فرقه دموكرات آذربايجان (2)


 

مترجم : محمود کريمي شرودانی
منبع : راسخون



 

6 . ماهیت فکرى پان ترکیسم
 

پـان ترکیسم یک ایدئولوژى سیاسى غیر مذهبى است و یکى از جنبه هاى آن ، حذف مذهب از صـحـنـه زنـدگـى انـسـان و تسرى فرهنگ ترکى به همه زمینه هاى زندگى اجتماعى مى باشد. از دید برخى از پژوهشگران ، یکى از عناصر و مولفه هاى اندیشه پان ترکیسم ، حـرکـت مـبـتـنـى بـر ((ایـرانـى زدایـى )) بـود کـه از قـسـطـنـطـنـیـه (اسـتـانـبـول ) آغـاز شـد. در منطقه قفقاز نیز با حمایت روسها، مبارزه علیه فرهنگ و زبان فـارسـى آغـاز شـد. انـتـقـاد از سـنـتـهاى مذهبى شیعیان و حمله به میراث فرهنگى ایران و جلوگیرى از نفوذ آن ، بخشى از ایده پان ترکیسم مى باشد. به عنوان نمونه مى توان بـه مـحـتـواى روزنـامـه اکنچى اشاره کرد که به جریان ، ناسیونالیست هاى آذرى تعلق داشت . این جریده به طور آشکار مطالب ضد ایرانى و ضد فارسى منتشر و گرایش پان تـرکـیسم را ترویج و تبلیغ مى کرد. نشریه دیگر با عنوان ملانصر الدین مطالب ضد ایـرانـى و ضـد تـشـیـع مـنـتشر مى کرد. فعّالان سیاسى پان پدیده هایى متمایز از هویت ایـرانـى مـطرح کنند. آنان تلاش مى کردند با تفسیر تاریخ آذربایجان هویت ایرانى را از آذربـایجان انکار کنند. در سال هاى اخیر توده اى ها و چریکهاى فدائى خلق در دامن زدن به این مسایل دست داشتند.
نـاسـیـونالیسم افراطى پس از از پیروزى انقلاب اسلامى در غائله حزب خلق مسلمان به رهـبـرى شـریـعـتـمـدارى مـورد دسـت آویـز قـرار گـرفـت . پـس از فـروپاشى شوروى و اسـتقلال جمهورى آذربایجان ، این کشور به پایگاه اصلى تحرکات ناسیونالیسم آذرى تـبـدیل شد. از دهه هفتاد شمسى قومیت گرائى آذرى با اعلام موجودیت و تحرکات سیاسى گـروهـى بـه نـام گـامـوح در خـدمـت اهـداف نـظـام سـلطـه جـهـانى و صهیونیسم بین المـلل قـرار گـرفـت . ریـاسـت ایـن گـروه را عـنصرى بنام چهره گانى برعهده دارد. این شـخـص پـس از افـشـاى فـسـاد مـالى و عـقـایـد الحـادى از جامعه متدین آذرى طرد شده و در حـال حـاضـر در کـشـورهـاى مـخـتـلف سـرگـردان اسـت . اصـول اسـاسـى و ایـدئولوژى گـامـوح بـه سـه اصل استوار است :
الف . ناسیونالیسم ترک .
ب . معاصر گرایى (نوگرایى ، نواندیشى ، دموکراسى ).
ج . آزادى اندیشه و سکولاریسم (جدایى دین از سیاست ).
گـامـوح مـحـدوده آذربـایـجـان مـورد نـظـر خـود را بـا عـنـوان آذربـایـجـان جـنـوبـى شـامـل اسـتـانـهـاى آذربـایـجـان شـرقـى ، غـربـى ، اردبیل با احتساب انزلى و آستارا، شهرستان هشتپر، استان زنجان ، استان همدان ، قزوین و شـهـرستان ساوه معرفى مى کند. پرچم این گروه تلفیقى از پرچم ترکیه و جمهورى آذربـایـجان مى باشد و در آن هم اثرى از پرچم سه با استفاده از فرستنده رادیوئى در مـحـدوده آذربـایـجـان ایـران ، تـرکـمـنـسـتـان و مـنـاطقى از ترکیه به تبلیغ مرام خود مى پرداختند که پس از مدتى تعطیل شد.
یـکـى دیـگـر از جـهـتـگیرى هاى سیاسى گاموح تجزیه طلبى است . سران این گروه با آمریکائیها و صهیونیستها ارتباط نزدیک برقرار کرده و با برخوردارى از کمک هاى مالى آمریکا و سفارت رژیم صهیونیستى در جمهورى آذربایجان ، همچون ابزارى در خدمت اهداف براندازانه دشمنان نظام اسلامى قرار گرفته اند. تحریکات قومى و دامن زدن به آن و آشـوب طـلبـى از اقداماتى است که در کارنامه این گروه در سالهاى اخیر ثبت شده است . افـشـا شـدن ارتـباطات سران این گروه با سازمان جاسوسى سیا، مؤ سسه آمریکن اینتر پرایز آمریکا که به طراحى و تعقیب برنامه هاى براندازانه علیه نظام اسلامى معروف اسـت ، و نـیـز بـرقـرارى ارتـبـاطـات نزدیک با صهیونیست ها، افشا شدن فساد مالى این عـنـاصـر، بـه انـزواى آنـان و مـنـفـور شـدن آنـهـا انـجـامـیـده وبـدیـن سـبـب مـردم مـحـب اهـل بیت عصمت و طهارت و متدیّنین آذربایجان همواره از این گروه وابسته به اجنبى تبرى جسته اند.

