حجاب و مسائل پیرامون آن


 

منبع : راسخون




 



نویسنده : سعیدکاظمی




چكيده
 

يكي از مسائلي که امروزه جامعه ما با آن روبرو شده، بد حجابي و گسترش فرهنگ منحط غربي است كه اين مسأله عوامل متعدد فرهنگي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و ... دارد. اصل اوليه در برخورد با هر مسأله‌اي آن است كه با ابزارها و شيوه هاي متناسب برخورد شود. بنابراين با شناخت عوامل مختلف ايجاد بد حجابي و از بين بردن زمينه هاي هر يك و برطرف كردن مشكلات مربوط به آن ها از لحاظ فرهنگي واقتصادی و سياسي و ... مي‌توان گام بسیار مؤثری را در این زمینه برداشت.

مقدمه
 

امروزه مسايل و موضوعات متعدد و فراواني در جامعه خصوصاً در بين جوانان و نوجوانان بوجود آمده كه لازم است به سرعت مورد توجه قرار گيرد و با ارائه پاسخ هاي منطقي و روان ، عطش اين نسل نوخاسته را در زمينه نيازهاي تربيتي و ديني جبران نمود تا خللي در فكرو رفتار آنان حاصل نشود و همچنين محل نفوذ فكري دشمنان و فرصت طلبان ضد ديني و اخلاقي قرار نگيرد.
فراواني آسيب هاي اجتماعي، توسعه موضوعات ومسايل ديني، پيدايش نسل جديد و ضعف دسترسي آسان آنان به مراكز و عالمان ديني، ناكارآمدي برخي مجامع فرهنگي، تهاجمات فرهنگي و ضد ديني ، امكانات رسانه اي مخرّب ، نفوذ برخي تفكرات پوچ و منفي در بين جوانان و نوجوانان ، ايجاد نيازهاي كاذب در جوانان و نوجوانان ، مشكلات و موانع ازدواج ، نابساماني در برخي از خانواده ها ،تفاوت فرهنگي نسلها وبسياري عوامل ديگر، ضرورت امر پاسخگويي به پرسشهاو شبهات ديني و تربيتي جوانان و نوجوانان را دو چندان كرده است.
یکی ازمسائلی که در حال حاضر ذهن بسیاری از جوانهای این مرز وبوم را به خود معطوف داشته وسؤالات وشبهات زیادی را در ذهن آنها ایجادکرده، مسأله "حجاب" است. سؤالات و شبهاتی از قبیل :
چرا زنان باید حجاب داشته باشند ولی مردان آزاد باشند؟آیا حجاب در ادیان و مذاهب پیشین هم بوده است؟آیا حجاب ، زن را محدود نمی کند؟ایجاد عقده و حسرت نمی کند؟آیا رنگ مشگی(چادر) ایجاد افسردگی نمی کند؟آیا حجاب منحصردر چادر است؟چرا با وجود انقلاب اسلامی ، معضل بد حجابی همچنان ادامه دارد؟ فلسفه حجاب زنان در نماز چیست؟ و بسياری از مسائل ديگر كه تحت عنوان كلي "حجاب ومسائل پیرامون آن"مطرح و قابل بررسى است.
مقاله حاضر در صدد آن است كه به تمام سؤالات اساسي و مهم فوق وبسياري از سؤالات ديگر كه ممكن است بر هر فردي خصوصاً جوانان عزيز ، پيش آيد، پاسخ دهد. و اميد است اين مقاله بتواند شبهات را از ضميرپاك جوانان اين مرز وبوم اسلامي، بزدايدودر زندگي راهگشاي آنان باشد. انشاءلله

1- حجاب در ادیان ومذاهب دیگر
 

از برخي متون استفاده مي شود "اصل حجاب" ميان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولاني دارد، گرچه نحوه بهره‏گيري از حجاب، حدود و احكام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
به عنوان نمونه در اديان يهود و مسيحيت به مسئله حجاب اشاره شده است كه در زير به طور اختصار بيان مي كنيم.
الف - حجاب در شريعت موسي(ع):
"ويل دورانت" راجع به قوم يهود و قانون تلمود مي نويسد: "اگر زني به نقض قانون يهود مي پرداخت، مثلاً بي آن كه چيزي بر سر داشت، به ميان مردم مي رفت و يا در شارع عام ، نخ مي ريسيد يا با هر سخني با مردان درد دل مي كرد يا صدايش آن قدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مي كرد، همسايگانش مي توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت ، مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد." (2)
از كتاب مقدس نيز بر مي آيد كه در عهد سليمان(ع)، زنان علاوه بر پوشش بدن، " بُرقَعْ " (روبند) به صورت مي انداختند.(3) همين سنت در زمان ابراهيم(ع) رايج بود. نامزد اسحق "رِفْقه" ابتدا كه اسحق را ديد، برقع به صورت انداخت.(4)
ب- حجاب در شريعت عيسي(ع):
آن چه از حجاب در شريعت موسي(ع) بيان شد، در شريعت حضرت عيسي(ع) نيز وجود دارد، چون عيسي گفت: "فكر نكنيد كه من آمده‏ام تا تورات و نوشته‏هاي پيامبران را منسوخ نمايم، بلكه آمده‏ام تا آن‏ها را به تحقق برسانم." (5)
زن‏ها در قرن‏هاي اوليه مسيحيت تنها با چادر مي توانستند در مراسم عبادي شركت كنند، زيرا گيسوانشان فريبنده به شمار مي رفت و مي گفتند حتي فرشتگان ممكن است در موقع اجراي نماز از ديدن آن‏ها حواسشان پرت شود!(6) "پاولوس" فرمان داد زنان بايد حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
بنابراين حجاب و پوشش زنان هم در دين يهود وجود دارد و هم در دين مسيحيت. بله در جزئيات حجاب كه چه مقدار پوشش لازم است، بين اديان و مذاهب تفاوت هايي وجود دارد.

2- دلائل وجوب حجاب از منظر قرآن
 

لباس پوشيدن سابقه‏اى به اندازه حيات انسان دارد و جز پيروان يكى از مكاتب فكرى كه بر لزوم برهنه زيستى پاى مى‏فشارند(8)، همه افراد به نوعى آن را تجربه مى‏كنند. اين پديده، به رغم ارتباطش با خصوصيات مختلف فردى و اجتماعى انسان، دست كم به سه نياز وى پاسخ مى‏دهد:
1. حفاظت در سرما و گرما و برف و باران. (9)
2. حفظ عفت و شرم. (10)
3. آراستگى، زيبايى و وقار. (11)

3- رابطه حجاب و پوشش اسلامى‏
 

«حجاب» به معناى پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان كردن و منع از وصول است. (ر. ك: راغب اصفهانى المفردات فى غرائب القرآن و سيدعلى‏اكبرقرشي، قاموس قرآن) اين واژه(حجاب) تنها به معناى پوشش ظاهرى يا پوشاندن زن نيست و در اصل به مفهوم پنهان كردن زن از ديد مرد بيگانه است. بدين سبب، هر پوششى حجاب نيست. حجاب پوششى است كه از طريق پشت پرده واقع شدن، تحقق يابد. لذا در خصوص پوشش زن،حجاب، اصطلاحى نسبتاً جديد است و همين سبب گرديده بسيارى گمان كنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود. ويا مدّعى شوند حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت كرده است؛ در حالى كه آيات مربوط به حجاب (پوشش اسلامى زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ايرانيان، نازل شده است. بنابراين، وظيفه پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى كردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتيجه عدم مشاركت اين گروه عظيم در فعاليت‏هاى اجتماعى نيست. اين وظيفه بدان معنا است كه زن در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمايى نپردازد و مشاركتش در فعاليت‏ها بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد.(12)

