دانستنی های قرآن


 

منبع : راسخون




 



نویسنده : رسول داستانپورحسین آبادي



مقدمه
 

به نام خدايي كه عالميان را آفريد و خود آنها را پرورش داد و مراقبت نمود و قرآن را براي تكامل انسانها نازل نمود و با سلام و صلوات بر نبي اعظم، ختم رسل، محمد مصطفي صلی الله علیه و آله و بر آل پاك و دور از گناه و اشتباهش؛ هماناني كه مكمل و متمم قوانين الهي و مجري آيات دستورات خدايي و عالمان و عاملان به اعجاز ابدي مي باشند.
مقاله حاضر، با نام دانستنيهاي قرآن شامل پژوهشي در 114 سوره قرآن و علوم قرآني و شناسايي آيات و سوره ها از نظر زمان و مكان نزول ظاهر و باطن محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ بودن آيات و ... و همچنين معجزات قرآني مي باشد كه با خصوصيات زير گردآوري و تأليف گرديده است.
1 – در جمله بندي و نگارش آن سعي شده است در حد امكان از جملات ساده و روان استفاده گردد تا موجبات بهره مندي گروه سني جوان و نوجوان از علوم قرآني را فراهم آورد.
2 – خلاصه گويي و كوتاهي توضيحات ،
3 – استفاده از پاورقي هم به صورت زيرنويس و هم ذكر منابع در پايان كتاب،
4 – استفاده از منابع معتبر و مورد قبول در فقه شيعي ،
كه انشاء الله مورد قبول خوانندگان گرامي مخصوصاً گروه سني نوجوان و جوان قرار گيرد.
قرآن در كلام معصوم علیهم السلام
سخني شيوا از مولاي پرهيزكاران و راستگويان . بدانيد كه اين قرآن ، نصيحت كننده اي راستين و راست پرداز است و راه نماياننده اي است كه گمراه نمي سازد ، خبر دهنده اي است كه دروغ نمي گويد كسي با قرآن همنشين و مأنوس نشد مگر آنكه هم زيادت يافت و هم چيزي از دست داد ؛ زيادتي در هدايت و از دست دادن نابينايي و كور بيني. بدانید ، كه كسی بعد از راهیابی به قرآن ، نیازمندی و پیش از راه خواهی از آن به نیازمندی نخواهد رسید . درمان دردهای خود را از قرآن بخواهید و در راه بهبود خویش از او كمك بگیرید كه در قرآن شفایابی از بزرگترین دردها كه عبارت است از : كفر ، نفاق و ضلالت است ، وجود دارد . بوسیله‌ی آن از خدا مسألت نمایید و با دوستی آن ، رو به خدا آورید . آنرا وسیله‌ای برای تقرب به خدا ، راهی به نجات توان یافت و گواهی است كه گواهی او پذیرفته است كه به همراهی آن ، راهی به نجات توان یافت و گواهی است كه گواهی او پذیرفته است . هر كسی با قرآن باشد ، روز برپاخیزی ، نجات و كمال خواهد یافت . هر كسی به اتكاء قرآن، عملی را انجام دهد ، راستی و درستی عمل او در روز حساب مورد گواهی خواهد گرفت . ندا دهنده ای در آن روز ، ندا خواهد داد كه : (هر كشت كننده‌ای در گرو كشته های خویش است و گرفتار آن ، غیر از كسی كه به دنبال فراگیری قرآن رفته باشد ، كه چنین شخصی در هر حال ، سود برده است . )
بنابراین شما از نگهبانان و پیروان قرآن باشید و براساس آن ، دیگران را به پروردگارتان دلالت نمایید و خود را با آورده های قرآن ، به راه درست بیندازید. آراء خود را بر آن عرضه نموده و آنها را با میزان قرآن ، تصحیح نمایید. خواسته‌های خود را به وسیله‌ی آن از غش و آمیختگی حق و باطل ، پیراسته سازید.(1)

بخش اول: نامها و صفات قرآن
 

« نامهاي قرآن »
كتاب الهي ما مسلمانان داراي نامهاي متعددي مي باشد كه مهمترين آن قرآن مي باشد. برخي نام هاي قرآن را پنجاه مورد و حتي بيشتر ذكر نموده اند كه برخي از آنها را انتخاب نموده و با شمارة آيات در ذيل مي آوريم:

1 – قرآن: به معناي خوانده شده
 

در كتاب الهي 68 بار اين كلمه آمده است، از جمله:
الف – (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)
(روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است؛ ماهى که قرآن، براى راهنمايى مردم ، و نشانه‏هاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بيمار يا در سفر است، روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه بگيرد! خداوند، راحتى شما را مى‏خواهد، نه زحمت شما را! هدف اين است که اين روزها را تکميل کنيد؛ و خدا را بر اينکه شما را هدايت کرده، بزرگ بشمريد؛ باشد که شکرگزارى کنيد! (سورة بقره / آية 185)
ب – (وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)
هنگامى که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد؛ شايد مشمول رحمت خدا شويد! (سورة اعراف / آية 204)
ج – (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ)
آن، قرآن کريمى است، (سورة واقعه / آية 77)

2 – فرقان: به معناي جدا كننده (جدا كنندة حق از باطل)
 

این کلمه در هفت آیه قرآن آمده است که در دو آيه به عنوان قرآن و دردو آيه به عنوان تورات آمده است. به معناي قرآن:
الف- (مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ)
پيش از آن، براى هدايت مردم فرستاد؛ و (نيز) کتابى که حق را از باطل مشخّص مى‏سازد، نازل کرد؛ کسانى که به آيات خدا کافر شدند، کيفر شديدى دارند؛ و خداوند (براى کيفرِ بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است. (سوره آل عمران / آيه 4)
ب- (تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا)
زوال ناپذير و پر برکت است کسى که قرآن را بر بنده‏اش نازل کرد تا بيم‏دهنده جهانيان باشد. (سوره فرقان / آيه1)
به معناي تورات:
الف- (وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)
و (نيز به خاطر آوريد) هنگامى را که به موسى، کتاب و وسيله تشخيص (حق از باطل) را داديم؛ تا هدايت شويد. (سوره بقره / آيه53)
ب- (وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاءً وَذِكْرًا لِّلْمُتَّقِينَ)
ما به موسى و هارون، «فرقان» [= وسيله جدا کردن حق از باطل‏] و نور، و آنچه مايه يادآورى براى پرهيزگاران است، داديم. (انبیاء / 48)

3 – الكتاب: به معناي نوشته شده
 

اين كلمه، بيش از 250 بار در قرآن ذكر شده ولي فقط حدود 50 مورد از آن به عنوان قرآن آمده است. از آن جمله به آيات زير مي توان اشاره نمود:
الف – (ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ)
آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزکاران است. (سورة بقره آية 2)
ب - (تَنزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ)
اين کتابى است که از سوى پروردگار جهانيان نازل شده، و شک و ترديدى در آن نيست! (سورة سجده / آية 2)

4 – كلام الله: به معناي سخن خداوند متعال
 

در سه مورد اين كلمه بر قرآن اطلاق شده است:
الف – (أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ)
آيا انتظار داريد به (آئين) شما ايمان بياورند، با اينکه عده‏اى از آنان، سخنان خدا را مى‏شنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مى‏کردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟! (سورة بقره / آية 75)
ب –( وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ)
و اگر يکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بينديشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند! (سورة توبه / آية 6)
ج – (سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِن قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا)
هنگامى که شما براى به دست آوردن غنايمى حرکت کنيد، متخلّفان (حديبيّه) مى‏گويند: «بگذاريد ما هم در پى شما بيائيم، آنها مى‏خواهند کلام خدا را تغيير دهند؛ بگو: «هرگز نبايد بدنبال ما بياييد؛ اين گونه خداوند از قبل گفته است!»آنها به زودى مى‏گويند: «شما نسبت به ما حسد مى‏ورزيد!» ولى آنها جز اندکى نمى‏فهمند! (سورة فتح / آية 15)

