بازشناسي مصادر كتاب الغيبه طوسي (3)

نويسنده:حجت الاسلام محمد مسعودي





مصادر غير موجود

أ. الضياء في الرد علي المحمدية و الجعفرية

كتاب الضياء مجموعه احاديثي است كه سعد بن عبدالله بن ابي خلف اشعري قمي در ردّ بر قائلان به امامت محمد بن علي بن محمد بن علي الرضا عليهم السلام و قائلان به امامت جعفر بن علي بن محمد بن علي رضا عليهم السلام گرد آورد. سعد بن عبدالله ـ آن سان كه نجاشي18 ترجمه مي‌كند ـ از فقيهان اماميه اثنا عشريه بود. بنا به قولي امام يازدهم عليه السلام را نيز ملاقات كرد و از ايشان احاديث شنيد. وي براي گردآوري احاديث اهل بيت عليهم السلام رنج سفر را بر خود هموار ساخت. ثمره اين سفرها، كتب بسياري شد كه از خود باقي گذاشت و در شمار آن‌ها كتاب ضياء در ردّ محمديه و جعفريه است كه شيخ در كتاب غيبت از آن اخذ كرده و به همين لحاظ اسنادش را با نام سعد بن عبدالله آغاز مي‌كند.
البته شيخ از سعد بن عبدالله در اين كتاب بسيار نقل حديث كرده است؛ ولي تشخيص اين كه مستقيماً از كتب وي اخذ شده يا از كتب ديگران مشكل است و به درستي نمي‌توان به اخذ مستقيم حكم كرد؛ لذا اين جا مواردي بيان مي‌شود كه ما اطمينان به اخذ از كتاب ضياء سعد داريم. شيخ، نخست ذيل «و اما من خالف من الفرق الباقية الذين قالوا بامامة غيره: كالمحمديه…» در صفحه 68 اولين حديث را از كتاب ضياء نقل مي‌كند. آغاز سند حديث چنين است: «فروي سعد بن عبدالله قال حدثني ابوهاشم داود بن القاسم الجعفري…» و دومين را ذيل «و اما المحمدية الذين قالوا: …» در صفحه 133 چنين نقل مي‌كند: «و يزيد ذلك بياناً ما رواه سعد بن عبدالله عن جعفر بن محمد بن مالك…».
در اين قسمت مجموعاً سه حديث از سعد نقل مي‌كند كه در صفحات 133 و 134 آمده است. وي ذيل «و اما موت محمد في حياة ابيه عليه السلام…» در صفحه 134 و 135 و 136 مجموعاً سه حديث از سعد نقل مي‌كند و چهارمين حديث مشكوك است كه آيا از كتاب ضياء اخذ شده است يا نه.
همچنين ذيل «و اما معجزاته ( امام حسن عسكري‌ عليه السلام‌ ) الدالة علي امامته…» در صفحات 136 و 137 و 138 مجموعاً پنج حديث از كتاب سعد نقل مي‌كند و ذيل «فاما القائلون بان الحسن بن علي عليه السلام لم يمت…» در صفحه 147 يك حديث و ذيل «و اما من قال: ان الحسن بن علي عليهما السلام انه يعيش بعد موته…» در صفحه 148 يك حديث از وي نقل مي‌كند.
همچنين ذيل «و اما القائلون بامامة جعفر بن علي بعد اخيه عليه السلام…» در صفحه 150 يك حديث از كتاب ضياء نقل مي‌كند.
شيخ طوسي ذيل «و قد بيّنا فساد قول الذاهبين الي امامة جعفر بن علي…» در صفحه 151 و 152 سه حديث نقل مي‌كند.
پس مجموعاً شيخ از كتاب ضياء سعد بن عبدالله نوزده حديث نقل مي‌كند كه به نظر مي‌رسد مستقيماً از آن اخذ كرده باشد.
شيخ به دليل اين كه راوي مستقيم سعد نيست و نمي‌تواند از وي بي واسطه حديث نقل كند، بايد طريق خود را در صدر اسناد سعد مي‌آورد؛ ولي در فهرست19 در ترجمه سعد مي‌فرمايد: «اخبرنا بجميع كتبه و رواياته عدة من اصحابنا عن محمد بن علي بن الحسين بن بابويه عن ابيه و محمدبن الحسن عن سعد بن عبدالله».
با نهادن اين طريق به صدر اسناد سعد، طريق شيخ تكميل شده و رواياتش مسند خواهد شد.