4- ضرورت پوشش اسلامى در قرآن‏
 

پوشش اسلامى از احكام ضرورى اسلام است و هيچ مسلمانى نمى‏تواند در آن ترديد كند؛ زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح كرده است و هم روايات بسيار بر وجوب آن گواهى مى‏دهند. به همين جهت، فقيهان شيعه و سنى به اتّفاق به آن فتوا داده‏اند. همان طور كه نماز و روزه به دورانى خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نيز چنين است و ادعاى عصرى بودن آن، بى‏دليل و غير كارشناسانه مى‏نمايد.
خداوند متعال در آيه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان مى‏دهد از چشم چرانى اجتناب كنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرمان كوشا باشند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ»؛ «[اى پيامبر] به مردان مؤمن بگو ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. اين كار براى پاكى و پاكيزگى‏شان بهتر است و خداوند بدانچه مى‏كنند، آگاه است.» سپس در آيه بعد مى‏فرمايد:
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ «[اى پيامبر] به زنان مؤمن بگو ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه بيگانگان بپوشانند و زيور خويش را جز براى شوهران و ساير محارم آشكار نكنند، مگر آنچه پيدا است؛ و روسرى‏هاى خويش را به گريبان‏ها اندازند تا سر و گردن و سينه و گوش‏ها پوشيده باشد و پاهاشان را به زمين نكوبند تا آنچه از زينت پنهان مى‏كنند، معلوم شود. اى بندگان مؤمن، همه به سوى خدا توبه كنيد تا رستگار شويد.»
در اين آيه خداوند تعالى، در خصوص پوشش بانوان، آنچه را بر زنان مؤمن لازم است، به دو شكل گسترش مى‏دهد: 1. پوشيدگى سر و گردن؛ 2. پوشاندن زينت‏ها.
«خُمُر» جمع «خِمار» و به معناى روسرى و سرپوش است. و«جيوب» از واژه «جيب» به معناى قلب و سينه و گريبان است.(13) در تفسير مجمع البيان چنين مى‏خوانيم: زنان مدينه اطراف روسرى‏هاى خود را به پشت سر مى‏انداختند و سينه و گردن و گوش‏هاى آنان آشكار مى‏شد. بر اساس اين آيه، موظف شدند اطراف روسرى خود را به گريبان‏ها بيندازند تا اين مواضع نيز مستور باشد. آيا مفهوم واژه "جيب"، "زيور" فارسى (زينت‏هاى جدا از بدن مانند جواهرات) را نيز در بر مى‏گيرد يا تنها آرايش‏هاى متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب، را شامل مى‏شود؟در پاسخ بايد گفت: حكم كلى آن است كه خودآرايى جايز و خودنمايى در مقابل نامحرم ممنوع است.(14)
آرايش امرى فطرى و طبيعى است و حسّ زيبايى دوستى سرچشمه پيدايش انواع هنرها در زندگى بشر شمرده مى‏شود. اين گرايش طبيعى، افزون بر آنكه آثار مثبت روانى در ديگران پديد مى‏آورد، به تحقق آثار گرانبهاى روانى در شخص آراسته، نيز مى‏انجامد.آراستن خود و پرهيز از آشفتگى و پريشانى در نظام فكرى و ذوق سليم انسان ريشه دارد. پرهيز از خودآرايى نه دليل وارستگى از قيد نفس است و نه علامت بى‏اعتنايى به دنيا. وضع ژوليده و آشفته و عدم مراعات تميزى و نظافت ظاهرى، خود به خود شخصت افراد را در نگاه ديگران خوار مى‏سازد و زبان طعن و توهين دشمن را مى‏گشايد. بر اين اساس، پوشيدن جامه زيبا، بهره‏گيرى از مسواك و شانه، روغن زدن به مو و گيسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست كردن و سرانجام آراستن خويش هنگام عبادت و معاشرت با مردم از مستحبات مؤكد و برنامه‏هاى روزانه مسلمانان است.(15)
حضرت امام حسن مجتبى(ع) بهترين جامه‏هاى خود را در نماز مى‏پوشيد و در پاسخ كسانى كه سبب اين كار را مى‏پرسيدند، مى‏فرمود: «اِنَّ اللَّهَ جَميلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمالَ فَاَتَجمَّلُ لِرَبّى‏»؛ «خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد. پس خود را براى پروردگارم زيبا مى‏سازم.» (16)
بنابراين، خداوند زينت و خودآرايى را نهى نمى‏كند؛ آنچه در شرع مقدس ممنوع شده است، تبرّج و خودنمايى و تحريك و تهييج به وسيله آشكار ساختن زينت در محافل اجتماعى است؛ چنان كه مى‏فرمايد: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏»؛ (17) ونيزمى‏فرمايد:«وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ»؛(18)
اين آيه زنان عرب را كه معمولاً خلخال به پا مى‏كردند و براى اينكه بفهمانند خلخال گرانبها دارند، پاى خود را محكم به زمين مى‏كوفتند، از اين كار نهى مى‏كند. فقيه بزرگوار علامه مطهرى مى‏گويد: «از اين دستور مى‏توان فهميد هر چيزى كه موجب جلب توجّه مردان مى‏گردد، مانند استعمال عطرهاى تند و همچنين آرايش‏هاى جالب نظر در چهره، ممنوع است. به طور كلى زن در معاشرت، نبايد كارى بكند كه موجب تحريك و تهيج و جلب توجّه مردان نامحرم گردد.»(19)
در آيه 31 سوره «نور» مى‏فرمايد: «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها». زينت‏هاى زن دو گونه است: يك نوع زينتى كه مانند لباس و سرمه و انگشتر و دست بند آشكار است و پوشانيدن آن واجب نيست؛ و نوع ديگر زينتى كه پنهان است مگر آنكه عمداً بخواهد آن را آشكار سازد؛ مانند گوشوار و گردن بند. پوشانيدن اين نوع زينت واجب است. البتّه استثناهايى دارد كه بعداً بيان خواهد شد.(20)
آيات ديگرى كه با صراحت كامل دستور پوشش اسلامى و فلسفه آن را بيان مى‏كنند، چنين است: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»؛(21)
«اى پيامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمن بگو: پوشش‏هاى (روسرى و چادر) خود را برخود فروتر گيرند. اين براى آنكه (به حريت و عفت) شناخته گردند و(توسط هوسرانان)اذيت وآزار نشوند،[به احتياط ] نزديك‏تر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است.»
با توجه به آيات و مطالب فوق ، در اينجا سه نكته مهم قابل ذكر است:

1) حدود و ميزان پوشش :
 

بدون شك هر اندازه بدن زن پوشيده‏تر باشد، ايمن تراست.اگر نگاه‏هاى آلوده را همچنان كه در روايات آمده است، تيرهاى زهرآلود شيطان بدانيم، پوشش زن همانند قوسى است كه تير از آن كمانه مى‏كند و منحرف مى‏شود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مى‏ماند. بر عكس هر اندازه بدن زن برهنه‏تر باشد، تيرهاى شيطانى را بيشتر متوجه خود ساخته و از آن آسيب خواهد ديد. و از همين روست كه چادر را حجاب برتر شناخته‏اند، زيرا با وجود شرايط ديگر، بيشترين پوشش و مطمئن‏ترين مصونيت را به ارمغان مى‏آورد. بنابراين حجاب منحصر به چادر نيست و مانتوى كامل نيز مى‏تواند حجاب زن را تأمين كند، ليكن چادر حجاب برتر است.

2) كيفيت پوشش :
 

ميزان ضخامت و حتى كيفيت دوخت لباس، خود بخش مهمى از حجاب را تشكيل مى‏دهد. بدون شك لباس‏هاى نازك و تنگ و بدن‏نما ، فرودگاه پيكان مسموم شيطان و موجب خيره شدن چشم‏هاى هرزه و آلوده و به فساد كشاننده جامعه است. در مقابل لباس‏هاى غيربدن‏نما، ديده ها را از خود دور مي سازد و سلامت معنوي نفوس را تأمين مي كند.

3) رنگ ها :
 

ترديدي نيست كه برخي از رنگ ها ديده ها را خيره مي سازد، و پاره اي ديگر، نگاه ها را از خود مي راند و دور مي سازد. اكنون سؤال مي شود كداميك از اين دو براي تأمين حجاب واقعي و مصونيت معنوي جامعه و خيره نكردن چشم ها و بر نيفروختن آتش شهوت مفيدتر است ؟ مگر ما در جامعه اي زندگي نمي كنيم كه ميليونها جوان در اوج غريزه جنسي به سر مي برند و در سخت ترين شرايط جواني از امكان ازدواج محرومند و كافي است با اندك جرقه اي، شعله هاي غريزه در وجودشان برافروخته شود و به انواع گناهان و ناراحتي ها مبتلا گردند؟ پس چرا به هر وسيله ممكن - حتي با گزينش رنگ مناسب لباس در جامعه - به سلامت ديني و روحي و رواني آنان كمك نكنيم و موجب جلب توجه آنان و قرارگرفتن شان در دام مفاسد نشويم ؟ آيا اين سخت گيري، ناپسند است يا ناديده گرفتن تأثير عوامل ياد شده ؟ در عين حال علماي دين نسبت به خصوص رنگ ها تأكيد چنداني نكرده ولي بر اين مسأله پاي مي فشارند كه لباس، نبايد موجب جلب توجه و عواقب سوء ناشي از آن باشد. از اين رو است كه در طول تاريخ، زنان مسلمان، به ميل خود، لباس مشكي را براي حجاب برگزيدند و اين سنت حسنه مورد تقرير و پذيرش پيامبر(ص ) و امامان (ع ) قرار گرفت ، زيرا آنان به اين وسيله احساس امنيت و مصونيت بيشتري مي كردند.
نكته ديگر اين كه در بسياري از كشورهاي اسلامي، حجابي شبيه چادر و عبا وجود دارد و اختصاص به ايرانيان ندارد.

5- بي حجابي و نابودي زمينه رشد وتعالي
 

بى‏حجاب در انديشه نمايش خود و زيبايى خويش است. اين امر كه عقده حقارت انسان را مى‏نماياند، زمينه رشد و تعالى وى را نابود مى‏سازد؛ در حالى كه زن مانند مرد يك انسان است و بايد از نظر انسانى رشد و تكامل يابد. كسى كه با نمايش زيبايى خود و گزينش پوششى ويژه در انديشه جلب نظر ديگران به سر مى‏برد، در حقيقت مى‏خواهد با تكيه بر جذابيت‏هاى ظاهرى خويش و نه اصالت‏ها و ارزش‏هاى متعالى خود، جايى در جامعه بيابد. در واقع او از اين طريق اعلام مى‏دارد، آنچه برايش اصل است و اهميّت دارد، «زن بودن» او است نه انسانيت و انديشه و لياقت و كارايى‏اش. چنين فردى قبل از همه اسير خويش است و به مغازه‏دارى شبيه است كه پيوسته در انديشه تزيين ظاهر و تغيير دكور خود به سر مى‏برد و فرصت پرداختن به آرزوهاى بزرگ‏تر را نمى‏يابد.
اگر اصل زن بودن، زن وجنسیت زن باشد ونه انسانیت او، این محدود است وزود گذر وهر زیبا روی جدیدی که از او زیبا تر باشد، به راحتی جای او را می گیرد. اما اگر انسانیت اصل شد، دیگر قیمتش خیلی گران است وهیچ چیزی جای آن را نمی تواند بگیرد.