5 – نور: به معناي روشنايي
 

در پنج مورد، كلمه ي نور به معناي قرآن است:
الف – (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)
همانها که از فرستاده (خدا)، پيامبر «امّى» پيروى مى‏کنند؛ پيامبرى که صفاتش را، در تورات و انجيلى که نزدشان است، مى‏يابند؛ آنها را به معروف دستور مى‏دهد، و از منکر باز ميدارد؛ اشيار پاکيزه را براى آنها حلال مى‏شمرد، و ناپاکيها را تحريم مى کند؛ و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مى‏دارد، پس کسانى که به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش کردند، و از نورى که با او نازل شده پيروى نمودند، آنان رستگارانند. (سورة اعراف / آية 157)
ب – (يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا)
اى مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ و نور آشکارى به سوى شما نازل کرديم. ( سورة نساء / آية 174)
ج – (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ)
اى اهل کتاب! پيامبر ما، که بسيارى از حقايق کتاب آسمانى را که شما کتمان مى‏کرديد روشن مى‏سازد، به سوى شما آمد؛ و از بسيارى از آن، (که فعلاً افشاى آن مصلحت نيست،) صرف نظر مى‏نمايد. (آرى،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. (سورة مائده / آية 15)
د – (آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ)
حال که چنين است، به خدا و رسول او و نورى که نازل کرده‏ايم ايمان بياوريد؛ و بدانيد خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است! (سورة تغابن /آية 8)
ه - (وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ)
همان گونه (که بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را بفرمان خود وحى کرديم؛ تو پيش از اين نمى‏دانستى کتاب و ايمان چيست (و از محتواى قرآن آگاه نبودى)؛ ولى ما آن را نورى قرار داديم که بوسيله آن هر کس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مى‏کنيم؛ و تو مسلّماً به سوى راه راست هدايت مى‏کنى. (سورة شوري / آية 52)

6 - تنزيل: به معناي به تدريج نازل شده
 

كلمه ي تنزيل چندين بار در قرآن ذكر شده است از جمله:
الف – (حم تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ)
(سورة فصلت / آية 1)
ب -(لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن‌بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ )
(سورة فصلت / آية 42)
ج -(لَا يَأْتِيهِ‌الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ )
( سورة /شعرا آية 192)

7 - روح: به معناي اساس و بنياد
 

كلمة روح در چندين آيه قرآن در معاني مختلف آمده است و آيه اي كه روح در آن به معناي قرآن مي باشد آية ذيل است:
(وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ )
(سورة شوري / آية 52)

« صفات قرآن »
 

مصحف شريف مسلمانان، مزيّن به صفات زيبنده ي بسياري مي باشد كه در خود قرآن ذكر شده است و در جدول ذيل مهمترين آنها را ذكر مي‌نماييم:

 

صفت

معنا

آيه و سوره

احسن الحديث

بهترين سخن

زمر / 23

امر

فرمان

طلاق / 5

آيات

نشانه ها

فصّلت / 3

برهان

دليل روشن

نساء / 174

بشري

مژده دهنده

نحل / 89

بشير

مژده دهنده

فصّلت / 4

بصائر

روشني بخش دلها

انعام / 104

بلاغ

سخن رسا

ابراهيم / 52

بيان

سخن روشن

آل عمران / 138

بيّنه

سخن آشكار

انعام / 157

تبيان

بيان كننده و واضع

نحل / 89

تذكره

يادآوري

طه / 3

تصديق

تأييد كننده حقيقي

يونس / 37

تفصيل

هر چيز بزرگ و قسمت شده

يوسف / 111

مفصّل

هز چيز بزرگ و قسمت شده

انعام / 114

حق

حقيقت

يونس / 94

حكم

فرمان و دستور

رعد / 37

حكمت

محكم و معقول

يونس / 1

حكيم

داراي عقل و حكمت

يس / 2

ذكري

يادآوري

اعراف / 2

رحمت

نعمت

انعام / 157

شفاء

درمان

فصّلت / 44

صدق

راستي و درستي

انعام / 115

عَجَب

شگفت

جن / 29

عدل

برابري

انعام / 115

عربي

زبان عربي

شوري / 7

عظيم

بزرگ و با عظمت

حجر / 87

عِلم

دانش

بقره / 145

عَليّ

بلند مرتبه

زخرف / 4

فصل

جدا و جدا كننده

طارق / 13

كريم

سخاوتمند

واقعه / 76

كتب قيّمه

نوشته هاي ارزشمند

بيّنه / 3

مبين

واضح

يوسف / 1

متشابه

همانند

زمر / 23

مثاني

مكرر و مايل به يكد

زمر / 23

مجيد

بزرگوار

ق / 1

ثقيل

سنگين و گرانبها

مزمل / 5

مكنون

پوشيده و محفوظ

واقعه / 78

مُنَزل

به تدريج فرود آمده

انعام / 114

مهيمن

برتر و مسلط بر ديگران

مائده / 42

نذير

بيم دهنده

فصّلت / 4

نور

روشنايي

نساء / 174

هدي

هدايت

نحل / 89

بخش دوم: نزول قرآن
 

« انواع نزول »
نزول در لغت به معناي انتقال از جاي بلند به جايي پست تر مي گويند و در اصطلاح علوم قرآني به فرود آمدن آيات قرآني از جانب خداوند متعال بر قلب پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله اطلاق مي شود. نزول قرآن به دو صورت می باشد:
الف – نزول تدريجي
ب – نزول دفعي
الف – نزول تدريجي: به نزولي گفته مي شود كه به خاطر رويدادهاي مختلف به صورت تدريجي و پراكنده بر قلب نبي مكرم صلی الله علیه و آله نازل مي شدند.
نزول تدريجي قرآن، همزمان با بعثت حضرت پيامبر صلی الله علیه و آله آغاز گشت و به مدت 20 يا 23 سال ادامه پيدا نمود.
سال بعثت پيامبر صلی الله علیه و آله بي شك در سال چهلم بعد از عام الفيل يعني 6203 سال پس از هبوط آدم در سال 608 ميلادي مطابق با 13 قبل از هجرت آن حضرت از مكّه به مدينه مي باشد(2) ولي در روز و ماه بعثت، اقوال مختلف است مِن جمله:
17 رمضان
18 رمضان
24 رمضان
12 ربيع الاول
و 27 رجب كه اين روز مورد قبول شيعيان مي باشد و روايات ائمه علیهم السلام هم مؤيد همين روز مي باشد و در همين روز بود كه اوّلين آيات قرآن نازل گشت.
« اولين و آخرين آيات و سوره ها »
آيات اول تا پنجم از سورة مباركه علق، اولين آياتي بود كه در كوه حرا (كه امروزه به جبل النور معروف است) توسط جبرئيل از سوي خداوند متعال بر قلب حضرت محمد صلی الله علیه و آله وحي شد.
(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ - خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ - اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ - الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ - عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ)
آخرين آية نازل شده، مورد اختلاف است كه برخي آن را آيه ي 3 سورة مائده كه در حجه الوداع خم نازل شده، مي دانند:
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‌وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي‌وَرَضِيتُ لَكُمُ‌الإِسْلاَمَ دِينًا)
و بعضي هم آية 218 سورة بقره را به عنوان آخرين آية نازل شده مي دانند:
(وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ)
البته به نظر مي رسد آية 3 سورة مائده آخرين آيه نازل شده باشد. زيرا بر كمال دين دلالت دارد و تا دستورات و آيات الهي كاملاً نازل نشده باشد، اكمال دين هم نباشد. ولي ممكن است منظور از اكمال دين، پايان يافتن دستورات فقهي باشد.
اما اولين و آخرين سوره هايي كه به طور كامل نازل شدند:
اولين سورة كامل را بعضي مدثر و بعضي ديگر سورة (ن و القلم) مي دانند.
آخرين سوره هم سورة نصر مي باشد.
نزول دفعي: يعني نزول كامل قرآن به صورت يكباره و همزمان
نزول دفعي قرآن در شب قدر مي باشد و برخي نظر به اين دارند كه نزول قرآن به صورت دفعي و يكباره نبوده بلكه در هر شب قدر در هر 20 سال يا 23 سال بعد از بعثت نازل ميشد و سپس نبي مكرم صلی الله علیه و آله در رويدادها و مناسبت هايي كه در آن سال پيش مي آمده، آيات تازه را بر مردم مي خواندند و همينطور تا سال آخر نزول ادامه مي يافت و نظرات مختلفي در اين باب فراهم است كه البته قول به نزول در شب قدر به صورت كامل فقط در يك شب و يكسال (كه سال بعثت مي باشد) از اقوال و نظريات ديگر بهتر و تأييد شده از سوي امامان علیهم السلام مي باشد گرچه قول به نزول در طي سالهاي نبوّت هم با روايات مخالفت ندارد و هم جمع نزول تدريجي و دفعي مي باشد.
«آياتي كه بر نزول تدريجي دلالت دارند»
(وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً)
و قرآن را جدا جدا نازل ساختيم تا با درنگ آنرا بر مردم بخواني و آنرا بتدريج نازل ساختيم. (سوره اسراء / آيه 106)
(وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا)
(كافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او فرود نمي آيد؟ اين چنين مي كنيم تا بدين وسيله تو را استوار سازيم و آنرا به صورت ترتيل (تدريجي) بر تو مي فرستيم. (فرقان / آيه32)
علاوه بر اين دو آية شريف و آيات ديگر، صفاتي از قرآن كه در بخش اول به آن اشاره شد، مانند: مُنَزِّل، مفصِّل و تفصيل نيز بر نزول تدريجي دلالت دارند.
«آياتي كه بر نزول دفعي دلالت دارند»
(شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ)
ماه رمضان ماهي است كه قرآن در آن نازل شد. (سورة بقره / آية 185)
(إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ)
به درستي كه ما قرآن را در شب مباركي نازل كرديم.( سورة دخان / آية 3)
(إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ)
ما آن [= قرآن‏] را در شب قدر نازل کرديم! ( سورة قدر / آية اول)
«علل نزول قرآن به صورت تدريجي»
نزول قرآن به صورت تدريجي كه از روايات و تفاسير مستفاد ميشود به علل زير مي تواند باشد.
الف – هماهنگي با سنّت الهي كه هدايت و تدبير امور به صورت تدريجي است.
ب – تأثير پذيري و همراه شدن عمل مردم با دستورات قرآن كه به اقتضاي نيازها، نازل مي شد.
ج – نماياندن مقام پيامبر صلی الله علیه و آله در اينكه مورد تكلم دائم و خطاب مستمر با مبدأ وحي مي باشد.
د – استوار سازي و تقويت قلبي پيامبر صلی الله علیه و آله در مقابل حوادث مختلف.
هـ - فراگيري راحت تر آيات
و – آشكار سازي هر چه بيشتر اعجاز اين كلام الهي كه در طول اين سالهاي مختلف، داراي هماهنگي يكسان بوده است.
ز – تأثير هر چه بيشتر آيات به خاطر بروز حوادث مقارن با معاني آيات نازل شده
«سخني از علّامه طباطبايي قدس سره»
ايشان مي فرمايند: نزول تدريجي و نجومي آيات قرآن، به صورت سوره سوره و آيه آيه، به حساب بلوغ و رسيدن استعداد آرمان به حدّي است كه توان دريافت معارف اصلي اعتقادي و احكام فرعي عملي را داشته باشد و مصالح هم همين را ايجاب مي كند تا علم با عمل، مقارن گردد و به وسيلة دريافت نوبتي و يكي پس از ديگري احكام الهي، طبيعت مردم از پذيرش آئين و آيات، روي برنتابد(3).
«قرآن از مبدأ تا مقصد»
قرآن از جانب خداوند متعال كه پيك آن جبرائيل علیه السلام بود و سخنان خداوند را بر قلب پيامبر صلی الله علیه و آله نازل مي‌نمود و پيامبر صلی الله علیه و آله آن را بر مردم مي‌خواندند و كاتبان خاصّ حضرت، آنرا براي آيندگان مكتوب مي نمودند.

