شق القمر معجزه‏اى از پیامبر (ص)


 

تهیه کننده : محمود کریمی شرودانی
منبع : راسخون




 

آیات قرآن گواهی می دهند که پیامبر گرامی علاوه بر معجزه جاویدان (قرآن) معجزات دیگری داشته است. این معجزات در جلب و هدایت مردم به اسلام نقش بنیادی داشتند.
 

یکی از معجزات "شق القمر" است، بدین معنا که حضرت با انگشت خود به ماه اشاره نمود و ماه دو نیم شد. از آنجاکه این کار خارق العاده بود، از آن به عنوان "معجزه شق القمر" تعبیر شده است.
علت پیشنهاد "شق القمر" به پیامبر این بود که می گفتند جادو در امور زمین اثر می گذارد، و ما می خواهیم مطمئن شویم معجزات پیامبر سحر نیست.
خداوند در : آیات 1 تا 3 سوره قمر می فرماید: « اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ (1) وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ (2) وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ (3) » ترجمه: قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت. و هر گاه نشانه و معجزه اى را ببینند اعراض کرده مى گویند: این سحرى است مستمر! آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند و از هواى نفسشان پیروى نمودند و هر امرى قرارگاهى دارد.در آیه نخست از دو حادثه مهم سخن به میان آمده: یکى نزدیک شدن قیامت است که عظیم ترین دگرگونى را در عالم آفرینش همراه دارد و سرآغازى است براى زندگى نوین در جهان دیگر، جهانى که عظمت و گستردگى آن براى ما زندانیان عالم دنیا قابل درک و توصیف نیست.و حادثه دیگر معجزه بزرگ شق القمر است که هم دلیلى است بر قدرت خداوند بزرگ بر هر چیز و هم نشانه اى است از صدق دعوت پیغمبر گرامیش.مى فرماید:قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت!"
ذکر این دو حادثه با هم، همان گونه که جمعى از مفسران گفته اند، به خاطر آن است که اصولا ظهور پیامبر اسلام ص که آخرین پیامبران الهى است خود از نشانه هاى نزدیکى قیامت است، به همین جهت در حدیثى از خود پیامبر (ص) مى خوانیم که فرمود: « بعثت انا و الساعة کهاتی » »ترجمه: مبعوث شدن من و قیامت همچون این دو است « تفسیر فخر رازى جلد 29 ص 29» (اشاره به دو انگشت مبارکش که در کنار هم قرار گرفته).از سوى دیگر شکافتن ماه خود دلیلى است بر امکان به هم ریختن نظام کواکب و نمونه کوچکى است از حوادث عظیمى که در آستانه رستاخیز در این جهان رخ مى دهد، چرا که تمامى کواکب و ستارگان و زمین در هم مى ریزند و عالمى نو به جاى آنها ایجاد مى شود.

چگونگى ماجرا
 

در روایات مختلفى که در تواریخ شیعه و اهل سنت ازابن عباس و انس بن مالک و دیگران نقل شده عموما گفته‏اند:
این معجزه بنا بدرخواست جمعى از سران قریش و مشرکان مانندابو جهل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل و دیگران انجام شد، بدین‏ترتیب که آنها در یکى از شبها که تمامى ماه در آسمان بود ب نزد رسول خدا(ص) آمده و گفتند: اگر در ادعاى نبوت خود راستگو و صادق هستى دستور ده این ماه دو نیم شود!رسول خدا (ص) بدانها گفت:اگر من اینکار را بکنم ایمان خواهید آورد؟ گفتند: آرى، و آن حضرت از خداى خود درخواست این معجزه را کرد و ناگهان همگى دیدند که ماه دو نیم شد بطورى که کوه‏ حرا را در میان آن دیدند و سپس ماه به هم آمد و دو نیمه آن به هم‏چسبید و همانند اول گردید،و رسول خدا(ص) دوبار فرمود:
« اشهدوا،اشهدوا » یعنى گواه باشید و بنگرید!
مشرکین که این منظره را دیدند بجاى آنکه به آن حضرت‏ایمان آورند گفتند: « سحرنا محمد» محمد ما را جادو کرد، و یا آنکه گفتند: «سحر القمر،سحر القمر» ماه را جادو کرد! برخى از آنها گفتند:اگر شما را جادو کرده مردم شهرهاى‏دیگر را که جادو نکرده! از آنها بپرسید،و چون از مسافران‏و مردم شهرهاى دیگر پرسیدند آنها نیز مشاهدات خود را در دو نیم‏ شدن ماه بیان داشتند . (3)
و در پاره‏اى از روایات آمده که این ماجرا دو بار اتفاق افتادولى برخى از شارحین حدیث گفته‏اند: منظور از دو بار همان دوقسمت‏شدن ماه است نه اینکه این جریان دو بار اتفاق افتاده‏باشد. (4) و البته مجموع روایاتى که درباره این معجزه وارد شده حدود بیست روایت میشود که در کتابهاى حدیثى شیعه و اهل سنت ‏مانند بحار الانوار و سیرة النبویة ابن کثیر و در المنثور سیوطى ودیگران نقل شده.

