از شواليه هاي معبد تا مصر باستان (2)

نویسنده : هارون يحيي
مترجم : باران خردمند




در بخش اول مقاله به نظام فرعوني مصر كهن نگاهي انداختيم و به نتايج قابل تأملي دربارة زيرساخت‌هاي فلسفي آن دست يافتيم. چنانچه اشاره گرديد جالب توجه‌ترين خصيصه طرز تفكر مصر باستان ماهيت مترياليستي آن بود؛ مترياليسم يا ماده‌انگاري يعني باور به ازلي و ابدي بودن ماده. كريستوفر نايت و رابرت لوماس در كتاب خود به نام كليد حيرام حرف‌هاي مهمي براي گفتن دارند كه تكرار آنها خالي از لطف نيست:
مصريان معتقد بودند ماده هميشه وجود داشته است. در نظر آنان اينكه خداوند چيزي را از عدم خلق كند غيرمنطقي به نظر مي‌رسيد. به عقيده آنان آغاز جهان زماني بود كه نظم از بي‌نظمي خارج شد و از آن زمان تاكنون جنگ ميان نيروهاي نظم و نيروهاي بي‌نظمي وجود داشته است. اين وضعيت آشفته «نان» (Nun) ناميده شد و براساس توضيحات سومري ... همه چيز تاريك بود و بي‌نور، اما درون آن يك نيروي خلاق وجود داشت كه فرمان داد نظم آغاز شود. اين نيرو از وجود خودآگاه نبود و تنها يك احتمال يا پتانسيل به شمار مي‌رفت كه در بي‌قاعدگي بي‌نظمي ظهور كرد.1
پس از آن به شباهت قابل توجه سازمان فراماسونري و اسطوره‌هاي مصر كهن و طرز تفكر مشترك مترياليستي آن دو پي برديم.

