مقدمه:
منظور از ازدواج با کنیزان در آیه 25 سوره نساء این نیست که صاحب کنیز با کنیز ازدواج کند، بلکه مالک با شرائط خاصى که در کتب فقهى ذکر شده، مى تواند همانند همسر با او رفتار نماید، بنابراین منظور، ازدواج افراد غیر مالک با کنیز است.

فلسفه این حکم، ممکن است این باشد، که کنیزان مخصوصاً در آن زمان در شرائط تربیتى نامطلوبى به بار مى آمدند و طبعاً داراى کمبودهائى از نظر «اخلاقى»، «روانى» و «عاطفى» بوده اند، و مسلماً فرزندانى که ثمره ازدواج با آنها بود، رنگ اخلاقى مادر را کم و بیش داشت،.

 به همین جهت، اسلام طرح دقیقى براى آزادى تدریجى بردگان تنظیم کرده است، تا به این سرنوشت گرفتار نشوند، و ضمناً به خود بردگان امکان داده شود، تا با یکدیگر ازدواج کنند.

در تفسیر آیه 25 سوره نساءاز تفاسیر احادیث اهل بیت علیهم السلام و المیزان و نمونه بهرمند می شویم.

آیه ی 25 سوره نساء
وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ۚ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُمْ ۚ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ ۚ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ ۚ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ۚ ذَٰلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ ۚ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ
 
ترجمه آیه ی 25 سوره نساء
 و هر که را توانایی آن نباشد که زنان پارسای با ایمان (و آزاد) گیرد پس، از کنیزان مؤمنه که مالک آن شدید به زنی اختیار کند. خدا آگاه‌تر است به (مراتب) ایمان شما که شما اهل ایمان بعضی از جنس بعضی دیگرید .

(و همه مؤمن و در رتبه یکسانید)، پس با کنیزان مؤمنه با اذن مالکشان ازدواج کنید و مهر آنها را به طرز پسندیده بدهید، کنیزانی که عفیف باشند نه زناکار و رفیق و دوست‌باز، پس چون شوهر کردند.

چنانچه عمل زشتی از آنها سر زند بر آنها نصف عذاب (یعنی حدّ) زنان پارسای آزاد است. این حکم درباره کسی است که بترسد مبادا به رنج افتد، و صبر کردن برای شما بهتر است، و خدا بخشنده و مهربان است.
  
نفسیر روای اهل بیت علیه السلام آیه ی 25 سوره نساء
 امام باقر (علیه السلام)- وَ مَن لَّمْ یَسْتَطِع مِنکُمْ طَوْلاً یعنی، اگر کسی از شما چاره‌ای نداشت [و وسع مالی برای پرداخت مهریه نداشت].(1)
 
امام صادق (علیه السلام)- امروز سزاوار نیست که مرد آزاده با کنیزی ازدواج کند، این در جایی بود که خداوند فرموده است: وَ مَن لَّمْ یَسْتَطِع مِنکُمْ طَوْلاً؛ و طَوْلاً به‌معنی مهریه است و مهریه‌ی زن آزاده، امروز به‌اندازه‌ی مهریه کنیز و یا کمتر از آن است.(2)
 
امام صادق (علیه السلام)- وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ المُحْصَناتِ المُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ المُؤْمِناتِ؛ هرکس قدرت ازدواج با یک زن آزاد را ندارد با یک کنیز امّا با اجازه‌ی ولیّ او ازدواج کند.(3)
 
امام باقر (علیه السلام)- زراره گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد ازدواج با کنیزان پرسیدم. فرمود: «ازدواج نکنند مگر آنکه به اضطرار بیفتند [و ترس از واقع‌شدن در گناه را داشته باشند]».(4)
 
امام صادق (علیه السلام)- سزاوار مرد مسلمان نیست که با کنیزکان ازدواج کند؛ مگر کسی که از فجور و زنا بترسد و از کنیزکان تنها یکی بر وی حلال است.(5)
 
امام علی (علیه السلام)- برای مسلمان حلال نیست که با کنیزی مشرک ازدواج کند درحالی‌که خداوند ازدواج با زنان مؤمن را مباح کرده و مجاز دانسته، و خداوند فرمود:

مِنْ فَتَیاتِکُمُ المُؤْمِناتِ و پیامبر نیز از این امر کراهت داشت که ممکن بود موجب شود یهودی‌ها و نصرانی‌ها [مشرک]، فرزندان مسلمین را [از نظر جسم یا عقیده] بدزدند.(6)
پس بندگان را به اذن صاحبانشان نکاح کنید
 
امام صادق (علیه السلام)- ابوالعبّاس بقباق گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: آیا مرد می­تواند با کنیز بدون اطّلاع خویشاوندانش ازدواج کند؟ فرمود: «اگر چنین کند، زنا است، خداوند بزرگ می‌فرماید: فَانکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ».(7)
 
امام رضا (علیه السلام)- احمدبن‌محمّد گوید: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم: «آیا مرد می‌تواند زن کنیز را با اطّلاع بستگانش متعه کند»؟ فرمود: «آری، خداوند بزرگ می‌فرماید: فَانکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ».(8)
  
آیه ی 25 سوره نساء/تفسیر المیزان
حکم دو خواهر مملوک
در تهذیب به سند خود از عبدالله بن سنان روایت کرده که گفت : از امام صادق(ع) شنیدم مى فرمود: هرگاه دو خواهر مملوک از آن کسى باشد، و با یکى از آن دو همخوابگى کرده .

بعد تصمیم بگیرد که با دیگرى همبستر شود هیچ راهى ندارد جز اینکه اولى را از ملک خود خارج بسازد، یا او را به کسى ببخشد، و یا بفروشد، و حتى اگر او را به فرزند خودش ببخشد کافى است .

حکم اردواج کنز با غلام و مالک
روایاتى در ذیل آیه (والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم )و در کافى و تفسیر عیاشى از محمد بن مسلم روایت شده که گفت : من از امام باقر (ع) از معناى کلام خداى عزوجل پرسیدم ، که فرمود.

به اینکه انسان به برده خود که کنیزش همسر او است بگوید: از همسر خودت کناره گیرى کن ، و دیگر با او نزدیکى نکن ، آنگاه خود او کنیزش ‌ را از دسترس غلام دور نگه بدارد، تا حیض شود.

بعد از آن که پاک شد خودش با او نزدیکى کند، سپس اگر خواست دوباره او را در اختیار غلام بگذارد، بعد از آنکه حیض شد او را به غلام برمى گرداند، بدون اینکه حاجت به عقد نکاح داشته باشد.
 
حکم کنیز و غلام در ازدواج
و در تفسیر عیاشى از ابن مسکان از ابى بصیر از یکى از دو امام باقر و صادق (علیهما السلام )روایت کرده که در معناى آیه:و المحصنات من النساء الا ما ملکت).

منظور از محصنات زنان شوهردار است ، که ازدواج با آنان حرام است ، به جز زنى که کنیز تو باشد، و تو او را به غلام خودت شوهر دادى هر وقت بخواهى مى توانى او را از شوهرش ‌ جدا کنى ، و خودت از او بهره بگیرى .
 
 ابى بصیر مى گوید: عرضه داشتم : حال اگر کنیزش را به غیر غلامش شوهر داده چطور؟ فرمود: او نمى تواند بین این زن و شوهر جدائى بیندازد.

مگر آنکه کنیز خود را بفروشد، آنگاه دیگر ناموس کنیز ملک مشترى مى شود، و مشترى اگر خواست زناشوئى کنیزش با غلام غیر را باقى مى گذارد، و اگر خواست مى تواند بین آن دو جدائى اندازد.

