فرقه دموكرات آذربايجان (1)


 

مترجم : محمود کريمي شرودانی
منبع : راسخون



 
فرقه دموکرات آذربایجان ( به ترکی: آذربایجان دموکرات فرقه سی ) نام سازمانی سیاسی است که سید جعفر پیشه‌وری در ۱۳۲۴ در تبریز تأسیس کرد. در شهریور ۱۳۲۴ فرقه دموکرات آذربایجان خواستار خودمختاری آذربایجان شد.
دولت پیشه‌وری دولت دست‌ نشانده شوروی در آذربایجان به مرکزیت تبریز پس از جنگ جهانی دوم بود. ماجرای این حکومت در دنیا به بحران ایران که یکی از سرآغازهای جنگ سرد بود معروف است. «دولت ملی آذربایجان» نامیست که این دولت بر خود انتخاب نموده بود.
ایجاد این دولت از سوی شوروی، در چهارچوب یک پروژهٔ دقیق برنامه‌ریزی‌شده از سوی شوروی برای اشغال و جدا کردن شمال غربی ایران و ضمیمه کردن آن به شوروی انجام شد.
اسناد محرمانه‌ای که اکنون پس از پایان قرن در مورد جنگ سرد افشا شده‌است، تشکیل این حکومت را ناشی از دستور مستقیم استالین می‌داند. برای گسترش بخشیدن بیشتر تجزیه‌طلبی در ایران، استالین حکومت دیگری نیز در بخش کوچکی از کردستان ایران به مرکزیت مهاباد تشکیل داد که به جمهوری مهاباد معروف شد. ارتش شوروی در آن زمان به طور کامل از حکومت پیشه‌وری حمایت کرده و حتی مانع از جابه‌جایی ارتش ایران می‌شدند. مدت کمی پس از خروج ارتش شوروی با حرکت ارتش به سمت تبریز در دسامبر ۱۹۴۶، کابینه حکومت به شوروی متواری شد.
نهايتا حكومت موقتي پيشه وري به دست دولت مركزي ايران به نخست وزيري قوام متلاشي شد.
در اين مقاله نگاهي همه جانبه به اين غائله از ريشه هاي آن تا پايان ماجرا خواهيم انداخت. اميد كه به مزاق راسخوني ها خوش بيايد.

نگاهي به خطه آذربايجان
 

بـخـش قـابـل تـوجـهـى از ایـران را جـمـعـیـت آذرى زبـان تـشـکـیـل مـى دهـنـد. آنـان در اسـتـان هـاى آذربـایـجـان غـربـى ، آذربـایـجـان شـرقـى ، اردبـیـل و زنـجـان سـاکـن هستند و علاوه بر آن آذرى زبانان بسیارى در سایر نقاط ایران درکـنـار سـایـر هـمـوطنان زندگى مى کنند. آذربایجان یکى از مهمترین مراکز کشاورزى و صـنـعـتـى ایـران اسـت . آذربـایـجـان در بـسـیـارى از مـحـصـولات کـشـاورزى مـقـام اول را در ایران دارد.
شهر تبريز در تاریخ معاصر نقش موثرى در جنبش مشروطه ایفا کرد. در تـاریـخ ایـران ، تـبـریـز از مـهم ترین مراکز اقتصادى و تجارى ایران بوده است . وجه تـمـایـز آذرى هـا از سـایـر ایـرانیان ، زبان است و در سایر موارد، از جمله اعتقاد به مذهب شـیـعـه و بـرخـوردارى از یـک مـیـراث فرهنگى مشترک و داشتن تعلق خاطر به ایران به عـنوان سرزمین اسلامى همانندى کامل دارند. آذربایجان در تاریخ معاصر در حیات سیاسى و فرهنگى ایران نقش موثرى داشته و در مقاطع حساس وتعیین کننده تاریخ جایگاه خود را نشان داده است .
آذربـایـجـان مـهم ترین مرکز اقتصادى و تجارى ایران و پایگاه مهم نظامى ایران در جنگ با امپراتورى هاى عثمانى و روسیه تزارى محسوب مى شد. نقش آذرى هاى ایران تنها به امـور کـشـاورزى و صـنـعـتـى مـحـدود نمى شود. سهم آذرى ها در گسترش و ارتقاى فرهنگ ایـرانى و بویژه ادبیات فارسى بسیار چشمگیر است . بسیارى از آثار ادبى کلاسیک و مدرن فارسى در زمینه شعر متعلق به ایرانیان آذرى زبان است .
آذربـایـجـان یـکـى از خـاسـتـگـاه هـاى مـهـم شـعراى ایران نظیر نظامى گنجوى ، خاقانى شروانى ، قطران تبریزى و صائب تبریزى است . صائب ، در واقع به عنوان بنیانگذار سـبـک هندى (اصفهانى ) در شعر فارسى شناخته مى شود. ایرج میرزاى تبریزى از چهره هـاى درخـشـان شـعـر فـارسـى ، نـه تـنـهـا در عـصـر مشروطه بلکه در قرن بیستم است . مـحـمـدحـسین شهریار در مقام اول غزل به ایرانیان آذرى زبان و غیر آذرى یادآورى مى کرد که فراموش نکنند، آذربایجان نه تنها بخش جدایى ناپذیر ایران ، بلکه همواره قلب آن بـوده آذربـایـجان بوده است . آذربایجانى ها هرگز خود را یک گروه متمایز از سایر هم وطـنـان خـود نـمـى دانـنـد، بـلکـه هـویـت خـود را در تـشـیـع و عـشـق ورزیـدن بـه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و تعلق داشتن به ایران تعریف مى کنند.
حـرکـت سـیاسى مرکز گریز در آذربایجان در تاریخ معاصر با انگشت نهادن بر عنصر زبان و بزرگ نمائى آن البته با منشاء خارجى ، بهانه اى براى تجزیه تمامیت ملى و ارضى ایران بوده است . این پدیده را نمى توان یک حرکت خود جوش داخلى دانست . حمایت عـنـاصـر بـیگانه بویژه دشمنان انقلاب اسلامى از تحرکات عناصر قوم گرا گواه این مدعا است .
سید جلال الدین مدنى در تاریخ سیاسى معاصر ایران مى نویسد:
((آذریـایجان در جریان مشروطیت سنگر آزادى بود در سقوط محمدعلى شاه و استبداد صغیر نـقـش اول را داشـت . ایـرانـیـان شـجـاع و دلیـر آذربـایـجـان ، هـمـیـشـه از استقلال ایران سرسختانه دفاع کردند... حزب توده در این خطه فعالیت زیادى داشت ... در اوضـاع نـابـسامان آن روز، فرقه دموکرات آذربایجان پس از ملاقات سید جعفر پیشه ورى با رئیس جمهور آذربایجان شوروى در باکو و صلاحدید دولت استالین و حمایت هاى مـادى و مـعـنـوى آن ، تـشکیل شد. فرقه دموکرات اساس کار و تبلیغات خود را اختلاف بین فـارس و تـرک گـذاشـت . آزادى خـواهـان ایـران کـه واقـعـیـت را درک مـى کـردند جدایى را نپسندیدند. همه ایرانى اند و اسلام پیوند دهنده واقعى آنها بوده و استحکام این علقه ها و رشته هاى پیوند دهنده به قدرى قوى بوده که نتواند بگسلد)).

