ابراهيم خليل ؛ مؤسس ام القري


 

نويسنده: آیت الله‏ جوادي آملي




 
قال اللّه‏ تبارك و تعالي: رَبّنا انّي اَسْكَنتُ من ذريّتي بوادٍ غير ذي زرع عند بيتك المحرّم، ربّنا ليقيموا الصلوة فاجعل أفئدةً من‏الناس تهوي اليهم وارزقهم من الثَّمرات لعلّهم يشكرون.1
مدينه فاضله داراي هسته مركزي و چهار ركن مي‏باشد. هسته مركزي مدينه فاضله را «حكومت و رهبري» به عهده دارد. اگر از قسط و عدل برخوردار باشد، در سايه آن، هَم «آبادي» منطقه و هم «امنيّت و آزادي» تأمين است. اقتصاد سالم، گرايش دل‏ها و آرامش قلب‏ها نيز در آن تضمين خواهد بود.
مدينه فاضله، انسانهايي را مي‏طلبد كه:
در بخش‏هاي اخلاقي پرهيزكار و وارسته باشند.
مسائل خانوادگي و حقوق متقابل پدر و مادر و فرزند را رعايت كنند.
در مسائل اجتماعي؛ امنيت ملّي، آزادي، برادري و برابري و مانند آن را تأمين كنند.
در مسائل سياسي؛ از استبداد، استعمار و استثمار بپرهيزند.
بنابراين، مدينه‏اي فاضله است كه جامع همه اين شؤون باشد.
بخش مهمّ قرآن كريم پيرامون مسائل سياسي است و همه كمالات در آن كتاب آسماني طرح گرديده است. اگر جامعه‏اي بخواهد مدينه فاضله‏اي بسازد، به يقين، بدون داشتن حكومت، امكان‏پذير نخواهد بود و حكومت زماني فاضله است كه از يك سو حاكِمي آگاه، وارسته، مدير و مدبّر در رأس آن قرارگرفته و اداره امورش را به عهده گيرد و از سوي ديگر مردمي آگاه و مطيع، امّت آن باشند. نه امام بدون «امّتِ آگاه» توانِ تأسيس مدينه فاضله را دارد و نه امّت آگاه بدون «امام». از اين رو است كه انبياي ابراهيمي در راه ابراهيم خليل حركت مي‏كنند و در دعاها و نيايش‏هايشان، از خداوند راهي را كه قرآن كريم از زبان ابراهيم خليل فراسوي مردم نصب كرده است، تقاضا دارند. آنان در عين حال كه كوشش مي‏كردند اركانِ يك مدينه فاضله را تأمين كنند، سعي داشتند بارقه عشقي هم بدمد و كوشش‏هايشان را روح دهد.
ابراهيم خليل؛ معمار و مهندس تمدّن، نقشه مدينه فاضله را بر اساس چهار ركن و يك هسته مركزي تنظيم نمود و آن را از خداوند ـ تعالي ـ مسألت كرد. اركان چهارگانه عبارتند از: 1ـ آبادي و عمران. 2ـ امنيّت. 3ـ اقتصاد سالم. 4ـ عواطف و آرامش دل‏ها.
مكّه مي‏تواند امّ القري2 شود و آنگاه الگوي مدينه فاضله باشد.
