مصاحبه خيالي با ابوريحان بيروني

نويسنده: فاطمه سيف الهي




ابوريحان، محمد بن احمد بيروني از دانشمندان بزرگ ايران در حکمت و اختر شناسي و رياضيات و تاريخ و جغرافيا، متولد سال 362هـ . ق درحوالي خوارزم؛ پدر جغرافيا وتجربه گرايي نوين...
سلام. جناب آقاي بيروني، قبل از هر سوالي، از اينکه با وجود تمام مشغله هايي که داشتيد، قرار مصاحبه ما رو پذيرفتيد. واقعاً ازتون ممنونم. مخصوصاً که خبر داريم خيلي کم به درخواست هاي مصاحبه، پاسخ مثبت مي ديد.
خواهش مي کنم؛ من اين روز زير بار هر مصاحبه اي نمي رم. مي دونيد که اين مجلات زرد چطوري با دروغاشون، آدمو زير سؤال مي برن ودردسر مي سازن!!

بله متأسفانه، خب آقاي بيروني، همه ما شما رو با کتاب تاريخ مسعودي مي شناسيم؛ چطور شد که اين کتاب رو نوشتيد؟

همون طور که مي دونيد اين کتاب با موضوع نجوم و جغرافيا نوشته شده؛ من از همون کودکي علاقه زيادي به ستاره ها و علم جغرافيا داشتم. يکي از انگيزه هام براي نوشتن اين کتاب، اين بود که به سؤالات کسايي مثل خودم، که به اين علوم علاقه مند هستن، جواب بدم.

آيا با همين موضوع، کتاباي ديگه اي هم نوشتيد؟

البته؛ نيمي از مطالعات من در همين زمينه بوده ومقاله ها وکتاب هاي زيادي در اين خصوص نوشتم.

نيمه ديگه مطالعاتتون درباره چي بوده؟

من آدم کنجکاوي هستم و خيلي علاقه مند بودم از ساير علوم مثل فلسفه، حکمت، رياضي و... سر دربيارم. کتاباي زيادي هم با اين موضوع ها نوشتم.

شنيديم که يه گفت وگوي جنجالي با جناب ابوعلي سينا داشتين، موضوع بحثتون در چه زمينه اي بود؟

بحث ما سر ماهيت و انتقال گرما و نور بود که ترجيح مي دم در اين باره حرفي نزنم! علتش چيه؟

گفتم که... ترجيح مي دم بيشتر نگم، اگه خيلي اصرار داريد از خود ابوعلي سينا بپرسيد!

بسيار خب؛ ظاهراً خيلي اهل سفر هستيد، درسته؟

بله؛ من معتقدم که بايد ديد، تجربه کرد، کشف کرد، لمس کرد. درسته که کتاب خوندن خيلي مهمه، ولي تا با چشم هاي خودت نبيني و با دست هاي خودت لمس نکني، هيچ وقت به درک درستي از حقيقت مسئله نمي رسي. من در گذشته، سفراي زيادي رفتم و تقريباً هيچ وقت يه جا آروم نگرفتم ولي حالا با اين گروني و سهميه بندي بنزين، ترجيح مي دم بيشتر کتاب بخونم و بنويسم تا برم سفر!

مي شه از سفر به هند برامون بگيد؟

هند سرزمين افسانه هاست؛ سفر خيلي خوب و خاطره انگيزي بود. در اين سفر، با سطلان محمود غزنوي که زياد دل خوشي ازش نداشتم، همراه بودم! من اونجا خيلي چيزا ياد گرفتم؛ مثل زبان سخت سانسکريت.
ظاهراً کتاب ماللهند رو براساس تجربه هاي اين سفر نوشتيد.
اسم درست اون کتاب ماللهند من مقوله العقل و مدلوله است که نمي دونم شما خبرنگارا چرا هيچ وقت کاملشو نمي گيد، اصلاً نسل امروز همين طوريه؛ راحت طلبه؛ همش دنبال اختصار و لقمه آماده است. واسه فهميدن يه موضوع، حتي حاضر نيست بره تا کتابخونه سرخيابونشون وچند تا کتاب بگيره بخونه...
آقاي بيروني لطفاً از کتابتون بگيد!
ببخشيد... من يهو قاطي مي کنم . اون کتاب رو درباره آداب ورسوم ، جغرافيا و فرهنگ مردم هند نوشتم. درمجموع، کتاب خوبي از آب در اومد.

ظاهراً پروفسور زاخائو سال 1878 اونو ترجمه کرده؟

نمي دونم، من زياد نمي شناسمش، ولي کتاباي زيادي از من در اروپا و ساير کشورها چاپ و ترجمه شده.

کتاب ديگه اي هم درباره آداب رسوم و... نوشتيد؟

بله، کتاب آثار الباقيه عن القرون الخاليه که در اون، به بررسي کلي تاريخ وآداب و رسوم ملل مختلف پرداختم. من سر نوشتن اين کتابا خيلي زحمت کشيدم؛ اميدوارم درست ازشون استفاده بشه.

منظورتون چيه؟

ببينيد، من و بقيه هم صنفام، کتاباي زيادي نوشتيم و واسه نوشتن هر کدومش خون دل خورديم .من حتي وقتي 63 ساله بودم با هزار سختي و بدبختي، فهرستي از کتاباي جناب زکرياي رازي نوشتم که دسترسي به آثار ايشون راحت تر باشه؛ اما متأسفانه سرانه مطالعه جووناي ما خيلي پايينه؛ من اين حرفو از خودم نمي گم، همين ديروز از توي اينترنت خوندم و اين يعني هر چه ما رشته کرديم، درآينده اي نه چندان دور پنبه مي شه!

نه، اميدوارم اين اتفاق نيفته، از اينکه وقت گذاشتيد وبه سؤالاي ما جواب داديد از تون خيلي ممنونيم. درپايان حرفي نداريد؟

منم از شما ممنونم واميدوارم جووناي ما مسئله علم وتحقيق رو جدي تر بگيرن.
منبع: کتاب گلبرگ شماره 122