قافله سالار آزادي
قافله سالار آزادي
قافله سالار آزادي
امام خميني (قدس سره) در بيستم جمادي الثاني سال 1320 هجري قمري در شهرستان خمين واقع در استان مرکزي چشم به جهان گشود. پدر ايشان وجود تابان روح الله نام گذاشت. آيت الله سيد مصطفي موسوي، پدر امام خميني (قدس سره) در شهرستان خمين به هدايت مردم و آشنا ساختن آنها به مسائل ديني و سياسي روز مي پرداخت. ايشان، پس از به جان خريدن رنج داروي از و سن در نجف اشرف به علوم و معارف اسلام کامل يافت و پس از سپري نمودن اين مدت به ايران بازگشت. امام خميني 5 سال داشت، که پدر ايشان به علت روحيه ي حقيقت جو و حق طلبشان و مقاومت عليه زورگويي هاي دست نشانده هاي حکومت با کينه ورزي عمال حکومت مواجه شده و به شهادت رسيد.
امام بزرگوار از همان دوران کودکي با جاي خالي پدر بزرگوارشان مواجه شد و غم و رنج نبود پدر جايش را به محبت هاي مادر مؤمنه و عمه ي مکرمه ايشان داد و اين دو شير زن مسلمان بزرگ مردي را پرورش دادند که از نسل پيامبر عظيم الشان اسلام حضرت محمد (ص) بود و جهاني را به تحير واداشت. از آنجا که قرار است هر گوهري در شرايط سخت جلوگيري کند، باز هم با فوت اين دو بانوي مؤمنه و مکرمه هنگامي که امام تنها پانزده سال بيشتر نداشت، با تمام توان به مبارزه با مشکلات زندگي پرداخت.
از آنجا که ايشان هوش و ذکاوتي سرشار در يادگيري داشتند، زير نظر بزرگاني چون ميرزا محمود افتخار العلماء مرحوم ميرزا رضا نجفي خميني، مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي مرحوم آقا شيخ محمدي گلپايگاني، مرحوم آقا عباس اراکي و به خصوص برادر بزرگوارش آيه الله سيد مرتضي پسنديده به تحصيل معارف و علوم حوزوي پرداخت.
در فروردين 1300 هـ ش. امام به حوزه ي علميه ي قم هجرت فرموده و در آنجا به تکميل معلومات خود مشغول شدند.
پس از رحلت آيه الله العظمي حايري يزدي، زغيم حوزه ي قم، امام خميني و جمعي ديگر از مجتهدين حوزه ي علميه قم با تمام تلاش خود توانستند آيه الله العظمي بروجردي (ره) را به عنوان زعيم حوزه ي علميه انتخاب کنند.
پس از رحلت آيه الله بروجردي، با توجه به توجهات خاصي که طلاب و فضلا و جامعه ي اسلامي به امام خميني به عنوان يکي از مراجع تقليد داشتند، امام خميني به سادگي اين موقعيت ايجاد شده را جهت کنار گذاشتن خواهشهاي نفساني و جاه طلبي به کناري نهاده و از پذيرفتن اين سمت سرباز زدند. ايشان در ساليان متمادي در حوزه ي علميه ي قم به تدريس چندين دوره ي فقه، اصولا فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامي در مدرسه ي فيضيه، مسجد اعظم، مسجد محمديه، مدرسه ي حاج ملا صادق، مسجد سلماسي و... پرداختند و همچنين در حوزه ي علميه ي نصف نزديک به 14 سال در مسجد شفع اعظم انصاري (ره) به تدريس معارف اهل بيت و فقه در عالي ترين سطوح همت گمارده و در همانجا بود که براي نخستين بار مباني نظري حکومت اسلامي را در سلسله درسهاي ولايت فقيه باز گو نمودند.
