طرح مسأله و ضروت بحث

اسلام از آغاز استقرار در جزیرة العرب تا زمان خلافت امام حسن علیه السلام، به مصیبت و بلیه ای از این بزرگ‌تر دچار نشده بود که مقام امامت و خلافت از چهار طرف در محاصره: سستی سرباز، خیانت فرمانده، ناهمراهی دوست و فتنه انگیزی دشمن قرار گیرد. لذا امام حسن علیه السلام با پذیرش صلح با معاویه و تعیین مفاد و مقررات صلح نامه سعی در حفظ بنیان شیعه داشت.

این مقررات پیشنهادی صلح، کمال عقل و اندیشه نافذ امام حسن علیه السلام را نشان می دهد. آن حضرت قصد داشت ماهیت معاویه را به مردم بشناساند، معاویه بدون هیچ گونه پیش شرطی صلح نامه را پذیرفت، اگر چه او به هیچ یک از شروط پای بند نبود.

از روزی که پیمان صلح میان امام حسن علیه السلام و معاویه نوشته شد تا روزی که مورخین آن را ثبت کردند، بیش از دویست سال فاصله است. در این دویست سال، امویان و سپس عباسیان و نیز گروه های سیاسی - مذهبی تا آنجا که توانسته اند، این سند و هر سند دیگری را به سود خویش و به زیان مخالفان خود دستکاری کرده اند.

در این نوشتار برای تبیین مسأله صلح امام حسن علیه السلام با معاویه، به شرایطی که منجر به این صلح شد، انگیزه های معاویه از پیشنهاد صلح و دلایل امام حسن علیه السلام برای متارکه از جنگ با معاویه و تدبیر آن حضرت برای پذیرش صلح نامه می پردازیم.
 

مکاتبات امام حسن علیه السلام و معاویه

مکاتبات بین امام حسن علیه السلام و معاویه که مدتی ادامه داشت، برای مطالعه بسیار جالب است و اطلاعات مفیدی را به دست می دهد و بیشتر آن مربوط به مباحث قدیمی، پیرامون خلافت و استدلالات بحث انگیز و جدلی آن می شود.(1)

معاویه نامه ای به امام حسن علیه السلام به قصد تهدید به ترور و فریفتن وی نوشت، مضمون نامه معاویه چنین بود:
«اما بعد، همانا خدای عزّوجل آن خدایی است که نسبت به بندگانش آنچه بخواهد انجام می دهد: « وَاللَّهُ یَحْکُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ  وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ»(2) بترس از این که مرگ تو به دست مردمانی پست و فرومایه باشد و مأیوس باش از این که بتوانی بر ما خورده گیری و اگر از آنچه در سر می پرورانی (خلافت) دست بازداشته و با من بیعت کنی، من به آنچه وعده کردم از مال و مقام وفا خواهم کرد و آنچه شروط نموده ام بی کم و کاست، ادا خواهم نمود ...»(3)
 
معاویه در نامه دوم خود به سیاست تطمیع ، متوسل می شود و امام علیه السلام را وعده خلافت می دهد.

امام حسن علیه السلام در پاسخ او نوشت:

«اما بعد، نامه ات رسید و از مضمونش اطلاع حاصل شد و چون از ستمکاری و زورگویی بر تو بیمناک بودم، آن را بدون پاسخ گذاردم و من از زورگویی تو به خدا پناه می برم. بیا و از حق پیروی کن، زیرا تو میدانی که من اهل و سزاوار آن هستم و اگر سخن به دروغ گویم، گناه آن به گردن من است و من هرگز دروغ نمی گویم.»(4)
 
نکته: امام حسن علیه السلام می دانست که معاویه کسی نیست که تسلیم این نامه ها شود. مهم آن بود که نامه ها به عنوان سند در تاریخ باقی بماند، تا استدلال های دو طرف را در مورد مشروعیت آنها نشان دهد.
 