بخش سوم: نگارش قرآن
 

«حفظ و نگارش»
طريقه ضبط و جمع آوري آيات قرآن به اين ترتيب بوده است كه پس از نزول هر آيه پيامبر صلی الله علیه و آله آنرا بر مردم مي‌خواندند و افراد قوي ذهن و مستعد و با سواد به نوشتن آيات مبادرت مي نمودند و رسول گرامي صلی الله علیه و آله هم ترتيب قرار گرفتن آيات كه در كدام سوره و كدام آيه از سوره قرار بگيرد را مشخص مي نمودند.
نام برخي از حافظان و كاتبان وحي:
1 – حضرت علي علیه السلام (حافظ و كاتب وحي)
2 – معاذبن جبل (حافظ و كاتب)
3 – ابي بن كعب (حافظ و كاتب)
4 – عبدا... بن مسعود( حافظ و كاتب)
5 – زيدبن ثابت (حافظ و كاتب)
6 – عبادة بن صامت (حافظ)
7 – يعد بن عبيد (حافظ)
8 – ابو زيد (حافظ)
9 – عثمان بن عفان (حافظ)
10 – ابو ايوب انصاري (حافظ)
11 – ابوالدر داء (حافظ)
نگارش و حفظ قرآن در زمان نزول آن، كار پر مشقت و سختي بوده، زيرا اولا قرآن به صورت تدريجي بر مردم عرضه مي شد و در مواقعي ممكن بود كه هيچ يك از حفاظ و كتاب در هنگام وحي حاضر نباشند و به همين جهت پيامبر صلی الله علیه و آله آنرا دوباره بر ايشان مي خواندند و ثانياً كتابت قرآن هم كار دشواري بود زيرا مجبور بودند آنرا بر روي چرم و پوست يا بر چوب يا سنگ يا استخوان شتر و يا پارچه بنويسند و ثالثاً مي بايست يك نسخه را به عنوان نسخه اصلي مورد بررسي دوباره پيامبر صلی الله علیه و آله قرار مي‌گرفت تا از تخريب و تغيير در امان باشد و رابعاً تعداد افراد باسواد در آن زمان بسيار كم و انگشت شمار بودند، علاوه بر آن، به همه اين افراد نمي شد اعتماد نمود و بايد از افراد با سوادي كه از خيانت دور بودند در اين امر خطير و مهم، كمك گرفته مي شد و خامساً پس از نزول كامل آيات كليه آيات بايد با هماهنگي پيامبر صلی الله علیه و آله در جاي خود كمك مي گرفتند و دوباره نوشته مي شدند.
با توجه به مطالب فوق، متوجه زحمات طاقت فرساي نبي مكرم صلی الله علیه و آله و كاتبان و حافظان وحي بالاخص اميرمؤمنان علي علیه السلام مي شويم، زيرا حضرت علي علیه السلام علاوه بر حفظ و نگارش قرآن، شأن نزول، زمان نزول، باطن آيه، تفسير آيات و هر آنچه براي درك كامل قرآن لازم بود را مي كوشيدند از پيامبر صلی الله علیه و آله فرا بگيرند، همچنانكه در روايتي از امام صادق علیه السلام آمده است كه فرمودند: (حضرت امام علي علیه السلام فرمود: از من پيرامون كتاب الهي بپرسيد؛ چرا كه به خدا سوگند، هيچ آيه اي چه در شب يا روز و چه در سفر يا غير از سفر نازل نشد مگر آن كه خود پيامبر صلی الله علیه و آله برايم خواندند و معاني حقيقي آن را به من آموختند.) و هم چنين خود حضرت علیه السلام در جايي ديگر مي فرمايند: (4) (ما نزلت آيه الاّ و انا عملت في من انزلتا و اين انزلت و علي من نزلت، إنّ ربي وهب لي قلبا عقولا و لسانا حلقا)، (هيچ آيه اي نازل نشد، مگر اينكه مي دانم كه درباره چه كسي و كجا و كي و به چه مناسبتي نازل شده است. خداي من، به من قلبي با ادراك و زباني گويا بخشيده است.

« قرائات هفتگانه »
 

در قرن چهارم هجري قمري به علت قرائت هاي بسيار زيادي كه در خواندن قرآن به وجود آمد يعني آيات قرآن را با إعرابها و كلمات مختلف مي خواندند كه باعث بروز اختلاف در معاني مي شد به همين جهت شخصي به نام ابن مجاهد تصميم گرفت تا قرائت ها را محدود نمايد و از بين قرائات مختلف، هفت قرائت مشهور را برگزيد كه هر يك از اين هفت قاري مشهور، قرائتشان توسط دو راوي مخصوص شناخته مي شد:
1 – قرائت (ابن عامر) قاري شام
راويان: (هشام بن عمار) و (ابن زكوان)
2 – قرائت (ابن كثير) قاري مكه
راويان: (البزي) و (قنبل)
3 – قرائت (عاصم) راوي كوفه
راويان: (حفص) و (شعبه)
4 – قرائت (ابوعمر) قاري بصره
راويان: (الدوري) و (السوسي)
5 – قرائت (حمزه) قاري كوفه
راويان: (خلف) و (خلار)
6 – قرائت (نافع) قاري مدينه
راويان: (قالون) و (ورش)
7 – قرائت (كسايي) قاري كوفه
راويان: (ليث) و (الدوري)
(نكاتي در مورد قرائات هفتگانه)
نكته اول: آنچه از قرائات فوق مورد قبول شيعه است فقط قرائت عاصم به روايت حفص مي باشد.
نكته دوم: بايد توجه نمود آنگونه كه برخي تصور نموده اند كه تمام اين قرائات هفتگانه منسوب به پيامبر صلی الله علیه و آله است، چنين نيست. زيرا قرآن كه معجزه اي از سوي خداوند متعال است، براي اعجاز بودنش بايد يه يك صورت بر پيامبر صلی الله علیه و آله نازل شده باشد، و اگر بر هفت قرائت نازل شده باشد، اعجاز آن را چه بسا دچار اشكال نمايد. علت اين تصور باطل، اين حديث شريف نبوي صلی الله علیه و آله مي‌باشد كه، پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: (نزل القرآن علي سبعه احرف) (قرآن بر هفت حرف نازل شد.) كه عده اي با توجه به حديث فوق، مراد از سبعه احرف را هفت قرائت مي دانند ولي مراد از هفت احرف در اين حديث همچنانكه در كتاب البيان آمده يا هفت لهجه است يعني قرآن مطابق لهجه هاي عرب نازل شده است و يا ممكن است مقصود از آن، هفت نوع از اقسام آيات مانند قصص و امثال و مناظرات ديني و تهديد و تشويق و امر و نهي بر شمرد.