ماجراي انجمن هاي ايالتي و ولايتي موقعيتي را ايجاد کرد که امام اين قيام برخاسته از روحانيت را رهبري کند. بدين ترتيب بود که در 15 خرداد سال 1342 قيام همبسته ي روحانيت و ملت ايران که بعدها به نام «انقلاب اسلامي» در جهان معروف شد، شکل گرفت. با کودتاي سوم اسفند 1299 شمسي و روي کار آمدن رضاخان توسط انگليسي ها و پايان گرفتن سلطنت قاجاريه، گونه اي ديگر از حکومت روي کار آمد که به شدت همه چيز را به مردم ديکته مي کرد و ديکتاتوري را سر لوحه ي کار خود قرار داد.
رضاخان سعي در از بين بردن فرهنگ اسلامي در ايران داشت. به دشت روحانيون را تحت فشار گذاشته بود و مجالس روضه و خطابه هاي مذهبي را تعطيل و تدريس علوم ديني قرآن را در مدارس ممنوع کرد. همچنين با روحيه ي ديکتاتوري که رضاخان داشت، نماز جماعت هم ممنوع شد و به اسم تجدد، اقدام به کشف حجاب در کشور ايران کرد. روحانيون به اعتراض برخاستند و مخالفت خود را به شدت اعلام کردند. در اين ميان امام خميني، طلبه اي جوان، دانشمند و داراي روحيه ي سلحشوري پا به ميان نهاد و از نزديک با مسائل مبارزه و چند و چون ستيز روحانيت و شخصيت ديکتاتور منش رضاخان آشنا شدند.
انقلاب مشروطه و مبارزات روحاني مجاهد آيه الله سيد حسن مدرس در روح و روان امام خميني تأثيراتي اساسي به جاي گذاشت.
پس از رحلت آيه الله العظمي حايري، جمعي از شاگردان ايشان به همراه امام خميني آيه الله العظمي بروجردي را جهت جايگزين به جاي ايشان پيشنهاد کردند.
پس از دوران زعامت آيه الله بروجردي (ره)، حضرت امام سعي در انتقال اطلاعات سياسي و اجتماعي و ارزيابي هاي خويش از مسائل روز و هشدارهايي در مورد اهداف رژيم شاه نمود و با عناصر سياسي موجه در تهران و شخصيتهاي مثل آيه الله کاشاني ارتباط برقرار کرد و تحولات آن دوران را با جديت و دقت فراوان زير نظر داشت. پس از رحلت آيه الله بروجردي و طي شدن قيام سي تير 1331 در جهت ملي شدن صنعت نفت، رژيم شاه به اصلاحات مورد نظر آمريکا سرعت بخشيد و تمام تلاش خود را به کار بست تا مرجعيت را به خارج از ايران منتقل کند. به تبع تغييري که در لايحه ي انجمنهاي ايالتي و ولايتي ايجاد شد و شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن کريم و مرد بودن انتخاب کنندگان و کانديدا از آن حذف گرديد، امام خميني به همراه علماي بزرگ قم و تهران، در 16 مهر، 1341 هجري شمسي به شدت به اين تغييرات واکنش نشان دادند. رژيم شاه ابتدا سعي در تهديد و تبليغات منفي عليه اين حرکات برخاسته از سمت روحانيت مبارز کرد اما با پيشرفت اين قيام و وسعت يافتن آن در جامعه، دولت عقب نشيني کرد که اين قيام را با دلجويي از علما فرونشاند؛ اما امام خميني از پاي ننشست و سرانجام رژيم شاه در 7 آذر 1341 با پي گيري هاي سر سختانه ي امام خميني شکست خورد و مصوبه ي قبلي را لغو کرد. باز هم امام ساکت ننشست و خواستار پخش اين خبر از رسانه ها شد. و روز بعد اين ماجرا با پخش خبر از رسانه ها به نفع امام خميني و مردم به پايان رسيد. امام خميني در اجتماع مردم، کاملا شفاف و بي پروا از شاه به عنوان عامل اصلي جنايت که با اسرائيل پيمان بسته است ياد مي کرد و مردم را به قيام عليه اين جريانات دعوت مي کرد.
