تكريم علماي دين

نويسنده: مهدي رحيمي



مقدّمه:

در مكتب تابناك اسلام علما ودانشمندان از مقامي بس عظيم برخوردار و با اوصافي متعالي ستوده شده‎اند كه بعد از پيامبران و امامان (ع) كسي را ياري بر‎ابري درشأن ومرتبه با‌ آنان نيست، كه البته مراد دانشمنداني هستند كه وجودشان سرشار از عشق به پروردگار‎،‌ خدمت به بشريت و هدايت مردم است و عمل به علم را سرلوحة كار خود قرارداده‎اند.
آيات نوراني قرآن و روايات معصومين گوياي صادق بر اين مدعاست ‎. خداوند در قرآن مي‎فرمايد: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»[1] «خداوند كساني از شما را كه ايمان آورده ‎اند و دانشمندان رادرجاتي برتري دهد.» «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ»[2] «آيا صاحبان علم و دانش با آنان كه نمي دانند يكسان هستند» « إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[3] «از بندگان خدا تنها علماء هستند كه از خدا مي ترسند‎.» و امام صادق(ع) در مورد مقام عالمان دين فرمودند: «ملائكه بالهاي خود را براي طالب علم مي‎گسترانند و موجودات زمين و آسمان، حتيّ ماهيان دريا براي او استغفار مي كنند، فضيلت عالم بر عابد همانند ماه شب چهارده بر بقية ستارگان است و «انّما العلماء ورثة‌الانبياء» « و به تحقيق دانشمندان وارثان انبياء الهي هستند».[4]
حال با توجّه به عظمت مقام عالمان رباّني، لزوم تكريم ايشان امري بديهي و اجتناب ناپذير است وتكريم ايشان تكريم حضرت حق(جل و علي)، انبياء الهي و ائمه است، لذا اميرمومنان(ع) فرمودند:‌ «مَن وقَّرَ عالمِاً وَقَّرَ رَبَّه»[5] «كسي كه عالمي را گرامي بدارد و تعظيم نمايد، پروردگارش را گرامي و بزرگ داشته است. از همين رو در روايات اهل بيت(ع) بر احترام بر عالمان دين و احتراز از تحقير و توهين به ايشان تأكيد فراوان شده است. «تواضَعُوا لِمَن طلبتم منه العلم»[6] «نسبت به كسي كه از او علم مي آموزيد فروتن باشيد.» (امام صادق(ع)) «اذا رأيتَ عالماً فكُن لَهُ خادماً»[7] «زماني كه به عالمي برخوردي خدمتگذار او باش» و در بيان ديگري اميرمؤمنان(ع) فرمودند: «از تحقير و كوچك كردن علماء بپرهيزيد كه اين عمل موجب خوار شدن انسان و كوچك شدن در چشم ديگران و گمان بد بردن نسبت به شخص خواهد شد.»[8] سيرة عملي بزرگان نيز بر احترام و تكريم علماء و دانشمندان بوده كه برآن اصرار فراوان داشته و پيوسته به طلّاب نيز سفارش مي نمودند چرا كه از اسباب مهمّ توفيق، تكريم بزرگان و به خصوص اساتيد است.

تكريم علماي دين در كلام بزرگان :

