ایران در سرزمین فرصت ها

نویسنده: **دکتر احمد بخشی




بررسی روابط خارجی ایران و قاره آفریقا

وقتی از آفریقا نام می بریم سوالات بی شماری در ذهن شنوندگان یا خوانندگان مطرح می شود و ذهن به سمت اخبار آفریقا و تصوری که از این قاره در ذهن ها نقش بسته است، معطوف می شود. بسیاری از ما آفریقا را مساوی با فقر، بدبختی، جنگ، محرومیت، خشکسالی، کودتا، عقب ماندگی، استعمار و ایدز می دانیم و به طور کلی تصور ما از این بخش از جهان تصوری سیاه و تاریک است. ما معمولاً وضعیت مردمان این قاره را مانند رنگ پوستشان سیاه می دانیم اما آیا این تمام واقعیات را در بر دارد. سوال این است ک اگر وضعیت این قاره با تصورات ما مطابقت دارد، پس چرا تجار اروپایی، آمریکایی، چینی، لبنانی، ترک و... در این قاره به تجارت مشغولند و تمام کشورهای جهان در این قاره حضور دیپلماتیک، تجاری و فرهنگی دارند؟ واقعیت این است که فقر، بیکاری و جنگ تنها بخشی از واقعیات این قاره هستند. دلیل ندیدن روی دیگر سکه به بی تعاملی ایرانیان با آفریقا در عصر حاضر باز می گردد. این قاره علاوه بر فرصت های فرهنگی و سیاسی از لحاظ اقتصادی، منابع بکر و غنی و اراضی حاصلخیزی دارد که بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی چه در زمان استعمار و چه در عصر حاضر به آن توجه داشته و دارند.
قاره آفریقا- بزرگ ترین قاره جهان بعد از آسیا- با مساحتی بالغ بر 30/221/532 کیلومتر مربع جمعیتی نزدیک به یک میلیارد نفر را در خود جای داده است. این قاره موزائیکی، غنی از مردمان، فرهنگ ها، بسترهای اکولوژیکی متنوع و تجربیات تاریخی است و در آن اقوام سیاه پوست، اقلیت های آسیایی، سفید پوستان و همچنین اعراب در کنار یکدیگر زندگی می کنند. بر اساس شواهد و گزارش های رسمی سازمان بین المللی، قاره آفریقا دارای استعداد بالقوه چشمگیری برای فعالیت های اقتصادی است که این امر برای برخی از کشورها - به ویژه جمهوری اسلامی ایران - آن گونه که ضرورت دارد، شناخته شده نیست. آفریقا از قرن ها پیش به دلیل دارا بودن منابع معدنی غنی و بکر مورد توجه اروپاییان بوده ودر سال های اخیر، مساله اهمیت اقتصادی این قاره توجهات بیشتری را به خود جلب کرده است.
قسمت اعظم تولیدات معدنی به خارج، به خصوص اروپا و آمریکا صادر می شوند و می توان گفت غرب بخشی از پیشرفت خود را مدیون منابع معدنی و انسانی آفریقاست؛ وجود 187 میلیون هکتار زمین قابل کشت، 15 درصد از جنگل های جهان و 25 درصد از مراتع دنیا در این قاره موید این گفتار است.
این قاره از نظر مساحت و جمعیت، دومین قاره جهان پس از آسیاست، همچنین دارای بالاترین بازگشت سرمایه در جهان است. این میزان چهار برابر کشورهای گروه هشت، دو برابر کشورهای قاره آسیا و دوسوم بیشتر از کشورهای آمریکای لاتین است. عمده ترین مواد معدنی آفریقا عبارتند از فلزات و سنگ های قیمتی، آلیاژهای آهن، مس و قلع، فسفات و... این قاره 48 درصد الماس و پلاتینیوم، 46 درصد کروم، 35 درصد کبالت، 29 درصد طلا، 25 درصد فسفات، 22 درصد اورانیوم، 23درصد منگنز و ده درصد تولید نفت جهان را دارا است. مناطق عمده تولیدات معدنی عبارتند از کنگو، زیمبابوه، آفریقای جنوبی، کشورهای جنوب آفریقا، سواحل گینه، آفریقای غربی، مغرب، الجزایر و تونس، در دهه های اخیر، استخراج نفت هم به تولیدات معدنی آفریقا اضافه شده است.