نگاهي به مسئله قوميت گرايي
 

و هـرگـز راه اخـتـلاف و تـنـازع نـپویید که در اثر تفرق ، ترسو و ضعیف شده قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد.(انفال : 47)
از پـدیـده هایى که در تاریخ معاصر کشورمان ایران مطرح بوده ، مسئله ((قومیت گرایى آذرى )) اسـت کـه اغـلب به این پدیده به عنوان جریانى سیاسى با عنوان پان ترکیسم اشـاره مـى شـود. ایـن مـوضـوع در مـبـاحـث مـربـوط بـه آسیب شناسى امنیت ملى و به عنوان تـهدیدى بالقوه تلقى شده و در جامعه شناسى سیاسى در چارچوب موضوع شکاف هاى اجـتـمـاعى مورد بحث قرار مى گیرد. گفته مى شود، زندگى سیاسى در هر کشورى بـه شـیـوه هـاى گـونـاگـون ، تـحـت تـاثـیـر گسست هاى اجتماعى خاص آن کشور و نحوه صـورتـبـنـدى آن شـکـافـهـا قـرار مـى گـیـرد. تـنـوع جـامـعـه شناسى سیاسى کشورهاى گوناگون ، ناشى از نوع و تعداد این گسست ها و نحوه آرایش و یا ترکیب آنهاست .
پدیده قومیت گرایى خطرى است که اگر هوشمندانه با آن برخورد نشود مى تواند امنیت ملى ، تمامیت ارضى و یکپارچگى ملتى را در معرض تهدید و تجزیه قرار دهد؛ بنابراین ، نـاسـیـونـالیـسـم قـومـى در کـارکـرد تـجـزیـه کـنـنـده اش عـامـل تـهدیدى براى کشورها محسوب مى گردد. بویژه زمانى که به عنوان اهرم فشار و حـربـه اى در دسـت بـازیگران بین المللى ، علیه واحدهاى سیاسى با تنوعات زبانى ، مذهبى و نژادى به کار رود، این مسئله جدیت بیشترى پیدا مى کند. ناسیونالیسم در تاریخ معاصر کشورهاى غربى نظیر ایتالیا، آلمان (البته تحت رهبرى نخبگانى همچون مازینى و بـیـسـمـارک ) مـوجـب وحـدت شـد، امـا در مـنـطقه خاورمیانه از دهه نخست قرن بیستم میلادى کـارکـرد تـجزیه کننده از خود نشان داد که فروپاشى امپراتورى عثمانى و تفوق دولت هـاى انـگـلیس و فرانسه به کشورهایى که از بقایاى تجزیه این امپراتورى بوجود آمده از ایـن نـمـونـه بـود. ایـن در حـالى اسـت کـه مـلت هاى اروپایى نظیر فرانسویان ، آلمانها، انگلیسى ها و... با کنار نهادن اختلافات فرقه اى (پروتستانها و کاتولیک ها) و با پشت سر گذاشتن تنوعات زبانى ، اروپاى واحد را به وجود آوردند و به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار در عرصه روابط بین المللى وارد صحنه شدند.
ایـران در زمـره 10 کـشـور بـا کثرت زبان و لهجه در دنیاست . زبانهاى عمده اى که به آنـهـا تکلم مى شود فارسى ، آذرى ، عربى ، کردى ، بلوچى و ترکمنى است . برخى از اصـحـاب قلم بدون توجه به ظرایف و دقایق علمى مربوط به دانشواژه ها، از کسانى که به این زبانها تکلم دارند، تحت عنوان ((اقوام )) یاد مى کنند و بدین لحاظ جامعه ایران را یـک جـامـعـه مـوزائیـکـى مـى دانـنـد کـه داراى شش قومیت یاد شده است . سازماندهى و بسیج اجـتـمـاعـى در درون هـر یـک از ایـن بـه اصـطـلاح قـومـیـت هـا بـه مـفـهـوم فـعـال سـازى شـکـافـهـاى اجـتـمـاعـى از سـده گـذشـتـه از عـوامـل آسـیـب زایـى درونـى جـامـعـه ایران به شمار رفته و در جامعه شناسى ایران مورد تـوجـه از سـالهـاى 1320 تاکنون با نوساناتى بر فضاى سیاسى کشور بسته به مـوقـعیت هاى زمانى مختلف با شدت و ضعف تاثیرگذار بوده است . بویژه در مقاطعى که دولت مـرکـزى در مـوقـعـیـت ضـعـف قـرار گـرفـتـه ، گـرایـش هـاى قـومـى فعال شده است .
از لحـاظ تـاریـخـى ، رویـکـرد مـطـالعاتى دانشمندان به مساله قومیت ، به دهه هفتاد قرن بـیـسـتم برمى گردد. ازاواسط دهه 1970 میلادى موضوع قومیت در شاخه هاى مختلف علوم اجـتـمـاعى مورد توجه فزاینده اى قرار گرفت و این مقوله ازحد یک موضوع به سطح یک رشـتـه خـاص رسـیـد. مـطـالعـات مـربـوط بـه قـومـیـت کـه در اوایـل قـرن بـیـستم به انسان شناسى و جامعه شناسى محدود بود، از اواخر این قرن ، در سایر شاخه هاى علوم اجتماعى ازجمله علوم سیاسى و شعب آن نظیر جامعه شناسى سیاسى و روابـط بـیـن المـلل مـطـرح شـد. از لحـاظ جغرافیایى نیز مطالعات مربوط به قومیت ، مـنحصر به آمریکاى شمالى و اروپا بود، بعدها پژوهشگران رشته هاى جامعه شناسى ، انـسـان شـنـاسـى و علوم سیاسى در جوامع جهان سوم نیز به این مطالعات دست زدند.
در قسمت ذيل به بازشناسى و نقد جریان موسوم به قومیت گرایى آذرى در جامعه ایران مى پردازيم.

