« واج آرایی » یا « نغمه ی حروف » یکی از زیباترین صنایع ادبی به ویژه در عرصه ی شعر فاسری است . این صنعت بدیعی ارزش زیباشناختی بسیار بالایی داشته ، آنگاه که از ذوق سلیم شاعری خوش قریحه تراوش نماید ، علاوه بر این که القاء کننده مفهوم یا حالتی خاص است که از فضای کلی شعر الهام می گیرد ، موجد نوعی موسیقی درونی از شعر بوده ، تاثیر به سزایی در غنا بخشیدن به آهنگ آن دارد .

در این مقاله کوشیده شده است با تقسیم بندی و ارائه ی شواهدی از پارسی گویان کلاسیک و معاصر، این مقوله دقیق تر و جزئی تر مورد بررسی قرار می گیرد .
 
« شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبانی آهنگین شکل گرفته است »در این تعریف پنچ ویژگی اصلی ( عاطفه ، تخیل ، زبان ، آهنگ و شکل ) برای یک شعر در نظر گرفته شده است و به نظر می رسد که هر شعری بیش و کم باید از هر یک از این عناصر برخوردار باشد . راز مقبولیت و ماندگاری یک شعر کاملاً به شیوه ی به کارگیری این عناصر و مهارت شاعر در آمیختن و استعمال کامل و اعتلای آنها بستگی دارد .

یکی از عناصری که در گیرایی و تاثیرگذاری شعر و ماندگاری و مقبولیت آن نقش غیر قابل انکاری دارد ، « آهنگ » است . « موسیقی و آهنگ شعر و تناسب موسیقی با موضوع و درون مایه ی شعر ، از مهمترین و سرنوشت سازترین عناصر شعر است . سهم موسیقی شعر در تاثیرگذاری تا آنجاست که « رنه و لک » معتقد است تاثیر کلی شعر مبتنی بر ارکستریشن «ORCHESTRATION » یعنی آهنگ شعر است .

منظور از آهنگ تنها « وزن شعر » نیست ، بلکه تمام تناسب های صوتی و معنوی می توانند در حوزه ی تعریف آهنگ جای بگیرند . مجموعه ی این تناسب ها عبارتند از :

  1. موسیقی بیرونی ( وزن عروضی )
  2. موسیقی کناری ( ردیف و قافیه )
  3.  موسیقی درونی یا داخلی ( واج آرایی و جناس )
  4. موسیقی معنوی ( طباق ، مراعات النظیر و ... )

یکی از عوامل بسیار مهم در اعتلای یک شعر « موسیقی داخلی یا درونی » آن است . تکرار آگاهانه ی یک یا چند واج ( مصوت و صامت ) در واژه های مصراع یا بیتی می تواند به غنای موسیقی درونی و گوش نوازی آن تاثیر فراوانی داشته باشد و در برانگیختن احساسات و عواطف خواننده و شنونده سهم شایانی ایفا و رابطه ی او را باشعر عمیق تر کند .

توجه به موسیقی درونی در شعر شاعران سنتی در ادوار مختلف شعر فارسی به وضوح محسوس است . این ویژگی در شعر غنایی به ویژه در اشعار شاعران سبک آذربایجانی ( خاقانی ، نظامی و...) که بیش از دیگران بازی با کلمات را اساس کار خود ساخته بودند ، مشهودتر و محسوس تر است .

« موسیقی داخلی در شعر خود نیما زیاد مورد توجه نبوده ، ولی شاگردانش ، به خصوص اخوان ثالث و احمد شاملو از آن در شعر استفاده ی بسیار کرده اند . چون موسیقی درونی ممکن است شاعر را به وادی بازی با کلمات و نوعی فرمالیسم که مزاحم سلامت شعر است ، ببرد . نیما کمتر بدان توجه داشت ، ولی استفاده ی آگاهانه و معقول از آن امری است ضروری که هیچ شاعر توانایی نمی تواند از آن چشم پوشی کند » .
 

اعنات و التزام در شعر

واج آرایی یکی از فروع صنعت « اعنات یا التزام » است ، و اعنات « آن است که شاعر یا نویسنده به قصد آرایش کلام یا هنرنمایی ، آوردن حرفی ، یا کلمه یی را ملتزم شود که در اصل لازم نباشد» چنان که شیخ اجل ، آوردن واژه ی « چشم » را در هر مصراعی از غزل زیر التزام کرده است :

ای چشم تو دل فریب و جادو در چشم تو خیره چشم آهو
در چشم منی و غایب از چشم زان چشم همی کنم به هر سو
صد چشمه ز چشم من گشاید چون چشم برافکنم بر آن رو
مه گر چه به چشم خلق زیباست تو خوب تری به چشم و ابرو
با این همه چشم زنگی شب چشم سیه تو راست هندو
سعدی به دو چشم تو که دارد چشمی و هزار دانه لؤلؤ