حضور و مشارکت قاره آفریقا در سازمان های بین المللی چشمگیر است، به طوری که بسیاری از کشورها هدف از برقراری روابط با کشورهای این قاره را استفاده از حق رای آنان در سازمان ها و مجامع بین المللی می دانند. برای مثال عضویت تمام کشورهای آفریقا در سازمان ملل باعث شده این قاره حدود یک سوم آرای مجمع عمومی سازمان ملل را داشته باشد که بسیار تاثیر گذار است. علاوه بر این، حضور کشورهای قاره در ارکان این سازمان هم چشمگیر است، برای مثال در شورای امنیت از ده عضو غیر دائم، پنج عضو از کشورهای آسیایی و آفریقایی هستند. همچنین اتحادیه آفریقا طرحی به مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد کرده است مبنی بر این که این قاره در بازنگری شورا دارای دو عضو دائم و پنج عضو غیر دائم است. از میان هفت دبیر کلی که تاکنون در سازمان ملل انتخاب شده اند، دو نفر تابعیت آفریقایی دارند: پطروس غالی( تابعیت مصر) و کوفی عنان ( تابعیت غنا). در شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل که 54 عضو دارد، 14 عضو از میان کشورهای آفریقایی انتخاب شده اند. این شورا یک هیات منطقه ای با عنوان کمیسیون اقتصادی سازمان ملل برای آفریقا را در سال 1958 به منظور کمک به ارتقای توسعه اقتصادی و اجتماعی، تحکیم روابط اقتصادی کشورهای آفریقایی با یکدیگر و سایر کشورهای جهان و تشویق سیاست های توسعه همکاری تشکیل داد.
پس از پایان جنگ سرد، اهمیت اقتصادی این قاره افزایش پیدا کرد و توجه بسیاری از کشورهای صنعتی آمریکایی، اروپایی و آسیایی، به ویژه چین، کانادا و ژاپن به منابع معدنی غنی و تمام نشدنی این قاره و سرمایه گذاری در آن معطوف شد. در این دوره اجماعی جهانی و منطقه ای برای پیشرفت این قاره پدید آمد و رهبران سیاسی این قاره هم به این نتیجه رسیدند که برای دستیابی به اهداف رشد و توسعه باید بحران های آفریقا کنترل شوند و حکومت ها مسؤولیت پذیری بیشتری داشته باشند.

روابط خارجی ایران و قاره آفریقا

روابط خارجی ایران با قاره آفریقا از پیشینه تاریخی خوبی برخوردار است. این سابقه را می توان در زمان هخامنشیان و در مصر ردیابی کرد. موج دوم روابط ایرانیان با آفریقا بیشتر به شرق این قاره مربوط است و به ویژه به مهاجرت منظم و منسجم شیرازی ها به این منطقه باز می گردد. شیرازی ها توانستند تاریخ این منطقه را به طور عمیق تحت تاثیر خود قرار دهند و به تدریج با گسترش دامنه فعالیت خود، کیلوارا به مرکز حکومت خود تبدیل کنند. آنان جزیره زنگبار و شهرهای دیگر را هم گسترش دادند و حکومت هایی هم در کومور و موازامبیک ایجاد کردند. شیرازی ها با ثروت به دست آمده از تجارت بین مناطق شرق آفریقا با دیگر مناطق جهان به تدریج به ساخت تجهیزات بندری مانند اسکله، ساختمان های اداری، انبار و مراکز تجاری دست زدند. در دوره قاجار هم روابط ایران با آفریقا از طریق کنسولگری ایران در مصر برقرار بود. در دوره پهلوی و به ویژه پس از استقلال کشورهای آفریقایی، تصمیم گرفته شد با ایجاد سفارتخانه در بعضی کشورها، روابط خارجی با این قاره گسترش پیدا کند اما این روابط به دلیل مسائل ایدئولوژیک و روابط شخصی پهلوی دوم گسترش چندانی نیافت. در این زمان ایران تنها در نه کشور آفریقایی دارای نمایندگی سیاسی بود که در این میان آفریقای جنوبی به دلیل ویژگی های خاص خود روابط پررونقی با رژیم پهلوی داشت.