1. مفهوم قوميت
 

عـلم جامعه شناسى مفهوم قومیت را در قالب دانشواژه قوم مرکزى مورد بحث و مطالعه قرار مى دهد. قوم مرکزى از دیدگاه جامعه شناسى ، نوعى رفتار اجتماعى و طرز تلقى عاطفى اسـت کـه بـه رجحان بخشیدن و ارزش نهادن مفرط به آن گروه اجتماعى ، محلى یا ملى که بـه آن تـعـلق داریـم مى انجامد. در طرز تفکر مبتنى بر ((قوم مرکزى )) گرایش به کم ارزش خواندن فرهنگها و تمدنهاى متفاوت ، مستهجن تلقى کردن آنان با توجه به آداب و رسـوم و عـادات گـروه خویشتن ، که بهنجار قلمداد مى شود و معیار داورى قرار مى گیرد، وجـود دارد. قـوم مـرکـزى ، سـرانـجـام به پیدایى عقاید قالبى ، تصاویر ذهنى از پیش سـاخـتـه ، خـرافـات درباره مردم یا نژادها ى دیگر و بیگانه هراسى مى انجامد و یکى از عـوامـل عـدم تـفـاهـم و کـشـمکشهاى بین جوامع است . در یک جامعه فراگیر و گسترده از نوع جـدیـد کـه در آن بـایـد گـروهـهـاى مـتـعـدد و مـتـفـاوت و گـاه نـژادهـا و مـلل گـوناگون با یکدیگر زندگى کنند، اکثر پدیده هاى مرتبط با قوم مرکزى تجلى مـى نـمـایـد و تـفـاوتـهـاى اقـتـصـادى و نـوع زنـدگـى بـیـن ایـن در داخـل یـک تـمـدن خاص و گسترده ، خرافات طبقاتى ، حرفه اى ، نژادى و مذهبى پدید مى آید و با طرز تلقى هاى تنگ نظرانه و بالنسبه مشابه با قوم مرکزى به منصه ظهور مى رسند.

2. جامعه ایران و مسئله قومیت
 

جامعه ایران داراى تنوعات و تکثر زبانها و لهجه هاست .. به لحاظ تاریخى و سیاسى کوشش هایى البته با منشاء خارجى صـورت گـرفـتـه تـا از عنصر زبان و مذهب به عنوان یکى از شکاف هاى اجتماعى براى بر پا داشتن جنبش اجتماعى ـ سیاسى بهره گرفته شود.
اشاره به آذرى ها، ترکمن ها، کردها، عربها و بلوچها با واژه اقوام ، فاقد پشتوانه علمى اسـت ؛ زیـرا وجـه تـمـایـز عـمـده مـیـان ایـن اقـشـار اجـتـمـاعـى ، عـامـل زبان است و بر اساس ملاک فرهنگ نژاد، عنصر بیولوژیک و رنگ پوست نمى توان ایـنـهـا را گـروهـهـاى قومى نامید. از منظر جامعه شناسان ، اینها جوامع زبانى هستند و با جـوامع قومى تفاوتهاى اساسى دارند. در آثار علمى مربوط پدیده قومیت در ایران ، واژه قـومـیـت تـعـریـف نـشـده اسـت . تـنـها زمانى که تفاوت هاى زبانى و حتى مذهبى به عنوان ابـزارى در خـدمـت غـرض ورزیـهـاى سـیاسى قرار بگیرد، به صورت قومیت و یا پدیده نـاسیونالیسم قومى ظاهر مى شود که در جامعه شناسى سیاسى از آن به عنوان ((بسیج قومى )) یاد مى شود.
ایـرانـیـان در طـول تـاریـخ کـهـن تـمـدن ایـرانـى ، هـزاران سـال در فـلات ایـران بـا هـویـت واحـد پـارسـى مـى زیـسـته اند. سیاسى در این سرزمین پـهناور، اساساً در قرن بیستم میلادى پدید آمد. ساختار سیاسى ـ اجتماعى ایران از لحاظ جـامـعـه شـناسى مبتنى بر سیستم ایلى بوده است ، نه قومى . گروه هاى زبانى و مذهبى نـظـیـر آذرى هـا، بـلوچ هـا و بـرخـى از فـارس هـا، عـربـها و ترکمن ها بیشتر بر اساس تـعـلقـات مـذهـبـى یـا ایـلى سـازمـانـدهـى و قـشـربـنـدى مـى شـدنـد. مـفـهـوم ایل از پشتوانه طبیعى و تاریخى در ایران برخوردار است در حالیکه قومیت از مقولات نو پـدیـد در قـرن گـذشـتـه مـى بـاشـد کـه جـنـبه سیاسى داشته و از جوامع غربى نشأ ت گرفته است .

3. عوامل موثر بر شکل گیرى حرکت قوم گرا
 

در پاسخ به این سوال که قومیت گرایى آذرى (به عنوان یک پدیده تازه ) تحت تاثیر کدامین عامل به ظهور پیوست ، مى توان با نگرشى تحلیلى به تحولات تاریخ معاصر بـه پـى جـویـى مـتـغـیـرهـا پـرداخـت . بـه نـظـر مـى رسـد، چـهـار عامل در سیاسى شدن علایق محلى و ظهور تمایلات قوم گرایانه نقش ایفا کرده است . این عـوامـل شـامـل عـمـلکـرد و سـیـاسـت هـاى دولت شـبـه مـدرن ، جـنـبـش هـا و تحولات سیاسى ، روشـنـفـکران و تحریکات و مداخلات نیروهاى بیگانه مى باشد که در اینجا به مرور هر یک از آنها مى پردازیم .

1 ـ 3. دولت شبه مدرن و نقش آن در سیاسى شدن علایق قومى
 

از اوایـل قـرن بـیـسـتـم بـا انـقـراض حـکـومـت قـاجـار و انـتـقـال قدرت به رضاخان ، جامعه ایران شاهد فروپاشى یک سیستم حکومتى سنتى غیر مـتـمـرکـز و ظـهور یک دولت شبه مدرن سکولاریستى در دستور کار خود قرار داده بود. در فـاصـله سـالهـاى 1300 تـا 1312 شمسى تلاش رضاخان براى خلع سلاح گروه هاى ایـلى ، دسـتـگـیـرى ، تـبعید و اعدام روساى ایلات به سیاسى شدن تفاوت هاى زبانى ، مـذهـبى و انعقاد نطفه گرایشهاى سیاسى محلى گرا موثر واقع شد. البته این پدیده در مناطق کردنشین و بلوچ نشین تاثیر منفى سیاسى بیشترى بر جاى نهاد.

