أجل معین و غیر معین چیست؟
أجل معین و غیر معین چیست؟
"هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا"
همچنانکه در جای دیگر هم به این نکته اشاره کرده و فرموده: "...بدا خلق الانسان منطین، ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین" (1).
و از طرفی دیگر به اجل مقرری که با رسیدن مرگ تمام میشود و این همان معنائیاست که آیه"کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون" (2) ، متعرض آن است.و ممکن استکه مقصود از این"اجل"روز بعث باشد که روز بازگشت به خدای سبحان است، چون قرآنکریم گویا میخواهد زندگی بین مرگ و بعث و خلاصه عالم برزخ را جزء زندگی دنیابشمارد، همچنانکه از ظاهر آیه:
" قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین، قالوا لبثنا یوما اوبعض یوم فسئل العادین، قال ان لبثتم الا قلیلا لو انکم کنتم تعلمون" (3) ، و آیه: "و یومتقوم الساعة یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة کذلک کانوا یؤفکون، و قال الذین اوتوا العلم والایمان لقد لبثتم فی کتاب الله الی یوم البعث فهذا یوم البعث و لکنکم کنتم لاتعلمون" (4) ، نیز همین معنا استفاده میشود.
نکته دیگری که در آیه مورد بحث میباشد این است که اجل را نکره آورد تا ابهام رابرساند یعنی دلالت کند بر اینکه این اجل برای بشر مجهول و نامعلوم است، و بشر از راه معارفو علوم متداول راهی به سوی تعیین آن ندارد.
(معنای"اجل"و مراد از"اجل مسمی")
و لیکن در آیه شریفه: "قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی انتاجرنی ثمانی حجج فان اتممت عشرا فمن عندک - تا آنجا که میفرماید - قال ذلک بینی وبینک ایما الاجلین قضیت فلا عدوان علی" (7) ، اجل به معنی تمامی مدت مقرر آمده است.
و ظاهرا استعمال اجل در تمامی مدت، استعمال اصلی و استعمال آن در سررسید، فرعآن است، چون بیشتر اوقات در همان معنای اول به کار میرود، حتی در اثر کثرت استعمال درآن گاهی میشود که احتیاجی به ذکر وصف(مقضی)ندیده و به ذکر موصوف(اجل)بهتنهائی اکتفا میکنند، بنابر این هر جا که این کلمه استعمال شده باشد باید گفت به معنی اجلمقضی و تمام مدت است مگر قرینهای در کلام باشد و دلالت کند بر اینکه به معنای سررسیداست.
راغب در مفردات میگوید: مدت مقرره زندگی انسان را"اجل"میگویند مثلاگفته میشود: اجلش نزدیک شده، یعنی مرگش فرا رسیده.لیکن اصل معنی آن استیفاء مدتاست. (8) به هر تقدیر، ظاهر کلام خدای تعالی در آیه مورد بحث این است که منظور از"اجل"و"اجل مسمی"آخر مدت زندگی است نه تمامی آن، همچنانکه از جمله"فان اجل الله لات"به خوبی استفاده میشود.
بنابر این، از این بیان این معنا نیز معلوم شد که اجل دو گونه است: یکی"اجل مبهم"، و یکی"اجل مسمی"، یعنی معین در نزد خدای تعالی، و این همان اجل محتومی است کهتغییر نمیپذیرد.و به همین جهت آن را مقید کرده به"عنده نزد خدا" و معلوم است چیزی کهنزد خدا است دستخوش تغییر نمیشود، به دلیل اینکه فرمود: "ما عندکم ینفد و ما عند اللهباق" (9) و این همان اجل محتومی است که تغییر و تبدیل برنمیدارد.خدای متعال میفرماید:
"اذا جاء اجلهم فلا یستاخرون ساعة و لا یستقدمون" (10).