تدارک جنگ از سوی معاویه

چون پاسخ امام حسن علیه السلام به معاویه رسید و آن را قرائت کرد، تصمیم به جنگ گرفت و به نمایندگان امام یعنی جندب بن عبدالله ازدی و حارث بن سوید التمیمی آخرین پاسخی که داد، این بود: برگردید میان ما و شما جز شمشیر نیست.(5)
 

نیرنگ های معاویه

معاویه با شناخت دقیق از نقاط ضعف مردم کوفه برای هر قشری متناسب با نوع ضعف‌شان، اسباب سقوط آنان را فراهم می کرد. او برای گشودن این گره کور راهی پیدا کرد و برای رفع آن به دو عامل قوی پناه برد:
 

1. حاتم بخشی:

معاویه با پخش پول های کلان و دادن رشوه های فراوان، گردن رجال عرب را در برابر خود خم کرد و دهان شجاعان را به عشق طلا بست. از جمله عبیدالله بن عباس فرمانده سپاه امام حسن علیه السلام را که تا سر حد جان با حضرتش پیمان بسته بود، با یک میلیون درهم فریب داد.
 

۲. پخش اکاذیب:

در سپاه مدائن شایعه پیوستن قیس بن سعد به معاویه(6) را اشاعه داد؛ و در مسکن شایعه صلح امام حسن علیه السلام با معاویه را منتشر کرد و این همان نیرنگ بزرگی بوده که بازوان امام علیه السلام را در هم شکست و توان مبارزه اش را فرسود. پخش این اکاذیب روحیه جنگاوری سپاه را در هم کوبید و باعث شد امام علیه السلام نتواند به جنگ دست بزند.
 

چهار عامل مخرب

اسلام از آغاز استقرار در جزیرة العرب، به مصیبت و بلیه ای از این بزرگ‌تر دچار نشده بود که مقام خلافت از چهار طرف در محاصره: سستی سرباز، خیانت فرمانده، ناهمراهی دوست و فتنه انگیزی دشمن قرار گیرد.
 

دعوت به جهاد توسط امام حسن علیه السلام

امام حسن علیه السلام از کوفیان خواست تا همراه با او بر علیه معاویه حرکت کنند و بسیج شوند. حضرت برای پاسخ به ستیزه جویی معاویه رسما اعلان جهاد داد.(7)

عدی بن حاتم طایی، یار باوفای حضرت علی علیه السلام و رئیس قبیله طی پس از سرزنش مردم کوفه به علت خاموشی نسبت به سخنان امام حسن علیه السلام، نخستین کسی بود که برای فراهم آمدن سپاه به لشکرگاه که در نخلیه بود، رفت.(8)

پس از علی، قیس بن سعد بن عباده و سعید بن قیس ریاحی و زیاد بن صعصعه از جا برخاسته مردم را سرزنش و ملامت کردند و به جنگ تحریض‌شان نموده و آمادگی خویش را به عرض امام حسن علیه السلام رساندند.

امام حسن علیه السلام در نخستین روز اعلان جهاد به اردوگاه نخیله رفت.
 

تعداد سپاهیان

مجموعه سپاه امام حسن علیه السلام شانزده هزار تا بیست هزار نفر است که دوازده هزار نفر به همراه عبیدالله بن عباس و دو فرمانده دیگر یعنی قیس بن سعد بن عباده و سعید بن قیس (که به ترتیب قرار بود فرمانده شوند) و چهار تا هشت هزار نفر به همراه امام حسن علیه السلام حرکت کردند و ارقام بیش از این مورد قبول نیست.

این سپاهیان با گرایش های مختلف و انگیزه های متفاوت در مقابل شصت هزار سپاه شامی یکدست آماده نبرد بودند.