علل قرائات هفتگانه
 

علل قرائات مختلف كه قرائات مشهور آن به هفت قرائت مي رسد را مي‌توان در چند چيز خلاصه نمود.
1 - خط عربي در زمان صدر اسلام فاقد نقطه بوده و حروف نقطه دار مانند حروف بي نقطه نوشته مي شدند.
2 – اعراب و حركت گذاري حروف و كلمات در زمان حضرت علي علیه السلام و به سفارش ايشان انجام گرفت و قبل از آن يعني در زمان نزول قرآن، بدون حركت نوشته مي شدند.
3 – وجود لهجه هاي مختلف باعث مي شد كه كسانيكه آن را غير مستقيم و از ديگران مي شنيدند هم در شنيدن و هم در رساندن آن به ديگران دچار اشتباه شوند.(5)

« آداب تلاوت »
 

كسانيكه آيات قرآن را تلاوت مي نمايند علاوه بر رعايت قواعد دستوري و قوانين قرائت بايد آداب تلاوت و قرائت را نيز رعايت نمايند كه بنابر تصريح خود آيات و روايات عبارتند از:
1 – شمرده و روان خواندن همراه با تدبر در آيات، چنانكه در قرآن آمده است (و رتل القرآن ترتيلا)، قرآن را با ترتيل (آرامش و شمرده) بخوانيد. (6)
و در روايتي از امام صادق علیه السلام آمده است كه مي فرمايند:
(در حين قرائت، سزاوار است كه ترتيل صورت گيرد و در نتيجه وقتي به آيه اي مي گذرد كه در آن بهشت و دوزخ ياد شده، از خداوند بهشت را تقاضا كند و از آتش دوزخ به خدا پناه برد و استعاذه نمايد و وقتي به (ايها الناس) و (يا ايها الذين آمنوا) مي گذرد بگويد: (لبيك ربنا))
2 – زيبا نمودن صوت، امام رضا علیه السلام از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل نموده اند كه:
قرآن مي افزايد. و از روايات معلوم مي شود كه ائمه اطهار علیهم السلام ، خوش صداترين اشخاص در قرائت قرآن بودند، بالاخص امام سجاد و امام باقر و امام كاظم علیهما السلام. (7)
(حسنوا القرآن باصواتكم، فان الصوت الحسن، يزيد القرآن حسنا) قرآن را با صداهايتان زيبا نموده و با صوتي زيبا بخوانيد، زيرا يقيناً صداي زيبا، بر زيبايي
نكته: بايد توجه نمود كه نيكو نمودن صوت در حال تلاوت آيات الهي، با شيوه هاي سبك و ترانه مانند منافات دارد و از اين شيوه ها نهي ملزم شده‌است.
3 – خشوع در حال تلاوت، در روايتي پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله ، بهترين قرائت را قرائتي شمرده اند كه با حالت خشيت و ترس الهي همراه باشد.(8)
4 – اخلاص، پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: (كسي كه قرآن را براي آن بخواند كه خود نمايي و شهرت كسب نمايد يا از مردم چيزي طلب كند، در روز قيامت در حالي به ديدار الهي مي رود كه گوشت صورتش از بين رفته و تنها استخواني باقي مانده باشد، در اين حال قرآن به پشت گردنش زده و او را در جهنم مي افكند، و كسي كه قرآن را براي خدا بخواند و فهم دين را از آن بخواهد، ثوابي مثل ثواب تمام فرشتگان و پيامبران خواهد داشت.) (9)
و نيز امام صادق علیه السلام فرمودند: (بعضي از مردم به قرائت قرآن مي پردازند تا ديگران بگويند او قاري قرآن است و برخي قرآن مي خوانند تا با آن دنيا طلبي و ثروت اندوزي كنند، اما در اين قرائت ها خيري نيست.) (10)
5 – طهارت و نظافت قبل از قرائت، حضرت علي علیه السلام فرموده اند: (لا يقرأ العبد القرآن اذا كان علي غير طهور حتي يتطهر، بنده وقتي پاك و داراي وضو نيست قرآن نمي خواند، مگر آن كه خود را پاك ساخته و وضو بگيرد.) همچنين از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرموده اند: (راه قرآن را نظافت كنيد، اصحاب عرض كردند: راه قرآن چيست؟ حضرت فرمودند: دهانهايتان را با مسواك زدن نظافت كنيد.)

بخش چهارم: اصطلاحات قرآني
 

تأويل
 

تأويل در لغت به معناي باز گرداندن كه ريشه آن (اوْل) به معناي بازگشت مي باشد و در اصطلاح به معنايي كه موافق آيه ولي بر خلاف ظاهر آيه باشد يعني واقعيت هايي كه از راه تفكر قابل درك نيستند و چون مافوق عقل هستند براي درك آنها در قرآن از راه مثال وارد شده است تا مورد فهم عقل بشري شود.

تنزيل
 

معناي ظاهر و تحت الفظي آيه را تنزيل مي گويند كه برخي از آيات معناي تنزيلي و ظاهري دارند و قابل درك عقل بشري هستند ولي برخي ديگر از آيات را بايد تأويل نمود.

شأن نزول
 

همان سبب نزول آيه را گويند كه اين سبب ممكن است شخص يا موقعيت يا اتفاق يا رويداد باشد. شناخت شأن نزول باعث مي شود كه معاني آيات، به خصوص آياتي را كه داراي مفاهيم كلي هستند را بهتر درك نموده و مصاديق جزئي آنها را بشناسيم و همچنين در اينكه آيه را بايد تنزيلي معنا نمود يا تأويل كرد يا اينكه آيه اي داراي معناي ظاهري است يا باطني به ما كمك مي كند.

ظاهر و باطن
 

آيات قرآني علاوه بر معناي تحت الفظي كه به آن معناي ظاهري مي گويند، داراي معناي عميق ديگري نيز مي‌باشند كه به آن معناي باطني مي‌گويند و دليل بر آن، حديثي است كه از نبي مكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است كه، (ان القرآن ظهراً و بطناً الي سبعاً بطنً) و محتمل است كه مراد از هفت باطن اين باشد كه معنايي باطني از دل معنايي ديگر، استخراج مي شود.
تفاوت ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل در اين است كه معاني تأويل ممكن است مخالف معناي تنزيلي باشد و حتي معناي تنزيلي را رد نمايد ولي معناي باطني با معناي ظاهري مخالفت نمي كند، بلكه معناي ظاهري و باطني در طول هم قرار دارند و همديگر را نيز تقويت مي كنند.

محكم و متشابه
 

آياتٌ محكمات، آياتي هستند كه در مراد و مدلول آيه، محكم و پابرجا باشند و متشابهات، آياتي هستند كه در رساندن مراد و مدلوليت خود، استقلاليت نداشته باشند و بايد آن را طبق آيات محكم، تأويل نمود. مانند (الرحمن علي العرش استوي) و يا (وجاء ربك) كه ابتدا موجب وهم اين مطلب مي شود كه خداوند جسم و ماده است ولي به وسيلة آيات محكم ديگري كه خداوند را منزه از جسميت مي داند رد مي شود.

ناسخ و منسوخ
 

بعضي از آيات قرآن، آياتي مي باشند كه احكام قبلي را در اصطلاح (نه در حقيقت) نسخ مي كنند كه به آية نسخ شده منسوخ و به آية نسخ كننده، ناسخ مي گويند.
نمونه آيه مانند: (فاعفوا و اصفحوا حتي ياتي الله بامره، پس عفو نماييد تا امر خداوند بيايد) ولي پس از مدتي اين آيه نازل گشت كه اعلام داشت عفو و بخشش و مسالمت را كنار گذاشته و بر آنها بتازند. (قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله و باليوم و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لايدينون دين الحق من الذين اوتوالكتاب، جنگ كنيد با كسانيكه به خدا و روز آخرت ايمان ندارند و آنچه خدا و پيغمبر حرام مي كند، حرام نمي كنند و دين حق را براي خود دين نمي‌گيرند كه اينان همان اهل كتاب مي باشند.) (توبه آيه 99)

تفسیر قرآن به قرآن
 

برخی از آیات قرآن توسط برخی دیگر از آیات تفسیر میشود و مفهوم آیه با آیات دیگری مفهوم دقیق خود را معلوم میدارد ، مانند این آیه شریفه:
(وَ أمطَرنا علیهم مَطَرا )
(وبارانی بر آنها فرستادیم چه بارانی) (سوره شعرا /173) که این آیه درباره عذاب قوم لوط می باشد و آیه مفسر آن آیه 39 از سوره فرقان می باشد:
(علی القریه الّتی اُمطِرَت مَطَرَ السّوءِ )
(بر ایشان باران بد فرو فرستادیم) که باز این آیه توسط آیه دیگری تفسیر می شود:
(وَ امطَرنا علیهِم حِجارَةً مِن سِجّیل)
(برآنها سنگهایی از سجّیل- سنگ وگل- بارانیدیم) (سوره حجر /74)
البته باید توجه نمود که روش تفسیر به تفسیر (طبق روایات رسیده ) تنها روش ائمه اهل بیت علیهم السلام می‌باشد.