7 . اسلام و قومیت گرایى
 

قـومـیـت گـرایـى بـه مـعـنـاى گـروهـبـنـدى افـراد جـامـعـه و تـمـایـز قـائل و غـیـره مـورد تـایـیـد اسـلام نـمى باشد. بویژه اگر این رویکرد با هدف تجزیه طـلبـى و جدایى خواهى که موجب تفرقه و چند دستگى میان یک ملت شود، از دیدگاه اسلام مـردود شـنـاخـتـه شـده اسـت . سـیـره نـبى مکرم اسلام (ص ) و ائمه ، طاهرین علیهم السلام گویاى این است که اختلاف در زبان ، رنگ پوست و... نمى تواند مایه تفاخر و برترى طلبى عده اى نسبت به عده اى دیگر شود. از دید قرآن نیز همه مسلمانان باهم برابرند و بـراى هـیـچ کدام از آنان نسبت به بقیه برترى وجود ندارد مگر به تقوا. آیه 13 سوره حجرات به طور صریح بر تفکر قومیت گرایى و نژاد پرستى خط بطلان مى کشد:
یـَا اءَیُّهـَا النَّاسُ إِنَّا خـَلَقـْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ اءَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ اءَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ. (حجرات : 13)
از نظر قرآن ، مردم ، همه با هم برابرند و هیچ اختلافى و فضیلتى در بین آنان نیست ، کـسـى بـر کـسـى بـرتـرى نـدارد. بـه ایـن تـرتـیـب ، زبـان و نـسـبـت نـمـى تـوانـد عـامـل بـرتـرى و تـفـاخـر باشد به همین دلیل امتیاز طلبى هاى موهوم ، استیلا و برترى طلبى هاى نژادى از دیدگاه اسلام مردود اعلام شده است .