سخنان زیادی از امام حسن علیه السلام بر جای مانده که از کم اعتقادی او به این سپاه حکایت می کند. بلیغ ترین آن نطق امام علیه السلام خطاب به لشکر مدائن است: «به راه صفین که می رفتید دینتان پیشاپیش دنیاتان بود ولی اکنون دنیاتان پیشاپیش دینتان قرار دارد ...»(9)
 

ترکیب سپاه امام حسن علیه السلام

مردمی که در هنگام شهادت حضرت علی علیه السلام و آغاز امامت و خلافت امام حسن علیه السلام در عراق به سر می بردند، سه گروه اصلی و چند گروه فرعی بودند:
 

1. عثمانیان با طرفداران بنی امیه

اینان طرفداران حکومت خاندان اموی بودند و اگر بعضی با تظاهر، این دلبستگی را آشکار نمی کردند، اما به زمامداری خانواده پیامبر نیز گردن نمی نهادند.

آنان در میان سپاه امام حسن علیه السلام به کارهای ننگین و خطرناکی مرتکب می شدند از جمله:

الف) جاسوسانی بودند که وقایع سپاه امام حسن علیه السلام را برای آگاهی معاویه می فرستادند.

ب) دلال هایی بودند که بین معاویه و بزرگان عراق به ایجاد ارتباط می پرداختند.

ج) در میان سپاهیان تبلیغ می کردند و آنان را از نیروی معاویه می ترساندند.
 

2. خوارج

کسانی بودند که پس از حادثه حکمیت کمر به دشمنی علی علیه السلام و معاویه بسته بودند. خوارج با همه مقدس مآبی و تظاهرات خشک دینی‌شان مردمی سخت مکار و حیله‌گر بودند، آنان از پیوستن به سپاه، دو هدف داشتند:
الف) هدف اول آنان از همه شورش ها و توطئه ها حذف حاکمان جهان اسلام در عراق، مصر و شام بود.
ب) هدف دوم آنان تشویق مردم به اخلالگری و ایجاد فتنه و آشوب بود.
 

3. شیعیان

در میان همه بداندیشان و کسانی که طرز فکری بیگانه با امام حسن علیه السلام داشتند، یاوران بااخلاصی نیز بودند و آنان شیعیان او و پدرش حضرت علی علیه السلام بودند، اینان که تعدادشان را بعضی از منابع تا پنجاه نفر شمرده اند، جناح نیرومند جبهه امام حسن علیه السلام را تشکیل می دادند. همین ها بودند که امام حسن در فرمانش به عبیدالله بن عباس، ایشان را چنین توصیف فرمود: «یک تن از آنان، افزون از یک لشکر است(10)، معاویه در جنگ های صفین از ایشان بدین گونه یاد کرد: دل های آنان همگی همچون یک دل است و گفت: آنان تا جماعتی را نکشند، کشته نمی شوند.(11)

این گروه فداکار به خاطر نیروی اندکشان، توانایی نگهبانی حکومت امام علیه السلام را در برابر آن همه ناهنجاری که پیرامونش را گرفته بود، نداشتند و امام علیه السلام نیز مایل بود جان مقدس آنان حفظ شود!!
 

سایر نیروها

به جز این سه گروه که بر اساس عقیده مذهبی و یا همبستگی نژادی تشکیل شده بود، حرکت های سیاسی دیگری نیز در عراق وجود داشت که عبارت بودند از:
 
الف) آزمندان: آنها به دنبال سودجویی و آزمندی شخصی خود بودند و مراقب بودند که پیروزی با کدام گروه است تا به آن ملحق شوند. این عده نیز مردمی فتنه جو و غنیمت طلب بودند.
 
ب) شکاکان: آنان تحت تأثیر تبلیغات خوارج و دعوت های غلط بنی امیه، در حقانیت خاندان پیامبر به شک افتاده بودند و چنانچه آتش جنگ زبانه می کشید به یاری امام حسن علیه السلام بر نمی خواستند، زیرا عقیده و ایمانی نداشتند که از آن دفاع کنند.(12)
 
ج) الحمراء: ایشان، دارای نژادی مخلوط و اولاد بردگان و موالی بودند. آنان از افرادی محسوب می شدند که در برابر فرد، به هر جنایتی تن در می دهند و غالبا اتباع و اطرافیان مردم صاحب قدرت و شمشیر در دست جباران مقتدر به شمار می رفتند. این گروه به گفته طبری در تاریخ بیست هزار مرد مسلح کوفی بودند.
 