2 ـ 3. جنبشها و تحولات سیاسى معاصر
 

از لحـاظ تـاریـخـى ، قـیام ها و خیزشهاى اجتماعى ـ سیاسى معاصر در تحرکات سیاسى نـخـبـگـان آذرى و انـگـیزه یابى آنها براى فعالیت هاى سیاسى موثر بوده است . حوادث مهمى که ایرانیان آذرى زبان به طور مستقیم در آنها درگیر بوده اند، عبارتند از انقلاب 1905 روسیه ، جنبش مشروطه ایران ، انقلاب 1908 ترکهاى جوان در امپراتورى عثمانى ، اشـغـال آذربـایـجـان ایـران تـوسـط روسـیه و امپراتورى عثمانى از 1909 تا 1918، انـقـلاب اکـتـبـر 1917 روسـیـه ، سـقـوط امـپـرراتـورى عـثـمـانـى و تـشـکـیـل تـرکـیـه نـویـن در 1918 و در نـهـایـت ، ظـهـور و سـقـوط جـمـهـورى مـسـتـقـل آذربـایـجـان در قـفقاز در 1919 و 1920. این رویدادها در ظهور علایق قومگرایى موثر واقع شد.

3 ـ 3. نقش نخبگان و روشنفکران در شکل دهى به حرکتهاى قوم گرایانه
 

در تجزیه و تحلیل پدیده قوم گرایى و تلاش براى توضیح چرایى ظهور گرایشات محلى و خودمختارى طلبى در آذربایجان پاسخ بسیارى از سوالات را مى توان در تاریخ تـحـولات مـعـاصـر آذربایجان پیدا کرد. بنابر روایت تاریخ پدیده سیاسى (به همراه سـایر عوامل )، تحت تاثیر کارکرد برخى روشنفکران است . در آذربایجان ایران ، زبان آذرى ، بـه عـنـوان ابـزارى در تـحـریکات سیاسى توسط روشنفکران قوم گرا به کار گرفته شده است .
روشنفکران قومى براى رسیدن به هدفهاى سیاسى خود کوشیده اند با استفاده از تفاوت زبـانـى و مذهبى ، به خلق هویت قومى بپردازند. آنان از این عناصر به عنوان ابزارهاى سیاسى بهره گرفتند. در ایران تلاش جهت خلق و آفرینش هویت قومى و شورانیدن مردم یـک مـنطقه علیه دولت مرکزى به منظور امتیاز گیریهاى اقتصادى (نظیر نفت ) و سیاسى (کـسـب مـنـاصـب و مقامات سیاسى ) فقط حاصل تحرکات سیاستمداران بومى نبوده ، بلکه بسیارى از نیروهاى غیر بومى نیز در فراخوانى و تبلیغات سیاسى علیه دولت مرکزى نـقش بازى کره اند. جریان هاى چپگرا مانند چریکهاى فدائى خلق ، سازمان پیکار و حزب تـوده در طـرح و تشدید حرکت هاى قومیت گرا نقش فعالى داشته اند.
براى روشن شدن ، ابـتـدا بـه بـررسـى نـقـش اشـخـاص غـیـر آذرى مى پردازیم و سپس تاثیر برخى آذرى زبانان را در ظهور و تشدید علایق قومى مرور مى کنیم .

الف . نقش روشنفکران غیر آذرى :
 