تاریخ وقوع این معجزه
 

در اینکه این معجزه در زمان رسول خدا(ص)و در مکه انجام‏شده اختلافى در روایات و گفتار محدثین نیست و مسئله‏اجماعى است،ولى در مورد تاریخ آن اختلافى در روایات‏و کتابها بچشم مى‏خورد.
از مرحوم طبرسى در اعلام الورى و راوندى در خرائج نقل شده که گفته‏اند این داستان در سالهاى اول بعثت اتفاق افتاد (1) ولى‏مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان در دو جا ذکر کرده که‏این ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد (2) و در یک‏جاى آن از پاره‏اى روایات نقل کرده که:
این داستان در آغاز شب چهاردهم ذى حجه پنج‏سال قبل ازهجرت اتفاق افتاد. و مدت آن نیز اندکى بیش نبود.
گفتار بزرگان در مورد اجماع و تواتر روایات در این باره
عموم محدثین و علماى اسلامى درباره وقوع این معجزه ازرسول خدا(ص)ادعاى اجماع و تواتر روایات را کرده‏اند چنانچه‏ مرحوم طبرسى از علماى شیعه در مقام رد گفتار مخالف گفته:
« المسلمین اجمعوا على ذلک فلا یعتد بخلاف من خالف فیه... » (5) مسلمانان بر انجام این معجزه اجماع دارند و از این رو بگفتار مخالف ‏اعتنائى نیست.
و ابن شهر آشوب در مناقب گوید:
«اجمع المفسرون و المحدثون سوى عطاء و الحسن و البلخى فى قوله‏ «اقتربت الساعة...» انه اجتمع المشرکون. و آنگاه داستان را نقل‏کرده‏» (6)
و از علماى اهل سنت نیز فخر رازى در تفسیر مفاتیح الغیب درتفسیر سوره قمر گوید:
« المفسرون باسرهم على ان المراد ان القمر حصل فیه‏الانشقاق ...» (7)
مفسران همگى بر این عقیده‏اند که در ماه انشقاق پدید آمد و دو نیم شد...
و سپس داستان را به همان گونه که ما نقل کردیم بیان مى‏کند.
و از قاضى در شفاء نقل شده که گفته:
« اجمع المفسرون و اهل السنة على وقوع الانشقاق‏(8) چنانچه ابن کثیر در سیرة النبویة گوید:
« و قد اجمع المسلمون على وقوع ذلک فى زمنه علیه الصلاة و السلام‏و جاءت بذلک الاحادیث المتواترة من طرق متعددة تفید القطع عند من‏احاط بها و نظر فیها» (9)
مسلمانان اجماع بر وقوع آن در زمان آن حضرت دارند و حدیثهاى متواتره‏ نیز از طرق متعدده در این باره رسیده که براى هر کس که بدانها احاطه داشته ودر آنها نظر افکنده موجب قطع خواهد شد.
و مرحوم علامه طباطبائى از دانشمندان و مفسران معاصر نیزفرموده:
« آیة شق القمر بید النبى(ص) بمکة قبل الهجرة باقتراح من المشرکین مما تسلمها المسلمون بلا ارتیاب منهم‏.»
معجزه شق القمر بدست رسول خدا(ص)در مکه پیش از هجرت بنا به درخواست مشرکان از موضوعاتى است که مسلمانها همگى وقوع آنرا مسلم‏دانسته و تردیدى در آن نکرده‏اند.
و از دانشمندان معاصر اهل سنت نیز دکتر سعید بوطى‏نویسنده کتاب فقه السیرة در این باره گوید:
« و هذا امر متفق علیه بین العلماء انه قد وقع فى زمان النبى(ص)و انه‏کان احدى المعجزات‏» (10)
و این چیزى است که میان علماء مورد اتفاق است که در زمان رسول‏خدا(ص)اتفاق افتاده و یکى از معجزات اوست.

دلیلى از قرآن کریم
 

بجز برخى معدود از اهل تفسیر همانگونه که در خلال‏ بحثهاى گذشته گفته شد: عموم مفسران شیعه و اهل سنت گفته‏اند: آیه مبارکه:
« اقتربت الساعة و انشق القمر،و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحرمستمر.»
قیامت نزدیک شد و ماه شکافت،و اگر معجزه‏اى ببینند روى بگردانند وگویند جادوئى است مستمر.
درباره همین معجزه شق القمر نازل شده و همان داستان را بازگو می کند که مشرکان درخواست چنین معجزه‏اى کردند و چون ‏به وقوع پیوست روى گردانده و گفتند:جادوئى است مانند جادوهاى دیگر.
تنها از حسن و عطا و بلخى نقل شده که گفته‏اند: «انشق‏»در اینجا بمعناى ‏«سینشق‏» است‏ یعنى بزودى در قیامت ماه دونیم خواهد شد و اینکه بلفظ ماضى آمده بخاطر اینکه محققا واقع‏ خواهد شد،ولى این تفسیر بگفته علامه طباطبائى و دیگران بسیار بى‏پایه است و دلالت آیه بعدى که مى‏فرماید: «و ان یرو آیة‏یعرضوا،و یقولوا سحر مستمر» آنرا رد مى‏کند براى اینکه سیاق آن ‏آیه روشن‏ترین شاهد است ‏بر اینکه منظور از «آیت‏» معجزه بقول ‏مطلق است،که شامل دو نیم کردن ماه هم میشود،یعنى حتى‏اگر دو نیم شدن ماه را هم ببینند میگویند سحرى است‏ پشت‏ سر هم، و معلوم است که روز قیامت روز پرده پوشى نیست، روزیست که همه حقایق ظهور مى‏کند،و در آنروز همه در بدر دنبال معرفت مى‏گردند،تا به آن پناهنده شوند. و معنا ندارد درچنین روزى هم بعد از دیدن‏ «شق القمر» باز بگویند این سحرى‏است مستمر،پس هیچ چاره‏اى نیست جز اینکه بگوئیم شق القمر آیت و معجزه‏اى بوده،که واقع شده،تا مردم را بسوى حق وصدق دلالت کند،و چنین چیزى را ممکن است انکار کنند وبگویند سحر است.
نظیر تفسیر بالا در بى‏پایگى گفتار بعضى دیگر است که‏گفته‏اند: کلمه‏ «آیت‏» اشاره است ‏به آن مطلبى که دانشمندان ‏این عصر به آن پى برده‏اند،و آن این است که کره ماه از زمین جداشده، همان طور که خود زمین هم از خورشید جدا شده، پس جمله‏ «و انشق القمر» اشاره است ‏به یک حقیقت علمى،که در عصر نزول آیه کشف نشده بود، بعد از صدها قرن کشف شد.
وجه بى‏پایگى این تفسیر این است که در صورتى که گفتار ریاضى دانان صحیح باشد آیه بعدى که مى‏فرماید: «و ان یروا آیة‏یعرضوا و یقولوا سحر مستمر» با آن نمى‏سازد، براى اینکه از احدى ‏نقل نشده که گفته باشد خود ماه سحرى است مستمر.
علاوه بر اینکه جدا شدن ماه از زمین اشتقاق است، و آنچه درآیه شریفه آمده انشقاق است، و انشقاق را جز بپاره شدن چیزى‏ و دو نیم شدن آن اطلاق نمى‏کنند، و هرگز جدا شدن چیزى از چیز دیگر که قبلا با آن یکى بوده را انشقاق نمى‏گویند.
و نظیر وجه بالا در بى پایگى این وجه است که بعضى اختیارکرده گفته‏اند:انشقاق قمر بمعناى برطرف شدن لمت‏ شب‏ هنگام طلوع آن است،و نیز اینکه بعضى دیگر گفته‏اند: انشقاق‏قمر کنایه است از ظهور امر و روشن شدن حق.
البته این آیه خالى از این اشاره نیست،که انشقاق قمر یکى‏از لوازم نزدیکى ساعت است.