8. دیدگاه حضرت امام خمینى (ره ) درمورد قومیت گرایى
 

حـضـرت امـام خـمینى از همان ابتدا که گام در میدان پیکار با سلطه طاغوت و مبارزه براى اسـتـقـرار حـاکـمـیت اسلام نهاد، در رویکرد به جامعه مسلمین چه در مقیاس ملى و چه در مقیاس جـهـان اسـلام همواره منادى و حدت مسلمانان بوده است . آفرینش پدیده عظیم انقلاب اسلامى بـا تـمسک به پذیر نبود مگر با ایجاد وحدت و همبستگى و انسجام در میان مردم ایران که بـرآیـنـد آن پـیروزى ملت بر نیروى اهریمنى رژیم پهلوى و پشتیبانان خارجى آن بود. تز وحدت که امام راحل مطرح کردند هم در بر پایى انقلاب اسلامى نقش کلیدى داشت و هم در تـداوم آن . مـدیریت و خنثى شدن بحرانهایى که هر کدام از آنها براى فروپاشى یک نـظـام سـیـاسـى کـفـایـت مـى کـرد در سـایـه وحـدت اسـلامـى و هـدفـمـنـد مـلت ایـران در طول نزدیک به سه دهه تاریخ پر التهاب انقلاب اسلامى صورت گرفت .
اگـر در دوران مـبـارزه عـلیـه رژیـم سـتـمـگـر طاغوت به جاى تمسک به اسلام به عقاید خـرافـى و جـاهلى قومیت گرایى پرداخته مى شد، ملت نمى توانست حتى یک گام به سمت پـیـروزى بـردارد. مـردم ایـران نـزدیـک بـه سـه هـزار روز جنگ را اداره کردند و آن را با سـربـلنـدى بـه آخـر رسـانـدنـد. رهـبـر فـرزانـه انقلاب اسلامى در سایه وحدت ، نظام اسـلامـى را بـه سـمـت قـله شـوکـت و اقـتـدار هـدایت کرد. اساسا وحدت در اندیشه سیاسى بـنـیـانـگـذار کبیر انقلاب اسلامى از اهمیت و جایگاه کلیدى برخوردار است . گویى بدون تحقق و نهادمند شدن وحدت ملى و انسجام اسلامى تداوم انقلاب اسلامى و تحقق آرمان انقلاب مـى تـوانـد بـا چالش هاى جدى مواجه شود. از نکات مهمى که در اندیشه سیاسى حضرت امام رحمة الله علیه جلب توجه مى کند، این است که وحدت تنها به عنوان یک امر تاکتیکى مورد توجه ایشان نبوده ، بلکه از الزامات دینى است . در این مورد امام (ره ) مى فرمایند:
پـیـغـمـبر اکرم (ص ) سفارش فرموده است و ائمه مسلمین سفارش اند به اینکه مسلمین را در تحت لواى اسلام به و حدت و یگانگى دعوت کنند.
امام خمینى (ره ) ملى گرایى را مغایر با اسلام دانسته و در این مورد چنین هشدار داده اند:
((از مـسـایـلى کـه طـراحـان بـراى ایـجـاد اخـتـلاف بـیـن مـسـلمـیـن طـرح و عـمـال اسـتـعمارگران در تبلیغ آن به پا خاسته اند، قومیّت و ملیّت است . در ایران نیز دسـتـجـات مـحدودى دانسته یا ندانسته از آن ترویج و تاءیید مى کنند و در سایر نقاط از تـرک و کـرد و دیـگـر طـوایـف هـم هـمـان راه را پـیـش گـرفـتـه انـد و مـسـلمـانـان را در مـقـابـل هـم قـرار داده انـد و حـتـى بـه دشـمـنـى کـشـیـده انـد، غـافل از آنکه حب وطن ، حب اهل وطن و حفظ حدود کشور مسئله اى است که در آن حرفى نیست ؛ و مـلى گـرایـى در مـقـابـل مـلت هاى مسلمان دیگر، مسئله دیگر است که اسلام و قرآن کریم و دسـتـور نبى اکرم (ص ) بر خلاف آن است ؛ و آن ملى گرایى که به دشمنى بین مسلمین و شـکاف در صفوف مومنین منجر مى شود، بر خلاف اسلام و مصلحت مسلمین و از حیله هاى اجانب است که از اسلام و گسترش آن رنج مى برند.))
قـومـیت گرایى از موضوعات جامعه شناسى سیاسى است که در چارچوب بحث گسست هاى اجـتـمـاعـى مـورد مـطـالعـه قـرار مـى گـیـرد. زنـدگـى سـیاسى در هر جامعه اى متاءثر از شکافهاى اجتماعى موجود در آن جامعه مى باشد. قومیت گرایى چنانچه به صورت بسیج سـیـاسـى ـ اجـتـمـاعى درآید، تحت شرایطى مى تواند امنیت یک واحد سیاسى را در معرض ‍ مـخـاطـره جدى قرار داده و به تجزیه جمعیت و سرزمین یک واحد سیاسى قومیت گرایى که در هـیـبـت یـک ایـدئولوژى و جـریان سیاسى رخ مى نماید، خاستگاه غربى داشته و براى نـخستین بار در قرن گذشته به جغرافیاى جهان اسلام تسرى پیدا کرد که در ظهور این پدیده ،اغراض سیاسى و تلاش غربى ها نقش اساسى داشته است . قومیت گرایى که از آن به ناسیونالیسم نیز تعبیر مى شود در غرب دستکم در سده گذشته موجب همگرایى و انـسـجـام مـلت هـاى اروپـایى گردیده اما در طول قرن بیستم این نیرو موجب فروپاشى و تجزیه جوامع اسلامى گردیده و تاءثیر منفى بر جاى نهاده است .
قومیت گرایى به عنوان پدیده اى که احساسات خویشاوندگرایى ، تعلقات نژادى ، کم ارزش خـوانـدن هـویـت و فـرهـنگ دیگران را در فرد تقویت و نوعى تمایزطلبى و جدایى خـواهـى را تـشـدیـد مى کند، هنگامى که با اغراض ساسى همراه شود، کارکردى مغایر با اصول و تعالیم سیاسى ـ اجتماعى اسلام پیدا مى کند؛ زیرا سیره نبوى و سنت پیشوایان دیـنـى در اسلام همواره به وحدت و همبستگى و همگرایى مسلمانان و نادیده گرفتن تفاوت هـاى زبـانـى و بـیـولوژیـکـى نظیر نژاد و رنگ پوست و حتى تنوعات در آداب و رسوم ، تاکید دارد.
جـامـعـه شـنـاسـى ایران، پدیده اى را که از آن تحت عنوان قومیت یاد مى شود با واقعيات جـامـعـه ایـران مـنـطـبـق نـدانـسـتـه ، بـه جـاى آن ، پـدیـده ایـلات و ایـل را مـورد مـطـالعـه قـرار داده اسـت . ایلات یک پدیده طبیعى ـ تاریخى است در حالیکه قـومیت داراى جوهره و ماهیت سیاسى مى باشد و با واقعیات جامعه ایران تطابق ندارد. به ایـن تـرتیب علایق قوم گرایى از قرن بیستم راه خود را به جامعه ایران به طور خزنده بـاز کـرد. شـبه مدرن بویژه در فاصله سالهاى 1300 تا 1312 و روى کار آمدن رضا خـان ، و قـوع جنبشهاى سیاسى در روسیه ، ایران ، عثمانى و انقلاب هاى قرن گذشته در ظـهـور آن نـقش داشته است . به این عوامل باید، نقش ‍ روشنفکران اعم از آذرى و غیر آذرى و حـتـى روشـنـفـکـران غـیـر ایـرانى را افزود که براى رسیدن به اهداف سیاسى خود، به گرایشات قومى دامن زدند. علاوه بر اینها، بازیگران منطقه اى نظیر روسیه ، امپراتورى عـثـمـانى و شوروى سابق در اقدامات مداخله گرانه ، حتى با استفاده از ابزار نظامى به تـحریک ، تقویت و پشتیبانى از عناصر قومگرا پرداختند، برخى از افراد داخلى نیز که در این مسیر وارد بازى شدند، متاثر از جریان هاى سیاسى وغرض ‍ آلود آن سوى مرزهاى کشور ایران بوده اند.
قـومـگـرایى آذرى از کشورهاى مجاور ایران یعنى امپراتورى عثمانى (پان ترکیسم ) و از جـمـهـورى آذربـایجان (پان آذریسم ) نشات یافته و امروزه توسط این کشورها بدان دامن زده مى شود. این مسئله در نهایت به مثابه حربه اى از جانب نظام سلطه جهانى براى تحت فشار قرار دادن جمهورى اسلامى ایران به کار مى رود.
از لحـاظ مـاهـیـت ، قـومـگـرایى ترک و آذرى به عنوان یک ایدئولوژى سیاسى با اسلام و تـشـیـع مـانـعـة الجـمـع مى باشد که در تدوین ، تئوریزه کردن و اشاعه آن در کشورهاى مـسـلمـان ، تـعـدادى مستشرق یهودى نقش داشتند. مغایرت قومگرایى با سیره پیامبر اسلام (ص ) و سـیـره ائمـه طـاهـریـن عـلیـهـم السـلام کـه هـمـواره اعـتـصـام بـه حـبـل الله متین و پرهیز از تفرقه را در کلام طیبه و سیره خود به امت مسلمان توصیه کرده انـد، امـرى آشـکـار اسـت . ضدیت تفکر قومگرایى با خطرناک دشمنان ایران اسلامى دارد. آذربـایجان و آذرى زبانان ایران همواره در تاریخ ، به دیندارى ، تدین و غیرت شهرت داشته اند. آنان به ایران اسلامى تعلق خاطر داشته و در مقاطع پر خطر و حساس از نثار جان خود دریغ نکرده اند. آذربایجان همپاى ملت ایران در سالهاى نهضت اسلامى به رهبرى حـضـرت امـام خـمـیـنـى (ره ) پاى به میدان مبارزه نهاده و حضور مردم آذربایجان در کسوت بـسیجى و رزمنده در خطوط نبرد در سالهاى دفاع مقدس سندى زنده بر تعلق ناگسستنى ایـن مـردم بـا ایـران اسـلامـى اسـت . امـروز نیز آذربایجان پشت سر رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنه اى در سال اتحاد ملى و انسجام اسلامى با همه وجود خود از انقلاب و دست آوردهاى شهیدان انقلاب اسلامى پاسدارى مى کنند.