در تـاریخ آذربایجان ، سابقه حرکت هاى قومى از قدمت چندانى برخوردار نیست . پیشینه قـومـیـت گـرایـى آذرى در تاریخ این خطه از سرزمین اسلامى حد اکثر به سالهاى پس از جـنـبـش مـشـروطـه مـى رسـد. بـه عـبـارت دیـگـر در تـاریـخ آذربـایـجـان قبل از جنبش ‍ مشروطیت اثرى از تمایلات و گرایشات قومى مشاهده نشده است . این امر نشان دهـنـده نـو تاثیر وتاثر، تعاملات ایدئولوژیکى ، سیاسى و التهابات قرن بیستم مى باشد.
سیاسى شدن مسئله زبان و عمده کردن آن براى جداسازى بخشى از جمعیت ایران از پیکره مـلتـى یـکپارچه و با هویت واحد ایرانى - اسلامى ، ناشى از تحرکات و فعالیت هاى عده اى از روشـنـفـکـران غـیـر آذرى اسـت . تـاریـخ آذربـایـجـان و پـیشینه ناسیونالیسم آذرى گـویـاى دو نـکـتـه مـهم و اساسى در خصوص پدیده قومیت گرایى آذرى مى باشد. نکته نـخست اینکه این مسئله همان گونه که پیشتر نیز اشاره شد به لحاظ تاریخى از سابقه چـنـدانـى بـرخوردار نیست . نکته دوم این که قومیت گرایى آذرى منشاء داخلى نداشته و یک پدیده غیر بومى است .
هـمـان گـونـه کـه گـرایـشـات مـارکـیـسـتـى در نـیـمـه اول قـرن گـذشـتـه از روسـیـه بـویـژه از مـنـطـقـه قـفـقـاز راه نـفـوذ خـود را بـه داخل ایران باز کرد، علایق نژادپرستانه و قومیت گرایانه نیز در تعاملات ایرانیان مقیم مـنـطـقـه قـفـقـاز، آذربـایـجـان شـوروى و تـرکـیه وارد مناطق آذرى نشین کشور شد. یعنى ؛ نـیـروهـاى غیر ایرانى و غیر آذرى در تحولات آذربایجان ایران سهم بیشترى داشته اند. بنابر این ، منشاء قومیت گرایى را باید در آن سوى مرزهاى آذربایجان جستجو کرد.
شـهـر بـاکـو در سـواحل غربى دریاى خزر، مرکز فعالیت هاى سیاسى روشنفکران قومى قفقازى و عده اى از آذرى هاى ایرانى بوده است . گروهى از ایرانیان آذرى در فعالیت هاى سـیـاسـى در روسـیـه و ایـران شـرکـت کـرده و هـسـتـه هـاى اولیـه تـشـکـل هـایـى را بـوجـود آوردنـد کـه بـعـدها حرکت خود مختارى طلبانه و جدایى خواهانه سـالهـاى 25 ـ 1324 را در رفـت وآمـدهـاى ایـرانـیـان آذرى بـه مـنـطـقـه فـقـقـاز، در تـاءثـیـرپـذیـرى ایـرانـیـان از گـرایـشـات قـومـى مـوثـر بـوده است . این مسئله یکى از عـلل مـطـرح شـدن و شـکـل گـیـرى گـرایشات ناسیونالیستى افراطى در آذربایجان مى بـاشـد. مـطـابـق آمـار در بـرخـى از مـنـابـع مـوجـود، در سـالهـاى دهـه اول قـرن بـیـسـتـم ، پـنـجـاه درصـد کـل کـارگـران مـسـلمـان در بـاکـو را ایـرانـیـان تـشکیل مى دادند. علاوه بر کارگران ، تعدادى از فعالان سیاسى که در اثر فشار حکومت قاجار ناچار به ترک ایران و مهاجرت به باکو شدند، در بدنه جریان قومگرایى جذب و ادغـام شـدنـد. ایـنان در انتشار نشریات سیاسى ، رونق گرفتن فعالیت احزابى همچون ((حزب همت ))، ((حزب مساوات ))، ((حزب عدالت )) و ((حزب اجتماعیون عامیون )) موثر بوده اند. به این افراد عده قلیلى دیگر را نیز باید افزود که به انحاء مختلف از ایران طرد شـده و پـس از مـهـاجرت به ترکیه با تئورسین هاى پان ترکیسم ارتباط برقرار کرده وبـعـدهـا عـلایـق نـژاد گـرایـانـه را وارد ایـران کـرده انـد. بـه هـر حال این قشر به هنگام بازگشت به داخل ایران ، سهم عمده اى در ظهور گرایش هاى قومى در آذربـایـجـان ایـفـا کـردنـد. فـتـحـعـلى آخـونـد زاده ، رسول زاده و پیشه ورى از جمله این افراد بودند.
طـرح انـدیـشـه خـودمختارى سیاسى آذربایجان ایران ، به ویژه در سالهاى 25 ـ 1324 عـمـدتـاً نـتیجه فعالیت فعّالان غیرآذرى بوده است . در این زمینه مى توان به جریان هاى چـپـگـرا نـظـیـر حـزب تـوده اشـاره کـرد کـه از انـدیـشـه خـودمختارى آذربایجان از طریق تشکیل شوراهاى منطقه اى حمایت مى کرد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که این فـعـّالان و جـریـان هـاى سـیـاسـى بـه طـور مـسـتـقـل عـمـل نـمى کردند، بلکه فعالیت هاى قبال ایران هماهنگ بود.
نـقـش اشـخـاص غیر آذرى در التهابات منطقه آذربایجان زمانى آشکارتر مى شود که با دقـت در رخـدادهـاى تـاریـخ مـعـاصـر هـویـت بـازیـگـران فـعـال در بـحـران آذربـایجان در سال 1325 مورد بازشناسى قرار دهیم . بنابر روایت تـاریـخ ،اکـثـر افسران مسئول آموزش ارتش ‍ جمهورى (فدائیان )، غیر آذربایجانى بوده انـد. بـخـش عـمـده اى از این گروه ، از افسران خراسان بودند که در شهریور 1324 در مـشـهـد دسـت بـه شورش زدند و پس از شکست به شوروى گریختند. آنها پس از مدتى از طـریـق تـرکـمـنـسـتـان بـه جـمـهـورى آذربـایـجـان شـوروى رفـتـنـد و پـس از تشکیل فرقه دموکرات به ریاست سید جعفر پیشه ورى ، از باکو عازم تبریز شدند تا هـسـتـه هـاى ارتـش جمهورى دموکراتیک آذربایجان را سازماندهى کنند. حدود هفتاد افسر که بـیـشـتـرشـان فـارس زبـان بـودنـد، سـتـون فـقـرات ارتـش آذربـایـجـان را تـشـکـیـل مـى دادنـد. سـرهـنگ آذر که ریاست ستاد ارتش آذربایجان را بر عهده گرفت ، از افـسـران خـراسان بود. در دوران اخیر نیز سازمان چریکهاى فدائى خلق ایران و سازمان پیکار در راه آزادى طبقه کارگر که در تحریکات قومگرایانه نقش داشتند عمدتاً غیر آذرى بودند که ، به دلیل علایق مذهبى مردم آذربایجان ، ناکام ماندند.
در یک جمع بندى مى توان گفت ، نقش غیر آذرى ها اعم از ایرانیان غیر آذرى ، قوم گرایان جـمـهـورى آذربـایجان و ترکیه در طرح تمایز نژادى آذرى ها با غیر آذرى ها و استفاده از زبـان بـه عـنـوان تـکـیـه گـاه عمده در خلق هویت قومى بیش از آذرى هاى ایران است ؛ به طـورى کـه در آثـار شـعـراى کـلاسـیـک آذربـایـجـان و حـتـى شـعـراى اصیل و نام آور اثرى از اشعار به زبان ترکى وجود ندارد.
تـشـدیـد تعارضات فکرى در ناسیونالیسم آذرى و طرح تمایزات نژادى میان آذرى ها و غـیر آذرى ها ریشه در آذربایجان ، باکو و استانبول دارد. به عنوان نمونه مى توان به دایـرة المعارف آذربایجان که در باکو منتشر شده اشاره کرد که در آن بابک خرمدین به عنوان یکى از رهبران قیام هاى سیاسى ترک ـ آذرى معرفى شده که مبارزه خلق آذربایجان علیه اسلام ، عرب ، بردگى و استیلاى فئودالیسم را رهبرى کرد. همچنین دایرة المعارف رسـمـى آذربـایـجـان شـوروى بـا نـگـاه پان ترکیستى به برخى از جنبشهاى سیاسى ـ اجـتـمـاعى ایران کوشیده است با ارائه تفسیرى غلط از ماهیت این جنبشها، آنها را در راستاى عـلایـق نـاسـیـونـالیـسـتـى و نـژاد پـرسـتـانـه مـعـرفـى کـنـد. بـه عـنـوان مـثـال در ایـن دایـرة المـعـارف ، حـرکـت هـاى سـتـارخـان و شـیـخ مـحـمـد خیابانى حرکت خلق آذربـایـجـان عـلیـه سلطه فارسها معرفى و تعبیر شده است . در حالیکه در برنامه هاى خیابانى و ستارخان هیچگونه اثرى از جدایى خواهى آذربایجان وجود ندارد.

ب . نقش روشنفکران آذرى :
 

عامل دیگرى که در ظهور پدیده قومگرایى آذرى نقش ایفا کرده ، روشنفکران آذرى است . این افـراد هـم بـه طـبـقـات حـاکـم ایـلات سـابـق تـعـلق داشـتـه انـد و هـم بـه طـبـقـه مـتوسط تحصیل کرده جدید که خود محصول فرآیند دولت سازى بود. روشنفکران طبقه متوسط در حـال ظـهـور بـه دلیـل سـوابـق ذهـنـى ، بـیـشـتـر تـحت تاثیر لیبرالیسم و مارکسیسم در اوایـل قـرن 20 و انـدیـشـه هـاى مـشـوق حـرکـت هـاى قـومـى و انـقـلابـى قرار داشتند. ماهیت نـاسیونالیسم آذرى یا پان ترکیسم را از طریق مرور اندیشه و مبانى فکرى ناشران آن مـى تـوان بـازیافت.