پاسخ چند اشکال
 

یکى از اشکال هائى که بر وقوع معجزه شق القمر شده و با معجزه معراج رسول خدا (ص) نیز از این جهت مشترک است‏اشکالى است که سابق بر این، روى فرضیه بطلمیوس که خرق ‏و التیام را در افلاک محال مى‏دانستند کرده‏اند و خلاصه فرضیه‏ آنها این بود که افلاک را اجسامى بلورین مى‏دانستند و مجموعه‏آنها را نیز نه فلک مى‏پنداشتند که همانند ورقه‏هاى پیاز روى‏ هم قرار گرفته و ستارگان نیز همچون گل میخى بر آنها چسبیده‏بود و حرکت‏ستارگان را نیز با حرکت افلاک مى‏گرفت،یعنى‏هر فلکى حرکتى داشت و قهرا با حرکت فلک گل میخى هم که‏بر او چسبیده بود حرکت مى‏کرد،و روى این نظریه مى‏گفتندخرق و التیام-یعنى شکسته و بسته شدن-در آنها محال است،و چون شق القمر-دو نیم شدن ماه-و هم چنین داستان معراج‏جسمانى رسول خدا مستلزم خرق و التیام در افلاک میشد آنرامنکر شده و یا دست‏به تاویل و توجیه در آنها مى‏زدند، غافل ازآنکه قرنها قبل از جا افتادن این نظریه غلط، قرآن کریم آنرا مردود دانسته و پنبه افلاک پوسته پیازى را زده است،آنجا که درباره خورشید و ماه و فلک گوید: «و الشمس تجرى لمستقر لها ذلک‏تقدیر العزیز العلیم،و القمر قدرناه منازل حتى عاد کالعرجون القدیم،لا الشمس ینبغى لها ان تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فى‏فلک یسبحون‏.» (سوره یس آیه 38-40)
که اولا حرکت و جریان را به خود خورشید و ماه نسبت‏میدهد،و ثانیا«فلک‏»را مدار آنها دانسته و ثالثا حرکت آنها رادر این مدار بصورت‏«شنا»و شناورى بیان فرموده،و فضاى‏آسمان بى انتها را بصورت دریاى بیکرانى ترسیم فرموده که این‏ستارگان همچون ماهیان در آن شناورى میکنند.و علم وکشفیات و اختراعات جدید و سفینه‏هاى فضائى و موشکها وآپولوها و لوناها نیز این حقیقت قرآن را به اثبات رسانید،و برهیئت‏بطلمیوسى خط بطلان کشیده و در زوایاى تاریخ دفن‏کرد. و یا این آیه که در سوره فصلت(آیه 11)آمده که مى‏فرماید:
« ثم استوى الى السماء و هى دخان‏»که آسمان را همانند دودى‏دانسته،و آیات دیگر که جاى ذکر آنها نیست.
اشکال دیگرى که برخى به این معجزه کرده‏اند این است که اگراینطور که میگویند قرص ماه دو نیم شده باشد باید تمام مردم دنیادیده باشند،و رصد بندان شرق و غرب عالم این حادثه را دررصدخانه خود ضبط کرده باشند،چون این از عجیب‏ترین آیات‏آسمانى است،و تاریخ تا آنجا که در دست است و همچنین‏کتب علمى هیئت و نجوم که از اوضاع آسمانى بحث مى‏کندنظیرى براى آن سراغ ندارد،و قطعا اگر چنین حادثه‏اى رخ داده‏بود اهل بحث کمال دقت و اعتناء در شنیدن و نقل آن را بکارمى‏بردند،و مى‏بینیم که نه در تاریخ از آن خبرى هست و نه درکتب علمى اثرى از آن دیده مى‏شود؟
پاسخى که به این اعتراض داده‏اند خلاصه‏اش این است که‏گفته‏اند:اولا ممکن است مردم آن شب از این حادثه غفلت کرده‏باشند،زیرا چه بسیار حوادث جوى و زمینى رخ مى‏دهد که مردم‏از آن غافلند،و اینطور نیست که هر حادثه‏اى رخ دهد مردم‏بفهمند،و آنرا نزد خود محفوظ نگهداشته،پشت‏به پشت و سینه بسینه تا عصر ما به یکدیگر منتقل کنند.
و ثانیا سرزمین حجاز و اطراف آن از شهرهاى عرب‏غیره رصدخانه‏اى نداشتند، تا حوادث جوى را ضبط کند، رصدخانه‏هائى که در آن ایام بفرضى که بوده باشد در شرق درهند،و در مغرب در روم و یونان و غیره بوده،در حالیکه تاریخ ازوجود چنین رصدخانه‏هائى در این نواحى و در ایام وقوع حادثه هم‏خبر نداده و این جریان بطوریکه در بعضى از روایات آمده دراوائل شب چهاردهم ذى الحجه سال هشتم بعثت‏یعنى پنج‏سال‏قبل از هجرت اتفاق افتاده.
علاوه بر اینکه بلاد مغرب که اعتنائى باینگونه مسائل‏داشته‏اند (البته اگر در آن تاریخ چنین اعتنائى داشته بودند)با مکه اختلاف افق داشته‏اند،اختلاف زمانى زیادی که باعث میشد آن بلاد جریان را نبینند،چون بطوریکه در بعضى از روایات‏آمده قرص ماه در آن شب تمام بوده،و در حوالى غروب خورشیدو اوائل طلوع ماه اتفاق افتاده،و میانه انشقاق ماه و دوباره متصل‏شدن آن زمانى اندک فاصله شده است،ممکن است مردم آن‏بلاد وقتى متوجه ماه شده‏اند که اتصال یافته بوده.