كمي از گذشته ها
 

پس از وقايع شهريور 1320 علل عوامل داخلي تحت تاثير و در كنار عوامل بين المللي موجد بحرانهايي در مناطق مختلف كشور گرديد كه تعدادي از آنها قدرت و حاكميت متزلزل دولت مركزي را به چالش طلبيده و خواستار ايجاد حكومتهاي خود مختار شدند. نوع حكومتي كه در مناطق بحراني به عنوان شكل حكومت جديد مطرح گرديده و در برخي از مناطق موقتا استقرار پيدا كرد، حكومت جمهوري بود. از ميان جنبشها و جريانات مذكور كه فضاي نسبتا باز سياسي پس از سقوط رضا شاه شكل گرفتند، آذربايجان و كردستان از اهميت بيشتري بر خوردار بودند.
آذربايجان همواره در طول تاريخ پرفراز و نشيب ايران از جايگاه ويژه، مهم و تاثير گذاري برخوردار بوده است به ويژه در تاريخ معاصر ايران منطقه با توجه به موقعيت ويژه جغرافيايي منشا و مامن تحولات مهم و تاريخ سازي شده است. منطقه مذكور در دوره قاجار با توجه به اقامت وليعهد در آنجا به عنوان پايتخت دوم كشور نقش مهمي در روند تحولات سياسي ايفا مي كرد. در جريان مشروطه، آذربايجانيان از پيشگامان مشروطه خواهي بودند و در راه حفظ آن نيز از بذل جان و مال دريغ نكردند. بعد از جنگ جهاني زماني كه مي رفت كشور تحت سيطره بيگانگان قرارگيرد، به رهبري شيخ محمد خياباني در راه حفظ استقلال كشور مبارزه نمودند. اما با استيلاي رضا شاه بر كشور و برقراري رژيم پهلوي با سياستهايي كه او به اجرا گذاشت حقوق قوميت ها بشدت پايمال شده و در اين ميان آذربايجان و آذربايجانيها نه تنها به مقام و شان در خور خود نرسيدند بلكه روز به روز تحت فشار هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي بيشتري قرار گرفتند به طوري كه طي دهه 1310 پا به پاي رشد و توسعه تهران، اين خطه پر جمعيت تجاري و و زراعي دستخوش ركود و وقفه شد در حاليكه آذربايجان بالقوه استاني ثروتمند و غني با منابع طبيعي و اقتصادي و دشت هاي زراعي پر بركت بود ولي فقر و فاقه در اين منطقه بيداد مي كرد.
با به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم بر علیه فاشیزم(نژادپرستی بر مبنای اصالت خونی یا آبا و اجدادی)، اگر چه رضاخان از نظام سیاسی ایران حذف گردید لکن سیستم مبتنی بر شوینیزم(نژادپرستی بر مبنای اصالت محل تولد) او، برای برقراری ثبات در ایران، ماندگار شد.
نظر به اینکه آذربایجان سنگر مشروطه بود زمانیکه این انقلاب به دست عمال استبداد افتاد تضییقات فراوانی متوجه آنجا شد.
عبداله مستوفی استاندار آذربایجان در سال 1319 غله آذربایجان را از قرار کیلویی 400 – 350 ريال به زور خریده و به مرکز ارسال کرد و با وقوع قحطی غله گندیده املاک اختصاصی رضاخان در گرگان را از قرار کیلویی 600 ريال به تبریز آورد! احداث جاده تفریحی آمل- آبعلی با بودجه بلاعوض دولت و اعطای وام به تبریز جهت احداث سدی در مقابل سیل از دیگر اقدامات برآمده از تبعیض دولت بود که شهرداری تبریز سالها مجبور شد از محل مالیات شهر به بازپرداخت آن اقدام کند؛ یعنی سد تبریز را خود تبریزی ها بسازند و شهرداری بودجه کافی برای تعمیر و نظافت شهر نداشته باشد.
عزل شهردار تبریز که به کیفیت نان اعتراض کرده بود توسط مستوفی و تضعیف ایالت آذربایجان با تقسیم آن به چند استان و اقدام ذوقی رئیس فرهنگ ، که صندوق جریمه ترکی را ابداع و در دبستانها گذاشت تا هر طفل دبستانی آذربایجان جسارت ورزیده ترکی صحبت کند جریمه شود، حقایق تلخی بودند که همه دست در دست هم فشارهای شدید روحی، روانی، اقتصادی، اجتماعی و . . . را بر آذربایجاني هاي مظلوم وارد می ساختند.
پس از سقوط رضاخان، آزادی خواهان تبریز اقدام به تشکیل «جمعیت آذربایجان» نموده و در تاریخ 30/7/1320 روزنامه آذربایجان را به مدیریت علی شبستری و سردبیری اسماعیل شمس منتشر ساختند. این روزنامه که در کوتاه مدت به زبان آذربایجان تبدیل شد، در دو زبان ترکی و فارسی منتشر می شد و دستگاه دولتی که قادر نبود حتی آنرا توقیف نماید این جمعیت را به تفرقه افکنی متهم نمود و از توزیع آن در تهران و سایر شهرهای ایران جلوگیری نمود.
همچنین با سقوط دیکتاتور، برای اولین بار جمعیت آکتورال آذربایجان(کانون هنر پیشگان) را تشکیل داد که به اجرای تئاتر به زبان ترکی می پرداخت و با استقبال تبریزیان رو به رو شده بود لیکن پس از 6 ماه فعالیت، دولت، بدست فهیمی (استاندار) جمعیت آذربایجان را متلاشی و اورگان آنرا تعطیل کرد.
با تبعيد رضا شاه كه موجب گشايش موقتي در فضاي سياسي كشور گرديد عقده ها و راز هاي سر به مهري كه در حدود 20 سال ديكتاتوري وي نهفته مانده بودند چون آتشي زير خاكستر سر انجام سر برآورده و مجال بروز پيدا كردند. در آذربايجان نيز اين فرصت مغتنم شمرد ه شده و البته با دخالت عوامل متعددي از جمله نيروي نظامي شوروي- كه علي رغم پيمان سه جانبه سال 1323 خاك ايران را ترك نكرده بودند- زمينه ايجاد بحران فراهم گرديد. در چنين فضايي بود كه سيد جعفر پيشه وري با حمايت و پشتيباني شوروي اقدام تشكيل فرقه دموكرات نموده رهبري آن را به عهده گرفت.
فعالیتهای حزب توده بصورت پارلمانتاریستی بود و لذا بر پا نمودن انقلابی در ایران توسط این حزب ناممکن مینمود در نتیجه فرقه دموکرات آذربایجان، در دیداری که بین سیدجعفر پیشه وری و میرجعفر باقروف- رئیس جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی- با حمایت های مادی و معنوی آن کشور و بدون اطلاع حزب توده در 12 شهریور 24 اعلام وجود کرد.
پیشه وری پس از مذاکره با علی شبستری، به تبریز آمده، تصمیم به تاسیس فرقه دموکرات اتخاذ می کند. اما از آنجائیکه مسئول وقت حزب توده شاخه تبریز، علی امیرخیزی، با این اقدام مخالف بود، «صادق پادگان» که مورد تائید فرقه نیز بود، بجای وی منصوب شد. این انتصاب موافقت داخلی اعضای حزب توده تبریز با پادگان با تاسیس فرقه و یا دستور شوروی برای الحاق به فرقه را آشکار میساخت. در آن زمان به غیر از حزب توده و جبهه آزادی حزب دیگری در آذربایجان نبود و چون فعالیت دو حزب آزادیخواه در آذربایجان غیرممکن می نمود، جبهه آزادی که توسط پیشه وری و شبستری تاسیس شده بود، مسلما موافق بود و تنها انحلال حزب توده شاخه تبریز و الحاق به فرقه ضروری بود. بدین منظور پیشه وری و شبستری در دیداری با پادگان نظر او را نیز جلب نمودند. وی بدون اطلاع حزب مرکزی توده ایران اقدام به این توافق نمود.

