مشکلات و نويدهاي تکنولوژي نوين


 

نويسنده:پاتريک موني(1)




 

چکيده:
 

نويسنده ضمن تأکيد بر اين فرض که مشکلات ناشي از تکنولوژي، مهم ترين دغدغه فرهنگي و اجتماعي انسان معاصر به شمار مي روند،با کندوکاو درچند ديدگاه از جمله ديدگاه هايدگر نسبت به مسئله تکنولوژي، سعي دارد در کنار شناسايي ماهيت مشکلاتي که تکنولوژي براي انسان به ارمغان آورده است، راه هاي نجات انسان از اين مشکلات را نيز مورد بررسي قرار دهد.
اين مسئله که آيا پيشرفت هاي تکنولوژيک نوين براي بشر سودمند يا مضر بوده است، شايد مبرم ترين سؤالي باشد که جامعه ما با آن روبه روست. اگر تکنولوژي مضر است، در اين صورت ما بايد اين خطر را به حداقل برسانيم يا به کلي رفع کنيم.اگر تکنولوژي منبع مشکلات و نگراني هايي نيست که مکرراً به آن نسبت داده مي شود، پس ما بايد به دنبال دليل ديگري براي فشارهاي اجتماعي و رواني اي باشيم که جامعه ما با آنها مواجه است. از زمان وقوع انقلاب صنعتي به بعد، مردم شکايت هايي را درباره اثرات سوء تکنولوژي ابراز کرده اند. از اين رو ما بايد آنچه را که مارتين هايدگر فيلسوف آلماني قرن بيستم آن را «مسئله اي در خصوص تکنولوژي» ناميده است، مورد بررسي قرار دهيم. ديويد کرل ويراستار در مقدمه خود بر نطق هايدگر با عنوان «مسئله اي در خصوص تکنولوژي» خاطر نشان مي کند که «محور اين مسئله چيزي جز بقاي گونه انسان و سياره
زمين» نيست. مارتين هايدگر يکي از کساني بود که اين مسئله را دقيق تر از هر کس ديگري مورد بررسي قرار داده است. با اين حال، گروه هايي چون «باشگاه آزادي» که آن ابومبر يکي از اعضاي آن است، اين مسئله را بيشتر به کانون توجه ما رانده اند. باشگاه آزادي ادعا مي کند که انقلاب صنعتي، انهدام رواني و تخريب زيست محيطي بيشتري را به همراه داشته است. در حالي که هايدگر، اين احتمال را هشدار مي دهد که انسان ممکن است برده تکنولوژي شود. نه تنها روشنفکران برج عاج نشين و گوشه نشينان مخالف خواه، مدت ها از وقت خود را صرف بررسي مشکلات ناشي از تکنولوژي کرده اند، بلکه داستان نويسان مختلفي چون کورت وونه گات جونيور، آلدوس هاکسلي، جرج اورول و والترم. ميلي جونيور نيز اين مشکلات را در آثار خود مورد توجه قرار داده اند. هر يک از اين نويسندگان، روش خود، مشکلاتي را که تکنولوژي بر جامعه ما تحميل کرده، بررسي نموده اند. کليه ژانرهاي موسيقي که نام هاي گويايي دارند، نظير «صنعتي»و«تکنو» نيز در دهه هاي اخير قد بر افراشته اند.مثلاً موسيقي گروه« صنعتي» ،مکرراً به مفاهيمي چون غم وجود،اليناسيون و بي معنايي حيات، به عنوان مفاهيمي حايز اهميت سرو کار دارد.