بخش پنجم :
 

معجزات قرآني
 

با نگاهي دقيق و عميق در آيه هاي قرآن، عمق زيبايي و شيوايي و اعجاز و يكپارچگي آن معلوم مي شود و شناخت اعجاز قرآن فقط توسط عالمان و دانشمندان زبان شناس عربي درك نمي شود، بلكه دانشمندان علوم ديگر، مانند منجمين و طبيبان و رياضيدانان و دانشمندان علم شيمي و فيزيك و ... نيز با دقت در قرآن، در مي يابند كه تمامي آيات و حتي حروف قرآن از روي علم و آگاهي و هماهنگ با واقعيت هاي علمي يقيني مي باشد.
معجزة پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله ، اعجازي است براي مردم تمام زمان ها، و اعجازي است مطابق تمام علوم حقيقي و يقيني، اعجازي است فصيح و بليغ، اعجازي است رافع نيازهاي دنيوي و ديني و خلاصه اينكه اعجاز قرآن، نه فقط اعجاز مثبت رسالت و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، بلكه معجزه اي است كه پاسخگوي نيازهاي بشري اعم از جسمي، مادي و معنوي. دستورات و قوانين الهي در زمينة بهره گيري از نعمت هاي حلال و پرهيز از محرمات كه هم در قرآن و هم در كلام مفسران واقعي قرآن يعني ائمة اطهار علیهم السلام آمده، جسم و روح ما را شاداب و استوار نگه مي دارد. احكام فقهي در زمينه هاي مالي مانند پرداخت خمس و زكات و استجاب پرداخت صدقه و ... در صورت عمل بندگان به آن دستورالعملها موجب رونق اقتصادي در جامعة اسلامي و محو فواصل طبقاتي مالي مي شود.
قوانين قضايي قرآن مانند پيروي مردم از حاكمان و اجراي حدود و قصاص و مساوات، همه در برابر قانون باعث تكامل اجتماعي و سفارش به نماز و روزه و حج و ... باعث رشد معنوي و روحي و اخلاقي امت اسلام مي شود.
خلاصه اينكه هر دستوري هر سفارشي، هر جمله و كلمه و حرفي كه در كتاب خدا آمده است، ماية رشد و خير است. علاوه بر اين بسياري از بركات قرآن، هنوز براي ما ناشناخته است.
همانطور كه بسياري از علوم و اسرار آن براي گذشتگان نامعلوم بود ولي امروزه به خواست نازل كننده اش بعضي از آنها براي محققين و طالبان علم، آشكار گشته و شايد تقدير الهي چنين باشد كه اين چشمة رحمت به مرور زمان و مطابق با مكان و زمان مناسبش جاري شود، و ا... أعلَم.

« اعجاز قرآن از ديدگاه ادبي »
 

اين مورد را مي توان از دو جنبه بررسي نمود:
اول: از نظر فصاحت و بلاغت، يعني اينكه قرآن از نظر چينش حروف در كنار يكديگر و ترتيب كلمات و جملات و اينكه كدام آيه در كجاي قرآن قرار بگيرد در نهايت فن ادبي و گفتاري مي باشد و كسي نتوانسته و نخواهد توانست همانندي مانند قرآن، حتي يك سوره يا آيه از قرآن بياورد.
دوم: آياتي كه خود بر بي نظير بودن آيات قرآني دلالت دارند و به آيات تحدي ناميده مي شوند. در اعجاز ادبي قرآن اين نكته قابل تأمل است كه در زمانيكه قرآن نازل شد، سرودن اشعار و گفتن سخنان فصيح و بليغ افتخار اعراب بود و همين امر باعث پرورش اساتيد بزرگ زبان عرب مي شد ولي با نزول قرآن اين سلاطين زبان عربي از عظمت و شيوايي و دقت كلام آيات وحي الهي به كنار رفتند و اشعار خود را در برابر قرآن، پوچ يافتند.
«آيات تحدي (مبارزه طلبي و درخواست همانند آوري)»
در چهار آيه مردم دعوت به تحدي شده اند كه در يك آيه از انسانها خواسته است اگر مي توانند همانند قرآن را بياورند و در آية ديگر دعوت شده است، اگر مي توانند ده سوره نظير قرآن بياورند و در دو آية ديگر فقط خواسته شده كه يك سوره همانند قرآن را حتي با مشورت و اجتماع تمام انسان ها بياورند.
1 – (قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا )
بگو اگر تمام افراد انس و جن براي آوردن مانند قرآن اجتماع كنند، موفق نخواهند شد اگر چه بعضي پشتيبان بعضي ديگر باشند. (اسراء/ 88)
2 - (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ )
آيا مي گويند (پيامبر صلی الله علیه و آله) اين آيات را از خودش ساخته و به خدا نسبت داده است؟ بگو اگر راست مي گوييد، شما هم از همين قبيل سوره ها، ده تا بياوريد و در اين كار، غير از خدا، از هر كسي مي توانيد ياري جوئيد، اگر راست مي گوييد. (هود / 13)
3 – (وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ )
و اگر دربارة كتابي كه بر بندة خود فرستاده ايم شك داريد، پس يك سوره مانند آن را بياوريد و تمام گواهان خود را به غير از خدا، براي اين كار دعوت كنيد، اگر راست مي گوييد. (بقره / 23)
4 - (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ )
آيا مي گويند اين آيات را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است؟
بگو پس شما هم اگر راست مي گوييد، يك سوره مانند آن را بياوريد و در اين كار غير از خدا، از هر كسي كه مي خواهيد كمك بگيريد. (يونس / 38)
((نمونه اي از فصاحت و بلاغت))
(وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ )
و به مادر موسي وحي نموديم كه طفلت را شير ده و چون از آسيب فرعونيان بر او بترسي، به دريا افكن و ديگر بر او هرگز مترس و محزون مباش كه ما او را به تو باز مي گردانيم و هم از پيغمبران مرسلش گردانيم. (قصص / 7) آية فوق كه نمونه اي از آيات بسيار جالب و فصيح و بليغ مي باشد كه در ذيل ذكر مي نماييم، در اين آية شريفه دو فعل ماضي (اوحينا – خفت) دو فعل امر (ارضعيه – القيه) دو فعل نهي(لاتخافي – لاتحزني) دو وزن از اسم فاعل (رادوه – جاعلوه) دو وزن از اسم مفعول (موسي – المرسل) دو اسم خاص (موسي – ام موسي) دو بار فاء جواب (فاذا – فالقيه) دو وعده (رادوه اليك – جاعلوه من المرسلين) آمده است كه زيبايي و دقت آيات را مي رساند.

« اعجاز قرآن از ديدگاه علمي »
 

هر روزه اكتشافات و اختراعات و فرمول هاي علمي و نظريه هاي مختلفي توسط دانشمندان ارائه مي شود كه باعث پيشرفت علمي و گسترش دانش بشري مي شود و ما اين پيشرفت را مديون دانشمندان بزرگ ميدانيم ولي غافل از اينكه معجزة جاويد رسول مكرم اسلام صلی الله علیه و آله سرشار از قوانين و فرمول ها و مباني علمي است كه صدها سال قبل از اينكه توسط دانشمندان كشف شود به ما اعلام نموده است.
اهم علومي كه‌در قرآن آمده است را اختصاراً به بعضي ازآنها اشاره مي‌نماييم:

1 – اشاره به جاذبة زمين
 

(خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا )
خداوند آسمان ها را بدون ستوني كه بتوانيد آن را ببينيد، خلق كرده است. (سوره لقمان / آية 10) و (سوره رعد / 2)

2 – اشاره به حركت انتقالي زمين: (حركت زمين به دور خورشيد)
 

(هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا )
آن خدايي كه زمين را براي شما نرم و هموار گردانيد. (سوره ملك / آية 15)
كه منظور از ذلول هر چيزي است كه به آرامي حركت كند و در لغت به شتري كه به نرمي و با آرامش حركت كند گفته مي شود.

3 – اشاره به حركت وضعي زمين (حركت زمين به دور خودش)
 

(الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى )
همان خداوندى که زمين را براى شما محل آسايش قرار داد؛ و راه‏هايى در آن ايجاد کرد؛ و از آسمان، آبى فرستاد!» که با آن، انواع گوناگون گياهان را (از خاک تيره) برآورديم. (طه / 53)
(َلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا )
آيا زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم؟! (نبأ / 6)
(أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا )
آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مى‏خواست آن را ساکن قرار مى‏داد؛ سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم! (فرقان / 45 )

4 – اشاره به كروي بودن زمين
 

(فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ )
سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادريم.(معارج / 40)
(رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ )
و پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است! (الرحمن / 17)

5 – اشاره به اينكه كوهها عامل استحكام زمين هستند.
 

