اشعار نبوی (5)






حديث لولاك

اى اصل قديم و عقل اَقدم
وى حادث با قديم توأم
در رتبه تويى حجاب اَقرب
بودى تو نبى و در گِل آدم
ملك و ملكوت در كف تست
چون خاتمى اى نبىّ خاتم
از لطف تو شمّه اى است فردوس
وز قهر تو شعله اى است جهنّم
قدّ ملك است در برت راست
پشت فلك است در درت خم
فهم خرد و زبان گويا
در وصف تو عاجزند و اَبكم
فرمود به شأنت ايزد پاك
لَولاكَ لَما خَلقتُ الأفلاك

وعده

مصطفي را وعده كرد الطاف حق
گر بميري تو نميرد اين سبق
من كتاب و معجزت را حافظم
بيش و كم كن راز قرآن را فضم
هست قرآن مر ترا همچو عصا
كفرها را دركشد چو اژدها
تو اگر در زير خاكي خفته اي
چون عصايش دان هر آنچه گفته اي

مرآت كبريا

طالع شد از سپهر رسالت جمال تو
وخورشيد گشته محو جمال و جلال تو
ورخسار دلفروز تو مرآت كبرياست
ذات ازل ستوده به قرآن خصال تو
وگفتار جانفزاي تو گفتار ذوالجلال
صد مرحبا به گفته نغز و مقال تو
وظلمت گرفته بود جهان از سحاب كفر
شد روشن از فروغ جمال و كمال تو
وصف بسته اند بهر نيايش فرشتگان
در انتظار صوت اذان بلال تو
وخيل فرشته در شب معراج تو به عرش
استاده اند با ادب اندر قبال تو
وفرخنده آن كسي كه ز اخلاص و معرفت
پرهيزد از حرام و پذيرد حلال تو
وبا اين اميد «قدسيه» جان مي دهد كه حشر
خوش بنگرد جمال و رخ بي مثال تو
منبع:www.payambarazam.ir