در دوره پهلوی برقراری و بسط روابط سیاسی با کشورهای آفریقایی در سیاست خارجی ایران فاقد تقدم بود. این رژیم در آغاز اولویت خود را در ایجاد روابط سیاسی و اقتصادی با آفریقا، کشورهای شمال آن قاره قرار داد و سپس با آفریقای سیاه وارد روابط و مراودات شد. مطالعه برقراری روابط با کشورهای آفریقایی زیر صحرا در وزارت امور خارجه از اوایل سال 1343 شروع شد، سپس در مرداد ماه همان سال هیات های حسن دوستی به کشورهای آفریقایی اتیوپی، کنبا، تانزانیا، اوگاندا، ساحل عاج، نیجریه و سنگال اعزام شدند. در آذرماه 1348 اداره ششم وزات امور خارجه به مدیر کل سیاسی وقت پیشنهاد کرد درکنیا و تانزانیا از کشورهای آنگلوفون در شرق و تاسیس و کمبود نیرو و عدم حضور ایران در مرکز آفریقا را از طریق این نمایندگی ها تامین کنند. به طور کلی روابط سیاسی حکومت پهلوی با کشورهای آفریقایی بیشتر متاثر از سه زمینه بود؛ 1. روابط شخصی شاه و اطرافیانش با رهبران و رؤسای کشورهای آفریقایی 2. گرایش و همسویی برخی کشورهای آفریقایی به جهان غرب به ویژه آمریکا 3. اهمیت استراتژیک کشورهای آفریقایی.
پس از انقلاب 1357 در ایران، گفتمان انقلابی مبتنی بر صدور انقلاب اسلامی و جهانی کردن حکومت اسلامی در کشور حاکم شد. این گفتمان انقلابی - اسلامی باعث گسستی بنیادین در دکترین سیاست خارجی ایران شد. سیاست خارجی ایران درصدد ایجاد جایگزین سومی در صحنه جهان آن روز بود. از آن جا که قاره آفریقا در سیاست خارجی جهموری اسلامی ایران به لحاظ دارا بودن سابقه استعمار و استثمار تاریخی از جایگاه ویژه ای برخوردار بود، گسترش تعاملات سیاسی و همکاری جمهوری اسلامی ایران با کشورهای آفریقایی در دستور کار دولتمردان جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. قانون اساسی جمهوری اسلامی به روشنی اولویت های سیاست خارجی ایران را روشن کرده است؛ از این رو چهار گروه از کشورها به ترتیب دارای اولویت هستند:
1. همسایگان ایران
2. کشورهای مسلمان
3. کشورهای جهان سوم
4. کشورهایی که به نوعی یکی از نیازهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا نظامی ایران را بر طرف سازند.
با توجه به اولویت های قانون اساسی، یکی از مناطقی که از ابتدای پیروی انقلاب اسلامی جایگاه خاصی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پیدا کرد، قاره پهناور آفریقا بود. این قاره در رده کشورهای همسایه قرار نداشت اما دارای بالاترین امتیاز در مقایسه با دیگر مناطق بود. بنابراین روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با کشورهای این قاره در اولویت های سیاست خارجی کشور قرار گرفت. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی ایران به دلیل ماهیت و روح آزادیخواهی، استعمار ستیزی و خدا محوری خود به سرعت توجه مردم را در کشورهای آفریقایی جلب کرد و با کسب جایگاه ارزشمندی نزد ملت های آفریقایی از وجهه و اعتبار خاصی برخوردار شد.
روابط سیاسی ایران با دولت های آفریقایی در دهه اول انقلاب با توجه به فضا و شرایط حاکم بر آن دوران وتاکید بر نفی اتحاد با بلوک شرق و غرب، بیشتر جنبه آرمانی داشت. از این رو برقراری و گسترش روابط سیاسی و حمایت از جنبش های آزادیبخش در این دوره بیشتر در چارچوب روابط عدم تعهد تحلیل پذیر است. با این حال باید گفت این روابط با این همه ظرفیت در دیگر ابعاد به علت مشکلاتی چون جنگ تحمیلی به فراموشی سپرده شد اما به تدریج از دهه 90 این روابط روبه گسترش نهاد.