اعنات یا التزام در حروف به دوصورت اعمال می شود :

الف ) واج زدایی
ب ) واج آرایی
 

الف ـ واج زدایی :

که قدما آن را اصطلاحاً « حذف » یا « تجدید » می نامیدند ، بدین صورت است که « شاعر یا نویسنده مقید باشند که یک حرف یا چند حرف از حروف تهجّی را نیاورد . مجیرالدین بیلقاتی قصیده ی کوتاهی به حذف حروف نقطه دار سروده است :

 که کرد کار کرم مردوار در عالم که کرد اساس ممالک ممهد و محکم ...
کلام او سحر حلال در هر حال مراد او همه اعطای مال در هر دم
دل مطهر او همدم کمال علوم در مکرم او مورد صلاح امم ...


واج زدایی به صورت منحصر به فرد در ادبیات فولکور منظوم مردم آذری زبان ، نمود جالبی دارد ؛ در بین خوانندگان و نوازدگان سنتی آذربایجان که اصطلاحاً به زبان محلی « عاشیق » نامیده می شوند ، نوعی اشعار با عنوان « دوداق دیمز » معمول و متعارف می باشد .

آن بدین صورت است که شاعر ابیاتی را می سراید که در تمامی آن ابیات از واج های « غیر لبی » استفاده و حذف واج های لبی را بر خود التزام کرده است . شعر زیر نمونه ای از چنین واج زدایی است :

ایسته سن کی ائلده آدین دئییلسین آرا حقیقتی تانی کردگار
یاخشی یئرده یاخشی ایلش ، یاخشی گز آگاهدی سیربندن آنی کردگار
زرگر زر اریدر آخیردارجکر شاعر شعرده آدین آخیردا جکر
جاهان خیر ـ شرین آخیردا جکر دادگاها هر انسانی کردگار


چنان که ملاحظه می شود ، واج زدایی نیز آگاهانه باشد ، علاوه بر آرایش کلام و افادات هنری ، باعث خلق نوعی موسیقی درونی در شعر بوده و در غنا بخشیدن به آهنگ شعر بسیار موثر است .
 

ب ) واج آرایی:

تکرار یک واج یا چندین واج ـ اعم از صامت یا مصوت ـ در کلمه های یک مصراع یا بیت است ؛ به گونه ای که آفریننده ی موسیقی درونی باشد و بر تاثیر شعر بیفزاید . در بررسی این آرایه ی ادبی عنایت به موارد زیر بایسته می نماید :

  1. به نظر می رسد که در کاربرد این صنعت بدیعی ، عالم و عامد بودن شاعر یکی از شرایط اساسی آن باشد ؛ هر چند که از رهگذر اتفاق نیز چنین آرایه ای در اشعار شاعران خلق شده است .
  2.  هر تکرار واجی را نمی توان در ذیل این آرایه ی ادبی جای داد ؛ زیرا تامل در موسیقی درونی حاصل از تکرار واج ها مؤید استعمال چنین آرایه ای است و گرنه بدیهی است که کمتر مصراع یا بیتی در اشعار فارسی در می یابیم که حداقل یک واج در آن تکرار نشده باشد . یکی از ابهامات فنی که از این رهگذر در ذهن مخاطبان و خوانندگان شکل می گیرد ، همان است که چون همگان اهل ذوق و فن نمی باشند ؛ در تشخیص سره از ناسره دچار سردرگمی می شوند .

 واج آرایی به اشکال زیر نمودار می شود :
الف ) گاهی واج تکراری جایگاه خاصی در واژه ندارد ، به عبارت دیگر واج تکراری گاه در اول واژه ، گاهی در وسط و یا در آخر قرار می گیرد ، مثل تکرار صامت « ر » و مصوت « آ » در ابیات زیر از لسان الغیب :

«هر راهرو که ره به حریم درش نبرد مسکین برید وادی و ره در حرم نداشت »
«زلف او دام است و خالش دانه ای آن دام و من بر امید دانه ای افتاده ام در دام دوست»

ب) التزام جایگاه مشخص واج ، به عبارت دیگر شاعر واج تکراری را عالماً و عامداً یا در اول واژه یا در وسط و یا در آخر آن می آورد . مثل تکرار صامت « خ» و « س » در شواهد زیر از حافظ ، اوستا و تکرار مصوت کوتاه « ـِ » از سعدی:

«خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خال تو خاکم شود عبیر آمیز »
«ای مست شبرو کیستی ؟ آیا مه من نیستی ؟ گر نیستی پس چیستی ؟ ای همدم تنهای دل»
«خواب نوشین بامداد رحیل باز دارد پیاده را ز سیل»


1 ) التزام واج در هر قسمتی از واژه که باشد فقط جهت غنا بخشیدن به موسیقی شعر و تاثیرگذاری آهنگ در بافت کلام شاعر است ؛ به عبارت دیگر قصد شاعر از واج آرایی فقط گوش نواز کردن شعر است نه تداعی حالتی یا موضوعی خاص در ذهن خواننده و شنونده ؛ مثل تکرا صامت « س » در اشعار زیر :
 

ریاست به دست کسانی خطاست که از دستشان دست ها بر خداس

(سعدی )
 

بدانست سهراب کو دختر است سر و موی او از در افسر است

( فردوسی )
 

التزام واج برای القاء و تداعی حالت یا موضوعی خاص در ذهن خواننده و شنونده ؛ به عبارت دیگر منظور شاعر علاوه بر آفرینش موسیقی درونی و ایجاد حالت گوش نوازی ، تداعی موضوعی یا القای حالتی بر گرفته از فضای شعری و روح عاطفی کلام در ذهن مخاطب و خواننده به وسیله ی تکرار واج یا واج هایی است که در شعرش به کار گرفته است .

در این نوع واج آرایی شاعر می تواند التزامی در جایگاه واج یا واج های مورد نظر نداشته باشد و یا اینکه عمداً و آگاهانه جایگاه آن را نیز التزام نماید . هنری ترین و زیباترین شیوه ی واج آرایی همین قسم اخیر است ؛ زیرا شاعر علاوه بر آهنگ آفرینی ، التزامی نیز در جایگاه واج داشته و در ضمن آن با هنرمندی تمام مطالب یا حالتی را نیز به ذهن خواننده و شنونده القا می کند که با اوضاع و احوال و فضای کلی شعر کاملاً تناسب دارد .

به نمونه های زیر از چنین کاربردی از شاعران متقدم و متاخر اشاره می شود :
لبش می بوسم و در می کشم می به آب زندگانی برده ام پی
چشمم از آینه داران خط و خالش باد لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد
(حافظ )

تکرار صامت « ب » و « م » نوعی موسیقی ایجاد کرده که در القای مفهوم مورد نظر شاعر تاثیر فراوان دارد . « ب » و « م » در بیت اول و « ب » در بیت دوم چندان تکرار می شود که مرتب لب ها روی هم قرار می گیرند و درست حالت بوسیدن را تداعی می کنند .
 
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
( سعدی )

تکرار مصوت بلند « آ» در مثال فوق که مطلع غزل مشهوری از سعدی است ، حالت گریستن را کاملا تداعی می کند که با حال و هوای فضای عاطفی شعر سازگاری تمام دارد .
 
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین همه ی غم بود از همین که خدا نکرده خطا کن

تکرار صامت های «ن » و «ک » در این بیت علاوه بر گوش نواز کردن آن ، فعل امر « نکن » را به ذهن القا می کند که برخاسته از فضای عاطفی شعر است ؛ زیرا شاعر ممدوح را از کمین کردن و تیرانداختن به وسیله ی کمان ابرو و تیر مژه بر حذر داشته است .
 
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی عمل است
( حافظ )

تکرار صامت « ل » و مصوت بلند « آ » تداعی کننده ی « لا »ی نفی عربی است . شاعر هنرمند با زبان هنری و با استفاده از واج آرایی نفی علم بی عمل را وجهه ی کار خود کرده است .
 
زهر سو زبانه همی بر کشید کسی خود و اسب سیاوش ندید
( فردوسی)

در این بیت سخن سرای بی بدیل توس ، حکیم فردوسی با تکرار دو واج « س » و « ش » کاملاً صدای برخاسته از سوختن هیزم ها و بر افروختن شعله های آتش را تصویر نموده است .
 
گر فوت شد سحور چه نقصان ؟ صبوح هست از می کنند روزه گشا طالیان یار
( حافظ )

مصوت «آ» چهار بار در بخش پایانی مصراع دوم آمده است که تأیید و تاکیدی است برای ایجاد تداعی تصویر دهان باز هنگام افطار و تناول غذا . دهانی که تا هنگام افطار بسته بوده است .
 
ز رقیب دیو سیرت به خدای خود پناهیم مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
( حافظ )

تکرار مصوت «آ» حالت و شکل دهان باز فریاد خواهنده و طالب کمک را تداعی می کند . حالتی که با جو عاطفی و احساس شعر هم خوانی کامل دارد .
 