فـتـحـعـلى آخـونـدزاده :
 

وى جـزو کـسانى بود که براى نخستین بار درتاریخ معاصر به زبان آذرى مطلب نوشت . وى از والدین ایرانى در باکو متولد شد و از نـخـسـتـیـن تـجـددگـرایانى بود که به ضدیت با نهادها و نخبگان مذهبى پرداخت . وى ایرانیان و مسلمانان روسیه را تشویق مى کرد که با فرهنگ روسى و اروپاى غربى آشنا شـونـد و پـیشنهاد جایگزینى الفباى غربى را مطرح کرد. وى در سرتاسر نوشته هاى خـود از جـمـله در روزنـامـه اکنچى (دهقان ) به ضدیت با دین پرداخت . آخوندزاده از رهبران پان ترکیست بود که نخستین اقدامات را براى محو ادبیات فارسى در قفقاز آغاز کرد. وى را نـخـسـتـیـن نـاسـیـونـالیـسـت ایـرانـى مـى دانـنـد کـه بـا سـتـایـش ایـران قـبـل از اسـلام ، بـاسـتـانـگـرایـى را مـطـرح کـرد. بـه هـر حـال بـه لحـاظ نـقش آخوندزاده در حرکت قومگرایانه آذرى به عنوان چهره شاخص در جنبش قومى آذرى ها مطرح است .

مـحـمـد امین رسول زاده :
 

این شخص یکى دیگر از سران ناسیونالیسم آذرى محسوب مى شـود. وى سـالهـاى مـهـمـى از زنـدگـى سـیـاسـى خـود را در ایـران سـپـرى کـرد. بـه دلیـل اسـتـبـداد قـاجـار بـه قـفـقـاز رفـت و بعدها طرفدار پان ترکیسم شد. وى از بنیان گـذاران حـزب هـمـت در بـاکو بود. رسول زاده در زمره نخستین مبلغان ناسیونالیسم ایران قـرار دارد. وى در ابـتـدا از انـدیـشـه پـان اسـلامـیـسـم تـحـت تـاثـیـر سـیـد جـمال الدین اسد آبادى حمایت مى کرد اما فعالیت هاى سیاسى او در سالهاى آغازین پس از پیروزى جنبش مشروطیت موجب شد از ایران اخراج شود و در جریان پان ترکیسم جذب شود. وى بـه قـسـطـنـطـنـیـه (اسـتـانبول فعلى ) مهاجرت کرد و در آنجا به جنبش پان ترکیسم پـیـوسـت و بـا ترک هاى جوان که در نخبگان سیاسى دانسته اند که انگیزه کسب قدرت و مـوقـعیت اجتماعى بر جهت گیرى هاى سیاسى اش اثر گذاشت . وقتى از آینده سیاسى خود در ایـران عـصـر قـاجـار نا امید شد، اندیشه پان اسلامى و پان ایرانى را کنار گذاشت و پـس از اخـراج از ایـران بـه یـک پـان تـرکـیـسـت دو آتـشـه تبدیل شد .

سـید جعفر پیشه ورى:
 

پيشه وري عامل اصلي موضوع بحث ماست. در قسمتهاي بعد و در ادامه به آن اشاره خواهيم كرد.

4. نقش کشورهاى بیگانه در طرح قومیت گرایى
 

نیروهاى خارجى یعنى روسیه تزارى ، امپراتورى عثمانى و اتحاد شوروى از اواسط قرن 19 تـا پـیـروزى انـقـلاب اسـلامـى ، کـوشـیـده انـد. مـسـئله قـومـیـت را در آذربـایـجـان شـکـل بـدهـنـد. ایـن دولتـهـا در تـلاش بـراى سـیـاسـى کـردن مـسـئله زبـان و شـکـل دهـى حـرکـت هـاى سـیـاسـى ، طرفدارى از خود مختارى و تجزیه طلبى نقش موثرى داشته اند.

1 ـ 4. روسیه
 

روسـیـه اولیـن کشورى بود که در مسئله آذربایجان ایران مداخله کرد، این مداخله از زمانى آغـاز شـد کـه روسـیـه پـس از فـتـح قـفقاز در جنگ هاى ایران و روس به مقابله با نفوذ و گـسـتـرش فـرهـنـگ ایـرانـى در قفقاز پرداخت . نفوذ فرهنگ ایرانى در استان هاى جنوبى روسـیـه در مـیـان مـردم تـرک زبـان آسـیاى مرکزى و ماوراء قفقاز بسیار زیاد بود. بدین مـنـظـور روسها کسانى مانند آخوند زاده را تشویق کردند تا به جاى ساکنان قفقاز را به آشـنـایـى بـا فرهنگ و زبان روسى و اروپاى غربى و جایگزین کردن حروف روسى یا لاتین به جاى الفباى عربى تشویق مى کرد. نشریاتى مانند اکنچى و ملا نصرالدین با لحن ضد ایرانى و ضد شیعى و با حمایت روسها منتشر مى شد.