از اینهم که بگذریم،ملت‏هاى غیر مسلمان یعنى اهل کلیساو بتخانه را در امور دینى و مخصوصا حوادثى که بنفع اسلام باشد متهم و مغرض مى‏دانیم،و چه بسیار حوادث مهمتر از این را نادیده گرفته و نقل نکرده‏اند.
در تفسیر نمونه به طور خلاصه اینطور پاسخ این ایراد داده شده است:
« الف) باید توجه داشت که ماه همواره در نیمی از کره زمین قابل رویت است، نه در تمام آن، بنا بر این نیمی از مردم روی زمین از این حساب خارجند.
ب) در نیمی از همین نیمکره نیز اکثریت قریب به اتفاق آنها خوابند. زیرا بعد از نیمه شب است. به این ترتیب تنها یک چهارم از مردم جهان می توانند از چنین حادثه ای با خبر شوند.
ج) در بخش قابل رویت نیز هیچ مانعی ندارد که قسمت های قابل توجهی از آسمان ابری و چهره ماه با ابر پوشیده شده باشد.
د) حوادث آسمانی در صورتی جلب توجه می کنند که یا مانند صاعقه ها توام با سر و صدای شدید باشند، یا مانند خسوف و کسوف، کلی نور به طور کامل قطع شود. آن هم برای یک مدت نسبتا طولانی.
هـ) به علاوه وسائل ثبت مطالب در تاریخ و نشر آن در آن زمان ها محدود بود، و حتی تعداد باسوادها بسیار کم بودند و کتاب های خطی بود، مثل امروز نبود که حوادث مهم، برق آسا به وسیله رادیوها و تلویزیون ها و مطبوعات در سراسر جهان منتشر شود. با توجه به این جهات، هرگز نمی توان از عدم ذکر این حادثه در غیر تواریخ اسلامی تعجب کرد، و آن را دلیلی بر نفی آن گرفت.
این پاسخ معقولی است ولی بسیاری از مفسران از روایات کهن هند آگاهی نداشته اند. اما شادمان می شدند اگر خبر می یافتند که در آن پاره از جهان حکایت می کنند که فردی به نام شاه Shakrawati Farmad در جنوب هند به راستی دو نیمه شدن ماه را به چشم دید. به همین نحو می گویند که مسلمان شدن مردم نخستین آبادی های مسلمان شبه قاره هند در نتیجه همین معجزه صورت گرفته است و آنها که این واقعه را رویت کرده بودند مدتی بعد که مسلمانان به آنجا رسیدند به این معجزه گواهی دادند و ایمان آوردند. خانم آنه ماری شیمل در کتاب And Muhammad Is His Messenger به این موضوع اشاره می کند. جالب است یاد آور شویم که در اواخر قرون وسطا، مینیاتوری در دربار کوته راجپوت (هندو) نقاشی شده است که شق القمر را با همه جزئیات آن نمایش می دهد. »
اشکال دیگری که وارد می کنند این است که بعضى از مفسران که تحت تاثیر پاره اى از القائات سوء قرار گرفته اند، و هر گونه انجام عمل خارق عادتى را (جز قرآن) براى پیامبر اسلام (ص) منکر شده اند، با توجه به وضوح آیه فوق و کثرت روایاتى که در این زمینه در کتب علماى اسلام نقل شده به زحمت افتاده اند که چگونه این خارق عادت را توجیه کنند و طورى از کنار آن بگذرند که جنبه اعجاز آن نفى شود.ولى حق این است که مساله" شق القمر" به صورت اعجاز انجام گرفته، و آیات بعد شواهد روشنى بر این امر در بر دارد، چه خوب بود آنها در آن اعتقاد نادرست تجدید نظر مى کردند تا بدانند که پیامبر اسلام ص نیز معجزات و خارق عادتى داشته، و اگر آیاتى از قرآن آن را نفى مى کند اشاره به" معجزات اقتراحى" است که گروهى بهانه جو مطرح مى کردند، نه قصد پذیرش حق داشتند، و نه بعد از انجام آن تسلیم حق مى شدند، ولى معجزاتى که براى تحقیق حقیقت مطالبه مى شد از سوى پیغمبر ص انجام مى گرفت، و شواهد فراوانى بر این امر در تاریخ زندگى آن حضرت وجود دارد.
سپس قرآن مى افزاید:" مخالفان لجوج هنگامى که نشان و معجزه اى را بر صدق دعوت تو مى بینند اعراض کرده، مى گویند این سحرى است مستمر"! .تعبیر به" مستمر" اشاره به این است که آنها معجزات مکررى از پیامبر اسلام ص دیده بودند که شق القمر ادامه آن بود، آنها همه را بر تداوم سحر حمل مى کردند، و آن را" سحرى مستمر" مى پنداشتند، هر چند این تهمت بهانه اى بود براى عدم تسلیم در مقابل حق. بعضى از مفسران" مستمر" را به معنى" قوتمند" تفسیر کرده اند (چنان که مى گویند" حبل مریر" یعنى طناب محکم) و بعضى آن را به معنى" گذرا و ناپایدار " تفسیر نموده ولى ظاهر همان تفسیر اول است. در آیه بعد به نکته مخالفت آنها، و همچنین به نتیجه شوم این مخالفت، اشاره کرده، مى افزاید:" آنها تکذیب کردند، و از هواى نفسشان پیروى نمودند، و هر امرى قرارگاهى دارد. سرچشمه مخالفت آنها و تکذیب پیامبر اسلام ص یا تکذیب معجزات و دلائل او، و همچنین تکذیب رستاخیز و قیامت، پیروى از هواى نفس بود، تعصبها و لجاجتها و خودخواهی ها به آنها اجازه نمى داد که در برابر حق تسلیم شوند،و از سوى دیگر علاقه به بى بند و بارى براى کامجویى از لذات بدون هیچ قید و شرط، و آلودگى به هر گناه و ستم، مانع از این بود که دعوت حق را پذیرا شوند، چرا که قبول این دعوت مسئولیت آفرین بود.همیشه چنین بوده، و همواره چنان خواهد بود که مانع بزرگ در مسیر حق" هواپرستى" است.