من از گفتن می مانم
اما زبان گنجشکان
زبان زندگی جمله های جاری جشن طبیعت است
 ( فروغ )

مصوت « ی » و صامت های « ج » و « گ » چندان در این بند از شعر فروغ فرخزاد تکرار شده اند که صدای « جیگ جیگ » گنجشکان را که برخاسته از فضای کلی بند است ، به ذهن متبادر می سازند .
 
نه صدایی جز صدای رازهای شب
و آب و نرمای نسیم و جیرجیرک ها
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من ( من مست بودم ، مست )
 ( م . امید )

تکرار صامت های « ص » و « س » ، آرامش و سکوت فضا را به زیبایی تمام تصویر کرده است .
 
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست شکسته باد کسی کاین چنینمان می خواست
( سهیل محمودی)

تکرار دو واج « ش » و « ک » در بیت بالا ، کاملاً صدای حاصل از شکستن و شکسته شدن را فریاد می آورد .
 
ای تکیه گاه و پناه
زیباترین لحظه های
پر عصمت و پر شکوه
تنهایی و خلوت من !
ای شط شیرین شوکت من
 ( اخوان ثالث )
 
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه بر خیز شاید که باز بینیم دیدار آشنا ر
( حافظ )

در امثال فوق دو واج « ش » و « ر » علاوه بر گوش نوازی شعر و غنا بخشیدن به آهنگ درونی آن ، صدای حاصل از به هم خوردن امواج آب را در ذهن تداعی می کند .
 
یکی شادمانی بد اندر جهان میان کهان و میان مهان
( فردوسی )

تکرار صامت « ن » و مصوت های بلند « آ » و « ی » در بیت بالا صدای ترنم شادی ( نانانای ) را در ذهن مخاطب و خواننده مجسم می کند که در فضای صحنه یعنی هنگام تن درست بیرون آمدن سیاوش از آتش ( وَرگرم ) طنین انداز بود .

ختم بیان از حافظ شیرین کلام که در آن تکرار واج « س » با لطافت تمام دعوت به سکوت و آرامش می کند .
رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
( حافظ )

ذکر این نکته ضروری می نماید که گاهی تداعی و القای موضوعی یا تصویر حالتی به ذهن سامع از راه التزام واج نیست بلکه از طریق التزام واژه است . به عنوان مثال در غزل سعدی با مطلع :
ای چشم تو دل فریب و جادو در چشم تو خیره چشم آهو

که در همین مقال ذکر گردید ، تکرار واژه ی « چشم » در تمامی مصراع ها ، حالت تسلیم محض عاشق در مقابل معشوق را به صورت بدیع و زیبا در فضای عاطفی غزل به ذهن القا می کند ؛ زیرا عاشق مخلص در برابر هر اراده ای معشوق جوابی به غیر از « چشم » ندارد که تقدیم کند .
 

پی نوشت ها:

  1.  ادوار شعر فارسی، محمد رضا شفیعی کدکنی، چاپ اول (ویرایش دوم) انتشارات سخن، تهران، 1380، ص 86.
  2.  «شعر ناکام، شاعران ناکام» محمد رضا سنگری، آموزش زبان و ادب فارسیُف س شانزدهم، 1381، ش 61، ص 16.
  3.  ر. ک. موسیقی شعر، محمدرضا شفیعی کدکنی، چاپ دوم، انتشارات آگاه، تهران، 1368.
  4.  ر. ک. ادوار شعر فارسی، همان، ص122.
  5. فنون بلاغت و صناعات ادبی، جلال الدین همایی، چاپ ششم، مؤسسه ی نشر هما، تهران، 1368، ص 76.
  6. واج زدایی در مقابل واج آرایی عنوانی از خود مولف مقاله است.
  7.  دیوان مجیرالدین بیلقانی، از انتشارات مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران، وابسته به دانشکده ی ادبیات تبریز، ص 134.
  8.  بوتورپاقلی ام، عزیز شهنازی، چاپ اول، نشر فرهنگ، 1369، ص 59.
  9. ر. ک. «زبان طناز، گویشوران طناز، آرایه های ناشناس»، محمدرضا سنگری، آموزش زبان و ادب فارسی، س شانزدهم، 1380، ش 59، ص 5.
  10.  «از شعر و زبان حافظ، بیان برخی ویژگی های زبانی- دستوری»، سید جواد مرتضایی، آموزش زبان و ادب فارسی، س شانزدهم، 1381، ش 61، صص، 43-40.
  11.  همان ، ص 40.
  12.  به نقل از کتاب «ادوار شعر فارسی» همان، صفحه123.
     

منبع:

نشریه پایگاه نور شماره 4