(َالْجِبَالَ أَوْتَادًا )
کوه‏ها را ميخهاى زمين (نبأ / 7)

6 – پيدايش دريا
 

(َأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ )
از آسمان، آبى به اندازه معيّن نازل کرديم؛ و آن را در زمين (در جايگاه مخصوصى) ساکن نموديم؛ و ما بر از بين بردن آن کاملاً قادريم! (مؤمنون / 18)

7 – وجود درياي شور و شيرين
 

(وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ )
دو دريا يکسان نيستند: اين يکى دريايى است که آبش گوارا و شيرين و نوشيدنش خوشگوار است، و آن يکى شور و تلخ و گلوگير؛ (امّا) از هر دو گوشتى تازه مى خوريد و وسايل زينتى استخراج کرده مى‏پوشيد؛ و کشتيها را در آن مى‏بينى که آنها را مى‏شکافند (و به سوى مقصد پيش مى‏روند) تا از فضل خداوند بهره‏گيريد، و شايد شکر (نعمتهاى او را) بجا آوريد!(فاطر / 12)

8 – زوجيت يا وجود بارهاي مثبت و مفي در هر چيز
 

(وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ )
و او کسى است که زمين را گسترد؛ و در آن کوه‏ها و نهرهايى قرار داد؛ و در آن از تمام ميوه‏ها دو جفت آفريد؛ (پرده سياه) شب را بر روز مى‏پوشاند؛ در اينها آياتى است براى گروهى که تفکر مى‏کنند! (رعد / 3)
(سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ )
منزه است کسى که تمام زوجها را آفريد، از آنچه زمين مى‏روياند، و از خودشان، و از آنچه نمى‏دانند! (يس / 36)
(وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ )
و از هر چيز دو جفت آفريديم، شايد متذکّر شويد! (ذاريات / 49)

9 – نظرية نسبيت:
 

در سال 1906 ميلادي انيشتين نظريه اي را مطرح نمود كه جهان علم را متحول نمود، نظرية انيشتين معروف به نظرية نسبيت با فرمول mc2 = e (e انرژي، m جرم و c سرعت نور) بيان مي دارد كه اگر شخصي با سرعت نور حركت نمايد زمان براي او صفر مي شود زيرا وقتي شخصي به چيزي نگاه مي كند براي اينكه آن چيز را ببيند بايد نور آن شيء به چشم شخص برسد و اگر شخصي مثلاً به عقربة ساعت نگاه كند و با سرعت نور از عقربه دور شود هميشه عقربة ساعت را ثابت مي بيند گرچه عقربه حركت مي‌كند ولي شخص كه كنار عقربه ايستاده است آن را متحرك مي بيند و براي شخصي كه با سرعت نور در حركت است زمان ثابت است.
اين نظريه گرچه فقط حدود يكصد سال از طرح آن مي گذرد ولي در قرآن كريم در هزار و چهارصد سال پيش آمده است:
(...وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ )
... و يك رزو به حساب پروردگارت برابر با هزار سال است، از آن گونه كه شما مي شماريد.) (حج / 47)
(...ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ )
... سپس در روزي كه مقدارش هزار سال از سالهايي است كه شما مي شمريد (همه چيز) به سوي او بالا مي رود. (سجده / 5)
(تُعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ )
فرشتگان و روح الامين در روزي كه مدتش پنجاه هزار سال خواهد بود (براي اخذ فرمان) به سوي (عرش) او بالا مي روند.) (معارج / 4)

10 – اشاره به وزن داشتن ابر يا هوا
 

(وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ )
او کسى است که بادها را بشارت دهنده در پيشاپيش (باران) رحمتش مى‏فرستد؛ تا ابرهاى سنگين‏بار را (بر دوش) کشند؛ (سپس) ما آنها را به سوى زمينهاى مرده مى‏فرستيم؛ و به وسيله آنها، آب (حياتبخش) را نازل مى‏کنيم؛ و با آن، از هرگونه ميوه‏اى (از خاک تيره) بيرون مى‏آوريم؛ اين گونه (که زمينهاى مرده را زنده کرديم،) مردگان را (نيز در قيامت) زنده مى‏کنيم، شايد (با توجه به اين مثال) متذکّر شويد! (اعراف / 57)
(هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنْشِىءُ السَّحَابَ الثِّقَالَ )
او کسى است که برق را به شما نشان مى‏دهد، که هم مايه ترس است و هم مايه اميد؛ و ابرهاى سنگين‏بار ايجاد مى‏کند! (رعد / 12)

11 – اشاره به اينكه بادها مقدمه ابر و باران مي باشند.
 

(اَمَّن يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ )
کسى که شما را در تاريکيهاى صحرا و دريا هدايت مى‏کند، و کسى که بادها را بعنوان بشارت پيش از نزول رحمتش مى‏فرستد؛ آيا معبودى با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه براى او شريک قرارمى‏دهند! (نمل / 63)

12 – وجود ابرهاي مختلف
 

(وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا )
و از ابرهاى باران‏زا آبى فراوان نازل کرديم، (نبأ / 14)

13 – جزئيات تشكيل ابر و بارش باران
 

(اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ )
خداوند همان کسى است که بادها را مى‏فرستد تا ابرهايى را به حرکت در آورند، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه که بخواهد مى‏گستراند و متراکم مى‏سازد؛ در اين هنگام دانه‏هاى باران را مى‏بينى که از لا به لاى آن خارج مى‏شود،هنگامى که اين (باران حياتبخش) را به هر کس از بندگانش که بخواهد مى‏رساند، ناگهان خوشحال مى‏شوند... (روم / 48)
(أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ )
آيا نديدى که خداوند ابرهايى را به آرامى مى‏راند، سپس ميان آنها پيوند مى‏دهد، و بعد آن را متراکم مى‏سازد؟! در اين حال، دانه‏هاى باران را مى‏بينى که از لابه‏لاى آن خارج مى‏شود؛ و از آسمان -از کوه‏هايى که در آن است [=ابرهايى که همچون کوه‏ها انباشته شده‏اند]- دانه‏هاى تگرگ نازل مى‏کند، و هر کس را بخواهد بوسيله آن زيان مى‏رساند، و از هر کس بخواهد اين زيان را برطرف مى‏کند؛ نزديک است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد! (نور / 43)

14 – آفرينش جنين از عنصر خاك
 

(وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ )
و ما انسان را از عصاره‏اى از گِل آفريديم؛ (مؤمنون / 12)
(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ )
از نشانه‏هاى او اين است که شما را از خاک آفريد، سپس بناگاه انسانهايى شديد و در روى زمين گسترش يافتيد! (روم / 20)

15 – رشد تدريجي جنين (مؤمنون / 14 – 12)
 

(وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ - ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ - ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ )
و ما انسان را از عصاره‏اى از گِل آفريديم؛ - سپس او را نطفه‏اى در قرارگاه مطمئن [= رحم‏] قرار داديم؛ - سپس نطفه را بصورت علقه [= خون بسته‏]، و علقه را بصورت مضغه [= چيزى شبيه گوشت جويده شده‏]، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم؛ و بر استخوانها گوشت پوشانديم؛ سپس آن را آفرينش تازه‏اى داديم؛ پس بزرگ است خدايى که بهترين آفرينندگان است!

16 – اشاره به بافت هاي كامل و ناقص در جنين
 

(يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ )
اى مردم! اگر در رستاخيز شک داريد، (به اين نکته توجّه کنيد که:) ما شما را از خاک آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [= چيزى شبيه گوشت جويده شده‏]، که بعضى داراى شکل و خلقت است و بعضى بدون شکل؛ تا براى شما روشن سازيم (که بر هر چيز قادريم)! و جنين‏هايى را که بخواهيم تا مدّت معيّنى در رحم (مادران) قرارمى‏دهيم؛ (و آنچه را بخواهيم ساقظ مى‏کنيم؛)بعد شما را بصورت طفل بيرون مى‏آوريم؛ سپس هدف اين است که به حدّ رشد و بلوغ خويش برسيد. در اين ميان بعضى از شما مى‏ميرند؛ و بعضى آن قدر عمر مى‏کنند که به بدترين مرحله زندگى (و پيرى) مى‏رسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهى، چيزى نمى‏دانند! (از سوى ديگر،) زمين را (در فصل زمستان) خشک و مرده مى‏بينى، اما هنگامى که آب باران بر آن فرو مى‏فرستيم، به حرکت درمى‏آيد و مى‏رويد؛ و از هر نوع گياهان زيبا مى‏روياند! (حج / 5)

17 – تخمك و سلول تخم انسان
 

(إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا )
ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مى‏آزماييم؛ (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم! (انسان / 2)