منظور از جمله" وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ":" هر چیز قرارگاهى دارد" این است که هر کس به سزاى عمل خویش مى رسد، قرارگاه نیکى نیکانند، و قرارگاه شر بدانند. این تعبیر احتمالا اشاره به این حقیقت است که هیچ چیز در این عالم از میان نمى رود، و هر کار نیک و بدى ثابت و باقى مى ماند تا انسان جزاى آن را ببیند.
اشکال دیگرى هم برخى با استناد به پاره‏اى از آیات کریمه‏قرآنى کرده‏اند که مرحوم علامه طباطبائى در ذیل همین آیات‏سوره قمر نقل کرده و جواب کافى و شافى به آن داده بتفصیلى‏که هر که خواهد به تفسیر المیزان آن مرحوم مراجعه نماید.
و بطور کلى در پاسخ این گونه اعتراضات و شبهات بایدبگوئیم:
ما وقتى مسئله نبوت را پذیرفتیم و به‏«غیب‏»ایمان آورده ومعجزه را قبول کردیم دیگر جائى براى بحث و رد و ایراد و تاویل‏و توجیه باقى نمى‏ماند،مگر با کدام تجزیه و تحلیل مادى مسئله‏شکافتن سنگ سخت‏با ضربه چوب و بیرون آمدن دوازده چشمه‏آب گوارا قابل توجیه است (11) ،و با کدام حساب ظاهرى حاضرکردن تخت‏بلقیس در یک چشم برهم زدن از صنعا به‏بیت المقدس قابل درک و قبول است (12) ،و با کدام وسیله‏اى-جز معجزه-میتوان عصاى چوبى را به اژدهائى بزرگ‏«ثعبان مبین‏»تبدیل نمود (13) ،و یا با زدن همان عصاى چوبین بدر یا میتوان آنراشکافت،و دوازده شکاف در آن پدیدار کرد، (14) و لشکرى عظیم‏را از آن دریا عبور داد.
اینها و امثال اینها معجزاتى است که در قرآن کریم آمده وروایات صحیحه اثبات آنها را تضمین کرده که از آنجمله است‏معجزه معراج جسمانى و«شق القمر»و در برابر آنها نمى‏توان باتئوریها و فرضیه‏هائى همچون‏«محال بودن خرق و التیام درافلاک‏»و هیئت‏بطلمیوسى که سالها و قرنها بعنوان یک قانون‏مسلم علم هیئت مورد قبول دانشمندان بوده و امروزه بطلان آن به‏اثبات رسیده و بصورت مضحکه‏اى در آمده دست‏بتاویل و توجیه‏این آیات و روایات زد،چنانچه برخى در گذشته و یا امروزمتاسفانه اینکار را کرده‏اند.
و اساس این توجیهات و تاویلات آن است که ظاهرا اینان‏معناى صحیح‏«نبوت‏»و«وحى‏»و ارتباط انبیا را با عالم غیب و حقیقت جهان هستى ندانسته و یا همه را خواسته‏اند با فکرمادى و عقل ناقص خود فهمیده و تجزیه و تحلیل کنند،و قدرت‏لا یزال و بى انتهاى آفریدگار جهان را از یاد برده‏اند و در نتیجه به‏چنین تاویلاتى دست زده‏اند و گرنه بگفته‏«ویلیم جونز: (15)
آن قدرت بزرگى که این عالم را آفرید از اینکه چیزى از آن‏کم کند یا چیزى بر آن بیفزاید عاجز و ناتوان نخواهد بود!
و بگفته آن دانشمند دیگر اسلامى‏«دکتر محمد سعیدبوطى» (16) اطراف وجود ما و بلکه خود وجودمان را همه گونه‏معجزه‏اى فرا گرفته ولى بخاطر انس و الفتى که ما به آنها پیداکرده‏ایم براى ما عادى شده و آنها را معمولى مى‏دانیم درصورتیکه در حقیقت هر کدام معجزه و یا معجزاتى شگفت‏انگیزاست.
مگر این ستارگان بى‏شمار،و حرکت این افلاک،و قانون‏جاذبه زمین و یا ستارگان دیگر،و حرکت ماه و خورشید،و این‏نظم دقیق و حساب شده،و خلقت اینهمه موجودات ریز و درشت‏بلکه خلقت‏خود انسان-که آن دانشمندان بزرگ او را موجودناشناخته نامیده-و گردش خون در بدن،مسئله روح،و مسئله مرگ و حیات،و هزاران مسئله پیچیده و مرموز دیگرى که دروجود انسان و خلقت‏حیوانات و موجودات دیگر بکار رفته وموجود است معجزه نیست!
با اندکى تامل و دقت انسان به اعجاز همگى پى برده و همه‏را معجزه میداند ولى از آنجا که مانوس و مالوف بوده براى ماصورت عادى پیدا کرده و از حالت اعجازى آنها غافل شده‏ایم.