6- حجاب و حرمت خود ( احساس ارزشمندى )
 

از نظر روان‏شناسى، قطعى‏ترين عامل رشد انسان، ميزان ارزشى است كه هر فرد براى خود قائل است‏؛ به راستى آيا برهنه شدن و كشاندن رفتارهاى جنسى به كوچه و خيابان به آدمى ارزش مى‏دهد و انسان را از احساس ارزشمندى بهره‏مند مى‏سازد؟ البتّه شايد احساس رضايت آنى و زود گذر پديد آورد، ولى كم‏تر كسى است كه بر خوردارى از اين حالت و رفتار را ارزش تلقى كند و شخص برخوردار از اين روحيه را ارزشمند بداند. افزون بر اين، تأمين هر خواسته‏اى هميشه با احساس رضايت همراه نيست. در جامعه‏اى كه برهنگى تمام شريان‏هاى آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقايسه داشته‏ها و نداشته‏هاى خويشند، انسان‏ها در تشويش مستمر و دلهره هميشگى فرو مى‏روند؛ زيرا رقابت و مقايسه در ميدانى رخ مى‏نمايد كه ظرفيت رقابت ندارد و بدين سبب، آدمى به تنوع طلبى حريصانه كشيده مى‏شود. بى‏ترديد تا وقتى اين انديشه، فضاى ذهن آدمى را پركرده است، فرصتى براى بروز خلاقيت و ابتكار باقى نمى‏ماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل ديگران و جلب نظر مردان و پسنديده شدن، هرگز انديشه علمى را بر نمى‏تابد و نمى‏تواند يافته‏اى تازه عرضه كند. او در پى آن است كه در وضعيت موجود پسنديده شود نه آن كه وضعيت را تغيير دهد و با ابتكار و خلاقيت، طرحى نو در اندازد. از سوى ديگر، از آن‏جا كه احساس بى‏ارزش بودن تمام وجود اين افراد را پر كرده است، در پى جبران اين كمبود بر مى‏آيند و چون آسان‏ترين راه رسيدن به اين احساس، مقبول ديگران واقع شدن است، از طريق سكس و عرضه پيكر خود در اين مسير گام بر مى‏دارند تا به شكلى، احساس ارزشمندىِ از كف رفته خود را جبران كنند. در حالى كه شخص بر خوردار از حجاب ، هرگز چنين نيازى را احساس نمى‏كند. در نگاه او بهترين راه جبرانِ احساسِ ارزشمندى ، آن است كه خود را از دسترس بيگانگان دور نگه دارد و مقام و موقعيت خود را پايين نياورد.(22)
گويا از همين رو است كه ويل دورانت مى‏گويد: زنان دريافتند كه دست و دل بازى، مايه طعن و تحقير است. بنابراين، چنين افرادى هم ارزشمندى را از كف داده‏اند و هم در جبران آن به بيراهه رفته‏اند. راه رسيدن به احساس ارزشمندى پايدار، رفتن در پى كسب صفات ارزشمند و پايدار است.
انسان بر خوردار از حجاب، با دور نگه داشتن خود از دسترس ديگران، سطح ارزشمندى خود را ارتقا مى‏بخشد تا آن‏جا كه مرد، نيازمندانه به آستان وى روى مى‏آورد. بى‏ترديد اگر زنان اين مفهوم را به طور كامل درك كنند، به پوشيده داشتن و مخفى ساختن پيكر خويش، بيش‏تر گرايش نشان مى‏دهندو پى خواهند برد كه راه احساس ارزشمندى، در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نيست. (23)
در این رابطه راسل مى‏گويد:"از لحاظ هنرى، مايه تأسف است كه بتوان به آسانى به زنان دست يافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیر ممکن گردد." ويل دورانت نيز مى‏گويد:" آنچه مى‏جوييم و نيابيم عزيز و گرانبها مى‏گردد. زیبائی به قدرت میل بستگی دارد و میل با اقناع و ارضاء ، ضعیف وبا منع و جلوگیری ، قوی می گردد. " (24)
پس حجاب احساس ارزشمندى است كه موقعيتى بلند مرتبه براى زنان، پديد مى‏آورد و مردان را در محدوديت فرو مى‏برد. اگر چه در بيان به زنان گفته مى‏شود كه پوشيده بيرون آييد؛ ولى واقعيت آن است كه به مرد گفته مى‏شود، بهره بردارى جنسى در همه جا ممنوع، چون راه چشم را كه نافذترين كانال حسىِ مردان است، نمى‏توان سد كرد.

7- حجاب و استحكام خانواده‏
 

خانواده با اهميّت‏ترين نهاد اجتماعى است. خانواده كانون عشق و اميد و تحقق آرزوهاى آدمى و مركز تولّد و پرورش نسل بشر است؛ به گونه‏اى كه هيچ جامعه‏اى نمى‏تواند بدون خانواده پايدار بماند. در معارف الاهى خانواده مهم‏ترين جايگاه پرورش انسان است. قرآن كريم همسران را «لباس» يكديگر مى‏داند و بدين ترتيب نقش هر يك را معيّن مى‏كند. زن و شوهر نزديك‏ترين افراد به يكديگرند و چون لباس، يكديگر را از آفات و آسيب‏هاى عفت سوز و ايمان برانداز، حفظ مى‏كنند. افزون بر اين، آن‏ها مانند لباس، مايه وقار و آراستگى يكديگرند. بى‏ترديد اين نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شكل مى‏گيرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگى رها باشند، نمى‏توانند براى يكديگر چون لباس به شمار آيند و عفت و وقار و شخصيت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان يافتن چنين بنيادى است و بى‏حجابى با آن تعارض آشكار دارد؛ زيرا بى‏بند و بارى در پوشش، بى‏بند و بارى در تحريك و احساس نياز را در پى دارد و تأمين نيازهاى شعله‏ور بنياد خانواده را نشانه مى‏رود.
غريزه جنسى يكى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ امّا براى پايدارى‏اش كافى نيست. بعد از ازدواج به تدريج با گذر زمان اهداف جديد شكل مى‏گيرد؛ خواسته‏هاى زيستى و جنسى اندك اندك جاى خود را به نيازهاى روانى و امنيتى و عاطفى و شناختى مى‏دهد و ديگر سرمايه عشق ورزى به تنهايى براى تأمين اهداف خانواده و خواسته‏ها كافى نيست. نخستين شرط دستيابى بدين اهداف و تأمين خواست‏هاى جديد، آن است كه زن و شوهر از هويّت و خواست‏هاى فردى دست شويند و به سوى پى ريزى هويتى جمعى گام بردارند. چنانچه هر كس فقط خواهش خويش را پى گيرد؛ يعني زن در جهت تجمل و خودنمايى و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد؛ در دغدغه مقبوليت خويش فرو رود و نقش مادرى را به فراموشى سپارد؛ و از آن سوى مرد در انديشه رسيدن به تمكين‏هاى نوتر و پر رونق‏تر به سر برد و نقش پدرى را فراموش كند، بنيان خانواده بر باد مى‏رود. بى‏ترديد كانون خانواده با امورى چون توجّه به لباس و بدن و روى و موى و انگشت نما شدن و مشخص‏تر معرفى كردن خود، پيوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدين امور و فراموش كردن اهداف خانواده و نيازهاى برتر، پايه‏هاى خانواده را متزلزل مى‏سازد.

8- حجاب و مسؤوليت پذيرى‏
 

هر كس در برابر خود و ديگران مسؤول است. انجام موفقيت‏آميز مسؤوليت به استعداد و برخوردارى از توانمندى‏هاى متناسب و ظرفيت‏هاى روان شناختى و جسمى نياز دارد. توفيق در پاره‏اى از مسؤوليت‏ها و حتّى سپردن برخى از مسؤوليت‏ها به حجاب تكيه دارد و افرادى كه بى‏حجابى پيشه مى‏كنند، توان انجام آن را ندارند. اين گروه ناگزير بايد به خويش پردازند و - چنان كه امروزه مشاهده مى‏كنيم - چاره‏اى ندارند جز آن كه انجام آن مسؤوليت‏ها را به ديگران و حتّى مردان بسپارند. زنانى كه در پى دلربايى و جلب نظر ديگرانند و جز عرضه پيكر خود به چيزى نمى‏انديشند، هرگز نمى‏توانند غمخوار همنوع خود باشند؛ درنتيجه نمي توانند در برابر خانواده و اجتماع، احساس مسؤوليت كنند و به معنويت خود و اعضاى خانواده و جامعه بينديشند. فرد بى‏حجاب با رعايت نكردن اين شرط، در واقع از قبول مسؤوليت خوددارى ورزيده، در پى خواسته‏هاى خود مى‏رود و حتّى ديگران را از انجام تعهدهاى پذيرفته شده باز مى‏دارد. بنابراين، حجاب هرگز به معناى محدود كردن حوزه مسؤوليت زن نيست. حجاب شرط موفقيت در انجام دادن مسؤوليت‏ها و سپردن برخى مسؤوليت‏ها است. انسان، با انتخاب بى‏حجابى از قبول مسؤوليت‏هاى حساس و سنگين شانه خالى مى‏كند؛ آزاد از هر تعهدى سر بار ديگران مى‏شود و مسؤوليت‏ها را به ديگران وا مى‏گذارد.