پس نسبت اجل مسمی به اجل غیر مسمی نسبت مطلق و منجز است به مشروط ومعلق، به این معنا که ممکن است اجل غیر مسمی به خاطر تحقق نیافتن شرطی که اجل معلقبر آن شرط شده تخلف کند و در موعد مقرر فرا نرسد، و لیکن اجل حتمی و مطلق راهی برایعدم تحقق آن نیست، و به هیچ وجه نمیتوان از رسیدن و تحقق آن جلوگیری نمود.
و اگر آیات سابق به ضمیمه آیه شریفه"لکل اجل کتاب، یمحو الله ما یشاء و یثبت وعنده ام الکتاب" (11) مورد دقت قرار گیرند بدست میآید که اجل مسمی همان اجل محتومیاست که در"ام الکتاب"ثبتشده، و اجل غیر مسمی آن اجلی است که در"لوح محوو اثبات"نوشته شده است، - و ان شاء الله - بزودی خواهد آمد که ام الکتاب قابل انطباق است برحوادثی که در خارج ثابت است، یعنی حوادثی که مستندند به اسباب عامی که تخلف از تاثیرندارد، و لوح محو و اثبات قابل انطباق بر همان حوادث است، لیکن نه از جهت استناد بهاسباب عامه بلکه از نظر استناد به اسباب ناقصی که در خیلی از موارد از آنها به"مقتضی"تعبیر میکنیم، که ممکن است برخورد با موانعی بکند و از تاثیر باز بماند و ممکن است بازنماند.
مثالی که با در نظر گرفتن آن، این دو قسم سبب یعنی"سبب تام"و"سبب ناقص"روشن میشود نور خورشید است، زیرا ما در شب اطمینان داریم که بعد از گذشتن چند ساعتآفتاب طلوع خواهد کرد و روی زمین را روشن خواهد نمود، لیکن ممکن است مقارن طلوعآفتاب کره ماه و یا ابر و یا چیز دیگری بین آن و کره زمین حائل شده و از روشن شدن روی زمین جلوگیری کند، همچنانکه ممکن هم هست که چنین مانعی پیش نیاید که در این صورتقطعا روی زمین روشن خواهد بود.
پس طلوع آفتاب به تنهائی نسبت به روشن کردن زمین"سبب ناقص"و به منزله"لوحمحو و اثبات"در بحث ما است و همین طلوع به ضمیمه نبود مانعی از موانع، نسبت به روشنکردن زمین"علت تامه"و به منزله"ام الکتاب"و"لوح محفوظ" در بحث ما است.
همچنین است اجل آدمی، زیرا ترکیب خاصی که ساختمان بدن آدمی را تشکیلمیدهد با همه اقتضاءات محدودی که در ارکان آن هست اقتضا میکند که این ساختمان عمرطبیعی خود را که چه بسا به صد و یا صد و بیستسال تحدیدش کردهاند بکند.این است آناجلی که میتوان گفت در لوح محو و اثبات ثبتشده، لیکن این نیز هست که تمامی اجزایهستی با این ساختمان ارتباط و در آن تاثیر دارند، و چه بسا اسباب و موانعی که در این اجزایکون از حیطه شمارش بیرون است با یکدیگر برخورد نموده و همین اصطکاک و برخورد باعثشود که اجل انسان قبل از رسیدن به حد طبیعی خود، منقضی گردد، و این همان"مرگناگهانی"است.
با این بیان تصور و فرض اینکه نظام کون محتاج به هر دو قسم اجل، یعنی مسمی و غیرمسمی باشد آسان میشود.و نیز روشن میشود که منافاتی بین ابهام در اجل غیر مسمی وتعیین آن در مسمی نیست، چه بسا این دو اجل در موردی در یک زمان توافق کنند و چه بسانکنند، و البته در صورت تخالف آن، اجل مسمی تحقق میپذیرد نه غیر مسمی.
