فرهنگ تدفين در اديان(2)


 

نويسنده: محمد كاشاني




 

اشاره :
 

مرگ بيپرواترين و صريحترين سويه زندگي و يك واقعيت مسلم است. به اين جهت يكي از مشكلات انسانها همواره اين بوده است كه مردگانش را گونه و كجا دفن كنند. اين مقاله به گونه هايي از تدفين مطابق آيينها و فرهنگها پرداخته و آنها را معرفي مي كند. شكل هايي از تدفين كه اغلب با هنجارهاي فرهنگ ايراني و اسلامي ما ناهمخوان است. برخي از اين گونه ها در قسمت پيش آمد و اينك ادامه آن:

تدفين در مسيحيت
 

مسيحيان اوليه نيز مانند يهوديان و روميها، مردگان خود را در دخمه هاي زير زميني دفن مي - كردند. در اين دخمه ها يك كليساي كوچك براي اجراي مراسم تدفين وجود داشت. مسيحيان شكنجه شده در اين قبرهاي تاريك زير زميني پنهان مي شدند و حتي در آنجا زندگي ميكردند. به دليل آنكه تعداد زيادي از مقدسين در اين محلها دفن شده بودند، بسياري از آنها بعدا تبديل به مرقد و زيارتگاه شدند.

تدفين دم مرگ در مسيحيت

مسيحيان براي شنيدن پيام رهايي بخش خدا آماده مي شوند؛ زيرا معتقدند كه خدا مسيح را براي عيادت بيماران ، شفا دادن ايشان و آماده كردن آنان در لحظات جان دادن فرستاده است . آيين تدهين بيماران نشان دهنده وجود خدا و محبت اوست و به ياد مي آورد كه خدا انسانهايي را كه به وسيله بيماري مورد امتحان قرار گرفته اند، فراموش نمي كند. به ديگر سخن ، هدف از اين آيين آن است كه با احساس جانكاه تنهايي و بي كسي بيماران مقابله نمايد، مخصوصا در مواردي كه جسم فرسوده شده و جان اندك اندك از تن مي رود و مرگ فرا مي رسد. مسح كردن بيماران با روغن مقدس مسلم مي سازد كه آنان تنها نيستند، بلكه مسيح با ايشان است و آنان را به سوي خدا رهنمون مي شود. همچنين گروهي از برادران ايماني با او هستند و براي او دعا مي كنند.
در قرون وسطي تنها زناني را كه به جادوگري متهم مي شدند، پس از محاكمه در محاكم تفتيش عقايد با آتش مي سوزاندند. دليل مي آوردند كه با اين تمهيد روح شيطاني و پليد جادوگران همراه با جسمشان براي هميشه نابود شود.

تدفين در يهوداحكام ميت در يهود
 

1. دست زدن به شخص محتضر قدغن است، اگر وي را لمس كند، بدان بماند كه قتل نفس كرده است. وقتي محتضر جان تسليم كرد، پر مرغي را جلوي بيني او مي گيرند، اگر تكان نخورد حتماً فوت كرده است، موقع جان دادن او را تنها نگذارند؛ وقتي فوت كرد، همه آنهايي كه نزد مرده حضور دارند بايد لباسهاي خود را پاره كنند
2. غسل دادن ميت: تمام بدن را تميز بشويند با آب گرم، بعد 20 ليتر آب از سر او مي ريزند تا تمام بدن او را فراگيرد.
3. اگر بچه در هفته اول تولد بميرد. او را در كنار قبر ختنه كرده و نامي براي او مي نهند و بعد او را دفن مي كنند. وقتي تابوت را به 30 قدمي قبر رساندند، بايد هر چهار قدم به چهار قدم مكث كنند، وقتي وارد قبر كردند دعاي مخصوص مي خوانند.
( موشه بن حافام، /حزقيا زرگدماي/ آرامش روح و مراسم سوگواري، انتشارات بنيتوراه، 1361 ش، ص 16 15.)