از برجسته ترين ويژگيهاي نهضت امام خميني، اعلام خط مشي مشخص در مبارزه، اتخاذ مواضع روشن و عدول نکردن از آن ها و قاطعيت در پيگيري هاي هدفهاست. در قيام 15 خرداد سال 1342 شمسي امام خميني در مدرسه ي فيضيه نطق تاريخي خود را در مورد نتايج زيانبار سلطنت پهلوي و روابط پنهاني شاه با اسرائيل ايراد فرمودند و اين سخنان براي رژيم شاه بسيار گران تمام شد و آنها را به واکنش سريع تحريک کرد. در سحرگاه پانزدهم خرداد 1342 شمسي تعداد بسيار زيادي از کماندوهاي رژيم با محاصره ي منزل امام به هنگام خواندن نماز شب، امام را دستگير کرده و به بازداشتگاه افسران تهران منتقل کردند. با انتشار خبر دستگيري امام، حرکتي انقلابي در قم و مناطق اطراف آن آغاز شده و خبر دستگيري امام به شهرهاي ديگر کشور رسيد و تظاهرات مردم توسط رژيم شاه به خاک و خون کشيده شد.
قيام 15 خرداد 1342 آغاز گر انقلاب اسلامي مردم ايران بود. سرانجام در شامگاه 18 فروردين 1343 امام خميني بدون اطلاع قبلي آزاد شدند و سرانجام به قم انتقال يافتند و با انتشار اين خبر چند روز پي در پي مردم به جشن و سرور پرداختند.
اگر بخواهيم از روحيات مبارزه جويانه، حق طلبانه، عالمانه و آگاه امام خميني سخن را کامل بگوييم بايد سالهاي سال خواند و نوشت. خلاصه آنکه اين شخصيت بزرگ مذهبي و سياسي در طول حيات پر برکتشان سعي در حفظ فرهنگ اسلامي و اين آب و خاک از هجوم بيگانگان داشتند و همواره با تمام قوا روح و جانش را در راه اسلام و نجات مردم اين مرز و بوم از قيد و بندها نثار فرموده و با حضور مردم هميشه حاضر در صحنه، انقلابي را به ثمر رساندند که همه ي جهانيان به ديده ي حسرت به آن مي نگرند. خاطرش سبز و حضورش همواره در دل و جان ما ماندگار باد.
منبع: شاهد نوجوان
/خ
امام بزرگوار از همان دوران کودکي با جاي خالي پدر بزرگوارشان مواجه شد و غم و رنج نبود پدر جايش را به محبت هاي مادر مؤمنه و عمه ي مکرمه ايشان داد و اين دو شير زن مسلمان بزرگ مردي را پرورش دادند که از نسل پيامبر عظيم الشان اسلام حضرت محمد (ص) بود و جهاني را به تحير واداشت. از آنجا که قرار است هر گوهري در شرايط سخت جلوگيري کند، باز هم با فوت اين دو بانوي مؤمنه و مکرمه هنگامي که امام تنها پانزده سال بيشتر نداشت، با تمام توان به مبارزه با مشکلات زندگي پرداخت.
از آنجا که ايشان هوش و ذکاوتي سرشار در يادگيري داشتند، زير نظر بزرگاني چون ميرزا محمود افتخار العلماء مرحوم ميرزا رضا نجفي خميني، مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي مرحوم آقا شيخ محمدي گلپايگاني، مرحوم آقا عباس اراکي و به خصوص برادر بزرگوارش آيه الله سيد مرتضي پسنديده به تحصيل معارف و علوم حوزوي پرداخت.
در فروردين 1300 هـ ش. امام به حوزه ي علميه ي قم هجرت فرموده و در آنجا به تکميل معلومات خود مشغول شدند.