آية الله شيخ محمّد بهاري همداني(ره): «از براي طالب علم شروطٌ لابدّ من مراعاتها... وأن يكونَ معظِّماً لِلعلمِ والعلماء (يكي از آن شروط اينكه؛ دانش ودانشمندان را بزرگ بدارد) خدا را حقير نشمارد، اوّل عيبي كه سالك پيدا كند، آن است كه علماء ظاهر پيش او حقير و كوچك گردند.»[9]
علامه ميرزا ابوالحسن شعراني(ره): ايشان در شرح كتاب تبصرة المتعلمين مي نويسد: «... و آخرين نصيحت آن كه علم بي تقوي و ورع را به چيزي نشمرند و سخن علماي دين راپست نگيرند و تعظيم آنان را چه مرده و چه زنده موجب مزيد توفيق دانند.»[10]
آيةالله شهيد دستغيب(ره): ايشان در كتاب گناهان كبيره اينگونه آورده است: «براي كفران نعمتِ وجودِ علماء ‌عقوبتهاي شديدي وعده داده شده است، از آن جمله پيغمبر اكرم (ص) مي فرمايد: زماني بيايد كه مردم از علماء فرار مي كنند مانند فرار كردن گوسفندان از گرگ، در نتيجه خداوند آنها را به سه بلا مبتلا مي فرمايد؛ بركت را از دارائيشان بر مي دارد، سلطان ظالمي را براي آنها مسلّط مي فرمايد و بي ايمان از دنيا مي روند. نا گفته نماند كه طلاب علوم ديني چون در طريق رسيدن به مقام شامخ نيابتند، وجودشان نيز نعمت و گرامي داشتنشان بر همه لازم و كفران وجود ايشان به هتك وبي احترامي حرام مي باشد.»[11]
شهيد ثاني (ره): ايشان در بحث آداب تعليم و تعلّم و لزوم تكريم استاد اينگونه مي نويسد: «شاگرد و دانشجو بايد با ديدة تكريم و احترام به استاد خويش بنگرد و از عيوب او چشم پوشي كند ... او بايد فزونتر از آنچه كه مأمور به تواضع و فروتني نسبت به علما و دانشمندان و ديگر اصناف مردم است، در برابر استاد خود، متواضع و فروتن باشد. او بايد در برابر مقام علم و دانش نيز اظهار خاكساري كند تا در ساية اين فروتني كه خود نوعي عزّت و سرافرازي است، به علم و معرفت دست يابد...».[12]

سيرة عملي بزرگان در تكريم علماي دين :