سوگواري در يهود
 

رسم سوگواري مردگان يك رسم كهن اسراييل است كه از تورا(تورات) ريشه گرفته است. ابلوت (سوگواري) بلافاصله پس از قبورا (تدفين) آغاز مي شود.شخص سوگوار به خانه باز مي گردد، كفشها را بيرون مي آورد و بر روي خاك مي نشيند. همسايگان و دوستان براي او سعودت و هبرائا(خوراكي كه خويشان براي عزادار مي آورند) تهيه مي كنند و صواب نيحوم آبليم (تسليت سوگوارن) را بجاي مي آورند. سوگواري شديد بمدت شيبعا(هفت) روز ادامه مي يابد ولي در شبات(شنبه) و اعياذ معمول نيست. فرد سوگوار طي سي روز (از روز تدفين) حق اصلاح و آرايش ندارد. فرزند(پسر) براي بزرگداشت ياد پدر يا مادر بمدت يازده ماه پس از روز تدفين هر روز، و هر سال در روز درگذشت قديش طلب آمرزش مي كنند مي خواند.
در هر جامعه يهودي يك گروه از مردان و زنان داوطلب مي شوند كه بامور تدفين (قبورا) مردگان آن جامعه بپردازند. اين گروه ها را "حبرا قديشا" مي نامند. وجود "حبرا قديشا" نخستين بار در قرن چهاردهم در اسپانيا ذكر شده است. در بسياري موارد "حبرا قديشا" هسته اصلي جامعه يهودي در هر محلي بوده است. ( منبع:واژه هاي فرهنگ يهود)

