مصحف غم






آيات توحيد در مصحف غم
گشته تلاوت با اشك ماتم
عزم سفر سوى جنان دارد پيمبر
گويى به بستر نيمه جان دارد پيمبر
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد
محراب و منبر در اضطرابند
گريان براى ختمى مآبند
بوى يتيمى ميدهد ياس ولايت
روح نبوت مى ‏رود از جسم امت
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد
ديده گشوده بر روى زهرا
بر اهلبيتش دهد تسلاّ
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد
يك آسمان اندوه وغم داد به ‏سينه
تنهابمانداهلبيتش در مدينه
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد
كرده سفارش در حق مولا
در حق مولا در حق زهرا
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد
اى واى اگر اُمت كند هتك حريمش
آتش زند بر جان زهراى يتيمش
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد
برهم گذارد چون چشم معصوم
آغازغمهاست بر آن دو مظلوم
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد
ظلم سقيفه آيد و دلها بسوزد
جان ولايت كوثرش زهرا بسوزد
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد
پيغمبر نور سرى نهفته
در گوش زهرا آهسته گفته
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد
بعدازمن ‏اى خوشبوترين ياس بهارم
پيش ‏از همه ‏تو دربهشت آيى‏ كنارم
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد
منبع:www.payambarazam.ir