امام شناسي در نگاه عالم آل محمد (ص)
امام شناسي در نگاه عالم آل محمد (ص)
امام شناسي در نگاه عالم آل محمد (ص)
نويسنده: محمدحسن پاکدامن
باورپذيري مباحثي همچون امامت و ولايت پيوند ناگسستني با داده ها، اطلاعات و اخبار ثابت کننده اين مقولات دارد. ثمره اين پيوند که از آن به معرفت و شناخت تعبير مي شود بي گمان در جهان بيني انسان، ايجادگر شاخصه هاي خاصي مي گردد. چنين فرايندي اهل ولايت را وا مي دارد تا در زندگي فردي و اجتماعي شان به بهترين شيوه رفتاري و پنداري ارايه گر آدابي ويژه باشند.
آنچه مهم است، دستيابي به اين شناخت از مجراهاي قابل اعتماد است. بديهي است، براي صيد حکمتهاي ناب و معارف اصيل بايد فراتر از حواس پنجگانه، استعدادهايي را در خود تقويت نماييم تا قابليت درک واقعي معارف را بيابيم. از اين رو، نگارنده با يادآوري حکمتي والا و ارزشمند از علي بن موسي الرضا (ع) و تحليل برخي از فقرات آن، سعي دارد تا با کلمات ناب اين حجت الهي، ويژگيهايي از بحث امامت و باور پذيري آن را ارايه کند.
با تأمل در اين پاسخ معجزه آساي حضرت که در نهايت فصاحت و بلاغت راه شناخت امام را از غير امام بيان مي دارد، اين موضوع به دست مي آيد که امام شناسي به لحاظ اهميت جايگاهش بدون استدلال و دليل و برهان قابل اثبات نيست و ضروري است بر هر خواهان اين مکتب که قبل از هر واکنشي، فارغ از احساسات و عواطف و تنها به محوريت براهين صادقه، به شناخت امامت نايل گردد. اين ضرورت از آن جهت ارزشمند است که چنانچه پايه هاي باورپذيري از همان مراحل اوليه، اصولي پي ريزي شده باشد، سالک در مسيرش با هرگونه شبهه اي دچار تزلزل نمي شود و مي تواند به برکت همان علم و باور مستحکمش، به راه خود ادامه دهد.
بر اين اساس، شايسته است اين پرسش را هر مؤمن مسلمان از خود بپرسد که آيا امامت را اين گونه باور کرده است؟
امام (ع) فرمود: در علم او و استجابت دعايش... (2)
در اين فقره نيز امام (ع) دليل هر امامي را بر امامتش در دو ويژگي معرفي مي نمايد:
الف) هر امامي بايد دانشمند و صاحب علم باشد.
ب) هر امامي بايد مستجاب الدعوه باشد.
اين دو ويژگي هر يک ناظر به بخشي از ويژگيهاي ژرف امامت است در آن که هر امامي بايد دانشمندترين مردم باشد. همگان بر اين باورند، کسي که ادعاي امامت و رهبري جامعه را دارد بايد به همه پرسشها، مسايل، حوادث گذشته و آينده، مجهولات و بسياري از رموز ويژه در کتاب خدا و خلقت دانايي داشته باشد، آگاهترين فرد جامعه باشد و بتواند حوايج و خواسته هاي مشروع مردم را برآورده سازد که در کلام امام رضا (ع) با همان عنوان مستجاب الدعوه بودن امام (ع) ممتاز گرديده است.
امام رضا (ع) فرمود: «اين به برکت وصيت و عهدي است از ناحيه رسول خدا (ص) بر ما اهل بيت (ع) ... »
همان فرد مي پرسد: به چه صورت از آنچه در دل مردم است، خبر مي دهيد؟ ...