18 – تشكيل تودة سلولي
 

(ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى )
سپس بصورت خون بسته در آمد، و خداوند او را آفريد و موزون ساخت. (قيامت / 38)
19 – وجود پرده هاي سه گانه (شكمي، رحمي، آلانتوكوريون) يا (آمينوس، كوريون الانتوئيد) در اطراف جنين
(خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ)
او شما را از يک نفس آفريد، و همسرش را از (باقيمانده گِل) او خلق کرد؛ و براى شما هشت زوج از چهارپايان ايجاد کرد؛ او شما را در شکم مادرانتان آفرينشى بعد از آفرينش ديگر، در ميان تاريکيهاى سه گانه، مى‏بخشد! اين است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستى) از آن اوست؛ هيچ معبودى جز او نيست؛ پس چگونه از راه حق منحرف مى‏شويد؟! (زمر / 6)

20 – آب در ساختمان جنين
 

(وَهُوَالَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا)
و کسى است که از آب، انسانى را آفريد؛ سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است. (فرقان / 54)

21 – بهترين مدت شير خوارگي
 

(وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَآرَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُواْ أَوْلاَدَكُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّآ آتَيْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ )
مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شير مى‏دهند. (اين) براى کسى است که بخواهد دوران شيرخوارگى را تکميل کند. و بر آن کس که فرزند براى او متولّد شده [= پدر]، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شايسته (در مدت شير دادن بپردازد؛ حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هيچ کس موظّف به بيش از مقدار توانايى خود نيست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نيز لازم است اين کار را انجام دهد [= هزينه مادر را در دوران شيرخوارگى تأمين نمايد]. و اگر آن دو، با رضايت يکديگر و مشورت، بخواهند کودک را (زودتر) از شير بازگيرند، گناهى بر آنها نيست. و اگر (با عدم توانايى، يا عدم موافقت مادر) خواستيد دايه‏اى براى فرزندان خود بگيريد، گناهى بر شما نيست؛ به شرط اينکه حق گذشته مادر را به طور شايسته بپردازيد. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و بدانيد خدا، به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست! (بقره / 233)

22 – نقش مرد در تعيين جنس جنين
 

(وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى - مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى)
و اوست که دو زوج نر و مادّه را آفريد -ز نطفه‏اى هنگامى که خارج مى‏شود (و در رحم مى‏ريزد) (نجم / 46 – 45)
(أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى - ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى - َجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى)
آيا او نطفه‏اى از منى که در رحم ريخته مى‏شود نبود؟! - سپس بصورت خون بسته در آمد، و خداوند او را آفريد و موزون ساخت - و از او دو زوج مرد و زن آفريد! (قيامت / 39 – 37)

23 – به كار افتادن حس شنوايي قبل از بينايي
 

(وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)
و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالى که هيچ چيز نمى‏دانستيد؛ و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آوريد! (نحل / 78)

24 – اعجاز اثر انگشت
 

(بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ)
آرى قادريم که (حتّى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب کنيم! (قيامت / 4)

25 – درمان موضعي و سطحي بسياري از بيماري هاي پوستي در سرما
 

(رْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ)
(به او گفتيم:) پاى خود را بر زمين بکوب! اين چشمه آبى خنک براى شستشو و نوشيدن است! (ص / 42)

26 – تأثير رواني رنگ سبز
 

(مُتَّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ)
اين در حالى است که بهشتيان بر تختهايى تکيه زده‏اند که با بهترين و زيباترين پارچه‏هاى سبزرنگ پوشانده شده است. (الرحمن / 76)
(عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا)
بر اندام آنها [= بهشتيان‏] لباسهايى است از حرير نازک سبزرنگ، و از ديباى ضخيم، و با دستبندهايى از نقره آراسته‏اند، و پروردگارشان شراب طهور به آنان مى‏نوشاند! (انسان / 21)
(أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا)
آنها کسانى هستند که بهشت جاودان براى آنان است؛ باغهايى از بهشت که نهرها از زير درختان و قصرهايش جارى است؛ در آنجا با دستبندهايى از طلا آراسته مى‏شوند؛ و لباسهايى (فاخر) به رنگ سبز، از حرير نازک و ضخيم، دربر مى‏کنند؛ در حالى که بر تختها تکيه کرده‏اند. چه پاداش خوبى، و چه جمع نيکويى! (كهف / 31)
27و28– خاصيت شفا بخشي عسل و گرد آوري شهد و ساختن عسل توسط زنبورعسل
(ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ)
سپس از تمام ثمرات (و شيره گلها) بخور و راه‏هايى را که پروردگارت براى تو تعيين کرده است، براحتى بپيما! «از درون شکم آنها، نوشيدنى با رنگهاى مختلف خارج مى‏شود که در آن، شفا براى مردم است؛ به يقين در اين امر، نشانه روشنى است براى جمعيّتى که مى‏انديشند. (نحل / 69)

29 – اينكه مورچه ها داراي ملكه هستند
 

(حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ)
تا آنجا كه (سليمان) به وادي مورچگان رسيد و ملكة مورچگان چون جلال سليمان و سپاه عظيم آنان را مشاهده كرد، گفت: اي موران همه به خانه هاي خود رويد، مبادا سليمان و سپاهيانش ندانسته شما را پايمال كنند. (نمل / 18)
در اين آيه شريفه (قالت نملهٌ به صيغة مؤنث آمده است كه چون مورچة ماده به مورچگان ديگر در مقام دستور و فرمان به داخل شدن به خانه هاي خود است، اين مطلب را مي رساند كه مورچه ها داراي ملكه هستند و اين مسأله در زمان رسول گرامي اسلام صلی الله علیه و آله آمده است در صورتي كه دانش بشري بيش از چند دهه نيست كه از راه غير قرآن به اين مطلب پي برده است.

30 – تفاوت ستاره و سياره
 

(هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)
او کسى است که خورشيد را روشنايى، و ماه را نور قرار داد؛ و براى آن منزلگاه‏هايى مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بدانيد؛ خداوند اين را جز بحق نيافريده؛ او آيات (خود را) براى گروهى که اهل دانشند، شرح مى‏دهد! (يونس / 5)
(تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا)
جاودان و پربرکت است آن (خدايى) که در آسمان منزلگاه‏هائى براى ستارگان قرار داد؛ و در ميان آن، چراغ روشن و ماه تابانى آفريد(فرقان / 61)

31 – گردش خورشيد، ماه، زمين و سيارگان در مدارهاي مشخص
 

(وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ-وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ-لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ)
و خورشيد (نيز براى آنها آيتى است) که پيوسته بسوى قرارگاهش در حرکت است؛ اين تقدير خداوند قادر و داناست-و براى ماه منزلگاه‏هايى قرار داديم، (و هنگامى که اين منازل را طى کرد) سرانجام بصورت «شاخه کهنه قوسى شکل و زرد رنگ خرما» در مى‏آيد-نه خورشيد را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى مى‏گيرد؛ و هر کدام در مسير خود شناورند. (يس / 40 – 38)
(وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ)
او کسى است که شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد؛ هر يک در مدارى در حرکتند! (انبياء / 33)
(َفلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ-الْجَوَارِ الْكُنَّسِ)
سوگند به ستارگانى که بازمى‏گردند-حرکت مى‏کنند و از ديده‏ها پنهان مى‏شوند.(تكوير / 16 – 15)
32و33– پيش بيني مسافرت به فضا و عبور از جو و وضعيت جسمي و نبود اكسي‍‍‍ژن در خارج جو
(يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ)
اى گروه جنّ و انس! اگر مى‏توانيد از مرزهاى آسمانها و زمين بگذريد، پس بگذريد، ولى هرگز نمى‏توانيد، مگر با نيرويى (فوق العاده)!(رحمن / 33)
(فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ)
آن کس را که خدا بخواهد هدايت کند، سينه‏اش را براى (پذيرش) اسلام، گشاده مى سازد؛ و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سينه‏اش را آنچنان تنگ مى‏کند که گويا مى‏خواهد به آسمان بالا برود؛ اين گونه خداوند پليدى را بر افرادى که ايمان نمى‏آورند قرار مى‏دهد! (انعام / 125)

34 – سقوط سنگ هاي آسماني
 

(يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ)
شعله‏هايى از آتش بى‏دود، و دودهايى متراکم بر شما فرستاده مى‏شود؛ و نمى‏توانيد از کسى يارى بطلبيد! (الرحمن / 35)

35 – مطالبي در مورد سيارة زهره
 

(وَالسَّمَاء وَالطَّارِقِ-وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ-النَّجْمُ الثَّاقِبُ)
سوگند به آسمان و کوبنده شب!-و تو نمى‏دانى کوبنده شب چيست!- همان ستاره درخشان و شکافنده تاريکيهاست! (طارق / 3 – 1)