اين عوامل حاکي از آن هستند که مشکل تکنولوژي، جامعه و فرهنگ ما را چه آگاهانه و چه ناآگاهانه فرا گرفته است. با اين حال، به منظور بررسي مشکلات ناشي از تکنولوژي و کشف ماهيت مشکل ضرورت دارد. من در بررسي استدلال هاي مخالف تکنولوژي، با دوگروه عمده تفکر در ارتباط با خطرات تکنولوژي مواجه شده ام. شايد يکي از بهترين انتقادهاي وارده به سيستم تکنولوژيک- صنعتي نوين را بتوان در جزوه «جامعه صنعتي و آينده آن» که به باشگاه آزادي تعلق دارد يافت؛ جزوه اي که بيشتر با عنوان «مانيفست آنابومبر» شناخته مي شود. چون اين متن تأثيرات گسترده اي بر جامعه ما گذاشته است، ابتدا آن را بررسي مي کنيم. با اينکه مخالفت هاي زيادي نسبت به استدلال مطرح شده در اين مانيفست وجود دارد، اما دغدغه هاي مطرح شده در آن قابل قبول است. من بر روي مسائل و راه حل مطرح شده در اين مانيفست تمرکز مي کنم تا خود اين استدلال. به طور خلاصه، استدلال باشگاه آزادي اين است که کارکرد سيستم اکنولوژيک-صنعتي فعلي کساني را که در درون آن زندگي مي کنند، از آزادي و
استقلال خود محروم مي کند و بر سرنوشت آنها تأثير مي گذارد. علاوه بر اين، آنچنان که باشگاه آزادي مي گويد، اين سيستم تکنولوژيک- صنعتي، افراد برگزيده اندکي را به نسبت ديگران از اين قدرت برخوردارند تا توانايي خود تصميم گيري ديگران را از آنها سلب کنند، قادر، تشويق وملزم به انجام اين کار مي کند. در عين حال، اين سيستم به ناگزير به سمت درجه اي همواره رو به تزايد از کنترل بر زندگي افراد پيش مي رود و نمي توان به منظور جلوگيري يا اصلاح اين وضعيت، در آن اصلاحاتي انجام داد. اگر بخواهيم عبارتي را از جان استوارت ميل وام بگيرم،بايد بگويم که سيستم اجتماعي فعلي «جان کساني را که در حيطه اقتدار آن زندگي مي کنند، به بردگي مي کشاند.» درنتيجه، باشگاه آزادي از اين دفاع مي کند که اين سيستم تکنولوژيک- صنعتي را بايد عقب راند تا ديگر نتواند توانايي تعيين آينده انسان ها توسط خود را از آنها سلب کند. اين سيستم تکنولوژيک- صنعتي را مي توان با از بين بردن تکنولوژي ويرانگر، دانش تکنولوژيک و روش هاي توليد که براي يک جامعه تکنولوژيک- صنعتي الزامي هستند، نابود کرد. يکي از بزرگ ترين مشکلات استدلال باشگاه آزادي، وجود اين واقعيت است که هر جامعه اي، آزادي افراد را به ميزاني کم يا زياد تحديد مي کند. از نظر تاريخي، اين مداخله، منتج از مداخله حکومت، نابردباري مذهبي يا عدم پذيرش ساده از سوي ساير اعضاي جامعه بوده است. به نظر جان استوارت ميل، اين عدم پذيرش اجتماعي وقتي رخ مي دهد که مسايل جامعه هر يک اجبار دارند در تمام اموري دخالت کنند که نبايد در آنها مداخله اي داشته باشند.
مداخله حکومت و مداخله مذهبي معمولاً براي خود آزادي خطرناک تر هستند. يک حکومت، توانايي اعدام يک فرد را به جرم ارتکاب جرايمي که به شکلي مبهم تحت عنوان «اغتشاش» دسته بندي مي شوند يا به جرم يک اتهام غلط مثل قتل را دارد. از نظر تاريخي، بسياري از کليساها افرادي را به جرم جرايمي چون «بدعت» اعدام کرده اند. اين اعمال بي ترديد بر آزادي فرد براي تأثيرگذاري بر سرنوشت خود تأثير مي گذارد. از طرف ديگر، جامعه به ندرت افراد را اعدام مي کند. استثناهايي وجود دارد،مثل دار زدن اراذل و اوباش، اما خطر فيزيکي اي که يک حکومت متوجه فرد مي کند، از خطري که جامعه متوجه او مي کند بزرگ تر است. پس
پرسش محوري اين است که آيا باشگاه آزادي پاسخي را براي مشکل ناشي از پيچيدگي تکنولوژيک- صنعتي ارايه مي دهد، وقتي که اين پيچيدگي توانايي افراد براي اتخاذ تصميمات معنادار را از آنها سلب مي کند.