سيد جعفر پيشه وري
 

پرویز جوادزاده خلخالی یا سید جعفر پیشه‌وری در ۱۲۷۲ شمسی در یکی از روستاهای خلخال (روستای زاویه به زبان محلی زیوه) متولّد شد و به همراه خانوادهٔ خود به روسیه رفت.
او در روسیه تحصیل کرد، پس از انقلاب روسیه، به مرام کمونیستی علاقه‌مند شد و به عضویت کمیتهٔ مرکزی حزب عدالت درآمد. در ۱۲۹۹ به همراه ارتش سرخ به شمال ایران وارد شد و در گیلان به همراه دیگر اعضای حزب عدالت کنگره اول حزب کمونیست ایران را برپا داشت. با شکست نهضت جنگل او ایران را ترک کرد. ولی پس از چندی به تهران بازگشت و دبیر مسئول تشکیلات حزب کمونیست ایران بود. وی فعالیت‌های خود را در این زمینه ادامه داد تا سال ۱۳۰۶ دستگیر و محاکمه شد.
پیشه‌وری از اعضای مؤسس حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) بود و به ۱۵ سال حبس محکوم و به زندان قصر منتقل شد، پس از عفو عمومی در شهریور ۱۳۲۰ آزاد شد. ولی به خاطر اختلافات سیاسی با گروه ۵۳ نفر و شخص دكتر تقی ارانی (در دوره زندان) و آوانسیان از فعّالیت در حزب توده ایران خودداری کرد و به انتشار روزنامه آژیر پرداخت که سیاست آن حمایت از اتحاد جماهیر شوروی بود. در سال ۱۳۲۲ خود را کاندیدای نمایندگی دوره ۱۴ مجلس شورای ملی کرد و به عنوان نماینده اوّل تبریز رأی آورد، ولی اعتبارنامه وی عليرغم حمايت دكتر مصدق از وى با مخالفت گروه سيد سیدضیاءالدین طباطبائی در مجلس شورای ملی رد شد.

رفتار و سخن پیشه‌وری
 

پیشه‌وری از استالین درخواست می‌کند مخفیانه برای‌شان اسلحه بفرستد و به‌او قول می‌دهند که نخواهند گذاشت کارگزاران دولت ایران از این موضوع اطلاع بیابد. آن‌ها به ‌استالین هشدار می‌دهند که اگر دیر بجنبد منافع اتحاد شوروی در ایران به‌ خطر خواهد افتاد. به ‌او اطّلاع می‌دهند که مردم آذربایجان خواهان جدایی از ایران هستند ولی اگر استالین ترجیح بدهد که فعلاً از ایران جدا نشوند، همچنان برای برقرار کردن دولت سوسیالیستی در ایران تلاش خواهند کرد تا کل ایران به شوروی وابسته شود.
" آذربایجان ترجیح می‌دهد به‌جای این‌که با بقیه ایران به شکل هندوستان اسیر باشد، برای خود سرزمین ایرلند آزادی باشد. "
" چنان‌چه تهران راهِ ارتجاع را انتخاب کند، خداحافظ! راه در پیش. بدون آذربایجان به راه خود ادامه دهد. این است آخرین حرف ما. "
" اگر کار بدین منوال پیش رود، ما چاره‌ای نداریم جز این‌که تماماً از تهران جدا شده و دولتی مستقل تشکیل دهیم. "
" ما همیشه گفته‌ایم و اکنون نیز صریحاً می‌گوییم: ما به‌طور جدی به ایران و تمامیت ارضی آن علاقمند ایم. اگر از طرفی خدشه‌ای به آن وارد شود شاید جدّی‌تر و فداکارانه‌تر از ساکنان ایالت‌های دیگر ایران – برای جلوگیری از آن [خدشه] اقدام خواهیم کرد. با این حال هرگز حاضر نیستیم از دفاع از ملّت، زبان و آداب و رسوم و خصوصیت‌مان ـ‌به شرط آن‌که کشورمان یعنی ایران را خدشه‌دار نکندـ صرف‌نظر کنیم. این‌جا چیزی که مغایر با قانون و حقّ حاکمیت خلق‌های ایران باشد وجود ندارد. برعکس اگر ما خود را با دست خودمان اداره کنیم، چه بسا این امر بتواند به تکامل و تعالی ایران رشد بیش‌تری دهد. نهضت ملی ما دیگر از چارچوب ملّی خارج شده و مقام پیشاهنگی جنبش دموکراتیک ایران را احراز کرده‌است. اکنون دیگر عموم مردم ایران شروع به درک این موضوع و معنای حقیقی آن کرده‌اند. گفتگوهای آغاز شده در تهران موجب روشن شدن ابهامات و سوءتفاهماتی گشته که دشمنان ما به طرق و بهانه‌های گوناگون ایجاد کرده‌اند. این گفتگوها حسن تفاهمی اساسی میان خلق آذربایجان و ایرانیان بیرون از آذربایجان به وجود آورده‌است. این حسن تفاهمات علی‌رغم تلاش‌های مذبوحانهٔ مرتجعین داخلی و خارجی، روز به روز عمق می‌یابد و نتایج مثبتی می‌دهد."

