تاثير بيماريهاي رواني بر الگوي خريد
تاثير بيماريهاي رواني بر الگوي خريد
تاثير بيماريهاي رواني بر الگوي خريد
گفتگو با دکتر فربد فدايي، روانپزشک
يکي از رايجترين و روزمرهترين کارهايي که اصلا به نظر خيلي از ما نميآيد، خريد و مصرف است. شايد بعضيهايمان از خريدهاي روزانه فقط چانه زدن و تخفيف گرفتن را به ياد بياوريم و کمتر به اين فکرکنيم که پشت هر خريد و مصرف، الگويي نهفته است که تابع شرايط روانشناختي است. با دکتر فربد فدايي، روانپزشک و مدير گروه روانپزشکي علوم بهزيستي و توانبخشي، گفتگويي در همينخصوص ترتيب دادهايم.
هميشه اين سوال برايم مطرح بوده است که چرا برخي افراد هرجور کالاي خارجي را به مشابه داخلي ترجيح ميدهند؛ شما فکر ميکنيد چرا؟
البته گاهي ترجيح کالاي خارجي ممکن است ناشي از توجيهات صحيح اقتصادي باشد. اما در خيلي از موارد هم گزينش کالاي غيرخودي به جاي خودي مصداق اين ضربالمثل فارسي است که : «مرغ همسايه غاز است.» براي مثال، زماني که يک ايراني پوشاک محصول ايتاليا را ترجيح ميدهد که خودش از ايران پوشاک وارد ميکند، علت را فقط بايد در احساس ناموجه کهتري، چه به صورت فردي و چه به صورت اجتماعي، جستجو کرد که سبب شده است ايراني نسبت به کالاي توليد همميهن خويش بياعتماد باشد و با حقارت به آن بنگرد.
تا آنجا که خاطرم هست اغلب اختلالات رواني از دوران کودکي شکل ميگيرد. آيا نحوه خريد کردن ما نيز به شرايط و نحوه رفتار والدينمان بستگي دارد؟
از جنبه فردي، در بسياري از خانوادههاي ايراني به عوض تکيه بر توانمنديهاي کودک بر نارسانيهاي او تکيه ميشود و مرتبا به او بيعرضه خطاب ميشود؛ يعني از ابتدا به او تلقين کردهاند که: «تو از عهده کاري برنميآيي» و کودک هم ناخودآگاه اين برداشت را درباره خودش پذيرفته است و به همه ايرانيان هم تسري داده و به اين نتيجه رسيده است که لابد ايراني نميتواند کالاي مناسب توليد کند و مانند خود او بيدقت و بيکفايت است! در نتيجه ميبينيم او لباسها و کفشهاي مثلا ايتاليايي و ترکيهاي را که بالاتر از همتاي ايراني آنها نيست بهتر ميپندارد و ترجيح ميدهد با پرداخت مبلغي گزاف آنها را به عوض جنس خوب و ارزان ايراني بخرد.
به هر حال، گاهي اصول روانشناسي علمي براي افزايش خريد و مصرف توسط سرمايهداران و بنگاههاي بزرگ تجاري به کار ميرود؛ مثلا نصب آينههاي کمي مقعر که افراد را کشيدهتر و لاغرتر نشان ميدهد موجب افزايش خريد پوشاک در يک فروشگاه ميشود. استفاده از رنگهاي ويژه براي کالاهاي خاص و بستهبندي آنها در فروش موثر است. براي نمونه، استفاده از رنگهاي آبي و سفيد براي کالاهاي بهداشتي و مواد شوينده سبب افزايش فروش آنها نسبت به کالاهاي مشابهي ميشود که به رنگهاي زرد، سرخ يا قهوهاي ارايه شدهاند. برعکس، رنگهاي زرد و سرخ و قهوهاي براي مواد خوراکي و بستهبندي آنها موجب افزايش فروش اين کالاها ميگردد. افراد به طور طبيعي رغبتي به مصرف نوشابهها يا شربتها يا داروهايي که به رنگهاي آبي يا بنفش باشد، ندارند و اين امر مورد توجه کارخانههاي دارويي يا نوشابهسازي است که فرآوردههاي خود را به اين دو رنگ معمولا عرضه نميکنند.
