سرآمد پيوند شعر و هنر در عصر تيموري (2)
سرآمد پيوند شعر و هنر در عصر تيموري (2)
هنر معماري
الف -اشعاري که در وصف بنا،نوع معماري و يا صرفاً براي درج در کتيبه هاي عمارات سروده شده است .
جامي بيست قصيده و دو مثنوي در وصف عمارات شاهي و مدح اهتمام بانيان بنا دارد که پيداست اين اشعار در هنگام اتمام و انجام بناها سروده شده است .
نکته ي قابل توجه و تدمل آن که تحقيقاً هيچ يک از شاعران اين عصر در وصف بنا و معماري با چينن بسامدي شعر نسروده و چه بسا درگستره ي ادب فارسي اين رويکرد توجه نادر و بي بديل باشد .مطلع اين قصايد عبارتند از :
1-درين سراچه که چرخش کمينه طاق نماست
هميشه قامتم از بار دل چو طاق ،دو تاست (1/97)
2-اين مقام خوش که مي بخشد نسيم وصل يار
خير دار حل فيها خير ارباب الديار (1/102)
3-حبذا قصري که ايوانش زکيوان برتر است
قبه ي والاي او بالاي چرخ اخضر است (1/106)
4-برترآمد در علو اين منزل از چرخ برين
نيست با اين منزلت يک خانه در روي زمين (1/108)
5-نسيم جان شنوم گوييا زعالم دل
گشاده اند دري در حريم اين منزل (1/110)
6-اين همايون خانه کامد خانه ي چشم جهان
روشنايي باد ازو چشم جهان را جاودان (1/112)
7-اي از علو قدر به کرسي نهاده پا
فرق مقيم فرش حريم تو عرش سا (1/113)
8-اي سر از قدر بر فلک سوده
عالمي در پناهت آسوده (1/118)
9-منم که تاج سر چرخ ،خاک پاي من است
چو ذره رقص کنان مهر درهواي من است (1/119)
10-رخشنده جرم خور که بر اين سبز طارم است
قنديل گور خانه ي شاهان عالم است (2/41)
11-(وصف بناي مدرسه )
صبح ازل به خامه ي زرين آفتاب
بر لوح سيم چرخ نوشتند اين خطاب (2/44)
12-منزلي خوش خانه اي دلکش مقامي دلگشاست
ساقي گلچهره کو و مطرب خوشگو کجاست (2/46)
13-اين ملمع پيکر فيروزه رنگ زرنگار
چون فلک بي خشت و گل دارد بنايي استوار -
در پنج بند -(2/48)
14-طوبي لبقعه ي خضعت عندها الجباه
خاکش سران دين ودول راست سجده گاه (2/58)
15-اين خانه چه خانه ست پري خانه ي چين است
پرحوريکي غرقه زفردوس برين است (2/61)
16-خاک ازين عالي بنابر کاخ گردون سرکشيد
تابناي عالم است اينسان عمارت کس نديد (2/62)
17-بنا ميزد اين منزل روح پرور
که ذات البروج است اين چرخ اخضر (2/66)
18-زين مروح خانه بادي مي وزد بس دلپذير
بر مشام جانت اي دل قوت جان زين بادگير (2/68)
19-بنا ميزد اين منزل روح پرور
بهشتيست رو کرده در حوض کوثر (2/69)
20-اين نه قصر است همانا که بهشت دگر است
که گشاده به رخ اهل صفا هشت دراست (2/441)
و همچنين دو مثنوي به مطلع هاي زير «در صفت عمارت شه »:
1-بنا ميزد چه دلکش منزل است اين
نه آب و گل همه جان و دل است اين (1/173)
2-حبذا منزلي چو کاخ بهشت
خاک و خشتش همه عبيرسرشت (همانجا)
اين اشعار جامي از چند جهت حائز اهميت و تأمل است :
1-کثرت واژگاني که برنوع معماري ،مصالح ،دقت در بنا -قوس ها و طاق ها و بادگيرها -و نوع تزئينات بنا دلالت دارد و گوشه اي زيبا از روايت و جايگاه معماري ايراني درشعر فارسي به شمار مي رود که تاکنون به اين جلوه هاي توأمان شعر و هنر کمتر پرداخته شده است .