آيين هاي عزا و سوگواري در دين يهود
 

انسان به طور طبيعي در برخي مواقع مانند مرگ دوستان و بستگان نزديك، يا رهبران ديني و ملي و مصيبت فردي يا اجتماعي غمگين شده و به سوگ مي نشيند. يكي از مهمترين اين موارد غم و اندوه ديني است كه حالت تأثر رواني آن با اندوه شخصي از نظر محتوي و انگيزه تفاوت دارد. در اديان اين حالت نهادينه شده و در قالب يك مراسم ديني خود را مي نماياند. در دين يهود به مناسبت هايي از قبيل رحلت حضرت موسي و ديگر انبيا، مصائب بني اسرائيل، تخريب بيت المقدس و قتل و كشتار يهوديان سوگواري و عزاداري برگزار مي گردد. برخي از آنها ريشه در كتاب مقدس دارد. عهد عتيق به موارد متعددي از سوگ و عزا اشاره مي نمايد و به خصوص صحيفه مراثي ارمياء نبي كه حاوي نمونه هايي از اين حالت است.
اَشكال سوگ در كتاب مقدس :قِريعا (لباس پاره كردن) :
جامه چاك كردن، يكي از رسوم رايج سوگ در قسمت هاي نقلي و توصيفي عهد عتيق است نمونه آن جامه دريدن يا پاره كردن لباس رئوبن است. رئوبن هنگامي كه سرچاه برمي گردد و مي - بيند كه يوسف در چاه نيست جامه خود را چاك مي زند. (پيدايش: :29 37). يعقوب رخت خود را پاره كرد و پلاس در بر كرد و روزهاي بسيار براي پسر خود ماتم گرفت و ... گفت سوگوار نزد پسر خود به گور فرود مي روم. (پيدايش : :35 37).
عكس العمل يوشع و بزرگان بني اسرائيل هنگام شكست در "عاي" لا به همين نحو است :
يوشع و مشايخ اسرائيل جامه خود را چاك زده، پيش تابوت خداوند تا شام رو به زمين افتادند و خاك به سرهاي خود پاشيدند. (يوشع :6 7). واكنش حزقيا به سخنان رَو شاقه: چون حزقيا اين را شنيد لباس خود را چاك زده و پلاس پوشيده (دوم پادشاهان :1 )19 (شعيا :1 37). مردخاي هنگام شنيدن خبر قتلعام يهوديان: چون مردخاي از هر آن چه شده بود اطلاع يافت، جامه خود را دريده پلاس با خاكستر دربر كرد. (استر : :1 4)
ايوب هنگام شنيدن مرگ فرزندان: آن گاه ايوب برخاسته جامه خود را دريده و سر خود را تراشيد (ايوب : :20 1). دوستان او هنگام تسليت گفتن: با آواز بلند گريستند و جامه خود را دريده خاك به سوي آسمان بر سر خود افشاندند. (ايوب : :13 2)
جامه دريدن: گاه به معناي گريز از عواطف و احساسات غيرقابل وصف يا به عنوان جايگزين نمادين آسيب و نقص عضو است.
پلاس پوشي: تقريباً پلاس پوشي در ماتم به اندازه جامه دريدن رايج بوده است (دوم سموئيل 3:31 مزامير :12 30 مراثي:10 2)
حزقيال پيشگويي مي كند كه ماتم شهر صور با درآوردن لباسهاي قلاب دوزي شده و پوشيدن لباسهاي خاص عزا خواهد بود: رخت قلابدوزي خويش را بكنند و به ترسها ملبس شوند (حزقيال :16 26 و :27 7). يوآب زني دانشمند از تِقوعَ آورد و از او خواست خود را مثل ماتم كننده ظاهر سازد و لباس تعزيت پوشد تا نزد داود بفرستد (دوم سموئيل :2 )14 كه بي شباهت به لباس بيوگي كه تامار بيوه عِر لق - پسر يهودا - پوشيد، نيست (پيدايش 14-:19 38). ميكاه نبي برهنه شدن عزادار را غيرعادي نمي داند. برهنه و عريان خواهم رفت و مثل شغالها ماتم خواهم گرفت (ميكاه نبي :8 1)
خاكريزي بر سر: يكي از انواع آداب عزا كه در يهوديت اخير نيز باقي مانده است. خاك بر سر ريختن است. يوشع و مشايخ اسرائيل بر زمين افتادند و خاك به سر خود پاشيدند. (يوشع :6 7 / دوم سموئيل :19 13 / ارمياء :34 25 و :26 6 / حزقيال :30 27 مراثي :10 )2
خود نياراستن: اجتناب از پوشيدن زيورآلات، چون قوم اين سخنان بد را شنيدند ماتم گرفتند و هيچ كس زيور خود را بر خود ننهاد.
پرهيز از روغنمالي و تدهين و شستشو: داود پس از فوت پسرش برخاسته خود را شستشو داد، تدهين كرد. ( دوم سموئيل :20 12)
روزه گرفتن : (دوم سموئيل :25 3 / استر :3 4 عزرا :6 10 / نحميا :4 1)
سينه زدن : اشعياء، عزادار را با وصف سينه زني توصيف مي نمايد: براي مزرعه اي دلپسند و موهاي بارور، سينه خواهند زد. (اشعياء :12 32)
كلمه معادل سينه زدن در عبري سافَدSafad كه تعديل به يك اصطلاح عام براي سوگواري و عزاداري شده است. ابراهيم آمد تا براي ساره ماتم و گريه كند. (پيدايش :3 22). كه حس ماتم و گريه به خود مي گيرد: آن نبي به شهر آمد تا ماتم گيرد و او را دفن نمايد (اول پادشاهان :30 13/ ميكاه :8 1)
قطع مو و ريش: ظاهرا يهوديان به مناسبت مرگ ناداب و ابيهو - پسران هارون - به نشانه عزا و سوگ موهاي سر خود را بلند و پريشان مي كردند. البته كاهنان (از ميان لاويان) مثل هارون مجاز به چنين كاري نبودند.
موسي، هارون و پسرانش اِلعازار و ايتامار را گفت موهاي سر خود را بلند نكنيد و گريبان خود را چاك نزنيد. مبادا بميريد. اما خاندان بني اسرائيل ماتم خواهند كرد. (لاويان 7 و 10:6)
در يهوديت متاخر و جديد براي عزادار واجب و ضروري است كه موهايش را بلند كند. در آن روز خداوند خالق به گريستن و ماتم كردن و كندن مو و پوشيدن پلاس خواهد خواند. (اشعياء :12 22)
سرتراشيدن (كندن موي سر) :انبياء تراشيدن سر را به عنوان يك مراسم و سنت عزاداري معرفي كرده اند. (اشعياء :12 22 / ارمياء :6 16 / حزقيال :18 7 / عاموس :10 8)
در همين جهت ايوب هنگام شنيدن مرگ فرزندانش موهاي سرش را مي تراشد: باد شديدي وزيده جوانان مردند. آن گاه ايوب برخاسته جامه خود را دريد و سر خود را تراشيد و به زمين افتاده و سجده كرد. (ايوب :21 1)