ب. كتاب الرجعة و كتاب القائم

مؤلف اين دو كتاب، فضل بن شاذان نيشابوري است. وي از مشايخ حديث و ثقات محدثان اماميه در اواسط قرن سوم هجري قمري و از فقهاي متكلمين و اجلاي اصحاب حضرت جواد و هادي و عسكري عليهم السلام بوده است. بلكه به نوشته بعضي، از حضرت رضا عليه السلام نيز روايت كرده است. كتب وي، به حدود 180 جلد مي‌رسد كه نجاشي20 به تعدادي تصريح كرده است. او در سال 260 ق بدرود حيات گفت.
به نظر نگارنده، شيخ طوسي در فصول پاياني كتابش، آنچه از فضل نقل كرده، مستقيماً از همان دو كتاب اخذ كرده است. او در «فصل فيما ذكر في بيان مقدار عمره عليه السلام» و در «ذكر طرف من العلامات الكائنة قبل خروجه عليه السلام» روايات كثيري را كه به هفتاد مي‌رسد، از وي نقل مي‌كند و اولين روايت را بدين‌گونه آغاز مي‌كند: «و روي الفضل بن شاذان عن ابن ابي نجران عن…».
شيخ در بقيه موارد يا در اول سند، فضل بن شاذان را آورده يا ضميري كه به او برمي‌گردد.
البته شيخ در فصول متعدد از فضل روايت نقل مي‌كند؛ ولي احتمال اخذ مستقيم از كتاب وي ضعيف است و قراين كافي وجود ندارد. فضل، از مشايخ بي واسطه شيخ طوسي نيست؛ لذا شيخ در نقل حديث از فضل به طريق اعتماد مي‌كند. ما ذيلاً به نقل يك طريق كه در فهرست21 آمده است، اكتفا مي‌كنيم: «اخبرنا برواياته و كتبه هذه ابوعبدالله المفيد رحمه الله عن محمد بن علي بن الحسين بن بابويه عن محمد بن الحسن عن احمد بن ادريس عن علي بن محمد بن قتيبة عنه».

ج. كتاب اخبار الوكلاء الاربعة

كتاب اخبار الوكلاء تأليف احمدبن علي بن عباس بن نوح ابوالعباس سيرافي از ديگر مصادر شيخ در كتاب غيبت است. سيرافي ـ همان گونه كه در ترجمه‌اش22 آمده است ـ از مشايخ نجاشي بود و كتب بسياري نگاشت كه در شمار آن‌ها همين كتاب است. سيرافي چارچوب اصلي كتابش را از هبة الله بن احمد بن محمد كاتب برگرفت. نجاشي در ترجمه هبة الله23 بدين مطلب تصريح مي‌فرمايد: «…و كتاب في اخبار ابي عمرو و ابي جعفر العمريين و رايت ابا العباس بن نوح قد عوّل عليه في الحكاية في كتابه اخبار الوكلاء».
شيخ در فصول متعدد حديث و احوالات نواب اربعه را از سيرافي نقل مي‌كند. متأسفانه كتاب سيرافي نيز به دست ما نرسيد. فقط آنچه از وي رسيده همان است كه در لا به لاي كتب حديثي و مخصوصاً در كتاب غيبت شيخ طوسي آمده است. هر چند شيخ نيز در ترجمه24 وي از عدم دستيابي به كتاب او خبر داده و مي‌فرمايد: «… و له كتاب اخبار الابواب غير ان هذه الكتب كانت في المسودة و لم يوجد منها شئ… و مات عن قرب الا انه كان بالبصرة و لم يتفق لقائي اياه.»
البته به نظر مي‌رسد كه حين نگارش كتاب غيبت نسخه‌اي از آن، به شيخ رسيده بود و شيخ هم در مواضع بسياري از آن نقل مي‌كند؛ از جمله:
1. در فصل «و امّا ظهور المعجزات الدالة علي صحة امامته في زمان الغيبة». شيخ در اين فصل، پنج خبر از وكلاي اربعه را در وقايع اتفاقيه نقل كرده كه اولين آن در صفحه 199 بدين شروع مي‌شود: «و اخبرنا الحسين بن ابراهيم عن ابي العباس احمد بن علي بن نوح عن ابي نصر هبة الله بن محمد الكاتب قال: …» دومين آن نيز در صفحه 199 با اسم اشاره «بهذا الاسناد» شروع مي‌شود و سومين آن در صفحه 208 و چهارمين آن در صفحه 209 و پنجمين در صفحه 220 آمده است.
2. در «فامّا السفراء الممدوحون في زمان الغيبة (السفراء الاربعه)».
شيخ در اين فصل در هفده مورد، از كتاب سيرافي روايت اخذ كرده و در موضوعات مختلفي هم چون احوال سفرا و توقيعات بيان كرده است.
3. در «ذكر المذمومين الذين ادعوا البابيّة».
شيخ در اين قسمت در شش مورد از كتاب سيرافي اخذ كرده است.
طريق شيخ به كتاب الوكلاء به واسطه «جماعة من اصحابنا»25 است كه اين جا به واسطه «حسين ابن ابراهيم قمي» از آن نقل مي‌كند.

