شيعه در نگاه وهابيان

مولف : فؤاد ابراهيم
مترجم: مهدي بهرام شاهي



اگر چه انشقاق شيعه و سني به تاريخ صدر اسلام و مسئله جانشيني پيامبر (ص) باز مي گردد، ولي ابن تيميه نيز در اين جريان نقش مهمي ايفا كرد (1328 و 1263. ت). وي پيشگام جدليون سني بود و اعتقادات شيعي را به شيوه اي نظام مند و با شدت تمام مورد انتقاد قرار داد.
علماي وهابي با الهام از آثار ابن تيميه شيوه وي را در اهانت و توهين به شيعيان در پيش گرفتند.
بواسطه تبعيت وهابيون از شيوه جدلي ابن تيميه، انشقاق و اختلاف مردم عربستان و بطور كلي مسلمين جهان عميق تر شد. در دهه 1950 و 1960 با تلاش علماي برجسته اهل تسنن و شيعه اختلاف شيعه و سني كمرنگ تر شد و در اين رابطه مجموعه نشست هايي در قاهره برگزار شد، در حالي كه علماي وهابي موضع گيري اهل سنت و شيعيان براي مصالحه و سازش را بشدت موردحمله قرار دادند. برخي از علما وهابيت را به عنوان عامل اصلي انشقاق واختلاف در جامعه اسلامي برمي شمارند.
برخي ديگر اين فرقه راتهديدي براي اتحاد ملي عربستان و مسلمين سراسر جهان مي دانند.دكتر (محمد الباهي) انديشمند برجسته سني معتقد است وهابيت شكاف بين شيعه و سني را عميق نموده كه اين امر تأثير منفي موضع گيري وهابيون را برمي تاباند. (يان ريچارد) وهابيت را مانع ورادع اصلي همزيستي مسالمت آميز شيعه و سني برشمرده، حميدعنايت نيز وهابيت را بزرگ ترين چالش شيعيان از زمان صدر اسلام دانسته است.
موضع سياسي و ديدگاه وهابيون نسبت به شيعيان در آثار آنان منعكس شده و بواسطه آثار مذكور اختلافات مردم عربستان تشديد شده است. كتاب (تبديد الظلام و تنبيه النيام الي خطر الشيعه و التشيع علي المسلمين و الاسلام ( نوشته يكي از جدليون برجسته وهابي بنام (ابراهيم الجبهان) كه با هزينه نهادهاي ديني وهابي منتشر شد،نمونه اي از اين آثار تحريك آميز است. اين كتاب در اواسط دهه 1970منتشر شد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 درسطح گسترده در داخل و خارج از عربستان توزيع شد.
تحصيلات نويسنده اين كتاب در سطح بسيار پائيني است، وي از يك دانشگاه ديني فارغ التحصيل نشده و هيچ اثر ديگري نيز تاليف نكرده است. با وجود اين كتاب وي مورد استقبال جامعه وهابيون قرار گرفت و در خلال سالهاي 1988 1976 نه بار تجديد چاپ شد. هدف اصلي نويسنده نفي و تقبيح شيعيان است. وي در اثر خود ادعا كرده يهوديان درراستاي اهداف خود، تشيع را بنيان نهاده اند. (الجبهان) برخلاف مفهوم متعارف رافضي، آنرا به معناي (كساني كه اسلام را بطور كلي نفي مي كنند) تعبير نموده است. وي تشيع را به عنوان يك نظام عقيدتي مبهم مبتني بر احاديث فاسد و بي اعتبار و مجموعه اي از انديشه هاي باطل و پوچ معرفي كرده است.
از نظر وي تشيع مذهب جديدي است كه از فرقه هاي مجوس، مسيحيت و يهوديت مشتق شده و اين مذهب استبدادي و طاغوتي آفت و بلايي است كه توسط مراكز يهودي وفراماسونري، ياوه گويان، شيادان و احمقان ساخته و پرداخته شده است.آنان كه در مورد كفر و بي ايماني شيعيان ترديد دارند مانند شيعيان،مجوسي اند. در واقع اين انگ ها و نسبت هاي ناروا و بي پايه چيزي جزتكرار تهمت هاي عالم ضد شيعه مشهور، ابن تيميه، نيست.
