تحليل فيلمبرداري استراليا (باز لورمان، 2008)

نويسنده:فواد نجف زاده




فيلم با نماي ضدنوري در زمان غروب با تک درخت اينک تيره شده اي در سمت چپ و بخشي از نوشته هاي پيش ازآغاز فيلم - «اين کودکان اينک به نسل هاي سرقت شده معروف اند»-شروع مي شود.
زمان وقوع داستان سپتامبر 1939 اعلام مي شود.پدربزرگش کينگ جرج به بازگويي روايت مي پردازد.براي هرچه بهتر مصور شدن خاطرات راوي،نماي اوليه به نقطه ديد نسبتاً غيرعادي دوربين از ميان آب ها به بيرون تبديل مي شود که راوي و کينگ جرج را درحال شکار ماهي نشان مي دهد و روايت برخوردهاي راوي با سفيد پوستان حاوي نماهاي کارت پستالي متعددي از سرزمين بکر و ديدني استراليا است.
فيلم با نماهاي آکواريومي پنهان شدن راوي درزيرآب،سقوط مرد سفيد پوست با تير کينگ جرج در سينه اش و سر برآوردن اسب راوي از پهنه مردابي نيمه آفتابي و نيمه آبي رنگ دنبال مي شود.راوي در نماهاي اسلوموشن با اسب از مرداب خارج مي شود و براي تحت تاثير قرار گرفتن تماشاگر در همان لحظات اوليه فيلم،در مدت زماني بسيارکوتاه،هرنوع نما و حرکت دوربيني به کار مي رود تا هم عرصه هاي گسترده و متفاوت استراليا را ببينيم هم سري به منشاء اصلي داستان (انگلستان) بزنيم.
اين گذر تند و شتابزده علاوه بر خروج اسلوموشني اسب و راوي از مرداب،هم نماهاي تعقيبي حرکت دوربين،اسب و راوي و گذر خيره کننده همزمان خورشيد از پشت درختان را در بردارد،هم حرکت اسکاي کم تا بالاي بلندي ها را که به نماي ورود راوي به مزرعه ديزالو مي شود.درميان اين نماها و در نمايش نماي ديدگاه راوي اتومبيل عجيب و غريب دروور را درنمايي سراب گونه مي بينيم و اولين برخورد راوي با سارا اشلي (نيکول کيدمن) را.
خانم مندي واکر(مدير فيلمبرداري) براي تفکيک دو فضاي استراليايي و بريتانيايي رنگمايه هاي گرم را به استراليا و رنگمايه هاي آبي سرد را به بريتانيا اختصاص داده و سردي رنگمايه ها حتي در نماهاي داخلي قصر محل زندگي اشلي با ديوارها و اثاثيه قهوه اي سوخته نيز تداوم يافته است. نماهاي سفراشلي به استراليا ترکيبي از نماهاي لوکيشني و استوديويي مجازي است که در استراليا با همان رنگمايه هاي گرم نماهاي افتتاحيه استمرار مي يابد.
در سکانسي که به اولين برخورد اشلي و درووراختصاص يافته برخلاف نماهاي حرکتي با ميزانسن هاي پيچيده،برنماهاي ثابت از زواياي متعدد (شايد براي تندتر شدن ريتم) تکيه شده و واکنش هاي اشلي را در برابر صحنه سراسر زدوخورد شاهديم، البته به تجزيه چمدان هاي او و محتويات آن ها.
شايد جذاب ترين نماي سکانس نسبتاً طولاني سفراشلي -دروور به فارووي (حداقل به لحاظ فيلم برداري)نماي تعقيبي کانگورويي باشد که کشته مي شود و دوربين در تغيير فوکوسي سريع بر واکنش چهره وحشتزده اشلي متوقف مي شود.اين نما با تغيير فوکوس از رگه خون کانگورو بر شيشه جلوي اتوموبيل به چهره اشلي و چرخش عمودي آرام به بالا که بوميان لاقيد و سرخوش را در ميان خنزرپنزرهاي بالاي اتومبيل نشان مي دهد،ادامه مي يابد.
نماهاي حاوي چشم اندازهاي ديدني در مسير سفر به فارووي با نمايي کريني به اولين سکانس شب فيلم،استحمام درووردر فضاي باز و وانمودسازي نورناشي از آتش در کنار مهتاب منتهي مي شود.توانايي واکر در وانمودسازي تابش نور فانوس بر چهره اشلي (درنماهاي درشت صورت نيکول کيدمن) و وانمودسازي نور مهتاب و آتش در نماهاي عمومي اين سکانس شبانه ديدني و قابل تامل است.
استراليا کار تحسين شده مندي واکر 46 ساله؛ازمعدود مديران فيلمبرداري زن دنيا و عضور برجسته ACS (انجمن استراليايي فيلمبرداران) است.و اگر با چهارده فيلم (آخرين کار او Beastly به کارگرداني دانيل بارنز درحال فيلم برداري است)، کارنامه حرفه اي نسبتاً قابل تاملي دارد،او به خاطرهمين فيلم و پارک لندز از طرف مجامع مختلف سينمايي نامزد دريافت جايزه بهترين فيلمبرداري شده و جوايزي را هم از انستيتوي فيلم استراليايي (1997) و هاليوود فيلم فستيوال (2008) دريافت کرده است.
در استراليا (تنها اثري که ما در اين جا از او درمقام مديرفيلمبرداري ديده ايم) کار واکر در مقياس فيلمي پرزحمت با لوکيشن هاي متعدد قابل ستايش است و به نظر مي آيد از پس مصور کردن داستاني با ابعاد گسترده با توانايي برآمده است،چه اين کار با ثبت زيبايي هاي بکر سرزمين استراليا در زير نورآفتاب مرتبط باشد چه مثلا با صحنه شبانه از خواب پريدن اشلي و ترکيب ماهرانه جلوه مهتاب و منابع روشنايي عادي.
منبع:نشريه صنعت سينما،شماره 88