یک تذکر دیگر
 

همانگونه که گفتیم:در مسئله معراج و شق القمر هر چه رابراى ما از نظر قرآن و حدیث صحیح به اثبات رسیده مى‏پذیریم،و اما پاره‏اى از روایات غیر صحیح و به اصطلاح‏«شاذ»ى را که درکتابها دیده مى‏شود،مانند آنکه در مسئله شق القمر نقل شده که‏ماه به دونیم شد و به گریبان رسول خدا رفت و سپس نیمى از آستین‏راست و نیمى از آستین چپ آنحضرت خارج شد و دوباره به‏آسمان رفت و بیکدیگر چسبید.نمى‏پذیریم و بلکه اینگونه نقلهارا مجعول مى‏دانیم.و بگفته ابن کثیر این گفته برخى‏قصه پردازانى است که هیچ اصلى ندارد و دروغى آشکار است‏که صحت ندارد .(17)
و یا پاره‏اى از خصوصیات و روایاتى که در داستان معراج ومشاهدات رسولخدا صلى الله علیه و آله در آسمانها و بهشت ودوزخ آمده و روایت صحیح و نقل معتبرى آنرا تایید نکرده مانمى‏پذیریم و اصرارى هم به قبول آن نداریم.
آیا علم امروزی توانسته اعجاز شق القمر را ثابت کند؟
بـراى این که بدانیم شق القمر ( شکافته شدن ماه ) از نظر علوم روز کاملا امکان دارد , کافیست که نمونه هایى از انفجارها و انشقاقهایى که درون منظومه شمسى رخ داده است یادآورى شود.
الف - آسترئیدها , قطعه سنگهاى عظیم آسمانى هستند که به دور منظومه شمسى درگردشند . و گاهى از آنها به کرات کوچک و شبه سیارات نیز تعبیر مى کنند , بزرگى بعضى گاهى چنانست کـه قـطـر آن بـه 25 کـیلومتر مى رسد , دانشمندان عقیده دارند که این سنگهاى آسمانى بقایاى سـیاره اى بزرگى هستند که در مدار میان مدار مریخ ومدار مشترى در حرکت بوده است , سپس بر اثر عوامل نامعلومى منفجر و شکافته شده است , این یک نمونه از انشقاق در اجرام آسمانى است .
ب - شـهـابها , سنگهاى ریز سرگردانى هستند که با سرعت سرسام آورى در اطراف خورشید در مدار خاصى در گردشند و گاهى مسیر آنها با مدار کره زمین تقاطع پیدامى کند و جذب به سوى زمین مى شوند . دانشمندان مى گویند اینها بقایاى ستاره هاى دنباله دارى است که بر اثر حوادث نامعلومى منفجر و از هم شکافته شده است , اینهم نمونه دیگرى از انشقاق درکرات آسمانى است .
ج - طبق فرضیه لاپلاس و بسیارى از دانشمندان فلکى , پیدایش منظومه شمسى نتیجه وقوع یک انـشـقاق عظیم است که در کره خورشید رخ داده است , چه اینکه همه این سیرات و مرکز آنها که خـورشـیـد مـى باشد , در آغاز توده واحدى بوده اند و سپس هر یک تدریجا از آن جدا گردیده اند , مـنتها در اینکه عامل این جدایى و انشقاق چه بوده است در میان دانشمندان فلکى اختلاف است , ولـى در هـر حـال امـکـان وقـوع انـشـقاق وتجزیه را در کرات منظومه شمسى همه دانشمندان پذیرفته اند .
از بـیانات فوق نتیجه مى گیریم که :اصل وقوع انشقاق در کرات آسمانى ممکن است و علم آن را انکار نمى کند , بلکه اساس هیئت جدید در بسیارى از موارد برآن نهاده شده است . بـدیـهى است این امر در هر یک از کرات صورت گیرد , نیاز به نیروى عظیمى دارد که پاره یى از مـوارد طبق فرضیه هاى موجود شناخته شده و در پاره یى از موارد همچنان به صورت مرموز باقى مانده است .
در مـورد شـق الـقمر هم مسلما عامل مرموزى در کار بوده که توانسته است چنان اثرى را از خود بـگـذارد و بـا تـوجـه به اینکه هر کسى مساله شق القمر را عنوان نموده نقش استمداد پیامبر را از نـیـروى مـافوق طبیعى و غیر عادى موثر دانسته , روشن مى شود که هیچکس نخواسته است ادعا کند که پیامبر تنها با همین نیروى عادى بشرى این کار را انجام داده است تا علم نتواند آنرا بپذیرد .
اینجا یک موضوع باقى مى ماند و آن مساله امکان التیام کامل اجزاء قمر پس ازانشقاق مى باشد .
بـراى حـل ایـن مـطـلب کافى است که بدانیم اگر عامل جدایى شدید نباشد و انشقاق به صورت فـوق الـعـاده یـى کـه موجب پراکندگى کامل اجزاء باشد صورت نگیرد , بازگشت والتیام آنها به صورت اول تحت تاثیر جاذبه همان اجزاء کاملا قابل توجیه است ,زیرا مى دانیم هر دو جسم یکدیگر را طـبق فرمول معروف نیتون جذب مى کنند , و هر قدرفاصله آنها کمتر باشد و یا جرم آنها بیشتر باشد اثر این جاذبه زیادتر خواهدبود . بنابراین با کم بودن فاصله و شکاف , خیلى زود به هم نزدیک و پیوسته خواهندشد .
ایـن از نـظـر هـیات جدید اما از نظر هیات قدیم و امتناع خرق و التیام در افلاک نه گانه و اجرام فلکى , از نظر اینکه اصل آن امروز ابطال شده , نیازى به بحث درباره آن نمى باشد .
از مجموع بیانات فوق چنین نتیجه مى گیریم که :در حادثه شق القمر مطلبى که علم آنرا محال بشمرد دیده نمى شود .
هرچند پس از این نکات لازم می دانم نظر شخصی خود را نیز بیان کنم، که اگر من و شما بخواهیم هر معجزه ای را از لحاظ امکان پذیری با علم روز مقایسه کنیم، به خطا رفته ایم. چرا که علم ما همچنان ناقص است.