9- حجاب مصونیت است نه محدودیت
 

علاوه بر اینکه پوشش امرى غريزى و فطرى براى بشر است، كاوش‏هاى باستان شناسى نیز نشان مى‏دهد كه از دير زمان بشر در حد امكان نسبت به مساله پوشش اهتمام ورزيده است وهمه صاحبان اديان نيز آن را سرلوحه عمل قرار داده‏اند.
ثانیاً مستور بودن زيباييها و جذبه‏هاى جنسى زن و مرد آنها را از معرض ديد و طمع ورزى شهوت پرستان هرزه محافظت مى‏كند و امنيت و بهداشت روانى جسمى آنان را تامين مى‏نمايد.
همچنین ، برهنگى راهبر به سوى بى‏بند و بارى و لجام گسيختگى جنسى است كه عواقب شوم و زيانبارى دارد؛ از جمله:
1- گسترش فساد و ناهنجارى‏هاى اجتماعى.
2- شيوع بيمارى‏هايى چون سفليس، سوزاك، ايدز و... .
3- سست شدن پيمان مقدس خانواده و گسترش آمار طلاق و بالا گرفتن عقده‏هاى روحى در كودكان.
4- زياد شدن فرزندان نامشروع.
اينها و ده ها مشكل اجتماعى ديگر ، عواقب شومى است كه جهان غرب را سخت برآشفته و ستاره تمدنش را به افول مى‏كشاند تا آن جا كه حتى فرياد متفكرين ماترياليستى چون راسل را برآورده و جهان را سخت بر آنان تنگ كرده است. ولى مكتب گرانقدر اسلام در پرتو هدايت‏هاى نورانى‏اش همچون حجاب از اساس با اين جريان ويرانگر به مبارزه برخاسته و حجاب را دژى استوار براى صيانت فرد وجامعه از آسيب هاى بي شمار قرار داده است. از همين‏رو است كه استعمارگران براى تخدير جوانان، در بند كشيدن آنان وگسترش اهداف ظالمانه خويش از بى حجابى و برهنگى به عنوان ابزارى قوى سود مى‏جويند.
همچنین تجربه انقلاب اسلامي اثبات كرد كه به هيچ وجه حجاب محدوديت نيست و نه تنها هيچ منافاتي با پيشرفت زنان در عرصه هاي مختلف نداشته، بلكه عاملي مثبت در مصونيت و حفظ كرامت و شخصيت زنان است؛ حضور زنان بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در همه صحنه هاي اجتماعي، اقتصادي، حماسي، سياسي، علمي، هنري، حقوقي، قانونگذاري و بسياري صحنه هاي ديگر با پوشش ديني، نشان داد كه حجاب كمترين ركودي در فعاليت هاي اجتماعي زن پديد نمي آورد، بلكه خودنمايي و بي حجابي است كه زن را به حواس پرتي و ركود مي كشاند و فرصت گران بهاي او را براي تزيين و خودآراي هدر مي دهد و پس از خروج از منزل نيز او را به نمايش تن و حفظ آرايش وا مي دارد و به نماياندن جاذبه هاي زنانگي خود، فعاليت هاي مردان را با ركود رو به رو مي سازد و به علاوه آثار بسيار مخربي بر فرهنگ، نهاد خانواده و آينده جامعه انساني به دنبال خواهد داشت. بنابراين اين حجاب نيست كه باعث ركود مي شود بلكه برعكس بي حجابي است كه سبب ركود فعاليت هاي هر دو قشر زن و مرد خواهد شد.

10- فلسفه حجاب
 

1. حفظ تعادل جامعه از نظر امنيت و آرامش روانى.
 

يكى از غرايز خدادادى در ساختمان وجودى انسان، غريزه جنسى است كه نيرومندترين و ريشه‏دارترين غريزه آدمى است و در صورت كنترل آن، مى‏تواند علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، موجبات و امنيت روانى انسان‏ها را فراهم كند.
در قوانين اسلام، براى استفاده درست از اين غريزه حياتى، مكانيسم‏هاى گوناگونى مطرح شده است كه «حجاب» و وجود حريم بين زن و مرد، يكى از راهكارهاى مهم آن است.
بدون شك، نبودن حريم بين زن و مرد و آزادى معاشرت‏هاى تعريف نشده و بى‏بندوبار (با آرايش‏هاى گوناگون)، هيجان‏ها و التهاب‏هاى جنسى را فزونى مى‏بخشد و تقاضاى برهنگى و سكس را به صورت يك عطش روحى و يك خواست سيرى‏ناپذير درمى‏آورد.
اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل داشته و تدابير زيادى براى تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه هم براى زنان و هم براى مردان، تكاليف خاصى معين كرده است. وظيفه مشترك زن و مرد اين است كه چشم خويش را از نگاه به نامحرم بپوشانند و از نگاه شهوت‏آميز بپرهيزند؛ اما زنان - به خاطر جاذبه‏هاى بيش‏تر - وظيفه خاصى دارند و آن اين كه بدن خود را از مردان بيگانه بپوشانند و در اجتماع با آرايش‏هاى تحريك‏آميز، ظاهر نشوند و به جلوه‏گرى و دلربايى نپردازند تا زمينه انحراف مردان و به ويژه جوانان، فراهم نشود.
لباس افراد جامعه و مخصوصاً لباس زنان نمى‏تواند به هر شكل و اندازه‏اى باشد و بايد حد و ضابطه‏اى داشته باشد. بى‏بندبارى در پوشش و لباس ، موجب بى‏بندبارى در تحريك غريزه جنسى است. تحقيقات علمى در فيزيولوژى و روانشناسى در باب تفاوت‏هاى جسمى و روحى زن و مرد ثابت كرده است كه مردان نسبت به محرك‏هاى چشمى شهوت‏انگيز، حساس‏تر از زنانند و برعكس زنان در مقابل محرك هاى لمسى حساسيت بيش‏ترى دارند.
آستانه حس لمس و درد در زنان از همان زمان تولد پايين‏تر از مردان است یعنی زنان نسبت به لمس از مردان حساسترند. در عوض مردان بينايى بهترى دارند. اين مزيت‏هاى جنسى در استعداد حسى، آموخته يا اكتسابى نيست؛ بلكه از زمان كودكى آشكار است. مردان بالغ به محرك‏هاى بينايى شهوانى، حساسيت بيش‏تر دارند. اصطلاح «چشم چرانى» كه براى اين ويژگى مردان به كار مى‏رود، زاييده حساسيت مردان نسبت به محرك‏هاى بينايى شهوانى است؛ چون دامنه و برد حس بينايى زياد است؛ يعنى چشم مى‏تواند از فاصله نسبتا دور، تحت تأثير محركها قرار گيرد و از اين گذشته وسعت زيادى از محيط در آن واحد ديده مى‏شود. از سوى ديگر، چون حس لامسه دامنه و برد زياد ندارد و فعاليتش محدود به تماس از نزديك است و هورمون‏هاى جنسى زن به صورتى دوره‏اى ترشح مى‏شوند و به طور متناوب عمل مى‏كند، تأثير محرك‏هاى شهوانى بر زن، صورتى بسيار محدود دارد و از اين نظر فعاليت زنان بسيار كم است؛ به خلاف مردان كه ترشح اندروژن‏ها در آن‏ها صورتى يكنواخت دارد و هيچ عامل طبيعى آن را قطع نمى‏كند. مردان به صورتى گسترده‏تر تحت تأثير محركهاى شهوانى قرار مى‏گيرند و از اين نظر فعال‏ترند. (25)

2. حفظ و تحكيم بنيان خانواده‏
 

بى‏ترديد نهاد خانواده، يكى از مقدس‏ترين نهادهاى اجتماعى است كه بشر تا به حال خود ديده است. نقش خانواده در پروسه ايجاد جامعه سالم، يك نقش بى‏بديل است و در اين ميان نقش حجاب و پوشش اسلامى در سلامت و استمرار پيوند خانوادگى، غير قابل انكار است. در مقابل، برهنگى، سمّ كشنده نظم و پيوند موجود در نهاد خانواده است.
آمارهاى مستند نشان مى‏دهد كه با افزايش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى در دنيا همواره بالا رفته است؛ زيرا «هر چه ديده بيند، دل كند ياد» و هر چه دل در مقوله هوس‏هاى سركش بخواهد، به هر قيمتى باشد، به دنبال آن مى‏رود و به اين ترتيب، هر روز دل به دلبرى جديد مى‏بندد و با قبلى وداع مى‏كند؛ اما در محيطى كه «حجاب» حاكم است و شرايط ديگر اسلامى رعايت مى‏شود، دو همسر تعلق به يكديگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان، مخصوص يكديگر است. در بازار آزاد برهنگى، قداست پيمان زناشويى مفهومى ندارد. خانواده‏ها به سادگى متلاشى مى‏شوند و كودكان بى‏سرپرست مى‏مانند.

3. پيش‏گيرى از فحشا و فروپاشى نظم جامعه.
 

گسترش دامنه فحشا و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناك‏ترين پيامدهاى بى‏حجابى و آزادى‏هاى بى‏حد و حصر جنسى است كه در جوامع غربى و ساير جوامع مشابه، كاملا مشهود است. عامل اصلى فحشا و ازدياد فرزندان نامشروع، منحصر به فرهنگ برهنگى و بى‏حجابى نيست؛ بلكه يكى از عوامل اصلى و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جريان روبه‏رشد تولد فرزندان نامشروع ، مسأله برهنگى و بى‏حجابى است. امروزه يكى از مشكلات جوامع غربى، تولد روبه رشد فرزندان نامشروع و بدون شناسنامه است. فرزندانى كه داراى پدر و مادر نامشخصى هستند و از نظر حقوقى، مشكلات فراوانى را به همراه آورده، نظم اجتماعى جوامع غربى را تهديد مى‏كنند.