حتي زن غيريهودي كه در جنگ اسير شده است مي بايد تراشيدن سر را به عنوان يك رسم عزاداري رعايت كند. در ميان اسيران زن خوب صورتي ديده عاشق او بشوي و بخواهي او را به زني خود بگيري پس او را به خانه خود ببرد و سر خود را بتراشد و ناخن خود بگيرد و براي والدين خود يك ماه ماتم گيرد. (تثنيه :13 12)
عمامه برداري :بنابه توصيه حزقيال نبي براي ابراز تأسف و اندوه برداشتن عمامه از سر مرسوم بوده ا ست. اي پسر انسان ماتم و گريه نكن و اشك از چشمت جاري نشود ماتم مگير بلكه عمامه بر سرت بپيچ و كفش به پايت بكن و شارب را نپوشان و طعام مردم را نخور.
سرپوشي :پوشاندن سر نيز يكي از آداب و مراسم عزاداري شناخته شده است (حزقيال :17 24) داود چون به فراز كوه زيتون مي رفت گريه مي كرد و با سر پوشيده و پاي برهنه مي رفت. (دوم سموئيل :30 115) (ارمياء نبي 4 و
:3 14 / استر :12 6 و :8 7)
لغت شناسان براي معادل عبري پوشش دو ريشه ذكر كرده اند: اولا از ريشه خافا به معناي پوشش و ثانياً از ريشه مشابه عربيحافي به معناي پابرهنه كه آن هم، هم ريشه با كلمه عبري ياحِف Yahef به معناي پابرهنه است.
ريشه دوم گواهي حزقيال و اشعيا را در سفر تثنيه اثبات و تأييد مي نمايد.
در كنار تراشيدن سر و ريش، انبياء رسم قطع و جرح گوشت دست و ديگر جاها را نهي كرده اند.
كسي برايشان ماتم نخواهد گرفت و خويشتن را مجروح نخواهد ساخت و موي خود را نخواهند تراشيد (ارمياء :7 16). هشتاد نفر با ريش تراشيده وگريبان دريده و بدن خراشيده هدايا و بخور آوردند (ارمياء:6 41). به نظر مي رسد آنها از تحريم و نهي چنين مراسم و آداب و رسومي غافل و بي اطلاع بودند. براي كاهنان يعني پسران هارون، ايراد جرح و زخم در گوشت، تراشيدن سر و ريش از تمام انواع ماتم و عزا تحريم شده است به استثناء اين كه در مورد مرگ پدر، مادر، پسر، دختر، برادر يا خواهر مجرد كاهن باشد.
سر خود را بي مو نسازيد و گوشه هاي ريش خود را نتراشيد و بدن خود را مجروح ننمايند. (لاويان :6 21)
سفر لاويان تراشيدن و كندن مو، خالكوبي و زخمي و مجروح كردن را به عنوان يك رسم عزاداري براي همه بني اسرائيل تحريم ميكند.
سر و ريش خود را نتراشيد بدن خود را براي مرده مجروح نسازيد. (لاويان :28 19)
سفر تثنيه، مجروح كردن بدن و تراشيدن سر را به عنوان يك رسم عزاداري براي تمام بني اسرائيل تحريم ميكند. شما پسران يهوه خداي خود هستيد پس براي مردگان، خويشتن را مجروح ننمايد و مابين چشمان خود را متراشيد (تثنيه :1 14)
سفر لاويان انگيزه تحريمها را ميل به اجتناب از پليدي و نجاست در رسوم ديني معرفي مي كند. (لاو: 19)
در حالي كه سفر تثنيه انگيزه تحريم را تلاش براي نيل به قداست مي داند.
زيرا تو براي يهوه خدايت قوم مقدس هستي و خداوند ترا براي خود برگزيده است. (تثنيه :3 14)
پوشاندن لب: ميكاه و حزقيال نبي پوشش لب (بالايي) را به عنوان شيوه ابراز و بيان ماتم و اندوه ذكر كرده اند. براي مرده ماتم نگير بلكه عمامه بر سرت بپيچ و كفش به پايت بكن و شاربهايت را نپوشان و طعام مردم را نخور. (حزقيال :18 24)
جميع ايشان لبهاي خود را خواهند پوشانيد. (ميكاه :8 3)
سفر لاويان همين رسم را همراه كشف و پريشان كردن مو و جامه دريدن براي مبروصان توصيه مي كند اما مبروص گريبان او چاك شده و موي سر او گشاده و شاربهاي او پوشيده شود. (لاويان :46 13)
در كتاب مقدس وضعيت مطلوب و آرماني عزادار و ماتم زده حالت نشستن است. (حزقيال :16 26) پادشاه نينوا رداي خود را درآورد پلاس پوشيده بر خاكستر نشست (يونس :7 3) (ايوب :13 2) يا حالت خوابيده بر روي زمين در يهوديت متاخر متداول گرديد. (دوم سموئيل 31:13 / مراثي :21 2)
دست بر سر :دست گذاردن بر سر بنا بر كتاب سموئيل و ارمياه نبي: تامار خاكستر بر سر خود ريخته و جامه رنگارنگ را كه در برش بود دريده و دست خود را بر سرت گذارده روانه شد. (دوم سموئيل :20 13) از اين نيز دستهاي خود را بر سرت نهاده. (37:2)
آن چنان كه در يهوديت متأخر توجه شده، عهد عتيق ميان عزا و ماتم قبل از خاكسپاري و بعد از دفن تمايزي قائل نيست.
آنچه مي توان آداب و رسوم ماتم و سوگواري در كتاب مقدس ناميد همانست كه يهوديت متأخر را به يهوديت متقدم و اوليه پيوند مي دهد. از اين رو دانيال با پرهيز از گوشت و شراب عزاداري مينمايد. (دانيال :23 10) در حالي كه ميشنا (كِتووُت: :4 4) نواختن ني و فلوت را در مراسم تدفين توصيه مي نمايد. عهد عتيق سوگواري را با انقطاع و توقف رقص و وسايل موسيقي همراه مي داند. شادماني دفها تلف شده، آواز عشرتكنندگان باطل و شادماني بربطها ساكت خواهد شد (اشعياء :9 24) (ارمياء :12 31 / مزامير :12 30 / ايوب :31 30 مراثي :15 5 / جامعه :4 3) همانگونه كه روحانيون يهوديت متاخر انجام مي دهند. از همراهي هديه دادن با پايان و توقف عزاداري، مي توان حدس زد كه رسم هديه دادن براي عزاداران مانند يهوديت متأخر ممنوع بوده است (1) (كارو: شولحان عاروخ/ يُورِه دِعا :3 385)
يهوديت اخير به عنوان تأييد جايگاه ارزشمند اموات (2) و به جهت درخواست رحمت الهي اشكال مختلف عزا و سوگواري را پذيرا گرديد. (تَعنيت :1 2)
هر يك از مكاتب معاصر انسانشناختي ضمن حمايت و تأكيد بر يكي از انگيزه هاي فوق ديگر گرايش را حذف نمودند. هر دو انگيزه و گرايش در وراي بسياري از آداب و رسوم عزاداري در كتاب مقدس به چشم ميخورد.
به نظر برخي از مفسرين هدف و انگيزه مجروح كردن بدن در اصل فراهم كردن زمينه تغذيه از خون براي روح متوفي و مقصود از قطع و كوتاه كردن مو، اين كه روح بتواند با قدرت نهفته در بدن به حركت درآيد. (دكتر عبدالحسين طريقي)