ناسا و شواهدی برای شق القمر
آیات اولیه سوره قمر حاکی از این است که ماه در گذشته شکاف عظیمی برداشته و دو نیم شده است و عکس‌هایی که توسط فضانوردان موسسه ناسا از سطح کره ماه گرفته شده است، شکاف‌ هایی را بر روی این کره نشان می‌دهد که وقوع این معجزه عظیم را اثبات می‌کند.
سفینه ی فضایی آمریکایی " کلمنتاین " که سالها در مدار کره ی ماه کار تحقیقاتی انجام می دهد به این نتیجه رسیده است که کره ی ماه صدها سال پیش به دو نیمه ی متساوی تقسیم شده و دوباره به یکدیگر متصل شدند. یک محقق اردنی با ارسال گزارشی به ناسا آنان را نسبت به این موضوع مطلع ساخت که مسلمانان، این پدیده را متعلق به 1400 سال پیش می دانند و مرتبط به معجزه ای از پیامبر اسلام (ص) به نام " شق القمر" است. ناسا هیچ تفسیری برای کشف خود نیافته است. زیرا این اتفاق نادر تا کنون برای هیچ جرم آسمانی به وقوع نپیوسته است."
شخصیتی به‌نام دکتر «دیوید پیت کوک» که هم اکنون رئیس کرسی حزب اسلامی بریتانیا است می‌گوید: من به وسیله آیه «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ» مسلمان شدم.
وی می‌گوید: من علاقه‌مند به مطالعه ادیان تطبیقی بودم درباره همه ادیان مطالعه کردم به دین اسلام رسیدم، دوستی مسلمان داشتم به او گفتم من می‌خواهم در رابطه با اسلام تحقیق کنم، قرآنی با ترجمه انگلیسی به من داد و من خوشحال شدم. شب هنگام همین که قرآن را ورق می‌زدم نظرم جلب سوره قمر شد آن را باز کردم ببنیم قرآن درباره ماه، چه گفته است دیدم قرآن بیان کرده «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ» آن قدر به فکر فرو رفتم و از خدا پرسیدم، بر فرض ماه شکافته شد چگونه دو مرتبه به حالت اولی بازگشت هرچه به فکرم مراجعه کردم برایم قابل هضم نبود به طوری که از قرآن منزجر شدم و آن را کنار گذاشتم و این آیه مرا از مطالعه قرآن منصرف کرد.
وی ادامه می‌دهد: از آن‌جایی که کارم خالصانه بود. چند شب بعد تلویزیون برنامه‌ای را دیدم که سه فضانورد را نشان می‌داد که مطالعات خود بر کره ماه را ارائه می‌کنند. مجری برنامه این سوال را از فضانوران می‌پرسید که شما بودجه بسیار سنگینی را به کره ماه بردید در صورتی که در کره زمین این همه مردم نیازمند هستند آیا بهتر نبود این پول‌ها را خرج مردم کره زمین می‌کردید؟ فضانوردان در پاسخ گفتند: پول‌هایی که ما خرج این سفرها کردیم به بی‌راهه نرفته است بلکه ما به یک حقایقی دست یافتیم که اگر چندین برابر این ‌پول را خرج می‌کردیم باز هم ارزشمند بود. مجری می‌گوید این حقیقت چه بود این همه ارزش داشت؟، آن‌ها گفتند: ما از قبل با رصد کردن ماه شکاف‌هایی را بر روی این کره مشاهده کرده بودیم؛ اما به هیچ وجه نمی‌توانستیم در رابطه با آن‌ها اظهارنظر کنیم تا این که به کره ماه رفتیم و توسط آپولوی 10 ،عکس‌برداری کردیم و ما از فاصله 14 کیلومتری تصاویری را مشاهده کردیم که این‌ها به خوبی نشان می‌داد که این ماه در گذشته یک شکاف عظیمی برداشته است و زمانی که با آپولوی 11 بر سطح کره ماه فرود آمدیم از نزدیک این شکاف‌ها را مشاهده کردیم. آن‌ها ادامه دادند و گفتند ما اگر می‌خواستیم این مسائل را برای مردم بیان کنیم کسی حرف ما را نمی‌پذیرفت تا این که این سفرهای مکرر باعث شد که ما چنین کشف مهمی را انجام دهیم.
فضانوردان گفتند: موسسه ناسا سال‌ها در این رابطه مطالعه و تحقیق انجام داده است و مقالاتی فراوانی در این رابطه ارائه داده‌اند. در این رابطه شکاف‌هایی فراوانی را می‌توان توسط عکس‌ها بر روی کره ماه دید این شکاف‌ها بر سه نوع است؛ اول شکاف‌های مارپیچی است دوم شکاف‌های دایره‌ای است که گاهی قطرش به هزار کیلومتر می‌رسد و آخر شکاف‌های مستقیمی است که به طور کمربندی دور ماه را گرفته است. دانشمندان احتمال می‌دهند که شکاف‌های دایره‌ای در اثر سقوط سنگ‌های آسمانی است؛ اما شکاف‌هایی کمربندی که دور ماه را گرفته است نمی‌تواند با سقوط سنگ آسمانی پدید آمده باشد. آن‌ها ادامه دادند: طبق تصاویری که از توسط فضانوردان ارائه شده است کاملا مشخص می‌شد که این دو نیم کره چگونه پس از جدا شده از هم به یکدیگر جوش خورده و متصل شده‌اند.
دیوید پیت کوک می‌گوید: با دیدن این برنامه انقلابی در من به وجود آمد و چه عجیب معجزه خداوند به دست پیامبر خود 14 قرن قبل ارائه کرده و امروزه این فضانوردان به راحتی آن را مشاهده کردند و در اختیار ما قرار داده‌اند.
دکتر «دیوید پیت کوک» افزود که مسئله شکاف و جوش خوردن در کره زمین هم اتفاق می‌افتد، در زیر اقیانوس‌ها شکاف‌های عظیمی ایجاد می‌شود و سپس با مواد مذاب به هم جوش می‌خورد که گاهی سبب به وجود آمدن کوه‌های عظیمی در زیر اقیانوس‌ها می‌شود. این موضوع را یک دانشمند آلمانی کشف کرده است که این قاره‌های کره زمین ابتدا یکی بودند یعنی تمام این خشکی‌ها روزی یکی بوده و لذا اگر این قطعات قاره‌ها را هم نزدیک کنیم همه به هم متصل می‌شوند و یک قاره را تشکیل می‌دهند و این در اثر شکافی است که در زیر اقیانوس به وجود آمده است و روز به روز به این امتداد قاره‌ها افزوده می‌شود و فاصله آن بیشتر می‌شود به طوری‌که سالی چند صدم سانتی‌متر این فاصله‌ها افزایش می‌یابد و این همان معجزه قرآن کریم است که فرموده: « وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا » یعنی ما خشکی را کشش و گسترش دادیم و هم می‌تواند یکی از نکات جالبی باشد که قرآن کریم آمده است و علم روز و دانشمندان آن را کشف کرده‌اند.
 