2 ـ 4. امپراتورى عثمانى
 

پان ترکیسم در اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیستم در امپراتورى عثمانى جان گرفت . در امـپـراتـورى عثمانى ، ضیاء گوک آلپ ناسیونالیست افراطى که مشوق وحدت همه ترک زبـانـان بود سه سطح از جامعه ترک را مطرح کرد : الف ) ترک هاى ترکیه ب ) ترک هـاى اغـوز یـا سـاکـنـان جـمـهـورى آذربـایـجـان ایـران و خـوارزم کـه اوغـوزسـتـان را تـشـکـیل مى دهند ج ) ترک زبانان دور دست مانند ازبک ها، یاکوت ها، قرقیزها، قبچاق ها و تاتارها که داراى وحدت سنتى زبانى و قومى هستند.
این سه سطح ، ترکستان بزرگ یا توران بزرگ را به وجود مى آورند. گوک آلپ مى گفت ، سطح اول یعنى ترکیسم تحقق یافته است . دومین سطح ، یعنى اوغوزیسم ممکن است در آیـنـده تـحـقـق یـابـد و سومین سطح یعنى تورانیسم با صد میلیون جمعیت در آینده دور تحقق خواهد یافت .
اوضـاع آشـفـتـه ایـران پـس از جـنـبـش مـشـروطـه و شـرایـط نـاشـى از پـایان جنگ جهانى اول ، مـداخـله نـظـامـى و فـرهـنـگـى تـرک هـاى جـوان عـثـمـانـى را در آذربـایـجـان ایـران تـسـهـیـل کـرد. نـیـروهـاى مسلح عثمانى وارد آذربایجان ایران شدند. یکى از هدفهاى عمده عـثـمـانـى از ایـن تـجـاوز بـه خـاک ایـران ، کـمـک بـه پـان ترکیست هاى قفقاز براى کسب اسـتـقـلال و زمـان اشـغـال ایـران بـراى اولیـن بـار نـشریه اى به زبان ترکى به نام ((آذربـایجان )) در تبریز منتشر کردند. در این نشریه ترکى بودن آذربایجان و ریشه هاى دیرین میراث فرهنگى ترکى آن مورد تاکید قرار گرفت .
عـثـمـانـى هـا بـا ایجاد شعبه هاى ((حزب اتحاد اسلام )) در آذربایجان کوشیدند آذرى هاى ایـران را بـه خـود جـلب کـنـنـد. امـا رهـبـران آذرى بـه خـاطـر ایـن اعـمـال بـه عـثـمـانـى هـا اعـتراض ‍ کردند. على رغم تلاشهاى عثمانى و تحریکات آنها در آذربایجان هیچ جنبش قومى به وجود نیامد و فقط تعداد کمى از آذربایجانى ها به حمایت از پـان تـورانـیـسم پرداختند. حتى رهبران قدرتمند و مردمى آذربایجان ایران علیه طرح هاى ترکیه مبارزه کردند.

3 ـ 4. شوروى سابق
 

زمـانـى کـه نـیـروهـاى ارتش سرخ شوروى در جریان جنگ جهانى دوم آذربایجان ایران را اشـغال کردند، یک حرکت سیاسى قومگرایانه ظهور کرد. شوروى براى تامین منافع خود بـه مـسـائل قـومـى دامـن زد و فـرقـه ((دمـوکـرات آذربـایـجان )) با حمایت مستقیم نظامى و سـیـاسـى دولت اسـتـالیـن ، فـعـالیـت خود را آغاز کرد. برنامه فرقه دموکرات بوسیله شـورویـهـا تـدویـن و هـدایـت شـد. دلایل و شواهد نشان مى دهد مقامات شوروى از همان آغاز، حرکت قومى در آذربایجان را شکل دادند تا به این طریق دولت ایران را تحت فشار قرار داده ، وادار بـه پـذیـرش تـقاضاى روسها در مورد واگذارى امتیاز نفت کنند. پس از سقوط فـرقـه دمـوکـرات آذربـایجان ، مرکزیتِ طرح ، تبلیغ و سازماندهى حرکت هاى قومى به باکو منتقل شد و از باکو تحریکات قومگرایانه را در مورد آذربایجان ایران آغاز کردند. آنان با طرح عناوینى از قبیل مسئله جنوب ، توهمات ، به تبلیغات سیاسى در مورد ایران پرداختند.
آکـادمـى عـلوم اتـحـاد شـوروى سـابـق با ایجاد موسسه تاریخ آذربایجان در آکادمى علوم بـاکـو در صـدد بـرآمـد قـومـگـرایى را در آذربایجان تشدید کند. مطالعه در مورد مبارزه رهایى بخش ملى در آذربایجان ایران از جمله پروژه هاى این آکادمى است .
پس از سقوط اتحاد شوروى و استقلال جمهورى آذربایجان ، رقابت منطقه اى میان ایران و تـرکـیـه بـرسـر نـفـوذ در آذربـایجان شروع شد. در حالى که ایران به وابستگى ها و نـزدیـکـى هـاى مـذهـبـى و فـرهـنگى با آذربایجان تاکید مى کرد، ترکیه به مسئله زبان تـاءکـیـد داشـت و بـه مـنـظـور تـقـویـت ناسیونالیسم غیر مذهبى غربى ، مشوق اصلاحات سـیـاسـى و فـرهـنـگـى در آذربایجان شد. در این رقابت ، غرب از ترکیه حمایت مى کرد. مـحـافـل پـان تـرک در تـرکـیـه و بـاکـو در تلاش بوده اند تا اندیشه طرح هویت قومى ترکى براى آذربایجان ایران را احیا کنند. بروز جنگ میان ارمنستان و جمهورى آذربایجان کـمـابـیش به این تلاش ها سایه افکند و از اهمیت مسئله کاست .باید گفت که طرح بیدارى قـومـى و ظـهـور حـرکـت هـاى قـومى در آذربایجان ایران بیش از هر چیز نتیجه سیاست هاى گـسـتـرش طلبانه و استراتژیک شوروى در قبال ایران بوده است . طرفداران و مشوقان نـظـریـه پان ترکى در امپراتورى عثمانى ، روسیه تزارى و شوروى تلاش کردند تا مـفـاهـیـمـى چون آذربایجان واحد را به عنوان یک واقعیت تاریخى مطرح کنند. اما واقعیت این است که چنین موجودیتى هرگز در گذشته وجود نداشته است .