خير، مطمئناً پاسخي ارائه نمي دهد. يکي از نکات مهم، روش دفاع باشگاه آزادي از عقب راندن سيستم تکنولوژيک-صنعتي موجود است. باشگاه آزادي ادعا مي کند، کساني که در آرزوي عقب راندن سيستم اجتماعي موجود هستند، بايد تعمداً ديگران را به منظور کشاندن آنها به اين حرکت، بفريبند. با توجه به اين واقعيت که اطلاعات غلط باشگاه آزادي مي تواند مانع از اتخاذ تصميمات آگاهانه افراد درباره زندگي خود شود، پيداست که اين ايده کاملاً بيهوده است.
اين دفاع از انتشار تعمدي اطلاعات نادرست در سراسر اين مانيفست، در چند مرحله رخ مي دهد. شايد درخشان ترين نمونه آن در پاراگرافي رخ مي دهد که تصريح دارد، شايد ايجاد يک مذهب زمين محور، براي نابودي بيشتر سيستم تکنولوژيک- صنعتي، کاري سودمند باشد. با اين حال، تحت الشعاع قرار دادن حقيقت از طريق پخش تبليغات نادرست در ارتباط با اهداف اجتماعي، يکي از جرايم محوري است که باشگاه آزادي، سيستم تکنولوژيک- صنعتي موجود را متهم به ارتکاب آن مي کند. باشگاه آزادي همچنين از افرادي دفاع مي کند که عواطفشان به آنها اين انگيزه را مي دهد تا عليه سيستم موجود طغيان کنند، به جاي اينکه به هر فرد اجازه دهد تا دست به گزينشي مستقلانه براي خود بزند. اين اتفاق در آن بخش از مانيفست رخ مي دهد که عنوان «راهبرد» را بر خود دارد. مثلاً نويسنده مي نويسد: «در يک سطح ثانوي، ايدئولوژي بايد در ساده سازي شده ترين شکل خود تبليغ شود تا اکثريتي که انديشه ورز نيستند را قادر سازد، تضاد بين تکنولوژي با طبيعت را به شکلي واضح مشاهده کنند.» اگر چه باشگاه آزادي اين امر را فقط براي اکثريت غير انديشه ورز تبليغ مي کند، اما آنها همچنان به دنبال فريب افراد هستند.حداقل آنها از کساني دفاع مي کنند که آرزو دارند يک سيستم اجتماعي خاص مسلط باشد و ديگران را از اطلاعات
محروم کنند، حتي اگر اين کار به آنها کمک کند که آزادي خود را به دست آورند تا بتوانند بر آينده خود تأثير بگذارند. طبق نظر باشگاه آزادي، اين نيز يکي ديگر از جنايات جرايم محوري است که سيستم تکنولوژيک- صنعتي موجود مرتکب شده است. اما مهم ترين مسئله در اينجا اين است که باشگاه آزادي،از توجه کافي به اين واقعيت قصور ورزيده که انقلاب صنعتي نه فقط تأثيرات منفي بلکه تأثيرات مثبتي نيز بر جامعه ورزيده که انقلاب صنعتي نه فقط تأثيرات مثبتي نيز بر جامعه داشته است. با اين حال، قبل از آنکه فوايد انقلاب صنعتي را بررسي کنم، قصد دارم تجزيه و تحليل هايدگر از مشکلات تکنولوژي را مورد بحث قرار دهم. تجزيه و تحليل هايدگر، از برخي جهات مشابه مباحث آزادي است، اما او از زاويه اي متفاوت به اين مشکلات نزديک مي شود و شايد به سطحي ژرف تر از درک و فهم دست مي يابد. بررسي هايدگر از اين مشکلات که شايد بهترين توصيف از نويدها و خطرات ملازم تکنولوژي نوين باشد، در نطقي ابراز شد که او در سال 1949 در باشگاه «برمن» بيان کرد. او عنوان نطق خود را «قالب گيري» گذاشته بود. اين نطق بعدها توسعه يافت و زماني که او آن را در سال 1950 در