احكام ميت در صائبين
 

با آشكار شدن علائم مرگ، محتضر را قبل از مفارقت روح از بدنش با مراسم خاصي غسل داده و كفن مي كنند و براي تدفين آماده مي سازند سپس منتظر مي مانند تا محتضر بميرد، بعد از دفن نيز مراسم دارند كه توسط بازماندگان انجام مي شود. همچنين عقيده دارند اگر محتضر قبل از مرگ غسل داده نشود براي هميشه نجس خواهد بود

تدفين در بهائيت
 

وقتي فردي از افراد بهائي مي ميرد يا به اصطلاح بهائي صعود مي كند، بايد طبق دستورات بهاءالله شارع ديانت بهائي و هم چنين با تشريفات بهائي كفن و دفن شود:
1. بايد ميت را شست و حتي الامكان به او عطر زد تا معطر گردد.
2. پس از شستن بايد او را در پنج قطعه پارچه پيچيد.
3. بايد در انگشت او، انگشتري كه اين آيه روي آن كنده شده قرار داد :
قد بدئت من الله و رجعت اليه منقطعا عما سواه و متمسكا باسمه الرحمن الرحيم
معني اين به فارسي: از خداوند به وجود آمدم و به سوي خداوند برمي گردم در حالي كه از غير او بريده و به اسم بخشنده مهربان او متمسكم
4. سپس بايد او را در صندوقي گذاشت كه از چوب سخت يا بلور و يا سنگ ساخته شده باشد.
5. پس از آن بايد او را برابر قبله بهائيان قرار داد و سپس نماز مخصوص ميت را براي او خواند
6. نماز ميت تنها نمازي در ديانت بهائي است كه به صورت جماعت برگزار مي شود.
7. محل دفن ميت نبايد بيشتر از يك ساعت راه از محل فوت او باشد.
8. بايد صندوق ميت خاك قرار داد كه پايش به طرف قبله باشد.
9. خواندن نماز ميت و قرار دادن انگشتري براي كساني كه سنشان از 15 سال تمام (سن بلوغ در ديانت بهائي) كمتر است، الزامي نيست.
بها الله و عصر جديد، صفحه .162