تبليغات براي افزايش فروش محصولها نيز عموما بر مبناي روانشناسي است و از نيازهاي طبيعي يک انسان بهنجار بهره ميگيرد. همه نيازهاي موجود در سلسله مراتب نيازهاي بهنجار (جدول مزلو) به اين منظور توسط کارگزاران تبليغاتي به کار ميرود. در کل، امروز در جوامع صنعتي مصرف به صورتي لگام گسيخته تشويق ميشود زيرا رشد مصرف را معادل با رشد توليد و اشتغال و افزايش سطح زندگي ميدانند اما اين کار به بهاي تخريب محيط زيست و کاهش و اتمام منابع ارزشمند جايگزيني ناپذير تمام شده است و برخي عواقب آن مانند آلودگي هوا، بارانهاي اسيدي، تخريب جنگلهايي که ريه زمين هستند، گرم شدن زمين، کاهش منابع آب شيرين و آلودگي منابع محدود باقيمانده از هماکنون مشکلات شديدي به وجود آورده است. در جوامع رو به رشد مشکل بيشتر است زيرا تمايل به مصرف و ارتقاي معيارهاي زندگي وجود دارد ضمن آنکه امکانات مالي لازم براي اين کار بايد از منابع خارجي و به قيمت وامدار شدن کشور تهيه گردد و فناوري و آيندهنگري لازم براي مهار عوارض اي ن پيشرفت لگام گسيخته هم موجود نيست. آنچه امروز به نام «نهضت سبز» در برخي کشورهاي صنعتي ميبينيم برگرفته از واقعيات موجود است که ميکوشند با کاستن از مصرف غيرضروري، صرفهجويي در کاربرد منابع محدود و بازيابي مواد مختلف اين اشکالات را تا حدي برطرف کنند.
منبع:www.salamat.com
/ن
آقاي دکتر! از نظر روانشناسي خريد کردن ما تحت تاثير چه عواملي است؟
الگوي خريد و مصرف در کشورهاي ديگر چه تفاوتي با کشور ما دارد؟
آيا گذشت زمان هم بر روي الگوي خريد ما تاثير داشته است؟
برگرديم به بحث خريد کردن. بيماريهاي رواني چه تاثيري بر نحوه خريد کردن ما ميگذارد؟
خريد در بيماران مبتلا به وسواس چه ويژگيهايي دارد؟
و در بيماران دوقطبي چهطور؟
هميشه اين سوال برايم مطرح بوده است که چرا برخي افراد هرجور کالاي خارجي را به مشابه داخلي ترجيح ميدهند؛ شما فکر ميکنيد چرا؟
البته گاهي ترجيح کالاي خارجي ممکن است ناشي از توجيهات صحيح اقتصادي باشد. اما در خيلي از موارد هم گزينش کالاي غيرخودي به جاي خودي مصداق اين ضربالمثل فارسي است که : «مرغ همسايه غاز است.» براي مثال، زماني که يک ايراني پوشاک محصول ايتاليا را ترجيح ميدهد که خودش از ايران پوشاک وارد ميکند، علت را فقط بايد در احساس ناموجه کهتري، چه به صورت فردي و چه به صورت اجتماعي، جستجو کرد که سبب شده است ايراني نسبت به کالاي توليد همميهن خويش بياعتماد باشد و با حقارت به آن بنگرد.
