارى و ... را در رفتار ایشان نمودار ساخته بود.

1 - 3. ساده‏زیستى :

یکى از ویژگى‏هاى زندگى شخصى پیامبر اکرم ساده‏زیستى ایشان بوده است پیامبر زهد و زیستن همانند توده‏هاى مردم را رویه زندگى خویش قرار داده بودند. در تاریخ مشاهده مى‏کنیم که مسیحیان نجران که با لباس‏هاى فاخر و آراسته به زیورآلات خواستند به حضور حضرت مشرف شوند با کنار گذاشتن زیورآلات خود اجازه یافتند که به حضور ایشان برسند.34 از امام صادق‏ (علیه السلام) روایت شده است که فرموده‏اند: پیامبر اکرم هم‏چون بردگان مى‏نشست و غذایش غذاى آنان بود و خود را بنده مى‏دانست.35 قوت غالبش نان جوین و خرما بود و هرگز سه روز پى در پى از نان گندم سیر نخورد، به مرکب بى‏زین سوار مى‏شد، کفش خود را با دست خود وصله مى‏کرد36 این ساده‏زیستى باعث شده بود توده‏هاى مردم که بار دفاع نیز عمدتاً بر دوش آنان بود او را هم‏چون خود دانسته فاصله طبقاتى بین او و خود احساس نکنند.

1 - 4. استقامت :

بردبارى و استقامت پیامبر هم نظیر نداشت. سیزده سال در مکه حضرت را آزار و اذیت کردند، سه سال محاصره اقتصادى و اجتماعى را حضرت در کنار مسلمانان فقیر و با هزینه ثروت شخصىِ همسرشان خدیجه‏ با بردبارى به پایان بردند. پیامبر همه این منظره‏ها را مشاهده مى‏کرد و باز بر هدایت آن قوم گمراه اصرار مى‏ورزید. در مدینه نیز در نبردهایى که قریشیان و یهود براى او پیش آوردند صبورانه مقاومت کرد، قوم لجوج یهود را سالیانى تحمل نمود و رفق و مدارا را نسبت به دشمنان داخلى خود، یعنى منافقان به ظاهر مسلمان روش خویش قرار داده بود، در لحظات سخت جنگ که بسیارى از مسلمانان پا به فرار مى‏گذاشتند پشتوانه‏اى محکم براى باقیمانده یاران بود و آنان نیز به پیامبر پناه مى‏آوردند و در یک جمله پیامبر الگوى مسلمانان در استقامت و بردبارى به شمار مى‏رفت. بى‏تردید بسیارى از صفات نیک حضرت که در این مختصر نیامده نیز در ایجاد امنیت نقش داشته که به صفات فوق بسنده مى‏کنیم.

2. رفتار و منش اجتماعى پیامبر در حکومت‏

بى‏تردید یکى از مهم‏ترین عواملى که به ایجاد امنیت در مدینه انجامید رفتار نیک پیامبر در برخورد با مردم به منزله حاکم و رهبر آنان بوده است و این علاوه بر رفتار معاشرتى پیامبر در زندگى اجتماعى ایشان به شمار مى‏رود. حکومت پیامبر و به عبارت دیگر اخلاق حکومتى ایشان همگان را مجذوب روش و منش آن حضرت کرده بود به گونه‏اى که توده‏هاى مردم، حکومت را از آن خود مى‏دانستند و از هیچ گونه کمکى دریغ نمى‏کردند. برخى از رفتارهاى ایشان در عرصه‏هاى مختلف اجتماعى عبارت است از:

2 - 1. عدالت اجتماعى :