مثلاً اين توصيف زيبايي ها و لطافت هاي «عمارت خانه مشکين »-از جمله :گچ بري ها ،درهاي طلايي و حوض عمارت و ...جالب توجه است :
گلشن گويي زمشک چين سرشتند
که نامش خانه ي مشکين نوشتند
زهر لاله به سقف آن نمونه
مگر شد لاله زاري بازگونه
به ديوارش زگچ گلها بريده
گل کافوريست از گل دميده
منقش از زرحل هر در او
دري از خلد در هر منظر او
مسروح خانه اي دان از جنانش
که باشد حوض کوثر در ميانش
ميان حوض ،نرگسدان سيمين
بود فواره هاي نرگس آيين
زهر نرگس جهنده آب از آنسان
که گاه شادي آب از چشم جانان
به گرد حوض جويي پرخم و تاب
چوماري سيمگون پيچان در او آب ...
(1/173)
نکته ي جالب آنکه جامي باورهاي معماري را در غزل نيز گسترش داده است .مثلاً ابيات زير (از يک غزل )و کاربرد واژگان «ممرباد »(بادگير )و «چهار در »،«دريچه »و «کتابه »:
ممر باد گشايي به خانه زان غافل
که هست شمع حيات تو در گذر گه باد
زچار در چه گشايد به منزل آن کس را
که در رياض مثمن دريچه اي نگشاد
مبارک از نظر دوستانست خانه نه زان
که بر کتابه کتابت کني «مبارک باد»
(2/164)
2-اين اشعار از نظر مضمون سازي و حوزه ي خيال شاعرانه نيز در خور توجه است و بسياري از خيال آفريني ها و ظرافت ها در اين اشعارديده مي شود .
3-مسلماً جامي به عنوان شاعر بزرگ عصر و مورد توجه دربار ،در بسياري از مراسم و تجليل از اقدامات دربار حضور داشته است و از او انتظار همدلي و حسن نظر در اين امور مي رفته است .
چه بسا کثرت اين گونه اشعار در شعر جامي به دلالت مرتبه و شأن وي و ضرورت سرودن شعر در اين باره بوده است .
4-از ياد نبريم که بسياري از اين اشعار به جهت نکوداشت عمارت و رعايت شأن علمي و ادبي جامي ،به عنوان کتابه زينت افزاي ادبي و وجهه ي فرهنگي و هنري عمارت مي گرديده است .
ب)کتابه ها
گفتيم بعضي از اشعار جامي در توصيف بناها در حقيقت براي کتابه ي عمارت ها بوده است .خواند مير در «حبيب السير »به اين نکته اشاره دارد که پس از فوت کيچيک ميرزا (ميرزا محمد سلطان )،به دستور سلطان حسين بايقرا بر گور جاي وي ،مقبره و عمارتي نيکو ساخته شد که جامي به تحليل از شاهزاده ي فوت شده و همچنين در مدح سلطان و تجليل از اين اقدام او ،قصيده اي به مطلع زير سرود :
رخشنده جرم خور که برين سبز طارم است
قنديل گورخانه ي شاهان عالم است
که کتابه ي گنبد مقبره شد .(1)
علاوه بر اين ،ناگفته نماند که در شعر جامي واژه ي «کتابه »به عنوان يک مضمون شعري نيز کاربرد يافته است .از جمله :
بود قصر عشرت بسي خوش چه بودي
که حرف بقا داشتي بر کتابه (1/733)
زعکس اشک خويش از بس که ريزد خون دل ،جامي
کند رنگين کتابه هر شب ايوان مينا را (2/471)
هر شب به صورت شفق از عکس خون دل
رنگين کنم کتابه ي اين سبز طاق را (2/473)
البته اين مضمون سازي تنها منحصر به واژه ي کتابه نيست و بسياري ديگر از مسائل و نکته هاي اساسي و استادانه در قلمرو اصطلاحات هنر معماري را در زبان جامي مي توان يافت که به گونه اي زيبا ،مضموني شاعرانه يافته اند .