حضرت امام خميني(ره): آية الله مظاهري در مورد اين خصلت امام مي فرمايند: «خصلت احترام به علماي اسلام هميشه در امام جلوه‎اي خاص داشت، نه فقط به مثل شيخ طوسيها، صاحب جواهرها، شيخ انصاري‎ها... احترام خاص مي نهادند وبا تجليل از آنان ياد مي كردند بلكه دربارة مثل مؤسس حوزة علميه قم شيخنا العلّام و دربارة مثل آية العظمي بروجردي بارها مي فرمودند: «در سر حّد كرامت است يك پيرمرد به اين خوبي حوزة علميه را بلكه عالم تشيّع را اداره مي كند.»[13]
حضرت امام (ره) نسبت به اهانت به علماء و غيبت بزرگان معاصرين خودشان شديداً موضع مي‎گرفتند: به طوري كه حرام كرده بودند كسي در بيت ايشان بيايد و پشت سر علماء چيزي بگويد. و وقتي شنيده بودند برخي حرف ملا صدرا را نفهميده به ايشان جسارت كرده اند، شديداً در سر درس موضع گرفته مي فرمايند: «و ما ادراك ما ملا صدرا؟ مسائلي كه بوعلي از حلّ آنها عاجز مانده، ملاصدرا حل كرده، چرا ما مواظب زبانمان نيستيم ؟![14]
آية الله وحيد بهبهاني (ره) احياگرعلم اصول: از ايشان پرسيدند چگونه به اين مقام علمي و عزت و شرف و مقبوليت رسيده‎اي؟ در جواب نوشتند: من ابداً خود را چيزي نمي دانم و در رديف علماي موجود به شمار نمي آورم و آنچه ممكن است مرا به اين مقام رسانده باشد اين است كه هيچ گاه از تعظيم و بزرگداشت علماء و نام آنان را به نيكي بردن خودداري ننمودم وهيچ وقت اشتغال به تحصيل را تا آنجا كه مقدورم بود ترك نكرده، آن را بر تمام كارها مقدم داشتم.»[15]
خواجه نصيرالدين طوسي (ره) و صلوات فرستادن به روح سيد مرتضي (ره): هر گاه در مجلس درس ايشان نامي از مرحوم سيد مرتضي (ره) به ميان مي آمد، خواجه مي گفت « صلوات الله عليه » و رو به مدرسين و قضاتي كه در درسش حاضر بودند، مي فرمود: «كيف لايُصَلّي علي المرتضي؟» چكونه بر سيد مرتضي با آن مقام بلند علمي و تقوائي درود فرستاده نشود؟[16]
مرحوم حاجي كلباسي (ره) از علماء بزرگ اصفهان: آورده اند كه ايشان وقتي به قم آمد و به مزار آن شهر رفت، پا برهنه راه را مي پيمود و مي فرمود: اين مزار پر است از علماء و راويان احاديث؛ از اين رو براي ادب نمي خواهم با كفش روي قبورشان بروم . «وقتي حاكم اصفهان به ايشان جسارت و بي احترامي كرد، مرحوم كلباسي(ره) او را نفرين كرد. چيزي نگذشت كه آن حاكم بركنار و بدبخت و بيچاره شد. شيخ كلباسي نامه‎اي به حاكم بيچاره و مغرول نوشت ودر آن نامه اين بيت را آورد:
ديدي كه خون ناحق پروانه شمع را چندان امان نداد كه شب را سحر كند[17]
شيخ اعظم، شيخ مرتضي انصاري (ره): در كتاب لمعات دربارة ايشان آمده است: «ايشان نسبت به علماء بسيار تعظيم و توقير مي نمود و بعد از ذكر اسامي آنها از آنها تجليل مي كرد. وقتي صاحب جواهر (ره) از دنيا رفت و پسرش شيخ عبدالحسين جواهري در درس شيخ انصاري حاضر مي شد، ايشان به خاطر بزرگداشت صاحب جواهر به وي احترام مي گذاشت و حتي اگر در بين درس مي آمد، از بالاي منبر از وي تجليل نموده و بلند مي شد.»[18]
آية الله العظمي حائري يزدي(ره): فرزند ايشان، از پدرش نقل كرده كه فرمود: «توفيقاتي كه در زندگي نصيب من شد و در پرتو آنها توانستم حوزه را تشكيل بدهم، همه مرهون خدماتي است كه به استادم، مرحوم سيد محمد فشاركي(ره) كرده‎ام. زماني ايشان به شدّت بيمار شدند و كار بدان جا كشيد كه من مدّت شش ماه، براي قضاي حاجت ايشان ،‌‌ طشت مهيّا و بدين عمل افتخار مي كردم.»[19]
آية الله العظمي بهاء الديني(ره): روش ومنش ايشان احترام به علماء و تعظيم بزرگان و به خصوص اساتيدشان بود. اين فقيه فرزانه با وجود اينكه خودشان از لحاظ فقاهت در سطح بالائي بودند به طوري كه در سنّ 25 سالگي اجازة اجتهاد گرفتند و از ابتداي طلبگي همدرس و هم حجرة امام خميني(ره) بودند، ولي هميشه از ايشان با احترام و عظمت نام مي بردند و ديگران را در امر تقليد به ايشان ارجاع مي دادند از جمله اينكه در مورد ايشان مي فرمود: «اعتقاد ما اين است كه مثل امام خميني در زمان فعلي نداريم. وي فهم معصوم را پيدا كرده، درك او فوق دركها و شجاعت او فوق شجاعتهاست. پاي خود را جاي پاي معصوم گذارده است ... مثل ايشان در تاريخ شيعه در حد ناياب است.»[20]
آية الله العظمي گلپايگاني(ره): ايشان به علماء بزرگ احترام خاصّي مي نهادند، مقيّد بودند كه هميشه قبل از درس به روح استادشان آيةالله العظمي حائري يزدي (ره) فاتحه بفرستد و اگر در ابتدا فراموش مي كردند، در وسط درس فاتحه مي خواندند. و بعد از زيارت حضرت معصومه (س) هميشه بر سر قبر ايشان حاضر مي شدند و تجليل مي كردند.
اين عالم رباني در زمان حضرت امام (ره) با اينكه خود از مراجع بودند و مقلّدين بسياري داشتند، دائماً به مردم، مسئولين و اطرافيان خود سفارش حضرت امام(ره)‌را مي كردند و مي فرمودند: ايشان را تقويت كنيد. و وقتي حضرت امام(ره) از دنيا رفتند، پيام عجيبي در تجليل از ايشان صادر كردند: «شخصيتي دعوت حق را لبيك گفت كه با مجاهدت بزرگ و فداكار‎يها و رهبري‎هاي قاطع و محكم خود اسلام را در عالم معاصر زنده‎ كرد... فقيهي بزرگ و مرجعي مسلّم به جهان باقي شتافت كه در زهد و عبادت و شب زنده داري وخوف از خدا و حق گوئي و حقيقت طلبي و صفات ممتازة ديگر از آيات الهي بود».[21]