با پایان جنگ تحمیلی، همکاری سیاسی با کشورهای آفریقایی اهمیت بیشتری برای جمهوری اسلامی پیدا کرد. دولت وقت ایران سیاست خارجی خود را بر محورهایی همچون حمایت از رشد و توسعه مستمر، تداوم سیاست تنش زدایی، توسعه روابط خارجی و پیگیری موضوع قطعنامه قرار داد. در چارچوب این رویکرد، دولت سازندگی با این باور که از ابتدای انقلاب فرصتی برای نشان دادن توانمندی ها، اصول و ارزش های اسلامی در جهت تامین رفاه اجتماعی به دست نیامده است، تلاش کرد نشان دهد اسلام موتور اصلی حرکت نظام است و توان تامین نیازهای اقتصادی را در راس اولویت های نظام قرار داد. مهم ترین اهداف ایران در این دوره، هموار کردن راه های صادرات غیر نفتی به قاره آفریقا و بر پایی نمایشگاه های مختلف اختصاصی در کشورهای این قاره بود. در این دوره بسیاری از سازمان ها از جمله هلال احمر فعالیت های خوبی را در این قاره شروع کردند.
نقطه عطف مناسبات جمهوری اسلامی ایران با قاره آفریقا در این دوره، سفر رسمی آقای هاشمی رفسنجانی در راس هیاتی عالی رتبه از مقامات سیاسی و اقتصادی به کشورهای کنیا، سودان، تانزانیا، اوگاندا، زیمبابوه و آفریقای جنوبی در شهریور 1375 بود. میانگین درصد صادرات به آفریقا طی مدت یاد شده 66/1 درصد از کل صادرات و میانگین درصد واردات از این قاره هم در این مدت فقط 88/. درصد از کل واردات کشور را نشان می دهد. در مجموع مبادلات تجاری ایران نشان دهنده 1/.1درصد و بسیار ناچیز بود.
از سال 1376 با روی کار آمدن دولت خاتمی، تلاش ها در سیاست خارجی بر تنش زدایی و بهبود روابط با دول خارجی و نهادهای بین المللی متمرکز شد. با اجرای برنامه توسعه سوم، آفریقا مورد توجه قرار گرفت و اقدامات مؤثری در این زمینه انجام شد و سطح روابط سیاسی با برخی از کشورهای آفریقایی ارتقا یافت. از جمله روابط سیاسی ایران با الجزایر که از سال 1372 قطع شده بود. بعد از ملاقات دو رئیس جمهور در حاشیه اجلاس هزاره سازمان ملل از شهریور سال 1379 از سر گرفته شد. ارتقای سطح روابط سیاسی ایران با کشورهایی چون اوگاندا در اواخر سال 1378، ساحل عاج در مهر 1377، نیجریه در سال 1377 و کنگوی دموکراتیک در سال 1381 و گفت و گو در کمیسیون ویژه هیات دولت برای ارتقای روابط با بوتسوانا و زامبیا و افتتاح سفارت مالی در تهران در سال 1377 از مصداق های تفکر تازه سیاست خارجی ایران در دوران اصلاحات هستند. از سوی دیگر کاهش قیمت نفت و کاهش نمایندگی های ایران در قاره – مانند کاهش فعالیت های جهاد سازندگی – و انجام سفر آقای خاتمی به این قاره در پایان دو دوره ریاست جمهوری را باید از عوامل منفی گسترش روابط دانست.