از دیدگاه پیامبر انسان‏ها در آفرینش یکسانند و تفاوت در نژاد، زبان، ملیت، رنگ و ... ملاک امتیاز افراد به شمار نمى‏رود، همه از یک پدر و مادر خلق شده‏اند و به فرموده ایشان: «مردم همانند دانه‏هاى شانه (برابر)اند».37 اجراى عدالت اجتماعى در دولت شهر مدینه توسط پیامبر یکى از مهم‏ترین عوامل موفقیت ایشان به شمار مى‏رود پیامبر قانون الهى را نسبت به همه اعم از ثروتمند و فقیر، اشراف و بردگان، وابستگان و اغیار یکسان اجرا مى‏کردند. هیچ گاه وساطت بزرگان قبایل یا دیگران ایشان را از اجراى فرمان الهى باز نمى‏داشت. در جریان اسارت داماد پیامبر (شوهر زینب) به دست مسلمانان آن حضرت تنها از حق خویش گذشتند و حق مسلمانان را به آنان واگذار کردند38 و صدها مورد دیگر که نمودى از اجراى عدالت اجتماعى در دولت شهر مدینه به شمار مى‏رود.

2 - 2. رضایت مندى :

شیوه پیامبر در مدیریت جامعه اسلامى هیچ گاه دیکتاتور مآبانه نبود، به علاوه پیامبر سعى مى‏کرد رفتارش نارضایتى ایجاد نکند. حتى در بدو ورود به مدینه براى جلوگیرى از هر نوع نارضایتى و کدورت محل فرود آمدن از شتر و مسکن گزیدن خود را با انداختن افسار بر گردن شتر به خواست و اراده خدا واگذار کردند در اولین جنگ با کفار قریش از آن جا که با هدف نبرد به بدر نرفته بودند رضایت اصحاب به جنگ را مدنظر قرار داده و به آن تن دادند. در روزهاى آخر عمر شریفشان نیز از رضایت همگان نسبت به خود سؤال نمودند و از مردم خواستند که چنان چه احیاناً نسبت به آنان مرتکب رفتارى ناخواسته شده‏اند با قصاص ایشان، اظهار رضایت کنند.39

2 -3. شفاف سازى :

بدون تردید رفتار حاکمان گاه با ابهاماتى براى مردم روبه‏رو مى‏شود که چنان چه حاکم یا زیرمجموعه او ابهام را برطرف نکنند نارضایتى و در نهایت دشمنى را به دنبال خواهد داشت. رهبران اسلامى نیز این موضوع را مدنظر قرار داده‏اند هم چنان که امام على‏(ع) خطاب به مالک اشتر مى‏فرمایند:
اگر مردم در کارى نسبت به تو بدگمان شدند و تصور کردند که به ایشان ستم کرده‏اى عذر و دلیل عمل خویش را براى آنان روشن و آشکار نما تا از بدگمانى به تو دورى کنند.40
سیره پیامبر خدا نیز چنین بود چنان که در صلح حدیبیه عمر به حضرت در خصوص معاهده ایشان با قریش و غیر متساوى بودن یکى از بندها به سود کفار انتقاد کرد که به دنبال آن حضرت با منطق و استدلال او را قانع کردند.41 و یا در جنگ حنین آن گاه که پیامبر به تازه مسلمانانى که از رؤساى قریش به شمار مى‏رفتند غنایم بیشترى داد و این امر اعتراض برخى را باعث شده بود پیامبر مانع از تعرض برخى از اصحاب به معترضین شده، اعتراض را به نحو احسن پاسخ گفته همه را قانع نمودند.42
سیره حضرت امیر نیز چنین بوده است، چنان که قبل از شروع جنگ صفین به مجرد آن که پى بردند که تأخیر در جنگ موجب بدگمانى برخى از جنگ‏جویان شده است دلیل تأخیر را به صراحت گوشزد کرده‏43 ابهامات را زدودند و یا در مسئله خلافت پیامبر اکرم آن گاه که حضرت خلافت را طبق وصیت پیامبر حق خود دانستند. فردى ایشان را حریص به خلافت مى‏خواند ایشان نیز بلافاصله براى برطرف شدن بدگمانى‏ها حقانیت خود را با دلیل ثابت کردند.44 پس از حضرت امیر7 نیز این موضوع رویه ائمه در ارتباط با پیروانشان بوده است. هم چنان که امام حسین (علیه السلام) ‏پس از آن که خبر شهادت مسلم را در بین راه شنیدند بلافاصله آن را به اطلاع اصحاب رساندند با این که طبیعى بود که بسیارى با شنیدن این واقعه ایشان را ترک مى‏کردند، ولى حرکت و هدف و خطرات آن را به صورت شفاف با اصحاب خود در میان گذاشتند تا با آگاهى قدم بردارند.
شفاف‏سازى پیامبر که با پاسخ‏گویى و اقناع مردم همراه بود باعث شده بود که همگان حکومت را از خویش دانسته و با جان و دل از آن دفاع کنند.

