نداي اذان

شاعر: بانو نوري گيلاني (سياره)




خواند زبان دلم ثناي محمد(ص)
ماند خرد خيره در لقاي محمد(ص)
ديده دل، جام جم به هيچ شمارد
سرمه کند گر زخاک پاي محمد(ص)
کرده خداوندگار عالم و آدم
خلقت گيتي همه براي محمد(ص)
کس نرساندش گزند ليله هجرت
چون که علي خفته بود جاي محمد(ص)
غيرعلي پي نبرده است بر اين راز
آري و سوگند بر خداي محمد(ص)
غير رضاي خدا نخواست ازيراک
هست رضاي خدا، رضاي محمد(ص)
ظاهر و باطن بر او شود همه پيدا
هر که صفا يابد از صفاي محمد(ص)
نغمه داود را ز ياد بَرَد نيز
نغمه قرآن جانفزاي محمد(ص)
سائل درمانده نااميد نگردد
گر که بکوبد در سراي محمد(ص)
اي که نداي" اذان" رسيد به گوشت
هان که به گوشت رسد نداي محمد(ص)
رفته خود از عرش تا به فرش سراسر
زير فلک سايه لواي محمد(ص)
نوري(سيّاره) يافت راه هدايت
تا که شدش عشق رهنماي محمد(ص)
منبع:www.payambarazam.ir