با آغاز به کار نهم از اواسط سال 1384، در کنار تحولات و رویکردهای پیشین سیاست خارجی ایران در ارتباط با قاره آفریقا، رویکردها و نگاه جدید دولت بیشتر به گسترش روابط سیاسی و توجه بیش از پیش به مناسبات همه جانبه با کشورهای آفریقایی معطوف شد. سفر رئیس جمهور به گامبیا در تابستان 1385 – یعنی سال اول آغاز به کار دولت جدید – حاکی از تعبیری جدی در روابط فی ما بین بود زیرا در دوره های قبل، این سفرها در سال های آخر دوران ریاست جمهوری انجام می شد. در ابتدای این دوره به دلایلی چند، آفریقا جزو اولویت های سیاست خارجی قرار داده شد که خوشحالی بسیاری از کارشناسان این حوزه را در پی داشت اما بعد از مدتی معلوم شد که این نوع نگاه بیشتر نگاه شخصی رئیس دولت است که با همراهی کمتری از سوی وزارتخانه ها و سازمان های مربوطه روبه روست. در این دوره اگر چه قرار شد تمام بخش ها و وزارتخانه های مرتبط، ادارات کل مربوط به آفریقا تاسیس کنند یا ادارات کل به معاونت تبدیل شوند، اما رشد چندانی را شاهد نبودیم. در این دوره با وجود تمرکز سیاست خارجی دولت در دو بخش آفریقا و آمریکای لاتین تحت عنوان همکاری های جنوب- جنوب به دلیل افزایش اندک حجم تجارت با این قاره تنها شاهد رشد واردات از این قاره بودیم. باید بر این نکته تاکید کرد که اگر قرار است در دولت ها کاری در این مورد صورت بگیرد، باید مشخص شود که وزن آفریقا در سیاست خارجی چیست و مطابق با آن وزن برای این قاره برنامه ریزی کرد. البته نگارنده معتقد نیست که باید دیگر نقاط جهان در سیاست گذاری و منافع ملی ما به فراموشی سپرده شوند بلکه باید برای هر کدام از مناطق جهان مطابق با وزن و اهمیت آن منطقه استراتژی خاصی تدوین شود.
البته لازم است به کارها و فعالیت های بسیاری که در دوره پس از انقلاب در قاره آفریقا صورت گرفت اشاره شود. کارها و فعالیت هایی چون پذیرش طلاب آفریقایی برای آموزش دینی در ایران، فرستادن مدرسان معارف اسلامی به آفریقا، تاسیس مدارس علمیه در بعضی کشورهای آفریقایی، اجرای سیاست های بشر دوستانه در قالب کمیته کمک به مستضعفان جهان، شروع فعالیت های انسان دوستانه در بعضی کشورهای آفریقایی توسط جهاد سازندگی در جهت رفع محرومیت از جوامع آفریقایی و گسترش زبان فارسی و ایجاد درمانگاه های هلال احمر در سراسر قاره. علاوه بر موارد یاد شده، نباید از حضور نهادها و سازمان هایی مانند جهاد کشاورزی، هلال احمر، صدا وسیما، دانشگاه آزاد اسلامی و کمیته امداد امام خمینی(ره) غافل بود اما باید در کنار این کارها به ارزیابی فعالیت ها پرداخت ونقاط قوت و ضعف روابط را شناسایی کرد و برای کاهش ضعف ها برنامه ریزی کرد تا سیاست موفقی در این قاره ودر کل جهان داشته باشیم و از قبل آن منافع بیشتری نصیب کشور شود. عوامل زیر از ضرورت های همکاری و نقاط قوت ایران برای ارتباط با قاره آفریقا هستند:
1- نزدیک مسافت آفریقا به ویژه کشورهای شرق این قاره به ایران
2- وجود بازارهای فروش محصولات برای صادرات نفتی و غیر نفتی و مزیت نسبی کالاهای ایرانی برای فروش در این بازار
3- وجود زمینه های سیاسی، سوابق و مناسبات تاریخی و حسن ظن عمومی کشورهای آفریقایی به برقراری مناسبات مختلف با ایران
4- تلاش برای رشد اقتصادی آفریقا مانند کمک های توسعه ای برای افزایش نقش منطقه ای و بین المللی ایران
5- کاهش ارائه تصویری مناسب از ایران
6- ارائه دستور العملی یکپارچه برای حضور در این قاره از طریق اتحادیه آفریقا و طرح مشارکت نوین برای توسعه آفریقا (نپاد)
7- گسترش همکاری های دو جانبه و منطقه ای از طریق هیات های مشترک و نشست های مختلف با قاره آفریقا
8- وجود 54 واحد سیاسی و عضویت این کشورها در سازمان های بین المللی و منطقه ای و برخورداری از آرای آنان در مجامع بین المللی.