2 - 4. مشارکت :

پیامبر مردم را در امور سیاسى مشارکت مى‏داد و از نظرات و برنامه‏هاى آنان به خوبى بهره مى‏برد. این مشارکت‏ها میزان حمایت مردم از استراتژى اتخاذ شده را بالا برده و آنان خود را در تمامى مراحل سهیم مى‏دانستند. پیامبر اکرم بحران‏ها را نیز با هم‏فکرى اصحاب به انجام مى‏رساندند، از اصحاب نظر مى‏خواستند و از توصیه‏ها و نظرات آنان نیز استفاده مى‏بردند. براى نمونه به چند مورد از نظرخواهى‏هاى آن حضرت از اصحاب خود اشاره مى‏کنیم. مورد اول، زمانى که پیامبر و اصحاب کنار چاه‏هاى بدر از آمدن لشکر مسلح قریش مطلع شدند پیامبر در مورد مقابله یا عدم مقابله نظر آنان را جویا مى‏شود و به ویژه نظر انصار که با ایشان تنها پیمان دفاعى بسته بودند را نیز جویا مى‏شوند، آن گاه که نظر اکثریت را بر مقابله با قریش مى‏یابند به نبرد تن مى‏دهند.45 مورد دیگر در جنگ احد بود که از اصحاب نسبت به محل جنگ کسب نظر کردند همه‏پرسى در مورد این که آیا در مدینه بمانند و جنگ کنند یا بیرون از مدینه به نبرد با دشمن بپردازند.46 مورد سوم نیز نظرخواهى در مورد نحوه نبرد در جنگ خندق یا احزاب بود که پس از مشورت با اصحاب نظر سلمان مبنى بر حفر خندق عمل مى‏شود.47 هم‏چنین پیامبر در مورد نحوه برخورد با یهود بنى قریظه پس از جنگ خندق داورى را به سعد بن معاذ سپردند.48

2 - 5. رابطه حاکم و مردم :

ارتباط حاکم و مردم نقش تعیین کننده‏اى در پیشبرد اهداف حکومت دارد، از دیدگاه پیامبر حاکم مسئول است و باید دلسوزانه جامعه را به سوى هدایت راهبرى کند. هیچ گاه حکومت طعمه و غنیمتى براى وى به حساب نمى‏آید که در کنار آن خود و بستگان و نزدیکانش را بهره‏مند ساخته دیگران را از آن محروم نماید، چنان چه حضرت امیر خطاب به مالک اشتر مى‏فرماید: با مردم هم‏چون حیوان درنده‏اى که خوردن آنان را غنیمت شمرى مباش.49
از دید پیامبر معیارهایى مانند نسبت و خویشى با ایشان، سن یا ارتباط فرد با قبیله‏اى خاص معیار احراز پست‏ها نبود بلکه تنها ایمان و اهلیت فرد براى آن سمت ملاک قرار مى‏گرفت و بر همین اساس پس از فتح مکه جوان بیست ساله‏اى را به حکومت آن شهر منصوب مى‏کنند و یا اسامه که جوانى هیجده ساله بود را به فرماندهى سپاه براى نبرد با روم منصوب کرده و همه مسلمانان را به اطاعت از او فرا مى‏خوانند.
رابطه پیامبر به منزله حاکم با مردم، رابطه‏اى همراه با محبت و دوستى بود، مردم به پیامبر عشق مى‏ورزیدند و در اجراى فرمان ایشان گوى سبقت را از یک‏دیگر مى‏ربودند. در این جا به جاست که به توصیه حضرت امیر خطاب به مالک اشتر اشاره کنیم که حضرت فرموده‏اند: «مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش».50 مهرورزى با مردم باید در تمامى برخوردها و نشست و برخاست‏ها پایه عمل قرار گیرد و این جاست که قدرت همراه با عشق مردم امنیت را به ارمغان مى‏آورد چرا که یگانگى حاکم و مردم موجب مى‏شود تا آحاد جامعه امنیت کشور را امنیت خود دانسته در این راه از پاى ننشینند.