ماسون‌ها و مصر باستان

فلسفه ماده‌گراي مصر باستان پس از اضمحلال اين تمدن همچنان به حيات خود ادامه داد. بعضي يهوديان پذيراي آن شدند و در سايه اصول كابالا به ادامه حيات آن كمك نمودند. از سوي ديگر، گروهي از فلاسفه يونان همان فلسفه را اقتباس كردند و با تفسير مجدد آن مكتب «هرمتيسيسم» (Hermeticism) را به وجود آوردند. كلمه هرمتيسيسم از نام «هرمس» (Hermes)، همتاي يوناني خداي مصري «تاث» (Toth) برگرفته شده است. به عبارت ديگر اين فلسفه نسخه يوناني فلسفه مصري است.
سلامي ايشينداغ در توضيح مبدأ اين فلسفه و جايگاه آن در فراماسونري مدرن مي‌نويسد:
در مصر باستان جامعه مذهبي وجود داشت با طرز تفكري مبتني بر هرمتيسيسم فراماسونري نيز چيزي مشابه آن اتخاذ نمود. كساني كه با گذراندن تشريفات سازمان به سطوح خاص مي‌رسيدند، افكار معنوي و احساسات خود را آشكار مي‌نمودند و به تربيت افرادي كه در سطوح پايين‌تر قرار داشتند مي‌پرداختند. فيثاغورث پيرو اين مكتب بود و در ميان آنها آموزش ديد. نظام فلسفي مكتب اسكندراني و نئوافلاطوني در مصر باستان ريشه دارد و شباهت‌هاي عمده‌اي ميان آن و تشريفات ماسوني وجود دارد.2
ايشينداغ پا را فراتر مي‌نهد و در توضيح تأثير تفكرات مصري بر مبادي فراماسونري چنين اظهار مي‌كند:
فراماسونري يك سازمان اجتماعي ـ تشريفاتي است كه نقطه آغازش مصر باستان است.3
بسياري از ديگر صاحب‌نظران ماسون همين عقيده را دربارة خواستگاه فراماسونري دارند و معتقدند اين سازمان از تخم جوامع مخفي تمدن‌هاي مشرك، همچون مصر و يونان متولد شده است. سليل لييكاتاز، يك ماسون ارشد ترك در مقاله‌اي با عنوان «اسرار ماسوني: چه چيز محرمانه است و چه چيز محرمانه نيست؟» مي‌نويسد:
«در تمدن‌هاي كهن يونان، مصر و روم مكاتب پنهاني وجود داشتند كه از مفاهيم مشتركي در زمينه علوم ماوراء‌الطبيعي و اسرارآميز برخوردار بودند. اعضاي اين مكاتب سرّي تنها پس از گذراندن دوران طولاني تحصيل و تشريفات خاص به عضويت پذيرفته مي‌شدند. پنداشته مي‌شود اولين مكتب از اين دست، مكتب «اُسيريس» (Osiris) باشد كه بر مبناي تولد اين خدا دوران جواني او، مبارزه‌اش با تاريكي، مرگ او و رستاخيزش شكل گرفته است. اين مفاهيم طي مراسمي توسط روحانيون به نمايش درمي‌آمد. با اين روش مراسم و نمادهاي به نمايش درآمده بسيار مؤثرتر واقع مي‌شدند... .
سال‌ها بعد، طي اين مراسم و تشريفات اولين محافل مجمع برادران تشكيل شدند و با عنوان فراماسونري به فعاليت پرداختند. اين انجمن‌ها آرمان‌هاي يكساني داشتند و در مواقع فشار قادر به فعاليت بودند. دليل بقاي آنان اين است كه پيوسته نام و القاب و روش خود را تغيير مي‌دادند. با اين حال به مكتب سري كهن و ويژگي‌هاي خاص آن وفادار ماندند و تفكرات خود را نسل به نسل منتقل كردند. آنها براي اجتناب از به خطر افتادن تشكيلات قوانين ويژه‌اي ميان خويش وضع نمودند. ايشان براي محافظت از خود در برابر مردم نادان به فراماسونري عملي كه دربردارندة احكام دقيق حرفه‌شان بود، پناه بردند و آن را با انديشه‌هاي خود پيوند زدند. اين روند بعدها در تشكيل فراماسونري خرد محور مؤثر واقع گشت.»
نقل قول بالا نيز مؤيد ادعاي ماست. از ميان سه تمدن باستاني مصر، يونان و روم، قديمي‌ترين تمدن، تمدن مصر مي‌باشد. مي‌توان گفت عمده‌ترين منبع فراماسونري مصر است. (پيش‌تر ديديم كه شواليه‌هاي معبد رابط اصلي فراماسونري مدرن و اين تمدن ملحد بودند.)
لازم به يادآوري است كه تمدن مصر كهن نمونه اصلي «تمدن طاغوتي» است و در قرآن از آن ياد شده است. آيه‌هاي متعددي به فرعونيان، جوامع آنها، ظلم و ستم، بي‌عدالتي، شرارت و فزوني‌طلبي آنها اشاره مي‌كند. فراماسون‌ها در نوشته‌هاي خود به ستايش اين تمدن مي‌پردازند. چنانكه در مقاله‌اي در مجلة ميمارسينان به ستايش معابد مصر به عنوان «منبع حرفه ماسوني» برمي‌خوريم:
... مصريان «هلياپليس» (شهر خورشيد) و ممفيس را برپا كردند و براساس نوشته‌هاي ماسوني اين دو شهر منبع علم و دانش و به اصطلاح ماسون‌ها «نوربزرگ» بودند. فيثاغورث كه از هلياپليس ديدن كرده بود بيش از اينها از معبد مي‌دانست. معبد ممفيس، جايي كه او در آن آموزش ديد، از اهميت تاريخي برخوردار است. در شهر صور مكاتب پيشرفته‌اي وجود داشتند. فيثاغورث، افلاطون و سيسِرو در اين شهرها به فراماسونري قدم نهادند.5
در جاي ديگر در مجله ميمار سينان چنين مي‌خوانيم:
وظيفه اصلي فرعون جستجوي نور بود؛ او بايد نور مخفي را به بهترين وجه تعالي مي‌داد... همانطور كه ما ماسون‌ها تلاش مي‌كنيم معبد سليمان را بسازيم، مصريان نيز تلاش مي‌كردند اهرام يا برج نور را بنا كنند. مراسمي كه در معابد مصريان به اجرا درمي‌آمد چندين درجه داشت. اين درجات از دو بخش كوچك و بزرگ برخوردار بودند. درجه كوچك به يك، دو و سه تقسيم مي‌شد و بعد از اينها درجات بزرگ آغاز مي‌شدند.6
روشن است كه «نور»ي كه فراعنه مصر و ماسون‌ها به دنبال آن مي‌گردند يكي است. مي‌توان چنين استنباط نمود كه فراماسونري نسخه مدرن فلسفه فراعنه مصر است. خداوند ماهيت اين فلسفه را در قرآن آشكار مي‌كند؛ در جايي كه دربارة فرعون و پيروانش چنين حكم مي‌كند:
فرعون و قوم او مردماني طغيانگر و نافرمان هستند.7