آکادمي هنرهاي باواريايي ارائه کرد، عنوان «مسئله اي در خصوص تکنولوژي» را به خود گرفت. به طور خلاصه، هايدگر خاطر نشان مي کند که تکنولوژي جوهر انسانيت را بازآفريني مي کند و ما را تشويق مي کند، به تمام چيزهايي که در جهان وجود دارد، به عنوان چيزي حاضر و آماده که بايد به مصرف ما برسند، بينديشيم. او در عين حالي که بحث مي کند که چگونه بر ادراک ما از رود راين ارائه مي دهد. به اين ترتيب که هولدرلين شاعر، نمايشي خيره کننده از زيبايي طبيعي را در آن مي ديد و ما هم اکنون آن را به عنوان منبعي مي بينيم که حاضر و آماده در انتظار آن است که به روي آن سد بسته شود و براي توليد برق مورد استفاده قرار گيرد. هايدگر خاطر نشان مي کند که اگرچه جامعه هنوز راين را به عنوان چيزي زيبا مي بيند، اما زيبايي را به عنوان جوهر رود راين نمي بيند. به کلام هايدگر، زيبايي راين هم اکنون «جز يک شي در انتظار بازديد از سوي يک گروه
گردشگر که در نتيجه صنعت تعطيلات به آنجا رفته اند»، ديده نمي شود. هايدگر مي گويد که اساساً تکنولوژي نه تنها يک وسيله براي رسيدن به يک هدف است، بلکه اين وسيله و هدف، به روشي پيچيده بر يکديگر تأثير مي گذارند و با هم تعامل دارند. ما تکنولوژي را مي آفرينيم، تکنولوژي نيز ما را مي آفريند. او اين پروسه را قالب گيري مي نامد و اين يکي از راه هاي آشکارسازي ژرف طبيعت امور است. از نظر هايدگر، خطر محوري تکنولوژي اين است که نه تنها ما رشد مي کنيم تا خودمان را به همان طريقي ادراک کنيم که اکنون منابع خود را ادراک مي کنيم- به عنوان چيزهايي حاضر و آماده در انتظاراينکه به آنها نياز پيدا شود- اما اين روش علمي را به طريقي ديگر مشاهده کنيم. هايدگر مي گويد که نهايتاً ممکن است، ما براي تکنولوژي نگاه به امور قالب گيري، مانع از آن خواهد شد که ما اين امور را به طريقي ديگر مشاهده کنيم. هايدگر مي گويد که نهايتاً ممکن است، ما براي تکنولوژي تبديل به يک چيزي شويم که خود تکنولوژي باعث شده، جهان طبيعي به آن چيز برايمان تبديل شود: مجموعه اي از منابع که قابل مصرف و در انتظار مصرف شدن هستند. ممکن است در نهايت، تکنولوژي اين توانايي را از ما سلب کند که خود دروني مان را آشکار کنيم و چيزي شويم که قابليت تبديل شدن به آن را داريم. امکان دارد، ما توانايي تعيين آينده خود و تأثيرگذاشتن بر سرنوشت خود را از دست بدهيم. از اين منظر،شايان ذکر است که مشکلات مورد اشاره باشگاه آزادي در «جامعه صنعتي و آينده آن» و توسط هايدگر در «مسئله اي در خصوص تکنولوژي» به طور کامل با هم فرق ندارند. آنها جنبه هايي متفاوت از مشکلاتي مشابه با هم هستند و هر مشکلي را مي توان از لحاظ بياني، به زباني توضيح داد که در مشکل ديگر به کار گرفته شده است،اگرچه با اين کار، برخي از ويژگي هاي هر يک از اين تعاريف از دست مي رود. «بردگي جان» که طبق تعريف باشگاه آزادي از طريق از دست رفتن انسان و دستکاري در روان او رخ مي دهد را مي توان با اصطلاح قالب گيري نيز توصيف کرد. برعکس،قالب گيري را مي توان در عبارت از دست دادن آزادي که باشگاه آزادي توصيف مي کند، توضيح داد.هر دومشکل به جاي اين که از هم جدا باشند، انعکاسي از يکديگر هستند. من راه حل هايدگر را مورد بررسي قرار خواهم داد، چون درک او از