جدليون سني و به ويژه وهابيون با الهام از ابن تيميه همين تهمت ها رانسبت به شيعيان روا داشتند. ( محب الدين الخطيب در مصر و (الهي ظاهر) در پاكستان از جدليون مشهوري بودند كه ادبيات جدلي وهابي را ترويج كردند. وهابيون در اواسط دهه 1950 به منظور ممانعت از مصالحه و سازش شيعيان و اهل تسنن و براي اثبات سازش ناپذيري شيعه وسني، اثر الخطيب بنام (الخطوط العريضه) را منتشر و توزيع نمودند،زيرا الخطيب در اين كتاب تشيع را ديني كاملا متفاوت با اسلام معرفي كرده بود. بدين ترتيب علماي وهابي هر گونه مصالحه و سازش شيعه و سني را نفي كردند.
الخطيب در اين رابطه چنين مي گويد: (سازش ناپذيري فرقه هاي سني و شيعه از آنجا ناشي مي شود كه شيعيان در مورد اصول و مباني عقيدتي ديني با بقيه مسلمين اختلاف دارند، اين امر در موضع گيري علماي شيعه و عقايد و اعمال ديني شيعيان نمود يافته و اين وضعيت همچنان استمرار يافته است).
وي به آثار و احاديثي متوسل شده كه ديدگاه شيعيان در رابطه با امكان مصالحه و سازش با اهل تسنن را نفي مي كنند. كتاب (الزهراء)، اثرگروهي از علماي شيعه از جمله آثار مذكور است كه نويسنده در آن احاديثي را در مورد بي اعتباري خلافت عمر ذكر نموده است. آنان در اثرمذكور ادعا كرده اند عمر به جنون مقاربت جنسي با مردان دچار بوده است. اين حديث در بحارالانوار، اثر شيخ محمد باقر مجلسي، ازمتكلمين و علماي عصر صفويه (1966 وفات) نيز آمده است. يكي ازعلماي افراطي و تندرو سعودي بنام شيخ بن جبرين، با الهام از الخطيب در اين رابطه چنين مي گويد: (آنان كه هنوز در مورد رافضي بودن شيعيان ترديد دارند، بايد اثر الخطيب بنام (الخطوط العريضه) و آثار (احسان الهي ظاهر) و (غفاري) را در مورد رد عقايد و آراي شيعيان مطالعه كنند).
شيخ بن باز، مفتي اعظم عربستان سعودي نيز معتقد است تشيع ديني متفاوت و مجزا از اسلام است و همانگونه كه مصالحه اهل تسنن بايهوديان، مسيحيان و بت پرستان امكانپذير نيست، سازش شيعيان يارافضيان با اهل تسنن نيز غيرممكن است.
محمد خالد الحراس، از اساتيد دانشگاه اسلامي مدينه، در اين رابطه مي گويد: (وهابيون با شيعيان سازش نمي كنند و چون اختلاف اين دوگروه از مباني و اصول ديني نشأت مي گيرد، اين مصالحه بي پايه واساس است).
وهابيون بر اختلافات اساسي و بنيادين شيعه و سني تاكيد مي كنند ودر آثار ضد شيعي آنان دو مقوله سب و رفض به عنوان مهم ترين موضوعات تحريك آميز معرفي شده اند. نفي خلفاي سه گانه، اصحاب و همسران پيامبر(ص)، به ويژه عايشه دختر ابوبكر و حفصه دختر عمرسب و نفي مشروعيت خلافت خلفاي سه گانه رفض ناميده مي شود.