و در الدرالمنثور است که احمد، و ابو داود، و ترمذى وى ، حدیث را حسن دانسته ، و ابن ماجه ، همگى از فیروز دیلمى روایت کرده اند که وى وقتى به اسلام درآمد که دو نفر خواهر همسرش بودند، رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) به او دستور داد یکى از آن دو همسر را هر یک را که خودت مى خواهى طلاق بده .(9)
  
حکم دو خواهر کنیز برای یک مالک
و در همان کتاب است که ابن عبدالبر در کتاب استذکار از ایاس بن عامر روایت کرده که گفت : از على بن ابیطالب سؤ ال کردم و گفتم : من در بردگانم دو خواهر دارم ، یکى از آن دو را براى فرزند آوردن انتخاب کردم ، و او برایم فرزندانى آورد، سپس به آن دیگرى رغبت کردم چه کنم ؟

فرمود: آنرا که وطى کردى و برایت فرزندانى آورده آزاد کن ، سپس ‌ دیگرى را وطى کن آنگاه فرمود: در بردگان نیز همه آنهائى که از احرار در کتاب خدا بر تو حرام شده حرام است ، به جز عدد، (و یا فرمود به جز چهار) .

یعنى در احرار بیش از چهار همسر نمى توان گرفت ، ولى از بردگان بیش از چهار کنیز مى توان گرفت ، و نیز آنچه در کتاب خدا از نسب بر تو حرام شده از رضاع نیز حرام است .

مؤ لف قدس سره : الدرالمنثور این حدیث را از غیر این طریق ، از طرق دیگر نیز روایت کرده .و در صحیح بخارى و مسلم از ابى هریره روایت آمده که گفت :

رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: کسى نمى تواند و حلال نیست که بین زنى با عمه اش و نه بین زنى با خاله اش جمع کند.

مؤ لف قدس سره : و این معنا: به غیر این دو طریق به طرق دیگر اهل سنت روایت شده ، و لیکن آنچه از طرق ائمه اهل بیت : روایت شده خلاف این است ، و کتاب هم ، موافق با روایت شیعه است .
 
حکم ازدواج کنیزی شوهر داری که اسیر شده است.
و در الدرالمنثور است که طیالسى، و عبدالرزاق، و فریابى، و ابن ابى شیبه، و احمد، و عبد بن حمید، و مسلم، و ابو داود، و ترمذى و نسائى، و ابویعلى، و ابن جریر، و ابن منذر و ابن ابى حاتم، و طحاوى، و ابن حیان، و بیهقى (در کتاب سنن )،


همگى از ابى سعید خدرى روایت کرده اند که گفت: رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) در روزى که جنگ حنین پیش آمد لشگرى به طرف اوطاس روانه کرد، و این لشگر به قشون دشمن برخوردند و با آنان کار زار آغاز نموده در آخر شکستشان دادند.

و اسیرانى از آنان گرفتند، بعضى از یاران رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) که کنیزى از آن مردم نصیبش شده بود از همخوابگى با آن کنیز به خاطر اینکه شوهر دارد و شوهرش هم اکنون در بین مشرکین و از مشرکین است ، کراهت داشت .

خداى تعالى در این باره این آیه را نازل فرمود: (و المحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم )، یکى دیگر از زنانى که ازدواج با آنان حرام است زن شوهردار است ، مگر برده اى که در جنگ به چنگ شما آمده ،(10)

که در عین اینکه شوهر دارد مى توانید با او نزدیکى کنید، ما ناموس آنها را براى شما مسلمین حلال کردیم .مؤ لف قدس سره : این معنا از طبرانى از ابن عباس نیز روایت شده .
 
حکم زن آزاد شوهر دار با مرد اجنبی
و در همان کتاب است که عبد بن حمید از عکرمه روایت کرده که گفت : این آیه که در سوره نساء مى فرماید: (و المحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم )،

درباره زنى به نام معاذه نازل شد، که همسر رئیس ‌ قبیله اى از بنى سدوس به نام شجاع بن حارث بود و او هووئى داشت که براى شوهرش شجاع ، پسران متعددى زائیده بود.

در این میان شجاع سفرى به هجر کرد، تا براى اهل بیتش طعامى تهیه کند، در این بین روزى معاذه به پسر عموى خود برخورده بدو گفت :

 مرا با خود ببر، و به اهل و قبیله ام برسان ، و خلاصه حاضر نیستم در خانه شجاع بمانم ، زیرا نزد این مرد خیرى نیست ، پسر عمویش او را با خود برد، و در بین راه به شجاع برخوردند که داشت از هجر برمى گشت .