4. جلوگيرى از نگاه ابزارى به زن و ابتذال وى‏
 

يكى از مسائل مطرح پيرامون حقوق زنان و بى‏توجهى به آنان، نگاه ابزارى به زنان است. هنگامى كه جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبيعى است روزبه‏روز تقاضاى آرايش بيشتر و خودنمايى افزونتر از او دارد و هنگامى كه زن را از طريق جاذبه جنسى‏اش وسيله تبليغ كالاها و عاملى براى جلب جهان‏گردان و مانند اين‏ها قرار دهد، در چنين جامعه‏اى شخصيت زن تا حد يك عروسك يا يك كالاى بى‏ارزش سقوط مى‏كند و ارزش‏هاى والاى انسانى او به كلى به دست فراموشى سپرده مى‏شود و به اين ترتيب، زن، وسيله‏اى براى اشباع هوس‏هاى سركش برخى مردان آلوده و فريبكار مى‏شود.
عنصر حجاب و پوشش اسلامى، نه تنها زن را از صحنه اجتماع وفعاليت‏هاى اجتماعى دور نمى‏كند، بلكه زمينه‏هاى حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع -به همراه حقوق اجتماعى برابر- تضمين مى‏كند و شخصيت خدادادى زن را از دستبرد نگاه ابزارى ديگران، مصونيت مى‏بخشد.

11- محدودیت‎ها ی حجاب و شکستن حرمت افراد و ایجاد عقده و حسرت
 

واقعیت این است که محدودیت‎ها (در مورد لباس) باعث شکستن حرمت افراد نمی‌شود، بلکه دقیقاً برعکس، آزادی به معنای نفی محدودیت‎ها، باعث عدم احترام به افراد و انهدام ارزش‎ها می‎گردد. برای تصدیق این سخن، کافی است نیم نگاهی به طرز لباس پوشیدن افراد در قسمت‎های مرفه‌نشین شهرهای بزرگ، مثل تهران بیفکنیم و ببینیم که چگونه این افراد با سوء استفاده از آزادی، ارزش‎ها و هنجارهای دینی مربوط به پوشش اجتماعی را که قانوناً ملزم به رعایت آن هستند، زیر پا می‎گذارند و حتی آنها را به تمسخر می‎گیرند.
اما این‌که گفته‌اند محدودیت‎ در لباس، تنها باعث ایجاد عقده و حسرت‎ در افراد می‌شود، کلامی مبهم است و معلوم نیست مراد گوینده، چه اشخاصی هستند؟ اگر مراد گوینده این است که محدودیت‎ها در مورد لباس زنان و دختران جوان، باعث شکل‎گیری عقده‎ها و حسرت‎های جنسی و روانی در پسران جوان می‎گردد، واقعیت این است که برعکس، آزادی پوشش به معنای نفی محدودیت در لباس بانوان و دختران جوان، باعث انعقاد حسرت‎ها در پسران می‎گردد، و با اندک تأملی تصدیق می‎گردد در جامعه‎ای که بخش عظیم آن جوانانی هستند که به دلیل شرایط سنی و تحریکات مختلف روانی به وسیله‌ی محصولات آلوده‌ی فرهنگی، مانند بعضی از فیلم‎ها، رمان‎ها و نوارهای مبتذل، در معرض طغیان غرایز جنسی هستند و از طرفی ازدواج نیز در جامعه بسیار سخت شده است، چگونه ممکن است آزادی پوشش دختران جوان و نفی محدودیت در لباس، باعث شکل‎گیری عقده‎ها و حسرت‎های روحی و روانی پسران جوان درباره‌ی مسائل جنسی نگردد.
چه زیبا، امام صادق(ع) در روایتی فرموده ‎اند:
"النظر سهم من سهام ابلیس مسموم کم من نظرة اورثت حسره طویله؛(26) نگاه ناپاک، تیری از تیرهای مسموم و آلوده‌ی ابلیس است و چه بسیار نگاهی که باعث عقده و حسرت طولانی می‎گردد."
همین واقعیت از زبان شاعر عارف، بابا طاهر، این‎گونه بیان شده است:
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
ولی اگر مراد گوینده‌یِ محترم این است که محدودیت در لباس‎ و پوشش بانوان و دختران جوان، باعث شکل‏گیری عقده‎ها و حسرت‎هایی در خود دختران می‎گردد؛ چون در آرزوی پوشیدن لباس‎های رنگین و مدل‎های مختلف آن ناکام می‎شوند، در پاسخ می‎گوییم:
اولاً، در فرهنگ اسلامی و قرآنی، زنان نه تنها در استفاده‌ از زینت‎آلات و لباس‎های زیبا منع نشده‎اند، بلکه تشویق نیز شده‎اند. جواز استفاده‌ی زنان از لباس زربافت و حریر، از جمله شواهد در نظر گرفتن علاقه‌ی فطری زنان به خودآرایی و زیباگرایی است.
امام باقر(ع) در روایتی فرموده است:
"لاینبغی للمرأة ان تعطل نفسها و لو ان تعلق فی عنقها قلاده؛(27) سزاوار نیست زنی خود را بدون زیور واگذارد، لااقل گردن‌بندی به گردن آویزد."
ولی اسلام در کنار توصیه‌ی زنان به خودآرایی، به منظور پاک ماندن محیط اجتماعی، به حجاب و پوشاندن زینت‎ها و زیبایی‌ها و عدم تبرّج و خودنمایی در مقابل نامحرم نیز دستور داده است.(28) چون نمایش زینت‎ها و لباس‎های زیبا، باعث تحریک و تهییج می‎شود.
ثانیاً، رعایت اندازه و حدود لباس و پوشش، در معدودی از زنان و دختران که در اثر تربیت نادرست، حاضرند برای اشباع غریزه‌ی خودآرایی، زیبایی‎های ظاهری و باطنی خود را، حتی به مردان نامحرم نیز نمایش دهند، ممکن است عقده‎ها و حسرت‎هایی برای برخی ایجاد نماید، ولی در مجموع، نمی‎توان انکار نمود که حجاب، دستوری حکیمانه است که برای سلامت روحی و روانی همه‌ی پسران جوان و حتی زنان، خصوصا گروهی که اندام و یا لباس زیبا ندارند، مفید است. چه زیبا گفته‎ است یکی از زنان مسلمان(فاطمه هرسن)در نشستي با زنان غير ايراني(اتريشي) :
"حجاب، حتی از ایجاد عقده‎ها و حسادت‎ها در میان زنان جلوگیری می‎کند. چرا باید زنی به خاطر این که اندام زیبا ندارد، احساس حقارت و کوچکی کند و دیگری به واسطه‌ی داشتن اندام موزون و زیبا، به دیگران فخر بفروشد."(29)

12- چادر ، حجاب برتر
 

در سوره احزاب ، آيه 59 مي خوانيم:"يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً: اى پيامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش‏هاى (روسرى و چادر) خود را برخود فروتر گيرند. اين براى آن كه (به عفت) شناخته گردند و(توسط هوسرانان) اذيت نشوند، [به احتياط] نزديك‏تر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است."
در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه، با توجّه به كتب لغت(30) و گفتار مفسران شيعه مانند علامه طباطبايى(31) و فيض كاشانى(32) و اهل سنّت مانند قرطبى(33) صحيح‏تر به نظر مى‏رسد، آن است كه «جلباب» ملحفه و پوششى چادر مانند است نه روسرى و خمار. از ابن عبّاس و ابن مسعود روايت شده كه منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچه‏اى است كه همه بدن را مى‏پوشاند. ضمناً همان طور كه مفسران بزرگ مانند شيخ طوسى و طبرسى فرموده‏اند، در گذشته دو نوع روسرى براى زنان معمول بود: روسرى‏هاى كوچك كه آن‏ها را «خِمار» يا «مقنعه» مى‏ناميدند و معمولاً در خانه از آن استفاده مى‏كردند؛ و روسرى‏هاى بزرگ كه مخصوص بيرون خانه به شمار مى‏آمد. زنان با اين روسرى بزرگ كه جلباب خوانده مى‏شد و از «مقنعه» بزرگ‏تر و از «رداء» كوچك‏تر است و به چادر امروزين شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را مى‏پوشاندند.(34)
نزديك ساختن جلباب - «يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ» - كنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن با آن است.(35) يعنى چنان نباشد كه چادر يا رو پوش‏هاى بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشريفاتى و رسمى داشته باشدو همه پيكرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند كه نشان دهد اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند؛ از نگاه چشم‏هاى نامحرم نمى‏پرهيزند و از مصاديق «كاسيات عاريات»(36) شمرده مى‏شوند. قرآن فرمان مى‏دهد: بانوان با مراقبت، جامه‏شان را بر خود گيرند و آن را رها نكنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار مى‏آيند. تعليل پايانى آيه نيز بيانگر همين امر است؛ يعنى آن پوششى مطلوب است كه خود به خود، دورباش ايجاد مى‏كند و ناپاك دلان را نااميد مى‏سازد.(37) همان طور كه قبلاً هم ذكر كرديم، هر اندازه بدن زن پوشيده‏تر باشد، نقش نيرومندترى در دورسازى انظارديگران ،ایفا مى‏كند. اگر نگاه‏هاى آلوده را همچنان كه در روايات آمده است تيرهاى زهرآلود شيطان بدانيم، پوشش زن همانند قوسى است كه تير از آن كمانه مى‏كند و منحرف مى‏شود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مى‏ماند. بر عكس هراندازه بدن زن برهنه‏تر باشد تيرهاى شيطانى را بيشتر متوجه خود ساخته و از آن آسيب خواهد ديد. و از همين روست كه چادر را حجاب برتر شناخته‏اند، زيرا با وجود شرايط ديگر بيشترين پوشش و مطمئن‏ترين مصونيت را فراهم مى‏آورد و حكمت‏هاى حجاب در چادر بيشتر يافت مى‏شود. بنابراين حجاب منحصر به چادر نيست و مانتوى كامل نيز مى‏تواند حجاب زن را تأمين كند ، بلكه هر لباسى كه غير از وجه و كفين (دست‏ها تا مچ) را بپوشاند و موجب تحريك و جلب توجه نامحرم نگردد، كافى است ولى بايد توجه داشت كه همان طور كه بقيه واجبات داراى مراتب مختلفى مى‏باشند، حجاب نيز داراى مراتب خوب، متوسط و خوب‏تر است و چادر حجاب برتر بانوان، محسوب مى‏گردد.