نهايت احترام به بزرگان و اساتيد :

حضرت امام خميني(ره) وقتي در آثارشان نامي از استاد خود مرحوم آية الله شاه آبادي مي آورد، مي نويسد:
شيخ عارف كامل «روحي فداه ». و شهيد مطهري (ره) نيز وقتي از علامه طباطبائي(ره) نام مي برد اينگونه مي نگارد: «حضرت استاد علّامة طباطبائي روحي فداه» و برخي از بزرگان ديگر نيز با عباراتي مشابه از مقام اساتيد و بزرگان خويش تجليل مي نمودند.[22]
حال، وقتي استوانه ‎هاي علم و معرفت و تقوي، اينگونه نسبت به عالمان دين و اساتيد خويش اظهار كوچكي نموده و از آنها با احترام ياد مي كنند و تمام پيشرفت خود را مديون آنها مي دانند، تكليف طالبان معرفت و پويندگان راه كمال واضح و روشن خواهد بود.

پی نوشت:

[1] . مجادله /11.
[2] . زمر/ 9.
[3] . فاطر /25.
[4] . الاصول من الكافي - ج1- ص36 (دو جلدي) حد‎يث 1 باب ثواب العالم . از كتاب فضل العلم ـ مرحوم كليني ، باتصحيح و تعليق علي اكبرغفاري ـ ناشر مكتبة الصدوق /تهران / چاپ دوّم/ 1381 هـ ق.
[5] . تصنيف غررالحكم ودررالكلم ـ ص47 ج218 ـ عبدالواحد آمدي ـ دفتر تبليغات اسلا مي چاپ اول ـ (بي تا).
[6] . اصول كافي ـ همان باب صفة العلماء ، ج1، ص36.
[7] . غررالحكم (همان ) ـ ص47 ، حديث 217.
[8] . غررالحكم (همان ) 1 ص47 ج 216.
[9] . تذ كرة المتقين، ص127 ، شيخ محمد بهاري همداني (ره) ، انتشارات نهاوندي - 1376 / چاپ دوّم.
[10] . سيماي فرزانگان ـ ص263 ، رضا مختاري ، دفتر تبليغات اسلامي حوزة قم -1374، چاپ هشتم.
[11] . گناهان كبيره، ج2، ص335 و 336 ، عبدالحسين دستغيب ، 2جلد، تهران ، كانون ابلاغ انديشه هاي اسلامي ، 1361 هـ .‎ ق.
[12] . آداب تعليم و تعلم در اسلام (ترجمه كتاب منية المريد شهيد ثاني ) ـ ص323 ـ 324 ـ سيد محمد باقر حجتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، خرداد 1359
[13] . سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني (ره) ـ ج5 ، ص165 ، گرد آوري: رضا شعرباف ، انتشارات پيام آزادي ، هشتم / 1374.
[14] . سيماي فرزانگان / ص252.
[15] . همان / 253.
[16] . همان / 257.
[17] . سيماي فرزانگان ـ ص260.
[18] . همان ص261.
[19] . همان ص269و.
[20] . حاج آقا رضا بهاءالديني، آيت بصيرت ـ ص140.
[21] . كتاب: آية الله گلپايگاني ، فروغ فقاهت ـ صفحات ، 57 و 88 ـ 94 ـ ناصر الدين انصاري قمي ـ سازمان تبليغات اسلامي ـ بهار 373 / چاپ اوّل.
[22] . سيماي فرزانگان /ص268.

منبع:اندیشه قم