مثلاً ،معماران عصرجامي طرح بنا را با خاکستر بر زمين رسم مي نموده اند و سپس به کندن و پي افکندن بنا اقدام مي نموده اند جامي از اين قاعده ي معماري ،به گونه اي زيبا و شاعرانه سود جسته است :
زشوق سوختم هر کس بکويت خانه اي سازد
چه باشد که از خاکستر من طرحش اندازند (2/219)
از اين مضمون سازي ها و نکته هاي خاص هنر معماري درشعر جامي فراوان است .
هنر موسيقي
وي در مقدمه ي اين رساله از علاقه و هنرمندي خود در عنفوان شباب سخن مي گويد که:
«تشحيذ خاطر را به تعلم علم موسيقي آهنگ کرده بودم و قواعد عملي آن را به چنگ آورده ،گاه در قوانين تأليف آن لبي مي گشادم و گاه در موازين ايقاعي آن دستي مي زدم .»(2)
اما مي دانيم که تأليف اين رساله در پيرانه سري جامي (حدود هفتاد سالگي وي )و به خواهش اميرعليشيرانجام يافته است .جامي در کسوت يک صوفي اجتماعي نقشبندي ،در اين تأليف ،دغدغه ي تعصب همگان را نيز داشته است و جمله ي پاياني مقدمه ي رساله ي مذکور،آشکارا بر اين دغدغه ي عصر و زمانه اش دلالت دارد که :
«ملتمس از مطالعه کنندگان آنکه مضراب تعصب بر وتر تجهيل و تسفيه نزنند .»(3)
بنا بر روايات و حکايات تاريخي عصر ،جامي به سبب اين گرايش هنري چه بسا مورد نقد و تعريض اهل شريعت عصر نيز بوده است .(4)از تذکره ها و نقل احوال جامي پيداست که وي علاوه بر تمايل شديد شاعرانه در کاربرد اصطلاحات موسيقي در شعر ،با اصحاب اين هنر نيز حشر و نشر داشته و حتي خطاب به يکي از استادان موسيقي عصر خود که به خوبي غژک (غيچک )مي نواخته ،غزلي ماندگار و مشهور سروده است .(5)
هنر موسيقي در شعر جامي سه رويکرد دارد :
اول :کاربرد اصطلاحات و سازها به دلالت فضل هنري جامي و نيز به سنت شعري مانند
-سازها :مانند چنگ ،قانون ،بربط و عود .
زبانگ چنگ و لحن ارغنون و نغمه ي بربط
فغان در طارم اين گنبد نيلوفر اندازيم (2/615)
خلق را بر مجمر غم دل بسوزانيم چو عود
ناله در چنگ فراقش گر بدين قانون کنم (1/632)
هر شب من و آه و ناله ؛جامي
اينست نواي ارغنونم (1/582)
-اصطلاحات :مانند زير و بم صدا ،حسن ادا و ...
آواز خوشش بر صفت وحدت خويش است
با کثرت اطوار که در زير و بم اوست (1/290)
دوم -مطالبي درباره ي اسلوب موسيقي و آواز و چگونگي حسن تحرير و تأثير اين هنر بر دل ها .
جامي از اين نوع اشعار تعليمي و پندهاي استادانه که نشانگر فضل و آداب داني وي در قلمرو هنر موسيقي باشد ،فراوان دارد .از جمله :
مطرب خوش لهجه را حسن ادا بايد نخست
تا دمش از رشته ي جان عقده ي غم بگسلد
ني چنان کز کثرت تحريرو تکرار نغم
در ميان هر دو لفظش از غزل دم بگسلد
هر چه بر بندد به هم ناظم به صد خون جگر
او زناهنجاري الحانش از هم بگسلد (1/843)
و همچنين -علاوه بر حسن ادا-موسيقي بايد به شعر خوب نيز آراسته باشد و تکرار نغمه و صوت کفايت نمي کند :
دست دو تن تن بسيار مزن اي مطرب
رونقي مي دهش از شعر نکو گفتاري
جان اين تن تن بيهوده ي تو شعر خوش است
هست هر تن که در او جان نبود مرداري (2/404)
سوم -مضمون سازي هاي شاعرانه و خيال انگيز با محوريت واژگان و اصطلاحات هنر موسيقي .
اين رويکرد نيز در شعر روايي و بسامد بسيار دارد .وي بسياري از سازها و اصطلاحات موسيقي را در گستره ي خيال به صورت مضموني زيبا ،بديع و خيال انگيز به کار برده است .