ابراهيم بنيانگذار كعبه است و اوست كه سرزمين غير ذي زرع را امّ القُري كرد. براي اين كه اين ديار غير ذي زرع، امّ القري شود و صدا از آن سرزمين به جهان و جهانيان برسد و ساكنان زمين مشتاق ديدار اين فلات باشند، به خداوند متعال عرض كرد:3
1ـ«پروردگارا! اين سرزمين غير ذي زرع را آباد فرما و به صورت شهر درآور» (رَبِّ اجْعَلْ هذا بلدا...)
بديهي است كه منطقه غير ذي زرع اگر بخواهد مدينه فاضله باشد، ابتدا بايد بازسازي شود و به صورت شهر درآيد.
2ـ «امنيّت ساكنان اين شهر را فراهم نما» (ربّ اجعل هذا بلدا آمِنا...)
3ـ «اقتصاد سالم ساكنانِ اين منطقه را تأمين فرما» (وارزق أهْلَهُ من الثمرات...)
اين سه درخواست، تنها سه ركن از اركان امّ القُري است و براي مدينه فاضله گرچه لازمند اما كافي نيستند. اينجاست كه حضرت ابراهيم ركن چهارم را نيز از پروردگار خواست:
«فاجعَل أفئدةً من‏النّاس تهوي اِلَيْهِم.»4
اينجا زماني مدينه فاضله مي‏شود كه دل‏هاي مردم به آن سمت گرايش داشته باشد. خدايا! دل‏هاي عده‏اي را به اين سرزمين متوجه كن تا به سويش مهاجرت كنند، نه از آن كوچ نمايند.
اگر در سرزمين «امنيت» نباشد، «آزادي» از آن رخت بربندد و از «اقتصاد سالم» اثري نباشد. معلوم است كه فرهنگ ساكنان آن، پايين و پَست شده و مسائل اخلاقي مراعات نمي‏شود و حتّي با نبودن يكي از آن سه، زمينه كوچ فراهم مي‏شود. چه خوش است سخن مصلح‏الدين سعدي شيرازي: «نتوان زيست بسختي كه در اين جا زادم.»
هيچ عاقلي حاضر نيست در شهري كه فاقد اين اركان تمدّن است، زندگي كند.
علي بن ابيطالب ـ سلام اللّه‏ عليه ـ فرمود: «ليس بلد احقّ لك من بلد خيرالبلاد فاَحَملكْ»؛ بهترين شهرها5 جايي است كه توانِ رُشد آدمي را تأمين كند.
انبياي ابراهيمي ديدند كه حضرتِ ابراهيم ـ عليه‏السلام ـ به ركن چهارم نيز عنايت نمود و عرض كرد: خدايا! شهر شدن از يك سو، امنيت داشتن از سوي ديگر، اقتصاد سالم داشتن از سوي سوّم اما فضائل فرهنگي و مزاياي اخلاقي هم براي رشد و رُقّي انسانها لازم است تا دل‏ها نه تنها از اين سرزمين نرمند كه در اينجا بيارمند.
آري معمار تمدّن؛ ابراهيم خليل ـ ع ـ اين چهار اصل را براي تأسيس امّ القري لازم و ضروري دانستند.