د. كتاب الاوصياء و كتاب الغيبة

شيخ از اين دو كتاب شلمغاني نيز هر چند مختصر در «فصل في ذكر العلة المانعة لصاحب الامر عليه السلام من الظهور» در صفحه 231 و در بحث «نيابة ابي القاسم الحسين بن نوح» در صفحه 264 اخذ كرده است. شلمغاني محمد بن علي بن ابي العزاقر از فقهاي اماميه بود و كتبي را نگاشت كه اين دو هم از آن جمله است. وي ابتدا در طريق مستقيم بود، ولي بعد منحرف شد و اقوال عجيبي از او صادر شد كه دستگير، و در سال 323ق به قتل رسيد.

ه‍. كتاب في نصرة الواقفة

شيخ در ذيل «الكلام في الواقفة» رواياتي را نقل مي‌كند كه براي اثبات حقانيت واقفه آورده شده است و بعد از هر روايت، جواب آن را بيان كرده است كه يا اشكال در دلالت روايت دارد يا در صدور. وي مجموعه آن‌ها را از كتابي اخذ كرده كه علي بن احمد علوي در نصرت واقفه نوشته است؛ چنان كه در صفحه 41 مي‌فرمايد: فمن ذلك اخبار ذكرها ابو محمد علي بن احمد العلوي الموسوي في كتابه في نصرة الواقفة.

نتيجه

بعد از كنكاش و بررسي با قراين معلوم شد كه شيخ در تدوين كتابش، از اين كتب اخذ كرده است؛ ولي احاديث فراواني را نقل مي‌كند كه ما به راستي مصدر اخذ آن‌ها را نمي‌دانيم و خود شيخ هم بدان اذعان نكرده است. شيخ در بسياري از موارد، سند را با شيخش شروع مي‌كند؛ ولي ما نمي‌دانيم كه آيا از او شنيده واز كتابش اخذ كرده يا از كتاب ديگر راويان حديث اخذ كرده و در اول، طريق خود را به آن كتاب آورده است.

پی نوشت ها :

[18]. نجاشي، رجال، ص177، ش467.
[19]. شيخ طوسي، الفهرست، ص75، ش306.
[20]. نجاشي، رجال، ص306، ش84.
[21]. شيخ طوسي، فهرست، ص124، ش552.
[22]. نجاشي، رجال، ص86، ش209.
[23]. همان، ص44، ش1185.
[24]. شيخ طوسي، فهرست، ص37، ش107.
[25]. فهرست، ص37، ش107.

منبع:www.entizar.ir