و در آيات ديگر مي‌خوانيم:

فرعون به ميان قوم آمد و گفت: «اي قوم! آيا سلطنت مصر به من تعلّق ندارد و اين نهرهايي كه در اين سرزمين در پاي قصر من جاري است تحت حاكميت من در جريان نيستند؟ آيا نمي‌انديشيد؟» ... بدينگونه فرعون قومش را فريفت و تحت تأثير قرار داد. آنها از او اطاعت كردند چرا كه قومي به واقع عصيانگر و فاسد بودند.8
نمادهاي مصر باستان در لژهاي ماسوني
نمادها از مهم‌ترين نشانه‌هاي ارتباط فرماسونري و تمدن مصر هستند. از آنجا كه ماسون‌ها در انتقال مفاهيم از علائم و نشانه‌ها بهره مي‌برند، در فراماسونري نمادها از اهميت بسياري برخوردارند. ماسوني كه مرحله به مرحله، سلسله مراتب سي و سه گانه را طي مي‌كند، در هر مرحله معناي تازه‌اي از علائم مي‌آموزد. به اين ترتيب اعضا گام به گام به عمق فلسفه ماسوني حركت مي‌كنند. در مجله ميمارسينان در نحوه عملكرد علائم چنين مي‌خوانيم:
همه مي‌دانيم فراماسونري در تفهيم آرمان‌ها و انگاره‌هاي خود از علائم، حكايات و تمثيل استفاده مي‌كند. اين حكايات به نخستين اعصار تاريخ بازمي‌گردند. حتي مي‌توان آنها را به افسانه‌هاي ماقبل تاريخ بسط داد. به اين صورت فراماسونري قدمت آرمان‌هاي خود را به اثبات رسانده و به منبع غني از علائم دست يافته است.9
درميان اين علائم و اسطوره‌ها وجود مفاهيم مصري بيش از همه برجسته است. نقوش اهرام، مجسمه‌هاي ابوالهول و همچنين نوشته‌هاي هيروگليف در سراسر لژها و نشريات ماسوني به چشم مي‌خورد.
بار ديگر در مقاله‌اي در همان نشريه دربارة منابع كهن فراماسونري چنين آورده شده است:

اگر مصر باستان را «كهن‌ترين تمدن» تصور كنيم اشتباه نكرده‌ايم. به علاوه اين حقيقت كه تشريفات، درجات و فلسفه كشف شده در مصر شبيه‌ترين نوع به فراماسونري هستند توجه ما را بيشتر جلب مي‌كند.10
و باز در مقاله‌اي با عنوان «مبادي اجتماعي و اهداف فراماسونري» مي‌خوانيم:
در دوران باستان در مصر، آيين‌هاي معبد ممفيس مدت‌ها با شكوه و توجه بسيار اجرا مي‌شد و از شباهت بي‌نظيري با فراماسونري برخوردار بود.11
بياييد چند نمونه از اشتراكات مصر كهن و فراماسونري را بررسي كنيم.
هرم و چشم (مثلث نورافشان)
شناخته‌شده‌ترين نشان ماسوني را مي‌توان در مهر ايالات متحده آمريكا و همچنين بر روي اسكناس يك‌دلاري يافت. در اين مهر يك هرم كه بالاي آن چشمي درون مثلث جاي دارد، ترسيم شده است. علامت چشم درون مثلث در همه لژ و مجلات اين گروه به چشم مي‌خورد.
اين علامت زياد مورد توجه واقع نمي‌شود، با اين حال براي درك فلسفه ماسوني بسيار معني‌دار و بااهميت است. يك نويسندة آمريكايي به نام رابرت هيرائيموس، موضوع پايان‌نامه رساله دكتري خود را به اين مهر اختصاص داد و در آن به اطلاعات مهمي اشاره نمود. عنوان پايان‌نامه وي «تجزيه و تحليل تاريخي مهر سلطنتي ايالات متحده و ارتباط آن با ايدئولوژي روانشناسي اومانيستي» است. رساله او بيانگر اين است كه بنيانگذاران آمريكا كه اين نشان را برگزيدند فراماسونر و حامي اومانيسم بودند. هرم روي مهر، تمثال «هرم چياپس» (Cheops)، بزرگ‌ترين مقبره فراعنه مي‌باشد.