امام رضا (ع) فرمود: «آيا سخن رسول خدا (ص) به تو نرسيد و نمي داني که فرمود: از فراست و سرعت فهم و زيرکي مؤمن بپرهيزيد که همانا او به نور خدا مي بيند؟»
به درستي که مؤمن نيست، مگر اين که از فراست و تيزهوشي برخوردار است و به قدر ايمان، ميزان بينادلي و علمش به نور خدا حقايق را مي بيند و خدا آنچه از اين فراست را که در همه مؤمنان پخش و گسترانده است، در ما ائمه از خاندان پيامبر (ص) يکجا گردآورده است. خداي عزوجل در کتابش گفته است: «همانا در اين «قرآن» نشانه هايي است براي متوسمين» (يعني آنان که فراست دارند و با نگاه کردن به ظاهر اشيا، باطن آنها را در مي يابند. ) (3)
نخستين فرد از «متوسمين» پيامبر خداست و پس از آن حضرت اميرالمؤمنان علي (ع) است، سپس امام حسن (ع) و حسين (ع) و امامان از فرزندان حسين (ع) تا روز قيامت. (4)
چنين پاسخي از امام رضا (ع) همگان را به ژرف نگري وا مي دارد که اگر هر مؤمني به برکت نور ايمانش در ولايت خدا وارد مي شود و همين نور خداست که او را صاحب خشيت مي کند؛ (5) پس چگونه است درباره کانون انوار الهي و صاحبان ولايت کامل (امام) برخي شبهه مي نمايند؟
با سير در زندگي عرفا و بزرگان اخلاق، همان کساني که کرامات خود را وامدار ايمان و اطاعتشان مي دانند، دريافتني است که ايشان به بسياري از مجهولات و غير معلوم ها از پيش خبر مي دهند...
پس چگونه است که در دانش کامل و بي بديل امامان (ع) دچار شبهه مي شويم؟ ...
پرسش اين است، کساني که با مؤلفه هاي علوم ظاهري و تجربي بشر امروزي به مقايسه با علوم معنوي و سراسر حکمت اهل بيت (ع) مي پردازند و مصرانه پيگير اين پرسشند که امامان شيعه (ع) چنين علمي را از کجا آورده اند؟... آيا اکتسابي است يا لدني؟!. اگر لدني است که با انقطاع وحي چنين علمي نيز منقطع شده است و اگر اکتسابي بوده است که باز هم مزيتي بر ديگر عالمان و دانشمندان ندارند...
در پاسخشان بايد گفت: آيا مي توان منظور از کلام معصوم (ع) را دانست که فرمود: «علم نوري است از سوي خدا و به هر کس که خواست مي دهد» (6)
اين چه نوري است؟ ...
اين چه علمي است؟ ...
و باز هم بايد در زندگي عرفا و صاحبان کرامت تأمل کرد که آيا آنان اين کرامتها را وامدار علم اکتسابي شان هستند يا اين که منشأ، همان نور خدايي است که وجودشان را جلوه گر دانايي ها گردانيده است.
و باز هم تأمل و بازنگري راهگشاست که چه بسيار افرادي از اين طايفه، با همه بزرگي مقامشان هرگز به اکتساب علوم ظاهري نيز موفق نگرديده اند.
حضرت فرمود: همانا خداي عزوجل ما را به روحي مقدس و مطهر از خودش تأييد کرده که از نوع فرشته نيست. اين روح با هيچ يک از پيامبران پيشين جز رسول خدا (ص) نبود و همان روح با امامان از ما خاندان هست که آنها را به راستي و درستي در گفتار و کردار وا مي دارد و موفق مي گرداند. آن روح، ستوني است از نور بين ما و خداي عزوجل... (7)
امام (ع) پاسخ داد: (8) پدرم به نقل از امامان پيش از خود از رسول خدا (ص) روايت کرد که او فرمود: «مرا بيش از حقم بالا نبريد که خداي متعال پيش از آن که مرا به پيامبري مبعوث فرمايد، مرا بنده خود گرفت. خداي متعال گفت: هيچ بشري که خدا وي را به رسالت برگزيند و به او کتاب و حکمت و نبوت بخشد حق ندارد که به مردم بگويد: مرا به جاي خدا بپرستيد، بلکه پيامبران به لحاظ وظيفه خود به مردم گويند: خداشناس و خداپرست باشيد... چنانچه از کتاب اين را مي آموزيد و خود نيز مي خوانيد» (9)
علي (ع) فرمود: درباره من دو گروه به خطا رفته و هلاک مي شوند و هيچ تقصيري به عهده من نيست:
و من از کساني که درباره ما غلو مي کنند و بيش از حد ما را بالا مي برند، بيزارم... همان گونه که عيسي بن مريم (ع) از نصرانيان بيزاري و دوري جست چنانکه خداي تعالي گفت: «و ياد کن آن گاه که خدا به عيسي پسر مريم گفت: آيا تو مردم را گفتي که من و مادرم را دو خداي ديگر به غير از خداي عالم اختيار کنيد؟ ... عيسي گفت: خدايا تو منزهي ... هرگز مرا نرسد که چنين سخني به ناحق گويم، چنانچه اين گفته من بود تو مي دانستي که تو از اسرار من آگاهي و من از سر تو آگاه نيستم، همانا تو فقط به همه اسرار غيب جهانيان کاملا آگاهي ... من به آنها هرگز چيزي نگفتم جز آنچه تو مرا به آن امر کردي که خداي يکتا را بپرستيد که پروردگار من و شماست و تو خود بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودي. مادامي که من در ميان آنها بودم و چون از دنيا رفتم باز تو خود نگهبان و ناظر احوال آنان بودي و تو بر همه خلق جهان گواهي» (11)
و خداي عزوجل گفت: «هرگز از اين که بنده خدا باشد ننگ ندارد و سرپيچي نمي کند و نه فرشتگان مقرب به او» (12)
و نيز خداي عزوجل گفت: «مسيح پسر مريم پيغمبري بيش نبود که پيش از او نيز پيامبراني آمده اند و مادرش هم زني با حقيقت و راستگو و با ايمان بود و هر دو به حکم بشريت، غذا تناول مي کردند» (13)
مقصود اين است که آن دو، فضولات داشتند (چون غذا مي خوردند پس شايسته خدايي نيستند) بنابراين هرکس براي پيامبران ادعاي پروردگاري کند يا براي امامان ادعاي خدايي يا پيامبري کند يا براي غير امامان ادعاي امامت کند، ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم.
دردناکتر اين که عده اي نيز با آوردن آياتي که خدا پيامبر را بشر و عبد و بنده خود معرفي مي نمايد، (14) در پي اين هستند که پيامبر (ص) و جانشينان پس از او را در حد يک بشر عادي محدود نمايند؟ اثبات چنين حرفي بدين معناست که ناسنجيده و خام با استدلال به اين گونه آيات، پيامبر و اهل بيت (ع) او را از بسياري از ارزشهايي که ديگر انسانها ندارند، محروم نمايند. اين همان است که عده اي به هر آنچه در مقام شامخ و عظمت ايشان است، دشمني مي ورزند. سخن از بزرگنمايي نيست، بلکه صحبت از حقيقتي است که در لفافه شبهات گاهي اوقات حتي در بيان دفاعيه هايي نيز مخفي باقي مي ماند. به راستي، اگر خداوند پيامبر (ص) را قبل از رسالتش به عنوان «عبد» برگزيد اين چه «عبد» و چه «بندگي» است؟ چه خصوصياتي اين بنده ويژه داشته است که به مقام علم و نبوت رسيده است؟ آيا تنها با تشابه معناي ظاهري «بنده بودن» پيامبر (ص) و اهل بيت او (ع) با ديگر بندگان خدا مي توانيم هر آنچه را که امروزه براي خود ثابت مي دانيم و به آن رسيده ايم، براي آنان نيز همان را تطبيق کنيم؟ پس منظور از بندگان خاشع و کامل درگاه الهي چه کساني هستند؟ (15)
اين است که چنانچه اين مرزبندي تبيين نشود، بسياري از معتقدات اصيل و معارف والاي اهل بيت (ع) فداي مبارزه اي خام و سطحي مي شود. از اين روست که با تعميم واژه غلو، ديگر گوشي براي شنيدن روايات باقي نمي ماند و حتي همين سخنان ارزشمند علي بن موسي الرضا (ع) را که پاسخگوي شبهات بود، با واژه غلو انکار مي نمايند.
سخن حق اين است که پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) بندگاني ويژه در دايره خلقت خدايند که به عنوان رهبران جامعه از سوي خدا انتخاب شده اند و آنچه بايد بر آن اصرار ورزيد، بيان و آشکار ساختن همان ويژگيهايي است که ايشان داشته اند.