با وجود این، موارد زیر از مهم ترین ضعف های ایران در ارتباط با آفریقا هستند:
1. نداشتن شناخت کافی مردم ومسئولان از این قاره و داشتن ذهنیت منفی و در نتیجه ناآگاهی از فرصت ها وموقعیت های آفریقا
2. نبود استراتژی مدون در روابط با قاره آفریقا و وجود برنامه های کوتاه مدت و دولت محور
3. عدم استمرار سیاست ها و نبود ثبات در روابط خارجی ودولت محور بودن آنها مانند بستن سفارتخانه ها در قاره آفریقا یا تعطیلی مراکز فعالیت جهاد سازندگی
4. نبود بودجه کافی برای طرح های اقتصادی و فرهنگی
5. اختلاف نظر و تنوع متولیان و بی انسجامی در فعالیت ها
6. بهره برداری نکردن از تجارب دیگر کشورها
7. ایجاد روابط یکسویه با بعضی کشورها
8. حضور پررنگ و همه جانبه کشورهای توسعه یافته همراه با برنامه در این قاره
9. تبلیغات منفی رسانه های غربی در مورد حضور و فعالیت های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران
10.سیاست گذاری و اجرای برنامه ها توسط نهادهای گوناگون و عدم هماهنگی بین آن ها
11. عدم باز پرداخت بدهی های بعضی کشورها به ایران
12. اجرایی نشدن بسیاری از تفاهم نامه ها و قراردادن ایران و آفریقا از طرف ایران به علت همکاری نکردن بسیاری از سازمان ها
13. جوان بودن حضور تفکر اقتصادی در بازارهای خارج از کشور وعدم سرمایه گذاری طولانی مدت
14.شرایط سخت بانک ها برای اعطای تسهیلات
15. بورکراسی گسترده اداری
16. امضا نکردن موافقت نامه های قانونی تسهیل کننده حمایت از سرمایه گذاری خارجی متقابل و اجتناب از اخذ مالیات مضاعف در بیشتر کشورهای آفریقایی
17. نبود تعریفی جامع ازمنافع ملی
18. تعامل ناپذیری بعضی مسؤولان نظام.
موارد پیشنهادی برای روابطی بهتر با قاره آفریقا و استفاده از این روابط:
1. تدوین استراتژی در حوزه روابط با قاره آفریقا
2. تدوین برنامه های چند ساله ( میان مدت و بلند مدت با کشورهای قاره واتحادیه آفریقا) که محدود به دولت خاصی نباشد و با تغییر رئیس دولت آن برنامه هم تغییر جدی نکند.
3. دادن وعده وامضای تفاهم نامه های قابل اجرا
4. حذف بورکراسی پیچیده و ایجاد علاقه و آشنایی در کارکنان
5. برقراری خطوط هوایی و دریایی با کشورهای قاره از راه برنامه های منظم
6. ایجاد زیرساخت های لازم برای روابطی طولانی مدت
7. لزوم حمایت دولت از کاهش ریسک سرمایه گذاری و صدور کالا
8. توجه ویژه به نیروی انسانی و علاقه مندان به کار با این قاره
9. بهره گیری از حضور تاریخی و غیر استعماری برای گسترش روابط همه جانبه
10.فروش محصولات ایرانی در کشورهای قاره به همراه خدمات پس از فروش
11. حضور میدانی و خنثی کردن تبلیغات رقبا
12. صدور کالا باهزینه اندک به دلیل نزدیکی جغرافیایی با شرق قاره
13. تامین مواد اولیه صنایع با هزینه پایین
14. استفاده از آرای کشورهای آفریقایی در مجامع بین المللی
15. استفاده از بخش خصوصی و حمایت از آنها
16.همکاری بیشتر در سازمان های منطقه ای و بین المللی
17. همکاری های چند جانبه وکمک های توسعه ای برای بهبود زیر ساختارهای کشورهای آفریقایی
18. ورود به عرصه های غیررقابتی
19. عملیاتی کردن قراردادها و تفاهم نامه های دو و چند جانبه
20. صادرات محصولات با کیفیت و تنوع محصولات متناسب با فرهنگ آفریقایی
21. تاکید بر اختصاص بودجه های پژوهشی مناسب
22.توجه به بازاریابی استراتژیک
23. هماهنگی با اتحادیه آفریقا به عنوان محور همکاری ها
24. برگزاری نشست های مشترک در سطوح مختلف در دوره های زمانی معین.