ستاره شش‌گوشه

يكي ديگر از علائم مشهور فراماسونري ستاره شش‌گوشه است كه از قرار گرفتن يك مثلث روي مثلثي ديگر شكل مي‌گيرد. اين علامت نشان سنتي يهوديان نيز مي‌باشد و امروز روي پرچم اسرائيل به چشم مي‌خورد. معروف است كه سليمان نبي(ع) اولين بار از آن به عنوان مهر استفاده نمود. بنابراين اين علامت مهر يك پيامبر و در نتيجه نشاني الهي است. اما فراماسون‌ها تصور ديگري از آن دارند و آن را نه نشان سليمان نبي بلكه يادآور الحاد مصر باستان مي‌پندارند. در مقاله‌اي با عنوان «علائم و نمادها در تشريفات ما» به حقايق جالبي اشاره شده است:
مثلث متساوي‌الاضلاع نماد ارزش‌هاي برابر است و ماسون‌ها آن را با نام ستاره داوود مي‌شناسند كه از جاي گرفتن يك مثلث متساوي‌الاضلاع بر روي يك مثلث ديگر شكل مي‌گيرد. امروز آن را سمبل قوم يهود مي‌دانند كه بر پرچم اسرائيل نيز ديده مي‌شود. اما در حقيقت اصل آن مصري است. اولين بار شواليه‌هاي معبد آن را در تزيين ديوار كليساها به كار بردند، چون آنها اولين كساني بودند كه در اورشليم به حقايق مهمي دربارة مسيحيت دست يافتند. بعد از ازميان رفتن معبديان اين نشان در كنيسه‌ها به كار رفت. اما ما در فراماسونري بي‌شك با همان مفهوم كهن مصري از آن بهره مي‌گيريم و به اين صورت دو نيروي مهم را با هم تركيب مي‌كنيم. با پاك كردن قسمت بالا و پايين دو مثلث به علامت نادري مي‌رسيم كه آن را خوب مي‌شناسيد.12
در واقع بايد همه نشان‌هاي فراماسونري را در ارتباط با معبد سليمان تفسير كرد. در قرآن آمده كه بعضي مي‌خواستند به سليمان(ع) افترا بزنند و وي را ملحد معرفي كنند:

يهود از افكار و اوراد جادوگري كه شياطين در عصر سليمان براي مردم مي‌خواندند و ياد مي‌دادند، پيروي مي‌كردند [و آنها را براي پيشبرد مقاصد خود به كار مي‌گرفتند] سليمان هرگز به سحر و كفر آلوده نشد.13
ماسون‌ها به غلط اين تفكرات باطل را به سليمان(ع) نسبت مي‌دهند و آن حضرت را نماينده الحاد مصري قلمداد مي‌كنند. به همين علت نيز در تعاليم خود جايگاه خاصي براي وي قائلند. مايكل‌هاوارد، مورخ آمريكايي در كتاب خو د به نام توطئه دانش مكتوم خاطرنشان مي‌كند كه پس از قرون وسطي از سليمان نبي(ع) به عنوان جادوگر و فردي كه مفاهيم شرك‌آميز را وارد اورشليم نمود ياد مي‌شود. هاوارد در ادامه توضيحات خود مي‌افزايد ماسون‌ها معبد سليمان را «معبد مشركان» مي‌دانند.14

دو ستون

از اجزاي لاينفك لژ ماسوني وجود دو ستون در مدخل آن است كه كلمات « ياكين » و « بوعز » بر روي آنها حكاكي شده و تقليدي از دو ستون مدخل معبد سليمان مي‌باشد. اما حقيقت اين است كه اين نماد نه يادگاري از سليمان(ع) بلكه تجلي عقايد منحرف اين گروه از آن حضرت است. منشأ اين ستون‌ها بار ديگر به مصر بازمي‌گردد. مثلاً در مقاله «علائم و نمادها در تشريفات ما» مي‌خوانيم:

«در مصر «هوروس» (Horus) و «ست» (Set) معماران دوقلو و پشتيبان عالم روحاني بودند. دو ستوني كه در لژهاي ما بنا شده منشأشان مصر باستان است. يكي از ستون‌ها در جنوب مصر در شهر صور واقع بود و ديگري در شمال، در شهر هلياپليس. در مدخل معبد « امنتا » (Amenta) كه مختص خداي بزرگ مصر بود، مانند معبد سليمان دو ستون قرار داشت. در كهن‌ترين اساطير مربوط به خورشيد از اين دو ستون به عنوان نماد بينش و قدرت ياد شده كه در برابر دروازه جاودانگي بنا شده‌اند.»15

واژگان مصري لژها

از نكات جالب توجهي كه دو نويسنده كتاب كليد حيرام افشا مي‌كنند واژگاني است كه در مراسم ترفيع يك ماسون به مقام ماسون اعظم به كار مي‌رود. به اين ترتيب:

مَعَت نِب مِن آ، مَعَت بَ آ.16

براساس توضيح نايت و لوماس اين لغات كه اغلب بدون توجه به معنايشان مورد استفاده قرار مي‌گيرند مصري هستند و مفهومشان اين است:
بزرگ است استاد فراماسونري، بزرگ است روح فراماسونري.
نويسندگان توضيح مي‌دهند لغت «مَعَت» به معني مهارت در ساختن ديوار و نزديك‌ترين ترجمه براي آن فراماسونري است. اين يعني ماسون‌هاي نوين با وجود گذشت هزاران سال هنوز زبان مصر باستان را در لژهاي خود حفظ نموده‌اند.

اپراي فلوت سحرآميز موزارت

از جالب‌ترين آثار فراماسونري « اپراي فلوت سحرآميز » اثر آهنگ‌ساز معروف، موزارت است. موزارت فراماسون بود. در جاي‌جاي اين اپرا پيام‌هاي ماسوني وجود دارد كه قرابت بسياري به الحاد مصري دارند:
مهم نيست چقدر تلاش شده تا فلوت سحرآميز را «داستاني دربارة شرق دور» معرفي كنند. مهم اين است كه اساس اين داستان رسوم مصري است. اين خدايان و الهه‌هاي معابد مصر بودند كه بر خلق شخصيت‌هاي فلوت سحرآميز تأثير گذارند.17

ستون چهارپهلو با نوك هرمي

ستون‌هاي چهارپهلو با نوك هرمي (Obelisk) كه در مصر حجاري مي‌شدند قرن‌ها زير خاك مدفون بودند تا اينكه در قرن نوزدهم كشف شدند و به شهرهاي غربي همچون نيويورك، لندن و پاريس انتقال يافتند. بزرگ‌ترين آنها به ايالات متحده فرستاده شد و انتقال آن را ماسون‌ها ترتيب دادند. چون ادعا مي‌شود اين نوع ستون‌ها، به علاوه نقوش حكاكي شده بر آنها از سمبل‌هاي ماسوني باشند.
ميمارسينان اين موضوع را دربارة ستون 21 متري نيويورك با قطعيت بيان مي‌كند:
برجسته‌ترين نمونه كاربرد نمادين معماري، اثر تاريخي سوزن كلئوپاترا است كه در سال 1878 از سوي اسماعيل، حكمران مصري، به ايالات متحده هديه شد. اين اثر تاريخي در اصل در قرن شانزدهم پيش از ميلاد در مدخل معبد خداي خورشيد در هلياپليس برافراشته شده بود.18

افسانه ايزس ، زن بيوه

از مهم‌ترين نمادهاي انديشه ماسوني مفهوم زن بيوه است. فراماسون‌ها خود را فرزندان زن بيوه مي‌خوانند و تصوير او بر نشريات آنها به چشم مي‌خورد. اصل اين تفكر چيست؟ و اين زن بيوه كيست؟

با بررسي منابع ماسوني درمي‌يابيم نماد زن بيوه در اصل از افسانه‌هاي مصري نشأت گرفته و از مهم‌ترين اسطوره‌هاي مصر باستان، داستان اُزيريس و ايزس مي‌باشد. «اُزيريس» يكي از خدايان حاصل‌خيزي و «ايزس» همسر او بود. براساس اسطوره‌ها اُزيريس قرباني هوي و هوس شد و درپي آن ايزس بيوه گشت. زن بيوه ماسوني ايزس است.