آنچه مهم است، دستيابي به اين شناخت از مجراهاي قابل اعتماد است. بديهي است، براي صيد حکمتهاي ناب و معارف اصيل بايد فراتر از حواس پنجگانه، استعدادهايي را در خود تقويت نماييم تا قابليت درک واقعي معارف را بيابيم. از اين رو، نگارنده با يادآوري حکمتي والا و ارزشمند از علي بن موسي الرضا (ع) و تحليل برخي از فقرات آن، سعي دارد تا با کلمات ناب اين حجت الهي، ويژگيهايي از بحث امامت و باور پذيري آن را ارايه کند.
شناخت امامان (ع)
با تأمل در اين پاسخ معجزه آساي حضرت که در نهايت فصاحت و بلاغت راه شناخت امام را از غير امام بيان مي دارد، اين موضوع به دست مي آيد که امام شناسي به لحاظ اهميت جايگاهش بدون استدلال و دليل و برهان قابل اثبات نيست و ضروري است بر هر خواهان اين مکتب که قبل از هر واکنشي، فارغ از احساسات و عواطف و تنها به محوريت براهين صادقه، به شناخت امامت نايل گردد. اين ضرورت از آن جهت ارزشمند است که چنانچه پايه هاي باورپذيري از همان مراحل اوليه، اصولي پي ريزي شده باشد، سالک در مسيرش با هرگونه شبهه اي دچار تزلزل نمي شود و مي تواند به برکت همان علم و باور مستحکمش، به راه خود ادامه دهد.
بر اين اساس، شايسته است اين پرسش را هر مؤمن مسلمان از خود بپرسد که آيا امامت را اين گونه باور کرده است؟
چيستي دليل
امام (ع) فرمود: در علم او و استجابت دعايش... (2)
در اين فقره نيز امام (ع) دليل هر امامي را بر امامتش در دو ويژگي معرفي مي نمايد:
الف) هر امامي بايد دانشمند و صاحب علم باشد.
ب) هر امامي بايد مستجاب الدعوه باشد.
اين دو ويژگي هر يک ناظر به بخشي از ويژگيهاي ژرف امامت است در آن که هر امامي بايد دانشمندترين مردم باشد. همگان بر اين باورند، کسي که ادعاي امامت و رهبري جامعه را دارد بايد به همه پرسشها، مسايل، حوادث گذشته و آينده، مجهولات و بسياري از رموز ويژه در کتاب خدا و خلقت دانايي داشته باشد، آگاهترين فرد جامعه باشد و بتواند حوايج و خواسته هاي مشروع مردم را برآورده سازد که در کلام امام رضا (ع) با همان عنوان مستجاب الدعوه بودن امام (ع) ممتاز گرديده است.
منشأ علم امام (ع)
امام رضا (ع) فرمود: «اين به برکت وصيت و عهدي است از ناحيه رسول خدا (ص) بر ما اهل بيت (ع) ... »
همان فرد مي پرسد: به چه صورت از آنچه در دل مردم است، خبر مي دهيد؟ ...
امام رضا (ع) فرمود: «آيا سخن رسول خدا (ص) به تو نرسيد و نمي داني که فرمود: از فراست و سرعت فهم و زيرکي مؤمن بپرهيزيد که همانا او به نور خدا مي بيند؟»
به درستي که مؤمن نيست، مگر اين که از فراست و تيزهوشي برخوردار است و به قدر ايمان، ميزان بينادلي و علمش به نور خدا حقايق را مي بيند و خدا آنچه از اين فراست را که در همه مؤمنان پخش و گسترانده است، در ما ائمه از خاندان پيامبر (ص) يکجا گردآورده است. خداي عزوجل در کتابش گفته است: «همانا در اين «قرآن» نشانه هايي است براي متوسمين» (يعني آنان که فراست دارند و با نگاه کردن به ظاهر اشيا، باطن آنها را در مي يابند. ) (3)
نخستين فرد از «متوسمين» پيامبر خداست و پس از آن حضرت اميرالمؤمنان علي (ع) است، سپس امام حسن (ع) و حسين (ع) و امامان از فرزندان حسين (ع) تا روز قيامت. (4)
چنين پاسخي از امام رضا (ع) همگان را به ژرف نگري وا مي دارد که اگر هر مؤمني به برکت نور ايمانش در ولايت خدا وارد مي شود و همين نور خداست که او را صاحب خشيت مي کند؛ (5) پس چگونه است درباره کانون انوار الهي و صاحبان ولايت کامل (امام) برخي شبهه مي نمايند؟
با سير در زندگي عرفا و بزرگان اخلاق، همان کساني که کرامات خود را وامدار ايمان و اطاعتشان مي دانند، دريافتني است که ايشان به بسياري از مجهولات و غير معلوم ها از پيش خبر مي دهند...