د) پیروان رؤسای قبایل (سودجویان): این گروه کار خود را زیر پوشش دین انجام می دادند آنان عراقیانی بودند که نسبت به شامیان دشمنی داشتند و این دشمنی به قبل از اسلام بر می گشت... . این گروه سیاست پیشه، مصلحت خود را در این می دید که پشت سر شیعه باشد و به ظاهر طرفدار خاندان حضرت علی علیه السلام باشد.

ایشان از همان لحظه ای که با امام حسن علیه السلام به شرط اطاعت کامل و بر شنوایی و فرمانبری بیعت کردند، به صورت دستیاران دشمن او (معاویه) در ایجاد بلوا و شورش درآمدند.
بنابراین آیا به جا نبود که فرمانده کوفه از تنها ماندن در آخر کار بیمناک باشد؟!
 

مدائن و مَسکِن در اردوگاه امام حسن علیه السلام

مدائن: در ابتدای خط سیری قرار داشت، که عراق را به فارس و شهرهای دنباله آن متصل می ساخت و از لحاظ موقعیت جغرافیایی، تنها نقطه ای بود که راه های کوفه و بصره و ایران را در آنجا به یکدیگر می پیوستند و از نظر ارزش نظامی، سنگری در برابر رویدادهای جنگ محسوب می شد. امام حسن علیه السلام در نظر گرفت که مدائن را به خاطر موقعیت حساس نظامی‌اش پایگاه عالی فرماندهی قرار دهد. تا هم نیروهای امدادی او بتوانند از سه منطقه نزدیک به آن، در آنجا گرد آیند و هم در پشت میدان جنگ با معاویه و اهل شام - یعنی مسکن - موضع گرفته باشد.
 
مَسکِن: تقطه ای حساس در تاریخ جهاد امام حسن علیه السلام بود. در آنجا بود که سپاهیان کوفه رو به روی دشمن قرار گرفتند. این نقطه در آن هنگام آخرین نقطه مرزهای شمالی عراق یا مناطق تحت فرمان کوفه - مرکز حکومت هاشمی - بود. عبیدالله بن عباس فرمانده این اردوگاه انتخاب کرد.
 
نکته: این دو اردوگاه بیش از پانزده فرسنگ با یکدیگر فاصله نداشتند. این یک تاکتیک جنگی نمونه و جالب بود که در اوضاع جنگی آن زمان با هیج نقشه دیگری جایگزین آن نمی شد.
 

حوادث مدائن

در اردوی نظامی ساباط(13)، عده ای که در میان آنها خارجی مسلک بودند، پس از شنیدن سخنان امام حسن علیه السلام که بوی صلح می داد. ناگهان بر حضرت حمله برده و فرش زیر پایش را کشیدند و لباس هایش را از ناحیه شانه و دوش پاره کردند.(14)

امام علیه السلام با عده ای از شیعیان به طرف مدائن حرکت کردند اما قبل از رسیدن به مدائن، جراح بن سنان از قبیله بنی اسد که یکی از خوارج سر سخت بود در خرابه ای تاریک مخفی شده بود و با شمشیری که در دست داشت، امام علیه السلام را به شدت از ناحیه ران مجروح ساخت.(15)

امام حسن علیه السلام را در حالی که دچار خونریزی شدید شده بود به خانه سعد بن مسعود ثقفی - عموی مختار ثقفی - که در آن زمان عامل مدائن بود، بردند و اطباء مشغول درمان زخم او شدند.(16)
 

حوادث مَسکِن

عبیدالله بن عباس با دوازده هزار نفر سپاه خود در مسکن رویاروی معاویه قرار گرفت، معاویه دست به فریب و نیرنگ زد و روحیه سپاه عبیدالله را تضعیف نمود از جمله کارهایی که انجام داد:

1. اعزام جاسوسان در سپاه مقابل جهت پخش اکاذیبی مبنی بر این که حسن بن علی علیه السلام، معاویه را به صلح دعوت کرده است.(17)

۲. با پخش رشوه و پول، دین و دل سرداران سپاه و بزرگان مییم مسکن را خرید. مثلا عبیدالله بن عباس را با یک میلیون درهم خرید!!(18)

٣. به فرماندهان عبیدالله بن عباس وعده پست های حساس داد.