در هر حال اينكه آيا علماي وهابي جبهه متحدي را عليه تشيع تشكيل داده اند يا به دو طيف افراطي و ميانه رو تفكيك مي شوند، براي شيعيان مبهم و حل نشده است. ولي در مورد اينكه وهابيت فرقه اي درونگراست اتفاق نظر وجود دارد، زيرا در تعاليم وهابيون مسلمانان به دوگروه مسلمين واقعي و مسلمين دروغين تقسيم شده اند. وهابيون خود راپيروان حقيقي پيامبر (ص) و فرقه هاي ديگر سني، به ويژه شيعيان را به عنوان بدعت گذار و رافضي تلقي مي كنند.
علماي وهابي جهان را به دوگروه موحدين و مشركين يا بدعت گذاران تقسيم كرده اند. اين دسته بندي تعصب آميز نشان مي دهد وهابيون هرگز گرايش هاي ديگراسلامي را تحمل نخواهند كرد. در كتب، فتاوي و نوارهاي سخنراني آنان، كساني كه تعاليم وهابيت را نمي پذيرند، در بهترين حالت به عنوان منحرف يا ضاله و در بدترين حالت كافر معرفي شده اند. با اينكه تشخيص علماي وهابي ميانه رو از افراطي بسيار دشوار است، مي توان گرايشهاي مختلف وهابي را از يكديگر تمييز داد.
گروه نخست افراطيون مي باشند كه (شيخ بن جبرين، شيخ عبدالمحسن العبيكان، شيخ ناصرالعمر و شيخ الهذيفي) و بسياري از علماي وهابي از آن جمله اند. جوانان وهابي از اين طيف حمايت مي كنند و براي حصول اهداف خودشيوه هاي خشونت آميز را بكار مي گيرند و خاندان سلطنتي سعودي رافاسد و بي لياقت مي پندارند. از نظر آنان مقامات سعودي نبايد به شيعيان اجازه دهند اعمال بدعت آميز خود را بجاي آورند و بايد آنان رابه قتل برسانند، تبعيد و سركوب كنند و يا وادار به ترك عقيده نمايند.يكي از كارگران وهابي شركت نفتي آرامكو عربستان از شيخ بن جبرين پرسيد آيا غذا خوردن يك وهابي با كارگران شيعه سر يك ميز جايزاست. شيخ بن جبرين پاسخ داد:
(سعي كنيد از آنان دوري كنيد و جايتان را تغيير دهيد، در غير اين صورت با طعنه و كنايه و بي احترامي نفرت خود را نسبت به آنان نشان دهيد. شما بايد سعي كنيد بطلان و كذب بودن عقايد مخرب ومنحرفشان را آشكار كنيد و سپس آنان را متقاعد كنيد حقانيت مباني عقيدتي وهابيت را بپذيرند و دست از عقايد موهوم خود بردارند. اگر آنان مقاومت كردند بايد به عقوبت خود برسند و كشته شوند).
(بن جبرين) در مورد حكم فقهي مربوط به پرداخت زكات به خانواده هاي نيازمند شيعه در عربستان خاطر نشان كرد: (علماي وهابي در كتب فقهي خود پرداخت زكات به كفار و بدعت گذاران را منع كرده اندو از آنجا كه روافض جزو كفار محسوب مي شوند، نبايد زكات به آنان تعلق گيرد). شيخ ناصر العمر، از سلفي هاي تندرو مشهور با تاكيد بر سازش ناپذيري تشيع و تسنن، بشدت سازش و مصالحه شيعه و سني را موردحمله قرار داد. وي در اين رابطه اظهار داشت : (اختلافات ما با روافض (شيعيان) فقط به مباحث فرقه اي محدود نمي شود. اختلاف ما در موردمسائل بنيادين و اساسي ديني است، نه بخشهايي از دين. در واقع هيچ نقطه مشتركي بين ما و شيعيان وجود ندارد).
(العمر) در پاسخ به همايش گفتگوي مذاهب كه در ژوئن 2003 دررياض برگزار شد از شركت كنندگان خواست روافض (شيعيان) را به اسلام واقعي و پيروي از شيوه اهل سنت دعوت كنند.
