شيوه ي برخورد با بدي ها در سيره ي نبوي
شيوه ي برخورد با بدي ها در سيره ي نبوي
شيوه ي برخورد با بدي ها در سيره ي نبوي
پاسخ بدي ها را به نيکي دادن شيوه اي مؤثر در کاستن و محو منکرات و يکي از راه هاي مؤثر مبارزه با دشمنان سرسخت و لجوج است؛ چرا که شور و غوغاي وجدان شخص بدکار در ملامت خويش کارسازتر است. در سيره ي رسول اعظم صلي الله عليه و اله و ائمه طاهرين عليهم السلام اين گونه برخورد سبب انقلاب و دگرگوني روحي و بازگشت بسياري افراد به راه حق است. قرآن کريم نيز آن را يک اصل تربيتي براي زدودن و مبارزه با بدي ها مي داند و مي فرمايد: «ادفع بالتي هي أحسن السيئه نحن أعلم بما يصفون - و قل رب أعوذ بک من همزات الشياطين» (1)؛ «بدي را با شيوه اي نيکو دفع کن. ما به آنچه وصف مي کنند، داناتريم - و بگو: پروردگارا، از وسوسه هاي شيطان به تو پناه مي برم».
خداوند متعال مي فرمايد: نتيجه اين کار، آن خواهد شد که دشمنان سرسخت، دوستان گرم و صميمي شما شوند: «و لا تستوي الحسنه و لا السيئه ادفع بالتي هي أحسن فاذا الذي بينک و بينه عدوه کأنه ولي حميم» (2)؛ «و نيکي با بدي يکسان نيست. [بدي را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آن گاه کسي که ميان تو و ميان او دشمني است، گويي دوستي يک دل مي گردد».
بايد گفت که اين دستور تا آن جا که مورد سوء استفاده ي دشمن نشود، کاربرد دارد، و اما اگر موجب ضف انگاري جرأت و جسارت دشمن شود، راه ديگري بايد جست؛ هم چنان بايد بدانيم اين سخن هرگز به معناي سازش کاري و قبول تسليم در برابر وسوسه هاي دشمنان نيست. شايد به همين دليل، پس از بيان اين دستور به رسول اعظم صلي الله عليه و اله هشدار داده شد تا از همزات و وسوسه هاي شياطين و حضور آن ها، به خدا پناه ببرد. (3)
در اين زمينه، شاگرد تربيت يافته در مکتب پيامبر صلي الله عليه و اله، امام علي عليه السلام مي فرمايد: «برادرت را در برابر کار خلافي که انجام داده است به وسيله نيکي، سرزنش کن و شر او را از طريق انعام و احسان به او برگردان». (4)
انس بن مالک مي گويد: من در حضور پيامبر صلي الله عليه و اله بودم، عبايي که حاشيه زبري داشت، بر دوشش بود. يک نفر باديه نشين آمد و عباي آن حضرت را گرفت و محکم کشيد، آن گونه که زبري عبا، گردن مبارک حضرت را خراشيد. سپس آن مرد گستاخانه گفت: «اي محمد! از مال خدا که در نزد توست، بر اين دو شترم بار کن تا ببرم... ».
پيامبر صلي الله عليه و اله اندکي سکوت کرد و سپس فرمود: «مال، مال خداست و من، بنده خدا هستم». آن گاه فرمود: «اي اعرابي! آيا در مقابل اين آسيبي که به من رساندي، به تو آسيب برسانم؟! ».
اعرابي گفت: «نه» پيامبر صلي الله عليه و اله فرمود: «چرا؟ ».
اعرابي گفت: «زيرا تو، بدي را با بدي دفع نمي کني».
پيامبر صلي الله عليه و اله از سخن او خنديد و سپس دستور داد بر يکي از شتران او، جو و بر ديگري، خرما بار کردند و به او دادند. (5)
/خ
خداوند متعال مي فرمايد: نتيجه اين کار، آن خواهد شد که دشمنان سرسخت، دوستان گرم و صميمي شما شوند: «و لا تستوي الحسنه و لا السيئه ادفع بالتي هي أحسن فاذا الذي بينک و بينه عدوه کأنه ولي حميم» (2)؛ «و نيکي با بدي يکسان نيست. [بدي را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آن گاه کسي که ميان تو و ميان او دشمني است، گويي دوستي يک دل مي گردد».
بايد گفت که اين دستور تا آن جا که مورد سوء استفاده ي دشمن نشود، کاربرد دارد، و اما اگر موجب ضف انگاري جرأت و جسارت دشمن شود، راه ديگري بايد جست؛ هم چنان بايد بدانيم اين سخن هرگز به معناي سازش کاري و قبول تسليم در برابر وسوسه هاي دشمنان نيست. شايد به همين دليل، پس از بيان اين دستور به رسول اعظم صلي الله عليه و اله هشدار داده شد تا از همزات و وسوسه هاي شياطين و حضور آن ها، به خدا پناه ببرد. (3)
در اين زمينه، شاگرد تربيت يافته در مکتب پيامبر صلي الله عليه و اله، امام علي عليه السلام مي فرمايد: «برادرت را در برابر کار خلافي که انجام داده است به وسيله نيکي، سرزنش کن و شر او را از طريق انعام و احسان به او برگردان». (4)
انس بن مالک مي گويد: من در حضور پيامبر صلي الله عليه و اله بودم، عبايي که حاشيه زبري داشت، بر دوشش بود. يک نفر باديه نشين آمد و عباي آن حضرت را گرفت و محکم کشيد، آن گونه که زبري عبا، گردن مبارک حضرت را خراشيد. سپس آن مرد گستاخانه گفت: «اي محمد! از مال خدا که در نزد توست، بر اين دو شترم بار کن تا ببرم... ».
پيامبر صلي الله عليه و اله اندکي سکوت کرد و سپس فرمود: «مال، مال خداست و من، بنده خدا هستم». آن گاه فرمود: «اي اعرابي! آيا در مقابل اين آسيبي که به من رساندي، به تو آسيب برسانم؟! ».
اعرابي گفت: «نه» پيامبر صلي الله عليه و اله فرمود: «چرا؟ ».
اعرابي گفت: «زيرا تو، بدي را با بدي دفع نمي کني».
پيامبر صلي الله عليه و اله از سخن او خنديد و سپس دستور داد بر يکي از شتران او، جو و بر ديگري، خرما بار کردند و به او دادند. (5)
پي نوشت ها:
1. المؤمنون (23): 96 و 97.
2. فصلت (41): 34.
3. تفسير نمونه، ج 10، ص 193.
4. نهج البلاغه، حکمت 158 و بحار الانوار، ج 71، ص 427، ح76.
5. محدث قمي ، سيرت پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله، ترجمه محمدي اشتهاردي، ص 14.
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}