۴. عبیدالله را به وسیله نامه ای که به او فرستاد فریب داد و او نیز جانب حق را رها کرد. او خوب می دانست که شایعه صلح امام حسن علیه السلام دروغ و بهتانی آشکار است اما به پسر عمویش خیانت کرد و برای همیشه جامه ننگ و رسوایی و بدنامی پوشید.
 
نکته: با رفتن عبیدالله، قریب دو سوم سپاه عراق به معاویه پیوست. اما فرماندهی سپاه پس از خیانت عبیدالله بن عباس طبق فرمان قبلی امام حسن علیه السلام به عهده قیس بن سعد بن عباده قرار گرفت. بدین ترتیب تنها چهار هزار نفر در کنار قیس بن سعد باقی ماند.(19)
 

صلح یا متارکه

دلایل امام حسن علیه السلام برای متارکه از جنگ و پذیرش صلح نامه

دلایلی چند باعث شد تا امام حسن علیه السلام نتواند به مقصد اصلی اش که جنگ با معاویه بود، نایل آید، لذا ضروری دید تا برای حفظ اسلام و شیعیان از جنگ خوداری کند و این دلایل عبارتند از:

الف) عدم همراهی مردم مهم‌ترین عامل واگذاری حکومت به معاویه بود. برپایی جنگ منوط به حضور مردم است و حاکم تا حدی می تواند آنان را به حضور در جنگ وادار کند. سیره رسول الله صلّی الله علیه و آله و علی بن ابی‌طالب علیه السلام به خوبی نشان می دهد که اگر اکثریت مردم مایل به جنگ نبودند، جنگی صورت نمی پذیرفت. سخنان امام حسن علیه السلام در این باره قابل تأمل است!

1. امام حسن علیه السلام فرمود: درباره جنگ با شام هیچ گونه تردید و دودلی ندارم. شک و پشیمانی ما را از جنگ با شامیان باز نمی‌دارد، بلکه ما با بردباری و آرامش با آنها می جنگیم، اما شما با گذشته خویش تفاوت دارید.

اکنون معاویه از ما تقاضای صلح کرده، صلحی که هیچ گونه سرافرازی و شرافت و انصافی در آن وجود ندارد. اگر آماده نبرد هستید، صلح او را رد کرده با تکیه بر شمشیرمان کار او را به خدا وامی‌گذاریم. اما اگر ماندن را دوست دارید، صلح او را می پذیریم.

مردم از هر سو فریاد بر آوردند که طالب صلح هستند.(20)

 
2. و امام حسن علیه السلام فرمود: به خدا سوگند من از آن روی، کار را به معاویه سپردم که یاوری نداشتم. اگر یاوری می داشتم شبانه روز با او می جنگیدم، تا خداوند میان من و آنان حکم کند.(21)
 
ب) سستی مردم در حمایت از امام حسن علیه السلام؛ ماجرای ساباط و مجروح شدن امام علیه السلام یکی از مهم‌ترین نشانه ها برای روشن ساختن عدم قابلیت مردم در ادامه جنگ بود. امام علیه السلام دریافت که به این مردم نمی توان اعتماد کرد. آنان نه تنها با او همکاری نمی کردند، بلکه به فرموده امام علیه السلام: اگر با معاویه درگیر می شد گردن او را می گرفتند و به صورت اسیر معاویه تحویل می دادند.(22)
 
ج) صلح برای حفظ جان شیعیان انجام شد.
امام حسن علیه السلام فرمود: من برای حفظ شیعیانم از قتل، مصالحه(!!) کردم و اندیشیدم تا این جنگ را مدتی به تأخیر بیندازم ...(23)

و در جایی دیگر در مورد صلح خود فرمود: «وَ اَللَّهِ لَلَّذِی عَمِلْتُ لِشِیعَتِی خَیْرٌ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ اَلشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ»(24) سوگند به خدا آنچه کردم برای شیعیانم، از آنچه آفتاب بر آن می تابد و یا از آن غروب می کند، بهتر است و فرمود: ندانستید من چه کردم. به خدا آنچه به کار بستم برای شیعیانیم، از هر چه در جهان است، با ارزش‌تر است.
 