وب سايت مشهور وهابيون، خطبه هاي نماز جمعه مسجدالنبي مدينه را كه به امامت شيخ الهذيفي در سوم مارس 1998 و با حضور رئيس جمهور پيشين ايران، حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني ايراد شد، تحت عنوان (يهوديان، مسيحيان و روافض را از عربستان اخراج كنيد) منعكس نمود. (شيخ الهذيفي) با تقبيح و سرزنش حاميان سازش و مصالحه سني و شيعه تصريح كرد: (چگونه شيعه و سني مي توانند با يكديگر سازش كنند در حالي كه اهل سنت با تمسك به قرآن و سنت نبوي (ص) دين را زنده نگاه داشته و تكريم نمودند، درحالي كه روافض (شيعيان) بطور علني به اصحاب پيامبر(ص) اهانت نموده و اسلام را نابود كردند. تا زماني كه شيعيان عقايد خود را ترك نگويند و به اسلام حقيقي نگروند، ما قدمي به سوي آنان بر نخواهيم داشت. خطر شيعيان براي اسلام بيش از يهوديان و مسيحيان است وهرگز نبايد به آنان اعتماد كرد. بنابراين مسلمين بايد با نهايت احتياط باآنان برخورد كنند).
علماي سنتگرا، دومين طيف وهابيون بشمارمي روند و علماي نسل قديم نظير (شيخ بن باز، شيخ محمد بن عثيمين) و برخي از نئوسلفي ها نظير (شيخ صفار الحوالي) به اين گروه تعلق دارند. علماي سنتي وهابي از جدليون پيروي مي كنند و ديدگاه ها ومواضع خصومت آميز آنان نسبت به شيعيان از ديدگاههاي جدلي نشأت مي گيرد، با وجود اين گروه مذكور با قتل و اخراج شيعيان از كشور و مجبوركردن آنان به پذيرش وهابيت موافق نيستند، چرا كه اين اقدامات به بي نظمي و هرج و مرج مي انجامد. از نظر آنان بايد شيعيان را به ترك عقايدو اعمال بدعت آميز ترغيب نمود.
طيف سوم وهابيون كه روشنفكراني نظير عبدا... حميد، عبدالله صبيح،عبدالعزيز قاسم و عبدالعزيز الخدر را در بر مي گيرد ايده هاي ترقي خواهانه و سازشكارانه را ترويج مي كنند. گرچه حضور اين طيف درعرصه ديني و اجتماعي چندان پر رنگ نيست، ولي گرايش مذكور به سرعت در حال گسترش است. به عنوان مثال (الحميد) مفاهيم حقوق بشر را بر مبناي برداشت و تفسير متفاوتي از اسلام وهابي اشاعه مي دهد. وي معتقد است اسلام بر پايه عدالت و آزادي استوار شده و اين دو ركن اساسي در گسترش اسلام نقش عمده اي ايفا نموده اند. الحميددر اين رابطه مي نويسد: (امويان و عباسيان عدالت و آزادي را در قلمروخود گسترش ندادند، بلكه برعكس آنان اهل كتاب را از حقوق خودمحروم كردند و اسلامي را كه آنان به مردم تحميل كردند از وحي و پيامبر(ص) نشأت نمي گرفت. حكومت هاي عربي و جنبشهاي سلفي معاصروارث امويان و عباسيانند و شيوه آنان را در پيش گرفته اند و آنرا اسلام ناب مي نامند. حكومتهاي كشورهاي عربي از اين حقيقت غافلند كه دولت هاي سركوبگر و مستبد سقوط خواهند كرد، زيرا سركوب آزادي برخلاف سرشت بشري است و جنبشهاي سلفي نيز فراموش كرده اندهر فرقه اي كه رابطه نزديك بين اسلام و آزادي و عدالت را به درستي درك نكند از دين الهي منحرف شده است. بدين ترتيب تا زماني كه آزادي انديشه و بيان و عدالت وجود نداشته باشد، نهادهاي جامعه مدني شكل نخواهد گرفت. با نقض آزادي هاي اوليه فردي نظير سركوب بدعت گذاران (شيعيان)، فضاي صلح آميز جامعه اسلامي درهم شكسته مي شود و زمينه براي فرقه گرايي فراهم گردد).