پى‏نوشت ها:
 

1. بحار الانوار-ج 17-ص 354 و 357.
2. المیزان-ج 19-ص 69 و 72.
3. بحار الانوار-ج 17-ص 347-363،سیره ابن کثیر-ج 2- ص 113-121
4. به صفحه 350 از جلد 17 بحار و پاورقى آن مراجعه شود.
5. مجمع البیان-ج 9-ص 186.
6. بحار الانوار-ج 17-ص 357.
7. مفاتیح الغیب-ج 29-ص 28.
8. بحار الانوار-ج 17-ص 349.
9. سیرة النبویة-ج 2-ص 114.
10. فقه السیره-ص 150.
11. و اوحینا الى موسى اذا استسقى قومه ان اضرب بعصاک الحجر،فانبجست منه‏اثنتا عشرة عینا...»(سوره اعراف-آیه 160)
12. «قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...»(سوره‏نمل-آیه 40)
13. «فالقى عصاه فاذا هی ثعبان مبین‏»(سوره شعرا-آیه 32)
14. به آیات مبارکه سوره بقره-آیه 50 و سوره طه-آیه77 و سوره شعرا-آیه 63 و سوره‏دخان-آیه 24 مراجعه شود.
15و 16.فقه السیره-ص 150-151.
17. سیره النبویه ابن کثیر-ج 2-ص 120-121.
منابع تحقیق :
rasoolnoor.com
سایت ایران حامی
anjomedu.ir
خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)
www.pasokhgoo.ir
www.tahoorkotob.com
روزنامه جمهوری اسلامی شماره 7608
www.cloob.com
کتاب ها :
درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد 3 صفحه 247،رسولى محلاتى
جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 7، ص 214.
ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، ص 96.
تفسیر نمونه