زير هشت روي ترازوي نقد

نویسنده : پيمان صفردوست




نگاهي به آثار برنامه‌هاي تلويزيوني خشن بر کودکان؛ به بهانه پخش سريال «زير هشت»

آخر شب بود. داشتيم تلويزيون نگاه مي‌کرديم؛ من، همسر و پسر 4 ساله‌ام. يک فيلم اکشن بو داز سينماي هاليوود؛ داستان يک شمشير‌باز که مي‌خواست انتقام قتل همسرش را از تبهکاران بگيرد و تا آخر فيلم هر کدام از شخصيت‌هاي منفي را به شکلي عبرت‌آموز[!] مي‌کشت.
بگذريم از اينکه خود من تا صبح از يادآوري صحنه‌هاي فيلم خوابم نبرد ولي فرداي آن شب که از سر کار به خانه برگشتم؛ ديدم «پارسا»، پسرم،‌ با سيخ کباب افتاده به جان بالش و تمام خانه را پر از پرهاي توي بالش کرده كه: «من سامورايي بزرگ هستم؛‌به من احترام بگذار!» خنديدم. فکر کردم شوخي مي‌کند ولي بعد که سيخ به دست به طرفم آمد، ترجيح دادم حرفش را گوش کنم تا دلش نشکند. آن روز همين‌طور که داشتم به «پارسا» احترام مي‌گذاشتم به اين فکر مي‌کردم که من که اين جور فيلم‌هاي ترسناک و ژانر وحشت را نديده بودم وضعيتم اين است؛ چه برسد به اين طفل معصوم. حالا اين روزها من مانده‌ام و اين سوال مهم كه با پخش سريال‌هاي خوش‌ساخت اما خشني مثل «زير هشت»، تكليف «پارسا»‌هايمان چه مي‌شود؟!
دکتر انوشيروان محسني‌بندپي، عضو کميسيون بهداشت مجلس مي‌گويد: «عدم توجه به نيازهاي سني جامعه در کشور مشکلي است که بايد به طور ريشه‌اي به آن پرداخت. وقتي ما نتوانيم برنامه‌هايي را توليد کنيم که از نظر محتوا و ساختار قابليت جذب مخاطب را داشته باشد، نبايد انتظار داشته باشيم که وضع از اين بهتر باشد. مخاطب همواره به دنبال برنامه‌هايي است که بتواند او را جذب کند و وقتي اين نياز از طريق برنامه‌هاي توليد داخل کشور برطرف نشود، مخاطب به توليد‌هاي کشورهاي ديگر روي مي‌آورد. طبيعي است که محتواي برنامه‌هاي اين کشورها با توجه به فرهنگ مردم همان کشورها ساخته شده و نمي‌تواند بار مثبت چنداني براي ما داشته باشد. ضمن اينکه عدم همخواني‌ فرهنگ‌ها مي‌تواند در مدت زمان طولاني مشکل‌هاي اجتماعي براي افراد جامعه به وجود آورد و در اين ميان کودکان که بيشترين الگوبرداري و آموزش را از طريق رسانه‌ها مي‌گيرند، بيشتر در معرض آسيب قرار دارند.»
دکتر نسرين اميري، روان‌پزشک کودک و نوجوان نيز با تاييد اين مطلب مي‌افزايد: «برنامه‌هايي با محتواي جنسي و خشونت براي رشد و تکامل کودکان مناسب نيستند و کودکان بايد از ديدن اين برنامه‌ها منع شوند. اتفاقي که در مورد برنامه‌هاي خشونت‌بار، فيلم‌ها و سريال‌ها در کشور ما رخ نمي‌دهد و همه رده‌هاي سني در کنار هم برنامه‌هايي را تماشا مي‌کنند که هيچ ارتباطي به گستره ذهني آنها ندارد.»
وي با بيان اينکه نمايش جلوه‌هاي خشونت در سال‌هاي اخير از طريق رسانه‌ ملي بسيار افزايش پيدا کرده مي‌گويد: «عده‌اي گمان مي‌کنند تاثير منفي اين برنامه‌ها تنها روي کودکان است. عده‌اي ديگر هم نمايش جلوه‌هاي خشونت را تنها مربوط به برنامه‌هاي ساخت کشورهاي غربي مي‌دانند اما افراد بزرگسال نيز در بسياري موارد درگير آسيب‌هاي مربوط به عوارض اين برنامه‌ها هستند و جالب اينکه بسياري از توليدات داخلي کشور ما نيز همين آسيب‌ها را تشديد مي‌کنند.»