پس از رحلت آيه الله العظمي حايري يزدي، زغيم حوزه ي قم، امام خميني و جمعي ديگر از مجتهدين حوزه ي علميه قم با تمام تلاش خود توانستند آيه الله العظمي بروجردي (ره) را به عنوان زعيم حوزه ي علميه انتخاب کنند.
پس از رحلت آيه الله بروجردي، با توجه به توجهات خاصي که طلاب و فضلا و جامعه ي اسلامي به امام خميني به عنوان يکي از مراجع تقليد داشتند، امام خميني به سادگي اين موقعيت ايجاد شده را جهت کنار گذاشتن خواهشهاي نفساني و جاه طلبي به کناري نهاده و از پذيرفتن اين سمت سرباز زدند. ايشان در ساليان متمادي در حوزه ي علميه ي قم به تدريس چندين دوره ي فقه، اصولا فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامي در مدرسه ي فيضيه، مسجد اعظم، مسجد محمديه، مدرسه ي حاج ملا صادق، مسجد سلماسي و... پرداختند و همچنين در حوزه ي علميه ي نصف نزديک به 14 سال در مسجد شفع اعظم انصاري (ره) به تدريس معارف اهل بيت و فقه در عالي ترين سطوح همت گمارده و در همانجا بود که براي نخستين بار مباني نظري حکومت اسلامي را در سلسله درسهاي ولايت فقيه باز گو نمودند.
ماجراي انجمن هاي ايالتي و ولايتي موقعيتي را ايجاد کرد که امام اين قيام برخاسته از روحانيت را رهبري کند. بدين ترتيب بود که در 15 خرداد سال 1342 قيام همبسته ي روحانيت و ملت ايران که بعدها به نام «انقلاب اسلامي» در جهان معروف شد، شکل گرفت. با کودتاي سوم اسفند 1299 شمسي و روي کار آمدن رضاخان توسط انگليسي ها و پايان گرفتن سلطنت قاجاريه، گونه اي ديگر از حکومت روي کار آمد که به شدت همه چيز را به مردم ديکته مي کرد و ديکتاتوري را سر لوحه ي کار خود قرار داد.
رضاخان سعي در از بين بردن فرهنگ اسلامي در ايران داشت. به دشت روحانيون را تحت فشار گذاشته بود و مجالس روضه و خطابه هاي مذهبي را تعطيل و تدريس علوم ديني قرآن را در مدارس ممنوع کرد. همچنين با روحيه ي ديکتاتوري که رضاخان داشت، نماز جماعت هم ممنوع شد و به اسم تجدد، اقدام به کشف حجاب در کشور ايران کرد. روحانيون به اعتراض برخاستند و مخالفت خود را به شدت اعلام کردند. در اين ميان امام خميني، طلبه اي جوان، دانشمند و داراي روحيه ي سلحشوري پا به ميان نهاد و از نزديک با مسائل مبارزه و چند و چون ستيز روحانيت و شخصيت ديکتاتور منش رضاخان آشنا شدند.
انقلاب مشروطه و مبارزات روحاني مجاهد آيه الله سيد حسن مدرس در روح و روان امام خميني تأثيراتي اساسي به جاي گذاشت.
پس از رحلت آيه الله العظمي حايري، جمعي از شاگردان ايشان به همراه امام خميني آيه الله العظمي بروجردي را جهت جايگزين به جاي ايشان پيشنهاد کردند.