حزب توده
 

پس از تشکیل فرقه، شاخه آذربایجان حزب توده، خود را منحل کرده و به اعضای آن شاخه دستور داد که به فرقه بپیوندند.
دبیر کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان، صادق پادگان بود. پادگان مامور جدایی کمیته ایالتی و ادغام آن با فرقه دموکرات، می شود. پس از رایزنی های نهایی بین پیشه وری، پادگان و شبستری، بادگان به تهران می رود تا کمیته مرکزی حزب توده را از تصمیمی که گرفته شده بود آگاه کند.
فریدون کشاورز عضو کمیته مرکزی حزب توده و نماینده وقت مجلس در این باره می نویسد:
"روز قبل از اعلام تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان، کمیته مرکزی حزب در منزل من جلسه داشت، زیرا من مصونیت پارلمانی داشتم و دفتر حزب در اشغال سربازان بود... من در جلسه بودم که مرا صداکردندکه پادگان، دبیر تشکیلات ایالتی حزب در آذربایجان از تبریز آمده و کار فوری دارد... او را به جلسه بردم... او در جلسه گفت: «من از تبریز حالا رسیده ام و فوری باید برگردم. من آمده ام به شما اطلاع بدهم که فردا تمام سازمان حزب ما در آذربایجان، از حزب توده ایران جدا شده و به فرقه دموکرات آذربایجان، که تشکیل آن فردا اعلام خواهد شد می پیوندد.» کمیته مرکزی، ایرج اسکندری را مامور کرد که نامه اعتراضی در این باره به حزب کمونیست شوروی بنویسد و او نیز نوشت ولی هیچ وقت جواب این نامه نرسید."
در درون فرقه دو خط مشی مختلف، کمونیستی و ناسیونالیستی وجود داشت: اول نظر پیشه وری بود که خواهان «آذربایجان خود مختار در درون ایران بود». دومی خواستار جدایی کامل از ایران بود. کنسول وقت انگلیس بیان می‌کند که بر خلاف افکار رایج در میان اشخاص ضد فرقه به نظر میرسد که مسکو چاره‌ای جز حمایت محدود از نهضت فرقه نداشت و برای کنترل کردن آن حتی تعداد زیادی از توده ایها را به پیوستن به فرقه تشویق می‌کند.