تدفين در اسلام
 

در دين اسلام، مرده ها هم احترام دارند. نگاهي اجمالي به سرنوشت ميت از زمان احتضار تا به خاك سپاري و اعمال شب وحشت و... همه و همه حكايت از احترام خاص اسلام به اموات است. در بين احكام دو نقطه اوج ديده مي شود. اگر يك كار در بردارنده بالاترين مصلحت باشد تعبير به واجب مي شود و اگر در نقطه مقابل باشد و متضمن مفسده، تعبير به حرام مي شود. و اما حكم اسلام درباره اموات بدين صورت بيان شده است :"غسل، كفن، نماز و دفن مسلمان اگر چه دوازده امامي نباشد بر هر مكفي واجب است و اگر بعضي انجام دهند، از ديگران ساقط مي شود و چنانچه هيچ كس انجام ندهد، همه معصيت كرده اند. "چهار كار لازم است. اول تنظيف و غسل ميت است كه نشان از توجه دقيق اسلام به پاكيزگي و طهارت است. ويژگي آب هم بيان شده كه بايد پاك و غير غصبي باشد سه بار شستن، نوعي احترام است به كسي كه اولاً خداوند او را بالاترين مخلوق ناميده است. دوم اينكه اگر وي ركني از خانواده بوده، بازماندگان او را با كمال محبت شستشو دهند. او گرچه از دنيا رفته ولي عُلقه خويشي و محبت همچنان باقي است. پس از آن حنوط است. حنوط يا خوشبو كردن قسمتهايي كه به هنگام سجده روي زمين قرار مي گرفته، نيز واجب است. كه اين هم حكايت از خوش سليقگي اسلام است. يعني مردن شخص به معناي تمام شدن پرونده و مختومه بودن آن نيست. پس از غسل نوبت پوشاندن ميت است كه در سه تكه پارچه پاك و حلال واجب است وي را بپوشانند. پوشش از نيازهاي فطري بشر است و اين به لحاظ حفظ حرمت انسان ها است. كه بدن او عريان و بي لباس نماند حتي در صورتي كه جان و روح ندارد. سپس بر پيكر پاك مرحوم، نماز خوانده مي شود. نمازي با پنج تكبير كه نشان از پنج وعده نمازهاي يوميه دارد. كه تشييع كنندگان همراه با ولي ميت به جاي آورده و جنازه را به سوي خوابگاه ابدي مشايعت ميكنند. پاره اي ديگر از مستحبات هست كه روح آنها به ما مي فهماند كه از منويات اسلام آن است كه همين جسم از زير خاك سالم بماند و حتي روايت است كه كسي چهل مرتبه غسل جمعه را در روز جمعه نزديك به زوال انجام دهد، جسدش نمي پوسد و درباره برخي از شهدا، منقول است كه جسم آنان سالم است. مانند حر بن يزيد رياحي كه برخي آن را ديده اند. و درباره برخي علماء رباني هم منقول است كه جسم آنان در قبر پس از سالها سالم باقي مانده است. و اين مطلب كه در روز قيامت معاد جسماني هم هست و عقيده شيعه هم بر آن است مويد اين است كه باقي ماندن جسم مدنظر اسلام است. در اسلام باقي ماندن جسم زير خروارها خاك آن هم بدون تغذيه مادي،از ارزشها است و حاكي از سلامت روح مرحوم است. اسلام براي تشييع جنازه فرهنگ و آداب خاصي دارد حتي المقدور جنازه را بر روي دست حمل كنند. كيفيت دفن مردان با زنان اندكي متفاوت است. به لحاظ آثار تربيتي براي تشييع كنندگان ميت را با ذكرهايي خاص تشييع مي كنند. حضور در قبرستان و دفن ميت در اماكن خاص نيز از ديگر برنامه هاي اسلام خاست.
منبع: http://www.pegahhowzeh.com