پس از دوران زعامت آيه الله بروجردي (ره)، حضرت امام سعي در انتقال اطلاعات سياسي و اجتماعي و ارزيابي هاي خويش از مسائل روز و هشدارهايي در مورد اهداف رژيم شاه نمود و با عناصر سياسي موجه در تهران و شخصيتهاي مثل آيه الله کاشاني ارتباط برقرار کرد و تحولات آن دوران را با جديت و دقت فراوان زير نظر داشت. پس از رحلت آيه الله بروجردي و طي شدن قيام سي تير 1331 در جهت ملي شدن صنعت نفت، رژيم شاه به اصلاحات مورد نظر آمريکا سرعت بخشيد و تمام تلاش خود را به کار بست تا مرجعيت را به خارج از ايران منتقل کند. به تبع تغييري که در لايحه ي انجمنهاي ايالتي و ولايتي ايجاد شد و شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن کريم و مرد بودن انتخاب کنندگان و کانديدا از آن حذف گرديد، امام خميني به همراه علماي بزرگ قم و تهران، در 16 مهر، 1341 هجري شمسي به شدت به اين تغييرات واکنش نشان دادند. رژيم شاه ابتدا سعي در تهديد و تبليغات منفي عليه اين حرکات برخاسته از سمت روحانيت مبارز کرد اما با پيشرفت اين قيام و وسعت يافتن آن در جامعه، دولت عقب نشيني کرد که اين قيام را با دلجويي از علما فرونشاند؛ اما امام خميني از پاي ننشست و سرانجام رژيم شاه در 7 آذر 1341 با پي گيري هاي سر سختانه ي امام خميني شکست خورد و مصوبه ي قبلي را لغو کرد. باز هم امام ساکت ننشست و خواستار پخش اين خبر از رسانه ها شد. و روز بعد اين ماجرا با پخش خبر از رسانه ها به نفع امام خميني و مردم به پايان رسيد. امام خميني در اجتماع مردم، کاملا شفاف و بي پروا از شاه به عنوان عامل اصلي جنايت که با اسرائيل پيمان بسته است ياد مي کرد و مردم را به قيام عليه اين جريانات دعوت مي کرد.
از برجسته ترين ويژگيهاي نهضت امام خميني، اعلام خط مشي مشخص در مبارزه، اتخاذ مواضع روشن و عدول نکردن از آن ها و قاطعيت در پيگيري هاي هدفهاست. در قيام 15 خرداد سال 1342 شمسي امام خميني در مدرسه ي فيضيه نطق تاريخي خود را در مورد نتايج زيانبار سلطنت پهلوي و روابط پنهاني شاه با اسرائيل ايراد فرمودند و اين سخنان براي رژيم شاه بسيار گران تمام شد و آنها را به واکنش سريع تحريک کرد. در سحرگاه پانزدهم خرداد 1342 شمسي تعداد بسيار زيادي از کماندوهاي رژيم با محاصره ي منزل امام به هنگام خواندن نماز شب، امام را دستگير کرده و به بازداشتگاه افسران تهران منتقل کردند. با انتشار خبر دستگيري امام، حرکتي انقلابي در قم و مناطق اطراف آن آغاز شده و خبر دستگيري امام به شهرهاي ديگر کشور رسيد و تظاهرات مردم توسط رژيم شاه به خاک و خون کشيده شد.
قيام 15 خرداد 1342 آغاز گر انقلاب اسلامي مردم ايران بود. سرانجام در شامگاه 18 فروردين 1343 امام خميني بدون اطلاع قبلي آزاد شدند و سرانجام به قم انتقال يافتند و با انتشار اين خبر چند روز پي در پي مردم به جشن و سرور پرداختند.
اگر بخواهيم از روحيات مبارزه جويانه، حق طلبانه، عالمانه و آگاه امام خميني سخن را کامل بگوييم بايد سالهاي سال خواند و نوشت. خلاصه آنکه اين شخصيت بزرگ مذهبي و سياسي در طول حيات پر برکتشان سعي در حفظ فرهنگ اسلامي و اين آب و خاک از هجوم بيگانگان داشتند و همواره با تمام قوا روح و جانش را در راه اسلام و نجات مردم اين مرز و بوم از قيد و بندها نثار فرموده و با حضور مردم هميشه حاضر در صحنه، انقلابي را به ثمر رساندند که همه ي جهانيان به ديده ي حسرت به آن مي نگرند. خاطرش سبز و حضورش همواره در دل و جان ما ماندگار باد.
منبع: شاهد نوجوان
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}