(الحميد) برخي از قدماي سلفي را كه پيروان فرقه هاي مختلف اسلامي را بدون ادله متقن و تحقيق تكفير نموده اند بشدت سرزنش نمود. يكي از عملگرايان سلفي و استاد دانشگاه اسلامي امام محمد بن سعود بنام (عبدالله الصبيح) بر اهميت توده گرايي تأكيد مي نمايد. وي بااستناد به يكي از نظريه هاي روانشناسي اظهار مي دارد: (سرزمين مشترك عامل ايجاد احساسات و عواطف مثبت، نوع دوستي، محبت وصميميت بين اعضاي گروه هاي مختلف است، بدين ترتيب احساسات مذكور همزيستي مسالمت آميز و همگرايي گروه هاي مختلف را در پي خواهد داشت. حفظ توده ها وظيفه و مسئوليت همگاني و مستلزم روابط وتعاملات مستحكم اجتماعي است و اين امر به پلوراليسم منجر مي گرددو در نتيجه امكان طرح ديدگاههاي مختلف فراهم مي شود).
با ظهور نئوسلفي ها پس از حمله عراق به كويت در سال 1990 (شيخ سلمان العوده) به عنوان چهره اي توده گرا در ميان وهابيون مطرح شد.وي در مجموعه سخنراني هاي خود شيعيان را بشدت مورد حمله قرار دادو آنان را كافر ناميد. با اين حال پس از آزادي از زندان در سال 1998 به ميانه روي گرايش پيدا كرد. وي در ابتدا معتقد بود به علت اختلافات عميق بين گروه هاي اسلامي وحدت تحقق نخواهد يافت، ولي پس ازگرايش به ميانه روي اذعان كرد مي توان مواضع گروه هاي مختلف را به يكديگر نزديك نمود و به وحدت دست يافت. شيخ سلمان در اين رابطه مي گويد: (بجاي طرح و برجسته كردن موضوعات مورد اختلاف، بايدنقاط مشترك بين گروه هاي مختلف كه تعداد آنها زياد است مورد تاكيدقرار گيرد).
غالب فرقه هاي اسلامي در بسياري از زمينه ها داراي نقاط مشتركند ودين اسلام عامل پيوند گروه هاي مختلف با يكديگر است. اگر چه شيخ سلمان فقط گروه هاي سني را مد نظر قرار داده ولي عبارت پردازي وسبك بيان وي در اين مورد كاملا با لحن اهانت آميز سلفي ها متفاوت است. يكي از رهبران جنبش اصلاحات در لندن به نام (سعد الفقيه)علت تغيير موضع شيخ سلمان العوده را اينگونه توضيح مي دهد: (العوده در اين مورد با ديگر سلفي هاي ميانه رو نظير شيخ عبدالعزيز القسيم بحث و گفتگو كرد، در نتيجه افق فكري وي بسط يافت. اينك العوده به ميانه روي، بازانديشي و گفتگو گرايش پيدا كرده است).
از آن پس شيخ العوده به يكي از چهره هاي حامي گفتگوي مذاهب تبديل شد. اين گفتمان در سال 2003 و با هدف تسهيل روند مصالحه ملي صورت گرفت. شيخ العوده پس از ترك مواضع پيشين خود از وليعهدعربستان خواست ميانه روي اسلامي را كه با افراط گرايي و تندروي درتعارض است، در پيش بگيرد. وي ترويج و تبليغ فرهنگ گفتمان را ازطريق رسانه ها و نظام آموزشي خواستار شد.
منبع: www.farsnews.com