آسيب‌هاي پيدا و پنهان

دکتر اميري مي‌گويد: «اين ساده‌انگاري است که گمان کنيم تنها با حذف صحنه‌هاي کتک‌کاري و ضرب و شتم از فيلم‌ها و سريال‌ها (مثل همين سريال «زير هشت») مي‌توانيم آنها را براي ديدن به شکل استاندارد درآوريم. اين خشونت‌هاي پيدا، تنها بخشي از ماجراست. حقيقت اين است که بسياري از آسيب‌هايي که از تماشاي برنامه‌هاي تلويزيوني حاصل مي‌شود مربوط به آسيب‌هاي پنهان آن است. ما با آسيب‌هايي از طرف اين برنامه‌ها روبه‌رو هستيم که بسيار مخفي و پوشيده است و قابل تشخيص نيست. در حال حاضر، حتي بسياري از برنامه‌هايي که براي رده سني کودکان تهيه مي‌شوند مثل کارتون‌ها نيز داراي محتواي خشونت‌بار هستند که مي‌تواند آسيب‌هايي را براي کودک به همراه داشته باشد.»
دکتر مريم‌ بختياري، روان‌شناس باليني و عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي نيز با اشاره به همين موارد به نکته جالبي اشاره مي‌کند. وي مي‌گويد: «ما نبايد گمان کنيم که چون سريال‌هاي پخش‌شده از سيما، از برخي فيلترها عبور کرده، عاري از هر نوع مشکلي است. اين درست است که ما در مورد مسايل جنسي و خشونت آشکار، برنامه‌هاي تلويزيون را کنترل مي‌کنيم ولي موضوع تنها همين نيست. خشونت هميشه فقط به معناي کتک‌زدن، درگيري، ناسزا گفتن و دعوا نيست. بحث جدي‌اي که ما امروز با آن مواجه هستيم و کودکان به طور ناخودآگاه آن را مي‌آموزند، نوعي پرخاشگري منفعلانه است که در آثار فيلمسازان‌ ما نيز به شدت استفاده مي‌شود. قهر کردن، بي‌محلي، حرف نزدن و رفتارهايي از اين دست،نوعي پرخاشگري هستند که ما به شدت نسبت به آن بي‌توجهيم.»

سم تصويري

دکتر محسني‌‌بندپي اعتقاد دارد: «ما پتانسيل توليد برنامه‌‌هاي مناسب براي کودکان را داشته‌ايم ولي نيازسنجي و کارشناسي‌هاي لازم را براي اين کار انجام نداده‌ايم.» وي مي‌گويد: «در حال حاضر زبان بين‌المللي در تمام دنيا انگليسي است و بيشتر کشورها کودکان را براي آشنايي با اين زبان تشويق مي‌کنند ولي صداوسيما تا امروز يک برنامه جذاب براي کودکان در اين زمينه توليد نکرده است.»
عضو کميسيون بهداشت مجلس عنوان مي‌کند: «ما تا به حال اقدامي اصولي در اين مورد انجام نداده‌ايم و اصلا جهت‌گيري‌هاي ما هم به نحوي نيست که به سمت رفع اين نيازها حرکت کنيم. ما چون نتوانسته‌ايم اوقات فراغت کودکان را به شکل صحيح مديريت کنيم، از تلويزيون به عنوان ابزاري استفاده مي‌کنيم که فقط کودکان را با آن خانه‌نشين کنيم و محتواي برنامه‌ها را به هيچ‌وجه مدنظر قرار نداده‌ايم.»

چرا کودکان؟!