5 . ریشه هاى فکرى قومیت گرایى آذرى و ماهیت آن
 

پـدیـده قـومـیـت گـرایـى آذرى کـه در بـرخـى مـنابع از آن با عنوان پان مى باشد. پان آذریسم و پان ترکیسم را دو دیدگاه متفاوت از هم دانسته و آذرى بودن و ترک بودن را دو مـقـوله متمایز و متفاوت از هم تلقى کرده اند و حتى میان سران پان آذریسم وپان ترکیسم مناقشاتى وجود داشته است . این مسئله دربرخى از مجامع جمهورى آذربایجان تا حد توطئه قـتـل حـیـدر عـلى اف رئیـس جـمـهور سابق آذربایجان توسط طرفداران پان ترکیسم به رهـبـرى مـقـامـات وقت ترکیه ، بر سر زبان ها افتاده بود. مسئله جدا بودن قومیت گرائى آذرى و پـان تـرکـیـسـم تـا حـدى جـدیـت پـیـدا کـرد کـه در سال 1955 پارلمان جمهورى آذربایجان به متفاوت بودن ترکى از آذرى تاکید کرد.
از لحـاظ تـاریـخـى سـابـقـه تـفـکـر پان ترکیسم را به دوران حیات امپراتورى عثمانى مـربـوط دانـسـته اند در حالیکه پان آذریسم از اواخر قرن بیستم پیداشده است . از سوى دیگر پان آذریسم را حرکتى براى اتحاد دو آذربایجان (جمهورى آذربایجان و مناطق آذرى نـشـیـن جمهورى اسلامى ایران ) تعریف کرده اند؛ اما پان ترکیسم در پى ایجاد ترکستان بزرگ است .
بـا وجـود ایـن از لحـاظ انـدیـشـه ، تاثیرپذیرى فعّالان طرفدار قومیت گرائى آذرى از تـئورسـیـن هـا و مـبـلغـیـن انـدیـشـه نـاسـیـونـالیـسـم تـرک مـسـئله واضـح و روشنى است . نـاسـیـونـالیـسـت هـاى آذرى مایه هاى فکرى خود را از منابع و مبانى پان ترکیسم عاریت گرفته اند و تحت تاثیر این ایدئولوژى قرار داشته اند. به این ترتیب ، پان آذریسم و پان ترکیسم از لحاظ مبانى ، از مبناى واحدى برخوردار مى باشند و از مشترکات آن دو، نـژاد گـرائى (اعـتـقـاد بـه ضـدیـت بـا ایـرانـیـان ، تـفکر ضد شیعى ، الحاق گرایى و تجزیه طلبى مى باشد.
قـومـیـت گـرایـى با الهام گیرى و تاءثیرپذیرى شدید از ایدئولوژى پان ترکیسم ، ریشه در اندیشه اى دارد که بانیان اولیه واصلى آن افراد غیر آذرى و غیر ترک بودند. اگـر چـه نـام کسانى همچون ضیاء گوک آلپ ، احمد آقایف و یوسف آکچورا در زمره بنیان گـذاران انـدیـشـه پـان تـرکیسم به چشم مى خورد، اما تفکر پان ترکیسم براى نخستین بار توسط کسانى مطرح شدکه هیچ گونه تعلقى به جامعه آذرى ها و ترک ها نداشته انـد و اسـاسـا ایـن تـفـکر خاستگاه بومى و درون منطقه اى در حوزه مناطق آذرى نشین ندارد، بـلکـه از منشاء اروپایى برخوردار است . به روایت برنارد لوئیس ((خاورشناس معروف )) اندیشه مبتنى بر ناسیونالیسم ترک ، براى نخستین بار توسط چند نفر از یهودیان اروپائى مطرح گردید.
1. نخستین کسى که تلاش کرد احساسات ملى گرائى ترک را شعله ور سازد آرتور لملى دیـویـد (1311 ـ 1332 مـیـلادى ) مى باشد. او که یک یهودى انگلیسى بود، به ترکیه مـسـافـرت کـرد و کتابى به نام بررسى هاى مقدماتى نوشت که طى آن کوشید ثابت کـنـد تـرکـان ، نـژاد مـسـتـقـل و بـرجـسـتـه انـد و بـر اعـراب و سـایـر مـلل شـرقـى بـرتـرى دارنـد. انـتـشـار ایـن گـونـه آثـار، کـم کـم روشنفکران وابسته و سیاستمدارانى چون رهبران ((نهضت ترکان جوان )) را علاقه مند به ((قومیت )) و معتقد به برترى نژاد ترک ساخت .
2. دیوید لئون کوهن ، نویسنده فرانسوى یهودى تبار شخص دیگرى بود که در ایجاد و گسترش ملى گرایى منتشر کرد که در آن از برترى ترکان و برجستگى نژاد آنان سخن رانـد. عـلاوه بـر ایـن کـتاب ، وى چندین داستان حماسه آور درباره گذشته ترکان انتشار داد. هـدف اصـلى او درواقـع بـر انـگـیـخـتن تعصبات قومى و نژادى و سست نمودن احساس ‍ همبستگى ترک ها با سایر ملل مسلمان بود. کوهن تنها به نوشتارها بسنده نکرد، بلکه در پـاریـس جـمـعـیـت هـایـى از تـرکـان و مـصـریـان تـبـعـیـدى تـشـکیل داد. وبه طور فعال و علمى کوشید نهضت ناسیونالیستى را در این کشورها پایه ریزى کند.
3. شـخـص دیگرى که بیش از هر کس در ایجاد ناسیونالیسم ترک و عرب نقش داشت خاور شناس معروف ارمینوس وامبرى بود.
وامبرى فرزند یکى از روحانیون یهودى مجارستانى بود. او درباره لزوم احیاى ملیت ترک ، آثـار زیـادى مـنـتـشـر کـرد و دربـاره زبان و ادبیات ترک ها نیز کار کرد. آثار او مورد اسـتـقـبال محافل رو شنفکران غرب گراى ترک قرار مى گرفت و آنان را در قوم گرایى دلگـرم مـى کـرد. وامـبـرى بـا دولتـمـردان و سـیـاسـت مـداران طـراز اول تـرکـیـه نـیـز آشـنـایـى داشت . وى درواقع یکى از اولین کسانى بود که در ترویج انـدیـشه پان تورانیسم سعى و کوشش فراوان کرد و کلیه فعالیت هاى او در خدمت اهداف اسـتـعـمـارى انـگـلسـتـان در آسـیـا بـود. وامـبـرى یـکـى از بـخـشـهـاى کـتاب خود را که در سـال 1868 در انـگـلسـتـان مـنـتـشـر شـده بـود، بـه تـورانـیـان اخـتـصـاص داده و اسـتـدلال مـى کـرد کـه هـمـه گروه هاى ترک به یک نژاد تعلق دارند و طى سفرى که در آسـیاى میانه کرد یک نقشه امپراتورى پان ترکیسم را در خانات آسیاى میانه به گردش پرداخت و اسم کتاب خود را ((سفر درویش دروغین در خانات آسیاى میانه )) نام نهاد.
4. یـکـى دیـگر از حامیان پان ترکیست ها، لئون کاهون ، شرق شناس فرانسوى بود که در خدمت دولت استعمارى انگلستان قرار داشت . یکى از طرفداران لئون کاهون ، کاشن زاده بـود کـه دولت تـورانـى و خـیـالى او آسـیـاى صـغـیـر، عـراق ، شـمـال ایـران ، قـفـقـاز، کـریـمـه و اسـتپ هاى میان ولگا، مغولستان ، چین و قزاقستان تا سـواحـل اقـیـانـوس آرام را دربـر مـى گـرفـت و شعار از دریا به دریا نیز از تزهاى وى بود.
منابع تحقیق :
azargoshnasp.net
روزنامه ايران ( اسماعيل آزادى )، 14 آذر 1383
www.irdiplomacy.ir
Parsine.com
روزنامه رسالت، شماره 6787, چهارم شهريورماه 1388 ، صفحه 18
magiran.com
ویکی‌پدیا
www.bashgah.net
irannegar.blogfa.com
irantarikh.com
پايگاه حوزه