2 - 6. رعایت حقوق مردم :

از دیدگاه اسلام هم چنان که حاکمان حقى بر مردم دارند مردم نیز حقى بر آنان دارند و این رابطه به طور متقابل برقرار است. مردم حق دارند که از امنیت ایجاد شده استفاده کنند و حاکمان نیز حق خواهند داشت که از نیروى ایجاد شده توسط آحاد مردم در ایجاد امنیت و رفاه همگانى بهره ببرند. حکومت موظف است که از حقوق مشروع شهروندان دفاع کند هم چنان که پیامبر از حقوق مردم دفاع مى‏کردند. روایت شده که فردى از سمرة بن جندب نزد پیامبر شکایت برد که وى بدون اجازه وارد خانه من مى‏شود تا به درختى که در آن جا دارد سرکشى کند سمره با درخواست پیامبر نیز حاضر نشد که با اجازه وارد خانه شود و حتى حاضر نشد درخت خود را با هیچ چیز دیگرى تعویض کند، پیامبر براى دفاع از حقوق یک شهروند دستور دادند که درخت او را از ریشه قطع کنند. این دقت‏ها پیامبر را محبوب دل‏ها کرده و اطاعت محض از ایشان را به ارمغان آورده بود که نتیجه همه اینها امنیت و آرامش ایجاد شده در مدینه بود.

2 - 7. حضور پیامبر در امور عمومى :

پیامبر اکرم با وجود آن که پیامبر خدا و حاکم مدینه بودند سعى مى‏کردند که در امور عمومى شخصاً به منزله یک شهروند، حضورى فعال داشته باشند. براى نمونه در جریان ساخت مسجد ایشان نیز همانند دیگر مسلمانان بسان کارگرى ساده سنگ مى‏بردند و کار مى‏کردند و یا در حفر خندق شخصاً کار مى‏کردند. در جنگ‏ها نزدیک‏ترین فرد به دشمن و پایدارترین فرد به شمار مى‏آمدند و هیچ گاه در لحظات حساس یاران خویش را تنها نمى‏گذاشتند.
پیداست که حضور فعال آن حضرت به مثابه فردى از افراد جامعه اسلامى بر پیروى دیگران از قوانین و مقررات اسلامى و فرامین حکومتى ایشان تأثیر شگرفى ایجاد مى‏کرد و بدین وسیله هر فردى خود را موظف به شرکت در امور عمومى و اجراى فرمان رسول خدا مى‏دانست. این موضوع نیز در یکپارچگى مردم و حاکمان که به امنیت و موفقیت حکومت مى‏انجامید کمک شایانى مى‏کرد.

2 - 8. وفاى به پیمان ها :

یکى از مهم‏ترین خصوصیات همه پیامبران وفاى به عهد بوده است.
دشمن به این ویژگى پیامبر نیز پى برده بود و به آسانى با او پیمان مى‏بست و اطمینان داشت که از جانب ایشان نقض نمى‏شود بر همین اساس بود که دشمن اصلى مسلمانان، یعنى کفار قریش در سال ششم هجرت، یعنى چند سال قبل از فتح مکه حاضر به انعقاد پیمان صلح با آن حضرت گردیدند و تا آنان دست به نقض آن پیمان نزدند پیامبر با وجود قدرت هیچ گونه تعرضى به آنان روا نداشت. وفاى به عهد در پیمان‏هایى که پیامبر با یهود و مشرکان مدینه براى دفاع و حفظ امنیت شهر بستند یا در پیمان‏هایى که بر اساس آنها امنیت غیر مسلمانان اطراف مدینه تأمین مى‏شد هیچ گونه نقض و مخالفتى از سوى پیامبر و مسلمانان دیده نشد و این موضوع نیز در حفظ امنیت مدینه تأثیر به سزایى داشت.