13- رنگ مشکی و ایجاد افسردگی
 

اولاً: اگر استفاده از پوشش و لباس سیاه، مثل چادر مشکی، به طور مکرر و دایمی نباشد، بلکه فقط در بیرون از منزل و در مواجهه با نامحرم باشد، باعث افسردگی نخواهد بود.
ثانياً: حتی استفاده مکرر و دایمی از لباس سیاه فقط، به طور احتمالی ممکن است به افسردگی منجر شود؛ یعنی این گونه نیست که بین پوشش مکرر و دایمی لباس مشکی و افسردگی ، رابطة قطعی و لزومی باشد.
بنابراین،این مدعا، مبیِّن یک رابطة احتمالی بین استفاده‌ مکرر از لباس سیاه و افسردگی است؛ ولی همین رابطه‌ احتمالی نیز نادرست است؛ زیرا:
اولاً،حتی برای اثبات همین رابطة احتمالی نیز دلیل و مدرکی وجود ندارد.
ثانیاً، همین رابطه‌ی احتمالی و بدون دلیل و مدرک نیز نادرست است؛ زیرا یکی از روان‎پزشکان معتقد است این حرف - که پوشش تیره بانوان یا آقایان در جامعه، دلیل افسردگی است- کاملاً سخن غلطی است و هیچ پایه‎ی علمی ندارد. (38) البته ممکن است افسردگی بعضی از افراد، علت تمایل آنها به پوشش سیاه باشد، ولی پوشش سیاه افراد علت ایجاد افسردگی آنها نیست؛(39) و بین این دو نکته تفاوت بسیار ظریفی است و خلط بین آن دو باعث به وجود آمدن چنین اشکالی می گردد.
اگر ادعا شود که همین تمایل احتمالی بعضی افراد افسرده به پوشش سیاه نیز مبین نوعی رابطة اجمالی بین افسردگی و پوشش تیره و مشکی است، باید گفت:
اولاً، رابطة فوق نیز، مانند رابطة قبلی، احتمالی و بدون ارائة دلیل و مدرک است و در نتیجه فاقد ارزش و اعتبار علمی است.
ثانیاً، بر فرض که رابطة احتمالی مذکور، با پژوهش‎های میدانی تأیید شود، باز هم نتیجة این پژوهش‎ها قطعی و قابل اعتماد نخواهد بود؛ زیرا کنترل تمامی عوامل و علایم تأثیرگذار در نتایج پژوهش‎های میدانی، بسیار مشکل است.
توضیح مختصر این‎که، افسردگی از بیماری‌های روحی و روانی بسیار پیچیده‌ای است که دارای عوامل و علایم و تظاهرات رفتاری مختلف و حتی متضاد است؛ مثلاً بعضی افراد افسرده ممکن است به بی‎اشتهایی و عده‌ای دیگر به پرخوری متمایل شوند. در خصوص پوشش نیز ممکن است بعضی از افراد افسرده، به پوشیدن لباس تیره و عده‌ای نیز به لباس‌هایی با رنگ غیر تیره تمایل پیدا کنند؛ بنابراین، حتی استناد به پژوهش‎های میدانی نیز اثبات کنندة مدعای مذکور نخواهد بود.
پس استفاده از چادر مشکی برخلاف ادعاهای به ظاهر علمی بعضی از افراد، نه تنها عارضة منفی ندارد، بلکه با فلسفة حجاب و پوشش زنان در مقابل نامحرم، یعنی عدم تهییج و تحریک و ایجاد آرامش روانی در جامعه نیز سازگار است. امروزه در روان‌شناسی رنگ‌ها، این که رنگ مشکی رنگی صامت و غیر فعال است و باعث تحریک و جلب توجه نمی‎شود، یک واقعیت مسلم است. در کتاب روان‎شناسی رنگ‌ها درباره‌ی رنگ سیاه گفته شده است که «سیاه نمایانگر مرز مطلق است.»؛(40) بنابراین، فردی که در مقابل نامحرم و در بیرون منزل، از حجاب مشکی استفاده می‌کند با این کار، مرز مطلق و کاملی بین خود و افراد نامحرم ایجاد می‌نماید. وقتی که خانمی در بیرون منزل چادر مشکی به سر می‌کند، می‌خواهد نشان دهد که نامحرم حق ندارد به این حریم نزدیک شود؛ زیرا این حریم، حریم حیا و عفت است، نه جای بی‌حیایی و هرزگی و هوس‎‎بازی؛ او با حجاب مشکی خود می‌خواهد نگاه تیز هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد نامحرمی در حریم عفت و پاکی و نجابت او وارد شود و حرمت او را از بین ببرد.
هم‌چنین در روان‌شناسی رنگ‌ها آمده است که سیاه به معنای «نه» بوده و نقطة مقابل «بله» یعنی رنگ سفید است.(41) بنابراین، وقتی بانوان در مقابل نامحرم از حجاب مشکی استفاده می‌کنند، در واقع می‌خواهند به او «نه» بگویند؛ و در مقابل، آنهایی که لباس سفید می‌پوشند، در واقع راه نگاه‌ها را به سوی خود باز می‌گذارند و آنهایی که لباس‌های رنگارنگ و جذاب می‌پوشند خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاه‌های هرزه و آلوده قرار می‌دهند. از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچه‌ی مشکی را می‌بیند، دیگر چندان رغبتی برای نگاه کردن ندارد و خودبه‌خود نظر را برمی‌گرداند؛ و در مقابل، نگاه به رنگ‌های روشن چشم را باز می‌کند و برای دیدن و استمرار آن رغبت ایجاد می‌کند؛ و استفاده‌ی بانوان از لباس‌های رنگارنگ نیز باعث جلب توجّه مردان نامحرم می‌گردد.
رنگ حجاب قرآنی (خمار و جلباب) نیز - آن‌گونه که از شواهد لغوی، حدیثی و تاریخی استنباط می‌گردد ـ مشکی بوده است؛ و با عنایت به آنچه بیان شد که از نظر روان‎شناسی، رنگ مشکی رنگی صامت و غیر فعال است و این ویژگی در تأمین فلسفه‎ی حجاب بانوان نقش بسیار مؤثری دارد، باید به نگاه روان‌شناسانة عمیقِ وحی قرآنی و به انتخاب زنان مسلمان و ایرانی آفرین گفت که در زمانی که هنوز روان‌شناسی در غرب از مادر علم متولد نشده بود، مادران و بانوان مسلمان و ایرانی به برکت تقوای الهی و نورانیت تعالیم دین مبین اسلام، روان‌شناسانه‌تر از دانشمندان امروزی، چادر مشکی را برای حجاب بیرون از منزل خویش انتخاب نموده‌اند.(42)

14- انقلاب اسلامي و معضل بي حجابي
 

در مورد مشكل بدحجابى بايد گفت كه اين معضل در ايران ريشه در عوامل متعددي دارد که بايد آن عوامل را در جامعه مورد شناسايى قرار داد و با توجه به آنها اقدامات اساسى و حساب شده انجام داد. و این که بعضی گمان می کنند علت این مساله عدم برخورد حکومت و یا رویگردان بودن افراد بی حجاب از دین است کاملاً اشتباه است. بر اين اساس عوامل بدحجابى در جامعه به دو دسته تقسيم مى‏شود:

الف) عوامل درونى:
 