شجاع چون چنین دید نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) شد و عرضه داشت یا رسول الله من در رجب از خانه بیرون آمده ام ، تا براى همسرم معاذه طعامى تهیه کنم و او در غیاب من فرار کرده و به دم (پسر عمویش ) چسبید.

آرى جنس زن شرى است که زورش به هر کس برسد بر او غالب مى شود همسر من جوانى را دید که راحت در خانه زین نشسته و معلوم است که هم او و هم این هدفى و میلى داشتند.

 رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: به عهده من است که یاریت کنم آنگاه رو به اصحاب خود کرد و فرمود اگر آن مرد جامه اى از همسر وى کنده باشد باید آن زن را سنگسار کنید،

و گرنه او را به وى برگردانید، پس مالک پسر شجاع و در حقیقت پسر هووى معاذه به راه افتاد، و به جستجوى زن پدرش پرداخت ، و او را پیدا کرد و به خانه آورد.
 
مؤ لف قدس سره : در این تفسیر مکرر خاطرنشان کردیم که امثال این حوادث که در روایات به عنوان شان نزول نقل شده ، و مخصوصا حوادثى که مربوط به بعضى از جملات یک آیه و به اجزاى آن مى باشد.

صرف تطبیق هایى است که راویان کرده ، حوادث را با آیات تطبیق نموده اند نه اینکه سبب حقیقى نزول آیه اى باشد.

در کتاب من لا یحضره الفقیه آمده که شخصى از امام صادق (ع) پرسید معناى کلمه (المحصنات ) در آیه (و المحصنات من النساء) چیست ؟ فرمود: زنان شوهردار،(11)
 
روایاتى در ارتباط با ازدواج با کنیزان
و در مجمع البیان در ذیل جمله : (و من لم یستطع منکم طولا) گفته : یعنى کسى که هزینه ازدواج با زنان آزاد را ندارد، و آنقدر ثروت ندارد که اینکار را انجام دهد، به ازدواج با کنیزان اکتفا کند، و آنگاه گفته : این معنا از امام ابى جعفر (ع ) روایت شده .

و در کافى از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: این سزاوار نیست که در این عصر، مرد آزاد با زن کنیز ازدواج کند، زیرا در سابق گفتیم که چه عیبى در این کار هست ، و اگر خداى تعالى در عصر نزول قرآن فرمود: (و من لم یستطع منکم طولا)

با در نظر گرفتن اینکه کلمه طول به معناى مهریه است مخصوص همان عصر بوده ، که مهریه زنان آزاد از زنان کنیز بیشتر بوده ، و اما در مثل امروز که مهریه زنان آزاد برابر کنیزان و یا کمتر از آن است صلاح نیست به جاى زنان آزاد با کنیز ازدواج شود.

مؤ لف قدس سره : این که در روایت قبلى کلمه (طول) را به غنا معنا فرمود، باید دانست که غنا یکى از مصادیق طول است ، و روایت کافى هم نمى خواهد بفرماید ازدواج با کنیزان حرام است ، بلکه به بیش از کراهت دلالت ندارد.

و در تهذیب به سند خود از ابى العباس بقباق روایت آورده که گفت : من به امام صادق (ع) عرض کردم : آیا جایز است که مردى با کنیز دیگران بدون اطلاع صاحبش ازدواج کند؟

فرمود: این زنا است ، زیرا خداى تعالى فرمود: (فانکحوهن باذن اهلهن )، با آنها ازدواج کنید با اذن صاحبانشان .

و در همان کتاب به سند خود از احمد بن محمدبن ابى نصر روایت کرده که گفت : من از حضرت رضا (ع) پرسیدم : آیا مى شود با کنیز مردم با اذن صاحبان آنها تمتع برد و شهوترانى کرد فرمود: بله زیرا خداى تعالى فرموده (فانکحوهن باذن اهلهن).