سخن پایانی

بررسی عملکرد های دولت های گوناگون در روابط خارجی به ویژه در سال های اخیر نشان می دهد بیشتر شاهد سیاست اعلامی هستیم تا اعمالی. هر چند گزارش هایی مبنی بر تدوین برنامه ها و همکاری با این قاره وجود دارد اما به نظر می رسد کم توجهی به این قاره- در حالی که رقبای قدیمی و نوظهور حضوری گسترده و با برنامه در این قاره دارند نمی تواند نتایج خوبی برای ایران در بر داشته باشد پیشنهاد می شود به جای سفرهای کاملا سیاسی یا سفرهای ترانزیتی به کشورهای آفریقایی، چند کشور که نقش منطقه ای دارند و به عنوان محور روابط انتخاب شوند، زیرساخت ها فراهم و موانع همه جانبه بر طرف شوند و سپس سفرهایی با حضور بخش های مختلف ( خصوصی، دولتی و به ویژه تجار و بازرگانان) صورت گیرد.
از طرف دیگر لازم است تعاملات ایرانیان با این قاره افزایش یابد. به نظر می رسد گنجاندن مطالبی در کتب درسی یا ساخت و تهیه مستندها و برنامه هایی درباره آفریقا و پخش آن در صدا و سیما در این راستا مفید باشد، زیرا اساسی ترین روش افزایش تعاملات، بالا بردن شناخت دو طرف از یکدیگر است. از طرف دیگر، افزایش فعالیت های اقتصادی در این قاره می تواند راه ارتباطی خوبی برای گسترش دیگر روابط باشد. همچنین باید توجه داشت روابط خارجی دارای هزینه – فایده هستند و نیاز است ایرانیان بدانند نتایج حاصل ازحضور دولتمردانشان در این قاره چه بوده است. بدون بیان نتایج به دست آمده، افکارعمومی آفریقا را تنها منطقه ای دارای هزینه بالا برای کشور می داند که بخشی از در آمدهای کشور را به خود اختصاص داده است بدون آن که نتایج و منافعی از قبل آن حاصل شود. برای مثال کشور ترکیه برای گسترش روابط خود با قاره آفریقا در طول یک دهه اخیر هزینه های زیادی انجام داده است که ازنمونه های آن می توان به برقراری خطوط هوایی بین استانبول و 12 کشور این قاره، بورسیه سالانه بیش از 300 دانشجوی آفریقایی، شرکت در نیروهای حافظ صلح در آفریقا و اعطای کمک های بشر دوستانه اشاره کرد. اما این کشور از قبل این سرمایه گذاری ها توانسته است در بسیاری از پروژه های تاسیساتی، کشاورزی و فنی کشورهای آفریقایی حضور داشته باشد و ملموس تر آن که حجم روابط تجاری خود را از رقمی حدود 2 میلیارد دلار در سال 1998 به رقمی نزدیک به 20 میلیون دلار در سال 2008 برساند و قرار است این میزان تا پایان سال 2010 به 30 میلیارد برسد. امید است با افزایش سناخت نسبت به قاره آفریقا و تدوین استراتژی ای جامع و مدون در ارتباط با این قاره، سطح روابط خود را بیش از گذشته افزایش دهیم و از فرصت های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ژئوپولیتیکی متقابل در راستای افزایش منافع دو طرف استفاده کنیم.
عضو هیات علمی مرکز مطالعات آفریقای دانشگاه تربیت مدرس**
منبع:همشهری دیپلماتیک 41