پس چگونه است که در دانش کامل و بي بديل امامان (ع) دچار شبهه مي شويم؟ ...
پرسش اين است، کساني که با مؤلفه هاي علوم ظاهري و تجربي بشر امروزي به مقايسه با علوم معنوي و سراسر حکمت اهل بيت (ع) مي پردازند و مصرانه پيگير اين پرسشند که امامان شيعه (ع) چنين علمي را از کجا آورده اند؟... آيا اکتسابي است يا لدني؟!. اگر لدني است که با انقطاع وحي چنين علمي نيز منقطع شده است و اگر اکتسابي بوده است که باز هم مزيتي بر ديگر عالمان و دانشمندان ندارند...
در پاسخشان بايد گفت: آيا مي توان منظور از کلام معصوم (ع) را دانست که فرمود: «علم نوري است از سوي خدا و به هر کس که خواست مي دهد» (6)
اين چه نوري است؟ ...
اين چه علمي است؟ ...
و باز هم بايد در زندگي عرفا و صاحبان کرامت تأمل کرد که آيا آنان اين کرامتها را وامدار علم اکتسابي شان هستند يا اين که منشأ، همان نور خدايي است که وجودشان را جلوه گر دانايي ها گردانيده است.
و باز هم تأمل و بازنگري راهگشاست که چه بسيار افرادي از اين طايفه، با همه بزرگي مقامشان هرگز به اکتساب علوم ظاهري نيز موفق نگرديده اند.
و پاسخي ديگر...
حضرت فرمود: همانا خداي عزوجل ما را به روحي مقدس و مطهر از خودش تأييد کرده که از نوع فرشته نيست. اين روح با هيچ يک از پيامبران پيشين جز رسول خدا (ص) نبود و همان روح با امامان از ما خاندان هست که آنها را به راستي و درستي در گفتار و کردار وا مي دارد و موفق مي گرداند. آن روح، ستوني است از نور بين ما و خداي عزوجل... (7)
غلو چيست؟
امام (ع) پاسخ داد: (8) پدرم به نقل از امامان پيش از خود از رسول خدا (ص) روايت کرد که او فرمود: «مرا بيش از حقم بالا نبريد که خداي متعال پيش از آن که مرا به پيامبري مبعوث فرمايد، مرا بنده خود گرفت. خداي متعال گفت: هيچ بشري که خدا وي را به رسالت برگزيند و به او کتاب و حکمت و نبوت بخشد حق ندارد که به مردم بگويد: مرا به جاي خدا بپرستيد، بلکه پيامبران به لحاظ وظيفه خود به مردم گويند: خداشناس و خداپرست باشيد... چنانچه از کتاب اين را مي آموزيد و خود نيز مي خوانيد» (9)
علي (ع) فرمود: درباره من دو گروه به خطا رفته و هلاک مي شوند و هيچ تقصيري به عهده من نيست:
دوستدار افراطي
و من از کساني که درباره ما غلو مي کنند و بيش از حد ما را بالا مي برند، بيزارم... همان گونه که عيسي بن مريم (ع) از نصرانيان بيزاري و دوري جست چنانکه خداي تعالي گفت: «و ياد کن آن گاه که خدا به عيسي پسر مريم گفت: آيا تو مردم را گفتي که من و مادرم را دو خداي ديگر به غير از خداي عالم اختيار کنيد؟ ... عيسي گفت: خدايا تو منزهي ... هرگز مرا نرسد که چنين سخني به ناحق گويم، چنانچه اين گفته من بود تو مي دانستي که تو از اسرار من آگاهي و من از سر تو آگاه نيستم، همانا تو فقط به همه اسرار غيب جهانيان کاملا آگاهي ... من به آنها هرگز چيزي نگفتم جز آنچه تو مرا به آن امر کردي که خداي يکتا را بپرستيد که پروردگار من و شماست و تو خود بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودي. مادامي که من در ميان آنها بودم و چون از دنيا رفتم باز تو خود نگهبان و ناظر احوال آنان بودي و تو بر همه خلق جهان گواهي» (11)
و خداي عزوجل گفت: «هرگز از اين که بنده خدا باشد ننگ ندارد و سرپيچي نمي کند و نه فرشتگان مقرب به او» (12)
و نيز خداي عزوجل گفت: «مسيح پسر مريم پيغمبري بيش نبود که پيش از او نيز پيامبراني آمده اند و مادرش هم زني با حقيقت و راستگو و با ايمان بود و هر دو به حکم بشريت، غذا تناول مي کردند» (13)
مقصود اين است که آن دو، فضولات داشتند (چون غذا مي خوردند پس شايسته خدايي نيستند) بنابراين هرکس براي پيامبران ادعاي پروردگاري کند يا براي امامان ادعاي خدايي يا پيامبري کند يا براي غير امامان ادعاي امامت کند، ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم.