د) امام حسن علیه السلام در وضعی دشوار و بحرانی قرار گرفته بود که پیش از آن جدش رسول خدا صلّی الله علیه و آله در صلح حدیبیه واقع شده بود و همچون بی کسی و بی یاوری پدرش امام علی علیه السلام در سقیفه و روز شوری بود.
 
ه) یکی دیگر از دلایل صلح، نشان دادن چهره معاویه و رسوا ساختن بنی امیه بود.

وقتی معاویه در مسجد کوفه و بر فراز منبر و در حالی که هنوز کمتر از یک هفته از امضای قرارداد صلح می گذشت، به صراحت پیمان خود را شکست و گفت: هر عهدی را که بسته ام به زیر این دو پای من است و بدان وفا نخواهم کرد.(25) در اجتماع مسلمین اثری صاعقه آسا گذارد و از درجه اعتماد و اطمینان مردم به کلی سقوط کرد.
 
نکته: معاویه پس از شکستن صلح نامه دست به جنایات پنهان و آشکاری زد. شهادت امام حسن علیه السلام، شهادت نیک مردان بی گناه و مسلمان از صحابه پیامبر یا از تابعین، ولایت عهدی یزید که بر خلاف مفاد صلح نامه بود، از جمله این اقدامات بود.
 

انگیزه های معاویه از پیشنهاد صلح

١. معاویه پس از جنگ صفین و حکمیت و یا حتی قبل از آن از زمان عثمان، داعیه خلافت داشت او می پنداشت که کناره گرفتن امام حسن علیه السلام از حکومت به نفع او، در افکار عمومی به معنای کناره گرفتن از خلافت تلقی خواهد شد و او پس از آن در نظر مسلمانان به عنوان خلیفه قانونی معرفی خواهد گشت.

٢. معاویه می دانست که امام حسن علیه السلام به طور قانونی به خلافت رسیده و صاحب اصلی حکومت است او در گفتگویی که با پسرش یزید داشته چنین بیان می کند: «پسرم! بی تردید این حق از آن ایشان است.»(26) اکنون برای به دست آوردن حکومت ناگزیر باید صاحب اصلی آن را از صحنه خارج کند و چه حربه ای برنده تر از صلح می توانست کارساز باشد؟

٣. معاویه با وجود همه وسایلی که در اختیار داشت از تبلیغ برای جنگ با امام حسن علیه السلام امتناع می کرد و این مطلب را هم کتمان نمی کرد. وی در توصیف دشمنان عراقی خود می گفت: به خدا قسم هرگاه چشمان ایشان را که در صفین از زیر کلاه خودها نمایان بود به یاد می آوردم عقلم آشفته می شود.(27)
 

بررسی صلح نامه

از روزی که پیمان صلح نوشته شد تا روزی که مورخین آن را ثبت کردند، بیش از دویست سال فاصله است. در این دویست سال، امویان و سپس عباسیان و نیز گروه های سیاسی - مذهبی تا آنجا که توانسته اند، این سند و هر سند دیگری را به سود خویش و به زیان مخالفان خود دستکاری کرده اند.

ابن اعثم کوفی در الفتوح، بلاذری در انساب الاشراف، ابن صباغ در الفصول المهمه و ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب، مبادرت به متن کامل صلح نامه به صورت یک معاهده رسمی کرده اند.
 
نکته: هدف اصلی از این صلح نامه، ایجاد امنیت همگانی برای مسلمانان و دعوت آنها به بیداری و رهایی از استبداد بنی امیه بوده است. در قرارنامه صلح چند نکته قابل تأمل وجود دارد(28):
 

1. عمل به کتاب خدا و سنت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سیره خلفای صالح(29)

اتخاذ چنین موضعی از ناحیه امام حسن علیه السلام بدان دلیل بود که معاویه به هر صورت در چارچوب های محدود شود.
 

