1- یکی از اهل منبر نقل می کرد، مرحوم علامه امینی مولف مجموعه دائره المعارف الغدیر زاده 1281  و متوفای 1349 خورشیدی، که از دانشمندان بنام اسلامی بود، در دهه های آخر عمرش به دعوت پادشاه عربستان سعودی برای برگزاری حج تمتع، به عربستان رفت و از سوی علمای اهل سنت وبعضاً وهابی، برای شام دعوت شد که او نپذیرفت ، دعوت کنندگان اصرار کردند، ناگزیر، مرحوم علامه به یک شرط پذیرفت که هیچ بحثی در هیچ مورد صورت نپذیرد، فقط میهمانی شام باشد و لا غیر، دعوت کنندگان پذیرفتند و میهمانی برگزار شد.

عده زیادی از علمای سلفی در آن جلسه حضور داشتند و صیت شهرت علامه امینی به جهت جمع آوری کتاب الغدیر، علاقمندی آنان را برای دیدار با علامه و بحث با  او و زیر سوال بردن کتاب الغدیر، دو چندان کرده بود؛ علامه امینی در آن میان نشسته و دو دست خود را روی زانو گذاشته و درسکوت معناداری مجلس را زیر چشم نظاره می کرد، همه از حافظان حدیث و برخی نیز حافظ کتاب وحی .

یکی از آنان گفت شیخنا، درست است که با شما شرط کرده ایم که بحثی نکنیم، اما خواندن حدیث از نبی گرامی اسلام که مانعی ندارد؛ مرحوم علامه با اکراه قبول کردند و هرکدام از اهل مجلس به ذکر حدیثی همراه با سلسله سند پرداختند تا نوبت مرحوم علامه شد. گفتند تفضل بفرمایید، نوبت شماست، مرحوم علامه فرمود: "روینا بطرقنا و بطرقکم ان النبی صلی الله علیه  وآله و سلم، قال من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه، ای میته کفر و نفاق" یعنی بر حسب روایت راویان اهل سنت و روایت راویان شیعه، حدیثی از پیامبر گرامی اسلام نقل شده و آن این است که پیامبر اکرم فرمودند: هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی که همان مرگ کفر و نفاق است مرده است.

علامه پرسید این روایت درست است؟ گفتند بله راویان زیادی، دارد از جمله عبدالله بن عمر پسر خلیفه دوم. صحیح صحیح است و در صحت آن هیچ تردیدی نیست! علامه گفتند حال من پرسشی از شما دارم اجازه می دهید؟ آیا دختر نبی گرامی اسلام حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها امام زمان خودش را نمی شناخت؟ گفتند معاذ الله، دخت گرامی اسلام از این اتهام مبراست! او گفت آیا خلیفه اول، امام زمان او بوده است؟ سکوت مرگباری بر مجلس مستولی شد هیچکس پاسخ علامه را نداد. علامه ادامه داد چطور می شود امام زمان  سرور زنان دو عالم حضرت فاطمه زهراء ، خلیفه اول باشد حال آنکه خود شما در کتاب هایتان گفته اید فاطمه زهراء در حالی در اثر جنایت شکسته شدن پهلو، وفات کرد که بر آن دو خشمگین بود.

سید ابن طاوس از علی ابن اسباط از حضرت امام رضا نقل می کند که مردی از برمکیان به امام عرض کرد. درباره ابوبکر چه می فرمائید؟ حضرت فرمودند؛ سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر!  برمکی وقتی از امام پاسخی نگرفت بر پرسش خود پافشاری کرد  تا بلکه پاسخی از امام دریابد، ناگزیر امام پاسخ دادند و فرمودند: ما (ائمه هدی)   مادر صالحه ای داشتیم او درحالی  از این دنیا رخت بر بست ( و به سوی بهشت جاویدان پر گشود) که بر آن دو خشمگین بود و پس از شهادت او خبری به ما نرسیده که در واپسین روزهای زندگی لحظه ای از آن دو خشنود شده باشد.


 
مصادر اهل السنه:
مستدرک حاکم  ج 3 ص 162 المستدرک علی الصحیحین
2- صحیح بخاری ج 5 ص 82
روایت خشمگین بودن حضرت فاطمه از آن دو در هنگام مرگ به صورت فراگیر و متواتر در کتاب های اهل سنت نقل شده است.