نگاهي بر نقش شوروي در تشکيل فرقه دموکرات
 

اخذ يك امتياز نفت شمال، يكي از اهداف مهمي بود كه از سوي سردمداران حكومت شوروي در سال هاي پس از جنگ جهاني دوم، در ايران تعقيب مي شد. بعد از تلاش ناموفق كافتارادزه فرستاده‌ ويژه كميسارياي امور خارجه شوروي براي شروع مجدد مذاكرات نفت در بهار1324 شوروي چنين استنباط كردند كه ايران در تصميم خود مبني بر امتناع از اعطاي هرگونه امتياز تا بعد از خروج تمامي قواي متفقين از ايران و انتخابات دوره‌ جديد مجلس شوراي ملي راسخ است. اما سياستمداران شوروي تحمل صبر تا افتتاح مجلس و تاب پذيرش ريسك در خصوص تصميم مجلس آتي را نداشتند.
تمايل اتحاد شوروي براي كسب يك امتياز نفتي در ايالات شمالي ايران گذشته از منافع امنيتي و محاسبات اقتصادي، بيانگر خواست رهبران سياسي شوروي براي مشاركتي برابر در رقابت قدرت‌هاي بزرگ براي حق دستيابي به حوزه‌هاي نفتي جديد در خاورميانه نيز بود. از نظر ملاحظات ژئواستراتژيك، امتياز نفتي كه انحصار شوروي را در حقوق استخراج و توليد نفت در منطقه‌اي به وسعت 000/150 كيلومتر مربع تأمين مي‌كرد مزيّت عمده‌اي محسوب مي‌شد. متحدين غربي شوروي نيز اين نكته را به روشني دريافته و براي جلوگيري از تحقق آن هر چه در توان داشتند به كار بردند.
در اوضاع هرج و مرج آن روز و درست هنگامي كه نيروهاي اين كشور هنوز در ايران بودند، شوروي ها اطمينان داشتند كه هر آنچه را كه مي خواهند، مي ‌توانند كسب كنند. از همان بدو اشغال ايران توسط قواي شوروي، باقروف گروه‌هايي از زمين‌شناسان را مأمور بررسي‌هايي كرده بود ولي در اواخر خرداد 1324 كميته دفاع دولتي كابينه‌ جنگي استالين برنامه‌اي جديد و سراسري براي شناسايي محرمانه‌ منابع نفتي در شمال ايران و همچنين حفاري و بهره‌برداري از منابع شناخته‌شده‌ موجود، طرح كرد.
در مصوبه‌ مفصل كميته‌ دولتي دفاع براي هر يك از نهادهاي ذيربط يك دستورالعمل دقيق منظور شده بود. از مؤسسه نفت آذربايجان- آذ نفط- خواسته شد كه تشكيل مديريت كل طرح، گردآوري هيئت‌هاي زمين‌شناسي و تدارك گروه‌هاي حفاري و بهره‌برداري را بر عهده گيرد؛ كميسارياي دفاع مي‌بايست پشتيباني فني و ترابري را عهده‌دار شود، تأمين مالي طرح (هشت ميليون روبل، معادل تقريبي 5/1 ميليون دلار) از سوي كميسارياي دارايي صورت مي‌گرفت و بالاخره باقروف نيز نظارت بر اين كار را عهده‌دار مي‌شد. تا شهريور بيش از سيصد متخصص و دستيارانشان در شمال ايران به تدارك زمينه‌ لازم جهت تلاشِ بعدي مسكو براي دستيابي به نفت ايران، مشغول بودند.
در حالي كه تلاش هاي شوروي براي چنگ اندازي به نفت شمال در جريان بود مير جعفر باقروف پيشنهاد ويژه اي را مطرح كرد؛ باقروف در طرح پيشنهادي‌اش چنين اظهار نظر كرد كه "تنها شانس مسكو براي تضمين [ايجاد] يك همسايه‌ دوست در آن است كه تمامي امكانات خود را بر روي تنها ورق ارزشمندي كه برايش باقيمانده متمركز سازد؛ برگ ناسيوناليسم آذري. " بدين ترتيب تاسيس يك حزب وابسته با عنوان عامه پسند "دموكرات" براي پيشبرد اهداف شوروي در ايران صورتي عملي به خود گرفت.
دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي، قطعنامه‌اي را به تصويب رساند كه در آن از باقروف خواسته شده بود براي سازماندهي يك جنبش جدايي ‌طلب در " آذربايجان جنوبي و ديگر استان‌هاي شمالي ايران" اقداماتي را به عمل آورد. فراهم آوردن زمينه‌ ايجاد يك استان خودمختار مليِ آذربايجاني در چارچوب دولت ايران و شكل دادن به مجموعه‌اي از جنبش‌هاي جدايي‌خواه در ايالات ايراني گيلان، مازندران، گرگان و خراسان وظيفه‌ اصلي و اوليه باقروف بود. سپس مي‌بايست با تأسيس يك حزب دموكراتيك در آذربايجان جنوبي تحت عنوان فرقه‌ دموكرات آذربايجان كه از طريق تجديد سازمان شعبه‌ آذربايجاني حزب توده و جذب هواداراني براي [اين] جنبش جدايي‌طلبانه از تمام اقشار جامعه، پايه‌گذاري مي‌شد.
دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي، مسئوليت تشكيلاتي و سازماندهي اين اقدام مهم را به مير جعفر باقروف واگذار كرد. وي موظف شده بود به كمك عده اي از جمله يعقوبف، مستشار كنسول گري شوروي در تبريز، گروهي را براي مديريت و هماهنگي اين حركت جدايي‌طلبانه تشكيل داده و اطمينان حاصل كند كه ارتباط نزديك گروه مزبور با كنسول گري شوروي در محل برقرار بماند. به علاوه دفتر سياسي حزب كمونيست از باقروف خواست كه براي انتخابات آتي مجلس در آذربايجان تداركاتي را آغاز كند و حتي فهرستي از شعارها و نكاتي را نيز كه مي‌توانست براي جلب آراي عمومي مورد استفاده قرار دهد برايش معين كردند؛ توزيع مجدد اراضي، پايان دادن به بيكاري، بهبود شبكه‌ آبرساني و خدمات بهداشتي، اختصاص عايدات مالياتي به نيازهاي محلّي، برابري حقوقي براي اقليت‌هاي ملّي و توسعه‌ روابط ايران و شوروي از جمله‌ي اين موارد بودند.
براي فراهم آوردن زمينه‌هاي قومي و ملي آذري‌گرا و شوروي‌ دوستانه نيز دفتر سياسي حزب كمونيست توصيه كرد كه يك انجمن پيوندهاي فرهنگي ميان جمهوري شوروي آذربايجان و ايران و يك انجمن دوستان آذربايجان جنوبي تأسيس شده و مجموعه‌اي مشتمل بر يك مجله‌ مصور و سه روزنامه نيز در آذربايجان منتشر شوند.
علاوه بر اقدامات پيش گفته باقروف مأموريت داشت مجموعه‌اي از گروه‌هاي پارتيزاني مسلح را نيز در چارچوب يك حركت جدايي ‌خواهانه سازماندهي كند. براي سرپوش نهادن بر منشأ تسليحاتي اين گروه‌ها نيز خاطرنشان شد كه از تسليحات ساخت خارج استفاده شود. ‏
باقروف كه اينك بر اساس اين تصميم دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي در اوج اقتدار قرار گرفته بود، با تمام قوا در مقام اجراي دستورالعمل صادره برآمد. تنها يك هفته بعد او و سه دستيار اصلي‌اش در تبريز- يعقوبف، آتاكيشي‌اف و حسنوف- طرح دفتر سياسي را به مجموعه‌اي از چند دستورالعمل مشخص براي تحقق وظايف ويژه در آذربايجان جنوبي و ايالات شمالي ايران تبديل كردند. در اين دستورالعمل‌ها براي اموري چون عضوگيري، تأسيس سازمان‌هاي محلي، تأسيس فرقه بعد از تداركات لازم براي خودجوش وانمود كردنِ آن و بالاخره خلاص شدن از شرّ تنها رقيب احتمالي اين فرقه‌ تازه‌پا يعني تشكيلات ايالتي حزب توده در آذربايجان دستورالعمل‌هاي دقيقي طرح شد. اگرچه باقروف جذب فعالين حزب توده را به اين فرقه دست‌پرورده‌ خويش مدّنظر داشت ولي نمي‌خواست كه فرقه‌ دموكرات برچسب سرسپردگي حزب توده به شوروي را نيز ارث ببرد. او هشدار داد كه بايد مانع از انتقال مكانيكي تشكيلات حزب توده به كميته‌هاي فرقه دموكرات آذربايجان گرديد. در عوض كميته‌هاي محلّي مي‌بايست نخست طي تصويب قطعنامه‌اي انحلال تشكيلات حزب توده را اعلان داشته سپس تصميم اعضاء [اين تشكيلات] را مبني بر الحاق به فرقه‌ دموكرات اعلان كنند.
‏ تأسيس فرقه‌ دموكرات آذربايجان، از گام نخست، مطابق دستورالعمل باقروف پيش رفت. همان‌گونه كه كميته‌ سياسي حزب كمونيست شوروي مقرر داشته بود باقروف و يعقوبف در پي تعيين رهبراني براي اين فرقه برآمدند. نخستين و مهمترين تصميم آنها در اين زمينه، تعيين ميرجعفر پيشه‌وري به عنوان رهبر اين حزب جديد بود. پيشه‌وري انتخاب مناسبي بود.
سابقه جعفر پيشه وري همراه با سرخوردگي حاصل از رد اعتبار نامه و توقيف روزنامه اش از او شخصيتي مي ساخت که باب ميل مير جعفر باقروف و متناسب با نقشه طراحي شده شوروي ها بود. ‏
وي در تبريز عده اي از همفکران (از جمله صادق پادگان و شبستري) را دور خود جمع ساخته آماده اجراي نقشه اي شده که از مدت ها پيش طراحي شده بود.
به هر حال در سوم شهريور گروه سه نفره‌ پيشه‌وري، پادگان و شبستري براي تدوين پيش ‌نويس برنامه و نظامنامه‌ اين حزب جديد و نحوه‌ اعلان آن با ميرجعفر باقروف و دستيارانش آتاكشي‌اف و يعقوبف ملاقات كرده و مذاکرات مفصلي را به عمل آوردند. بدين ترتيب فرقه دموكرات آذربايجان با دخالت و نظر مستقيم شوروي تأسيس گرديد.
اسناد مهمى كه در كنفرانس «طرح تاريخ بين المللى جنگ سرد» در اختيار پژوهشگران قرار گرفت، كاملاً روشن كرد، كه پيشه ورى با فرمان مستقيم استالين فرقه دموكرات آذربايجان را با هدف جدايى طلبى ايجاد كرده است.
البته بايد توجه داشت تبليغات و تحليل هايى كه از سوى بازماندگان و هواداران اين فرقه تا قبل از فروپاشى شوروى صورت مى گرفت به گونه اى بود كه پيشه ورى هيچ گاه در فكر جداكردن آذربايجان از ايران نبوده است.
به هرحال اسناد منتشرشده از سوى «مركز بين المللى وودرويلسون» كه طى سالهاى ۲۰۰۲-۲۰۰۰ در اختيار پژوهشگران قرار گرفته است ، هدف استالين را از تشكيل اين فرقه جداسازى آذربايجان وشمال ايران و منضم كردن آن به خاك شوروى تصوير كرده است. اين اسنادمهم كه به وسيله محقق گرانقدر آقاى كاوه بيات ترجمه شده، اين وابستگى و توطئه برنامه ريزى شده را به وضوح آشكار مى سازد.
كاوه بيات درمقدمه گزارش خود چنين نوشته:
«از جمله [اسناد منتشرشده در كنفرانس«طرح تاريخ بين المللى جنگ سرد »] سه سند مهم درباره جوانب علمى تر برنامه شوروى در قبال نفت شمال ايران كه زمينه ساز بروز بحران آذربايجان بود و دستورالعمل هايى ريز ودقيق درباره كم و كيف تأسيس و سازماندهى فرقه دموكرات آذربايجان كه از لحاظ آشنايى با ماهيت فرمايشى خاستگاه تصنعى فرقه، اسناد مهم و در خور توجهى به شمار مى آيند.» اين اسناد به طور كامل به همراه گزارش كنفرانس «طرح تاريخ بين المللى جنگ سرد» در فصلنامه شماره۴۰ گفت وگو به چاپ رسيده است كه به چكيده اى از اين اسناد اشاره مى شود ( ديگر اسناد در ادامه مقاله مي آيد):