از اين نمونه هاي بسيار -به جهت رعايت اختصار-به ذکر چند نمونه اکتفا مي گردد :
تار چنگي شدم از ضعف چو جامي و هنوز
نيست ممکن که خلاص از چنگ توام (1/597)
چون فتد زآهنگ صحت ،تا رگ بر عود تن
زخمه بهر ساز آن ،آهنگ نشتراست (1/73)
کي به قانون طرب گردد مرا آهنگ راست
اينچنين کز بار دل چون چنگ پشت من خم است (2/112)
نهايتاً؛
يکي از رهاوردهاي مهم شعر عصر تيموري ،فزوني اصطلاحات هنري در زبان و آميختگي آن با مضامين شعري و تصوير آفريني هاي شاعرانه است و اين رويکرد ادبي -هنري در شعر جامي ،به عنوان شاعر شاخص عصر ،به زيبايي و رسايي تجلي يافته است ؛و مگر نه اين که در سايه ي امنيت و رفاه نسبي عصر تيموري -به بلندي يک قرن -شعر و هنر به توأمان باليدند و صاحبدلان اين دو عرصه نيز با ذوق و ابداع در بزم محبت «مکتب هرات »مقابل نشستند !
منابع و مآخذ :
1-بهارستان و رسائل جامي (رساله موسيقي )،عبدالرحمن جامي ،تصحيح اعلا خان افصح زاد و ...تهران ،ميراث مکتوب ،1379.
2-تاريخ ايران /دوره تيموريان (به روايت کمبريج )،ترجمه يعقوب آژند ،تهران جامي ،1378.
3-تاريخ حبيب السير ،غياث الدين به همام (خواند مير)،زير نظر محمد دبير سياقي ،تهران ،خيام ،چ3،1362.
4-ديوان جامي ،تصحيح اعلاخان افصح زاد ،تهران ،دفتر نشر ميراث ،مکتوب ،1378.
5-رشحات عين الحيات ،فخر الدين علي بن حسين واعظ کاشفي ،مقدمه و تصحيح علي اصغر معينيان ،تهران ،بنياد نيکوکاري نورياني ،1356(2جلد ).
پي نوشت:
1-تاريخ حبيب السير ،4/177.
2-بهارستان و رسائل جامي ،(رساله ي موسيقي )،181.
3-همانجا.
4-رشحات عين الحيات :«روزي حضرت مولانا سيف الدين احمد ،شيخ الاسلام هرات با سايراصحاب تدريس به صحبت شريف ايشان (=جامي )آمده اند و ايشان بعد از تقديم مراسم ضيافت ،خوانندگان و سازندگان را فرموده اند تا در آن مجلس غزلها خوانده اند و نقش ها پرداخته و سازها نواخته .اتفاقاً بعد از آن صحبت به دو سه روزي حضرت مخدوم (جامي )به جانب زيارتگاه (محله اي در اطراف هرات )به رسم سيري بيرون رفته اند و آنجا با شيخ شاه که از مشايخ متورعين بوده است ،ملاقات کرده اند ؛و کيفيت صحبت شيخ الاسلام و خوانندگي و سازندگي آن مجلس پيش از رفتن ايشان به شيخ شاه رسيد بوده است .در اثناء صحبت ،شيخ شاه گفته است که شما مقتداي علماي عالم و پيشواي عرفاي عرب و عجم باشيد ،چگونه است که در مجلس شريف شما ني و اسباب طرب مي نوازند و اصول دائره و امثال آن مي سازند ؟چون شيخ اين اعتراض کرده است .[جامي ]سر پيش گوش وي برده اند و سخني در پرده ي سر و خفا به سمع او رسانيده اند که هيچ کس از اهل مجلس بر مضمون آن اطلاع نيافته است .به يک بار فريادي از نهاد شيخ بر آمده و بي هوش افتاده و بعد از زماني به حال خود آمده در نظر ايشان نيازمندي بسيار نموده و ديگر به امثال آن سخنان زبان نگشودند .»(279-1/278)
5-مطلع آن :
صداي غژ کم کشت و شکل آن غژکي
که شور مجلس عشاق شد زپرنمکي (ديوان 1/794)
-*دانشگاه آزاد اسلامي واحد تربت جام
/ن
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}