3. ایمان و اعتقاد به خدا

رابطه ایمان به خدا و آرامش و اطمینان رابطه‏اى واقعى و غیر قابل انکار است، در آیات متعددى از قرآن مجید این موضوع با اشاره یا تصریح آمده است، با نگاهى کلى به آیات مربوطه به چند گروه از آیات برخورد مى‏کنیم: در برخى از آیات، امنیت ثمره و نتیجه ایمان ذکر شده است مانند: «کسانى که ایمان آورده و ایمان خویش را به شرک نیالوده‏اند آنان راست ایمنى و ایشان راه یافتگانند».51
2. در آیات دیگرى امنیت به منزله وعده الهى به افراد با ایمانى که عمل صالح انجام مى‏دهند دانسته شده است مانند: «خدا به کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند وعده داده است که... و هرآینه بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند».52
3. در برخى دیگر از آیات نیز این مسئله به گونه دیگرى مطرح شده هم چنان که به پیامبر گوشزد شده که خدا براى تو کافى است مانند: «اگر بخواهند تو را بفریبند خدا براى تو بس است».53 یا «اى پیامبر! خدا و کسانى از مؤمنان که پیرو تواند تو را بس است».54
4. در گروه دیگرى از آیات خداوند با یادآورى امنیت و امدادهاى غیبى در گذشته‏55 به مسلمانان دلدارى داده و به آنان گوشزد مى‏کند که خداوندى که شما را در فلان بحران از چنگ دشمن نجات داد دیگر بار نیز مى‏تواند امنیت را به شما باز گرداند.
5. در آیاتى دیگر خداوند این نوید را به مسلمانان مى‏دهد که آرامش درونى را از دشمن سلب مى‏کنم و رعب و وحشت را بر آنان غالب مى‏گردانم،56 چنان چه در بسیاى از جنگ‏ها مسلمانان را با رعب و وحشت دشمن پیروز مى‏گرداند. پر واضح است که روحیه جنگ‏جویان مهم‏ترین عامل پیروزى یا شکست آنان به شمار مى‏رود در آیات فوق خداوند از یک طرف مانع بروز تشویش و نگرانى مسلمانان مى‏شود و از سوى دیگر وحشت دشمن را به آنان گوشزد مى‏کند و این امر در پرتو ایمان و اعتقاد راسخ به خداوند نتیجه‏اى جز آرامش، امنیت و پیروزى را به دنبال نخواهد داشت. ایمان به خدا قدرتى بى‏بدیل را در انسان ایجاد مى‏کند که فرد جان بر کف به میدان جنگ قدم مى‏گذارد تا به یکى از دو پاداش (احدى الحسنیین) پیروزى یا شهادت نایل آید، چنین افرادى با صبر و استقامت بر دشمن غلبه پیدا مى‏کنند و به فرموده قرآن مجید بیست نفر بر دویست نفر پیروز مى‏شوند.57 تکیه بر نیروى لایزال الهى را مسلمانان از پیامبر خدا آموخته بودند که حضرت امیر مى‏فرمایند:
هر گاه شعله‏هاى جنگ از هر سو زبانه مى‏کشید به پیامبر خدا پناه مى‏بردیم (و پیامبر به همه ما روحیه مى‏دادند).58
پیامبر با مستحکم کردن پایه‏هاى ایمانى مردم برنامه درازمدت خود در ایجاد امنیت در جامعه اسلامى را تکمیل کردند، چه این که افرادى ثابت قدم، مقاوم و معتقد پشتوانه‏اى مهم براى امنیت به شمار مى‏روند.
همه اینها مرهون منش و رفتار نیک و عادلانه پیامبر و تربیت والاى پیروان ایشان بود به گونه‏اى که این رفتار در نسل‏هاى بعد نیز خودنمایى کرده است. هم‏چنان که جرجى زیدان مى‏گوید:
هنگامى که مسلمانان براى کارزار یرموک گرد آمدند، آن چه جزیه از مردم حمص (شام) گرفته بودند به آنان بازپس داده گفتند: آن چه داده‏اید بستانید و ما را از هم‏پیمانى خود آزاد سازید. مردم حمص در پاسخ گفتند: هرگز از شما جدا نمى‏شویم، دادگسترى و پرهیزکارى فرمان‏روایان شما بهتر از بیداد رومیان است ما با شما مى‏مانیم و به همراهى فرماندار شما با ارتش هرقل مى‏جنگیم.59
مى‏بینیم که رفتار نیک، غیر مسلمانان را نیز بر حفظ یا ایجاد امنیت در کشور اسلامى تشویق کرده است.