منظور از عوامل درونى، مجموعه مؤلّفه‏هايى است كه به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشى از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسى، اجتماعى و فرهنگى حاكم بر آن است. مهم‏ترين آنها عبارت است از:
1. بی تقوایی و ضعف ایمان
از نظر انسان‏شناختى و روان‏شناختى، انسان موجودى است كه داراى قدرت اختيار مى‏باشد، يعنى، هم توانايى انتخاب راه درست و طى كردن مراتب كمال انسانى را دارد و هم توانايى پيروى از اميال و هواهاى نفسانى و طى كردن مدارج انحطاط و سقوط را. قرآن در سوره انسان، آيه 3 مى‏فرمايد:«انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا»
بر اين اساس در جامعه‏اى مانند جامعه اسلامى ما ـ كه بسيارى از احكام، ارزش‏ها و معارف اسلامى براى اداره جامعه تبيين شده و جاى هيچگونه عذر و بهانه‏اى نيست ـ بعضى از احكام الهى (مانند حجاب) از سوى برخى افراد ناديده گرفته مى‏شود و این مسأله به اين اصل و عنصر روان‏شناختى(یعنی قدرت اختیار و انتخاب) باز مى‏گردد. به عبارت ديگر يكى از مهم‏ترين عوامل بدحجابى در جامعه، سوء اختيار يعني پيروى از هواهاى نفسانى است كه خود ناشى از ضعف ايمان و تقوا، تزلزل شخصيت و... مى‏باشد و در مظاهرى از قبيل تجمل‏گرايى، خودنمايى در مقابل بيگانگان و... نمود پيدا مى‏كند.
در بسياري از موارد، خودباختگي و تزلزل شخصيت و عدم اعتماد به نفس ،موجب تقليد و تظاهر به رفتارهاي ناصحيح ديگران مي گردد. بر اثر خودباختگي، ملاک در کرامت و شايستگي اجتماعي را محبوب بودن و مطرح بودن در چشم ديگران مي دانند. البته اگر انسان با تقوا و پاکدامن و مقيد به رعايت ارزش هاي الهي باشد هم محبوب خواهد بود و هم در چشم و دل و زبان اولياء مطرح خواهد بود، ليکن اين مسأله نياز به خودباوري و ايمان قوي و انگيزه هاي عالي و معرفت صحيح از حيات طيبه دارد. چنين انساني براي خود رسالتي عظيم را قايل است که به رفتارهاي او جهت مي دهد.
يكى از راه‏هاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روان‏شناختى آن و تقويت ايمان و تقواى افراد جامعه و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراى احكام الهى و موازين و مقررات اسلامى در سطح جامعه مى‏باشد. خداوند درقرآن كريم در سوره رعد، آيه 11مى‏فرمايد:"ان الله لا يغير ما بقومٍ حتى يغيروا ما بأنفسهم.....؛ خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغييرنمى‏دهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند."
اين عامل دروني اختصاص به جامعه اي خاص يا پيروان دين مخصوصي ندارد، اما در هر جامعه اي عوامل تشديد كننده يا كنترل كننده وجود دارد كه بايد پيشينه تاريخي و وضعيت فرهنگي را بررسي كرد.
2-يكي دیگر از عوامل مهم در بي حجابي افراد جامعه، عدم معرفت ديني است . از اين جهت كه علي رغم آنچه ادعا مي شود سطح علم ودانش در جامعه بالا رفته ، بايد اذعان كرد كه آنچه به عنوان علم نمود پيدا كرده يك سري دانشهاو اطلاعاتي است كه هيچ گاه جاي معرفت ديني را نمي گيرد وعلم نمايي بيش نيست وحتي در همين جامعه ديني ما كه حداقل يك ربع قرن بعد از انقلاب تبليغ شده است، هنوز بعضي افراد ، پاره اي ازمحرمات وهمچنين مسائل محرم و نامحرم را به درستي نمي دانند وبرخي از امور را كه جزء محرمات است همچون دست دادن با برخي از اقوام نامحرم ، حضور عاري از حجاب در محافل يكديگر و........ برآنها مكشوف ومعلوم نيست وحتي برخي توصيه ها و تذكرها را دراين خصوص فقط امر حكومتي مي دانند واز اين كه بي حجابي وبدحجابي يك حرام الهي است بي خبرند و حتی بعضی نوع پوشش خود را بی حجابی نمی دانند.
3- عامل سوم را مي توان در برخي افراد جستجو كرد ، عده اي از افراد بااينكه مي دانند برخي از حضورها ونمايشهاي خود در محضر ديگران، حرام است اما غفلت نموده وسهل انگاري مي كنند وگهگاه ديده مي شود كه با وضعي نامناسب در مجامع و محافل حضور پيدا مي كنند كه البته اين خود به عوامل ديگري همچون خلأهاي دروني افراد برمي گردد.
4-كمبودهاي عاطفي در خردسالي وحتي بزرگسالي ، هويت وشخصيت انسان را به شدت كاهش مي دهد. آنگاه نبود ايمان واعتقاد كافي وكمبودهاي عاطفي و دروني كه تحت عوامل مختلف، گريبانگير يك زن مي شود ، سعي مي كند براي جبران آن خلأ، به شيوه هاي گوناگوني از جمله توجه ديگران به خود و نماياندن خود به ديگران روي آورد.
5- عامل دیگر كه مي تواند درافزايش بدحجابي مؤثر باشد، بُعد رواني زنهاست كه اساساً سعي در زينت و زيور و آراستگي دارند واين توجه به خود در پيرايش و آرايش ، هنگامي كه مانعي همچون ايمان واعتقاد نباشد يا ضعيف باشد، نتيجه اش آن مي شود كه با چهره هاي جذاب و جلب كننده درمحافل واجتماع ظاهر گردند تا آن تمايل دروني خويش را ارضاء نمايند.
6. ريشه‏هاى تاريخى اين مسأله كه به اقدامات رژيم پهلوى براى گسترش فرهنگ برهنگى، بى‏بند و بارى و كشف حجاب بر مى‏گردد كه توانست بخشى از جامعه ما را دچار اين انحراف كند و بى‏حجابى را در خانواده‏ها به صورت يك هنجار و ارزش درآورد. روند گسترش اين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامى و فضاى ناشى از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادى كنترل شد؛ ولى به دلايل متعددى، رگه‏ها و ريشه‏هاى خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشى جامعه و فاصله گرفتن از فضاى معنوى حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوباره مجال ظهور و بروز پيدا كرد.
7. كوتاهى و بى‏توجهى برخى از مسؤولان فرهنگى كشور در تثبيت ارزش‏ها و احكام اسلامى و تعميق بخشيدن به آن، از دلايل ديگر گسترش بدحجابى است.
گفتنى است كه به علت وجود مشكلات ناشى از تثبيت انقلاب اسلامى، جنگ تحميلى، فشارهاى خارجى محاصره‏هاى گوناگون اقتصادى، سياسى و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژى مسؤولان و دستگاه‏هاى دولتى به اين امور صرف شود و توجه چندانى به مسائل فرهنگى جامعه و اجراى راه‏كارها و برنامه‏هايى در جهت تثبيت و تعميق ارزش‏ها و احكام اسلامى مبذول نگردد.
8. بعضى از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 (از قبيل سياست‏هاى پولى و ارزى و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادى، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزش‏هاى جامعه، به سوى هنجارهاى مادى، مدرك‏گرايى، تجمل پرستى و...گرديد.
9. برخى از افراط و تفريطهايى كه در سالهاى اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بى حجابى و بد حجابى شد از قبيل استفاده از روشهاى خشونت‏آميز و فيزيكى و... باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبينى عده اي به اين حكم الهى گرديد.
10. اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهى از منكر يا نظارت ملى به صورت فراگير و گسترده و نظام‏مند از طرف آحاد جامعه، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امنى و... شمرده شده است.

ب) عوامل بيرونى:
 

مهمترين عامل بيرونى تهاجم فرهنگى گسترده و همه جانبه غرب به ارزش‏هاى اسلامى و ملّى ما، براى بى هويت نمودن نسل جوان، تضعيف باورهاى عقيدتى در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامى در ايران با استفاده از پيشرفته‏ترين وسايل تكنولوژى اعم از نرم‏افزارى و سخت‏افزارى، عناصر وابسته داخل در عرصه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و... در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزش‏ها و مظاهر تمدن غرب.
مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامى، معضل بد حجابى در جامعه اسلامى ما وجود داشته باشد.

15- راهكار مقابله با معضل بي حجابي در جامعه
 

حقيقت اين است كه اين موضوع (بدحجابي و بي حجابي)، بيشتر از آنچه كه به قوانين مربوط شود به فرهنگ عمومي جامعه بستگي دارد. به عبارت ديگر، ايمان قلبي به دين و عملكرد مثبت آن، اساسي ترين عنصر و مؤثرترين نسخه براي حفظ و استمرار فرهنگ حجاب در جامعه است.
به هر حال از آنجا كه دشمنان فرهنگ ديني، از طريق ماهواره، افراد غرب زده و از همه مهم تر با تهاجم فرهنگي خويش با حوصله زياد و در پروسه زماني طولاني در صدد گسترش فرهنگ سكولار و نفوذ فرهنگ بي حجابي و بدحجابي در بين كشورهاي داراي فرهنگ ديني و از جمله به كشور اسلامي ما هستند، مقابله با چنين پروسه و اصلاح آن نيز، نيازمند كار دقيق فرهنگي با برنامه هاي دراز مدت است، چرا كه تنها وضع قوانين و رفتارهاي قهر آميز نمي تواند ضامن اجراي مقررات اسلامي باشد و همين مسأله، وظايف ما را به عنوان يك فرد مسلمان و دين دار، دو چندان مي كند. اين وظيفه در چند سطح قابل بررسي است:
1. اصولاً مسؤولان كشور در برابر تعليم و تربيت نوجوانان و جوانان آن مملكت مسؤولند. بنابراين بايد با بكارگيري همه ابزارهاي لازم در رفع زمينه هاي بي حجابي و بد حجابي (مثل بيكاري، بالا رفتن سن ازدواج، بي عدالتي، تبعيض و ...) و گسترش فرهنگ ديني و ارزش هاي پايدار اسلامي، نهايت تلاش خويش را بكار گيرند و شرعاً و قانوناً مجاز نيستند كه با سهل انگاري خويش، اسباب كم رنگ شدن دين و اخلاق در جامعه را فراهم آورند.
2. همه مردم و به خصوص جوانان و نوجوانان متدين، از حيث«كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته» ، بايد قيام به امر به معروف و نهي از منكر كرده و با اخلاق حسنه و بدون برخورد فيزيكي و تنش (و حتي با پرهيز از صحنه هايي كه خود امر و نهي كننده ممكن است مورد تهمت قرار گيرد) و با اتكال واعتماد به خداوند متعال، تلاش دشمنان را خنثي كرده و آنان را ناكام بگذارند.
3. كارهاي بنيادي فرهنگي: هنرمندان و ارباب رسانه هاي صوتي- تصويري (اعم ازبخش دولتي و خصوصي) نيز مي توانند با ارائه كارهاي هنري خويش (اعم از فيلم، عكس، نقاشي، بازيگري و ...) در تعميق فرهنگ پوشش اسلامي و اهميت آن، هنر نمايي كنند. البته به اين شرط كه خودشان با پوشش مطلوب ظاهر شوند. بي شك با توجه به الگوپذيري جوانان و نوجوانان از هنرمندان، مسؤوليت آنان پيش خدا و خلق بسيار سنگين است.
4. برخورد قانوني و كنترل رفتار فيزيكي: با توجه به مسائل پيش گفته در بخش اقدامات فرهنگي و اجرايي، اگر عده اي اندك خواستند هنجارهاي عمومي و ديني را در عمل به زير سؤال ببرند، نيروهاي اجرايي مسؤول بايد به وظايف خويش عمل كنند.
به هر حال، در اين مسأله ظريف و حساس، هم كار فرهنگي دامنه دار و هم كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي توأماً مؤثر خواهد بود و هر كدام بدون ديگري مفيد و مؤثر نخواهد بود.