بازنگري
دردناکتر اين که عده اي نيز با آوردن آياتي که خدا پيامبر را بشر و عبد و بنده خود معرفي مي نمايد، (14) در پي اين هستند که پيامبر (ص) و جانشينان پس از او را در حد يک بشر عادي محدود نمايند؟ اثبات چنين حرفي بدين معناست که ناسنجيده و خام با استدلال به اين گونه آيات، پيامبر و اهل بيت (ع) او را از بسياري از ارزشهايي که ديگر انسانها ندارند، محروم نمايند. اين همان است که عده اي به هر آنچه در مقام شامخ و عظمت ايشان است، دشمني مي ورزند. سخن از بزرگنمايي نيست، بلکه صحبت از حقيقتي است که در لفافه شبهات گاهي اوقات حتي در بيان دفاعيه هايي نيز مخفي باقي مي ماند. به راستي، اگر خداوند پيامبر (ص) را قبل از رسالتش به عنوان «عبد» برگزيد اين چه «عبد» و چه «بندگي» است؟ چه خصوصياتي اين بنده ويژه داشته است که به مقام علم و نبوت رسيده است؟ آيا تنها با تشابه معناي ظاهري «بنده بودن» پيامبر (ص) و اهل بيت او (ع) با ديگر بندگان خدا مي توانيم هر آنچه را که امروزه براي خود ثابت مي دانيم و به آن رسيده ايم، براي آنان نيز همان را تطبيق کنيم؟ پس منظور از بندگان خاشع و کامل درگاه الهي چه کساني هستند؟ (15)
اين است که چنانچه اين مرزبندي تبيين نشود، بسياري از معتقدات اصيل و معارف والاي اهل بيت (ع) فداي مبارزه اي خام و سطحي مي شود. از اين روست که با تعميم واژه غلو، ديگر گوشي براي شنيدن روايات باقي نمي ماند و حتي همين سخنان ارزشمند علي بن موسي الرضا (ع) را که پاسخگوي شبهات بود، با واژه غلو انکار مي نمايند.
سخن حق اين است که پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) بندگاني ويژه در دايره خلقت خدايند که به عنوان رهبران جامعه از سوي خدا انتخاب شده اند و آنچه بايد بر آن اصرار ورزيد، بيان و آشکار ساختن همان ويژگيهايي است که ايشان داشته اند.
سخن آخر
پي نوشت :
1- عيون اخبارالرضا ج 1 / 216 باب 46 ح 1
2- پيشين
3- محمدمهدي رکني/ الاربعون حديثا للامام الرضا (ع) / 25
4- عيون اخبارالرضا، ج 1 / 216 باب 46 ح 1
5- جوادي آملي/ تفسير موضوعي قرآن 7 / 328 (مقام ولايت و مشهود اسرار عالم)
6- مستدرک سفينه البحار 8 / 305 - بحارالانوار 67 / 140
7- عيون اخبارالرضا ج 1 / 216 / باب 46 ح1
8- پيشين
9- آل عمران / 79
10- بحارالانوار 25 / 135
11- سوره مائده، آيات 116- 117
12- سوره نساء، آيه 172
13- سوره مائده، آيه 75
14- سوره کهف، آيه 110، سوره فصلت، آيه 6
15- سوره فاطر، آيه 28
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}