پى نوشت ها :

25. قلم (68)، آیه 4.
26. انبیاء (21)، آیه 107.
27. توبه ((صلی الله علیه و اله))، آیه 128.
28. ابن هشام، السیرة النبویة، ج 3، ص 4(صلی الله علیه و اله).
29. محمدعلى اسلامى ندوشن، سخن‏ها را بشنویم، ص 11، (شرکت سهامى انتشار، چاپ سوم، بى‏جا، 1370).
30. ابن هشام، همان، ج 2، ص 266.
31. انشراح ((صلی الله علیه و اله)4)، آیه 1.
32. مصطفى دلشاد تهرانى، سیره نبوى، ج 3، ص 161؛ (سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، چاپ اول، 1372).
33. همان، ص 137.
34. جعفر سبحانى، همان، ج 2، ص 433.
35. دکتر على شریعتى، محمد خاتم پیامبران، (مقاله از هجرت تا وفات)، ص 268.
36. سید ابوالفضل مجتهد زنجانى، محمد خاتم پیامبران، (مقاله: گوشه‏اى از اخلاق محمد)، همان، ص 400.
37. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 58، ص 65، (بیروت: دار احیاء التراث العربى، چاپ دوم، 1403ق).
38. جعفر سبحانى، همان، ج 1، ص 51(صلی الله علیه و اله).
39. جعفر سبحانى، همان، ج 2، ص 502.
40. نهج البلاغه، نامه 53.
41. جعفر سبحانى، همان، ج 2: ص 1(صلی الله علیه و اله)7.
42. ابن هشام، همان، ج 3، ص 35.
43. نهج البلاغه، کلام 55.
44. نهج البلاغه، خطبه 172.
45. ابن هشام، همان، ج 2، ص 266.
46. همان، ج 3، ص 67.
47. جعفر سبحانى، همان، ص 126.
48. جعفر سبحانى، همان، ج 2، ص 154.
49. نهج البلاغه، نامه 53.
50. نهج البلاغه، نامه 53.
51. انعام (6)، آیه 82: الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الأمن.
52. نور (24)، آیه 55: وعد اللَّه الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات... ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً....
53. انفال (8)، آیه 62: واِن یریدوا أن یخدعوک فانّ حسبک اللَّه.
54. انفال (8)، آیه 64.
55. مانند: انفال (8)، آیات: 7، (صلی الله علیه و اله)، 11، 12 و ... .
56. مانند: آل عمران (3)، آیه 151؛ انفال (8)، آیه 12؛ احزاب (33)، آیه 26؛ حشر (5(صلی الله علیه و اله))، آیه 2.
57. انفال (8)، آیه 65.
58. نهج البلاغه، غرائب کلامه، شماره (صلی الله علیه و اله).
59. جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهر کلام، ص 55، (تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم، 1352).

منبع:فصلنامه علوم سیاسی ، شماره 33