۲. مسئله جانشینی

امام حسن علیه السلام با موروثی شدن خلافت مخالف بود. او به انتقال خلافت پس از مرگ معاویه توجهی دقیق کرد و او را ملزم ساخت که حق انتخاب جانشین ندارد و پس از او به امام حسن حسن علیه السلام برمی گردد.
 

٣. امنیت همگانی

امام حسن علیه السلام فرمود: اگر معاویه تعهد کند که به مردم امنیت دهد، من با او  بیعت می کنم.(30)
 

۴. امنیت شیعیان

این شرط از مهم‌ترین مقررات صلح بود. امام حسن علیه السلام قصد داشت با این شرط پاداش ارادت و استقامت شیعیان به پدرش را بدهد.
 

۵. امنیت خاندان رسول الله صلّی الله علیه و آله

شرط دیگر امام حسن علیه السلام آن بود که معاویه توطته ای پنهانی یا آشکار را بر علیه امام حسن علیه السلام یا برادرش امام حسین علیه السلام نداشته باشد.
 
نکته: این مقررات پیشنهادی صلح، کمال عقل و اندیشه نافذ آن حضرت را نشان می دهد. او قصد داشت ماهیت معاویه را به مردم بشناساند، معاویه بدون هیچ گونه پیش شرطی صلح نامه را پذیرفت، اگر چه او به هیچ یک از شروط پای بند نبود.
 

تاریخ انعقاد صلح نامه

زمان صلح در متون تاریخی مختلف ذکر شده است. اگر در ربیع الاول سال چهل و یکم هجری واقع شده باشد، دوره خلافت و حاکمیت آن امام علیه السلام، پنج ماه و بیست و چهار روز به طول انجامیده است.(31) و اگر در پانزدهم جمادی الاول سال ۴۱ هجری باشد، خلافت ظاهری آن حضرت، هفت ماه و چند روز بوده است.(32)
 

نکات پایانی

1. پس از مرگ معاویه و حرکت امام حسین علیه السلام به سوی عراق،

وقتی جابر بن عبداله انصاری به امام حسین علیه السلام عرض کرد: نظر من این است که چون برادرت صلح کنی، امام علیه السلام فرمود: «صلح برادرم با معاویه به امر خدا و رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود و مخالفت من با یزید هم به امر خدا و رسول اوست.(33)
 

۲. علامه سید عبدالحسین شرف الدین در مقاله ای تحت عنوان «انقلاب حسینی دستاورد صلح امام حسن علیه السلام» می نویسد:

ما به هنگامی که صلح و جنگ امام علیه السلام را در میزان یک بررسی درست، اندازه می گیریم، می بینیم که صلح کاملا بر جنگ برتری دارد و معیارهای دقیق علمی به آن اعتبار می بخشد. بنابراین قربانی شدن و فداکاری مهم امام حسن علیه السلام این بود که دردهای فراوانی را در زمینه برکناری از مقام خلافت تحمل نماید و اعتراض های فراوانی را در راه وصول به هدف مقدس و متعالیش به جان  خریداری کند، پس فداکاری امام حسن علیه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام اگر زیادتر نباشد ، کمتر نیست.(34)
 

3. آل یاسین در کتاب صلح الحسن می نویسد:

نوشیدن جام شهادت در موقعیت امام حسین علیه السلام و حفظ سرمایه زندگی به وسیله صلح در موقعیت امام حسن علیه السلام به عنوان دو نقشه و دو وسیله برای جاودان داشتن مکتب و محکوم ساختن خصم، تنها راه حل های منطقی و عاقلانه ای بودند که با توجه به مشکلات هر یک از دو موقعیت، از انجام آنها گریزی نبود و جز آنها راه دیگری وجود نداشت، هر یک از این دو راه در ظرف خود، برترین وسیله تقرب به خدا و امتثال فرمان او بود... صلح امام حسن علیه السلام نه به معنای شایسته دانستن معاویه بوده است، و نه ترک جنگ از روی ترس و نه کناره‌گیری از شهادت به انگیزه طمع به زندگی، بلکه او در شرایطی صلح کرد که گنجایش هیچ کار دیگری به جز صلح را نداشت و نقطه تفاوت موقعیت او با موقعیت برادرش امام حسین علیه السلام همین جاست.(35)
 