36 – وجود ساكنين ديگر در كرات آسماني
 

(وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاء قَدِيرٌ)
و از آيات اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر نموده؛ و او هرگاه بخواهد بر جمع آنها تواناست! (شوري / 29)

چند نكته :
 

مطالبي كه ذكر گرديد نمونه اي از معجزات و پيشگوئيهاي قرآن مي باشد و ما براي اختصار فقط به برخي از آيات اشاره نموديم وگرنه همة آيات الهي داراي اعجاز مي باشد. بعضي از اساتيد قرآني به اعجازي به نام اعجاز عددي قرآن اشاره نموده اند كه سعي نموده اند تكرار الفاظ و كلمات قرآن را به صورت تناسب بيان نمايند كه مي توان به كتاب (الاعجاز العددي في القرآن الكريم) تأليف استاد عبدالرزاق نوفل اشاره نمود كه در اين كتاب به الفاظي كه تناسب دارند اشاره نموده است مانند:
ابليس 11 بار و استعاذه 11 بار
سيئات 180 مرتبه و صالحات 180 مرتبه
دين 92 مرتبه و مساجد 92 بار
نفع 50 مرتبه و فساد 50 مرتبه
الناس 368 مرتبه و الرسل 368 مرتبه
و يا جناب دكتر ابو زهرا نجدي واژة سجده در قرآن
را 34 مرتبه ذكر نموده اند، يعني به تعداد سجده هاي در نمازهاي يوميه (11)
يا فرموده اند كه كلمة شهر (به معناي ماه) 12 مرتبه تعداد ماههاي سال يوم 365 مرتبه (به تعداد روزهاي سال) و كلمة ساعه (كه قبل از آن يا اسم باشد يا فعل)
24 مرتبه (به تعداد ساعات شبانه روز) آمده است.
يا نظريات ديگري كه از علماي سرشناس يا ناشناس ديگر آمده است كه تلاش نموده اند يك نظم متناسب و نظم رياضي را بر كلمات و آيات قرآن برقرار سازند و عمري را در اين راه صرف نموده اند كه در تحقيقات علماء فن و نابغه و حتي در دلايلي كه خود جناب نجدي و نوفل براي تناسب برخي كلمات و آيات آورده اند اثبات مي شود كه نظم رياضي قرآن ساخته و پرداخته خود آنان است زيرا اولاًقرآن براي اعجاز بودنش نياز به نظم رياضي داشتن ندارد و ثانياً همانگونه كه برخي از موارد اعجاز قرآن در همين كتاب اشاره شد اعجازهاي قرآن بسيار فراوان استو نسبت دادن تناسباتي كه نه براي بشريت مفيد است و نه اثبات كنندة اعجاز قرآن است بلكه در بسياري از موارد خطاهاي معتقدين به تناسب و عدم دقت در شمارش و يا ويژگي هايي كه اين اشخاص در جهت متناسب نمودن كلمات آورده اند مانند تعداد كلمات ساعة كه قبل از آن اسم يا فعل باشد در كتاب من الاعجاز البلاغي و العددي القرآن الكريم كه جناب زهري براي اينكه تعداد كلمات ساعه در قرآن را به تعداد ساعات شبانه روز برساند در حاليكه تعداد كلمة ساعه در قرآن 484 مرتبه مي باشد فرموده اند:
تعداد كلمة ساعه كه قبل از آن اسم يا فعل باشد 24 مرتبه است در حاليكه اين صت (ما قبل فعل يا حرف باشد) هيچ ارتباطي با موضوع ندارد و دليلي است بي ربط و ثالثاً اين روش كه هر جا براي اثبات مدعايمان كم آورديم از دلايل بي ارتباط با موضوع استفاده نماييم كه كاملاً غلط و اشتباه مي باشد و رابعاً قرآن كتابي است كه براي پيشرفت و تكامل حقيقي انسانها آمده است و سرگرمي رياضي و معما نيست كه نياز به تناسبات بين كلمات داشته باشد و علماء بايد فكر و تلاش خود را در راه علومي به كار ببرند كه سعادت بشريت را تضمين نمايد و از فرسوده نمودن و هدر دادن عقل و كوشش خود در راههايي كه مفيد نيست پرهيز نمايد. و خامساً اين نظريات ممكن است موجب سوء استفادة دشمنان اسلام قرار بگيرد كه اگر قرآن داراي تناسب رياضي نيست پس از جانب خداوند نمي باشد و يا دچار تحريف و تغيير شده است. خلاصه اينكه قرآن كلام الهي است و براي هدايت بشر باقي باشد تا هم حجت و اعجازي بر نبوت پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله باشد و هم تكامل حقيقي انسان ها را باعث شود و گرچه همانطور كه در بخش اعجاز قرآني آمد، قرآن اشاراتي به علوم مختلف و پيشگوييها نيز دارد، اين پيشگوييها و اشارات هم تاكنون با علم يقيني بشر مخالفت ننموده است بعضي از اشارات قرآن مانند وجود موجودات ديگر در كرات آسماني هنوز معلوم نشده و فراتر از علم انسان است و شايد روزي آنها نيز كشف شوند ولي نبايد اين موضوع باعث شود تا به قرآن به عنوان كتاب پيشگو و فقط علمي نظر نموده و در اين راه اساس نزول قرآن را كه هدايت بشري است زير سؤال برد. (12)

پی نوشت ها :
 

1- نهج البلاغه:احادیث امام علی علیه اسلام /گر اورنده سید شریف رضی(ره) / ترجمه محمد دشتی
2-- منتهي الآمال / شيخ عباس قمي /ج اول/ چاپ هجرت / چاپ نهم/ 1387 / صص30 الی 43
3-- المیزان/علامه طباطبايي/ج3/ص236/چاپ اسلامیه / چاپ سوم
4- تفسير برهان/شيخ مهدى آصفى/ج1/ص17/ چاپ بعثت / چاپ دوم
5- سید ابوالقاسم خویی / ترجمه البیان / مترجم سیدجعفر حسینی /ص191/ سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد / چاپ سوم / 1379
6- مزمل/4
7 – کلینی / اصول کافی / ج4 /ص420/انتشارات اسوه/چاپ نهم/ 1382
8 –کلینی / اصول کافی /ج4 /ص449
9- عقاب الاعمال/شيخ صدوق / ص51/ انتشارات شريف رضي قم / چاپ هفتم
10-کلینی / اصول کافی / ج4 / ص410
11- دکتر حمید نجدی / ترجمه کتاب من الإعجاز البلاغی و العددی للقرآن الکریم /مترجم محمود عاشوری /انتشارات محمدي / چاپ دوم/1359
12- دکتر حمید نجدی / ترجمه کتاب من الإعجاز البلاغی و العددی للقرآن الکریم / مترجم محمود عاشوری
 

منابع تحقیق :
قرآن
احادیث و ترجمه نهج الفصاحه / راهنمای انسانیت /مرتضی مزید تنکابنی /دفتر نشر فرهنگ اسلامی /چاپ سوم 1377
نهج البلاغه/ ترجمه محمد دشتی / موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین علیه السلام/چاپ اول-بهار1379
تفسير الميزان / علامه طباطبايي/چاپ اسلاميه / چاپ سوم
تفسير نمونه /آيت الله مكارم شيرازي و جمعي از فضلا/ / انتشارات دارالکتاب الاسلامیه / چاپ پنجاهم / سال 85
تفسير برهان/شيخ مهدى آصفى/ج1/ص17/ چاپ بعثت /چاپ دوم
المعجزه / ناصر بکرویه/ چاپ الاشاره / چاپ اول / 1429 ه.ق
اعجاز العددي في القرآن كريم/ سید جمیلی /انتشارات محمدي
ترجمه کتاب من الإعجاز البلاغی و العددی للقرآن الکریم/ دکتر حمیدی نجدی/مترجم محمود عاشوری /انتشارات محمدي
ترجمه البیان/سیدابوالقاسم خوئی/مترجم سیدجعفر حسینی /ص191/ سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد /چاپ سوم / 1379
منتهي الآمال/شيخ عباس قمي / انتشارات هجرت / چاپ نهم – تابستان75
اصول كافي/کلینی/ انتشارات اسوه / چاپ نهم 1383
وسائل شيعه / شيخ حرّ عاملي / انتشارات رسالت / چاپ چهارم
عقاب الأعمال / شيخ صدوق/انتشارات شريف رضي قم / چاپ سوم
آداب التلاوه / صابر جمال/ چاپ الربیع / چاپ اول
علل القرائات / الهاشمی / نشر البلاد / چاپ دوم
نوابغ جهان / دکتر فرشاد موسس / 3جلدی / انتشارات قلم / چاپ اول
اطلاعات عمومی پیام / دکتر سیدمحمود اختریان / انتشارات تابش / چاپ شانزدهم – بهار88
سایت التبیان /www.tebyan.com
میدلاین / نرم افزارalmobin2-1008
میدلاین / نرم افزارجوامع التفاسیر