تا آنجا که خاطرم هست اغلب اختلالات رواني از دوران کودکي شکل ميگيرد. آيا نحوه خريد کردن ما نيز به شرايط و نحوه رفتار والدينمان بستگي دارد؟
از جنبه فردي، در بسياري از خانوادههاي ايراني به عوض تکيه بر توانمنديهاي کودک بر نارسانيهاي او تکيه ميشود و مرتبا به او بيعرضه خطاب ميشود؛ يعني از ابتدا به او تلقين کردهاند که: «تو از عهده کاري برنميآيي» و کودک هم ناخودآگاه اين برداشت را درباره خودش پذيرفته است و به همه ايرانيان هم تسري داده و به اين نتيجه رسيده است که لابد ايراني نميتواند کالاي مناسب توليد کند و مانند خود او بيدقت و بيکفايت است! در نتيجه ميبينيم او لباسها و کفشهاي مثلا ايتاليايي و ترکيهاي را که بالاتر از همتاي ايراني آنها نيست بهتر ميپندارد و ترجيح ميدهد با پرداخت مبلغي گزاف آنها را به عوض جنس خوب و ارزان ايراني بخرد.
به جنبههاي فردي اشاره کرديد. در خصوص علل اجتماعي اين مساله چه ميتوان گفت؟
فروشندگان هم روانشناسي بلدند؟!
به هر حال، گاهي اصول روانشناسي علمي براي افزايش خريد و مصرف توسط سرمايهداران و بنگاههاي بزرگ تجاري به کار ميرود؛ مثلا نصب آينههاي کمي مقعر که افراد را کشيدهتر و لاغرتر نشان ميدهد موجب افزايش خريد پوشاک در يک فروشگاه ميشود. استفاده از رنگهاي ويژه براي کالاهاي خاص و بستهبندي آنها در فروش موثر است. براي نمونه، استفاده از رنگهاي آبي و سفيد براي کالاهاي بهداشتي و مواد شوينده سبب افزايش فروش آنها نسبت به کالاهاي مشابهي ميشود که به رنگهاي زرد، سرخ يا قهوهاي ارايه شدهاند. برعکس، رنگهاي زرد و سرخ و قهوهاي براي مواد خوراکي و بستهبندي آنها موجب افزايش فروش اين کالاها ميگردد. افراد به طور طبيعي رغبتي به مصرف نوشابهها يا شربتها يا داروهايي که به رنگهاي آبي يا بنفش باشد، ندارند و اين امر مورد توجه کارخانههاي دارويي يا نوشابهسازي است که فرآوردههاي خود را به اين دو رنگ معمولا عرضه نميکنند.
تبليغات براي افزايش فروش محصولها نيز عموما بر مبناي روانشناسي است و از نيازهاي طبيعي يک انسان بهنجار بهره ميگيرد. همه نيازهاي موجود در سلسله مراتب نيازهاي بهنجار (جدول مزلو) به اين منظور توسط کارگزاران تبليغاتي به کار ميرود. در کل، امروز در جوامع صنعتي مصرف به صورتي لگام گسيخته تشويق ميشود زيرا رشد مصرف را معادل با رشد توليد و اشتغال و افزايش سطح زندگي ميدانند اما اين کار به بهاي تخريب محيط زيست و کاهش و اتمام منابع ارزشمند جايگزيني ناپذير تمام شده است و برخي عواقب آن مانند آلودگي هوا، بارانهاي اسيدي، تخريب جنگلهايي که ريه زمين هستند، گرم شدن زمين، کاهش منابع آب شيرين و آلودگي منابع محدود باقيمانده از هماکنون مشکلات شديدي به وجود آورده است. در جوامع رو به رشد مشکل بيشتر است زيرا تمايل به مصرف و ارتقاي معيارهاي زندگي وجود دارد ضمن آنکه امکانات مالي لازم براي اين کار بايد از منابع خارجي و به قيمت وامدار شدن کشور تهيه گردد و فناوري و آيندهنگري لازم براي مهار عوارض اي ن پيشرفت لگام گسيخته هم موجود نيست. آنچه امروز به نام «نهضت سبز» در برخي کشورهاي صنعتي ميبينيم برگرفته از واقعيات موجود است که ميکوشند با کاستن از مصرف غيرضروري، صرفهجويي در کاربرد منابع محدود و بازيابي مواد مختلف اين اشکالات را تا حدي برطرف کنند.
منبع:www.salamat.com
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}