جمع بندی و نتیجه گیری

در این نوشتار، به تبیین شرایطی که منجر به صلح امام حسن علیه السلام با معاویه شد و انگیزه های معاویه از پیشنهاد صلح و دلایل امام حسن علیه السلام برای متارکه از جنگ با معاویه و پذیرش صلح نامه از جمله: حفظ شیعه و ایجاد امنیت همگانی برای مسلمانان و دعوت آنها به بیداری و رهایی از استبداد بنی امیه بود پرداختیم.

بنابراین قربانی شدن و فداکاری مهم امام حسن علیه السلام این بود که دردهای فراوانی را در زمینه برکناری از مقام خلافت تحمل نماید و اعتراض‌های فراوانی را در راه وصول به هدف مقدس و متعالیش به جان خریداری کند، پس فداکاری امام حسن علیه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام اگر زیادتر نباشد، کمتر نیست و در حقیقت صلح امام حسن علیه السلام پایه‌گذاری قیام امام حسین علیه السلام بود.
 

پی‌نوشت‌ها:

1. رک: الفتوح، ابن اعثم کوفی، مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

2. سوره رعد ، آیه 4۱

3. مقاتل الطالبین، ص 52

4. همان

5. جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص 20 ؛ مقاتل الطالبین، ص 49

6. البدایة و النهایة، ج 8، ص 14

7. مقاتل الطالبین، ص ۵۴ ؛ جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص 32

8. جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص 33 ؛ مقاتل الطالبین، ص ۵۴

9. الملاحم والفتن، ص ۱۴۲ ؛ اعلام الدین، ص ۲۹۲

10. مقاتل الطالبین، ص ۵5

11. مروج الذهب، ج ۲، ص ۹

12. ارشاد، ج 2، ص 251 ؛ امالی ، سید مرتضی ، ج ۳، ص ۹۳

13. منطقه ای در نزدیکی مدائن

14. مقاتل الطالبین، ص ۵۴ ؛ جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص 34 و 35

15. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱4۲

16. مقاتل الطالبین، ص ۵۷ ؛ الففتوح، ص ۷۶۲

17. انساب الاشراف، ج 3، ص 37

18. مقاتل الطالبین، ص ۵۷ ؛  الففتوح، ص ۷۶۲ ؛ اخبار الطوال، ص ۲۱۶

19. انساب الاشراف، ج 3، ص 38

20. ترجمة الامام الحسن من تاریخ دمشق، ص ۱۷۸ و ۱۷۹ ؛ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 406
21. بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۱4۷

22. اعلام الوری، ص ۲۰۵ ؛ بحار الانوار، ج 44، ص ۲۰

23. اخبار الطوال، ص ۲۲۰

24. فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۲۴ ؛ بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۱۹

25. جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص 40

26. همان، ص 6

27. مروج اذهب، ج 2، ص 9

28. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، صص 164-163

29. البدایة والنهایة، ج ۸، ص 41 ؛ الأمامیة والسیاسة، ص 150

30. الفتوح، ص ۷۶۵

31. تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۲۲9

32. تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 193

33. نفس المهموم، ص ۳۸

34. روزنامه الساعة، شماره مخصوص سیدالشهداء، سال چهارم، شمارة 908

35. صلح الحسن، ترجمه حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (حفظه الله)، ص ۵۱۲
 
منبع: درسنامه اربعین، مجید جعفرپور، قم: بیت الاحزان، چاپ سوم، 1391ش، صص 234-219.