16- فلسفه حجاب و پوشش بانوان در نماز
 

با توجه به اين كه خداوند متعال عليم و حكيم است، پس يكايك احكام حكمت خاصي دارد ولكن پي بردن به تمام آن اسرار براي ما ميسر نيست چه اين كه با علم محدود وناقص ما از نيازها، استعدادها و نيز راه رفع نيازهاي واقعي و شكوفا كردن استعدادها به نحو صحيح و بدون مخاطرات جسمي و روحي، مادي و معنوي، چگونه مي‏توان چنين ادعايي نمود.
علاوه بر اين كه اساس در اين احكام، فراخواندن بشر به تعبد و اظهار بندگي در مقابل حضرت پروردگار است. البته چه بسا ممكن است آگاهي به اين اسرار و حكمت‏ها حداقل در بعضي افراد موجب تقويت انگيزه آنها در پيروي از آن دستورات شود. به همين جهت در صدد كنكاش از اسرار و حكمت‏هاي احكام هستند.
به هر صورت حجاب و پوشش بانوان در نماز، علل و فلسفه‏هاي متعددي دارد ؛ از جمله:
1) اين خود نوعي تمرين مستمر و روزانه براي حفظ حجاب مي‏باشد و يكي از عواملي است كه در پاس‏داشت دائمي پوشش اسلامي زن و جلوگيري از آسيب‏پذيري آن، نقش مهمي ايفا مي‏كند.
2) وجود پوششي يكپارچه براي تمام بدن و داشتن پوششي مخصوص براي نماز، توجه و حضور قلب انسان را بيشتر مي‏كند و از التفات ذهن به تجملات و چيزهاي رنگارنگ مي‏كاهد و ارزش نماز را صد چندان مي‏كند.
3 ) داشتن پوشش كامل در پيشگاه خداوند، نوعي ادب و احترام به ساحت قدس ربوبي است. ازاين‏رو براي مرد نيز در بر داشتن عبا و پوشاندن سر در نماز، مستحب است و همين ادب حضور در پيشگاه الهي زمينه ساز حضور معنوي و بار يافتن به محضر حق مي شود.
افزون بر آن، حكم پوشش در نماز، با حفظ حجاب در برابر نامحرم تفاوت‏هايي دارد و با آن قابل مقايسه نيست؛ مثلاً پوشاندن روي پا در برابر نامحرم واجب است؛ ولي در نماز - بدون حضور نامحرم - واجب نيست.(43)

پی نوشت ها :
 

1. تاريخ و تمدن، ويل دورانت، ج 4، ص 461
2. همان
3. عهد قديم(تورات)، سفر نشيد الاناشيد، باب 5
4. همان، سفر تكوين، باب 24
5. عهد جديد(انجيل)، انجيل متي، باب 20
6. تاريخ تمدن، ويل دورانت، ج 9، ص 242
7. تحقيق در دين مسيح، جلال الدين آشتياني ، ص 286
8) انسانيت از ديدگاه اسلامى، مصطفوي ، ص 129
9) نحل / 81
10)نور / 31 و 30 و 59؛ احزاب / 59 و 60
11)اعراف / 26
12) مسأله حجاب،استاد مطهري، ص 73
13) مجمع البيان، طبرسي، ص217
14) مسأله حجاب، ص 131
15) حليه المتقين، مجلسي، صص 10 -91
16) مجمع البيان، ج3 ، ص 673
17)احزاب (33)، آيه 33
18) نور (24)، آيه 31
19) مسأله حجاب، صص 146 - 147
20) تفسير صافى، فيض كاشاني، ج 3، صص 430 - 431
21)احزاب (33)، آيه 59
22) نظام حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري، ص39
23) مسأله حجاب، مرتضي مطهري ص72
24) همان، ص73
25) فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل،صص63-64
26 . فروع کافی،كليني، ج 5
27 . وسائل الشیعه، شيخ حر عاملي ، ج 14
28 . رجوع كنيد به سوره‌ نور،آیات‌ 31و60 وهمچنين سوره احزاب ، آيه 33
29 مجله‌ی پیام زن، شماره‌ی‌46، دی ماه 74، ص23
30.ر. ك: مسأله حجاب، صص 158 - 159؛ قاموس قرآن، قرشى، ج 2، صص 41 - 42. (اين كتاب‏ها كلمات اهل لغت را ذكر كرده‏اند؛ مانند تعبير به «الجلباب: القميص أوالثواب الواسع» يا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الردّاء تُغطّى به المرأة رأسها و صدرها)
31. تفسیرالميزان ، ج 16، ص 361. (هو ثوب تشتمل به المرأة فيغطّى جميع بدنها)
32. تفسير صافى، ج 4، ص 203
33. الجامع لأحكام القرآن، قرطبى، ج 14، ص 156
34. درباره جلباب گفته‏اند: آن روسرى خاصى كه بانوان هنگامى كه براى كارى به خارج ازمنزل مى‏روند، سروروى خود را با آن مى‏پوشند؛ «الجلباب خمارالمرأه الذى يفطّى رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجه» ( مجمع البيان، ج 8 ، ص 578)
35. مجمع البيان، ص 580؛ الميزان، ج 16، ص 361
36. زنانى كه ظاهراً پوشيده هستند ولى در واقع برهنه‏اند، برگرفته از حدیثی از پیامبر(ص)(ميزان الحكمه، رى شهرى، ج 2، ص 259)
37. مسأله حجاب، صص 160 - 161
38 . دکتر برهانی (متخصص اعصاب و روان)، هفته‎نامه‎ی 19 دی (قم) ‌شماره‎ی 155، ص9
39 . یکی از قراین و شواهد مؤید این ادعا که پوشش سیاه علت ایجاد افسردگی نیست، این است که بسیاری از بانوان روان‎پزشک و روان‎شناس نیز از پوشش‎های مشکی استفاده می‎کنند.
40 . روان‎شناسی رنگ‌ها، دکتر ماکس لوشر، ترجمه‌ی ویدا ابی‌زاده، ص 97
41 . همان
42. اعجاز رنگ سیاه، چرا چادر مشکی؟، حجت‌الله رحمانی، نشریة فیضیه، ص 3، 7 آذر 1379 (با دخل و تصرّف)
43) توضيح المسائل مراجع،ج1،ص442، م789
 

منابع ومآخذ :
- تاريخ تمدن، ويل دورانت،انتشارات علمي وفرهنگي، 1378
- عهد قديم(تورات)
- عهد جديد، انجيل متي
- تحقيق در دين مسيح ، جلال الدين آشتياني، انتشارات نگارش،1378
- انسانيت از ديدگاه اسلامى، مصطفوي ، انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد
- مسأله حجاب، شهيد مطهري، انتشارات صدرا،1378
- مجمع البيان داراحياءالتراث، 1379ق
- حليه المتقين ، مجلسي، انتشارات صالحي، 1375
- تفسير الصافى، فيض كاشاني،دار المرتضي،چاپ بيروت
- نظام حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا،1378
- فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، حداد عادل، انتشارات سروش،1359
- قاموس قرآن، قرشى، دار الكتب الاسلاميه،تهران ، 1378
- تفسيرالميزان، علامه طبا طبايي،دار الكتب الاسلاميه،1393ق
- الجامع لأحكام القرآن، قرطبى، دارالكاتب العربي،1387
- ميزان الحكمه، رى شهرى، مكتبه الاعلام الاسلاميه، 1367
- هفته‎نامه‎ی 19 دی (قم) ‌شماره‎ی 155
- روان‎شناسی رنگ‌ها، ترجمه‌ی ویدا ابی‌زاده، انتشارات درسا، 1381
- نشریة فیضیه، آذرماه1379
- توضيح المسائل مراجع ، دفتر انتشارات اسلامي،1381