۲- عبدالحمید اسماعیل زهی در این چند ماهی که در ایران آشوب و اغتشاش بسیار اتفاق افتاده در دیار زاهدان برخلاف رویه وحدت بین برادران اهل سنت و شیعه مرتباً با سخنان تفرقه آمیز دامن به آتش اختلاف می زند، شاید او را  وهم برداشته؟ نمی دانم؟ اما علت مماشات با او را هم نمی دانم؟ مماشات با او دل مردم ایران را به درد آورده است سهم او در جرم های اتفاق افتاده در زاهدان بسیار است و قابل اغماض نیست.

در اینکه او سنی تندرویی است شکی نیست و در سخنانش گاهی حتی ابوسفیان، پسرش و نوه اش، یزید لعین را از هر گناهی مبرا می داند! همانانی که به طلقا و آزاد شدگان پیامبر معروف بوده اند و آزادیشان را مرهون الطاف محمدی بر می شمارند و حتیهمسر جنایت پیشه جگر خواره اش نیز مرهون الطاف محمدی قرار گرفت.
 
  •  م صادق (ع)  در روایتی می فرمایند از ابتدا ما دو خاندان بودیم که در مورد خدا با هم در نزاع بودیم ما می گفتیم خدا راست می گوید  آنها می گفتند خدا دروغ می گوید لاجرم ابوسفیان با پیامبر جنگید و معاویه با امیرالمومنین جنگید و یزید لعنه الله علیه با اما م حسین وارد جنگ شد و سفیانی هم با امام  زمان و قائم آل محمد می جنگد.
  • شک ندارم؛ بسیاری از این قماش، از اصحاب سفیانی اند و با امام زمان می جنگند و خودشان نیزاین مطلب را انکار نمی کنند و به ابوسفیان، معاویه و بنی امیه بیش از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله عشق می ورزند، حسادت اموی نسبت به آل هاشم هنوز هم جاری و ساری است. بگذریم!
  • بر اساس فقه خودشان حتی ممکن است یک فاسق بیّن را نیز اولوالامر بدانند و او را واجب الاطاعه برشمرند. ملاحظه کنید؛ پادشاه عربستان دست همسر ترامپ را می بوسد و خود را تحت  قیمومیت او می داند، از خصوصیات آنها همین است که رفراندوم را بر نمی تابند و هرگونه رفراندوم را باطل می دانند و خلاف شرع و  از حکومت طالبان در افغانستان که حتی ابتدائی ترین حقوق زنان را نادیده می گیرد، تعریف می کنند و آنان را برادران مجاهد می دانند، لیکن به جمهوری اسلامی توصیه می کنند حقوق زنان را رعایت کند! نمی دانم کسی با 67 فرزند و دهها زن چگونه حقوق زن و فرزندان را رعایت می کند؟ العجب!!

۳- پیامبر در میان اصحاب در مسجد نشسته بودند که کلماتی از سوره نور قرائت شد؛ "فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه"  با چشمانشان به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره کردند ، یکی از حاضران که گویا خلیفه اول بود، از اشاره پیامبر متعجب شد و با شگفتی پرسید، یعنی خانه فاطمه از آن خانه هایی است که خداوند دستور داده که رفعت یافته و نام خدا همواره در آن باشد؟

حضرت فرمودند: بله خانه فاطمه از برترین آن خانه هاست "نعم کانت من احسنها و اعظمها" عجیب است که با وجود خفقانی که پس از رحلت پیامبر نسبت به ذکر فضائل اهلبیت علیهم السلام ایجاد کرده بودند در کتاب های سنی و شیعه پر است از ذکر فضائل اهلبیت علیهم السلام تا جایی که محدث قمی می گوید با وجود آنکه دوستانشان از ترس فضائل آنان را نمی گفتند و دشمنانشان از حسادت فضائل آنان را نمی گفتند اما اینک می بینیم آوازه فضائل آنان، شرق و غرب عالم را پر کرده است و این از کرامات و معجزات آنان است.