و در تفسیر عیاشى از محمد بن مسلم از یکى از دو امام باقر و صادق (علیهما السلام ) روایت کرده که گفت : من از آن بزرگوار پرسیدم : اینکه خداى تعالى درباره کنیزان فرموده

(فاذا احصن ) منظورش از احصان کنیزان چیست ؟ فرمود: اینکه دخول شود به ایشان یعنى وطى شوند پرسیدم اگر به ایشان داخل نشده باشد، آیا حدى بر آنان نیست ؟ فرمود: بله .

و در همان کتاب از جریر روایت کرده که گفت : من از آن جناب از معناى کلمه (محصن ) پرسیدم ، فرمود: محصن مردى است که براى خاموش ‌ کردن آتش شهوت خود کسى را دارد، یا زنى و یا کنیزى .(12)
  
حد بردگان نصف حد آزادگان است
و در کافى به سند خود از محمد بن قیس روایت کرده که گفت : امام ابى جعفر (ع) فرمود: امیرالمؤ منین (صلوات الله علیه) در مورد مردان و زنان برده اینطور قضاوت فرمود.

که اگر یکى از آنان مرتکب عمل زنا شد پنجاه تازیانه بخورد، چه مسلمان باشد و چه کافر، و چه نصرانى ، و نباید سنگسار شود و تبعید هم نمى شود.

و در همان کتاب به سند خود از ابى بکر حضرمى از امام صادق (ع) روایت آورده که شخصى از آن جناب از برده اى مملوک پرسید، که مرد آزادى را قذف کرده ، یعنى نسبت زنا به او داده ، آیا حد قذف او نیز نصف حد قذف آزاد است ؟

فرمود: نه باید هشتاد تازیانه یعنى حد کامل قذف را بخورد، چون مساءله قذف حق الناس ‌ است ، و اما آنچه از گناهان که حق الله عزوجل است حدش در مورد بردگان نصف حد آزادگان است .


عرضه داشتم ، چه چیرهائى حق الله است ؟ فرمود: اینکه زنا کند یا شراب بنوشد، که اینها از حقوقى است که حد مرتکب آن در بردگان نصف حد آزادگان است .
 
و در تهذیب به سند خود از برید عجلى از امام ابى جعفر (ع) روایت کرده که از کنیزى پرسیدند که مرتکب زنا شده است ، فرمود: نصف حد بر او زده مى شود، چه اینکه شوهر داشته باشد و چه نداشته باشد.

و در الدرالمنثور که ابن جریر از ابن عباس روایت کرده که گفت : مسافحات به معناى زنانى است که علنا زنا مى دهند، و یار و دوست مى گیرند، و آن زنى هم که تنها یک دوست دارد جزء متخذات اخدان است ،

و اضافه کرد که مردم جاهلیت چنین بودند که زناى علنى را حرام ، و زناى پنهانى را حلال مى دانستند، و مى گفتند زناى علنى از لئامت و پستى است ، و اما آنچه پنهانى انجام شود هیچ اشکالى ندارد، لیکن خداى تعالى در قرآن کریم این آیه را نازل کرد که (13)
 
(فاذا احصن ) منظورش از احصان کنیزان چیست ؟ فرمود: اینکه دخول شود به ایشان یعنى وطى شوند پرسیدم اگر به ایشان داخل نشده باشد، آیا حدى بر آنان نیست ؟ فرمود: بله .

و در همان کتاب از جریر روایت کرده که گفت : من از آن جناب از معناى کلمه (محصن ) پرسیدم ، فرمود: محصن مردى است که براى خاموش ‌ کردن آتش شهوت خود کسى را دارد، یا زنى و یا کنیزى .(14)
  
تفسیر نور (محسن قرائتی) آیه ی 25 سوره نساء
 مراد از «الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ» در این آیه، زنان آزاد است. زیرا در مقابل آن، «فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ» بکار رفته که به معناى کنیزان است. قرآن‌در جاى دیگر نیز در مورد کنیزان، واژه‌ى «فتیات» را بکار برده و مى‌فرماید:
 
«لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ» (15) کنیزان خود را برارتکاب زنا اجبار نکنید.کلمه‌ى «اخدان»، جمع «خِدن» به معناى دوست ورفیق است،

امّا معمولا در مورد کسانى به کار مى‌رود که ارتباط با آنها به صورت پنهانى وبراى امور نامشروع است. این کلمه در مقابلِ «مسافحات» بکار رفته که به معناى کسانى است که زناى آشکار و علنى دارند.
ازدواج بدون عقد
کلمه‌ى «طَول» به معناى توانایى و داشتن امکانات است و کلمه‌ى «عَنت» به معناى سختى و رنج و مشکلات است.