مشکل غني تر و عميق تر از باشگاه آزادي است و راه حل او در استفاده از معيارهاي مختلف، مطلوب تر است. اين راه حل عملي تر و محتمل تر به نظر مي رسد و به ما اجازه خواهد داد تا خود را از شر بسياري از مشکلات ملازم با تکنولوژي خلاص کنيم و در عين حال اين امکان را به ما مي دهد تا از مزاياي آن بهره مند شويم. از نظر هايدگر، هنر قادر به نجات ماست، چون هنر يک حس وسيع است و از همان منشأيي سرچشمه مي گيرد که تکنولوژي مي گيرد و ما را قالب گيري مي کند. واژه هنر مي تواند بسياري از معاني را در خود داشته باشد و يکي از تعاريف اين واژه، آن طور که لغتنامه من مي گويد، اين است: «يک سيستم از اصول و شيوه هاي به کار گرفته شده در جهت اجراي يک مجموعه از فعاليت ها». از اين نظر، تکنولوژي يک شکل هنري محسوب مي شود. ممکن است گفته شود که تکنولوژي از جهت کاربست يک سيستم از اصول، يک هنر محسوب نمي شود که في المثل ادبيات يا نقاشي مي شوند. تکنولوژي در ذيل يکي از تعاريف لغتنامه من جاي مي گيرد،در حالي که ادبيات و نقاشي شامل تعاريف ديگري نيز مي شوند. روشن است يا دست کم روشن به نظر مي رسد که اين دو تعريف با هم فرق دارند. با اين حال، از نظر هايدگر، تاکنون هيچ تعريفي از يک کلمه، جداي از هر يک از ديگر تعارف آن واژه وجود نداشته است. کلمه اي که به کلي منشاء و تاريخ خود جدا باشد نيز وجود ندارد. بنابراين به نظر هايدگر، تکنولوژي شکل ديگري از هنر است که از نيازهاي موجود در وجدان انسان سرچشمه مي گيرد؛ شبيه به همان نيازهايي که شعر و موسيقي از آنها سرچشمه مي گيرند. به علاوه هم تکنولوژي و هم هنرهاي زيبا، ذاتي واژه هنر هستند؛ هر دو عناصر متفاوت يک چيز به شمار مي روند. از منظر هايدگر، اين حقيقت دارد که گسترش سيطره تکنولوژي بر بشر، دربردارنده گسترش جوهر تکنولوژي که همان قالب گيري باشد نيز هست. با اين حال، چون تکنولوژي و هنرهاي زيبا هر دو عناصر هنر به شمار مي روند، گسترش قالب گيري (که جوهر تکنولوژي است) نيز دربردارنده گسترش چيزي است که قادر به نجات ما از قالب گيري هست: يعني هنرهاي زيبا. در اين صورت، پرسش مهم تري که مطرح مي شود اين است که گسترش قالب گيري چگونه امکان رهايي از
قالب گيري را در شکل هنرهاي زيبا به ما مي دهد. در مرکز اين پرسش حساس، اين موضوع نهفته است که «قدرت نجات بخش» چگونه با قالب گيري افزايش مي يابد. صرفاً چيزي نيست که ما از آن استفاده مي کنيم يا چيزي که ما مي آفرينيم. تکنولوژي چيزي است که از ما بهره برداري مي کند و ما را مي آفريند. ديدن تکنولوژي صرفاً به عنوان ابزار، خطر قالب گيري را از چشم ما مي پوشاند.

پي نوشت ها:
 

1-Patrick Mooney، پژوهش گرمسايل فلسفي و علاقه مند به موضوع ماهيت تکنولوژي.
منبع: www.thecourier.com
 

منبع:نشريه سياحت غرب،شماره 72