پرگار و گونيا

پرگار و گونيا (كه پرگار روي گونيا قرار دارد) از مشهورترين علائم فراماسونري است. اگر از ماسون‌ها دربارة مفهوم اين علامت بپرسند، خواهند گفت اين نشان نماد علم، نظم هندسي و تفكر فردگراست. با اين وجود اين علامت مفهومي كاملاً متفاوت دارد. اين موضوع را مي‌توان در كتاب يكي از بزرگ‌ترين ماسون‌ها يافت. آلبرت پايك در كتاب خود با عنوان اخلاق و تعصب مي‌نويسد: «گونيا نماد زمين است. اين شكل دوگانه (زن و مرد) نماد طبيعت دوگانه‌اي است كه از دوران باستان به خداوند اتلاق مي‌شد و مفهوم مولد توليدكننده يا همان برهما و مايا نزد آريايي‌ها و اُزيريس و ايزس نزد مصريان را دارد؛ مانند خورشيد كه مذكر است و ماه مؤنث.»19

يعني پرگار و گونيا، مشهورترين نماد فراماسونري، نماد الحاد آريايي است و به دوران پيش از مسيحيت تعلق دارد. ماه و خورشيد نيز كه پايك به آنها اشاره مي‌كند، نمادي بسيار بااهميت هستند و در لژها به وفور مورد استفاده قرار مي‌گيرند. بايد افزود اين افكار چيزي جز انعكاس عقايد باطل مشركان پيشين كه به پرستش ماه و خورشيد مي‌پرداختند نيست.

پی نوشت ها :

1. Christopher Knight, Robert Lomas, The Hiram Key, Arrow Books, London, 1997, p. 131.
2. Dr. Selami Isindag, Kurulusundan Bugune Masonluk ve Bizler (Freemasonry and Us: From Its Establishment Until Today), Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul1977, pp. 274-275.
3. Dr. Selami Isindag, Sezerman Kardes VII, Masonlukta Yorumlama Vardir Ama Putlastirma Yoktur (There is No Idolization in Freemasonry but Interpretation), Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul 1977, p. 120
4. Celil Layiktez, "Masonik Sir, Ketumiyet Nedir? Ne Degildir?" (Masonic Secret, What is Secrecy?), Mimar Sinan, 1992, No. 84, pp. 27-29.
5. Dr. Cahit Bergil, "Masonlugun Lejander Devri" (The Lejander Age of Freemasonry), Mimar Sinan, 1992, No. 84, p. 75
6. Oktay Gok, "Eski Misirda Tekris" (Initiation in Ancient Egypt), Mimar Sinan, 1995, Vol. 95, pp. 62-63.
7. سوره نمل، آيه 12
8. سوره زخرف، آيات 51 تا 54
9. Dr. Cahit Bergil (The Lejander Age of Freemasonry) , Mimar Sinan, 1992, No. 84, p. 74.
10. Resit Ata, "Çile: Tefekkur Hucresi" (Ordeal: Reflection Cell), Mimar Sinan, 1984, No. 53, p. 61.
11. Rasim Adasal, "Masonlugun Sosyal Kaynaklari ve Amaclari" (The Social Origins and Aims of Freemasonry), Mimar Sinan, December 1968, No. 8, p. 26.
12. Koparal Çerman, "Rituellerimizdeki Allegori ve Semboller" (Allegory and Symbols in our Rituals), Mimar Sinan, 1997, No. 106, p. 34.
13. سوره بقره(2)، آيه 102.
14. Michael Howard, The Occult Conspiracy: The Secret History of Mystics, Templars, Masons and Occult Societies, 1st ed., London, Rider, 1989, p. 8.
15. Koparal Çerman, Allegory and Symbols in our Rituals, Mimar Sinan, 1997, No. 106, p. 38.
16. Christopher Knight ve Robert Lomas, The Hiram Key, p. 188.
17. Orhan Tanrikulu, "Kadinin Mason Toplumundaki Yeri" (The Woman's Place in Masonic Society), Mimar Sinan, 1987, No. 63, p. 46.
18. Koparal Çerman, Allegory and Symbols in our Rituals, Mimar Sinan, 1997, No. 106, p. 39.
19. Albert Pike, Morals and Dogma, Kessinger Publishing Company, October 1992, p. 839.

منبع:ماهنامه موعود شماره 64