کسانى که مالک کنیز مى‌شوند، بدون آنکه نیازى به عقدِ ازدواج باشد، حقّ آمیزش با او را دارند. لذا مراد از ازدواج با کنیزان که در این آیه مطرح شده است، ازدواج با کنیز دیگران است که باید با اجازه‌ى صاحبان آنها باشد.
 
گرچه ازدواج با کنیزان نکوهیده است، امّا در میان آنها زنان برجسته‌ى بسیارى بوده‌اند که صاحب کمالات بوده و به همین جهت برخى اولیاى خدا آنان را به همسرى گرفته و از آنان صاحب فرزندانى بزرگ شده‌اند.
 
نتیجه و برداشت ها و پیام ها
1- در اسلام، براى موضوع ازدواج، بن بست نیست.
2- قانونگذار باید به نیازهاى طبیعى افراد جامعه از یک‌سو و فشارهاى اقتصادى آنان از سوى دیگر توجّه داشته باشد.
3- ازدواج با کنیز را تحمّل کنید، ولى ننگ گناه را هرگز.
4- از ازدواج با زن آزاد مى‌توان صرف نظر کرد، ولى از شرط ایمان نمى‌توان گذشت.

5- ایمان، شرط اساسى هر ازدواجى است.
6- ایمان ظاهرى براى ازدواج کافى است، ما مأمور به باطن نیستیم.
7- ازدواج با کنیز، حقارت نیست.
8- رضایتِ مالک کنیز در ازدواج، مانند اذن پدرِ دختر، شرط است.

9- مالکان بدانند که کنیزان از اهل خودشانند.
10- به کنیزان نیز مثل زنان آزاد، باید مهریه نیکو داد.
11- مهریه را به خود کنیز بدهید. حقوق اقتصادى و اجتماعى بردگان باید مراعات شود

12- میزان مهریه باید بر اساس عُرف و شئون زن باشد.
13- شرطِ بقاى ازدواج، پاکدامنى، دورى از فحشا و روابط نامشروع است.
14- مجازات زن بدکار اگر کنیز باشد، به خاطر کنیز بودن و محرومیّت‌هاى آن، به نصف کاهش مى‌یابد.

15- فراهم آوردن ازدواج‌هاى سهل و آسان در جامعه، راه جلوگیرى از مفاسد جنسى است
16- سالم‌سازى روانى از اهداف اسلام است.
17- گاهى صبر وخویشتن‌دارى، از برخى ازدواج‌ ها بهتر است.
18.کل مطالب تفسیر نور از این دو صفحه گرفته شده است.(16)

پی نوشت:
1.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۱۳۰.
2.تهذیب الأحکام، ج۷، ص۳۳۴.
3.القمی، ج۱، ص۱۳۶.
4.بحرالعرفان، ج۴، ص۱۹۸.
5.مستدرک الوسایل، ج۱۴، ص۴۱۸.
6.النوادرللراوندی، ص۴۸.
7.مستدرک الوسایل، ج۱۵، ص۱۶.
8.وسایل الشیعهًْ، ج۲۱، ص۴۰.
9. تفسیر المیزان جلد4،  ص 455.
10.همان: ص456.
11.همان: ص457.
12.همان: ص458.
13.همان: ص459.
14.همان: ص460.
15.سوره نور، آیه 33.
16.تفسیر نور، جلد2، ص( 49 - 50).
 
منابع:
 طباطبائی ،علامه، تفسیر المیزان جلد4، 
تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1383 ش، چاپ یازدهم
https://wikiporsesh.i
https://lib.eshia.ir
http://alvahy.com