سند شماره ۱
 

فرمان كميته دفاع دولتى [اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى] كه در مورد اقدامات اكتشافى زمين شناسى براى نفت در شمال ايران است. اين فرمان از سوى استالين در ۳۱ خرداد ۱۳۲۴ يعنى پس از پايان جنگ زمانى صادر شده است كه شوروى نه تنها تصميم به تخليه شمال ايران را نداشته، بلكه در حال برنامه ريزى براى ماندن در شمال ايران بوده است. اين فرمان نواحى شاهى، بابلسر، بندر پهلوى، گرگان، آمل، جلفا، زنجان، تبريز، اردبيل، مازندران، رشت و كلاً كرانه هاى درياى خزر و مرزهاى شوروى را دربرمى گرفته است.
استالين براساس اين سند، «رفيق نيولنف» را موظف مى كند كه «فضاى ادارى و اقامتى لازم را در قزوين و مناطق عملياتى در اختيار واحد هيدرولوژيك قرار دهد.» در اين دستورالعمل حتى تعداد تراكتورها، خودروهاى سبك و سنگين، تانكرها و... براى اجراى عمليات مشخص شده است.
در آخرين بند اين فرمان آمده است: «دبير كميته مركزى حزب كمونيست آذربايجان رفيق باقروف [رئيس جمهور وقت آذربايجان شوروى] را از هرگونه كمك و همراهى... در شمال ايران مسؤول بدانيد.»
منابع تحقیق :
azargoshnasp.net
روزنامه ايران ( اسماعيل آزادى )، 14 آذر 1383
www.irdiplomacy.ir
Parsine.com
روزنامه رسالت، شماره 6787, چهارم شهريورماه 1388 ، صفحه 18
magiran.com
ویکی‌پدیا
www.bashgah.net
irannegar.blogfa.com
irantarikh.com
پايگاه حوزه