به نظر دکتر بختياري: «بحث اصلي، مسايل جنسي يا تصاوير خشونت‌بار نيست. درگيري اصلي ما اين است که کودکان دچار محدوديت‌هاي شناختي هستند. کودکان با همه مسايل به صورت عيني برخورد مي‌کنند و داستان آنها همان حکايت سعدي درباره دادن انگشتر و گرفتن خرما به جاي آن است. کودکان برنامه‌هاي تلويزيون را به جاي دنياي واقعي تصور مي‌کنند که اين موضوع بسيار خطرناک است. کودکان از شخصيت‌هاي اين برنامه‌ها الگوبرداري کرده و رفتارهاي آنها را در اجتماع تقليد مي‌کنند.» اما دکتر اميري مي‌گويد: «اگر خشونت در برنامه‌هاي تلويزيوني، مدام به عنوان يک مدل تکرار شود، در ذهن کودک نسبت به آن حساسيت‌زدايي مي‌شود و کودک نسبت به خشونت بي‌تفاوت مي‌شود. ضمن اينکه علاوه بر حساسيت‌زدايي، نمايش اين تصاوير موجب الگوبرداري کودکان مي‌شود و استمرار اين‌گونه الگوبرداري جامعه را به سمت خشونت خواهد برد. ما امروز اين وضعيت را در کشور مي‌بينيم و مشاهده مي‌کنيم که بسياري از حساسيت‌ها در اين مورد از بين رفته است.»

چه بايد کرد؟

نظرهاي متفاوتي درباره نحوه برخورد و مقابله با خشونت در تلويزيون مطرح مي‌شود که هر يک در جاي خود قابل بحث است.
دکتر محسني‌بند‌پي در اين مورد عنوان مي‌کند: «در اين مورد دو نکته قابل ذکر است که اولا چه چيزي جاي تلويزيون را در اوقات فراغت کودکان پر کند و ثانيا اينکه برنامه‌هاي تدارک‌ديده شده براي کودکان چه برنامه‌هايي بايد باشند. در مورد اول ما خلاهاي فراواني را حس مي‌کنيم و نقش اصلي در اين زمينه به عهده برنامه‌ريزان در کشور است که اوقات فراغت کودکان تنها محدود به تلويزيون نشود. در مورد دوم نيز بايد تلاش کنيم تا برنامه‌هاي توليدشده با مخاطب‌شناسي و در نظر گرفتن محدوده سني مخاطبان ارايه شود. در حال حاضر همه افراد در کشور مخاطب همه برنامه‌ها هستند و بايد دراين زمينه، تفکيک گروه‌هاي سني انجام شود.»
دکتر بختياري علاوه بر تاکيد بر اهميت مخاطب‌شناسي نزد توليد‌کنندگان براي توليد برنامه‌هاي مناسب رده سني کودکان، به نظارت خانواده‌ها نيز اشاره دارد. وي مي‌گويد: «خانواده‌ها بايد آگاه باشند که چه برنامه‌اي براي کودکان آنها نمايش داده مي‌شود و نبايد تنها به کنترل برنامه‌ها توسط توليدکنندگان بسنده کرد. خانواده‌ها نيز بايد براي ديدن برنامه‌هاي تلويزيون در منزل رده و محدوده سني مشخص کنند.»
دکتر اميري نيز اگر چه طبقه‌بندي برنامه‌هاي تلويزيوني براي کودکان را به عنوان يک کار پايه‌اي مي‌پسندد ولي اعتقاد دارد امروز ديگر نمي‌توان تنها به درج برچسب سني روي برنامه‌ و نظارت خانواده‌ها اکتفا کرد. وي معتقد است: «کنترل بايد همراه با يک مديريت جامع باشد که اين مديريت با توجه به کثرت رسانه‌ها در حال حاضر در دسترس خانواده‌ها نيست. تلويزيون، ماهواره،‌ اينترنت و پديده‌هاي جديد ديگر قدرت نظارت خانواده را روي برنامه‌ها کم مي‌کند. مهم‌تر از نظارت بر برنامه‌ها اين است که ما کودکان خود را در مورد مشکل‌هاي احتمالي مشاهده اين برنامه‌ها آگاه کنيم. اگر کودک و نوجوان ما بتواند خود را در برابر اين پديده‌ها واکسينه کند، طبيعتا نتيجه به دست آمده مطلوب‌تر خواهد بود..» منبع:www.salamat.com