محور اصلي اركان
 

محور اصلي و قطبي كه اين چهار ركن در مدار او مي‏گردند، آن عنصري كه باعث مي‏شود تا يك سرزمين امن بوده و اقتصاد سالم داشته باشد، آزادي مردم تأمين و دل‏هاشان در آنجا بيارمد، حكومتي است كه در سايه وحي و رهبري انسان كامِل (معصوم) شكل يابد، حكومتي كه در سايه يك سياستمدار دين مَنِشِ مدير، مدبّر و آگاه با تدوين قانون بر اساس رهنمودهاي آسماني، تشكيل شده باشد.
ابراهيم ـ عليه‏السلام ـ اين معنا و عنصر را به عنوان ركن پنجم در رديف اركان چهارگانه نياورد بلكه آن را عنصر اصلي و محور مي‏داند و اركان چهارگانه را در اطرافِ آن طواف مي‏دهد.
«ربّنا وابعث فيهم رسولاً منهم يتلوا عليهم آياتك و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و يزكّيهم انِّك انت العزيز الحكيم.»6
خدايا! اگر از تو مي‏خواهم كه اين جا آباد شود، امنيت و اقتصاد سالم در آن حاكم باشد، مردم يكديگر را درك كنند و... اين ها بدون حكومت آسماني ميسّر نيست. كسي را ميان آنان بفرست كه رسول تو باشد و قانونت را بر مردم تلاوت كند، مردم را به قوانين تو آگاه ساخته و به حكمتِ آسماني حكيم نمايد و آنان را با تربيت صحيح مهذّب گرداند.
پروردگارا! مردمي كه داراي امنيت و اقتصاد سالم و آزادي هستند، اگر از مكتبِ وحي تو مدد نگيرند، نعمت‏هايشان مبدّل به نقمت خواهد شد.
پيامبري را از بين آنها مبعوث فرما تا آيات تو را بر آنها تلاوت كند و آنها را در مرحله قراءت قرآن باقي نگذارد، بلكه به مرحله علم و عمل برساند تا آنها عالِم به كتاب و حكمت شوند و اهل تهذيب نفوس باشند و... .
اينجاست كه بايد گفت كار پيامبر تأسيس حكومت است نه موعظه و نصيحت. اگر سخن انبيا در موعظه و نصيحت خلاصه مي‏شد اين همه پيامبركشي در تاريخ معنا نداشت! در موارد متعددي از آيات قرآن كريم سخن از شهادت انبيا است بسياري از پيامبران شربت شهادت نوشيدند.
«قل فَلِمَ تقتلون انبياءاللّه‏ من قبل ان كنتم مؤمنين.»7
«ذلك بانّهم كانوا يكفرون بآيات اللّه‏ و يقتلون النبيين بغيرالحقّ.»8
«ان الذين يكفرون بآيات اللّه‏ و يقتلون النبيين بغير حق.»9
«وقتلهم الانبياء بغير حق.»10
قرآن در بسياري از موارد اين كلمات را با «الف» و «لام» ذكر مي‏كند كه يعني دشمنان دين بسياري از انبيا را شهيد كرده‏اند.
«و كأيّن من نبيّ قاتل معه ربيّون كثير»11؛ يعني بسياري از پيامبران بودند كه عدّه‏اي را به پيكار عليه طاغوتيان دعوت مي‏كردند و آنان را به صحنه‏هاي نبرد فرا مي‏خواندند.
اگر كار پيامبران تنها فعاليت فرهنگي و موعظه بود، نه نيازي به مبارزات نظامي داشتند و نه مبارزات سياسي. و نه كسي آنها را به شهادت مي‏رساند. معلوم مي‏شود كه آنان در صدد تأسيس حكومت بودند. حكومتي كه در رأس آن رهبري الهي باشد تا هم آيات الهي را بر مردم تلاوت كند هم مردم را به معارف غيب آشنا سازد. هم حكمت‏هاي آسماني را فراسوي مردم نصب كند و هم به فكر تهذيب و تربيت و تزكيه امّت باشد. امتي كه در سايه وحي است. نه سلطه‏گر است نه سلطه‏پذير. چون در اين كتابِ حكمت (قرآن) آمده است كه: نه ظلم كنيد و نه به سمت ظالم گرايش پيدا كنيد. طاغوت‏زدايي و مبارزه عليه بيگانگان از دستورات قرآن است. طردِ استبداد و طعن استثمار و مبارزه12 با استعمار، درسي است كه وحي بر مسلمانان مي‏آموزد و اين محور مدينه فاضله است.

پی نوشت ها :
 

1 ـ ابراهيم: 37.
2 ـ انعام: 92 ؛ شوري: 7.
3 ـ «ربِّ اجْعَل هذا بَلَدا آمنا وارزق أهله من‏الثمرات من آمن منهم باللّه‏ واليوم الآخر قال و من كفر فامتّعه قليلاً ثمّ اضطره الي عذاب النار و بئس المصير». بقره: 126.
4 ـ ابراهيم: 37.
5 ـ غررالحكم و دررالكلم 83/5.
6 ـ بقره: 129.
7 ـ بقره: 91.
8 ـ بقره: 61.
9 ـ آل عمران: 21.
10 ـ آل عمران: 181؛ نساءِ: 100.
11 ـ آل عمران: 164.
12 ـ بقره: 279؛ يونس: 113.
 

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372