(وجوهی که در بیان مراد از دو قسم اجل در آیه: "ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده"ذکر شده است)این همان معنائی است که گفتیم، دقت در آیه"ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده"آنرا افاده میکند، لیکن مفسرین برای این دو قسم اجل که در آیه ذکر شده تفسیرهای عجیب وغریبی کردهاند. از جمله گفتهاند: مراد از اجل اول فاصله بین خلقت و مرگ است، و مراد از اجل دومفاصله بین مرگ و قیامت است، این وجه را عدهای از مفسرین ذکر کردهاند و چه بسا از ابنعباس هم روایتشده باشد.
و از آن جمله گفتهاند: اجل اول اجل اهل دنیا است که با رسیدن مرگ به آخرمیرسد و اجل دوم اجل آخرت است که پایان ندارد، این وجه به مجاهد و جبائی و دیگراننسبت داده شده است.
و از آن جمله گفتهاند: اجل اولی اجل مردمان گذشته است و اجل دومی اجل زندگانو آیندگان است، این وجه را به ابی مسلم نسبت دادهاند.
و نیز گفتهاند که: اجل اولی به معنای خواب و دومی به معنای مرگ است، و یا هر دوبه یک معنا است، و در آیه، کلمه"هذا" در تقدیر است، و تقدیر آن چنین است"ثم قضیاجلا و هذا اجل مسمی پس اجلی قرار داد و این اجل مسمی است".
و لیکن دلیلی بر صحت هیچیک از این وجوه نیست و گمان نمیکنم ضیق وقتنویسنده و خواننده اجازه بحث در اطراف صحت و فساد آن و امثال آن را بدهد و اتلاف عمر را با همه کوتاهیش تجویز نماید.
پىنوشت :
(1) آغاز کرد خلقت آدمی را از گل آنگاه قرار داد نسل او را از چکیده آبی بی ارزش.سوره سجدهآیه 8
(2) هر کسی مرگ را خواهد چشید آنگاه همه به سوی ما بازگشت میکنند.سوره عنکبوت آیه 57
(3) خدای تعالی از کفار میپرسد چند سال در قبر خود ماندید؟میگویند(نمیدانیم)یک روز ویا کمتر، از فرشتگان محاسب خود بپرس، در جواب میفرماید: اگر به حقیقت امر واقف بودید میدانستید کهجز مدت کمی درنگ نکردهاید. سوره مؤمنون آیه 115
(4) و روزی که قیامت بپا میشود سوگند میخورند که ما بیش از ساعتی در دنیا و برزخ نماندیم، آری در دنیا هم همینطور(از حق)منصرف میشدند، آنان که خداوند علم و ایمان بر آنان ارزانی داشت درجوابشان(میگویند به موجب کتاب خدا، شما تا روز قیامت در قبرها ماندهاید این است همان قیامت کهخداوند از آن خبر میداد)و لیکن شما در دنیا نمیدانستید.سوره روم آیه 56
(5) هنگامی که به یکدیگر تا وقت معینی قرض میدهید آنرا بنویسید.سوره بقره آیه 282
(6) هر که امیدوار دیدار خداست پس مطمئنا بداند که اجل خدا خواهد آمد.سوره عنکبوت آیه 5
(7) گفت من میخواهم یکی از این دو دختر خود را به همسری تو درآورم، در قبال اینکه تو هم تاهشتسال اجیر من شوی، و اگر این مدت را به ده سال برسانی تفضلی است که کردهای - تا آنجا کهمیفرماید - موسی گفت آنچه تو ملتزم شدی برای من و آنچه من متعهد شدم برای تو گذرا و مورد قبول است، هر یک از دو اجل را که به سر ببرم دیگر حقی به من نخواهی داشت.سوره قصص آیه 28
(8) مفردات راغب ص 11
(9) آنچه که نزد شما است نابود شدنی است و آنچه نزد خداست باقی میماند.سوره نحل آیه 96
(10) وقتی اجلشان برسد نمیتوانند حتی یک لحظه آن را پس و پیش کنند.سوره یونس آیه 49
(11) برای هر اجلی نوشتهای است، خداوند محو میکند نوشتهای را که بخواهد و تثبیت میکند آنرا که بخواهد و نزد او است ام الکتاب.سوره رعد آیه 41
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}