۴ – "فداها ابوها" رسم پیامبر آن بود که هرگاه از سفرمی آمدند،  نخست به خانه فاطمه می رفتند و حال او را جویا می شدند و سپس به خانه خودشان می رفتند، روزی مطابق رسم معمول وقتی به خانه فاطمه آمدند دیدند پرده ای زیبا در خانه حضرت فاطمه، نصب شده و حضرت زهرا نیز گردنبند زیبایی به گردن دارند، چیزی نگفتند اما شاید آثار نارضایتی بر جبینشان ظاهر گشت و بازگشتند، حضرت فاطمه بدون تأمل، پرده را درآوردند و گردنبند را نیز. سپس کسی را گفتند هر دو را نزد پیامبر ببر و به ایشان بگو در راه خدا انفاق فرمایند، پیامبر تا چنین دیدند، آثار تبسم در چهره مبارکشان ظاهر گشت و زیر لب فرمودند من که چیزی نگفتم، سپس ادامه دادند "فداها ابوها" به فدای او باد پدرش.




۵ - قصه شهادت
عده ای از آنان گفتند چنین و چنان نبوده است این داستان سرایی ها چیست؟  باید به آنان گفت سکوت کنید و بیش از این آبروی خود را نبرید! شما درکتاب هایتان که تمام کلمات آن را مسلم و مسجل می دانید مثل مروج الذهب مسعودی که قصه آتش زدن خانه را ازقول عبدالله بن زبیر به عنوان یک واقعه مسلم و قطعی و فراگیر نقل می کند و مثل کتاب الامامه و السیاسه  منسوب به ابن قتیبه دینوری که در آن آمده است "ان ابابکر بعد ما اخذ البیعه لنفسه من الناس بالارهاب و السیف و القوه ارسل عمر، و قنفذاً و جماعه الی دار علی و فاطمه و جمع عمر الحطب علی دار فاطمه و احرق باب الدار" ابوبکر؛ بعد از آن که در سقیفه بنی ساعده با تهدید و شمشیر و قدرت از مردم بیعت ستاند، عمر و قنفذ و عده ای را برای بیعت به خانه علی و فاطمه فرستاد آنگاه عمر هیزم آورد و در خانه را آتش زد.

ابن حجر عسقلانی روایتی را از عبدالرحمن بن عوف نقل می کند که گفت: در واپسین روزهای زندگی ابوبکر به ملاقات او رفتم و به او گفتم ما غیر از صلاح و اصلاح چیزی از تو ندیدیم او گفت: از سه چیز بیمناکم؛ یکی آنکه؛ ای کاش حریم خانه فاطمه را نمی شکستم حتی اگر جنگی به پا می شد! حال با همه این اخبار که در کتاب های سنی و شیعه پر است، بازهم مرگ نابهنگام فاطمه هیجده ساله در اثر ضربه در و سقط کردن کودکش را افسانه می پندارید؟  حاشا و کلا.

البته عده ای از آنان مثل عبدالرحمن چابهاری می گوید او شهید نشده چون در میدان نبرد به شهادت نرسیده  است اما فاطمه زهرا در میدان نبرد دفاع از ولایت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام در مقابل محفل نمایشی سقیفه به شهادت رسید.

۶- امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید مادرم شبها را تا صبح به شب زنده داری و اقامه نماز مشغول بود طوری که ما نگران می شدیم، چون قدم های مادر از فرط ایستادن در نماز متورم می شد! روزی به مادر گفتم: مادرجان در نمازهایتان چه کسانی را دعا می کنید؟ گفتند همسایگان را، تعجب کردم، آنگاه گفتند پسرم؛ "الجار ثم الدار" اول همسایگان را!

۷- اما حسن ختام؛  سه یادگار جالب از آن سرور زنان دو عالم به ما رسیده است اول تسبیحات حضرت زهرا که پیامبر به دخترش فاطمه آموخته است که در منابع حدیثی بسیاری آمده ، اما م باقر علیه السلام آن را مصداق یاد خدا و ذکر کثیر می داند.

اهل معنی می گویند مداومت برآن آثار بسیار معنوی برای انسان به همراه دارد و دوم در روایت آمده است حضرت زهرا سلام الله علیها از تربت مقدس عمویش حمزه تربتی برگرفت و آن را تبدیل به تسبیح کرد و با آن ذکر می گفت اما اینک یکی از جرمهایی که اصلا قابل بخشش نیست و شرک تلقی می شود، برگرفتن خاک از مزار شریف حضرت حمزه سیدالشهداء  است و سوم آنکه در روایت آمده است آن حضرت فاطمه ، انگشتری به دست داشت که روی نگین آن چنین حک شده بود ( امن المتوکلون) یعنی آنان که بر خدا تکیه کنند در امانند.

 
والسلام علیکم و رحمه الله.